ابن عربی : کفار همان اولیاء خدا هستند!! – تاویل عجیب آیات قرآن
ابن عربی در جایی در موضوع «اولیاء در صفت دشمنان» میگوید:
و بنگر که خداوند چگونه اولیای خود را در صفت دشمنانش پنهان ساخته است و آن بدین گونه است که وقتی خداوند از اسم لطیف خود امینان را خلق کرد و در اسم جلیل خویش برایشان تجلی نمود او را دوست داشتند…
و غیرت از صفات محبت است که در محبوب و عاشق به دو صورت مختلف وجود دارد. ایشان به خاطر غیرتی که بر خدا داشتند محبت او را پنهان ساختند مانند شبلی و امثال وی ، و خداوند هم با این غیرت نگذاشت که شناخته شوند. و خداوند تعالی فرمود «انّ الّذین کفروا» یعنی کسانی که آنچه را در مشاهدات خویش از اسرار وصال بر آنها پدیدار شد پوشاندند.
و فرمود: ناگزیرم شما را از ذاتم به صفاتم پوشانده و محجوب گردانم ، اما چون آمادگی و استعداد آن را نداشتند سرگشته شدند ، لذا آنان را بر زبان انبیا و رسولانم در این عالم بیم دادم، پس ندانستند چون در عین جمع بودند ، بنابراین حق تعالی آنان را از عین تفرقه مخاطبشان ساخت و چون عالم تفضیل را نمی دانستند ، آمادگی اش را نداشتند زیرا عشق سراپرده ی سلطنتش را در دلهای ایشان – از جهت غیرت از جانب حق در آن وقت – زده بود.
پس حق تعالی پیغمبرش صلی الله علیه ]و آله[ و سلم را از جهت روح و قرآن خبر داد درباره آن سببی که باعث شده بود آنها نتوانند به آنچه آنها را به سوی آن فرا میخواند پاسخ دهند و فرمود : «ختم الله علی قلوبهم» [۱] (خداوند بر قلبهایشان مهر زد) پس جز کلام خدا به گوش آنها نمی رسد! «و علی سمعهم» (و بر گوشهایشان) پس جز سخن او را بر زبان عالمیان نمی شنوند و او را مشاهده میکنند که در عالم به زبان و لغت آنان سخن میگوید : «و علی ابصارهم غشاوه» (بر چشمهایشان نیز پرده ای است) از ضیا و درخشش او ، زیرا او نور است ، چون دارای جلال و هیبت است ، که مراد صفتی است که در آن صفت پیش از آن بر آنان تجلی کرد.
پس حق تعالی آنان را در دریاهای لذت ، غرق به مشاهده ی ذات باقی گذاشت و بدیشان فرمود که شما ناگزیر از عذابی بزرگ هستید «و لهم عذاب عظیم» پس نفهمیدند عذاب چیست؟ این به جهت اتحاد صفت بود نزد آنان ، بنابراین بر ایشان عالم کون و فساد را پدید آورد و در آن حال تمام اسماء را بدیشان آموخت! و بر عرش رحمانی فرودشان آورد! و در این (فعل حق) عذاب آنان بود! ، چون در گنجینه های غیب عیوبش در نزد او پنهان بودند و چون چشم فرشتگان بر آنان افتاد در مقابلشان به سجده افتادند ، در پی آن امر (فرشتگان) را تعلیم اسماء کردند.
اما ابویزید نه توان استواء و ایستادن را داشت و نه طاقت عذاب را ، لذا در جا بیهوش شد و حق تعالی فرمود: «حبیبم را به من بازگردانید زیرا توان دوریش را ندارم» .
پس ابویزید به سبب شوق و خطاب پوشیده شد و کافران و پوشیدگان (ذات و صفات) باقی ماندند و از عرش به کرسی فرود آمدند و بر ایشان دو قدم آشکار شد لذا در یک سوم باقی مانده ی شب بر آن (دو قدم) در این نشئه جسمی به آسمان نفس دنیا (از کرسی) فرود آمدند». [۲] و نیز میگوید: «ابویزید در مورچه ای که آن را کشت دمید پس مورچه زنده شد و او عیسوی المشهد بود». [۳]
[۱] سوره بقره آیه ۷
[۲] برگرفته از ترجمه فتوحات ، محمد خواجوی ، ج۲ ص۶۱ و ۶۲. (م)
[۳] فصوص الحکم ، ص ۱۴۲