همچنین بعضی از
مقالات
محدودیت عقل،نهی از خودرأیی در معارف الهی و تفاوت عقل فلسفی با دینی
محدودیت عقل ، نهی از رأی و قیاس در معارف الهی ، میزان و معیار حجیّت عقل و تفاوت عقل فلسفی با عقل دینی – استاد مهدی نصیری
عقل فلسفی:
در تبیین موضع قرآن و عترت درباره ی فلسفه، قبل از هر چیز ، ضروری است به سراغ تلقی فلسفه از عقل رفته و سپس به مقایسه ی آن با آنچه قرآن و عترت درباره ی عقل گفته اند، بپردازیم . عصاره و جمع بندی آنچه فیلسوفانی چون ارسطو، فارابی، ابن سینا و ملاصدرا درباره ی عقل گفته اند – فارغ از پاره ای اختلاف نظرهای جزیی- بدین شرح است:
الف) آدمی مرکب از جسم و نفس (جان) است . نفس دارای پنج قوه و نیرو است:
1. غاذیه (تأثیرگذار در غذاها و خوردنی ها )
2. حاسّه ( ادراک کننده محسوسات )
3. متخیّله ( دریافت کننده ی صورت های خیالی )
4. نزوعیه ( دربردارنده ی تمایلات و کشش های نفسانی چون محبت، غضب، ترس، رضایت و …)
5. ناطقه ( نیروی تفکر و تعقل و به عبارت دیگر ، عقل )
ب) آدمی با قوه ی ناطقه و عقل ، فعالیت عقلانی ، تفکر و اندیشه ورزی ، به دریافت معارف، حقایق، علوم و فنون
بررسی روایت اطلبوا العلم و لو بالصین – مهدی نصیری
کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان (4) ، اطلبوا العلم و لو بالصین ، دکتر مهدی نصیری
می گوییم چرا مباحث توحید و الهیات را از یونانیان مشرک و الهه پرست بگیریم؟ می گویند: در حدیث است که اطلبوا العلم و لو بالصین!
می گوییم: اولا معنای حدیث این است که بعد مسافت و مشقتها نباید مانع از جستجوی معرفت و دانش باشد و اگر عالمی ربانی در آن سوی دنیا هم بود، این امر مانع از علم آموزی از وی نمی تواند باشد. پس ولو بالصین مثالی از بعد مسافت است، نه این که علم موطن و خاستگاهی مشخص ندارد و بی وطن و هر جایی است و مشرکان و کفار چینی و یونانی هم می توانند علم توحید و الهیات تحویل مسلمین بدهند همان گونه که اکنون از علوم انسانی انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و آلمانی در دانشگاهها استفاده می کنیم!!
تعجب این است که مستدلین به این روایت بر دهها روایت دیگر که صریحا سخن از خاستگاه وحیانی و قرانی و اهل بیتی علوم و حکمت می گویند، چشم می بندند. چند نمونه از این روایات را باهم مرور می کنیم:
رسول الله صلي الله عليه و آله:
طلب العلم فريضة علي كل مسلم فاطلبوا العلم من مظانه و اقتبسوه من اهله(1)
ـ دانشآموزي بر هر
خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام
کوتاه نگاشتهایی درباره فلسفه و عرفان (3) ، خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار نهضت ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام ، دکتر مهدی نصیری
چرا پيامبر اكرم صلي الله عليه و آله دستور ترجمه فلسفه را ندادند و به اين كار نپرداختند تا مسلمين دين را عقلي بفهمند! و چرا ائمه طاهرين عليهم السلام در جريان ترجمه فلسفه، هيچ كمكي به آن نكردند بلكه مخالفتهايي نيز ابراز داشتهاند و همواره تاكيد كردهاند كه معارف ديني را از غير قرآن نياموزيد كه گمراه ميشويد.
مرحوم علامه مجلسي درباره نهضت ترجمه در صدر اسلام می نویسد:
ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه
کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۲) ، ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه (به روز رسانی شد)
مقصود ما ذکر اعتراف بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند.
۱. یکی ازمهمترین ادله یونانی بودن فلسفه موسوم به اسلامی موجود، تصریح دو تن از بزرگان معاصر فلسفه یعنی مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله مصباح یزدی به وارداتی بودن آن است و نکته مهمتر این که این دو بزرگوار این مساله را هم پذیرفته اند که بنی امیه و بنی عباس با انگیزه باز کردن دکانی در برابر فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام دست به ترجمه متون فلسفی یونان و انتشار آن در جهان اسلام زده اند. خب این دو نقل قول را ملاحظه بفرمایید:
علامه طباطبایی در کتاب اسلام و انسان معاصر (ص۸۳) می نویسند:
«حکومتهای معاصر با ائمه هدی علیهم السلام نظر به اینکه از آن حضرات دور بودند، از هر جریان و از هر راه ممکن، برای کوبیدن آن حضرات علیهم السلام و بازداشتن مردم از مراجعه به ایشان و بهرهمندی از علومشان استفاده می کردند؛ می توان گفت که ترجمه «الهیّات» به منظور بستن در خانه اهلبیت علیهم السلام بوده است.»
آیت الله مصباح در کتاب آموزش فلسفه (ج ۱ ص۳۳) می نویسند:
مقصود از فلسفه و عرفان مورد نقد چیست؟
کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان(۱)، مقصود از فلـسفه و عـرفان مورد نقد چیست ؟ (به روز رسانی شد) این که فلسفه یعنی تعقل و تعقل هم یعنی فلسفه یک پیش … ادامه مطلب
شطحیات بایزید بسطامی– تعاریف یکی از سران عرفان از خود– ۱
شطحیات و ادعاهای عجیب بایزید بسطامی – بخش اول – آیت الله مکارم شیرازی
غالب سران عرفان مصطلح کما بیش به تعریف و مدح خود پرداخته اند و آن را هم شطحیات می نامند. بایزید از نخستین گویندگان سخنان شطح آمیز است. برخی از شطحیات بایزید بر اعتقاد او به حلول و اتحاد دلالت دارد.
«بایزید بسطامى» نامش «طیفور» بن عیسى بن آدم (۱) و در شهر بسطام که از بلاد خراسان است (۲) در سال ۱۶۰ تولد یافت، ولى در سال وفات او اختلاف کرده اند بعضى سنه ۲۳۴ و پاره اى ۲۶۴ و بعضى دیگر ۲۶۱ نوشته اند.(۳)
این مرد در میان صوفیه مقام فوق العاده اى دارد به طورى که او را به «سلطان العارفین» ملقب کرده اند! شیخ عطار در کتاب تذکره الاولیاء، القاب مهمى از قبیل «برهان المحققین» و «خلیفه الهى» و «علامه نامتناهى» و «اکبر مشایخ» و «اعظم اولیاء» به او مى دهد و در همان کتاب از ابوسعید ابوالخیر نقل مى کند که گفته است: «هیجده هزار عالم را پر از بایزید مى بینم و بایزید در میان نیست».
خلاصه اگر بگوییم آنچه را که بایزید در حق خود ادعا کرده و یا دیگران به او بسته اند درباره هیچ یک از پیغمبران بزرگ الهى وارد نشده، اغراق نگفته ایم. بایزید داراى افکار عجیب و غریبى بوده است که بدون شک هر شنونده اى را دچار حیرت مى کند.
اینک قسمتى از سخنان او را به طور خلاصه وار مى آوریم و داورى را به عهده خوانندگان محترم مى گذاریم و ضمناً به پاره اى از مطالب مضحک که مریدان او به عنوان کرامت به او بسته اند نیز اشاره مى شود تا مسأله روشنتر شود :
۱ـ فتواى بایزید
گویند: مردى پیش او آمد. بایزید از او
آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان
آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان
فلسفه و عرفان را پندار بر اين است که وجود، حقيقتي داراي مراتب است و هر مرتبهاي از آن را كه در نظر بگيريم، مرتبهاي از آن بالاتر و مرتبهاي از آن پائينتر وجود دارد. وجودِ هر مرتبهاي معلولِ مرتبه بالاتر از خود، و علت مرتبه پايينتر از خود است. وجودِ هر مرتبه پاييني، خارج از حيطه وجودي مرتبه بالاتر از خود نيست و وجود جدا و مستقل از آن ندارد. بالاترين مرتبه وجود ـ كه بينهايت، بلكه بينهايت فراتر از بينهايت است ـ همان وجود خداوند است كه واجب الوجود و علت كل، يعني محيط بر كل است و هيچ چيزي خارج از وجود آن نيست. و اين معنا را که در حقيقت همان معناي جزء وکل ميباشد و بر خلاف معناي خلقت و آفرينش واقعي است “عين الربط” مينامند. (لازم به ذکر است که معناي مخلوقيت واقعي اين است که خداوند اشيا را بدون سابقه وجودي آنها آفريده باشد اما معناي جزء و کل و عين الربط اين است که خداوند چيزی خلق ننموده بلکه ذات خدا هر لحظه به صورتی در آمده و اشيا جلوههاي خود ذات او باشند).
فلسفه و عرفان ميگويد:
وجود عينى معلول استقلالى از وجود علّت هستىبخش به او ندارد و چنان نيست كه هر
توضیح درباره حدیث اقوام متعمق در آخرالزمان و نقد ابن عربی – آیت الله صافی گلپایگانی
توضیح درباره حدیث اقوام متعمق در آخرالزمان و نقد ابن عربی – آیت الله صافی گلپایگانی (مربوط به مناظره آقایان نصیری و غرویان)
حجت الاسلام غرویان در تایید فلسفه به روایتی از امام سجاد علیه السلام در مورد اقوامی متعمق در آخر الزمان ، استناد کردند که در زیر پاسخ آن را از نظر می گذرانید. این مطلب بر گرفته از کتاب “نگرشی بر فلسفه و عرفان” اثر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظله) است :
«« راجع به اين حديث تصور فرموده اند كه از آن مدح متعمقين در اين رشته از مسائل الهى استفاده مى شود با اين كه ممكن است مراد از آن ترغيب به ترك تعمق و ذمّ متعمقين باشد.
حديث اين است:
در كتاب توحيد شيخ اجل صدوق، عليه الرحمة، روايت مرفوعه اى به اين لفظ روايت شده است.
سئل على بن الحسين ، عليهما السلام، عن التوحيد فقال:
“ان الله عز و جل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله عز و جل قل هو الله احد الله الصمد و الايات من سورة الحديد الى قوله و هو عليم بذات الصدور فمن رام ماوراء هنا لك هلك”
و نسخه اى كه در بحار از آن روايت نقل شده است جمله اخيره به اين لفظ است:
“فمن رام ماوراء ذلك هلك”
“از امام سجاد عليه السلام درباره توحيد پرسيده شد، حضرت فرمود: همانا خداوند عزوجلّ علم داشت كه در آخرالزمان گروههايي اهل تعمق يافت خواهند شد، لذا سوره توحيد و آياتي از سوره حديد را [آيات 1 تا 6] نازل فرمود؛ پس کسى که از این آیات فراتر رفت، هلاک شده است.”
اين حديث اگر مذمت و نكوهش
دفاع از بخش پایانی دعای عرفه امام حسین علیه السلام
دفاع از بخش پایانی دعای عرفه امام حسین علیه السلام در پاسخ به مقاله «ذیل دعای عرفه از امام حسین علیه السلام یا از ابن عطاء الله اسکندرانی صوفی»
نوشته شده توسط مهدی حسینیان
اشاره
در سومین شماره سمات مقاله ای با عنوان «پژوهشی در باره ذیل دعای عرفه» به قلم فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام حسن ترابی به چاپ رسید که به نقد ذیل دعای عرفه امام حسین علیه السلام که در کتاب قیّم مفاتیح الجنان آمده است، پرداخته و انتساب این ذیل را به امام علیه السلام مورد رد و انکار قرار داده بود. اکنون آنچه پیش روی شماست نقدی بر مقاله فوق به قلم فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین مهدی حسینیان است که از نظرتان می گذرد.
البته باب این گفت و گو مفتوح خواهد بود و در شماره های آتی بدان خواهیم پرداخت.
مقدمه
بخش پایانی دعای عرفه از جمله «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ» تا جمله «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ» مورد بحث و گفتگو قرارگرفته است. برخی این بخش را از دعای عرفه امام حسین علیه السلام میدانند، ولی بعضی گویا به دلائلی انکار میکنند و حتماً در این میان برخی در تردید هستند.
این بخش، نخستین بار در إقبال مرحوم سیّد بن طاوس قدس سره آمده است و در کتابهای دیگر این دعا نیامده است. در مصباح کفعمی دعای عرفه مذیّل به این ذیل نیست و حتی در مصباح الزائر که کتاب دیگر سیّد بن طاوس در موضوع دعاست، دعای عرفه بدون این ذیل آمده، که همین نکته جنجال برانگیز شده است، به علاوه که گویا مفاد برخی از جملات این بخش پایانی مورد پسند برخی نیست و آن را سازگار با لحن و آهنگ و مفاد دعاهای أئمه معصومین علیهم السلام نمیدانند؛ جالب است که حتی برخی چون مرحوم علامه مجلسی مدّعی هستند که در برخی از نسخ قدیمی إقبال هم این بخش پایانی نیامده است.
در ادامه چند نکته اساسی، لازم به ذکر است:
۱. اصل در مجموعههای معتبر روایی بر پذیرش است، مگر اینکه