مبانی معرفتی تصوف و عرفان اصطلاحی حال حاضر، بر اساس مطالب و آموزه های اقطاب و سران متقدم صوفیه پایه گذاری شده است. مطالب بنیادین صوفیه نیز آمیخته ای از تفکرات فرقه ها و ادیان مختلف اعم از بودایی، میترایی، زرتشتی، مانوی، تائو، مسیحی، برهمایی، یهود و اسلام و ایضا کشف و شهود اقطاب و مطالب ذوقی و من عندی است. اکثر صوفیان، عمر خود را صرف شرح کتب بزرگان و سران متقدم صوفیه (مانند کتب ابن عربی یا دواوین شعرای بنام صوفی همچون مولوی و…) نموده و کمتر به منابع اصیل دینی یعنی قرآن و روایات اهل بیت علیهم السلام می پردازند. برخی از معاصران آنها نیز در پاسخ منتقدان، توجیهاتی از این دست ارائه می کنند که این کتب، همان شرح آیات و روایات است! که یضحک به الثکلی… اساسا تا حدود قرن هفتم یا هشتم هجری، تمام سران صوفیه از اهل سنت بوده و علی المبنی پیرو اهل بیت علیهم السلام نبوده اند. لذا هیچ التزامی نیز به معارف و آموزه های ایشان نداشته اند. از همین رو کتب سران آنها مشحون از مطالب انحرافی، بی مبنا و ذوقی و من عندی است. و بر اهل تحقیق پوشیده نیست که کمتر رکنی از ارکان دینی یافت می شود که صوفیه در آن بر خلاف مبانی اهل بیت علیهم السلام مشی ننموده باشند.
اما در کتاب فریادگر توحید از آیت الله بهجت مطلبی نقل شده که کاملا نافی این اصل و مبناست: «ایشان گاهی به عنوان طعن و طنز میگفتند: بله، ماها برای تکامل خود دنبال چیزی میگردیم که نه خدا گفته باشد نه پیغمبر و نه امام. دنبال یک چنین چیزی میگردیم. خیال میکنیم که راه سعادت یک چیزی است که نه خدا گفته نه پیغمبر نه امام. در صورتی که آنچه آنها بیشتر گفتهاند و بیشتر تأکید کردهاند آن موجب سعادت است.
چطور ممکن است چیزی بیشترین تأثیر را در سعادت انسان داشته باشد و آنها غفلت کرده باشند و نگفته باشند، واگذار کرده باشند به اینکه یک پیری، مرشدی، قطبی بیاید بیان بکند. آیا چنین چیزی ممکن است؟! و یا به چیزهایی تأکید کرده باشند که چندان اهمیّتی نداشته باشد و درباره ی امور مهم، خیلی کم دربارهاش گفتگو شده یا با یک بیان مثلاً خیلی سادهای گذشته باشند؟! اینها معقول نیست.»[1]
در روایات معتبر و متواتر ما نیز بر این مضمون تاکید شده است و این وظیفه به شیعیان گوشزد گردیده که علوم و معارف خود را جز از اهل بیت علیهم السلام فرا نگیرند. مرحوم کلینی برخی از این روایات را در کافی شریف در بابی با عنوان «باب در اينكه چيز حقّى در دست مردم نيست جز آنچه از نزد ائمه (علیهم السلام) بيرون آمده و هر چه از نزد آنها نباشد، باطل است» گردآوری نموده است. در ادامه به برخی از این روایات که در کتب معتبر شیعه وارد شده، اشاره می شود.
امیرمومنان علی علیه السلام فرموده اند: ای کمیل، اگر مى خواهى از ما باشى، تمام معارف دینت را از ما بگیر! [2]
امام باقر علیه السلام فرموده اند: هر علم و معارفی که از در این خانه (اشاره به خانه اهل بیت علیهم السلام) خارج نشده باشد، باطل است. [3]
زراره گويد: خدمت امام باقر عليه السلام بودم كه مردى از اهل كوفه از آن حضرت راجع بقول امير المؤمنين عليه السلام: «هر چه خواهيد از من بپرسيد هر چه از من بپرسيد بشما خبر دهم» سؤال كرد، حضرت فرمود: هيچ كس علمى ندارد جز آنچه از امير المؤمنين عليه السلام استفاده شده، مردم هر كجا خواهند بروند، بخدا علم درست جز اينجا نيست- و با دست اشاره بخانه خود كرد- (مقصود خانه وحى و نبوتست، نه خصوص خانه ملكى آن حضرت).[4]
امام باقر (علیه السلام) به سلمة بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود: به مشرق برويد يا مغرب، علمِ درست به دست نياوريد جز آنچه از نزد ما خاندان بيرون آمده است. [5]
محمد بن مسلم گويد: شنيدم امام باقر عليه السلام مىفرمود: نزد هيچ كس از مردم مطلب حق و درستى نيست و هيچ يك از مردم بحق قضاوت نكند. جز آنچه از خاندان ما بيرون آيد…[6]
ابى بصير گويد: امام (علیه السلام) به من فرمود: به راستى كه حكم بن عتيبه از آنها است كه خدا در باره آنها فرموده است (8 سوره بقره): «و برخى مردمند كه مىگويند گرويديم به خدا و روز قيامت و نيستند معتقد بدان». به مشرق رود حَكَم يا مغرب، هلا به خدا دست او به علم نرسد جز از خاندانى كه جبرئيل بر آنها نازل شده است.[7]
سلام بن سعيد مخزومى گويد: در اين ميان كه من نزد امام صادق (علیه السلام) نشسته بودم عبّاد بن كثير عابد بصريان، و ابن شريح فقيه و مفتى اهل مكه خدمت آن حضرت آمدند و ميمون قداح آزاد كرده امام باقر (علیه السلام) هم نزد آن حضرت بود، عبّاد بن كثير به امام صادق عرض كرد: يا ابا عبد الله رسول خدا (علیه السلام) را در چند جامه كفن كردند؟ فرمود: در سه جامه دو بُرد صحُارى بافت (صُحار- به ضم- قريهاى است در يمن كه بُرد يمن را بدان نسبت مىدادند) و يك جامه حبره از بُردهاى يمن و بُرد كمياب بود، گويا عبّاد بن كثير از اين جواب روى در هم كشيد و آن را نپسنديد. امام صادق (علیه السلام) فرمود: به راستى نخله مريم (كه عيسى را در سايه آن زائيد و خطاب رسيد از آن بتكاند و بخورد) خرماى عجوه بود و از آسمان آمده بود و هر چه از ريشه آن روئيده بود عجوه بود (عجوه يكى از بهترين انواع خرماى مدينه است و پيغمبر نخله آن را كاشته) و آنچه هسته آن را از اينجا و آنجا جمع كرده كاشتند نوع ديگر بود و خرماى دقل بود. و چون از حضور امام بيرون شدند عبّاد بن كثير به ابن شريح گفت: به خدا اين مثلى كه امام صادق (علیه السلام) براى من زد نفهميدم، ابن شريح گفت: اين غلام (يعنى ميمون قداح) به تو خبر مىدهد زيرا او هم پرورده آنها است، عبّاد از ميمون قداح پرسيد، ميمون گفت: نفهميدى به تو چه گفت، گفت: نه به خدا، گفت: او براى خود مثلى زد و به تو خبر داد كه او از فرزندان رسول خدا (علیه السلام) است و علم رسول خدا (علیه السلام) نزد اولاد او است، هر چه از نزد اولاد او بيرون آيد درست است و هر چه از نزد ديگران باشد از اينجا آنجا از سر خاشاكها جمع شده.[8]
امام صادق علیه السلام فرمود : آگاه باشید که همانا شر است بر شما که چیزی را بگویید (و معتقد شوید) که آن را از ما نشنیده باشید. [9]
بنابراین این اشکال، حقیقتا به صوفیان و عرفای اصطلاحی امروزی وارد است که چرا به جای پرداختن به معارف اهل بیت علیهم السلام عمر گرانبهای خود را صرف شرح و نشر کتب سران سنی مذهب صوفیه نموده و آنها را به جای معارف اهل بیت علیهم السلام به شیعیان ایشان عرضه می نمایند؟
پانویس ها