پیشنهادی:

نقد و بررسی نظریه تشکیک وجود – این نظریه معقول نیست / سید محمود هاشمی نسب

مدیر سایت
26

نظریه تشکیک در وجود مبنای مباحث توحیدی در بسیاری از کتب فلسفی مانند بدایه الحکمه و نهایه الحكمه و منظومه ملاهادی سبزواری است لذا مناسب است درباره ی آن تحقیق و تامل شود در این جزوه با نگاه عقلی به این نظریه پرداخته شده است.

استاد مصباح یزدی در بیان نظریه تشکیک می گوید:

«نظریه تشکیک در وجود را ملاصدرا به حکماء ایران باستان نسبت داده است و خود وی نیز آن را پذیرفته و در صدد تبیین و اثبات آن بر آمده و به عنوان وحدت در عین کثرت معروف شده است.

حاصلش این است که حقائق عینی وجود هم وحدت و اشتراکی با یکدیگر دارند و هم اختلاف و تمایزی ولی ما به الاشتراك و ما به الامتیاز آنها به گونه ای نیست که موجب ترکیب در ذات وجود عینی شود و یا آن را قابل تحلیل به معنای جنسی و فصلی نماید بلکه بازگشت ما به الامتیاز آنها به ضعف و شدت است چنانکه اختلاف نور شدید با نور ضعیف به ضعف و شدت آنهاست ولی نه بدین معنا که شدت در نور شدید چیزی جز نور و یا ضعف در نور ضعیف چیزی غیر از نور باشد بلکه نور شدید چیزی غیر از نور نیست و نور ضعیف هم چیزی غیر از نور نیست و در عین حال از نظر مرتبه شدت و ضعف با یکدیگر اختلاف دارند اما اختلافی که به بساطت حقیقت نور که مشترک بین آنها است آسیبی نمی رساند.

و به دیگر سخن وجودات عینی دارای اختلاف تشکیکی هستند و ما به الامتیاز آنها به ما به الاشتراکشان باز میگردد.

البته تشبیه مراتب وجود به مراتب نور فقط برای تقریب به ذهن است و گر نه نور مادی حقیقت بسیطی نیست آن چنان که غالب فلاسفه پیشین آنرا عرض بسیطی می پنداشته اند و از سوی دیگر وجود دارای تشکیک خاصی است به خلافی تشکیک در مراتب نور که تشکیک عامی است.

اما این قول را به دو گونه میتوان تفسیر کرد یکی آنکه اختلاف هر وجودی با وجود دیگر در مرتبه وجود فرض شود به طوری که افراد یک ماهیت یا چند ماهیت هم عرض نیز دارای چنین اختلافی دانسته شوند.

دیگری آنکه اختلاف مراتب فقط میان علل و معلولات حقیقی در نظر گرفته شود و چون همه موجودات معلولی بی واسطه یا با واسطه خدای متعال هستند نتیجه گرفته شود که عالم هستی از یک وجود مستقل مطلق و وجودهای رابط و تا مستقل بی شماری تشکیل یافته است که هر علتی نسبت به معلول خودش استقلال نسبی خواهد داشت و از این جهت کاملتر و دارای مرتبه عالیتری از وجود خواهد بود هر چند معلول های هم عرض که رابطه علیت و معلولیتی با یکدیگر ندارند چنین اختلاف تشکیکی را نداشته باشند و از یک نظر متباین به تمام الذات به حساب آیند ولی تفسیر اول خیلی بعید بلکه غیر قابل قبول است هر چند ظاهر بعضی از سخنان صدر المتألهین و اتباعش بر آن دلالت دارد.» [1]

نظریه تشکیک در وجود معقول نیست

وجه اول

قائل به نظریه تشکیک معتقد است که حقیقت وجود امری واحد و بسیط است که اختلاف در آن به مراتب است مرتبه شدید آن واجب است و مرتبه ضعیف آن عالم مادی است و واجب و ممکن در حقیقت و ذات – وجود – اشتراک دارند.

ولی بر خبیر پوشیده نیست که این امر مستلزم تناقض است زیرا ممکن آن حقیقتی است که وجود برای آن ضروری نیست و واجب آن حقیقتی است که وجود برای آن ضروری است و نظریه تشکیک در وجود مستلزم این است که موضوع واحد – حقیقت وجود – هم ضرورت وجود داشته باشد به جهت مرتبه اعلا که واجب الوجود است و هم ضرورت وجود نداشته باشد به جهت مرتبه ادنی که ممکن الوجود است و اجتماع ضرورت وجود و عدم ضرورت وجود در موضوع واحد – حقیقت وجود – اجتماع متناقضین است.

پس یا باید از ممکن دست برداشت و ملتزم به وجوب جميع موجودات شد چنانکه صوفیه می گویند که این خلاف وجدان و بداهت عقل است و یا باید از وجوب واجب دست برداشت و قائل به امکان همه موجودات شد که این نیز بطلانش ضروری است.

اگر بگوئید اختلاف مرتبه در حقیقت وجود سبب میشود که اجتماع متناقضین لازم نباید زیرا مرتبه اعلا محکوم به ضرورت وجود است و مرتبه ادنی محکوم به عدم ضرورت وجود است.

جواب: اختلاف مرتبه موجب تعدد موضوع – حقیقت وجود – نمی شود و با فرض وحدت موضوع – حقیقت وجود – لا محاله اشكال اجتماع متناقضین لازم می آید.

به سخن دیگر شدت و ضعف در حقیقت وجود موجب نمی شود که اشتراک در ذات بین ممکن و واجب منتفی شود و با فرض اشتراک در ذات و حقیقت دیگر معقول نیست که ذات واحد دارای دو حکم متناقض باشد.

وجه دوم

قائلین تشکیک در وجود بر این باورند که حقیقت وجود در خارج امری واحد و بسیط است[2] و تفاوت بین خصوصیات آن به شدت و ضعف میباشد و مرتبه شدید واجب الوجود است و مرتبه ضعیف نیز ممکنات می باشند.

اشکالی که در این ایده مشاهده میشود این است که حقیقت وجود امری واحد و بسیط است مرتبه نازل آن ممکنات هستند و در مرتبه اعلا به درجه ای می رسیم که از مرتبه امکانی خارج شده و منقلب به واجب می شود و این خلف و انقلاب حقیقت است که در نزد عقل محال است.

به عبارت دیگر عقل حکم میکند که اگر مرتبه ضعیف حقیقت وجود که وجود برایش ضروری نیست ممکن – بخواهد شدید شود می بایست در مراتب بالا وجود شدید امکانی شود نه اینکه از حقیقت و ذات امکانی منقلب به وجود واجبی شود ضروری الوجود – زیرا این امر همان «انقلاب الشيء عما هو علیه» است که در نزد عقل مستحیل است.

وجه سوم

نظریه تشکیک مبتنی بر علیت فلسفی است و تطبیق علیت فلسفی و احکام آن بر خالق تعالی و مخلوق معقول نیست زیرا عدم انفکاک معلول از علت تامه و تقارن و تعاصر علت و معلول در نزد فلاسفه امری مسلم است. بنابراین هرگاه معلولی منتفی شود استکشاف میشود که علت آن منتفی گردیده است. در این صورت هنگامی که در عالم شیئی معدوم میشود باید بگوئیم علت آن منعدم شده تا اینکه در سلسله علل به حق تعالی که عله العلل است می رسیم که – العیاذ بالله – باید بپذیریم که قسمتی از ذات علة العلل منتفی گشته که موجب انعدام معلولش شده و این امر در نزد عقل و نقل مردود است و بطلانش امری بدیهی است.

وجه چهارم

ملاصدرا معتقد است که حقیقت وجود در خارج منبسط بر ممکنات شده [3] و مرادش از حقیقت وجود ذات حق تعالی می باشد.[4]

اگر ذات حق تعالی منبسط شده باشد بر ممکنات لازمه اش این است که یا بساطت ذات حق تعالی موجب گردد که ترکب و تبعض در ممکنات محو گردد و آنها نیز بسیط گردند که این قضیه بالوجدان مردود است زیرا به وضوح ترکب و تبعض را در عالم طبیعت مشاهده می نمائیم.

و یا باید ذات حق تعالی ترکب و تبعض ممکنات را در خود بپذیرد و این نیز عقلاً مستحیل است چنانکه ادله عقلی و نقلی بر آن دلالت دارد.

و معقول نیست که با فرض انبساط ذات حق تعالی بر ممکنات هیچ گونه تأثیر و تاثری در احد الطرفین ایجاد نشود زیرا در آن صورت باید گفت اصلا انبساطی در میان نبوده است که آن نیز مخالف نظریه تشکیک در وجود است.

و لذا ملاصدرا خود نیز اعتراف دارد که نظریه تشکیک از جهت علم حصولی مجهول است:

«شمول الوجود للأشياء ليس كشمول الكلى للجزئيات، بل شموله من باب الانبساط والسريان على هياكل الماهيات سرياناً مجهول التصور فهو مع كونه أمراً شخصياً متشخصاً بذاته ومشخصاً لما يوجد به من ذوات الماهيات الكلي.»[5]

چگونه معقول است که حقیقت وجود منبسط و ساری در ممکنات شود و نیز تشخص دهنده آنان باشد ولی با این اوصاف هیچ یک از طرفین از دیگری اثری را نپذیرید؟ نه ذات حق تعالی متأثر از ترکب و تبعض اشیاء گردد و نه ممکنات از بساطت حق تعالی تأثیر بپذیرند با توجه به اینکه ذات و حقیقت طرفین واحد است و هر دو در حقیقت وجود مشترکند پس باید گفت انبساط و سریان در بین نیست.

تحقیق این است که ادعای تشکیک در وجود با موازین عقلی هماهنگی ندارد و تنها با کشف و شهود که حجیت ندارد قابل وصول است.

ملاصدرا همین امر را متذکر شده:

«…. ان الوجود بسيطة واقعة في الخارج بجميع اشخاصه وخصوصياته والتفاوت بین اشخاصه و خصوصياته یكون بالتأكد والضعف، والتقدم والتأخر …. و شموله و انبساطه على هياكل الممكنات على نحو آخر لا يعلمه إلا الراسخون في العلم.»[6]

مرادش از راسخین در علم مشایخ صوفیه اند که اهل کشف و شهودند او آنان را در مواضع متعدد به این وصف مدح می نماید.[7]

وجه پنجم

بنا بر نظریه تشکیک حقیقت وجود در خارج امری واحد و بسیط است که دارای مراتب می باشد که همه مراتب در ذات و هویت که همان حقیقت وجود است مشترکند.

این ادعا بر این اساس استوار است که بین جميع مراتب مسانخت و مناسبت نامه برقرار باشد.

در این صورت اشکالی که به نظر میرسد این است که اگر مرتبه اعلا و مرتبه ادنی در ذات و حقیقت وجود مشترکند و با یکدیگر مناسبت و مشابهت دارند پس باید احکامشان هم واحد باشد و تفاوت در احکامشان تنها به شدت و ضعف باشد یعنی مرتبه أعلا حكمش شديدتر و مرتبة أدنى حكمش ضعيف تر باشد زیرا که عقل حکم میکند «حكم الأمثال فيما يجوز وفيما لا يجوز واحد».

ولی عقل می یابد که بین احکام مرتبة أعلا واجب و مرتبة أدنى ممكن تضاد و یا تناقض است.

احکام مرتبه أعلا عبارتند از قدیم وازنى أبدى مجرد بسیط، ضرورت وجود و غناء ذاتی خالی از شوائب امکان.

اما احكام مرتبه أدنى عبارتند از مسبوق به عدم مرکب متجزى فاني ، مادی، عدم ضرورت وجود، فقیر بالذات.

از تضاد یا تناقض احکام واجب و ممکن استكشاف میکنیم که تفاوت بین آن دو در حقیقت و ذات است نه در مرتبه زیرا اگر واجب و ممکن در حقیقت و ذاتشان وحدت و اشتراک داشتند لازم بود که احکامشان هم مشترک باشند و تفاوت در احکامشان نیز به شدت و ضعف در مرتبه باشد زیرا معقول نیست که موضوع واحد – حقیقت وجود – محکوم به احکام متضاده یا متناقضه شود.

به عبارت دیگر بنابر نظریه تشکیک عالم وجود نازل و ضعیف حق تعالى علت است در این صورت باید عالم، احکام علت خود را به طور ضعیف و نازل واجد باشد یعنی دارای بساطت، عدم تغیر، عدم فناء و زوال و عینیت صفات و ذات باشد و حال آنکه تغیر ترکیب فناء و زوال را به وضوح در همه اجزاء عالم مشاهده می نمائیم.

برگرفته از کتاب: تاملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود، سید محمود هاشمی نسب، انتشارات دلیل ما، تهران، ۱۳۹۳، صص ۱۸۹-١٩٤

دانلود کتاب تاملی در نظریه اصالت وجود و وحدت وجود – سید محمود هاشمی نسب


[1] آموزش فلسفه، ج ۱، ص ٣٤٠-٣٤١

[2] «…. أن الوجود بسيطة واقعة في الخارج بجميع اشخاصه وخصوصياته والتفاوت بين اشخاصه و خصوصياته يكون بالتأكد والضعف والتقدم والتأخر.» مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین، ص۲۸۷

[3] «حقيقته (أي: الوجود) أمر بسيط منبسط على الممكنات.» مبدء و معاد، ص۱۰

[4] «المشهد الأول في الاشارة إلى حقيقة الوجود وأنها عين ذات المعبودة.» مفاتيح الغيب، ص۳۲۱

[5] شواهد الربوبية، ص7

[6] مجموعه رسائل فلسفی صدر المتألهین، ص۲۸۷

[7] «طريقة الراسخين في العلم والعرفان و مسلك المتألهين من أهل الكشف والايقان.» مبدأ و معاد، ص۲۲۷

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید