صوفیان و عرفا به طور کلی ادعا می کنند که سلوک عرفانی، فرد را از دنیای مادی و شهوات جدا ساخته و او را به عالیترین مراتب طهارت و قدسیت رهنمون میسازد. اما بررسی منابع و آثار برجایمانده از بزرگان و رهبران صوفیه، آشکار میسازد که این ادعاها مطابق با واقع نیست. به نظر میرسد که تصوف و عرفان، در نهایت، پیروانش را به سوی دون ترین لذتهای دنیوی و زمینی هدایت میکند که از آن جمله میتوان به «شاهدبازی» و لذّات جنسی و زمینی اشاره کرد. مشاهده میشود که در برخی موارد، ترکیب لذتهای شهوانی با مضامین مقدس و عبادات متعالی به صورتی نامطلوب صورت پذیرفته است.
شایان توجه است که برخی دیگر از مکاتب عرفانی کاذب و آیینهای بشری نیز در این زمینه به تصوف نزدیکاند. در بسیاری از این مکاتب، لذت جنسی از جایگاهی ویژه برخوردار بوده و دستیابی به کمال، بدون تمرکز بر لذات جنسی و پرورش و توسعهی آنها امکانپذیر نیست. به عنوان مثال، در مکاتبی همچون اشو[1][2]، تائوئیسم[3]، فالون دافا[4]، و برخی آموزههای کاندالینی در عرفانهای هندی[5]، شاهد تأکید بر این مساله هستیم. این توجه به لذات جنسی در آثار نویسندگانی چون پائولو کوئیلو[6] و پیروان آیینهای هندی نیز به وضوح دیده میشود.
فهرست
با دقت در متون و آثار صوفیان، به نکاتی دست مییابیم که دلالت بر تأکید عرفا و صوفیان بر پیوند میان لذت جنسی و تجربه عرفانی دارند. حتی در برخی موارد، این دو لذت را در یک چارچوب معنوی به هم میآمیزند. پیشتر در نوشتارهای مختلف، از جمله پستی تحت عنوان «شاهد بازی چیست؟»، اشاراتی به رفتار برخی صوفیان در پرورش لذت های جنسی و تسرّی و گسترش آن به حوزههای دینی و معنوی صورت گرفت. همچنین بیان گردید که برخی سران صوفیه، حالات و تجربیات عرفانی خود با خداوند متعال را به گونهای مطرح کردهاند که با لذات شهوانی آمیختگی دارد (نستجیر بالله).
در ادامه گزارش های بیشتری از این مسئله نقل می شود:
ابن عربی و شهود اعظم حضرت حق در جماع
کامل ترین شهود خداوند متعال از دیدگاه ابن عربی، در اوج لذت رابطه جنسی و جماع میان زن و مرد رخ می دهد: «فشهوده للحقّ فی المرأه أتمّ و أکمل»[7] و فاعل و مفعول همان خداوند است! [8]
ابن عربی و ادعای جماع و رابطه جنسی با ستارگان و حروف الفبا
ابن عربی از بزرگان صوفیه و عرفان نظری مدعی شده که شبی در عالم رویا با یکایک ستارگان جماع نموده تا جایی که هیچ ستاره ای از این مساله در امان نمانده است. پس از آن نیز با حروف الفبا همان معامله و مراوده را داشته است:
«شبی در خواب با ستارگان جماع کردم و لذت روحانی عظیمی بر من دست داد. تا جایی که هیچ ستارهای نماند مگر آنکه با او جماع کردم؛ سپس حروف الفبا برایم آورده شد و با آنها نیز جماع کردم.»[9]
ابن عربی: لذت از سجده باید مانند لذت نکاح با ستارگان و لذتی باشد که از زنان پستان برآمده، برده می شود!
اما ابن عربی در بخش چهل و ششم از باب 69 که به معرفت اسرار نماز می پردازد، انواع سجده ها را ذکر می کند و در سجده نهم( سجود توحید عظمت)، می نویسد:
«پس هر کس این سجده را به جای آورْد و بر لغات چهار پایان و همینطور بر زبان پرندگان واقف نگشت و تمام ستارگان و حروف نطق را نکاح نکرد-به طوری که بدانها (ستارگان) لذتی را ببرد که از زنان پستان برآمده می برد- پس او سجده[حقیقی] نکرده است.»
