پیشنهادی:

اعتبار احادیث نقد تصوف حدیقه الشیعه و انتساب آن به مقدس اردبیلی– بخش دوم

مدیر سایت
931

در مطلب قبلی، مقدمه ای از کتاب کشف الحقیقه فی اعتبار الحدیقه درباره شخصیت مقدس اردبیلی و ارزش و جایگاه ویژه کتاب حدیقه الشیعه بیان شد. در این مطلب، به دیدگاه های مختلف درباره حدیقه الشیعه و مولف آن پرداخته خواهد شد.

دیدگاه های مختلف درباره حدیقه الشیعه

کتاب «حدیقه الشیعه» از زمان تألیف تاکنون شهرت زیادی داشته و دارد، لکن صوفیه و متمایلان به تصوف، از همان ابتدا در برابر این کتاب، موضع گرفته اند؛ بیشتر آنان، انتساب این کتاب به محقق اردبیلی را انکار کرده و کتاب موجود را تحریف شده از کتاب دیگری ـ که از آن به نام های مختلفی[۱] یاد می شود ـ دانسته اند و برخی نیز ادعاهای دیگری در مورد این کتاب کرده اند که در ادامه خواهد آمد.

دیدگاه های مختلف در مورد مؤلف حدیقه الشیعه

به طور کلی، در مورد مؤلف این کتاب پنج دیدگاه وجود دارد:

– دیدگاه اول: نظریه مشهور که «حدیقه الشیعه» را تألیف مقدس اردبیلی می دانند.

– دیدگاه دوم: شاه محمد دارابی و پیروان او این کتاب را تحریف شده از کتاب «کاشف الحق» می دانند. منشأ این قول وجود کتاب دیگری است، که تقریباً همان کتاب «حدیقه الشیعه» است، با این تفاوت که بخش مذمت صوفیه در «کاشف الحق» نیامده، و در موارد اندکی نیز مطالبی برآن افزوده است.

– دیدگاه سوم: برخی از معاصرین، حدیقه را تألیف یکی از شاگردان علامه مجلسی دانسته اند.[۲]

منشأ این نظریه نیز وجود کلمه «بحار» در نسخه های چاپی قدیمی «حدیقه الشیعه» است که موجب شده برخی گمان کنند یکی از متأخران از علامه مجلسی این کتاب را تألیف کرده و از بحارالأنوار نیز روایت نقل کرده است.

– دیدگاه چهارم: برخی دیگر «حدیقه الشیعه» را تألیف فرد مجهولی در اوائل حکومت صفویه یا قبل از آن دانسته اند. در این باره چنین گفته شده است:

«کتاب حدیقه الشیعه به صورت فعلی از مقدّس اردبیلی نیست و از گفته های اهل فن چنان نتیجه باید گرفت که این کتاب را یکی از مؤلّفان آغاز دولت صفوی یا اواخر دولت گورکانیان در شرح حال پیغمبر صلی الله علیه و آله و دوازده امام علیهم السلام نوشته است شبیه روضه الشهداءِ ملاّ حسین کاشفی و زینه المجالس و چند کتاب فارسی دیگر در مناقب ائمه اثنا عشر علیهم السلام که عبارت آن فصیح و شیرین است؛ امّا روایات ضعیف بسیار دارد. و نام ملا احمد اردبیلی و زبده البیان در این کتاب از آن جا آمد که نسخه ای از این حدیقه در تصرف ملاّ احمد اردبیلی بوده در حاشیه آن توضیحاتی نوشته است و ناسخان پس از آن، جزءِ متن کردند و باز محمد بن غیاث بن محمد آن را تلخیص کرده است وگرنه آن اخبار ضِعاف و بی اصل را با عبارت فارسی فصیح نمی توان به عالمی مدقّق نسبت داد که اصلاً آذربایجانی بود و در نجف اشرف پرورش یافت و ما هرگز احتمال نمی دهیم محقق اردبیلی تألیف دیگری را انتحال کند و چون با آن علم و تقوا و شهرت و قبول عامّه و جاه و عزّت که داشت، حاجت نبود کتابی ضعیف را به خویش نسبت دهد.»[۳]

