پیشنهادی:

تجاوز قطب نوربخشیه (جواد نوربخش) به دختری هجده ساله + ویدئوی دادگاه

خانواده فرخ فال یکی دیگر از قربانی های انحرافات اخلاقی صوفیان بودند که به دلیل علاقه وافر به سلوک عرفانی، در دام قطب نوربخشیه، یعنی جواد نوربخش گرفتار شدند. فریال فرخ فال، … ادامه مطلب

سخنان بی پرده شیخ المشایخ یکی از فرق صوفیه درباره مقامات صوفیه و استخفاف شریعت و احکام الهی

یوسف مردانی از بزرگان معاصر و شیخ المشایخ سابق فرقه نعمت اللهی گنابادی، با قطعی انگاشتن پیش فرضی غلط و باطل (که همه می‌توانند به‌ مقام انبیا و اهل بیت علیهم السلام … ادامه مطلب

تایید و تمجید از مطالب دکتر دینانی توسط نورعلی تابنده قطب فرقه گنابادیه!

نورعلی تابنده خطاب به دینانی: سخنان تو مورد تایید است- سخنان خوبی برای مردم می گویید!

اسماعیل صلاحی از دراویش و مریدان فرقه صوفیه گنابادی در اینستاگرام خود، گزارش جالبی درباره تمجید قطب فرقه گنابادیه از دکتر دینانی منتشر کرده است.

واکنش دکتر دینانی به پیام نور علی تابنده (قطب فعلی فرقه گنابادیه) نیز جالب و درخور توجه بوده است.

البته رابطه آقای دینانی با دراویش فرقه های رسمی صوفیه به این مورد خلاصه نمی شود. پیش تر نیز در این وبگاه، گزارشی از حضور او در کلاس درس مشایخ فرقه ذهبیه در خانقاه رسمی فرقه منتشر شده بود:

دکتر دینانی و شاگردی محضر محمد علی حکیم از صوفیان فرقه ذهبیه در خانقاه فرقه!

 

این گزارش ها تایید دیگری بر این نکته است که مبانی و مطالب صوفیان فرقه ای

ادامه مطلب

اصرار عجیب علاء الدوله سمنانی قطب ذهبیه بر وفات امام زمان علیه السلام

اصرار علاءالدوله سمنانی قطب هفدهم ذهبیه بر وفات امام زمان علیه السلام

علاءالدوله سمنانی از عرفای قرن هفتم و هشتم هجری و قطب هفدهم فرقه ذهبیه با اصراری عجیب در مطالبی جداگانه و در دو کتاب مجزا بحث وفات امام زمان عجل الله تعالی فرجه را مطرح می کند. وی شیعیان را خارج از دین دانسته و آنها را با لقب روافض مورد خطاب قرار می دهد. او همچنین بنابر تفکرات صوفیانه خود، معتقد است که حضرت مهدی عجل الله تعالی فرجه ابتدا چند سال در دایره ابدال درآمده اند. سپس با ترقی و رشد به مرتبه قطبیت رسیده و چندین سال قطب بوده اند و پس از آن نیز وفات نموده اند!

وی در کتاب عروه می نویسد

ادامه مطلب

جسارت احمد غزالی به حضرت آمنه مادر گرامی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم

توهین احمد غزالی به حضرت آمنه مادر گرامی پیامبر اکرم علیهما السلام

احمد غزالی از عرفای قرن پنجم و ششم و قطب فرقه های مختلف صوفیه (ذهبیه، نعمت اللهیه، کبرویه، نوربخشیه، کمیلیه و …) به ساحت مادر گرامی پیامبر عظیم الشان اسلام توهین نموده و ایشان را به صدفی زندیق برای وجودی صدیق (یعنی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم) تشبیه می کند. وی با بیان عبارت های توهین آمیز مطلب خود را شرح و بسط می دهد و با صراحت می گوید که حضرت آمنه داخل در آتش خواهد بود! او در نهایت، با بی شرمی تمام ایشان را با لقب “بدبخت ابدی” مورد خطاب قرار می دهد.

متن کتاب مجالس غزالی:

«اگر امر به بزرگی و کوچکی باشد، هر آینه ابلیس مقدم بر محمد است. بسا صدیقی که صدف زندیقی است. و بسا زندیقی که صدف صدیقی است! باکی نیست که آمنه مادر محمد باشد و داخل آتش شود. وقتی مغز را برای پادشاهان می برند پوست را دور می اندازند!

می بینی که محمد از آمنه متولد شده است و آمنه بدبخت ابدی است! و تو می گویی به هیچ وجه و هرگز.»

منبع: ترجمه مجالس غزالی ص ۱۵ و ۱۶

تصویر کتاب مجالس غزالی

ادامه مطلب

ادعای مهدویت سید محمّد نوربخش (تحت تاثیر نظریات ابن عربی) – بخش دوم

٣. گذری اجمالی بر احوال ، آثار‌ و افکار‌ سید محمد نوربخش

سید محمد نوربخش (٧٩۵-٨۶٩ق )، از صوفیان شیعی مذهب سده نهم هجری و موسس‌ طریقت نوربخشیه است. نام کامل او‌ سید‌ محمد‌ بن عبدالله قطیفی لحصاوی قهستانی است و گاه موسوی خراسانی[۱] نیز خوانده میشود. درباره زندگی نوربخش در فاصلۀ سال‌ های‌ ٨٠٢-٨١٩ق اطلاعات دقیقی وجود ندارد. وی‌ در‌ جوانی‌ مدتی از محضر میر سید شریف جرجانی‌ (٧۴٠‌-٨١۶ق ) و ابن فهد حلی (٧۵٧-٨۴١ق ) بهره برد.[۲]

در دوران سلطنت شاهرخ تیموری‌ که‌ شهر هرات از بزرگ ترین‌ شهرهای‌ آسیای میانه‌ به‌ شمار‌ می آمد، نوربخش به دنبال کسب دانش‌ راهی‌ هرات شد و در آنجا به طریقۀ کبرویه پیوست و این به توصیۀ شیخ‌ ابراهیم‌ ختلانی بود که از جمله خلفای‌ خواجه اسحاق ختلانی (م ٨۶٩ق‌ ) به‌ شمار می آمد. نوربخش توصیۀ او‌ را‌ پذیرفت و به خانقاه خواجه اسحاق در ختلان[۳] نقل مکان کرد و به او دست‌ ارادت‌ داد. سپس به امر وی‌ به‌ ریاضت‌ پرداخت و به درجات‌ معنوی‌ رسید، و خرقۀ اجازت و ارشاد‌ را‌ خواجه به وی پوشانید و بر حسب خوابی که دیده بود، او را به نوربخش‌ ملقب‌ کرد.[۴] بر اساس گزارش نورالله شوشتری‌ (د ١٠١٩ق‌ ) و به تبع‌ او‌ اغلب‌ نویسندگان بعدی، ختلانی بر‌ اساس همان رویا اظهار کرد که نوربخش مهدی است و او را برانگیخت تا خود‌ را‌ امام و خلیفه بخواند و ادعای حکومت کند. سپس ختلانی با او بیعت کرد و مریدانش را نیز به همین کار امر نمود و همۀ آنها به جز سید عبدالله برزش آبادی (دح‌ ٨۵۶ق‌ ) اطاعت کردند. به روایت شوشتری، نوربخش تقاضا نمود تا شروع قیامش را به تأخیر اندازد، اما ختلانی نپذیرفت و گفت که هنگامۀ مأموریت الهی‌ برای‌ خروج و قیام فرا رسیده است‌ .[۵]

بنابر‌ گزارش ابن کربلایی، مسؤولیت این خروج و قیام برعهده شخص نوربخش بود. ابن ‌ ‌کربلایی تلویحا او را متهم می کند که از ضعف و پیری خواجه برای‌ پیشبرد‌ اهداف خود سوء استفاده‌ کرد‌ و خواجه نیز با هشدار مرید برجستۀ دیگرش، یعنی سید عبدالله برزش آبادی که با نوربخش مخالف بود، دست از این هواداری برداشت.[۶] سید عبدالله و هوادارانش در مقابل نوربخش شاخۀ دیگری‌ در‌ کبرویه به وجود آوردند که به ذهبیه شهرت یافت. به هر روی، در سال ٨٢۶ق ختلانی و نوربخش خانقاه ختلان را ترک کردند و همراه با پیروانشان در نزدیک قلعۀ کوه تیری‌ پناه‌ گرفتند، اما‌ پیش از آنکه بتوانند تدارکات نظامی خود را کامل کنند، مورد حمله قرار گرفتند و توسط بایزید، حاکم‌ تیموری آن ناحیه زندانی شدند. در پی این ماجرا، ختلانی به‌ رغم‌ کهولت‌ سن به همراه برادرش فورا کشته شد، اما تیموریان از کشتن نوربخش صرف نظر کردند و او را ‌‌در‌ غل و زنجیر به حضور شاهرخ در هرات فرستادند.[۷]

نوربخش پس از بازجویی، از‌ هرات‌ به‌

ادامه مطلب

ادعای مهدویت سید محمّد نوربخش (تحت تاثیر نظریات ابن عربی) – بخش اول

ادعای مهدویت سید محمّد نوربخش قطب نوربخشیه – بخش اول

موضوع ختم ولایت از مباحث مهم در تصوف و عرفان مصطلح است که از دیرباز موضوع توجه برخی از عرفا، از جمله ترمذی (سده ۳ق) بود که نخستین بار به شکلی منسجم در کتاب ختم الاولیاء خود به آن پرداخت. از دیدگاه ابن عربی، ولایت همان معرفت باطنی و شهودی به خداوند است و خاتم ولایت کسی است که در بالاترین مرتبه ولایت قرار گرفته باشد. عبارات ابن عربی در زمینۀ ختم ولایت مبهم، متضاد و متشتت است. او گاه خود، و در بسیاری از موارد عیسی(علیه السلام) را خاتم اولیا می‌داند. وی همچنین در یک مورد، عبارت متشابهی دارد که عده ای اصرار دارند که دال بر ختم ولایت حضرت مهدی(علیه السلام) است.

در اصطلاح عرفان مصطلح، ولایت حقیقت کلیه ای است که شأنی از شئون‌ ذاتیۀ‌ حق‌ ، و منشأ ظهور و بروز و متصف به صفات‌ ذاتیۀ‌ الهی به شمار می آید. ولایت صفتی از صفات الهی است و ولی به کسی‌ اطلاق‌ می شود که فانی در حق، و باقی به رب مطلق باشد، و از مقام فناء به مقام بقاء‌ رسیده‌ و جهات‌ بشری او مبدل به صفات الهی شده باشد.

مقام باطن ولایت خاتم‌ انبیا‌(علیهم السلام)، مقام‌ جامعیت اسم اعظم ، و مرتبۀ وحدت صرف و اتحاد با اسم اعظم است و حضرت خاتم، عین اسم اعظم است. ظهور اسم اعظم با جمیع مراتب و شئون‌ خود‌ که‌ موجب ظهور تجلی حق به جمیع اسماء و صفات میگردد، از مشکات خاتم الاولیا است‌ .[۱] همۀ انبیا و اولیا ورثۀ‌ حقیقت محمدی هستند‌. حقیقت محمدی از نظر مرتبۀ ولایتش که‌ وجهی‌ الهی، و در نتیجه دائم و باقی است ، به صورت اولیا ظاهر می شود و این‌ ظهور‌، تا قیام قیامت دوام و بقا دارد. و در همین جهت مولوی چنین سروده است:

« پس به هر دوری ولیی قایم است ##تا قیامت آزمایش دایم است‏

هر که را خوی نکو باشد برست ## هر کسی کاو شیشه دل باشد شکست‏

پس امام حی قایم آن ولی است ## خواه از نسل عمر خواه از علی است‏ »

محمود شبستری نیز در گلشن راز چنین آورده است:

«دست زن در دامن هر کو ولی است##خواه از نسل عمر و خواه از علی است»[۲]

در عرفان مصطلح، منظور از خاتم اولیا‌ آن نیست که پس‌ از‌ او ولیی نباشد؛ بلکه مراد‌ از‌ خاتم اولیا، کسی است که به سبب حیطۀ ولایت و مقام اطلاق و احاطه، محیط‌ بر‌ جمیع ولایات و نبوات باشد و از‌ این‌ رو‌، نزدیک ترین موجودات‌ به‌ حق را اصطلاحا خاتم‌ ولایت‌ مینامند و این ولایت را، ولایت خاصه نیز میخوانند.[۳]

مفهوم ختم ولایت و خاتم الاولیاء در‌ میراث‌ مکتوب صوفیه ظاهرا نخستین بار توسط‌ حکیم‌ ترمذی (٢٠۵‌-٢٩۵ق‌ ) [۴] مورد‌ بررسی قرار گرفته است . پیش از او، هر چند که در آثار صوفیه از ولایت سخن به میان می آید‌، اما‌ درباره خاتم اولیا، مطلبی یافت نمی شود‌. ترمذی‌ در‌ کتاب‌ معروف‌ خود ختم الاولیاء‌ یا‌ سیره الاولیاء، صد و پنجاه و هفت پرسش را مطرح میکند و پرسش سیزدهم آن است که چه‌ کسی‌ استحقاق‌ خاتم الاولیا بودن را دارد؟[۵]

اساس نظریۀ ترمذی در موضوع ولایت، بر مفهوم «حق الله » استوار است . از نظر وی اولیاء به دو گروه‌ اولیا حق الله و اولیاالله تقسیم میشوند.[۶] همان گونه که سلسلۀ نبوت دارای خاتم انبیاء است، سلسلۀ ولایت نیز خاتمی دارد. البته خاتم بودن به معنای آخرین نفر بودن نیست و تعداد اولیاء محدودیتی ندارد. در واقع ، خاتم انبیا کسی است که

ادامه مطلب

نفوذ صوفیان فرقه ای (ذهبیه) در سایت حوزه (hawzah.net)

ترویج فرقه ی ذهبیه در سایت حوزه علمیه (hawzah.net)

یکی از خطرناک ترین و منحرف ترین فرق صوفیه، فرقه ذهبیه است که توانسته در طی چند دهه اخیر، به صورت مخفیانه و چراغ خاموش، در بسیاری از مراکز فرهنگی-دینی نفوذ کند و به جذب عوام بپردازد.

اخیرا مشاهده شده که مراکز وابسته به حوزه علمیه از جمله سایت حوزه دات نت (www.hawzah.net) نیز خواسته یا ناخواسته به تبلیغ و ترویج این فرقه ضاله دامن زده اند.

در برخی مقالات سایت حوزه دات نت، از فرقه ضاله ذهبیه با الفاظی همچون عرفان “حقیقی” و “علّیه” یاد شده و این فرقه، تافته ی جدا بافته و کاملاً متفاوت از دیگر فرق صوفیه معرفی می شود و عملا ننگ فرقه داری و تساهل و تسامح در شریعت را از دامان ذهبیان پاک می کند. با اینکه تا قرن هفتم، تمام اقطاب فرقه ذهبیه در مذهب اهل سنت بودند این سایت برخلاف تمام گزارشات و شواهد تاریخی متقن، مقالاتی را منتشر می کند که در آنها ادعا شده تمام اقطاب فرقه ذهبیه، شیعه اثنی عشری هستند.

ادعای تشیع اقطاب ذهبیه و نجم الدین کبری!

در یکی از مقالات این سایت به اشتباه چنین نوشته شده است:

از معروفترین اقطاب ذهبیه که به نام او یعنی ذهبیه کبرویه مشهور گشته اند، شیخ نجم الدین کبری (مقتول ۶۱۸ ه . ق) است. مشایخ سلسله ذهبیه به طورکلی

ادامه مطلب