برخی از مدافعین سرسخت عرفان و تصوف پس از آنکه مطلب: «ابن عربی و ادعای جماع (رابطه جنسی) با ستارگان و حروف الفبا» را منتشر نمودیم، مانند همیشه ما را متهم به نفهمیدن عبارات ابن عربی نموده و بر خلاف ظهورِ عبارات، ادعا کردند که جماع در اینجا به معنای رابطه جنسی نیست.
اما همانگونه که مشاهده شد، ابن عربی این عبارت را تنها در یک جا نقل ننموده و از قضا در مورد اخیر، تاکید به لذتی کرده که از رابطه با زنان پستان برآمده برده می شود. لذا راه هر گونه توجیه و تاویل، برای متعصبین بسته است. دکتر محمد خواجوی[10]، شارح و مترجم فتوحات نیز ذیل فقرات مذکور می نویسد:
«حضرت شیخ اشاره به مقامات خودش دارد، زیرا چنانچه در مقدمه این کتاب مفصلا بیان داشتیم، ایشان در اوایل سلوکش مکاشفه ای داشته که در آن، تمام ستارگان آسمان را نکاح کرده و با تک تک آنها، لذتی را که با همجنس آدمی میبرده، برده است.»[11]
ابن عربی و عشق ورزیدن به زنان پری چهره
ابن عربى در کُتب مختلف خود مطالب متعدد و متنوعى نسبت به عشق ورزیدن به زنان پرى چهره و دلرُبا دارد. او علت تألیف کتاب «ترجمانُ الأشواق» را چنین شرح می دهد:
«براى شیخ مکین الدین که استاد بود، دخترى بود دوشیزه، لطیف پوست، لاغر شکم، باریک اندام، که نگاه را دربند مى کرد و محفل محفلیان را زینت مىبخشید و بیننده را دچار حیرت مىکرد، نامش «نِظام» بود و لقبش «عین الشمس والبهاء» [چشمه نور و زیبایى] گوشه چشمش فریبا و اندامش نازک و زیبا بود، چون سخن بسیار مىگفت سخن را درمانده مىکرد، و چون کوتاه مىگفت ناتوان مىکرد…»[12]
ابن عربى به این مقدار توصیف بسنده نمى کند و در ادامه مىگوید:
«او خورشید است میان عالِمان و حُقّه لؤلؤ سربسته، واسطه گردنبند مروارید به رشته کشیده… سیماى فرشتگان دارد… در نَظم این کتاب با زبانى مناسب و دلپذیر و عبارات غزل دلنشین، وى را با نیکوترین زینتها آرایش دادیم… پس در این کتاب هر نامى که ذکر مىکنم از وى کنایه مىآورم و به هر دارى که نُدبه مىکنم، دار او را قصد مىکنم.»[13]
«بیمارى من از عشق آن زیباى خُمار چشم است! من را با یاد وى درمان کنید! عشق من به آن زیباى نازپرورده نازک بدن به درازا انجامید، که صاحب نثر و نظام و منبر است.»[14]
شمس تبریزی و ابراز حالات پست و شهوت آلود نسبت به خداوند متعال
اما شنیع تر و پست تر، زمانی است که این حالات و حرکات نسبت به ذات اقدس الهی سبحانه و تعالی ابراز شود. بنا بر نقل مناقب العارفین، شمس تبریزی با خداوند خویش که به صورت کیمیا خاتون برای او ظاهر می شده، ملاعبه و دست بازی می کرده است!:
«همانا که مولانا نزد شمس الدین درآمد و او در خرگاه نشسته بود، دید که مولانا شمس الدین با کیمیا در سخن است و دستبازى مىکند و کیمیا بهمان جامهها که پوشیده بود نشسته است…. مولانا… در مدرسه طوافى مىکرد تا ایشان در ذوق و ملاعبه خود مشغول باشند… بعد از آن مولانا شمس الدین آواز داد…. که خداوند تعالى مرا چندان دوست مىدارد که بهر صورتى که مىخواهم بر من مىآید؛ این دم بصورتى کیمیا آمده بود و مصوّر شده»[15]
ظهور خداوند برای بایزید به صورت امردی زیبارو
خداوندِ بایزید نیز برای او به صورت نوجوانی ماهروی و زیبارو ظاهر می شده و علت آن نیز، میل بایزید به شاهدان و پسرکان امرد عنوان شده است:
« یا در صورت امرد، خدا را مىدید، یا خود خدا پیش او بصورت امرد مصوّر مىشد بسبب میل ابا یزید» [16]
نزدیکی با حوریان بهشتی در حین رقص و سماع!
درباره یکی از فرق صوفیه(با عنوان حوریه یا مدهوشیه) نیز نقل شده که مدعی بودند: «در محل سماع و بیهوشی، حوریان بهشتی بر ما نازل شوند و آن وقت با ایشان نزدیکی (و جماع) می کنیم، ایشان با ما هم زبانی می کنند و از غیب ما را خبر می دهند.»[17]
درباره فرقه حالیه نیز از ایشان نقل شده است که: «در حالت سماع صفات خدا را در ما، می توان یافت و این قوم را اعتقاد آن است که از روی شهوت روی پسران و شاهدان دیدن و بوسیدن بلکه زنا و لواطه کردن ثواب است»[18]
شیخ حریری و غرق شدن در آلودگی های جنسی و تجلیل شمس تبریزی از وی!
همانگونه که در ادامه اشاره خواهد شد، یکی از پیامدهای این نوع از سلوک، گرفتار شدن در دام انحرافات شنیع اخلاقی است. شیخ حریری یکی از کسانی بوده که آشکارا، اعمال خلاف جنسی را با مریدان خویش انجام می داده است. در مناقب اوحد الدین کرمانی حکایتی از حریری نقل شده که به غایت شرم آور است تا جایی که مصحح مجبور شده به جای کلمات رکیک، از “…” استفاده کند. از نقل کامل و ذکر جزئیات این حکایات پرهیز می شود. اجمالا نقل شده که “شیخ حریری” از پیران صوفیه با بیست الی سی نوجوان “ماهروی”! بدون هیچ پوشش و لُنگی به حمام می رفته و آن نوجوانان، آلت جنسی بدن وی را مستمرا لمس می کردند[19] و از دل این حکایت نیز کرامتی برای آن شیخ فاسد، تراشیده اند که به دلیل قبح بیش از حد مطلب، از خوانندگان گرامی بابت نقل آن، پوزش می طلبیم.
«حضرت [ شیخ ] رَضِيَ اللهُ عَنْهُ در سفر می باشد ، بشهر مصر می رسد ، می – گویند که شیخ علی حریری اینجاست و اتفاق را آن روز در حمام می باشد و عادت چنان داشتی که بیست سی پسر ماهروی در حمام در آوردی نه خود فوطه(=لُنگ و اِزار) بستی و نه ایشان و خویشتن خفتی و آن کودکان مغمزی کردندی، بعضی پای و بعضی پشت و سینه و ناف مالیدندی و بعضی … (بجای کلمه ای رکیک … گذارده شد) را گرفته بدست می مالیدند و لمس می کردند هرگز قیام در وی ظاهر نشدی و او دست بر سرون (=نشیمنگاه) ایشان زدی و گفتی ای علق لایق سرون شما … (کلمه ای رکیک) من است و تمامت اهالی و معتبران بارادت و رغبت تمام پسران خود را آوردندی که خدمت شیخ قبول کند. سؤال کردی که سرون بزرگ دارد این پسر تو؟ ایشان گفتندی بلی عظیم بزرگ است. گفتی لایق این … (کلمه ای رکیک) من هست. تحمل تواند کردن؟ گفتندی بلی. گفتی پس بیاورید چون قبول کردی مفتخر میگشتند و مباهات می کردند.»
با تمام این اوصاف، شمس تبریزی، شیخ حریری را ستایش می کند و می گوید: «شیخ حریرى که در دمشق مى بود، مردى بود صاحب قدم و روشن دل؛ هرکه را در سماع نظر کردى، در حال ارادت آوردى»[20] «و در وقت سماع تمامت اعضایش پیدا بود[!]«[21] شمس در ادامه حکایتی بسیار رکیک، از این صوفی مکشوف العوره نقل و از آن، کرامتی برای او اثبات می کند:
«چون خليفه را هم شيخ را بديد باخلاص تمام بدو روى آورد؛ خاتون خليفه را هم ارادت آن شد كه او را ببيند؛ شيخ را به خانه دعوت كردند، خاتون پيش آمد و در قدم شيخ سر نهاده مىخواست كه دستبوس شيخ كند، شيخ، ذكر خود(آلت تناسلی خود) را پرتاب كرده به دستش داد كه مراد تو آن نيست، اين است و بسماع شروع كرد؛ خليفه را از آن حال اعتقادش يكى در هزار شد»[22]
حلاج و تجاوز به دختر سمری
یکی دیگر از شواهد غرق شدن سران صوفیه در شهوات، حکایتی است که دختر سمری، یکی از مریدان حلاج، از رفتار زشت و زننده او نقل نموده است:
«… شب هنگام، من(= دختر سمری) و دختر حلاج، هر دو بر بام دارالسلطان خوابیده بودیم که حلاج هم با ما بود. در دل شب بود که ناگهان حلاج را در کنار خود یافتم که بر من افتاده بود، بیدار شدم و به راستی نمیدانم که مرادش از این کار زشت چه بود! حلاج گفت: من فقط آمدهام تا تو را برای نماز بیدار کنم.»