– دیدگاه پنجم: برخی دیگر از صوفیه، اگر چه «حدیقه الشیعه» را تالیف مقدس اردبیلی دانسته اند، ولی بخش مطاعن صوفیه این کتاب را تألیف یکی از فضلای قم می دانند، و برخی مشخصاً یکی از شاگردان مقدس اردبیلی به نام «روحی معرکه گیر» را مؤلف این بخش معرفی کرده اند.

جعفر کبودر آهنگی در «مرآه الحق» این مطلب را نسبت به بخش مطاعن صوفیه از سید ابراهیم همدانی نقل می کند و می گوید:

«سید ابراهیم الهمدانی المسکن القمی الوطن، شخصی از ثقات تلامذه ایشان، از ایشان نقل نمود که می فرموده اند:

آن مطاعن از جناب محقق اردبیلی نیست، بلکه یکی از فضلای قم که اسم او را مذکور ساخت وضعیف را فراموش شده است، از اوست.»[۴]

شاگرد او، شیروانی در «حدائق السیاحه» این داستان را پرورش می دهد و نسبت به تمام کتاب این ادعا را کرده و نام عجیبی نیز برای جاعل کتاب ذکر می کند و می گوید:

«گویند که مولانا شاگردی قمی الاصل داشته مشهور به روحی معرکه گیر که نسبت به مردان خدا[۵] لوای معاندت می افراشته و آن کتاب را جهت عامه به نام مولانا تألیف نموده است» [۶]

بررسی دیدگاه های مختلف در مورد مؤلف حدیقه الشیعه

اینک به بررسى دلایل دیدگاه های مزبور مى پردازیم .

بررسی دیدگاه سوم، چهارم و پنجم:

اشکال عامی که در هر سه دیدگاه وجود دارد این است که این احتمالات مستندی نداشته و تنها براساس احتمالات ذهنی گویندگان آن ها ساخته و پرداخته شده است. علاوه بر این، نکات و قرائن متعددی نیز دلالت بر بطلان قطعی هر یک از این سه دیدگاه دارد:

بررسی دیدگاه سوم

قرائن متعددی دلالت بر بطلان این دیدگاه دارد:

اول: اینکه در نسخ خطی کتاب، کلمه «بحار» نیامده و این کلمه تصحیف کلمه «بجای» است.

دوم: وجود نسخه خطی «حدیقه الشیعه» که در زمان حیات مؤلف (م ۹۹۳ق) یا نزدیک به آن، کتابت شده است.

سوم: نقل علامه مجلسی در کتاب «عین الحیاه» از کتاب «حدیقه الشیعه» در سال ۱۰۷۳

چهارم: شهادت علمای بزرگ و مورد وثوق و اطمینان، مبنی بر وجود کتاب «حدیقه الشیعه» در نزد آنها در سال های ۱۰۶۰ و ۱۰۷۱ و ۱۰۷۳ و …[۷]

بنابراین احتمال اینکه «حدیقه الشیعه» پس از علامه مجلسی (م ۱۱۱۰ق) و توسط شاگردان ایشان تألیف شده باشد از اساس منتفی است.

بررسی دیدگاه چهارم

به نظر می رسد منشأ این نظریه بی دقتی در عبارت مرحوم افندی در «ریاض العلماء» و «تعلیقه أمل الآمل» است. افندی در این دو کتاب یکی از آثار مقدس اردبیلی را «حواشی کتاب کاشف الحق» می شمرد.[۸] قائلین به این نظریه گمان کرده اند که «حدیقه الشیعه» همان کتاب «کاشف الحق» است که در اختیار مقدس اردبیلی بوده و وی بر این کتاب حاشیه هایی را نگاشته که این حواشی توسط ناسخان به متن منتقل گردیده و به همین جهت نام اردبیلی و کتاب های او به متن این کتاب، وارد شده است.

بی شک مراد افندی از کتاب «کاشف الحق» کتاب دیگری است که هیچ ارتباطی به «حدیقه الشیعه» و موضوع آن ندارد. زیرا:

اولاً تنها کتابی که به این نام قبل از مقدس اردبیلی تالیف شده، شرحی است که مولی محمد بهرام بر «تلخیص المرام» علامه حلی نگاشته[۹] و این کتاب در موضوع احکام و قواعد فقهی است.

ثانیاً افندی در ریاض غیر از این حاشیه، از کتاب «حدیقه الشیعه» نیز نام برده است و به همین جهت وجهی برای این توهم باقی نمی ماند.

ثالثاً با توجه به قرائنی که در «حدیقه الشیعه» آمده است، تالیف آن در اواخر قرن نهم یا در اوایل حکومت صفویه ممکن نیست؛ از آن جمله:

تجلیل از حکومت صفویه و پاسخ به کسانى که گفته اند شیعه ساخته و پرداخته صفویه است. [۱۰]

نقل مکرر مطالب از «الصواعق المحرقه» ابن حجر هیثمى (م۹۷۴ق) [۱۱] که بعد از سال ۹۵۰ق تألیف شده است.

نقل مطلب از کتاب «نواقض الروافض»[۱۲] که در سال ۹۸۸ ق تألیف شده.

نقل ماجرای مرگ میرزا مخدوم[۱۳] که در سال ۹۸۸ ق یا بعد از آن، از دنیا رفته است و قرائن بسیار دیگری که نشان می دهد «حدیقه الشیعه» بعد از تثبیت حکومت صفویه و گسترش شیعه در ایران نگارش یافته است.

لازم به ذکر است کتاب دومی نیز به این نام وجود دارد که همان «کاشف الحق» اردستانی است و موضوع آن نیز مناسب با «حدیقه الشیعه» و در باب فضائل اهل بیت علیهم السلام است؛ محتمل است مراد از«کاشف الحق» در این دیدگاه، این کتاب باشد.

البته این احتمال نیز موجب تصحیح دیدگاه فوق نخواهد بود زیرا:

اولاً تاریخ تالیف کاشف الحق اردستانی سال ها پس از وفات مقدس اردبیلی و شاگردان اوست؛ زیرا اردبیلی متوفای ۹۹۳ ق است و اردستانی کتابش را در سال ۱۰۵۸ق به پایان رسانده، بنابراین متعلق دانستن این کتاب به اوائل حکومت صفویه یا قبل از آن، ناشی از بی اطلاعی از تاریخ تالیف «کاشف الحق» است.

و ثانیاً سراسر کتاب حدیقه مشحون از قرائن متعددی است که انتساب آن را به مقدس اردبیلی تایید می کند و حال آن که داخل کردن حواشی به متن توسط ناسخان، موجب تغییر سیاق متن و حاشیه خواهد بود.

اما ضعف برخی از مطالب کتاب که به عنوان دلیل یا شاهد بر عدم صحت انتساب در این دیدگاه بیان گردیده نیز موجب انکار استناد آن به مؤلف نخواهد بود،

توضیح بیشتر در فصل سوم (پاسخ به شبهات) خواهد آمد.

بررسی دیدگاه پنجم

این ادعا نیز هیچ دلیل و شاهدی ندارد؛ نام «روحی معرکه گیر» را در هیچ تذکره و شرح حالی نمی توان یافت مگر در امثال کلمات صوفیان و هیچکس در زمره شاگردان مقدس اردبیلی چنین اسمی را ذکر نکرده است؛ گویا مراد این صوفی از این نام، «علامه میر لوحی حسینی سبزواری» باشد که کتابهای متعددی در ردّ صوفیه نگاشته است و صوفیه با این مرد بزرگ عناد و عداوت شدید دارند و شاید به همین جهت لقب معرکه گیر را به وی داده باشند.[۱۴]

گرچه میرلوحی نه از شاگردان علامه اردبیلی است و نه قمی الأصل است، بلکه وی از شاگردان میرداماد و شیخ
بهایی بوده و سبزواری الأصل و متولد و ساکن در اصفهان بوده است.

علاوه اینکه، چگونه می توان تصدیق کرد فردی مجهول الحال که احدی او را نمی شناسد کتابی به این اهمیت بنویسد و به عالم بزرگ و مشهوری مثل مقدس اردبیلی نسبت دهد و علمای بزرگ و نزدیک به زمان او نیز آن کتاب را بی هیچ خدشه و اشکالی بپذیرند و در این میان تنها صوفیه پس از گذشت بیش از یک قرن از تألیف این کتاب، از آن آگاه شوند؟!!

بررسی دیدگاه اول و دوم

پس از اثبات بطلان سه دیدگاه اخیر تنها احتمال قابل توجهی که در مقابل صحت انتساب کتاب «حدیقه الشیعه» به مقدس اردبیلی باقی می ماند، احتمال دوم است که در فصل چهارم به بررسی آن خواهیم پرداخت.

برگرفته از کتاب کشف الحقیقه فی اعتبار الحدیقه تالیف فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام علی رضا دوستی


[۱] نام های متعددی برای این کتاب ذکر کرده اند، گاه کاشف الحق و گاه کشف الحق و همچنین: الإمامه، هدایه العالمین، کاشف الأسرار، فوز النجاح، مناقب قطبشاهی، روضه الأخیار

[۲] کیهان اندیشه، شماره ۷ سال ۱۳۶۵ مقاله جلال الدین آشتیانی ص ۳۱ و ۳۲

[۳] تفسیر ابوالفتوح رازى، مقدمه ابوالحسن شعرانی ج۱ ص ۱۳و۱۴؛
تفسیر نور علی نور(تعلیقات ابوالحسن شعرانی بر روض الجنان و روح الجنان) ج۱ص ۹ ؛
سید محمدحسین طهرانی نیز این مطلب را در جنگ های خطی خود ص۷۲ نقل کرده است.

[۴] مرآه الحق، ص ۷۴

[۵] مراد او از مردان خدا فرقه صوفیه است

[۶] حدائق السیاحه، ص ۴۱۸

[۷] توضیح بیشتر در مباحث آینده خواهد آمد

[۸] ریاض العلماء، ج ۱ص ۵۷، تعلیقه أمل الآمل، ص ۹۷

[۹] در الذریعه می گوید: « تلخیص المرام: فی معرفه الأحکام و قواعد الفقه و مسائله الدقیقه على سبیل الاختصار، لآیه الله العلامه الحلی المتوفى(۷۲۶)… و علیه شروح أولها شرح المصنف المسمى ب غایه الأحکام فی تصحیح تلخیص المرام، و منها الموسوم ب خزائن الأحکام و منها الموسوم ب کاشف الحق أو کاشف الحقائق.» الذریعه، ج ۱۷، ص ۲۳۵

[۱۰] حدیقه الشیعه، ج ۲ ص ۱۰۲۷

[۱۱] حدیقه الشیعه، صفحات ۷۲ – ۱۱۰ – ۱۵۲ – ۱۵۴ – ۱۰۲۸ و غیره

[۱۲] در کشف الظنون می گوید: کتاب نواقض الروافض در سال ۹۸۸ نوشته شده است که ماده تاریخ آن, برابر حروف ابجد (النواقض) می شود

[۱۳] حدیقه الشیعه، ج ۲ ص ۱۰۲۷

[۱۴] برای اطلاع از مقام علمی و معنوی علامه میر لوحی و عداوت صوفیه با او به مقدمه کتاب کفایه المهتدی فی معرفه المهدی عجل الله تعالی فرجه مراجعه کنید

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید