پیشنهادی:

آیت الله میرزا جواد آقا تهرانی و نقد نظریه اصالت وجود

اصالت وجود از مهم ترین نظریات و دیدگاه های مطرح شده در فلسفه صدرایی است که ریشه آن به فلسفه نوافلاطونی برمی گردد. میرزا جوادآقا تهرانی (۱۲۸۳-۱۳۶۸ش) از متکلمان شیعی در عصر … ادامه مطلب

“چله نشینی” چیست؟ بررسی آیات، روایات و دیدگاه های بزرگان شیعه در این زمینه

چله‌ نشینی از مواردی است که بسیار مورد توجه طوایف مختلف واقع شده‌ است. عُرَفاء و زهّاد و صوفیه و مرتاضان و عالِمان، هرکدام به نحوی به این مسئله رغبت و تمایل … ادامه مطلب

ملاصدرا چگونه روایات را تفسیر می کند؟ فهم بسیار ضعیف ملاصدرا از روایات

از جمله اشکالاتی که منتقدین صدرای شیرازی بر او وارد می کنند، نا به جا بودن اسلامی خواندن مطالب و مبانی فلسفی اوست. و البته این گذشته از ایرادات عقلی بسیاری است که بر مبانی فلسفی او ذکر می شود.[۱]

بسیاری از مدافعین این نظام فکری نیز همواره بر عمق دانش دینی و حدیثی سران این جریان تأکید می ورزند. از همین روی ارائه شواهد متعدد بر ضعف مستندات روایی سردمداران این جریان اهمیت بسزایی دارد. به نظر می آید امثال صدرا چنانکه برخی از پیروان معاصر او اذعان نموده اند، در استناد به اخبار بیشتر به دنبال یافتن شاهد مثال بر یافته های ذهنی خود هستند، و لذا چندان اهتمامی به دقت در دلالت و اسناد اخبار ندارد. ملاصدرا با در آمیختن فلسفه با عرفان ابن عربی، در سهل انگاری در زمینه استفاده از نصوص نیز راهی مشابه ابن عربی را در پیش گرفت. در ادامه به چند نمونه از کج فهمی های عجیب وی از روایات اشاره می شود.

 

نمونه اول: …انا النذیر العریان

ملاصدرا برای اثبات تجرد روح به حدیث «أنا النذیر العریان» استناد کرده است.[۲] او مدعی است در این حدیث «عریان» به معنای عاری از مادیت است:

«روی عن النبی (صلی الله علیه و آله) : أنا النذیر العریان، و هذا إشاره إلى تجرد النفس عن علائق الأجرام.»[۳]

 

بررسی:

تعبیر «انا النذیر العریان» در بین عرب ضرب المثل متداولی است. ابن منظور می نویسد:

«عن ابن درید قال: سأَلت أَبا حاتم عن قولهم أَنا النَّذِیرُ العُرْیان‏، فقال: سمعت أَبا عُبیده یقول: هو الزبیر بن عمرو الخثْعَمی، و کان ناکِحاً فی بنی زُبَیْد، فأَرادت بنو زبید أَن یُغِیروا على خَثْعَمَ فخافوا أَن یُنْذِر قومَه فأَلقَوْا علیه بَراذِعَ و أَهْداماً و احتَفَظوا به فصادف غِرّه فحاضَرَهم و کان لا یُجارَى شَدًّا، فأَتى قومَه فقال: «أنا المُنْذِرُ العُرْیان یَنْبِذ ثَوبَه // إِذا الصَّدْقُ لا یَنْبِذْ لَکَ الثَّوبَ» کاذِبُ‏ الأَزهری: من أَمثال العرب فی الإِنذار: أَنا النَّذِیرُ العُرْیان‏؛ قال أَبو طالب: إِنما قالوا أَنا النذِیرُ العریان‏ لأَنّ الرجُل إِذا رأَى الغاره قد فَجِئَتْهُم و أَراد إِنذار قومه تجرّد من ثیابه و أَشار بها لیُعلم أَن قد فَجِئَتْهُم الغاره، ثم صار مثلًا لکل شی‏ء تخاف مُفاجأَته.» [۴]

ابن منظور همچنین می نویسد: «[قال]ابن السکیت فی قولهم أَنا النَّذیر العُریان‏: هو رجل من خَثْعَم، حَمَل علیه یومَ ذی الخَلَصه عوفُ بنُ عامر بن أبی عَوْف بن عُوَیْف بن مالک بن ذُبیان ابن ثعلبه بن عمرو بن یَشْکُر فقَطع یدَه و ید امرأَته، و کانت من بنی عُتْواره بن عامر بن لیث بن بکر بن عبد مناه بن کنانه. و فی الحدیث: أَن النبی، صلى الله علیه و سلم، قال‏: إنما مَثَلی و مَثَلُکم کمثل رجل أَنْذَر قومَه جَیْشاً فقال: أَنا النَّذیر العُرْیان‏ أُنْذِرکم جَیْشاً.» [۵]

بنابراین مفهوم این جمله، انذار از امری مهم، ناگهانی و قریب الوقوع با دلیل آشکار است. حدیثی که ابن منظور نقل کرده، کاملا گویا است؛ ولی ملاصدرا و پیشنیان او با تقطیع نادرست معنای آن را مختل کرده اند.

 

نمونه دوم: …کن اباذر

ملاصدرا در آغاز سفر سوم از کتاب اسفار، پس از تعریف و تمجید بسیار از خود و تکرار دعاوی بلند پروازانه و تحقیر مخالفان و توهین به جمهور علماء، به توصیف مقاماتی پرداخته که انسان با فلسفه و تصوف به آن دست می یابد:

«و لذلک‏ ورد فی بعض الصحف المنزله من الکتب السماویه أنه قال سبحانه: یا بن آدم خلقتک للبقاء و أنا حی لا أموت أطعنی فیما أمرتک و انته عما نهیتک أجعلک مثلی حیا لا تموت‏ و ورد أیضا عن صاحب شریعتنا ص فی صفه أهل الجنه أنه: یأتی إلیهم الملک فإذا دخل علیهم ناولهم کتابا من عند الله بعد أن یسلم علیهم من الله فإذا فی الکتاب من الحی القیوم الذی لا یموت‏ إلى الحی القیوم الذی لا یموت أما بعد فإنی أقول للشی‏ء کن فیکون و قد جعلتک الیوم تقول للشی‏ء کن فیکون‏ فهذا مقام من المقامات التی یصل إلیها الإنسان بالحکمه و العرفان و هو یسمى عند أهل التصوف بمقام کن کما ینقل‏ عن رسول الله ص فی غزوه تبوک فقال کن أبا ذر فکان أبا ذر و له مقام فوق هذا یسمى بمقام الفناء فی التوحید …»[۶]

 

بررسی:

ملاصدرا سخن رسول خدا (ص) را که در سفر تبوک فرمود: «کن اباذر» دلیل بر مقام «کن» نزد صوفیه دانسته که در آن انسان به هر چه بگوید: «باش» ، می شود!

ماجرا از این قرار است که در سفر تبوک، ابوذر به دلیل ضعف شترش از سپاه عقب ماند و سرانجام پس از سه روز با پای پیاده خود را به سپاه رساند. سپاهیان از دور شخصی را دیدند که به سمت سپاه می آید. پیامبر فرمود: «کن اباذر» چیزی نگذشت که مردم گفتند: او ابوذر است. [۷]

ملاصدرا و پیشنیان او که هیچ شناختی از اصطلاحات عربی و لسان روایات ندارند –یا اطلاع دارند و مردم را فریب می دهند- ادعا کرده اند که در این جا پیامبر با گفتن «کن اباذر» در واقعیت، تصرف و «کن فیکون» کرده است! در حالی که برای هر عاقلی با خواندن این داستان مشخص می شود که چنین چیزی نبوده و ابوذر از پیش به سمت سپاه در حال حرکت بود و به نزدیکی سپاه که رسید پیامبر فرمود: «کن اباذر» پس چگونه می توان کلام پیامبر را به منزله تصرف و مقام کن فیکون تلقی کرد؟!

