در یکی از شبکه های اجتماعی (تلگرام) مطالبی مناظره گونه بین استاد مهدی نصیری و حجت الاسلام خسروپناه پیرامون عبارت انسان کامل و کاربرد آن برای علمای بزرگوار شیعه رد و بدل شد که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.
استعمال عبارت انسان کامل توسط یعقوبی قائنی برای مقام معظم رهبری
چندی پیش حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه تصویری از دیدار خود با آقای یعقوبی قائنی را به همراه مطلبی با عبارات زیر در فضای مجازی منتشر نمود:
«امشب در محضر حاج آقا یعقوبی قاینی… در مشهدالرضا رسیدیم وی در جمع همگان فرمودند: ایشان (مقام معظم رهبری) یک پارچه نور است وی در جلسات متعدد فرمودند: ایشان انسان کامل است.»
پاسخ مهدی نصیری به مطلبی که خسروپناه از یعقوبی قائنی نقل کرد
مهدی نصیری در واکنش به نقل قول خسروپناه از سید حسین یعقوبی قائنی مبنی بر اینکه «رهبر معظم انقلاب انسان کامل است» نوشت:
اصطلاح انسان کامل از عناوین مجعول عرفان مصطلح یونانی برای هماوردی با عنوان حجت معصوم خداوند و قرار دادن اقطاب صوفی در مرتبه حجج معصوم الهی علیهم السلام است و بدون شک کاربرد این تعبیر در مورد مقام معظم رهبری هیچ وجه و نفعی نداشته و موجب طعن برخی بدخواهان خواهد شد و تردیدی ندارم که معظم له هرگز موافق بکارگیری این گونه تعابیر در مورد خودشان نیستند. کمالات و منزلت والای علمی و عملی و انقلابی حضرت آیت الله خامنه ای از فرط وضوح برای دوست و دشمن، بی نیاز از کاربرد اصطلاحات متشابه و کژتابی چون انسان کامل است.
پاسخ خسروپناه به واکنش مهدی نصیری
به دنبال نقد فوق، آقای خسروپناه پاسخی با لحن تند و نامناسب منتشر نمود.
عبدالحسین خسروپناه در پاسخ به نقد مهدی نصیری نوشت:
برخی از منتقدان از تعبیر انسان کامل برای مقام معظم رهبری خرده گرفتند و این را اصطلاح صوفیان دانستند. لازم دیدم نکاتی در این زمینه عرض کنم: اولا هر عاقلی باید بفهمد که وقتی عنوان انسان کامل نسبت به علما گفته می شود مقصود در سطح سایر انسان ها غیر از امامان معصوم است . ثانیا بدون شک حضرت آقا نیازی به این تعاریف ندارد و لکن بنده از بسیاری از اهل معرفت این تعبیر را شنیدم و لازم دانستم دیگران بدانند هر چند بدخواهان نپذیرند یا طعن زنند یا بدفهمان خرده گیرند. ثالثا اصطلاح انسان کامل در عرفان شیعی به انسانی گفته می شود که در عرفان عملی به منزل توحید برسد هر چند منزل توحید مراتبی دارد و امامان معصوم در مرتبه بالاتری از منزل توحید قرار دارند و همیشه در همین منزل در حال استکمال بیشتر هستند و این استکمال تمام شدنی نیست. رابعا مخالفان این تعبیر برای مقام معظم رهبری دو دسته اند. اول بدخواهانی که فی قلوبهم مرض به گونه ای که کمال و محبوبیت و موفقیت رهبری را بر نمی تابند و دوم بدفهمانی که هیچ گاه نتوانستند از مغالطه کل نگرانه نجات یابند و سخنان عارفان و فیلسوفان و دانشمندان را با معیار حقیقت بسنجد و سخن حق را بپذیرند و سخن نادرست را کنار بگذارند. این افراد عادت دارند بولدوزری میراث عرفانی و فلسفی و علمی را نفی کنند و هر مکتبی را که به مزاج خوش نبینند کنار بگذارند و حاضر هم نیستند یک بار با دقت متن تخصصی آنها را بخوانند و تا از دگم خود بیرون آیند. این گروه که خود را پیروان روایات اهلبیت ع می دانند یک بار با دقت کتاب بصایرالدرجات صفار را نمی خوانند تا ببینند اهل بیت چه جایگاهی در نصوص دینی دارند و روایات مربوط به علمای شیعه را هم نمی بینند تا مقام آنها را هم در یابند و خطای برخی صوفیان اهل سنت در مصادیق انسان کامل را بر سخن اهل معرفت و عارفان شیعه نسبت ندهند والسلام
پاسخ مجدد مهدی نصیری به مطالب خسروپناه
مهدی نصیری در واکنش به بیانیه تند و توهین آمیز خسروه پناه، با عباراتی دوستانه وی را مخاطب قرار داد:
«بنده علی رغم فضای نامهربانانه پاسخ آقای خسروپناه، سعی کرده ام حرمت ایشان را حفظ کنم»
پاسخ کامل جناب مهدی نصیری به خسروه پناه:
دوست فاضل و ارجمند، جناب آقای خسروپناه!
با احترام
۱. همان گونه که گفته شد اصطلاح «انسان کامل» ساخته عرفان مصطلح یونانی است و به تصریح استاد مطهری هیچ سابقه ای در فرهنگ قرانی و روایی نداشته و اولین کسی که تعبیر انسان کامل را مطرح کرد ابن عربی بود. ( مجموعه آثار ج ۲۳ ص ۹۹)
۲. این که فرمودید به کارگیری این تعبیرنسبت به عالمان دینی به معنای معصوم بودن آن عالم نیست، اگر چه خلاف متفاهم عرف از این اصطلاح است اما اشکال اساسی این است که وقتی این اصطلاح در گفتمان عرفانی و از سوی افراد با گرایش های عرفان مصطلح نسبت به یک فرد یا عالم دینی مطرح می شود، حساسیت برانگیز بوده و می تواند منشأ سوء تفاهمهای فراوان شود. هم ناقل این تعبیر در مورد مقام معظم رهبری که جنابعالی باشید به گفتمان عرفان مصطلح تعلق خاطر فکری دارید و هم شخصی (آقای یعقوبی قائنی) که این تعبیررا از ایشان نقل کرده اید.
مروری بر کاربرد این تعبیر در عرفان مصطلح یونانی صوفیانه و مفاهیم بارشده بر آن می تواند عمق کژتابی و بار منفی موجود در آن را نشان دهد. آقای یعقوبی قائنی در توصیف انسان کامل می نویسد: «اگر کسی به چنین مقامی (فنا) برسد، در آن حال امام و ماموم معنا نداره، آنجا که حقیقتا فنا باشد تعین نیست و اگر در همان حال بماند غیر حق(خدا) نیست. زیرا آنجا من و تو دیده نمی شود. غیر خدا دیده نمی شود.» (سفینه الصادقین، ص ۵۱۶) «خلاصه آن چیزی که بنده عرض می کنم همان مرحله فنا است یعنی اگر انسان صفات بشری را کنار بگذارد و صفات جزیی او در صفات کلی حق محو شود و وجود جزیی اش در وجود کلی فانی گردد جلوه گاه حق می شود و وضع دیگری پیدا می کند و چنین کسی باب الله می گردد ۰(سفینه الصادقین، ص ۵۱۵)
می بینید که این تعابیر و توصیفات که اشکالات مهم معرفتی دارد و مبتنی بر عرفان وحدت وجودی است، انسان کامل را تا مرتبه باب الله بودن و بلکه خود الله و الوهیت بالا می برد و شما می دانید که اهل بیت علیهم السلام از نسبت دادن مقام الوهیت به خود به شدت اعلام بیزاری می کردند. نگاهی به آثار جنابعالی نیز بیانگر آن است که شما نیز از انسان کامل چنین تلقی و فهمی دارید که به هیچ وجه با مبانی معرفتی و عرفان ناب اهل بیت علیم السلام سازگاری ندارد.
مواردی از توصیفات شما در باره انسان کامل بدین شرح است:
“انسان کامل جامع حقایق صقع ربوبی (تعین اول و ثانی) و عالم خلق (عالم ارواح، مثال و ماده) است. انسان، در بردارنده عالم ماده ی عنصری تا تعین اول است. لذا در این بحث اگر مقصود از انسان، انسان بماهو انسان باشد، این انسان استعداد همه این مراتب را دارد. آدمی هنگامی که متولد می شود، عالم ماده ای است که استعداد دارد به عالم مثال، عالم عقل، تعین ثانی و اول برسد اما وقتی انسانی به درجه انسان کامل نایل می شود، همه این مراتب حتی مرتبه تعین اول را طی می کند.” منبع: yon.ir/RLqsT
“خدا چون کمال مطلق است فیاض مطلق هم هست از این رو انسان کامل واجد کمال جلا و استجلا است. کمال جلا یعنی خدا در او به نحو کامل ظهور کرده و کمال استجلا یعنی حق خود را در او کامل مشاهده می کند. انسان کامل خلیفه الله است چون همه کمالات در او ظهور کرده وبه دست او احیا و اماته انجام می گیرد. انسان کامل روح عالم است بدین معنا که انسان کامل رب عالم و عالم عبد او است و وی نقش تدبیر و ربوبیت عالم را دارد.” منبع: yon.ir/p1FMR
یک بار دیگر با تامل در گفته های فوق دقت بفرمایید شاید به عمق تقابل و تعارض آنها با آموزه های قران و اهل بیت علیهم السلام متفطن شوید. اهل بیت علیهم السلام در صدها حدیث و روایت از چنین توصیفاتی در مورد خود بیزاری جسته اند و با غالیان که به آنان چنین مقاماتی را نسبت می دادند، ستیز می کردند و اصحاب خود و شیعیانشان را از این گونه تفکرات برحذر می داشتند.
تمام این حرفها مبتنی بر عرفان وحدت وجودی متخذ از عرفان یونانی است که سخن از سنخیت و بلکه عینیت خالق و مخلوق می گوید و همه مرزهای تنزیه بین خدا و خلق را درهم می ریزد و رسما از تشبیه و تجسم خداوند در مخلوقات و انسان کامل و …سخن می گوید. بنا بر این به بنده حق بدهید که از نسبت دادن تعبیرانسان کامل با این بار مفهومی به مقام معظم رهبری (حفظه الله تعالی) که افتخارشان عبودیت حضرت حق ـ جل و علا ـ و تبعیت از اهل بیت علبهم السلام است، نگران شوم و جنابعالی را نقد کنم.
۳. بنده را به مطالعه بصائرالدرجات ارجاع داده اید. ممنونم اما باید عرض کنم که حرفهای مخالفان فلسفه وعرفان مصطلح عموما چیزی جز آیات و روایات اهل بیت علیهم السلام نیست و این شاگردان مدرسه فلسفه و عرفان هستند که همه چیز را از همه جا می خوانند و می آموزند و تعلیم می دهند، اما به چیزی که عنایت لازم و کافی و مراجعه جدی و درسی و مدرسی ندارند، آموزه های قرانی و اهل بیتی در باب خداشناسی عقلی و برهانی و عرفان ناب متعالی است و نهایت استنادات آنها به قران و اهل بیت علیهم السلام، تمسک به متشابهات و تک آیات و روایاتی است که می تواند ظاهرا محملی برای مبانی غلط فلسفی و عرفانی باشد.
عرضم را با روایتی از امام باقر علیه السلام از کتاب شریف بصائر الدرجات به پایان می رسانم که خطاب به دو مدعی علم و معرفت (سلمه بن کهیل و حکم بن عتیبه) از مسیر غیر خاندان وحی و اهل بیت عصمت فرمود: شَرِّقَا وَ غَرِّبَا لَنْ تَجِدَا عِلْماً صَحِیحاً إِلَّا شَیْئاً یَخْرُجُ مِنْ عِنْدِنَا أَهْلَ الْبَیْتِ. ـ اگر به شرق و غرب عالم روید، هرگز معرفت صحیح را جز در آننچه نزد ما اهل بیت است، نخواهید یافت ـ ( بصائرالدرجات ج ۱ ص ۹) در پایان آمادگی خود را برای گفتگو و مباحثه علمی ای صمیمی و دوستانه و حوزوی با جنابعالی در باره نسبت عرفان مصطلح با آموزهای قران و اهل بیت علیهم السلام و مبانی عقلی در فضایی آزاد اندیشانه که مورد تاکید مکرر رهبری معظم بوده است، اعلام می دارم. با ارادت
میان عاشق و معشوق رمزی است چه داند آنکه اشتر می چراند
اینکه شما مقامات عارفان را انکار کنید تعجبی ندارد . چون چیزی از آن سر در نمی آورید. عمرتان با ستیز با اولیای الهی تمام شد چه حاصلی داشته اید غیر از کوله باری از گناه ریختن آبروی عرفای حقیقی ؟ آیت الله یعقوبی ، صوفی است ؟!!! اینکه به توحید رسیده و برای اهلبیت (ع) می سوخت و شیدای ذات الهی بود ، نشانه صوفیگری است ؟!! اگر اینطور است ما هم صوفی هستیم . مطالب آن دروغ است ؟ مشکلی نیست دروغ آن از موهومات شما بهتر است .کتاب سفینه الصادقین برای نافهمان نیست . برای قلبهای اماده ای است که با مطالعه آن عاشق خدا می شوند نه قلوب قفل شده شما. بهتر است در همین جهل مرکب بمانید که کیفر شما همین نادانی و دوری از توحید است. شما نمی توانید کتاب سفینه الصادقین را نقد کنید چون قلبتان پر از قساوت و مقامی جز هوچیگری و اتهام به علمایی که از کیان شیعه دفاع کرده اند ندارید .قطعا نمی ترسید از فردای قیامت که مطالب این سایت ظلمانی را در گردنتان بیاویزند و با علمای بزرگی که آنها را متهم به کفر و زندقه وصوفی متهم کرده اید ، روبروکنند؟؟!شاید خیال کرده اید به اهلبیت (ع) خدمت می کنید؟!!! یا شاید خیال کرده اید فقط شما عاشق اهلبیت (ع) و عارف به حقشان هستید؟؟؟ یا شاید تصور می کنید به پاس این خدمات!! اهلبیت (ع) منتظر شما هستند تا از اب حوض کوثر سیرابتان کنند و شما را استبرق بپوشانند و در رضوان الهی فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر جای دهند ؟؟!! باشید تا صبح دولتتان بدمد!
داخل فی الاشیاء لا بالممازجه و خارج عنها لا بالمباینه ، قسمتی از نهج البلاغه امیرالمومنین (ع) است .هر جور تفسیر کنید ، شما وارد فلسفه ای شده اید که آن را با نادانی می کوبید.بیشترین آثار ایدئولوژیک را علمای متفلسف نوشته اند نه عالم نمای هایی که چون به مقامات والای عرفانی نرسیده اند ، بی جهت عرفان و فلسفه را حاصل تصوف و علوم یونانی می دانند .کتابهای پر مغز را فیلسوفان و حکما و عرفای اسلامی نوشته اند نه …. ظاهریونی که لباس روحانیت را اشغال کرده و پشت سر اهلبیت (ع) پنهان شده اند و به داعیه دفاع از علوم آن ذوات مقدسه ، سخن انها را در حد قشر تنزل می دهند .اگر علوم دین ،همین کلمات وجملات سطحی و قشری است ،و اگر راه دین ، راهی است که شما را به سوی دوزخ می برد ، به درد لای جرز هم نمی خورد .