حلاج برای تاثیرگذاری بر این دختر، از شعبده و سحر نیز استفاده می کرده و به او دستور میداده که بر حلاج سجده کند!
برای مطالعه مشروح مطلب و مستندات مربوطه رک به: استفاده حلاج از سحر و شعبده در جهت شهوات نفسانی و انحرافات اخلاقی
نقد و بررسی
در آموزههای ثقلین و حتی در منابع روایی عموم مسلمین و اهل تسنن، هیچ نشانهای از مطالبی اینچنین به چشم نمیخورد. حتی در مکالمات روزمره، هنگامی که فردی بخواهد احترامی برای فردی قائل باشد، هرگز چنین نمیگوید که «لذتی که از مصاحبت با شما میبرم، همان لذت جنسی است.» چنین سخنی نوعی جسارت و بیادبی تلقی میشود و بیان آن به ویژه دربارهی ذات اقدس الهی، بهشدت ناپسند تر و زننده تر است.
از سوی دیگر، مشاهده میشود که مکاتب انحرافی و عرفانهای کاذب نظیر عرفان اشو، برخی آیینهای آلتپرستی، و سایر جریانهای انحرافی نیز بر اصالت لذت جنسی تأکید ویژهای دارند. این همپوشانی میان عرفان صوفیانه و عرفانهای شیطانی و کاذب، نکتهای حائز اهمیت است که نیازمند تأمل و بررسی جدی است.
پیامدهای این نوع از سلوک با محوریت لذت جنسی
جسارت به ذات احدیت و مقدسات
آلودهساختن مفاهیم منزه، قدسی و والای معنوی به شوائب و تمایلات جنسی، بیگمان جسارتی نابخشودنی در قبال مقدسات و نهایتاً نسبت به ذات اقدس الهی خواهد بود. ادعای بهرهمندی جنسی از ذات حق تعالی، بهویژه در چارچوب عرفان و سلوک معنوی، علاوه بر ناپسندی ذاتی آن، نوعی گستاخی بزرگ در مواجهه با مقامات الهی است که گناهی بس عظیم تلقی میشود و ما را از معنویت اصیل دور میسازد.
دورشدن از معنویات راستین و سوقدادن مریدان به عرفانهای کاذب و جنسی
از مأموریتهای برجسته شیطان در مسیر گمراهساختن انسانها، ارائهی بدلی ناپایدار به جای حقیقت معنوی است. از روشنترین پیامدهای گرایش به چنین مسیری، انحراف از سلوک معنوی راستین و دوری از تقرب به خداوند است. غرقشدن در چنین تجربههای نادرستی، در گذر زمان، به ملکهای درونی برای فرد تبدیل شده و به همان نسبت، معنویت حقیقی و انس با خداوند متعال برای وی دست نیافتنی خواهد شد. این نوع از سلوک نادرست، حتی توان آن را دارد که مریدان را بهتدریج به سمت عرفانهای جعلی و خالی از حقیقت، مانند عرفانهای جنسی اشو و دیگر جریانهای مشابه، سوق داده و راه بازگشت به سعادت و معنویت را بهکلی بر ایشان مسدود سازد.
گرفتاری در مهلکههای فساد اخلاقی و انحرافات پست جنسی
به روشنی میتوان گفت که یکی دیگر از خطرات این نوع عرفان، خطر سقوط به ورطه انحرافات اخلاقی و گرفتار شدن در دام تمایلات افسارگسیخته حیوانی است. از همین رو، گزارشهای بسیاری از انحرافات اخلاقی و تعرضات و تجاوزات جنسی برخی مدعیان عرفان و تصوف به مریدان ثبت و ضبط گردیده است؛ انحرافاتی که در مواردی حتی به صدور احکام قضایی و مجازات متخلفان منجر گردیده است.
برای مطالعه بیشتر در این زمینه رک به:
تجاوز مشایخ فرقه نوربخشیه خانقاه تهران به زنان
گزارشی از انحرافات جنسی و شاهدبازی یکی از اقطاب صوفیه در ترکیه (اوغور کورونماز)
تجاوز قطب نوربخشیه (جواد نوربخش) به دختری هجده ساله + ویدئوی دادگاه
شاهد بازی، حکایات عجیب عشق مجازی و جمال پرستی در عرفان و تصوف
[1] اوشو راجینش، الماسهای اوشو، مرجان فرجی، تهران: انتشارات فردوس، ج۱، ص۳۸۳، (۱۳۸۴)
[2] اوشو راجینش، مراقبه، وجد و سرور، فرامرز جواهرینیا، تهران: انتشارات فردوس، ج۱، ص۲۴۰، (۱۳۸۰).
[3] Wile, Douglas. The Art of the Bedchamber: The Chinese Sexual Yoga Classics including Women’s Solo Meditation Texts. Albany: State University of New York, 1992. Wile (1992), p. 92. ; Wile (1992), p. 46.
[4] مکتب گرگهای جنسی و ضد درمان، حسین بابازاده مقدم، کتاب ابرار، تهران، 1395، ص 38
[5] شریفپور خسرو، یوگا برای همه، ص۱۹۰، بینا، ۱۳۶۹
[6] بریدا، پائولو کوئلیو، ترجمه آرش حجازی و بهرام جعفری، صص 291 و 391
[7] ابن عربى، فصوص الحکم، دار إحیاء الکتب العربیه، قاهره، ۱۹۴۶م، چاپ اول، ج۱، ص ۲۱۷
[8] ممد الهمم در شرح فصوص الحكم، حسن زاده آملى، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى، تهران، 1378، ص608
[9] ابن عربی، الفتوحات المکیة، بیروت، دار الصادر، بی تا، ج4، ص ۵۵۹
[10] دکتر محمد خواجوی يكى از برجستهترين صدرا شناسان و عرفان پژوهان عصر جديد و مصحح و مترجم امهات متون ملاصدرا است. کارنامه او مشحون از تصحیح، ترجمه و تألیف است که میتوان به تصحیح و ترجمه کتاب مصباح الانس، ترجمه فصوص الحکم ابن عربی، ترجمه فتوحات ابن عربی، در 17 جلد، تألیف کتاب لوامعالعارفین، تألیف کتاب دو صدرالدین و… اشاره کرد.
[11] فتوحات مکیه، ابن عربی، ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، 1385، چاپ دوم، ج4، ص691
[12] ترجمان الاشواق، محيى الدين بن عربى، مصحح: رينولد آلين نيكلسون، انتشارات روزنه، تهران، 1378، چاپ دوم، ص50
[13] ترجمان الاشواق، محيى الدين بن عربى، مصحح: رينولد آلين نيكلسون، انتشارات روزنه، تهران، 1378، چاپ دوم، صص50-51
[14] ترجمان الاشواق، محيى الدين بن عربى، مصحح: رينولد آلين نيكلسون، انتشارات روزنه، تهران، 1378، چاپ دوم، ص 62
[15] احمد افلاکی، مناقب العارفین، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م، چاپ اول، ج۲، ص۶۳۷
[16] احمد افلاکی، مناقب العارفین، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م، چاپ اول، ج۲، ص۶۳۷
[17] حدیقه الشیعه، مقدس اردبیلی، تصحیح صادق حسن زاده، موسسه انصاریان، قم، 1378، چاپ دوم، ص 772
[18] حدیقه الشیعه، مقدس اردبیلی، تصحیح صادق حسن زاده، موسسه انصاریان، قم، 1378، چاپ دوم، ص 771
[19] مناقب اوحد الدین کرمانی، با تصحیح و حواشی بدیع الزمان فروزانفر، دانشگاه تهران، ۱۹۶۹ م، صص ۲۶۳-۲۶۴
[20] احمد افلاکی، مناقب العارفین، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م، چاپ اول، ج۲، ص ۶۴۱
[21] احمد افلاکی، مناقب العارفین، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م، چاپ اول، ج۲، ص ۶۴۱
[22] احمد افلاکی، مناقب العارفین، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م، چاپ اول، ج۲، ص ۶۴۱