اما تعبیر «کن فلاناً» تعبیر رایجی بین عرب است و هنگامی به کار برده می شود که شبحی از دور می بینند و گمان می کنند و امیدوارند فلان شخص باشد. چنان که در همین داستان تعبیر «کن اباخثیمه» نیز به کار رفته است.[۸] و یا در شرایط مشابهی تعبیر «کن علیّاً» به کار رفته است.[۹]

ابن منظور در لسان العرب می نویسد:

ادامه مطلب

ملاّصدرا به مانند مرادش ابن عربى، مطالب خود را متعلق به خداوند مى ‏داند!

ملاّصدرا به مانند مرادش ابن عربى، مطالب خود را متعلق به خداوند مى ‏داند!

در مقدمه اسفار مى‏ خوانیم:

اشتعلت نفسی لطول المجاهدات اشتعالاً نوریّاً، والتهب قلبی لکثره الریاضات التهاباً قویّاً، ففاضت علیها أنوار الملکوت… ولحقتها الأضواء الأحدیّه، وتدارکتها الألطاف الإلهیّه… وانکشف لی رموز لم تکن منکشفه هذا الانکشاف من البرهان، بل کلّ ما علمته من قبل بالبرهان عاینته مع زوائد بالشهود والعیان من الأسرار الإلهیّه والحقایق الربّانیّه والودائع اللاّهوتیّه… فألهمنی اللّه‏ الإفاضه ممّا شربنا جرعه للعطاش الطالبین؛

در اثر مجاهدات طولانى، نفسم اشتعالى نورى یافت. و در اثر کثرت ریاضات، قلبم حرارتى قوى پیدا کرد، پس انوار ملکوت بر آن تابیدن گرفت… و پرتوهاى احدیت به آن پیوند خورد، و الطاف الهى آن را دریافت… و رموزى براى من منکشف شد که در اثر برهان چنین انکشافى را نداشت، بلکه تمامى اسرار الهى و حقایق ربانى و ودایع لاهوتى را که از پیش با برهان دانسته بودم، با زوائدى بر آن به شهود و عیان مشاهده کردم… پس خداوند به من الهام کرد که جرعه‏ اى از آنچه نوشیده ‏ام بر جویندگان تشنه افاضه کنم.

سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف

گه ز روى نقل و گه از روى لاف[۱]

دقیقاً همین مطالب را مى ‏توانید در کتب مختلف وى بیابید، از قبیل مفاتیح الغیب، مقدمه، ص۱۳۷ به بعد؛ اسرار الآیات، مقدمه، ص۴۹؛ شواهد الربوبیّه با تعلیق آشتیانى، مقدمه، ص۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ والمظاهر الإلهیّه فی الأسرار العلوم الکمالیّه، مقدّمه، ص۳ و…

مثلاً در مظاهر الإلهیّه مى‏ گوید:

اجعلنا من العارفین

ادامه مطلب

برخی تأویلات ابن عربى نسبت به آیات قرآن مجید

برخی تأویلات ابن عربى نسبت به آیات قرآن مجید

پدر عرفان، شیخ اکبر، ابن عربى که مقلدینش او را محى الدین[۱] مى‏گویند، وى عناصر اصلى در داستان یوسف علیه‏السلام را به قواى روحانى تأویل مى‏کند و مى‏گوید:

یوسف رمزى براى قلب مستعد است و یعقوب رمزى براى عقل، و مراد از برادران یوسف، ده حس ظاهر و باطن و غضب و شهوت و… است![۲]

و درباره آیه «فَأَیْنَمَا تُوَلُّوْا فَثَمَّ وَجْهُ اللَّهِ»[۳] مى‏گوید:

پس تو را

ادامه مطلب