پیشنهادی:

خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام

کوتاه نگاشتهایی درباره فلسفه و عرفان (3) ، خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار نهضت ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام ، دکتر مهدی نصیری

چرا پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله دستور ترجمه فلسفه‌ را ندادند و به‌ اين‌ كار نپرداختند تا مسلمين‌ دين‌ را عقلي‌ بفهمند! و چرا ائمه‌ طاهرين‌ عليهم السلام در جريان‌ ترجمه فلسفه‌، هيچ‌ كمكي‌ به‌ آن‌ نكردند بلكه‌ مخالفت‌هايي‌ نيز ابراز داشته‌اند و همواره‌ تاكيد كرده‌اند كه‌ معارف‌ ديني‌ را از غير قرآن‌ نياموزيد كه‌ گمراه‌ مي‌شويد.

مرحوم علامه‌ مجلسي‌ درباره‌ نهضت ترجمه در صدر اسلام می نویسد:

ادامه مطلب

ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه

کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۲) ، ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه (به روز رسانی شد)

مقصود ما ذکر اعتراف بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند.

۱. یکی ازمهمترین ادله یونانی بودن فلسفه موسوم به اسلامی موجود، تصریح دو تن از بزرگان معاصر فلسفه یعنی مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله مصباح یزدی به وارداتی بودن آن است و نکته مهمتر این که این دو بزرگوار این مساله را هم پذیرفته اند که بنی امیه و بنی عباس با انگیزه باز کردن دکانی در برابر فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام دست به ترجمه متون فلسفی یونان و انتشار آن در جهان اسلام زده اند. خب این دو نقل قول را ملاحظه بفرمایید:

علامه طباطبایی در کتاب اسلام و انسان معاصر (ص۸۳) می نویسند:

«حکومت‌های‌ معاصر با ائمه‌ هدی علیهم السلام نظر به‌ این‌که‌ از آن‌ حضرات‌ دور بودند، از هر جریان‌ و از هر راه‌ ممکن‌، برای‌ کوبیدن‌ آن‌ حضرات علیهم السلام و بازداشتن‌ مردم‌ از مراجعه‌ به‌ ایشان‌ و بهره‌مندی‌ از علومشان‌ استفاده‌ می کردند؛ می توان‌ گفت‌ که‌ ترجمه «الهیّات‌» به‌ منظور بستن‌ در خانه اهل‌بیت علیهم السلام بوده‌ است‌.»

آیت الله مصباح در کتاب آموزش فلسفه (ج ۱ ص۳۳) می نویسند:

ادامه مطلب

شطحیات بایزید بسطامی– تعاریف یکی از سران عرفان از خود– ۱

شطحیات و ادعاهای عجیب بایزید بسطامی – بخش اول – آیت الله مکارم شیرازی

غالب سران عرفان مصطلح کما بیش به تعریف و مدح خود پرداخته اند و آن را هم شطحیات می نامند. بایزید از نخستین گویندگان سخنان شطح آمیز است. برخی از شطحیات بایزید بر اعتقاد او به حلول و اتحاد دلالت دارد.

«بایزید بسطامى» نامش «طیفور» بن عیسى بن آدم (۱) و در شهر بسطام که از بلاد خراسان است (۲) در سال ۱۶۰ تولد یافت، ولى در سال وفات او اختلاف کرده اند بعضى سنه ۲۳۴ و پاره اى ۲۶۴ و بعضى دیگر ۲۶۱ نوشته اند.(۳)

این مرد در میان صوفیه مقام فوق العاده اى دارد به طورى که او را به «سلطان العارفین» ملقب کرده اند! شیخ عطار در کتاب تذکره الاولیاء، القاب مهمى از قبیل «برهان المحققین» و «خلیفه الهى» و «علامه نامتناهى» و «اکبر مشایخ» و «اعظم اولیاء» به او مى دهد و در همان کتاب از ابوسعید ابوالخیر نقل مى کند که گفته است: «هیجده هزار عالم را پر از بایزید مى بینم و بایزید در میان نیست».

خلاصه اگر بگوییم آنچه را که بایزید در حق خود ادعا کرده و یا دیگران به او بسته اند درباره هیچ یک از پیغمبران بزرگ الهى وارد نشده، اغراق نگفته ایم. بایزید داراى افکار عجیب و غریبى بوده است که بدون شک هر شنونده اى را دچار حیرت مى کند.

اینک قسمتى از سخنان او را به طور خلاصه وار مى آوریم و داورى را به عهده خوانندگان محترم مى گذاریم و ضمناً به پاره اى از مطالب مضحک که مریدان او به عنوان کرامت به او بسته اند نیز اشاره مى شود تا مسأله روشنتر شود :

۱ـ فتواى بایزید

گویند: مردى پیش او آمد. بایزید از او

ادامه مطلب

آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان

آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان

فلسفه و عرفان را پندار بر اين است که وجود، حقيقتي داراي مراتب است و هر مرتبه‏اي از آن را كه در نظر بگيريم، مرتبه‏اي از آن بالاتر و مرتبه‏اي از آن پائين‏تر وجود دارد. وجودِ هر مرتبه‏اي معلولِ مرتبه بالاتر از خود، و علت مرتبه پايين‏تر از خود است. وجودِ هر مرتبه پاييني، خارج از حيطه وجودي مرتبه بالاتر از خود نيست و وجود جدا و مستقل از آن ندارد. بالاترين مرتبه وجود ـ كه بي‏نهايت، بلكه بي‏نهايت فراتر از بي‏نهايت است ـ همان وجود خداوند است كه واجب ‏الوجود و علت كل، يعني محيط بر كل است و هيچ چيزي خارج از وجود آن نيست. و اين معنا را که در حقيقت همان معناي جزء وکل مي­باشد و بر خلاف معناي خلقت و آفرينش واقعي است “عين الربط” مي­نامند. (لازم به ذکر است که معناي مخلوقيت واقعي اين است که خداوند اشيا را بدون سابقه وجودي آن­ها آفريده باشد اما معناي جزء و کل و عين الربط اين است که خداوند چيزی خلق ننموده بلکه ذات خدا هر لحظه به صورتی در آمده و اشيا جلوه­هاي خود ذات او باشند).

فلسفه و عرفان مي­گويد:

وجود عينى معلول استقلالى از وجود علّت هستى‌بخش به او ندارد و چنان نيست كه هر

ادامه مطلب

توضیح درباره حدیث اقوام متعمق در آخرالزمان و نقد ابن عربی – آیت الله صافی گلپایگانی

توضیح درباره حدیث اقوام متعمق در آخرالزمان و نقد ابن عربی – آیت الله صافی گلپایگانی (مربوط به مناظره آقایان نصیری و غرویان)

آيت الله العظمي صافي گلپايگانيحجت الاسلام غرویان در تایید فلسفه به روایتی از امام سجاد علیه السلام در مورد اقوامی متعمق در آخر الزمان ، استناد کردند که در زیر پاسخ آن را از نظر می گذرانید. این مطلب بر گرفته از کتاب نگرشی بر فلسفه و عرفان” اثر حضرت آیت الله صافی گلپایگانی (دام ظله) است :

«« راجع به اين حديث تصور فرموده اند كه از آن مدح متعمقين در اين رشته از مسائل الهى استفاده مى شود با اين كه ممكن است مراد از آن ترغيب به ترك تعمق و ذمّ متعمقين باشد.

حديث اين است:

در كتاب توحيد شيخ اجل صدوق، عليه الرحمة، روايت مرفوعه اى به اين لفظ روايت شده است.

سئل على بن الحسين ، عليهما السلام، عن التوحيد فقال:

“ان الله عز و جل علم انه يكون فى آخر الزمان اقوام متعمقون فانزل الله عز و جل قل هو الله احد الله الصمد و الايات من سورة الحديد الى قوله و هو عليم بذات الصدور فمن رام ماوراء هنا لك هلك”

و نسخه اى كه در بحار از آن روايت نقل شده است جمله اخيره به اين لفظ است:

“فمن رام ماوراء ذلك هلك”

“از امام‌ سجاد عليه السلام درباره توحيد پرسيده‌ شد، حضرت‌ فرمود: همانا خداوند عزوجلّ علم داشت كه‌ در آخرالزمان‌ گروه‌هايي‌ اهل‌ تعمق‌ يافت‌ خواهند شد، لذا سوره‌ توحيد و آياتي‌ از سوره‌ حديد را [آيات‌ 1 تا 6] نازل‌ فرمود؛ پس کسى که از این آیات فراتر رفت، هلاک شده است.”

اين حديث اگر مذمت و نكوهش

ادامه مطلب

دفاع از بخش پایانی دعای عرفه امام حسین علیه السلام

دفاع از بخش پایانی دعای عرفه امام حسین علیه السلام در پاسخ به مقاله «ذیل دعای عرفه از امام حسین علیه السلام یا از ابن عطاء الله اسکندرانی صوفی»

نوشته شده توسط مهدی حسینیان

 

 

اشاره

در سومین شماره سمات مقاله ای با عنوان «پژوهشی در باره ذیل دعای عرفه» به قلم فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام حسن ترابی به چاپ رسید که به نقد ذیل دعای عرفه امام حسین علیه السلام که در کتاب قیّم مفاتیح الجنان آمده است، پرداخته و انتساب این ذیل را به امام علیه السلام مورد رد و انکار قرار داده بود. اکنون آنچه پیش روی شماست نقدی بر مقاله فوق به قلم فاضل ارجمند جناب حجت الاسلام و المسلمین مهدی حسینیان است که از نظرتان می گذرد.

البته باب این گفت و گو مفتوح خواهد بود و در شماره های آتی بدان خواهیم پرداخت.

مقدمه

بخش پایانی دعای عرفه از جمله «إِلَهِی أَنَا الْفَقِیرُ فِی غِنَایَ» تا جمله «وَ الْحَمْدُ لِلَّهِ وَحْدَهُ» مورد بحث و گفتگو قرارگرفته است. برخی این بخش را از دعای عرفه امام حسین علیه السلام می‌‌دانند، ولی بعضی گویا به دلائلی انکار می‌کنند و حتماً در این میان برخی در تردید هستند.

این بخش، نخستین بار در إقبال مرحوم سیّد بن طاوس قدس سره آمده است و در کتاب‌های دیگر این دعا نیامده است. در مصباح کفعمی دعای عرفه مذیّل به این ذیل نیست و حتی در مصباح الزائر که کتاب دیگر سیّد بن طاوس در موضوع دعاست، دعای عرفه بدون این ذیل آمده، که همین نکته جنجال برانگیز شده است، به علاوه که گویا مفاد برخی از جملات این بخش پایانی مورد پسند برخی نیست و آن را سازگار با لحن و آهنگ و مفاد دعاهای أئمه معصومین علیهم السلام نمی‌دانند؛ جالب است که حتی برخی چون مرحوم علامه مجلسی مدّعی هستند که در برخی از نسخ قدیمی إقبال هم این بخش پایانی نیامده است.

در ادامه چند نکته اساسی، لازم به ذکر است:

۱. اصل در مجموعه‌های معتبر روایی بر پذیرش است، مگر اینکه

ادامه مطلب

سؤالات پانزده گانه شاگردی از استاد حسن زاده آملی – قسمت سوم

سؤالات پانزده گانه شاگردی از استاد حسن زاده آملی – قسمت سوم

12222حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای خیرالله مردانی در سال 1328 شمسی متولد و در سال 1379 وارد حوزه ی علمیه شد پس از اتمام سطح عالی حوزه نزد آیت الله مکارم شیرازی تلمذ نمود، ایشان صاحب قلم و بیان شیوا و دارای تألیفات ارزنده ای می باشد، هم اکنون در حوزه ی علمیه ی قم به تدریس و تألیف و ارشاد مشغول است، مبارزات ایشان با فرقه های انحرافی مثل صوفیه از طریق مناظره، سخنرانی و تألیفات معروف است.

متن حاضر آخرین بخش از نامه ی ایشان است به آقای حسن زاده ی آملی حاوی پرسش های اعتقادی که از لابه لای کتاب های وی به نظر ایشان رسیده و با کمال تأسف از تاریخ 10/10/1384 که این سؤالات به ایشان ارسال شده تا کنون جوابی دریافت نشده؟!

قسمت سوم

استاد بزرگوار جناب آقای حسن­زاده دام عزه

سؤال 13: حضرتعالی درباره ی کتابهایی مانند: مشارق الانوار الیقین حافظ رجب برسی و تفسیر فرات فرموده اید:

(اگر به زبان حدیث آشنا باشیم،

خواهیم دید بسیاری از کتب چون مشارق انوارالیقین،

تألیف الحافظ رجب البرسی و تفسیر فرات کوفی، صحیح

است و غلوی در کار نمی باشد.) (1)

در پاسخ جنابعالی مطالب زیر خدمت شما ارائه می شود:

در مشارق انوارالیقین خطبة البیان ذکر شده است که بنا به قول محققین، خطبة البیان با سه نقل متفاوت و با متن های گوناگون آمده است که هیچ یک از آنها سند معتبر و قابل توجّهی ندارد. (2)

محقّق بزرگ شیعه مرحوم سیّد مصطفی آل حیدر درباره خطبة البیان نوشته است:

مستند صحیحی برای این خطبه نیافته اند و هیچ کدام از محدّثان بزرگ مانند: شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی آنرا نقل نکرده اند و از اینکه علامه مجلسی با همه اطلاع و احاطه بر حدیث، این خطبه را نیاورده است، نشانگر بی اعتمادی وی به این خطبه است، علاوه بر اینها خطبه مشتمل است بر کثرت تکرار، الفاظ غریب و متنی سست و دور از بلاغت. (3)

نکته قابل توجه در مورد خطبة البیان آن است که راوی، این خطبه را

ادامه مطلب

شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح : نفوذ شیطان در برخی و نشان دادن راه فلسفه به آنان

شیخ عباس قمی صاحب مفاتیح : نفوذ شیطان در برخی و نشان دادن راه فلسفه به آنان

شیخ عباس قمی در سفینه البحار جلد هفتم ذیل حرف [1] می گوید:

[2].

به طوریکه در مطلب بالا دیده می شود قدماء معتقد بودند که سقراط و افلاطون و ارسطو موحّد نبوده و ادیان الهی را منکر بودند و این همان چیزی است که به وضوح در آثار افلاطون و ارسطو و سقراط می توان مشاهده نمود همانطورکه در فصل توحید گذشت. متأسفانه عده ای همیشه در پی اثبات اسلام افلاطون و ارسطو بوده اند .کار به جائی رسیده که عده ای در مجالس درس ،نبوت افلاطون و ارسطو را اثبات می نمایند و به حدیث جعلی متوسل می شوند تا اعتبار فلسفه بافى خویش را افزایش دهند .

شیخ عباس قمی در سفینه البحار از امام حسن عسکری (ع) از قول علاّمه اردبیلی نقل می کند که امام یازدهم (ع) فرمود : ای اباهاشم بزودى بر مردمان زمانی خواهد آمد که

ادامه مطلب

پانویس ها

صاد
در تلبیس ابلیس است که : ابلیس بر افرادی از ملّت وارد شد آنها که خود را زرنگ و باهوش تلقّی می نمودند به آنها راه فلاسفه را نشان داد امثال سقراط و بقراط و افلاطون و ارسطاطالیس و جالینوس آنها منکر خالق جهان بودند و ادیان الهی را قبول نداشتند
پانویس ها

مکتب وحدت وجود از منظر علامه محمد تقی جعفری

مکتب وحدت وجود از منظر علامه محمد تقی جعفری

مرحوم علامه محمد تقی جعفری علی رغم اینکه با مشرب فلسفی و عرفانی نقاط مشترک و همسویی دارد اما در برابر مهمترین دستاورد فلسفه و عرفان یعنی وحدت وجود و وحدت موجود سخت موضع گرفته و راه خود را از فلسفه و عرفان جدا کرده و در قامت یک عالم و متکلم شیعی ظاهر می شود.

وی در کتاب مبدأ اعلی می نویسد:

« غرب هم مدتی از عصر ایمانی و علمی خود را با این مکتب طی میکرد ولی بالاخره بیدار شد.

این مکتب تاریک وحدت کانـــبیا دورنــد از آن ***** بر قول مستان می اش افهام مسـتورند از آن….

مکتب وحدت موجود با روش انبیاء و سفراء حقیقی مبدأ اعلی تقریبا دو جاده مخالف بوده و به هم دیگر مربوط نیستند. زیرا انبیاء همگی و دائما بر خدای واحد ماورای سنخ این موجودات مادی و صوری تبلیغ و دعوت کرده اند و معبود را غیر از عابد تشخیص و خالق را غیر از مخلوق بیان کرده اند.

ما بعضی دیگر از خواص این مکتب را اختصاراً مورد بحث قرار میدهیم:

1) از خواص این مکتب

ادامه مطلب