پیشنهادی:

مقاله «پژوهشی در اعتبار حدیقة الشیعه» – علیرضا دوستی

مدیر سایت
67

مقاله پژوهشی در اعتبار حدیقة الشیعه – علیرضا دوستی[1] (مجموعه مقالات همایش ملی تصوف، شاخصه ها و نقدها، بوستان کتاب، قم، 1402، ج1، صص 234-263)

چکیده

کتاب حدیقة الشیعه از کتب مشهور مقدس اردبیلی است. این کتاب که در اواخر قرن دهم تألیف شده، مشتمل بر روایات نابی است که از طریق دیگری به ما نرسیده است. بخش مذمت صوفیه در این کتاب نیز یکی از ویژگی‌های منحصر به‌فرد این اثر می‌باشد؛ زیرا اردبیلی با استفاده از منابع پیشین، جامع‌ترین کتاب در بیان فرقه‌های مختلف صوفیه و عقاید و بدعت‌های آن‌ها را گرد آورده است. البته بخشی از منقولاتی که در این کتاب آمده را می‌توان در نسخه‌های خطی و کتاب‌های سابق آن یافت که خود شاهد صدقی بر اعتبار مطالب کتاب است.

در مقابل دیدگاه مشهور، مشایخ صوفیه و عرفا اعتبار این کتاب را منکر شده‌اند. آن‌ها ضمن چند قول به مخالفت با کتاب حدیقة الشیعه پرداخته‌اند. برخی از ایشان تمام کتاب را مجعول می‌دانند و برخی دیگر، بخش مذمت صوفیه را جعلی فرض کرده‌اند. در میان مخالفان، تنها کسی که برای ادعای خود دلیل آورده است، ملا محمد دارابی می‌باشد. او در حاشیه کتاب مقامات السالکین که آن را در حلیت غنا نگاشته، ده دلیل بر مدعای خود آورده و با این استدلال‌ها، توانسته است که عده‌ای را با خود همراه کند. یکی از معاصرین نیز در مقالۀ مفصلی کاستی‌ها و اشتباهات کتاب حدیقه را احصا کرده و آن‌ها را دلیل بر عدم صحت انتساب گرفته است.

نگارنده پس از بررسی تمام ادله موافقان و مخالفان، به این نتیجه رسیده است که هیچ‌یک از ادله ده‌گانه دارابی و مقاله‌نویس معاصر، بر بطلان انتساب کتاب دلالت ندارد؛ زیرا بسیاری از این اشکالات صحیح نبوده و واقعیت ندارند و برخی دیگر از اشکالات که واقعیت دارند، بر نفی انتساب دلالت ندارند. چراکه کتاب حدیقه در میان علمای قرن یازدهم  تا عصر حاضر شهرت زیادی داشته است و نسخه‌های خطی از بخش مذمت صوفیه کتاب وجود دارد که در زمان حیات مقدس اردبیلی نگاشته شده است. رجالیون و کتابشناسان خبره و ثقه از زمان نزدیک به عصر مؤلف تا کنون، بر صحت و اعتبار کتاب اذعان دارند و همچنین محتوای کتاب با دیگر آثار مقدس اردبیلی همخوانی دارد. علاوه بر آن، قرائن داخلی و خارجی متعددی بر درستی انتساب به مقدس اردبیلی دلالت داشته و به آن شهادت می‌دهند.

واژگان کلیدی : مقدس اردبیلی، حدیقة الشیعه، کاشف الحق، اردستانی، احادیث مذمت صوفیه، تصوف

مقدمه

اهمیت و ویژگی‌های کتاب حدیقة الشیعه

کتاب حدیقة الشیعه یکی از تألیفات مشهور مقدس اردبیلی (م 993ق) است که از جهات متعددی دارای اهمیت می‌باشد. حدیقة الشیعه یکی از مهم‌ترین کتبی است که در اثبات امامت و ولایت اهل بیت(علیهم السلام) و مبارزه با بدعت‌ها و انحرافات موجود در جامعه اسلامی نگاشته شده است. ارزش و جایگاه ویژه این کتاب، نه‌تنها به‌خاطر قوت و استحکام استدلال‌های آن، بلکه علاوه بر آن، از جهات دیگر نیز دارای امتیازاتی است. نخست از جهت نویسنده که عالمی است محقق و زاهد و جامعِ تحقیق و تقدّس؛ تاآن‌جاکه توصیف به دو صفت محقق و مقدس در طول تاریخ علمای بزرگ شیعه، به این شخصیت ممتاز منحصر گردیده است. جهت دوم، اشتمال کتاب بر مطالبی است از کتب پیشینیان که – به‌علت‌های گوناگون – به‌دست ما نرسیده است. سومین جهتی که در این کتاب مورد توجه محققین و علما قرار گرفته، بخش مذمت صوفیه می‌باشد که مبسوط‌ترین و جامع‌ترین کتاب تألیف شده در این موضوع تا آن تاریخ است؛ زیرا مؤلف، مهم‌ترین مطالبی را که علمای شیعه از شیخ صدوق (م 380ق) تا محقق کرکی(م 940ق) در مذمت صوفیه در کتاب‌هایشان آورده بودند در این بخش از کتابش گرد آورده است.

محقق اردبیلی آن‏چنان در زهد و تقوا زبانزد همگان بوده و هست که كسى را ياراى خرده‏گيرى بر وى نبوده و نیست. ازهمین‌رو، صوفيان در انتساب كتاب حديقة الشيعه تشكيك كردند تا شايد از اين راه بتوانند از افشاگری‌های او در این كتاب آسوده‌خاطر گردند. به‌همین سبب شبهات متعددی را در این زمینه مطرح کردند تا اعتبار مطالب کتاب را زیر سؤال ببرند. در این مقاله به بررسی ادله موافقان و مخالفان و انتساب کتاب به مقدس اردبیلی می‌پردازیم.

  1. بررسی دیدگاه‌ها

مشایخ صوفیه و عرفا در مقابل دیدگاه مشهور، به مخالفت با اعتبار کتاب برخاسته‌اند. آن‌ها با این‌که به شهرت کتاب معترفند، گاه فقط انتساب بخش مذمت صوفیه را منکر شده‌ و با دیگر بخش‌های کتاب مخالفتی ندارند. گاهی تمام کتاب را تحریف شده از کتاب اردستانی دانسته‌اند و گاه یکی از شاگردان محقق اردبیلی یا شاگردان علامه مجلسی را به‌عنوان مؤلف معرفی کرده‌اند. همچنین گاهی بدون معرفی مؤلف حقیقی کتاب، فقط انتساب حدیقه به مقدس را مردود شمرده‌اند.

به‌طورکلی، در مورد مؤلف این کتاب پنج دیدگاه وجود دارد:

دیدگاه اول: نظریه مشهور که حدیقة الشیعه را تألیف مقدس اردبیلی می‌دانند.

دیدگاه دوم: یکی از عرفا به‌نام شاه محمد دارابی (م 1130ق) در کتابی که در حلیت غنا و مدح سماع به‌نام مقامات السالکین نگاشته، ده دلیل را بر عدم صحت انتساب حدیقه به مقدس اردبیلی ذکر کرده است. دارابی و پیروان او، این کتاب را نسخه تحریف شده‌ای از کتاب کاشف الحق تألیف ملا معز اردستانی می‌دانند.

دیدگاه سوم: برخی از معاصرین، حدیقه را تألیف یکی از شاگردان علامه مجلسی دانسته‌اند (آشتیانی، 1365، ص31).

دیدگاه چهارم: برخی دیگر از معاصرین بر این باورند: «از گفته‌های اهل فن چنان نتیجه باید گرفت که این کتاب را یکی از مؤلفان آغاز دولت صفوی یا اواخر دولت گورکانیان نوشته است که روایات ضعیف بسیار دارد و نام ملا احمد اردبیلی و زبدة البیان در این کتاب از آن‌جا آمد که نسخه‌ای از این حدیقه در تصرف ملا احمد اردبیلی بوده در حاشیه آن توضیحاتی نوشته است و ناسخان، پس از آن، جزءِ متن کردند و باز محمد بن غیاث بن محمد آن را تلخیص کرده است؛ وگرنه آن اخبار ضِعاف و بی‌اصل را با عبارت فارسی فصیح نمی‌توان به عالمی مدقّق نسبت داد که اصلا آذربایجانی بود» (شعرانی، 1384، ج1، ص9).

دیدگاه پنجم: برخی دیگر از صوفیه، اگرچه حدیقة الشیعه را تألیف مقدس اردبیلی دانسته‌اند، ولی بخش مطاعن صوفیه این کتاب را تألیف یکی از فضلای قم می‌دانند. برخی نیز مشخصا یکی از شاگردان مقدس اردبیلی را مؤلف این بخش معرفی کرده‌اند. کبودرآهنگی در مرآة الحق این مطلب را نسبت به بخش مطاعن صوفیه از سید ابراهیم همدانی نقل می‌کند (کبودرآهنگی، 1383، ص74). مؤمن تنکابنی در تبصرة المؤمنین لوحی معرکه‌گیر را نویسنده بخش مذمت صوفیه می‌داند (تنکابنی، 1397، ص178). شیروانی در حدائق السیاحه این داستان را پرورش می‌دهد و نسبت به تمام کتاب این ادعا را کرده و جاعل را شخصی به‌نام روحی معرکه‌گیر معرفی می‌کند (شیروانی، 1348، ص418).

ازآن‌جاکه بررسی دیدگاه اول و دوم به بحث مفصل‌تری نیاز دارد، ابتدا به بررسی سه قول دیگر می‌پردازیم.

  • بررسی دیدگاه سوم، چهارم و پنجم

اشکال رایجی که نسبت به هر سه دیدگاه وجود دارد، این است که این احتمالات مستندی نداشته و تنها براساس احتمالات ذهنی گویندگان آن‌ها ساخته و پرداخته شده است. علاوه بر این، نکات و قرائن متعددی نیز بر بطلان قطعی هر یک از این سه دیدگاه دلالت دارد.

1ـ1ـ1. بطلان دیدگاه سوم

ادله متعددی بر بطلان این دیدگاه دلالت دارد؛ نخست، وجود نسخه خطی حدیقة الشیعه که در زمان حیات مؤلف یا نزدیک به آن کتابت شده است (در بحث ادله مثبتین انتساب، درباره این نسخه توضیح داده خواهد شد). دوم، نقل علامه مجلسی در کتاب عین الحیاة از کتاب حدیقة الشیعه در سال 1073 (مجلسی، 1376، ج2، ص456). سوم، شهادت علمای بزرگ و مورد وثوق و اطمینان مبنی بر وجود کتاب حدیقة الشیعه نزد آن‌ها در سال‌های 1060، 1071 و 1073 و… (نام این بزرگان و آدرس تصریحات آن‌ها به وجود حدیقة الشیعه در مبحث ادله مثبتین خواهد آمد). بنابراین، احتمال این‌که حدیقة الشیعه پس از علامه مجلسی (م 1110ق) و توسط شاگردان ایشان تألیف شده باشد از اساس منتفی است.

1-1-2. بطلان دیدگاه چهارم

به‌نظر می‌رسد منشأ این نظریه بی‌دقتی در عبارت افندی (1066 – 1130ق) در ریاض العلماء و تعلیقه أمل الآمل است. افندی در این دو کتاب یکی از آثار مقدس اردبیلی را حواشی کتاب کاشف الحق می‌شمرد (افندی، 1401، ج1 ص57؛ همو، 1410، ص97). قائلان به این نظریه گمان کرده‌اند که حدیقة الشیعه همان کتاب کاشف الحق است که در اختیار مقدس اردبیلی بوده و وی بر این کتاب، حاشیه‌هایی را نگاشته که این حواشی توسط ناسخان به متن منتقل گردیده و به‌همین جهت، نام اردبیلی و کتاب‌های او به متن این کتاب وارد شده است. حال آن‌که بی‌شک، مراد افندی از کتاب کاشف الحق، کتاب دیگری است که هیچ ارتباطی به حدیقة الشیعه و موضوع آن ندارد؛ زیرا اولا تنها کتابی که به این نام قبل از مقدس اردبیلی تألیف شده، شرحی است که مولا محمد بهرام، بر تلخیص المرام علامه حلی نگاشته[2] که این کتاب در موضوع احکام و قواعد فقهی است. ثانیا، افندی در ریاض غیر از این حاشیه، از کتاب حدیقة الشیعه نیز نام برده است و به‌همین جهت وجهی برای این توهم باقی نمی‌ماند. ثالثا، باتوجه به قرائنی که در مباحث آینده بیان خواهد شد، احتمال تألیف حدیقه در اواخر قرن نهم یا در اوایل حکومت صفویه ممکن نیست.

  • بررسی دیدگاه پنجم

این ادعا نیز هیچ دلیل و شاهدی ندارد. نام «روحی معرکه‌گیر» را در هیچ کتاب شرح‌حالی نمی‌توان یافت مگر در امثال کلمات صوفیان. علاوه بر این‌که چگونه می‌توان تصدیق کرد فردی مجهول‌الحال که احدی او را نمی‌شناسد، کتابی به این اهمیت بنویسد و به عالم بزرگ و مشهوری مثل مقدس اردبیلی نسبت دهد و علمای بزرگ و نزدیک به زمان او نیز آن کتاب را بدون هیچ خدشه و اشکالی بپذیرند و در این میان، تنها صوفیه پس از گذشت بیش از یک قرن از تألیف این کتاب از آن آگاه شوند؟! ظاهرا مراد از این نام عجیب، عالم جلیل‌القدر، میرلوحی سبزواری (م 1082ق) است. وی از شاگردان میرداماد (م 1040ق) است و مخالفت شدیدی با صوفیه داشته و تألیفات متعددی در این زمینه از خود به‌جا گذاشته است. وی نسبتِ تحریف و جعل کتاب حدیقه به این عالم فرزانه را که توثیقات فراوانی دارد بهتانی عظیم و نسبتی ناروا دانسته است (برای اطلاع از شرح‌حال وی به مقدمه کتاب کفایة المهتدی مراجعه شود).

  • بررسی دیدگاه اول و دوم

پس از اثبات بطلان سه دیدگاه اخیر، تنها احتمال قابل توجهی که در مقابل صحت انتساب کتاب حدیقة الشیعه به مقدس اردبیلی باقی می‌ماند، احتمال دوم است. اساس احتمال دوم بر این ادعا استوار است که با وجود قرائن موجود در کتاب حدیقه، نمی‌توان این کتاب را تألیف مقدس اردبیلی دانست و ازآن‌جاکه کتابی شبیه آن و بدون بخش مذمت صوفیه از اردستانی وجود دارد، معلوم می‌شود که اصل حدیقه آن کتاب بوده که سال‌ها بعد از تألیف، به‌شکل حاضر تحریف شده است. دارابی و تابعان او برای ادعای خود ادله متعددی را ذکر کرده‌اند که به‌نظر ما هیچ‌یک از آن ادله برای رد انتساب حدیقه به مقدس اردبیلی کافی نیست. در بخش سوم به‌تفصیل به بررسی مهم‌ترینِ این شبهات خواهیم پرداخت.

در مقابل این شبهات، ادله و قرائن مختلفی وجود دارد که انتساب حدیقه به مقدس اردبیلی را تأیید می‌کند و با درنظرگرفتن مجموع این ادله و قرائن برای ما اطمینان به صحت انتساب حاصل می‌شود و جایی برای دیگر ادعاها باقی نخواهد ماند.

ادله اعتبار کتاب حدیقة الشیعه

یکی از مهم‌ترین راه‌های کشف صحت انتساب یک کتاب، شهرت انتساب آن به مؤلف است. همچنین وجود نسخه‌هایی از کتاب که در زمان حیات مؤلف یا نزدیک به آن کتابت شده و قرائن داخلی و خارجی که بیانگر زمان تألیف و مؤلف کتاب باشد نیز از دیگر راه‌های اثبات اعتبار و شناخت مؤلف کتاب است. از تمامی این شواهد می‌توان برای اثبات اعتبار کتاب حدیقة الشیعه استفاده کرد.

دلیل اول:[3] شهرت حدیقة الشیعة

این کتاب در زمان نزدیک به عصر مؤلف بسیار مشهور بوده و نسخه‌های بسیار متعددی داشته است. چنان‌که در کلمات موافقان، به شهرت حدیقة الشیعه در شهرهای مختلف نجف، قم، مشهد، اصفهان و تبریز تصریح شده است. بزرگانی همچون فخرالدین طریحی نجفی (979 – 1085ق) که حیات مقدس اردبیلی را درک کرده و در زمان فوت وی نزدیک به چهارده سال داشته، شیخ حر عاملی (1033 – 1104ق) که در مشهد مقدس زندگی می‌کرده، میرلوحی سبزواری اصفهانی (990 – 1081ق)، علامه مجلسی (1037 – 1110ق) و ملاطاهر قمی (م 1098ق) و بسیاری دیگر از علما از حدیقة الشیعه استفاده کرده و برخی از آن‌ها به شهرت و کثرت نسخه‌های خطی این کتاب تصریح کرده‌اند (برخی از مستندات و عبارات علمای مزبور را در کتاب کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقة بیان شده است). بنابراین، معلوم است که شهرت و کثرت نسخه‌های خطی یک کتاب در شهرهای مختلف، امری نیست که بتواند در زمان کوتاهی – به‌خصوص در آن سال‌ها – محقق شود. برخی از محققین، عدد نسخه‌های شناسایی شده از حدیقه را قریب به شصت نسخه می‌دانند (حسن‌زاده، 1383، ص34).

دلیل دوم: نسخه‌های مکتوب در عصر مؤلف

نسخه‌ای در کتابخانه مجلس شورای اسلامی وجود دارد که گفته می‌شود متعلق به قرن دهم است (حائری، 1348، ج17، ص175). این نسخه دارای دو ویژگی مهم دیگر نیز است؛ اول آن‌که مشتمل بر بخش مذمت صوفیه بوده و دوم آن‌که در آن به نام مقدس اردبیلی تصریح  شده است (این نسخه با نام رساله در معجزات بسیار قدیمی است و مشتمل بر فصل یازدهم تا آخر کتاب است) (کتابخانه مجلس، شماره ثبت 62067).

همچنین نسخه‌ای از تلخیص حدیقة الشیعه در کتابخانه مجلس نگهداری می‌شود که در حیات مقدس اردبیلی نگاشته شده و لذا نویسنده آن در ابتدای رساله، دعای «أدام الله إفادته» را قرین نام مقدس اردبیلی کرده است. این نسخه در ضمن «مجموعه محمدمقیم سبزواری» قرار دارد، و در پایان رساله، مؤلف این منتخب، صاحب سفینه معرفی شده است؛ تاریخ کتابت این مجموعه سال 1097ق. می‌باشد (نسخه خطی مجموعه محمدمقیم سبزواری، کتابخانه مجلس، شماره ثبت 76490، ص95).

کبودرآهنگی، قطب سی‌ام فرقه نعمت‌اللهی، در مرآة الحق (کبودرآهنگی، 1383، ص41) و محدث نوری (م 1320ق) نیز نسخه‌ای دیگر از همین تلخیص را دیده و عباراتی از آن را در کتبشان نقل کرده‌اند (نوری، 1408، ج2، ص100).

دلیل سوم: قرائن داخلی[4]

قرائن و اَمارات متعددی شاهد بر صدق و صحت انتساب کتاب شریف حدیقة الشیعه به محقق اردبیلی است که احتمال افزودن تمام آن خصوصیات – که هرکدام مناسب و بجا ذکر شده است – به سراسر کتاب و مخفی‌ماندن این تحریف بر تمام علمای معاصر و قریب‌العهد به وی بسیار بعید و بی‌دلیل است.

قرینه اول: تصریح به نام مقدس اردبیلی؛ مقدس اردبیلی در دو جا از کتابش به نام خود تصریح کرده است. اول در بخش فضایل امیرالمؤمنین(علیه السلام) (اردبیلی،1383،ج2، ص512) و دوم، در بخش رد تصوف که جزئی از تاریخ امام صادق(علیه السلام) است (همان، ص802).

قرینه دوم: ارجاعات متعدد به سایر کتاب‌های مقدس اردبیلی؛ مقدس اردبیلی در حدیقة الشیعه به مناسبت‌های مختلف (در چهارده مورد)، به اکثر کتاب‌های خود ارجاع می‌دهد (حسن‌زاده، 1383، ص44) و از آن‌ها مطالبی را نقل می‌کند؛ تاجایی‌که کتاب حدیقة الشیعه را باید بهترین منبع در شناخت آثار مقدس اردبیلی دانست. ایشان هشت مرتبه به کتاب رساله اعتقادات خود ارجاع داده (اردبیلی، 1383، ص7، 12، 40، 52، 639، 641، 1006، 1028) و گاه به زبدة البیان (همان، ج2، ص749) و مجمع الفائدة (همان، ج1، ص81) ارجاع داده است. چندین مرتبه نیز از کتاب نص جلیّ فی إمامة مولانا علی نام برده است (همان، ص789، 792، 797 و 990). به‌عنوان نمونه، یکی از عبارات وی را نقل می‌کنیم. محقق اردبیلی می‌نویسد: «و باید دانست که ایثار حضرت امیر دلیل است قوی بر آن‌که هرچند کسی صرف مال خود در خیرات و تصدقات کند اسرافش نتوان گفت … چنان‌که در شرحی بر ارشاد فقه این فقیر نوشته به تقریب مذکور گشته در کتاب زکاة در تحت آیه… .» (همان، ج1، ص82) جالب این است که این مطلب در مجمع الفائده (اردبیلی، 1405، ج4، ص287) و زبدة البیان (اردبیلی، 1383، ص198) نیز آمده است؛ اما نویسنده کاشف الحق که ذکر تمام ارجاعات اردبیلی را مخل به مقصود خود می‌دیده، اکثر این ارجاعات را حذف کرده است.

قرینه سوم: ارجاع و تصریح به وجود جزء اول؛ مؤلف بارها به جزء اول کتاب که مفقود بوده ارجاع داده است (همان، ج1، ص3) و یا تصریح می‌کند که بخش موجود، جلد دوم از کتاب حدیقة الشیعه می‌باشد (همان، ص425، 598، 631، 740، 801). اما مؤلف کاشف الحق تمام این ارجاعات را از کتاب خود حذف کرده است. در حدیقه می‌نویسد: «چون جزء اول کتاب حدیقة الشیعه که ذکر مجملی از احوال آباء و اجداد و مختصری از حالات سید کائنات بود سمت اتمام یافت، شروع می‌رود در تحریر جزء دوم که… .» (همان، ج1، ص3) با دقت در سیاق این عبارات روشن می‌شود که این ارجاعات بسیار مناسب، از اصل کتاب حذف گردیده نه این‌که افزوده شده باشد.

قرینه چهارم: اتحاد بسیاری از مطالب کتاب با دیگر کتاب‌های مقدس اردبیلی؛ بسیاری از مطالب و استدلال‌های حدیقة الشیعه با دیگر کتاب‌های وی مطابقت و اتحاد دارد. با مراجعه به بخش امامت از کتاب اصول دین و حاشیه شرح تجرید و مقارنه آن‌ها با حدیقة الشیعه اتحاد مطالب، استدلال‌ها و منابع آن‌ها با یکدیگر به‌خوبی مشاهده می‌شود.[5] نکته قابل توجه این است که اتحاد و تطابق این کتاب‌ها تا حدی است که روش و یا اشتباهاتی که در کتاب مجمع الفائده دیده می‌شود، عینا در حدیقه الشیعه موجود است؛ به‌عنوان نمونه در هر دو کتاب، بشارة المصطفی را تألیف سید بن طاووس معرفی می‌کند، و بسیاری از علما را نام نمی‌برد؛ درحالی‌که با نسبت به کتاب‌هایشان از آن‌ها یاد می‌کند؛ مثلا می‌گوید: صاحب کافی و یا صاحب کشاف؛ نمونه‌های متعددی از این امور در ضمن پاسخ به شبهات ذکر می‌شود.

قرینه پنجم: مقایسه دو کتاب حدیقة الشیعه و کاشف الحق؛ با مقایسه دو کتاب حدیقه الشیعه و کاشف الحق می‌توان به این حقیقت پی برد که نویسنده کاشف الحق همان مطالب حدیقة الشیعه را همراه با اضافات اندکی و حذفیاتی مربوط به مطاعن و مذمت صوفیه، در کتابی گرد آورده و به‌ خود نسبت داده است. اردستانی هر جایی که مقدس اردبیلی به کتب خود ارجاع داده را حذف کرده و در مواردی که حذف ارجاع، به معنا وارد خلل می‌کرده است، بالاجبار عبارت را تغییر داده و با افزودن نام مقدس اردبیلی به عبارت، می‌گوید: «علامه اردبیلی در فلان کتاب خود گفته است… .» (همان، ج2، ص1006) محدث ارموی نیز در رساله فیض الإله پس از مقایسه چندین مطلب از این دو کتاب معتقد است اگر کسی کتاب حدیقه را با کاشف الحق مقایسه کند، به‌روشنی خواهد فهمید که کاشف الحق از حدیقه سرقت شده است (ارموی، 1427، ص83).

اردستانی که – اگر صوفی تمام‌عیار نباشد – بی‌شک تمایلات صوفیانه داشته است، نه‌تنها بخش مطاعن صوفیه حدیقه را حذف کرده است، بلکه در دیگر موارد نیز کوچک‌ترین و جزئی‌ترین انتقاد به فرقه‌های صوفیه – حتی صوفیه اهل سنت و قائلان به حلول و اتحاد – را در کاشف الحق حذف نموده و در عوض، اشعار صوفیانی همچون ملای رومی را در بسیاری از صفحات کتاب گنجانده است و گاه بعد از نام مشایخ صوفیه، الفاظ مدحی را نیز افزوده است.[6] بنابراین، رد بر صوفیه در کتاب حدیقة الشیعه منحصر به بخش خاصی از آن نیست، بلکه مقدس اردبیلی در تمام ابواب کتاب و در موارد متعددی، به مناسبت در رد آن طایفه مطالبی فرموده که تمام این موارد در کاشف الحق حذف شده است.

دلیل چهارم: شهادت اهل خبره

یکی از ادله یا قرائن صحت انتساب حدیقة الشیعه به مقدس اردبیلی، شهادت اهل فن و خبرگان مورد وثوق از علمای رجال و نسخه‌شناسان از قدیم تا زمان حاضر بر این مطلب است. عالمانی همچون شیخ حر عاملی، شیخ سلیمان بحرانی، شیخ عبدالله سماهیجی، علامه افندی، شیخ یوسف بحرانی، محدث نوری، شیخ آقا بزرگ تهرانی و… که نام آن‌ها در بخش قائلین به اعتبار حدیقة الشیعه خواهد آمد.

قائلان به صحت انتساب و اعتبار حدیقة الشیعه

عالمان بزرگی از فقها، محدثان و اهل رجال بر صحت انتساب این کتاب به مقدس اردبیلی تصریح کرده‌ و یا مطالب بخش صوفیه آن را در کتاب‌های خود ذکر کرده‌اند که بیانگر اعتماد آن‌ها بر این کتاب است. در کتاب کشف الحقیقة نام بیش از شصت عالم و فقیه، و رجالی و کتاب‌شناس از قرن یازدهم تا زمان حال را ذکر کرده‌ایم؛ ولی در این‌جا به ذکر نام برخی از آن‌ها اکتفا می‌کنیم.

صاحب کتاب فضائح المبتدعه (نیمه اول قرن یازدهم)، علامه میرلوحی سبزواری اصفهانی (حدود 990 – 1081ق) در سلوة الشیعة (سبزواری، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 10 – 22027)، فخرالدین طریحی نجفی (979 – 1085ق) (تبریزی، 1387، ج4، ص2878)، علی بن محمد بن الحسن بن زین‌الدین (1014 – 1104ق) در رساله السهام المارقة[7] (عاملی، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: ف4777 – 31226 ص39 و 66)، مؤلف کتاب الوقیعة فی سبّ المبتدعة (از علمای نیمه اول قرن یازدهم) (کرمانشاهی، 1412، ج2، ص183)، مؤلف کتاب شهاب المؤمنین (از علما و سادات نامدار قرن یازدهم) (عصام، نصیحة الکرام (مخطوط)، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 86039، ص117)، ملا محمدطاهر قمی (م 1098ق) در کتاب ملاذ الاخیار،[8] علی بن داوود الخادم الأسترابادی (زنده در 1076ق) در کتاب انساب النواصب که در محرم سال 1076ق. تألیف آن به‌پایان رسیده است (استرآبادی، بی‌تا، ص138). شیخ حر عاملی (1033 – 1104ق) که یکی از بزرگ‌ترین محدثین و کتاب‌شناسان شیعه است، در کتاب‌های متعددش بر اعتبار حدیقه تأکید کرده است؛ مانند: رساله فقهی حرمت غناء – که در سال 1073ق. از تألیف آن فراغت یافته – (حر عاملی، 1387، ج2 ص344). اثباة الهداة، أمل الآمل (حر عاملی، 1385، ج2، ص23). در کتاب اثنی عشریة – که در سال 1076ق. تألیف شده است – به بی‌احترامی بعضی از صوفیه به مقدس اردبیلی و تشکیک در انتساب حدیقه به وی اشاره کرده و پاسخ محکم و مستدلی به این توهم داده است (حر عاملی، 1381، ص30) علامه محمدباقر مجلسی (1037 – 1110ق) در کتاب عین الحیات که آن را در سال 1073ق. تألیف نموده، به انتساب حدیقه تصریح کرده است (مجلسی، 1376، ج2، ص456). ملا محمد مجذوب تبریزی (م 1093ق) در کتاب الهدایا لشیعة أئمة الهدی (مجذوب تبریزی، 1429، ج1، ص98)؛ معین‌الدین مولی محمدعصام (قرن یازدهم) در کتاب نصیحة الکرام و فضیحة اللئام که تاریخ تألیف آن بین سال‌های 1076 تا 1080ق. است (عصام، مخطوط، ص117، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 86039).

جلال‌الدين امير (از علمای قرن یازدهم) که از وی کتاب تلخیص حدیقة الشیعه به‌جای مانده است (تهرانی، 1408، ج4، ص422). ملا احمد تونی (م 1083ق) در رساله مذمت صوفیه (تونی، مخطوط، کتابخانه آستان قدس، شماره ثبت: ۶۹۷۳). محمدقاسم بن محمدرضا تبریزی (زنده در 1097ق) در رساله الردّ علی المجوّزین للغناء فی القرآن (تبریزی، 1387، ج4، ص2878). ملا محمدرحیم بروجردی مشهدی (م ۱۱۱۷ق) در جواب استفتایی از علمای مشهد؛ محدث جزائری (1050 – 1112ق) در آثار متعدد ازجمله در الانوار النعمانیة (جزائری، 1431، ج2، ص256). شیخ سلیمان بن عبدالله بحرانی (م 1121ق) در کتاب بلغة الرجال، ملا عبدالله اصفهانی افندی (م 1130ق) که یکی از بزرگ‌ترین کتاب‌شناسان شیعه است در کتاب ریاض العلماء در شرح‌حال مقدس اردبیلی به صحت انتساب حدیقه تصریح کرده (افندی، 1401، ج1، ص56) و نام تلخیص حدیقة الشیعه را در این کتاب دو بار ذکر کرده است (همان، ج3، ص216). شیخ عبدالله بن صالح سماهیجی (م 1135ق) به‌نقل از محدث بحرانی در لؤلؤة البحرین (بحرانی، 1429، ص145)، محمدجعفر خراسانی کرباسی (1080 – 1175ق) در کتاب إکلیل المنهج (کرباسی، 1384، ص128). ملا محمدرضا بن عبدالمطلب تبریزی (م 1208ق) در کتاب الشفاء فی أخبار آل المصطفی که آن را در سال 1178ق. تألیف کرده است بر صحت انتساب، تأکید بلیغی دارد (تبریزی، 1380، ج13، ص570). علامه آقا محمدعلی بهبهانی (1144 – 1216ق) در کتاب‌های متعدد به‌تفصیل و با جدیت تمام به دفاع از حدیقه برخاسته است (بهبهانی، 1412، ج1، ص37). میرزای قمی (1151 – 1231ق) در کتاب المسائل الرکنیة (طباطبایی مدرسی، 1364، ص353)، مازندرانی حائری (1159 – 1215ق) در منتهی المقال (حائری مازندرانی، 1416، ج1، ص311)، ملا محمدکاظم هزارجریبی (م 1236ق) در کتاب کنز الفوائد (هزارجریبی، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره 3995، باب دوم، ص166 – 170)، کنتوری نیشابوری (1240 – 1286ق) از کتاب‌شناسان معروف در کشف الحجب و الاستار (نیشابوری، 1409، ص194)، ثقة الاسلام تبریزی (1277 – 1290ق) از کتاب‌شناسان مشهور در مرآة الکتب (تبریزی، 1433، ج2، ص194)، علامه محمدباقر خوانساری (1226 – 1313ق) در روضات الجنات (خوانساری، 1390، ج1، ص83)، جابلقی بروجردی (م 1313ق) در طرائف المقال (جابلقی بروجردی، 1410، ج1، ص122 و ج2، ص401)، محدث نوری (م 1320ق) در خاتمه مستدرک الوسائل (نوری، 1408، ج2، ص91)، علامه شیخ عبدالله مامقانی (1290 – 1351ق) در تنقیح المقال (مامقانی، 1431، ج7، ص206)، علامه سید حسن صدر عاملی (م 1354ق) در تکمله أمل الآمل (صدر عاملی، 1406، ص183)، علامه سید محسن امین عاملی (1284 – 1371ق) در اعیان الشیعه (امین عاملی، 1406، ج3، ص82)، آیت الله العظمی بروجردی (م 1380ق) در مجلدات متعدد جامع أحادیث الشیعه (طباطبایی بروجردی، 1386، ج13، ص376)، علامه آقا بزرگ تهرانی (1293 – 1389ق) در چندین مورد از کتاب الذریعه (تهرانی، 1408، ج2، ص487 و ج3، ص107)، علامه مدرس خیابانی (1296 – 1373ق) در ریحانة الأدب (مدرس خیابانی، 1374، ج5، ص369)، آیت الله العظمی سید ابوالقاسم خویی (1317 – 1413ق) در معجم رجال الحدیث (خویی، 1372، ج2، ص225) و ده‌ها عالم دیگر از محدثین، فقها و رجالیین که نام و عبارات برخی از ایشان را در کتاب کشف الحقیقة ذکر کرده‌ایم.

دلیل پنجم: کلام میرلوحی سبزواری

یکی از مهم‌ترین قرائن صحت انتساب حدیقه، وجود حدیقة الشیعه سال‌ها قبل از کاشف الحق – که در سال 1058ق. تألیف شده – نزد میرلوحی سبزواری (زنده در سال 1081ق) و نزد مؤلف کتاب فضائح المبتدعة است.

میرلوحی در سلوة الشیعه که منتخبی از فصل چهارم کتاب توضیح المشربین است، دو بار از حدیقة الشیعه مقدس اردبیلی نام می‌برد. مرتبه اول ضمن عبارتی از کتاب فضائح المبتدعه که می‌گوید تألیف یکی از علمای معاصر است و مرتبه دوم، هنگامی که صاحبان تألیف بر ضد صوفیه را می‌شمارد (سبزواری، مخطوط، کتابخانه مجلس، شماره ثبت: 10 – 22027).

تاریخ تألیف کتاب سلوة الشیعه اواسط سال 1060ق. است و به‌تصریح مؤلف، این کتاب منتخبی از کتاب دیگر مؤلف به‌نام توضیح المشربین می‌باشد. توضیح المشربین مختصر دیگری نیز دارد که اصول فصول التوضیح نام دارد. کتاب توضیح المشربین مشتمل بر چهار باب بوده است که مؤلف سه باب اول آن را در اصول فصول التوضیح آورده و باب چهارم را به‌نام سلوة الشیعة یا تسلیة الشیعة تنظیم نموده است. قابل توجه این‌که نسخه‌ای از اصول فصول التوضیح در کتابخانه مجلس موجود است که تاریخ کتابت آن شعبان سال 1052ق. می‌باشد. بنابراین، معلوم می‌شود که تألیف اصل کتاب توضیح المشربین قبل از این تاریخ بوده و به احتمال قوی این کتاب در سال 1051ق. نوشته شده است.

بنابراین، بخش مذمت صوفیه کتاب حدیقة الشیعة به احتمال قوی در سال 1051ق. نزد میرلوحی موجود بوده و قبل از آن تاریخ نیز نزد مؤلف فضائح المبتدعة نیز وجود داشته است. حال آن‌که اردستانی، کاشف الحق را در سال 1058ق. تنظیم کرده است. حتی اگر در سال 1055ق. هم آن را به‌پایان رسانده باشد،[9] مشخص است که سال‌ها قبل از این تاریخ، بخش رد صوفیه حدیقة الشیعه وجود خارجی داشته است! باتوجه به این نکته، احتمال تحریف کاشف الحق و ساخته‌شدن حدیقة الشیعه توسط شخصی مجهول از اساس منتفی خواهد بود. حتی با صرف‌نظر از این نکته، بی‌شک این بخش از حدیقه در سال 1060 و لااقل کمی قبل از آن در اختیار میرلوحی و مؤلف فضایح المبتدعه بوده است و احتمال جعل و افزودن مذمت صوفیه به بخش خاصی از کتاب و موارد متعدد جزئی در سراسر کتاب در مدتی کوتاه به کتابی که در هند تألیف شده است، بسیار بعید به‌نظر می‌رسد.

دلیل ششم: قرائن خارجی[10]

قرینه اول: شهادت ناسخ کاشف الحق به سرقت این کتاب؛ آقابزرگ تهرانی در الذریعة نقل می‌کند در کتابخانه مرحوم آیت الله شیخ الشریعه اصفهانی، نسخه‌ای از کتابی به‌نام الإمامة را مشاهده کرده است که مطالب کتاب حدیقه را دربر داشته و نویسنده آن را به‌خود نسبت داده است؛ تاریخ نگارش آن سال 1058ق. بوده است.[11] کاتب این نسخه محمد سعيد بن اسماعيل المداح السمنانی است و بر روی آن – که تاریخ کتابتش سال 1077ق. می‌باشد – بیت شعری را کتابت کرده است:

این مؤلف اگرچه از شیعه است        لیک دزد حدیقة الشیعه است

(تهرانی، 1408، ج2، ص323). این نکته نیز شاهدی بر شهرت کتاب حدیقه مقدس اردبیلی در آن تاریخ دارد.

قرینه دوم: انحصار مخالفت به فرقه صوفیه؛ مؤید دیگری که برای اعتبار کتاب حدیقة الشیعه وجود دارد، این است که در طول تاریخ تألیف این کتاب، هیچ‌یک از علمای شیعه از متخصصان در علم رجال و کتاب‌شناسی، و محدثان و فقیهان منکر اعتبار کتاب نبوده‌اند و مخالفان کتاب تنها در مشایخ فرقه صوفیه و متمایلان به افکار آن‌ها منحصر بوده است؛ زیرا همان‌گونه که برخی از بزرگان – همچون شیخ حر عاملی، میرزای قمی، محدث نوری و دیگران – گفته‌اند، صوفیه پس از مشاهده زشتی‌ کارها و مفاسد باورهای خود در این کتاب و باتوجه به عظمت علمی و جایگاه اجتماعی مقدس اردبیلی که بر اعتبار و تأثیر کتاب می‌افزود، چاره‌ای جز این ندیدند که انتساب آن را به ایشان منکر شوند.[12] خصوصا باتوجه به این نکته که غالب مخالفان، تنها انتساب بخش مذمت صوفیه را انکار می‌کنند و با سایر بخش‌های کتاب مشکلی ندارند! بنابراین، مخالفت آن‌ها از لحاظ جهات علمی و شواهد تاریخی نیست، بلکه تنها به‌جهت تعصب و دفاع از باورهایشان می‌باشد و به‌همین خاطر، ارزش علمی نداشته و ضرری به اعتبار کتاب نمی‌رساند.

قائلان به عدم صحت انتساب

اصلی‌ترین مخالف اعتبار و انتساب کتاب حدیقة الشیعه، شاه محمد بن محمد دارابی شیرازی (م 1130ق) است که برای ادعای خود، ده دلیل ذکر کرده که مستند ادعای دیگر مخالفان پس از خود نیز قرار گرفته است. وی عبارات تندی علیه کتاب حدیقه دارد که عناد، تعصب و عدم مطابقت با واقع در این کلمات به‌وضوح مشاهده می‌شود. به‌عنوان مثال، در عبارتی می‌گوید: «در جمیع آیات الاحکام بعد از تفسیر آیه، ملا احمد همه‌جا اظهار تصوف می‌کند! چگونه مذمت [صوفیه] می‌کند؟!»(دارابی، 1418، ص181) حال آن‌که کتاب زبدة البیان پیرامون تفسیر آیات الأحکام و کتابی فقهی است و با مراجعه مختصری به این کتاب، روشن می‌شود که مقدس اردبیلی در هیچ‌جای آن مطلبی که اظهار تصوف باشد بیان نکرده است.

عده دیگری از متمایلان به تصوف یا اقطاب و مشایخ فرقه‌های صوفیه نیز به تبعیت از دارابی، انتساب حدیقه به مقدس اردبیلی را انکار کرده‌، اما دلیلی بر مدعای خود نیاورده‌اند. مانند: سید ابراهیم بن امیرمعصوم حسینی قزوینی (1065 – 1149ق)، سید عبدالله جزائری تستری (م 1168ق)،[13] ملا محراب گیلانی (م 1217ق)، جعفر کبودرآهنگی ملقب به مجذوبعلی‌شاه (1175 – 1238ق)، زین‌العابدین شیروانی (1194 – 1253ق)، محمدمعصوم شیرازی (1270 – 1344ق) و همچنین عده‌ دیگری از صوفیان معاصر و متمایلان به آن‌ها با تمسک به کلام دارابی، انتساب کتاب حدیقة الشیعه را به مقدس اردبیلی انکار کرده‌اند.

قرینه سوم: محتوا و سبک نگارش کتاب؛ مناسبت محتوای علمی و سبک نگارش کتاب با شخصیت علمی و سبک دیگر آثار مقدس اردبیلی، شاهد دیگری بر انتساب کتاب به وی است. سبک نگارش حدیقة الشیعه همچون دیگر آثار او به‌دور از جهات شعری و ادبی و خالی از مطالب عرفانی و صوفیانه بوده و بر تمام آثار وی روشی فقهی، کلامی و ادبیاتی ساده و یکسان حاکم است. تمام مطالب مذکور در کتاب، مستند و همراه با ذکر منابع مناسب با موضوعات کتاب است و دقت‌های جالب و منحصر به‌فردی در تمام مباحث کتاب ازجمله بخش مذمت صوفیه مشاهده می‌شود. از طرف دیگر، معزالدین اردستانی که شخصیتی ناشناخته است، علاقه زیادی به عرفان، شعر و ادبیات دارد و مقدمه‌ای که به ابتدای حدیقه افزوده و نیز کتاب تفسیر قطبشاهی (تفسیر سوره هل أتی) که تنها اثر اوست، در ادبیات و روش استدلال با حدیقه بسیار متفاوت است.

قرینه چهارم: بعیدبودن احتمال جعل کتاب؛ مؤید و قرینه دیگر این است که جعل کتاب به اسم عالمی بزرگ و مشهور همچون مقدس اردبیلی در زمانی نزدیک به زمان حیات وی بسیار بعید و به‌تعبیر محدث نوری، عادتا غیرممکن است. چگونه ممکن است فردی ناشناخته کتابی را به مقدس اردبیلی نسبت دهد و با وجود شهرت و انتشار کتاب در شهرهای مختلف، هیچ‌یک از علما و بزرگان انتساب کتاب به وی را انکار نکرده باشند، با این‌که بسیاری از ایشان – هرچند باواسطه – از شاگردان وی بوده‎‌اند؟!

بنابراین، باتوجه به ادله، قرائن و مؤیداتی که ذکر شد، جایی برای شک و شبهه در صحت انتساب کتاب به مقدس اردبیلی باقی نمی‌ماند.

  1. پاسخ به شبهات مخالفان

درگذشته بیان شد که صوفیه پس از مشاهده رسوایی و آشکارشدن مفاسد باورهای خود در کتاب حدیقة الشیعه، چاره‌ای جز انکار انتساب آن به مقدس اردبیلی – که جایگاه علمی و اجتماعی او بر اعتبار و تأثیر کتاب می‌افزود – نداشتند. ازهمین‌رو، از ابتدای تألیف و انتشار کتاب با ایجاد شبهات متعدد و واهی، سعی در تشکیک انتساب آن به محقق اردبیلی نموده‌اند. در این بخش پس از ذکر مخالفان با انتساب کتاب، به نقد و بررسی ادله و شبهات آن‌ها خواهیم پرداخت.

پاسخ اجمالی

باتوجه به ادله و قرائن متعدد و شهادت خبرگان اهل فن که در بخش اول گذشت، جایی برای انکار و تشکیک در صحت انتساب حدیقة الشیعه به محقق اردبیلی باقی نمی‌ماند. علاوه بر این‌که مخالفان غالبا از مشایخ صوفیه و به تدلیس، تعصب و جانبداری از فرقه خویش متهم بوده‌اند و برخلاف موافقان، بیشتر آن‌ها تخصصی در موضوع کتاب‌شناسی ندارند. همچنین فاصله زیادی از زمان حیات مؤلف داشته‌اند و لذا، مخالفت آن‌ها حدسی و منتسب به دلایلی است که بطلان آن‌ها ذکر خواهد شد.

پاسخ تفصیلی

دارابی به ده دلیل تمسک کرده و برخی از معاصران اشکالات متعدد دیگری را به آن افزوده‌اند که در کتاب کشف الحقیقه به‌تمام آن‌ها پاسخ داده شده است و در این‌جا تنها به ذکر مهم‌ترین آن‌ها اکتفا می‌کنیم.

اشکال اول

دارابی می‌گوید: «اول اين‌كه: ميرزا محمد استرآبادى صاحب رجال، فهرستِ تصانيف ملا را ذكر كرده و حديقة الشيعه در آن نيست؛ همچنين يكى ديگر از تلامذه وی تصانيف او را تفصيل داده و حديقه در آن تفصيل نيست.» (دارابی، 1418، ص181)

پاسخ: اولا، میرزا محمد استرآبادی در هیچ‌یک از سه کتاب رجالی خود – رجال کبیر، رجال وسیط و صغیر –[14] از استادش نامی نبرده است؛ چه رسد به آن‌که فهرست تصانیف وی را بیان کند. به‌همین جهت وحید بهبهانی، نام مقدس اردبیلی را در تعلیقات منهج المقال افزوده‌ است و هیچ‌یک از شرح‌حال‌نویسان نیز مطلبی از استرآبادی در شرح‌حال محقق اردبیلی نقل نکرده‌اند.

ثانیا، دیگر شاگردان مقدس اردبیلی نیز در شرح‌حال استادشان چیزی ننوشته‌اند؛ زیرا شاگردان اردبیلی انگشت‌شمار و غالبا از فقها بوده و در مقام نوشتن شرح‌حال استاد و نام‌بردن تمام آثار او نبوده‌اند. به‌عنوان مثال، قهپایی (زنده در 1016ق) در مجمع الرجال – که در آن فقط به جمع اصول اولیه رجال پرداخته – از شرح‌حال و مصنفات مقدس اردبیلی سخنی به‌میان نیاورده است. قدیمی‌ترین عبارتی که در شرح‌حال علامه اردبیلی نقل می‌شود، عبارت سید مصطفی حسینی تفرشی (زنده در 1044ق) در نقد الرجال می‌باشد که وی از شاگردان مقدس اردبیلی نبوده است! او می‌نویسد: «له مصنفات منها کتاب آیات الأحکام جید حسن، توفّی فی شهر صفر سنة 933.» (حسینی تفرشی، 1377، ج1، ص151)

پر واضح است که این عبارت در مقام بیان جمیع آثار مقدس اردبیلی نیست، بلکه باصراحت بیان می‌کند که وی دارای مصنفات متعددی است که تنها برخی از آن‌ها را نام برده‌اند.

ثالثا، میرزا محمد استرآبادی کتاب رجال کبیر خود را در سال 986ق. به‌پایان رسانده و جلد اول آن (از حرف الف تا سین) در سال 984ق. به‌رشته تحریر درآمده است (تهرانی، 1408، ج3، ص198). حال آن‌که بی‌شک کتاب حدیقة الشیعه پس از این تاریخ و در سال‌های آخر عمر مقدس اردبیلی تألیف شده است؛ زیرا مقدس اردبیلی در حدیقه از آخرین لحظات زندگی میرزا مخدوم سنی خبر می‌دهد که او در سال 988ق. از دنیا رفته است. همچنین در این کتاب از دیگر مصنفات خود نام برده و به آن‌ها ارجاع داده است و مسلم است که تاریخ پایان‌یافتن کتاب مجمع الفائده سال 985ق. و تاریخ اتمام‌ حاشیه الهیات 986ق. بوده است.

اشکال دوم

دارابی می‌نویسد: «ملّا احمد آن‌قدر احتياط دارد كه لغتى كه نقل مى‌كند مى‌گويد: على ما في القاموس عندنا و على ما في المنتهى عندنا، كه مبادا در كتاب او غلطى باشد. چگونه احاديثى كه معلوم نيست كه در كدام كتاب است و كه روايت كرده است همه‌جا مى‌گويد: به سند صحيح روايت شده كه صوفية كلّهم مخالفونا؟» (دارابی، 1418، ص181)

پاسخ: اولا، این کلام نسبتی ناروا و کذب است و در هیچ‌یک از آثار محقق اردبیلی چنین احتیاطی وجود ندارد. مقدس اردبیلی ده‌ها مورد از قاموس استفاده کرده است (اردبیلی، بی‌تا، ص42، 43، 89، 101؛ همو، 1403، ج‌1، ص108، 367؛ ج‌2، ص205؛ ج‌3، ص102). همچنین بیش از هزار بار از کتاب منتهی المطلب نقل کرده است، ولی هیچ‌گاه نمی‌گوید: «على ما في القاموس عندنا» یا «على ما في المنتهى عندنا» (اردبیلی، 1403، ج‌9، ص323). البته گاهی اردبیلی همچون دیگران با استفاده از این تعبیر به اختلاف نسخه‌های یک کتاب اشاره می‌کند و این امر هیچ ارتباطی به مسأله احتیاط ندارد.

ثانیا، محقق اردبیلی رجالیِ خبیر و مطلعی است و در همه تألیفاتش دیدگاه خود را در مورد اعتبار روایات بیان می‌کند[15] و این مسأله به‌هیچ‌وجه منافاتی با احتیاط و ورع ندارد. به‌همین جهت، محقق اردبیلی در حدیقة الشیعه – همچون دیگر آثارش – روایات مذمت صوفیه را با ذکر مستند از منابع روایی که در اختیار داشته نقل و با بررسی سند، آن‌ها را صحیح و معتبر می‌داند. محقق اردبیلی در حدیقة الشیعه بارها به منبع روایات ذم صوفیه تصریح کرده است! در کشف الحقیقه توضیح بیشتری درباره منابع روایات مذمت صوفیه ذکر کرده‌ایم.

اشکال سوم

دارابی می‌گوید: «و ثالث آن‌كه: در اين مدت حديقة الشيعه از تصانيف او معلوم نبود و تصنيفات ديگرش مثل آيات احكام و شرح ارشاد و غيره مشهور بود و نام و نشان حديقة الشيعه نبود. بعد از آن‌كه از حيدرآباد اين كتاب [را] آوردند و قدرى از مذمت عرفا الحاق كردند دفعةً واحدة جلوه ظهور يافت.» (دارابی، 1418، ص181)

پاسخ: همان‌گونه که در بخش اول بیان شد، کتاب حدیقة الشیعه از زمان تألیف تا کنون دارای شهرت و اعتبار فراوانی بوده است. نسخه‎ای از تلخیص حدیقه که در زمان حیات مؤلف نوشته شده و گزارش‌های متعدد علما از وجود حدیقة الشیعه قبل از سال 1060ق. (در کتاب فضائح المبتدعه) و سال‌های پس از آن (سال 1060ق. در سلوة الشیعه، سال 1073ق. در رساله غنای شیخ حر عاملی و عین الحیات علامه مجلسی، سال 1075ق. در السهام المارقه، سال 1076ق. در اثنی عشریه و…) در کتاب‌ها و شهرهای مختلف بیانگر این مطلب است. بنابراین، ادعای دارابی درباره شهرت دفعی کتاب – پس از تألیف کاشف الحق و انتقال آن از هند به ایران – صحت ندارد. عجیب‌تر این‌که دارابی – چنان‌که در اشکال ششم می‌گوید – مدعی است در سال 1104ق. کتاب حدیقه در اصفهان شهرت یافته است. این جمله نیز نشانگر میزان تعصب و بی‌اطلاعی اوست.

اشکال چهارم

دارابی می‌گوید: «ثامن آن‌كه: در جميع آيات احكام بعد از تفسير آيه، ملا احمد همه‌جا اظهار به تصوف مى‌كند، چگونه مذمت مى‌كند؟» (دارابی، 1418، ص181)

پاسخ: کتاب زبدة البیان کتابی فقهی و در توضیح آیات احکام است؛ البته گاه به مناسبت موضوع و سیاق آیات، بحث از مطالب کلامی نیز به‌میان می‌آید که هیچ‌گونه ارتباطی با تصوف ندارد؛ چه رسد به آن‌که در همه‌جای آن اظهار تصوف شده باشد! در این کتاب نه ذکری از وحدت وجود است و نه عشق مجازی و سماع، و غنا و صلح کل و نه هیچ‌یک از دیگر اعتقادات صوفیه. در این کتاب، صبغه فقهی کلامی مقدس اردبیلی کاملا مشهود است. او در رد اندیشه حکما درباره خلقت بهشت و جهنم می‌گوید: «و ما ذكره الحكما غير مسموع شرعا و هو ظاهر، كما قيل إنّ النار تحت الأرض فتكون الآية دليلا على بطلان ما قالوه.» (اردبیلی، بی‌تا، ص328) وی در مسأله «قبله» پیرامون مذمت تبعیت و تقلید از حکما این‌گونه می‌گوید: «وإن كان سبب ترك الأدلّة المفصّلة تفويض أمر القبلة إلى علم الهيئة، فعلى تقدير التسليم فذلك أيضا علم دقيق كثير المقدمات على ما يفهم من لسان أهله، و لا يمكن الوصول إلى التحقيق به إلّا بمشقّة كثيرة في زمان طويل، و التكليف به أيضا بعيد عن الشرع وقوانينه ولطفه، وكونه شريعة سهلة سمحة، والتفويض إلى تقليد أهل ذلك العلم أيضا بعيد، إذ تقليدهم مع عدم عدالتهم، ليس من قوانين الشرع، إذ الظاهر أنّه لابدّ من الإنتهاء إلى قول بعض الحكماء الذي لا نعلم إسلامه فضلا عن العدالة و إن أمكن وجود من يعلم عدالته مع علمه به من غير أخذ ممّن تقدّم من الحكماء فهو نادر جدّا.» (همان، ص66)

وی در سه کتاب مجمع الفائدة، حاشیة الهیات و اصول دین نیز مطالب متعددی در رد فلاسفه و صوفیه بیان نموده است.[16] به‌عنوان نمونه، در کتاب اخیر معصوم‌دانستن صوفیه از خطا را ناشی از جهل و تقلید مردم خوانده و می‌نویسد: «غلط بر همه‌کس رواست غیر از معصومین. و معلوم است که حکما ]از صوفیه[ اعلم‌اند و ایشان کافر شده‌اند؛ چنان‌که بر همه واضح است.» و در ادامه کلامش به منشأ ظهور خوارق عادت از صوفیه اشاره کرده و مؤمنین را از اعتماد بر این‌گونه امور برحذر می‌دارد (اردبیلی، 1392، ص128 و 129).

اشکال پنجم

وجود روایات ضعیف در کتاب، از قبیل جزیره خضرا و اختلاف امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(سلام الله علیها) مانع از استناد آن به عالم بزرگی مانند مقدس اردبیلی است (ذاکری، 1375، ص157 – 218).

پاسخ: روایاتی که در کتاب حدیقة الشیعه ذکر شده بر چند قسم است:

الف) روایاتی که از کتب عامه نقل شده است و غرض از نقل این روایات احتجاج بر مخالفین است؛ به‌همین جهت، ضعف سند این روایات ضرری به اعتبار کتاب ندارد. مانند روایتی که در حدیقه از مناقب خوارزمی نقل شده و بخشی از آن بر وجود اختلاف بین امیرالمؤمنین و حضرت زهرا(سلام الله علیها) دلالت دارد (اردبیلی، 1383، ج1، ص16). غرض مقدس اردبیلی از نقل این روایت از کتب عامه، توضیح کنیه «ابوتراب» بوده و به‌معنای پذیرش تمام روایت نیست. در کتاب‌های بسیاری از علمای دیگر نیز این روایت به‌عنوان وجه تسمیه ذکر شده است.[17] مقدس اردبیلی در مقدمه کتاب به این امر تصریح کرده است (همان، ص3 و 4).

ب) روایاتی که در فضایل و معجزات اهل بیت(علیهم السلام) نقل شده است. این روایات در اکثر ابواب و موضوعات چنان متعدد و محفوف به قرائن مختلف عقلی و نقلی است که ضعف سند، مضر به حال آن‌ها نیست؛ زیرا گاه روایتی ضعیف مقرون به قرائنی است که موجب اعتماد به آن روایت می‌شود؛ چنان‌که مبنای علمی مقدس اردبیلی همین بوده و در موارد متعددی در کتب خود به‌جهت وجود قرائن، به روایات ضعیف‌السند تمسک کرده و می‌فرماید: ضعف سندی ضرری ندارد (اردبیلی، 1403، ج6، ص315؛ ج11، ص111) و گاه نقل روایت ضعیف، تأیید و تقویت سایر روایات است (همان، ج3، ص97؛ ج8، 400 و 402). به‌همین جهت، سیره علما در نقل روایات فضایل، توجه به اعتبار مصدر و دقت در مضامین روایات است نه بررسی سندی آن‌ها؛ برخلاف روایات فقهی که محتاج به بررسی دقیق‌تری است.

مقدس اردبیلی نیز در حدیقة الشیعه روایات فضایل را از منابع معتبر و معلوم نقل کرده است. این روایات در بسیاری از کتب فضایل دیگر وجود دارد و ضعف برخی از آن‌ها موجب نقص و عیب کتاب نخواهد بود؛ چه رسد به این‌که دلیل بر رد نسبت کتاب به مؤلف آن‌ها باشد. غالب روایات فضایلی که در کتاب حدیقه آمده، از کتاب‌های مناقب ابن‌شهرآشوب، کشف الغمه اربلی، روضة الواعظین ابن‌فتال نیشابوری و مناقب خوارزمی نقل شده است و اگر بخواهیم نام کتب و عالمانی که این قبیل روایات را در کتاب‌هایشان نقل کرده‌اند، ذکر کنیم به تألیف کتابی مستقل نیاز دارد.

اشکال ششم

مؤلف حدیقه، اشتباهاتی در کتاب‌شناسی دارد؛ مثلا کتاب بشارة المصطفی را به سید بن‌طاووس و قرب الإسناد حمیری را به صدوق نسبت می‌دهد؛ یا مؤلف کتاب را معین نمی‌کند و از مؤلف به صاحب کتاب تعبیر می‌کند. مثلا می‌گوید: صاحب روضة الواعظین (ذاکری، 1375، ص157 و 218).

پاسخ: محقق اردبیلی در کتاب مجمع الفائده نیز مرتکب همین اشتباه شده و کتاب بشارة المصطفی را به سید ابن‌طاووس نسبت داده است (اردبیلی، 1403، ج2، ص514). این خود شاهدی دیگر بر اتحاد مؤلف مجمع الفائده و حدیقة الشیعه است. اشتباه در کتاب‌شناسی، امری عادی می‌باشد و منحصر به مقدس اردبیلی نیست. بزرگان بسیاری به‌علت اعتماد به کتاب‌های دیگر دچار این اشتباه شده‌اند. مقدس اردبیلی نیز معصوم از خطا و نسیان نبوده‌ است.

اما کتاب قرب الإسناد صدوق، کتاب دیگری غیر از کتاب حمیری است که در کتب فهرست و رجال در انتساب آن به علی بن حسین بن موسی ابن‌بابویه تصریح شده است (نجاشی، 1365، ص261؛ طوسی، 1420، ص157).[18] مقدس اردبیلی در حدیقه می‌گوید: این کتاب در هنگام تألیف حدیقه و پس از کتاب زبدة البیان به‌دست او رسیده است و احادیثی از آن کتاب نقل می‌کند که در قرب الإسناد حمیری وجود ندارد. عجیب این‌که مستشکل، بی‌دقتی و ضعف خود در کتاب‌شناسی را به مؤلف حدیقه نسبت داده است!

اما عدم تصریح به نام برخی از مؤلفین، دلیل بر انکار انتساب حدیقه به اردبیلی و ضعف مؤلف آن در کتاب‌شناسی نیست؛ زیرا مقدس اردبیلی در بسیاری موارد از آثارش نام مؤلف کتاب را نمی‌برد و کتاب را به صاحب آن نسبت می‌دهد. به‌عنوان نمونه، محقق اردبیلی نام زمخشری را هیچ‌گاه نبرده و در کتاب زبدة البیان 22 مرتبه (اردبیلی، بی‌تا، ص38 و 39) و در مجمع الفائدة 2 مرتبه (اردبیلی، 1403، ج8، ص379 و 380) از زمخشری به صاحب کشاف یاد می‌کند. در زبدة البیان از طبرسی 5 مرتبه به صاحب مجمع البیان (اردبیلی، بی‌تا، ص34)، و در مجمع الفائدة به صاحب جامع الجوامع (اردبیلی، 1403، ج13، ص87)، از کلینی، به صاحب کافی (همان، ج3، ص394)، از محقق حلی به صاحب معتبر (همان، ج2، ص29) و صاحب شرایع (همان، ج9، ص282) و از جوهری به‌عنوان صاحب صحاح (همان، ج3، ص366) نام می‌برد. در مجمع الفائدة از نام‌های دیگری نیز مثل صاحب نهایة (همان، ج5، ص314) و صاحب ایضاح (همان، ج12، ص179) و صاحب کشف الرموز (همان، ص131) استفاده شده است.

البته ممکن است گاهی استفاده از این نوع تعبیر به‌جهت تردید در مؤلف یک کتاب‌ باشد که چنین تعبیری به حدیقة الشیعه و مقدس اردبیلی اختصاص ندارد و بزرگان دیگری نیز در مؤلف این کتاب‌ها اختلاف‌نظر داشته‌اند و شاید به‌همین جهت، مقدس اردبیلی از اظهارنظر در تعیین مؤلف این کتاب‌ها خودداری کرده است. محقق تستری در کتاب الأخبار الدخیلة مثال‌های متعددی از این موارد را نقل کرده است (تستری، 1401، ج1، ص46).

اشکال هفتم

در حدیقه دربارۀ غزالی مطالبی آمده که بیانگر ناآگاهی نویسنده از حال اشخاص و داوری‌های نادرست اوست که از شأن محقق اردبیلی به‌دور است؛ او می‌گوید: «غزالی ناصبی که در میان اکابر اهل سنت، به حجت الاسلام شهرت دارد». نکته درخور توجه، تجلیلی است که از وی در این بخش صورت گرفته است. این تجلیل، ازآن‌روست که غزالی، در رد فلاسفه کتاب نگاشته است: «و اگر کسی تهافت الفلاسفه را مطالعه نماید و یا نموده باشد، می‌داند که این مرد دین، در حق ایشان چه می‌گوید.» (ذاکری، 1375، ص157 و 218)

پاسخ: ناصبی در روایات و تعبیرات کلامی و فقهی معانی و استعمالات مختلفی دارد. گاه به‌معنای کسی است که بغض اهل بیت(علیهم السلام) داشته و به‌صورت علنی با ایشان مخالفت کند؛ مانند معاویه و یزید (موسوی خلخالی، 1419، ج3، ص139). از دیدگاه فقهی، چنین شخصی محکوم به کفر و نجاست است. اما در مباحث کلامی و برخی روایات، معنای وسیع‌تری از این لفظ اراده می‌شود و مراد از ناصبی و معاند، کسی است که باوجود آشکارشدن حق، تسلیم آن نشده و با آن به مخالفت بپردازد؛ هرچند به‌ظاهر ادعای محبت اهل بیت(علیهم السلام) را نیز داشته باشد؛ این معنا برای بسیاری از علمای اهل سنت ثابت است. در برخی روایات معتبر نیز بر این نکته تأکید و تصریح شده که ناصبی تنها به‌معنای دشمنی با اهل بیت نیست و دارای معنای گسترده‌تری است (بحرانی، 1405، ج5، ص177). محقق اردبیلی طبق همین روایات در حدیقة الشیعه، ناصبی را مترادف اهل ضلال گرفته است (اردبیلی، 1383، ج1، ص196 و 497). در مجمع الفائده نیز می‌نویسد: «فالمراد بالناصب الذي ورد في الروايات هو المخالف للحقّ فقط، لا الكافر المبغض لأهل البيت، و هذا الإطلاق في الروايات كثير، و لذا ورد انّ الزّيدي ناصب و غير ذلك. و اما الناصب بمعنى المبغض و العدو لأهل البيت فهو كافر لأن بغضهم (نعوذ باللّه) كفر، لأنّه إنكار للضروري، و المجمع عليه، و للأخبار» (اردبیلی، 1403، ج6، ص101). به‌همین جهت است که محقق اردبیلی مانند بسیاری از بزرگان شیعه افرادی همچون غزالی (اردبیلی، 1383، ج1، ص61) و زمخشری (همان، ص241) را در کتاب حدیقة الشیعه مذمت کرده و ناصبی خوانده است.

مؤلف تهافت الفلاسفه؛ اما این‌که مستشکل با تعجب می‌گوید: «نکته درخور توجه، تجلیلی است که از وی در این بخش صورت گرفته. این تجلیل، ازآن‌روست که غزالی در رد فلاسفه کتاب نگاشته است»، ناشی از عدم دقت در عبارت حدیقه و کم‌اطلاعی از کتب علمای امامیه است. مقدس اردبیلی پس از نقل عبارت خرائج قطب‌الدین راوندی در مذمت فلاسفه، می‌گوید: «و اگر کسی کتاب تهافت الفلاسفه را مطالعه نماید و یا نموده باشد، می‌داند که این مرد دین در حق ایشان، در آن کتاب چه می‌گوید.» (ذاکری، 1375، ص157 و 218)

مستشکل گمان کرده است که مراد از تهافت الفلاسفه، کتاب غزالی است و این عبارت را تجلیل از غزالی و منافی با مذمت‌های سابق حدیقه از او دانسته؛ حال آن‌که بادقت در عبارت روشن می‌شود که مراد از این کتاب، تهافت الفلاسفه قطب راوندی است.[19] آقا بزرگ تهرانی در الذریعه می‌گوید: «تهافت الفلاسفة: للشیخ الإمام قطب‌الدین أبی الحسین سعید بن هبة الله بن الحسن الراوندی المتوفی فی 573، یوجد فی الخزانة الرضویة کما فی فهرسها.» (تهرانی، 1408، ج4، ص502)

اشکال هشتم: مدح صوفیان در دیگر آثار اردبیلی

برخی از مخالفان حدیقة الشیعه ادعا دارند که مقدس اردبیلی در کتاب زبدة البیان (اردبیلی، بی‌تا، ص138) در ضمن عبارتی، مطلبی درباره سفیان ثوری نقل کرده است که مدح او و به‌تعبیر دارابی اظهار تصوف است. همچنین می‌گویند اردبیلی در کتاب حاشیه شرح تجرید، تصوف را منتهی به امیرالمؤمنین(علیه السلام) دانسته و بایزید بسطامی و کرخی را ستوده است (اردبیلی، 1430، ص331).

پاسخ ادعای مذکور این است که سفیان ثوری یکی از دشمنان و منحرفین از اهل بیت(علیهم السلام) بوده و در روایات متعددی مورد نکوهش قرار گرفته و حتی از صادین عن سبیل الله خوانده شده است (کلینی، 1407، ج2، ص309). بنابراین، اگر عبارت ادعا شده مدح او باشد تنقیص شخصیت عظیم اردبیلی است؛ حتی اگر او فقیهی متمایل به تصوف باشد چگونه ممکن است دشمنان اهل بیت(علیهم السلام) را مدح کند؟! لذا این اشکال مشترک است و طرفین باید به آن پاسخ دهند. با مراجعه به کتاب زبده معلوم می‌شود که وی در مقام لزوم تفکر در آفاق و انفس است و در این زمینه عبارتی از کشاف نقل می‌کند که در ضمن آن، حکایت خوف سفیان واقع شده و غرض اردبیلی مدح او نیست. اما منتهی‌دانستن علم تصوف به امیرالمؤمنین(علیه السلام) نیز بر مدح صوفیه دلالت ندارد؛ بلکه در مقام استدلال و جدال احسن بر عامه است که جمیع علوم به اعتراف جمیع فرقه‌ها به آن حضرت منتهی می‌شود؛ چنان‌که معتزله، اشاعره، خوارج و دیگران را نیز در کنار صوفیه ذکر کرده است و روشن است که این جمله نمی‌تواند مدح این فرقه‌ها باشد. مدح بایزید به سقایت امام صادق و کرخی به دربانی امام رضا(علیهما السلام) نیز علاوه بر این‌که در ضمن عبارتی از فخر رازی است که مستشکلین به‌جهت عدم دقت در ابتدای عبارت کتاب، به مقدس اردبیلی نسبت داده‌اند، در راستای همان جدال احسن است که توضیح داده شد.

سخن پایانی

در این مقاله پس از بررسی دیدگاه‌های مختلف و بیان بطلان انتساب کتاب به فردی ناشناس در ابتدای حکومت صفویه و یا یکی از شاگردان علامه مجلسی، و همچنین بطلان ادعای جعلی‌بودن بخش مخصوص به مذمت صوفیه، دلایل و قرائن متعددی را برای اعتبار کتاب بیان کردیم که از این قرائن، بطلان ادعای تحریف کتاب حدیقه از کاشف الحق اردستانی نیز معلوم می‌شود. برخی از مهم‌ترین آن‌ها عبارتند از: 1. شهرت بسیار زیاد کتاب حدیقه در زمانی نزدیک به حیات اردبیلی و کثرت نسخ خطی کتاب؛ 2. وجود نسخه‌های قدیمی از کتاب و نسخه‌هایی از بخش مذمت صوفیه کتاب که در زمان حیات مؤلف نگارش یافته است؛ 3. شهادت اهل خبره به اعتبار کتاب (بیش از شصت نفر از بزرگان فقها و محدثین و رجالیین شیعه)؛ 4. وجود کتاب حدیقه قبل از تألیف کاشف الحق نزد برخی علمای شیعه مانند میرلوحی و مؤلف فضائح المبتدعه و برخی دیگر از قراین داخلی و خارجی مانند مقایسه متن کتاب حدیقه با کاشف الحق و وجود ارجاعات متعدد اردبیلی به دیگر آثار خود. مخالفین اعتبار کتاب نیز دلایل متعددی برای ادعای خود بیان کرده‌اند که در این مقاله به بررسی برخی از مهم‌ترین این شبهات پرداختیم و به این نتیجه رسیدیم که برخی از شبهات مانند عدم شهرت کتاب حدیقة الشیعه و ادعای اظهار تصوف محقق اردبیلی در دیگر آثارش و… صحت ندارد و برخی دیگر از اشکالات و کاستی‌هایی که در کتاب حدیقه وجود دارد، مانند اشتباهات کتاب‌شناسی مؤلف، دلالت بر عدم صحت انتساب این کتاب به وی ندارد و حتی در دیگر کتب وی نیز مشاهده می‌شود.

از مجموع آن‌چه بیان شد به این نتیجه می‌رسیم که انتساب کتاب حدیقة الشیعه به علامه محقق، مقدس اردبیلی ثابت و غیرقابل انکار است.

منابع

  1. ابن ‌شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابیطالب، قم: نشر علامه، چاپ اول، 1379ق.
  2. اردبیلی، احمد، اصول دین، قم: بوستان کتاب، 1387ش.
  3. ـــــــــــــــ، الحاشیه علی الهیات شرح الجدید للتجرید، تحقیق احمد عابدی، قم: بوستان کتاب، چاپ سوم، 1430ق.
  4. ـــــــــــــــ، حدیقة الشیعة، تصحیح صادق حسن‌زاده، قم: انتشارات انصاریان، چاپ سوم، 1383ش.
  5. ـــــــــــــــ، زبدة البیان فی احکام القرآن، تهران: مکتبه الجعفریه، چاپ اول، بی‌تا.
  6. ـــــــــــــــ، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، قم: نشر اسلامی، چاپ اول، 1403ق.
  7. استرآبادى، محمد بن على‏، منهج المقال في تحقيق أحوال الرجال، همراه با تعلیقات محمدباقر وحید بهبهانی، قم: مؤسسة آل‌ البيت(علیهم السلام) لإحياء التراث، چاپ اول، 1422ق.
  8. افندی اصفهانی، عبدالله، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، تحقیق احمد حسینی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1401ق.
  9. ـــــــــــــــــــــــــ، تعلیقه أمل الآمل، تحقیق احمد حسینی، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1410ق.
  10. امین عاملی، محسن، أعیان الشیعة، بیروت: دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق.
  11. آشتیانی، جلال‌الدین، «پیرامون نقد تهافت غزالی»، مجله کیهان اندیشه، ش7، 1365ش.
  12. بحرانی، یوسف، حدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره، قم: جامعة المدرسین، چاپ اول، 1405ق.
  13. ــــــــــــــــ، لؤلؤة البحرین، المنامة: مکتبة الفخراوی، چاپ اول، 1429ق.
  14. بروجردی، حسین، جامع أحادیث الشیعة، تهران: فرهنگ سبز، چاپ اول، 1386ش.
  15. بهبهانی، محمدعلی بن محمدباقر، خیراتیه در ابطال طریقه صوفیه، قم: مؤسسه العلامة بهبهانی، چاپ اول، 1412ق.
  16. تبریزی، علی بن موسی، مرآة الکتب، محقق علی صدرائی خوئی، قم: مکتبة آیة الله العظمی مرعشی نجفی، 1433ق.
  17. تبریزی، محمدرضا، الشفاء فی أخبار آل المصطفی، در مجموعه میراث حدیث شیعه، مهدی مهريزى، ج13، قم: دار الحدیث، چاپ اول، 1380ش.
  18. تبریزی، محمدقاسم، الردّ علی المجوّزین للغناء فی القرآن، در مجموعه میراث فقهی غناء و موسیقی، به‌کوشش رضا مختاری و محمدرضا نعمتی، قم: مؤسسه بوستان کتاب. چاپ اول، 1387ش.
  19. تستری، محمدتقی، الاخبار الدخیلة، تهران: مکتبة الصدوق، چاپ اول، 1401ق.
  20. تهرانی، آقابزرگ، الذریعة الی تصانیف الشیعه، قم: اسماعیلیان و كتابخانه اسلاميه تهران‏، 1408ق.
  21. حائری مازندرانی، محمد بن اسماعیل، منتهی المقال فی أحوال الرجال، قم: مؤسسة آل البيت(علیهم السلام) لاحياء التراث، چاپ اول، 1416ق.
  22. حر عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات‏، بیروت: مؤسسة الاعلمی، چاپ اول، 1425ق.
  23. ـــــــــــــــــــــــــــــ، اثنی عشریه، قم: المطبعة العلمیة، چاپ سوم، 1381ش.
  24. ـــــــــــــــــــــــــــــ، أمل الآمل، تحقیق احمد حسینی، بغداد‏: مكتبة الأندلس، 1385ق.
  25. ـــــــــــــــــــــــــــــ، حرمت غناء، در مجموعه رسائل در شرح احادیث کافی، قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1387ش.
  26. حسینی ارموی، جلال‌الدین، فیض الاله فی ترجمة القاضی نور الله، همراه با الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقة، تهران: دار مشعر، چاپ اول، 1427ق.
  27. حسینی تفرشی، مصطفی بن الحسین، نقد الرجال، قم: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، چاپ اول، 1377ش.
  28. جابلقی بروجردی، علی، طرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: مكتبة آية الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1410ق.
  29. جزائری، عبدالله بن نورالدین، الاجازة الکبیرة، تحقیق محمد سمامی حائری، کتابخانه آیت الله مرعشی، 1409ق.
  30. جزائری، نعمة الله، الأنوار النعمانية في معرفة النشأة الإنسانية، بیروت: مؤسسة الاعلمی، 1431ق.
  31. الخادم الاسترآبادی، علی بن داوود، أنساب النواصب، بی‌جا، بی‌تا.
  32. خراسانی کرباسی، محمدجعفر، إکلیل المنهج، قم: دار الحدیث، چاپ دوم، 1384ش.
  33. خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات، تهران: مکتبه حیدریه، 1390ق.
  34. خویی، ابوالقاسم، فقه الشیعه، تقریر سید محمدمهدی موسوی خلخالی، مؤسسة الآفاق، چاپ سوم، 1419ق.
  35. دارابی، محمد، مقامات السالکین، قم: نشر مرصاد، چاپ اول، 1418ق.
  36. ذاکری، علی‌اکبر، «نادرستی انتساب حدیقة الشیعه به مقدس اردبیلی»، مجله حوزه، دوره13، شماره 75، 1375ش.
  37. سبزواری اصفهانی، میرلوحی، سلوة الشیعة و قوة الشریعة، مخطوط، کتابخانه مجلس، بی‌تا.
  38. شیروانی، زین‌العابدین، حدائق السیاحة، تصحيح هبه الله جذبی، تهران: بی‌جا، چاپ اول، 1348ش.
  39. شعرانی، ابوالحسن، تفسیر نور علی نور، قم: دار الحدیث، چاپ اول، 1384ش.
  40. شیرازی، محمدمعصوم، طرائق الحقائق، تصحیح محمدجعفر محجوب سنایی، تهران، بی‌جا، 1339ش.
  41. صدر عاملی، سید حسن، تکملة أمل الآمال، تحقیق احمد حسینی اشکوری، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، 1406ق.
  42. طوسی، محمد بن الحسن، فهرست كتب الشيعة و أصولهم و أسماء المصنّفين و أصحاب الأصول، قم: مکتبة المحقق الطباطبایی، چاپ اول، 1420ق.
  43. عاملی، علی بن محمد بن الحسن بن زین‌الدین، السهام المارقة من أغراض الزنادقه، مخطوط، کتابخانه مجلس، بی‌تا.
  44. عصام، محمد بن نظام الدین، نصیحة الکرام و فضیحة اللئام، مخطوط، کتابخانه مجلس، بی‌تا.
  45. کبودرآهنگی، محمدجعفر، مرآة الحق، تهران: نشر حقیقت، 1383ش.
  46. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، تهران: دار الکتب الاسلامیه، 1407ق.
  47. گیلانی قمی، میرزا ابوالقاسم، معروف به میرزای قمی، المسائل الرکنیة، مخطوط، بی‌جا، بی‌تا.
  48. مامقانی، عبدالله، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم: مؤسسة آل البيت(علیهم السلام) لإحياء التراث، چاپ اول، 1431ق.
  49. مجذوب تبریزی، محمد، الهدایا لشیعة ائمة الهدی، قم: دارالحدیث، چاپ اول، 1429ق.
  50. مجلسی، محمدباقر، عین الحیاة، تحقیق سید مهدی رجایی، قم: دار الاعتصام، چاپ اول، 1376ش.
  51. مدرس خیابانی، محمدعلی، ریحانة الأدب، تهران: انتشارات خیام، چاپ چهارم، 1374ش.
  52. موسوی خویی، ابوالقاسم، معجم الرجال الحدیث، قم: نشر الثقافیة الاسلامیة، چاپ پنجم، 1372ش.
  53. نجاشی، احمد، رجال النجاشی، قم: جامعة المدرسین، چاپ ششم، 1365ش.
  54. نوری، حسین، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم: مؤسسه آل البیت(علیهم السلام)، چاپ اول، 1408ق.
  55. نیشابوری کنتوری، اعجازحسین، كشف الحجب و الأستار عن أحوال الكتب و الأسفار، قم: کتابخانه آیت الله مرعشی نجفی، چاپ اول، 1409ق.
  56. هزارجریبی، محمدکاظم بن محمد، کنز الفوائد، مخطوط، کتابخانه مجلس، بی‌تا.

[1]. شانزده سال خارج فقه و اصول و مدرس سطوح در حوزه علمیه مشهد. alireza14dosti@gmail.com

[2]. در الذریعه نقل شده است: «تلخيص المرام: في معرفة الأحكام و قواعد الفقه و مسائله الدقيقة على سبيل الاختصار، لآية الله العلامة الحلي (م 726ق) … و عليه شروح أولها شرح المصنف المسمى بغاية الأحكام في تصحيح تلخيص المرام، و منها الموسوم بـخزائن الأحكام و منها الموسوم بـكاشف الحق أو كاشف الحقائق.» (تهرانی، 1408، ج17، ص235)

[3]. مراد نگارنده از دلیل، امری است که به‌تنهایی برای اثبات اعتبار کتاب کافی و قابل اعتماد می‌باشد؛ مانند شهرت، شهادت اهل خبره و وجود نسخه‌هایی که در زمان حیات مؤلف نوشته شده باشد. مراد از قرائن اموری است که به‌تنهایی برای این غرض کفایت نمی‌کند، بلکه با انضمام چند قرینه دیگر و ایجاد تراکم ظنون، قابلیت استدلال پیدا می‌کند.

[4]. قرائن داخلی، قرائنی است در متن کتاب که صحت انتساب را تأیید می‌کند.

[5]. برخی از این موارد در مقدمه کتاب اصول دین اثر مقدس اردبیلی ذکر شده است (ر.ک: اردبیلی، 1386، ص11).

[6]. مواردی را که اردستانی از لابه‌لای تمام بخش‌های حدیقه حذف کرده را در کتاب کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقه، ص38 آورده‌ایم.

[7]. تاریخ تألیف این کتاب سال 1075ق. است.

[8]. مرحوم آقا محمدعلی بهبهانی و میرزای قمی نام کتابی را که ملاطاهر در آن به انتساب حدیقه به محقق اردبیلی تصریح کرده است، ملاذ الاخیار ذکر کرده‌اند.

[9]. چنان‌که برخی با لحاظ یک نسخه مشکوک و با اعراض از دیگر نسخ که به‌روشنی تاریخ 1058ق. در آن مکتوب است، بر آن اصرار دارند؛ حال آن‌که این تاریخ، تاریخ کتابت نسخه توسط کاتبان نیست تا قدیمی‌ترین نسخه را درنظر بگیریم، بلکه تاریخی است که خود مؤلف در آخر متن کتاب ضمن شعری آورده است و هنگامی که به‌روشنی در همه نسخ سال 1058ق. آمده است، اگر یک نسخه خلاف آن‌ها باشد احتمال اشتباه آن بسیار بالاتر از احتمال عکس است.

[10]. مراد از قرائن خارجی، اموری است که با قطع‌نظر از متن کتاب، بر صحت انتساب کتاب دلالت دارد.

[11]. مؤلف در پایان کتاب ضمن شعری می‌سراید:

بود پنجاه و هشت بعد هزار      كه به پايان رسيد اين گفتار

[12]. محدث نوری می‌گوید: «و سمعت من بعض المشايخ: أنّ أصل هذه الشبهة من بعض من انتحل التصوف من ضعفاء الإيمان لمّا رأوا في الكتاب من ذكر قبائح القوم و مفاسدهم، مع ما عليه مؤلفه من القدس و التقوى و المقبولية عند الكافة، فدعاهم ذلك إلى إنكار كونه منه تشبّثا منهم بما هو أوهن و أوهى من بيت العنكبوت.» (نوری، 1408، ج2، ص103)

[13]. مرحومان قزوینی و تستری بر انکار انتساب اکتفا کرده و نامی از کتاب اردستانی نبرده‌اند. چنان‌که در بیان دیدگاه‌ها گذشت، ملامحراب گیلانی و دیگران نیز ادعا می‌کرده‌اند که حدیقه تألیف یکی از فضلای قم است. جزائری می‌نویسد: «لم یثبت بل وجدت فیه ما یدل علی خلاف ذلک.» (جزائری، 1409، ص82) بنابراین، انکار آن‌ها حدسی و تحت تأثیر کلمات دارابی و امثال اوست.

[14]. رجال کبیر با نام منهج المقال به‌طبع رسیده و رجال وسیط و صغیر مخطوط است.

[15]. ر.ک: البحوث الرجالیة من کتاب مجمع الفائدة و البرهان.

[16]. ر.ک: کتاب کشف الحقیقة فی اعتبار الحدیقة، ص110.

[17]. ر.ک: ابن‌‌شهرآشوب، 1379، ج‏3، ص111.

[18]. این کتاب در اختیار برخی دیگر از علما نیز بوده است؛ در الذريعة می‌گوید: «و عدّه المير محمد أشرف في فضائل السادات الذي فرغ منه في 1103 من الكتب التي ينقل عنها في كتابه المذكور.» (تهرانی، 1408، ج17، ص70)

[19]. مصحح کتاب حدیقة الشیعه نیز از این نکته مهم غافل شده و در پاورقی می‌گوید: «منظور از مرد دین محمد غزالی می‌باشد که در برابر اهل فلسفه به مخالفت برخاسته بود.» (اردبیلی، 1383، ج2، ص754)

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید