پیشنهادی:

استشفا و توسل مریدان به مدفوع و ادرار حلاج

مدیر سایت
198

حتما تابحال فیلم هایی که از مرتاض های هندی بیرون منتشر شده را دیده اید. در برخی از این فیلم ها، مردم ساده لوح به نجاست و ادرار مرتاض هندو توسل کرده و از آن طلب شفا می کنند. این قبیل اعمال فقط در هند دیده نمی شود. یکی از نمونه های وطنی آن حلاج است.

او هم مانند این مرتاض های هند بود. حلاج مدتی به هند سفر کرد تا در آنجا سحر و جادو و علوم غریبه آموزش ببیند.

روزبهان بقلی در شرح شطحیات ماجرای سفر به هند را آورده:

«شیخ ابو عبد الله بن خفیف گوید- قدس الله سره- که از بعضى از عمال معتضد خلیفه عباسی شنیدم که: مرا بفرستاد أمیر المؤمنین بجانب هند، تا بر امور آن ناحیت واقف شوم. با ما در کشتى مردى بود، او را بحسین منصور شناختندى. نیکوعشرت بود و خوش صحبت. چون برسیدیم، و از مرکب بیرون آمدیم، بساحل نشسته بودیم، پیرى را دیدیم که روى در ساحل داشت. حسین ازو پرسید که آنجا کس هست که سحر داند؟ آن پیر کُبّه ریسمان بیرون آورد، و از همدیگر باز کرد، و در هوا بینداخت. آن ریسمان را باد مى برد. طرف ریسمان بگرفت، و به ریسمان سوى هوا رفت. گفت: ازین چنین مى‏ خواهى؟ گفت: آرى! »[1]

حلاج، دوره های آموزش سحر و روش های شعبده بازی و فریب مخاطبین را زیر نظر کارکشته ترین اساتید جهان گذراند و به دیار مسلمین بازگشت تا بتواند عوام الناس را جذب خود کند. اساسا هند بهترین اساتید را در این رشته دارد. جالب است که بسیاری از مشایخ صوفیه سعی می کردند حداقل یک بار به هند بروند.

بیشتر بخوانید: زندگی نامه و انحرافات عجیب منصور حلاج | از سحر و جادو تا تقدیس ابلیس

اما خطیب بغدادی درباره استشفا به بول و ادرار حلاج از ابن زنجی نقل می کند:

«در مجلس حامد سبدی خیار لطیف حاضر کردند که از منزل محمد بن علی قنائی گرفته بودند. حامد دستور داد تا سبد را باز کنند و دیدند که مقداری پشکل خشک و سبز و همین طور شیشه هایی که در آن چیزی رنگی مانند جیوه و تکه هایی از نان خشک بود. و سمری هم در آنجا حاضر بود و در کنار پدرم نشسته بود. پدرم از دیدن اینها متعجب شده بود، حامد از سمری در این خصوص پرسید؟ و سمری از جواب طفره رفته و خودداری نمود. حامد بر این امر اصرار ورزید و سمری پاسخ داد: این مدفوع حلاج است که از آن برای شفا استفاده می کرده است و آنچه در شیشه بوده نیز ادرار حلاج است. »[2]

مرحوم محدث نوری نیز در این زمینه می نویسد:

«… أبو مغيث الحسين بن منصور الحلاج الصوفي، كان جماعة يستشفون ببوله… .»[3]

بله حقایق تاریخی حلاج را اینگونه معرفی کرده است و البته در افسانه ها و تخیلات صوفیه که یک عده مستشرق مسیحی مثل لوئی ماسینیون تکرار و ترویج کرده اند، حلاج به عنوان نماد استقامت و شهید عشق الهی به ملت ما قالب می شود.


[1] شرح شطحيات، روزبهان بقلى شيرازى‏، محقق / مصحح: هانرى كربن‏، انتشارات طهورى‏، تهران‏، 1374، چاپ سوم،‏ ص۴۲۶

[2] تاريخ بغداد أو مدينة السلام، الخطيب البغدادي، دار الكتب العلمية، بيروت، ج8، ص 132

[3] حسین نوری، مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل، الخاتمةج‏1، ص: 384

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید