گفتگوی مهر نامه با مهدی نصیری پیرامون اظهار نظر آیت الله سیستانی درباره فلسفه ملاصدرا
در پی انتشار اظهار نظر تازه آیت الله سیستانی در باره فلسفه ملاصدرا در دیدار با دکتر احمدی رییس سازمان سمت و اظهار نظر آقای احمدی در باره نظر آیت الله سیستانی، نشریه مهرنامه در گفتگو با مهدی نصیری نظر وی را در این باره جویا شد که متن این گفتگو را در زیر از نظر می گذرانید.
1- حضرت آیت الله سیستانی در دیدار حجت الاسلام و المسلمین احمدی رئیس موسسه سمت – به نقل از خود آقای احمدی – می گویند: «نتیجه بحث و بررسی و دگرگونی در علوم انسانی باید این باشد که در قالب عمل و اجرا درآید و از طریق دانشگاهها به سرتاسر جامعه سرایت کند و تحول ساز باشد و گرنه چه فایده ای دارد؟ مثلا تدریس فلسفه که عموما هم تدریس فلسفه ملاصدراست و آن هم با آراء منحرف محیی الدین آمیخته است و در باب معاد هم مشکل دارد چه نتیجه ای دارد؟» تبیین این گفته آیت الله سیستانی در رابطه با فلسفه به دو گونه بوده است: 1) مخالفت آیت الله سیستانی با کل فلسفه و به طور واضح فلسفه صدرایی و آرا ابن عربی. 2) همان گونه که بعدا حجت الاسلام والمسلمین احمدی توضیح دادند مخالفت آیت الله سیستانی، مخالفت با تدریس فلسفه بوده است نه کلیت آن. شما این مقوله را چگونه می بینید؟
آنچه جناب آقای دکتر احمدی در تفسیر اظهارات حضرت آیت الله سیستانی مطرح کرده اند، خیلی عجیب است. در واقع آیت الله سیستانی به این دلیل با تدریس فلسفه و به خصوص فلسفه ملاصدرا مخالفت کرده اند که چون آن را آمیخته به مبانی و آرای انحرافی ابن عربی می دانند و ایستار حکمت به اصطلاح متعالیه را در باب معاد که در واقع انکار معاد جسمانی مورد نظر قران است، مشکل دار می بینند. نه آن که با اصل فلسفه و فلسفه صدرایی مشکلی ندارند ولی با تدریس آن در دانشگاهها مخالفند!
همان گونه که قبلا در برخی مقالات و گفتگوها گفته ام در تاریخ تشیع از زمان حضور اهل بیت علیهم السلام تا عصر غیبت و تا به امروز، اصل و قاعده، مخالفت علما و فقها و متکلمان شیعه با فلسفه و عرفان یونانی که به غلط نام فلسفه اسلامی گرفته، بوده است و دفاع از این فلسفه و عرفان در ساحت تشیع، استثناء به شمار می رفته است. حتی همین امروز که جریان مدافع فلسفه و بويژه مدافعان فلسفه ملاصدرا، سیطره رسانه ای گسترده ای دارند، باز اکثریت قاطع مراجع تقلید و فقهای نامدار، مخالف فلسفه و عرفان مصطلح که عین تصوف است، به شمار می روند. بنا بر این، اظهار نظر آیت الله سیستانی در دیدار با جناب آقای دکتر احمدی رییس محترم سازمان سمت، امری غیر منتظره نبوده و نیازمند به تاویل و تفسیر نمی باشد.
2- شما و جریان نشریه سمات در این سالها جزء معدود گروه هایی بودید که بر علیه فلسفه و آرای ابن عربی موضع گیری کردید. آیا این اظهار نظر آیت الله سیستانی را تکمیل کننده و موید فعالیت خود در این سال ها می دانید؟
فکر می کنم عکس ماجرا درست تر باشد. به این معنا که نشریه سمات در این هشت شماره خود سعی کرده است بازگو کننده نظرات و دیدگاههای اکثریت قاطع بزرگان مذهب تشیع از گذشته تا دوران معاصر، در قبال فلسفه و عرفان یونانیِ غیر عقلانی و در تعارض با آموزه های وحیانی باشد. و این اظهارات آیت الله سیستانی تاییدی بر این مطلب است که سمات بازگو کننده دیدگاههای اکابر علمای شیعه و جریان غالب در تشیع در موضوع فلسفه و عرفان است و نه آن که مدافع و پی گیر جریانی محدود و شاذ باشد.
البته باید این نکته را در همین جا یاد آور شوم که بنده هیچ عالم برجسته شیعی را در مقام عقیده و عمل، فیلسوف و عارف (به معنای مصطلح آن که عین تصوف است) نمی دانم. آنچه برخی از علمای شیعه در باب فلسفه و عرفان مطرح می کنند، به حیث درسی و مَدرسی آنها بر می گردد و نه حیث عملی و اعتقادی شان که منبعث از قران و عترت است. مشکل در شبهه ای است که این بزرگان در مقام بحث و درس، بدان دچار شده اند و نتوانسته اند بین الهیات برهانی و قرانی با مبانی شبه عقلانی فلسفه و عرفان یونانی تفکیک کنند.
البته ابن عربی، عارف و صوفی به معنی واقعی کلمه است و به لوازم مبانی عرفانی خود پایبند است. او تقابل حق و باطل و کفر و ایمان و شرک و توحید را منکر می شود و به غلیظ ترین پلورالیسم عقیدتی ملتزم می شود. او حتی از گوساله پرستی قوم موسی دفاع می کند و هارون پیامبر را متهم به فقدان سعه صدر در برابر این عمل قوم موسی که از نظر ابن عربی عین خداپرستی است، می کند! او هیچ تفاوتی بین «موسی و فرعون» و «ابراهیم و نمرود» و «شیطان و نبی» نمی بیند و بر اساس نظریه غیر عقلانی وحدت وجودش همه موجودات را حصص و مراتب و رشحه هایی از ذات خداوند می داند! به تعبیر دیگر او به عینیت خالق و مخلوق قائل است و دو گانگی بین خدا و خلق را که اساس ادیان و شرایع آسمانی است انکار می کند و با انکار آن اساسا دین و شریعت بلاموضوع می شوند.
ابن عربی در کتاب فتوحات با این که اعتراف می کند نظریه وحدت وجودش غیر عقلانی و مستلزم قول به اجتماع ضدین و نقیضین است، باز بر اعتقاد به آن تاکید می کند و می گوید اگر چه این نظریه بر خلاف عقل است اما از منظر شرع آن را اثبات می کنیم! هیچ عالم و متکلم شیعه تاکنون تفوه به این مساله نکرده است که شریعت می تواند یک امر خلاف بداهت عقلی و آن هم خلاف اصل الاصول عقلی یعنی امتناع اجتماع ضدین و نقیضین را تایید و اثبات کند.
3- پیش از این هم آیت الله سیستانی در فتوایی «در باره عرفان صاحب فصوصی» اظهار داشته بودند: «اینجانب در ارتباط با معارف اعتقادی به روش اکابر علمای امامیه که مطابق با آیات قرآن مجید و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام میباشد، معتقد بوده و روش فوقالذکر را تایید نمینمایم.» آیا مورد دیگری درباره مخالفت های آیت الله سیستانی با فلسفه وجود دارد؟
بله من هم همین دو مورد صریح از آیت الله سیستانی را می دانم اما همان طور که ایشان در پاسخ به سئوالی در باره عرفان ابن عربی صاحب کتاب فصوص الحکم مطرح کرده اند، روش اکابر شیعه در الهیات و اصول اعتقادی مبتنی بر تعالیم عقلانی قران و اهل بیت علیهم السلام است و نه متخذ از مبانی فلسفه و عرفان یونانی که حاوی غیر عقلانی ترین حرفها در باب هستی شناسی، خداشناسی، انسان شناسی و مبدء و معاد شناسی است.
در هر صورت واقعا تفسیر آقای دکتر احمدی از اظهارات آقای سیستانی شگفت آور است.
منبع: نشریه مهر نامه