پیشنهادی:

شادی و مسرت و عدم حزن سید هاشم حداد در روز عاشورا – عزادران غافل هستند!

شادی و مسرت سید هاشم حداد در روز عاشورا – سید هاشم حداد: عزادران حسینی غافل هستند! برگرفته از کوتاه نگاریهایی درباره فلسفه و عرفان (۱۴) – مهدی نصیری

اساسی ترین مشکل مدرسه فلسفه و عرفان مصطلح، خود بنیادی نظری و اعتقادی آن و بی توجهی و بلکه مخالفت با تعالیم برهانی و عرفانی اصیل و صحیح اهل بیت علیهم السلام است. این خود بنیادی و بی توجهی فلاسفه و عرفا به آموزه های اهل بیت علیهم السلام، در عرصه های گوناگون اعم از اصول و فروع دین خود را نشان می دهد که از جمله این موارد نحوه برخورد عارفان صوفی مسلک با حادثه عظیم عاشورای حسینی علیه السلام است.

مولوی در اشعارش با استناد به حکایتی در مورد عزاداری شیعیان شهر حلب به نفی و تخطئه عزاداری شیعیان در روز عاشورا برای امام حسین علیه السلام و شهدای کربلا می پردازد و از منظری عارفانه! مدعی است که چون امام حسین علیه السلام و دیگر شهدا به وصال معشوق خود رسیده اند، پس دیگر چه جای نوحه و ماتم و عزاداری بلکه هنگامه شادی است و عزاداران باید به دین و دل خراب خود گریه کنند! :

روز عاشورا همه اهل

ادامه مطلب

کوتاه نگاشت درباره فلسفه و عرفان(6)،اهل بیت علیهم السلام ابواب انحصاری معرفت

کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان (6) ، اهل بیت علیهم السلام ابواب انحصاری معرفت الله ، مهدی نصیری

دهها روایت وجود دارد که اهل بیت علیهم السلام ابواب انحصاری معرفت الله هستند و جز از طریق ارشادات آنها نمی توان به براهین و استدلالات صحیح در موضوع معرفت الله دست یافت .

پیشتر گفتیم بر خلاف حرف مشهور و غلطی که (به استناد برداشت ناصحیحی از حدیث اطلبوا العلم و

ادامه مطلب

نسبت‌ فلاسفه یونان‌ با نبوت‌ – مهدی نصیری

کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان(۵)،نسبت‌ فلاسفه یونان‌ با نبوت‌ و دیانت،مهدی نصیری
فلاسفه مسلمان در پاسخ به این اشکال که چرا الهیات و توحیدتان را از فلاسفه یونانی گرفته اید، می گویند این فلاسفه خود متدین به ادیان الهی و بلکه خود پیامبر بوده اند.

همچنین‌ بعضی‌ از

ادامه مطلب

محدودیت عقل،نهی از خودرأیی در معارف الهی و تفاوت عقل فلسفی با دینی

محدودیت عقل ، نهی از رأی و قیاس در معارف الهی ، میزان و معیار حجیّت عقل و تفاوت عقل فلسفی با عقل دینی – استاد مهدی نصیری

عقل فلسفی:

در تبیین موضع قرآن و عترت درباره ی فلسفه، قبل از هر چیز ، ضروری است به سراغ تلقی فلسفه از عقل رفته و سپس به مقایسه ی آن با آنچه قرآن و عترت درباره ی عقل گفته اند، بپردازیم . عصاره و جمع بندی آنچه فیلسوفانی چون ارسطو، فارابی، ابن سینا و ملاصدرا درباره ی عقل گفته اند – فارغ از پاره ای اختلاف نظرهای جزیی- بدین شرح است:

الف) آدمی مرکب از جسم و نفس (جان) است . نفس دارای پنج قوه و نیرو است:

1. غاذیه (تأثیرگذار در غذاها و خوردنی ها )

2. حاسّه ( ادراک کننده محسوسات )

3. متخیّله ( دریافت کننده ی صورت های خیالی )

4. نزوعیه ( دربردارنده ی تمایلات و کشش های نفسانی چون محبت، غضب، ترس، رضایت و …)

5. ناطقه ( نیروی تفکر و تعقل و به عبارت دیگر ، عقل )

ب) آدمی با قوه ی ناطقه و عقل ، فعالیت عقلانی ، تفکر و اندیشه ورزی ، به دریافت معارف، حقایق، علوم و فنون

ادامه مطلب

بررسی روایت اطلبوا العلم و لو بالصین – مهدی نصیری

کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان (4) ، اطلبوا العلم و لو بالصین ، دکتر مهدی نصیری

می گوییم چرا مباحث توحید و الهیات را از یونانیان مشرک و الهه پرست بگیریم؟ می گویند: در حدیث است که اطلبوا العلم و لو بالصین!

می گوییم: اولا معنای حدیث این است که بعد مسافت و مشقتها نباید مانع از جستجوی معرفت و دانش باشد و اگر عالمی ربانی در آن سوی دنیا هم بود، این امر مانع از علم آموزی از وی نمی تواند باشد. پس ولو بالصین مثالی از بعد مسافت است، نه این که علم موطن و خاستگاهی مشخص ندارد و بی وطن و هر جایی است و مشرکان و کفار چینی و یونانی هم می توانند علم توحید و الهیات تحویل مسلمین بدهند همان گونه که اکنون از علوم انسانی انگلیسی و آمریکایی و فرانسوی و آلمانی در دانشگاهها استفاده می کنیم!!

تعجب این است که مستدلین به این روایت بر دهها روایت دیگر که صریحا سخن از خاستگاه وحیانی و قرانی و اهل بیتی علوم و حکمت می گویند، چشم می بندند. چند نمونه از این روایات را باهم مرور می کنیم:

رسول الله صلي الله عليه و آله:

طلب‌ العلم‌ فريضة علي‌ كل‌ مسلم‌ فاطلبوا العلم‌ من‌ مظانه‌ و اقتبسوه‌ من‌ اهله(1)

ـ دانش‌آموزي‌ بر هر

ادامه مطلب

خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام

کوتاه نگاشتهایی درباره فلسفه و عرفان (3) ، خالد بن یزید بن معاویه بنیانگذار نهضت ترجمه فلسفه یونان در عالم اسلام ، دکتر مهدی نصیری

چرا پيامبر اكرم‌ صلي الله عليه و آله دستور ترجمه فلسفه‌ را ندادند و به‌ اين‌ كار نپرداختند تا مسلمين‌ دين‌ را عقلي‌ بفهمند! و چرا ائمه‌ طاهرين‌ عليهم السلام در جريان‌ ترجمه فلسفه‌، هيچ‌ كمكي‌ به‌ آن‌ نكردند بلكه‌ مخالفت‌هايي‌ نيز ابراز داشته‌اند و همواره‌ تاكيد كرده‌اند كه‌ معارف‌ ديني‌ را از غير قرآن‌ نياموزيد كه‌ گمراه‌ مي‌شويد.

مرحوم علامه‌ مجلسي‌ درباره‌ نهضت ترجمه در صدر اسلام می نویسد:

ادامه مطلب

ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه

کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عـرفان (۲) ، ادله یونانی بودن فلسفه اسلامی – اعتراف بزرگان معاصر فلسفه در این زمینه (به روز رسانی شد)

مقصود ما ذکر اعتراف بزرگان به انگیزه شیطانی بنی امیه و بنی عباس در ایجاد نهضت ترجمه متون فلسفی یونانی در عالم اسلام است و نیز توجه به این نکته که آنها چه مایه هایی را در فلسفه یونانی برای مقابله با معارف اهل بیت علیهم السلام یافته بودند.

۱. یکی ازمهمترین ادله یونانی بودن فلسفه موسوم به اسلامی موجود، تصریح دو تن از بزرگان معاصر فلسفه یعنی مرحوم علامه طباطبایی و آیت الله مصباح یزدی به وارداتی بودن آن است و نکته مهمتر این که این دو بزرگوار این مساله را هم پذیرفته اند که بنی امیه و بنی عباس با انگیزه باز کردن دکانی در برابر فرهنگ و معارف اهل بیت علیهم السلام دست به ترجمه متون فلسفی یونان و انتشار آن در جهان اسلام زده اند. خب این دو نقل قول را ملاحظه بفرمایید:

علامه طباطبایی در کتاب اسلام و انسان معاصر (ص۸۳) می نویسند:

«حکومت‌های‌ معاصر با ائمه‌ هدی علیهم السلام نظر به‌ این‌که‌ از آن‌ حضرات‌ دور بودند، از هر جریان‌ و از هر راه‌ ممکن‌، برای‌ کوبیدن‌ آن‌ حضرات علیهم السلام و بازداشتن‌ مردم‌ از مراجعه‌ به‌ ایشان‌ و بهره‌مندی‌ از علومشان‌ استفاده‌ می کردند؛ می توان‌ گفت‌ که‌ ترجمه «الهیّات‌» به‌ منظور بستن‌ در خانه اهل‌بیت علیهم السلام بوده‌ است‌.»

آیت الله مصباح در کتاب آموزش فلسفه (ج ۱ ص۳۳) می نویسند:

ادامه مطلب

شطحیات بایزید بسطامی– تعاریف یکی از سران عرفان از خود– ۱

شطحیات و ادعاهای عجیب بایزید بسطامی – بخش اول – آیت الله مکارم شیرازی

غالب سران عرفان مصطلح کما بیش به تعریف و مدح خود پرداخته اند و آن را هم شطحیات می نامند. بایزید از نخستین گویندگان سخنان شطح آمیز است. برخی از شطحیات بایزید بر اعتقاد او به حلول و اتحاد دلالت دارد.

«بایزید بسطامى» نامش «طیفور» بن عیسى بن آدم (۱) و در شهر بسطام که از بلاد خراسان است (۲) در سال ۱۶۰ تولد یافت، ولى در سال وفات او اختلاف کرده اند بعضى سنه ۲۳۴ و پاره اى ۲۶۴ و بعضى دیگر ۲۶۱ نوشته اند.(۳)

این مرد در میان صوفیه مقام فوق العاده اى دارد به طورى که او را به «سلطان العارفین» ملقب کرده اند! شیخ عطار در کتاب تذکره الاولیاء، القاب مهمى از قبیل «برهان المحققین» و «خلیفه الهى» و «علامه نامتناهى» و «اکبر مشایخ» و «اعظم اولیاء» به او مى دهد و در همان کتاب از ابوسعید ابوالخیر نقل مى کند که گفته است: «هیجده هزار عالم را پر از بایزید مى بینم و بایزید در میان نیست».

خلاصه اگر بگوییم آنچه را که بایزید در حق خود ادعا کرده و یا دیگران به او بسته اند درباره هیچ یک از پیغمبران بزرگ الهى وارد نشده، اغراق نگفته ایم. بایزید داراى افکار عجیب و غریبى بوده است که بدون شک هر شنونده اى را دچار حیرت مى کند.

اینک قسمتى از سخنان او را به طور خلاصه وار مى آوریم و داورى را به عهده خوانندگان محترم مى گذاریم و ضمناً به پاره اى از مطالب مضحک که مریدان او به عنوان کرامت به او بسته اند نیز اشاره مى شود تا مسأله روشنتر شود :

۱ـ فتواى بایزید

گویند: مردى پیش او آمد. بایزید از او

ادامه مطلب

آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان

آيا “عين الربط” همان معناي “مخلوقيت” است يا “جزء و کل”؟ در پاسخ ادعای آقای غرویان

فلسفه و عرفان را پندار بر اين است که وجود، حقيقتي داراي مراتب است و هر مرتبه‏اي از آن را كه در نظر بگيريم، مرتبه‏اي از آن بالاتر و مرتبه‏اي از آن پائين‏تر وجود دارد. وجودِ هر مرتبه‏اي معلولِ مرتبه بالاتر از خود، و علت مرتبه پايين‏تر از خود است. وجودِ هر مرتبه پاييني، خارج از حيطه وجودي مرتبه بالاتر از خود نيست و وجود جدا و مستقل از آن ندارد. بالاترين مرتبه وجود ـ كه بي‏نهايت، بلكه بي‏نهايت فراتر از بي‏نهايت است ـ همان وجود خداوند است كه واجب ‏الوجود و علت كل، يعني محيط بر كل است و هيچ چيزي خارج از وجود آن نيست. و اين معنا را که در حقيقت همان معناي جزء وکل مي­باشد و بر خلاف معناي خلقت و آفرينش واقعي است “عين الربط” مي­نامند. (لازم به ذکر است که معناي مخلوقيت واقعي اين است که خداوند اشيا را بدون سابقه وجودي آن­ها آفريده باشد اما معناي جزء و کل و عين الربط اين است که خداوند چيزی خلق ننموده بلکه ذات خدا هر لحظه به صورتی در آمده و اشيا جلوه­هاي خود ذات او باشند).

فلسفه و عرفان مي­گويد:

وجود عينى معلول استقلالى از وجود علّت هستى‌بخش به او ندارد و چنان نيست كه هر

ادامه مطلب