ملاصدرا مدعی شده است که به دلیل بی اهمیتی مباحث فقهی و احکام دینی، نیازی به اعتبار سنجی و زحمت و دقت در سند روایات مربوطه نیست.
مرجع اعلی آیة الله حاج سيد على سيستانى مدّظلهالعالی ضمن اشاره به این سخنان ملاصدرا، دیدگاه او مبنی بر بیفایده بودن دقت علمی در متون و نصوص مرتبط با احکام و مسائل فقهی را مورد نقد قرار داده و آن را بسیار سست می شمارند.
اوضاع وقتی وخیم تر می شود که با مراجعه به روایاتی که ملاصدرا در مسائل مهم و اعتقادی استفاده کرده، مشاهده می کنیم که آنها نیز اکثرا از منابع صوفیه یا اهل تسنن بوده و به شدت از ضعف سندی و دلالی رنج می برند:
«بیش از دو سوم احادیث موجود در این کتاب (أسفار ملاصدر)، از مصادر اهل عرفان اخذ شده که آنها نیز برگرفته از کتب حدیثی اهل سنت و یا کتب خاص عرفاست و کمتر از یک سوم آنها را در مصادر حدیثی شیعه پیش از قرن ششم می توان یافت.» «در برخی موارد به دلیل وجود برخی قرائن می توان گفت وی احادیثی کـه در مصادر معتبر شیعی نیز وجود داشته را از مصادر عرفانی و اهل سنت نقل کرده است.» (بازشناسی منابع حدیثی أسفار ملاصدرا، محمد مهدی کرباسچی، عباس همامی، مجله پژوهش های قرآن و حدیث، سال چهل و پنجم، شمارۀ دوم، پاییز و زمستان ،1391، صص 159-143)

و از همه بدتر تفسیرهای عجیب و غریبی است که ملاصدرا از این روایات ارائه کرده است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک به:
ملاصدرا چگونه روایات را تفسیر می کند؟ فهم بسیار ضعیف ملاصدرا از روایات
حضرت آیت الله سیستانی مبنای فکری ملاصدرا در پذیرش هر مطلبی که به اهلبیت علیهمالسلام نسبت داده شده – حتی در صورتی که از نظر سندی بسیار ضعیف باشد – را بهشدت نکوهش می کنند.
ایشان همچنین از جنبههای فردی و اجتماعی به نقد دیدگاههای ملاصدرا پرداخته و با تحلیلی دقیق و موشکافانه، ضعف و کوته بینی نگاه وی نسبت به ابعاد گوناگون مسائل فکری، انسانی و اجتماعی را تبیین و آشکار میسازند.
و در نهایت با اشاره به سیره اهل بیت علیهم السلام در اهمیت دادن به مسائل شرعی و احکام الهی، و یادآوری موضعگیری صریح ایشان در برابر مذاهب فقهی مخالفین، به روشنی نشان میدهند که دیدگاههای ملاصدرا در تعارض آشکار با سیره عملی و فکری اهلبیت علیهمالسلام قرار دارد.
«یکی از سخنان اشتباه ملاصدرا در رابطه با فقه این است که در شرحش بر اصول کافی، نوشته است:
«اختلافِ روایات در احکام مشکلی ایجاد نمیکند؛ چراکه فقه و شناخت احکام جایگاه بلندی در مجموعه دین ندارد و آنچه اهمیت دارد فقط مسائل اعتقادی است. فلذا در این اختلافات به هر حدیثی که فقط انتساب به معصومین علیهمالسلام داشته باشد _اگرچه اعتبارش ثابت نشود_ میتوان عمل نمود. اما مردمِ نادان چون این مطالب مهمِ ما را درک نکردهاند خود را به زحمت انداخته و در پی اعتبار سنجی احادیث و دقت در سند و متن آنها رفتهاند.»
و اشکال این مطالبِ سست، بسیار روشن است. زیرا پر واضح است که دین مبین اسلام، متکفل هدایت در تمام جوانب زندگی انسان شده است.
همانگونه که دین اسلام به تصحیح عقائد ارزش داده است، به تنظیم ارتباط مردم با خدای خودشان و اصلاح روابطشان با یکدیگر نیز پرداخته است.
و بسیاری از این احکام مربوط به مسائل اجتماعی و حقوق الناس و دماء و أعراض است كه بلاشک بيشترين حساسيت را دارد.
چگونه ممکن است چنین سخنانی درست باشد و حال آنکه ائمهی طاهرین علیهمالسلام اهتمام فراوان بر مقابله با مذاهب فقهی غیر شیعی داشتهاند تا جائیکه نزاع فقهی شکل میگرفت؟!
و اساسا چگونه ممکن است کسی بگوید میتوان به هر روایتی که منتسب به ایشان علیهمالسلام باشد أخذ كرد؟!» (منبع: المنهج في علم الأصول ج۱، ۳۲۸ تا ۳۳۰)
لازم به ذکر است که این رویکرد ملاصدرا در مواجهه با احکام الهی و مسائل مروبطه، از آموزههای عرفانی و صوفیانهای متأثر است که به تحقیر و کماهمیت شمردن شریعت می پردازند.
برای مطالعه بیشتر رک به: