پیشنهادی:

خطاهای نوشتار “تنزیه و تشبیه خداوند- تفاوت تشبیه کلامی و عرفانی” محمد حسن وکیلی-1

مدیر سایت
1,525

خطاهای ذهنی نوشتار حجت الاسلام محمد حسن وکیلی با عنوان “تنزیه و تشبیه خداوند- تفاوت تشبیه کلامی و عرفانی” به قلم کریم حکیمی فرد – قسمت اول

نوشتار”تنزیه و تشبیه خداوند- تفاوت تشبیه کلامی و عرفانی” توسط آقای وکیلی به آدرس www.mashreghnews.ir/fa/news/188703 و www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911104000809 منتشر شده است.

لازم به ذکر است که قبل از این نوشتار، نوشتار ” اصلی‌ترین عامل غربت ائمه(ع) ” توسط حجت الاسلام سید محمد حسین سجادی در نقد آقای نصیری به آدرس www.farsnews.com/newstext.php?nn=13911102001303 منتشر شده بود.

چون مقدماتی که برای نقد این نوشتار نوشته شده بود برای نقد نوشتار آقای وکیلی هم باید تکرار می‌شد و از طرفی دیگر خطای ذهنی هر دو مدافع فلسفه و عرفان مشترکاتی با هم داشت به نظر رسید که خطاهای ذهنی هر دو در یک نوشتار جمع شود.

توجه: هر دو نوشتار یاد شده همانند اغلب نوشتارهای مدافعان فلسفه و عرفان دارای خطاهای ذهنی است. امیدواریم تذکر خطاهای ذهنی زمینه ساز اصلاح اندیشه‌ها باشد.

تذکر 1: تفکیک بین نظریه وحدت وجود اطلاقی و بین نظریه تشکیک در وجود

برای بررسی بحث تشبیه و تنزیه خداوند لازم است که دو نظریه‌ای که مدافعان فلسفه و عرفان مدافع آن‌ها هستند از هم جدا شود. این دو نظریه

عبارتند از:

1-نظریه وحدت وجود اطلاقی

2-نظریه تشکیک در وجود

توجه: نظریه وحدت وجود اطلاقی و نظریه تشکیک در وجود دو نظریه کاملا متمایز از هم هستند. پرش از یک نظریه به نظریه دیگر و کمک گرفتن از یک نظریه به نفع نظریه دیگر موجب خطای ذهنی شده و همه را گرفتار تضییع عمر و … می‌کند.

توجه: گاهی در نظریه وحدت وجود اطلاقی سخن از تشکیک در ظهورات به میان می‌آید و گاهی تشکیک در ظهورات مطرح نیست. پس خود وحدت وجود اطلاقی حداقل به دو تقریر بیان می‌شود. در نتیجه سه نظریه خواهیم داشت.

توجه: تشکیک در ظهورات را تشکیک عرفانی و تشکیک در وجود را تشکیک فلسفی نام نهاده‌اند. البته تشکیک دیگری به نام تشکیک منطقی وجود دارد که اگر لازم آید در جایگاه خود تذکر داده خواهد شد.

تذکر: عدم توجه به فرق معانی تشکیک‌ موجب خطاهای ذهنی متعددی می‌گردد لذا لازم است توجه کافی بدان مبذول گردد.

تذکر: آقایان سجادی و وکیلی باید در قدم اول موضع خود را دقیقا مشخص کنند که از کدام یک از این سه نظریه دفاع می‌کنند. این بدان منظور است که آقایان مدافع فلسفه و عرفان دانسته یا ندانسته بین این سه نظریه خلط می‌کنند و برای دفاع از مطلبی گاهی متوسل به یک نظریه و گاهی متوسل به نظریه دیگر می‌شوند و این خود خطای ذهنی عظیمی است که اصلاح آن در میانه بحث معونه بیشتری می‌طلبد لذا در قدم اول تعیین موضع ضروری است.

توجه: در این نوشتار ما فرض را بر این می‌گیریم که هر دو نفر مدافع نظریه وحدت وجود اطلاقی هستند زیرا قراین کلامیه نشان از آن دارد. اگر تغییر نظری باشد اصلاح گردد.

توجه: چون نظریه “وحدت وجود اطلاقی موافق تشکیک در مظاهر” با نظریه “وحدت وجود اطلاقی مخالف تشکیک در مظاهر” در سطحی که این دو مدافع فلسفه و عرفان در بحث تشبیه وارد شده‌اند فرق چندانی با هم ندارند اصراری بر تعیین موضع در این سطح نیست ولی در ادامه بحث‌ اگر به خطای ذهنی برخورد کنیم تذکر داده خواهد شد تا موضع خود را دقیقا مشخص کنند.

توجه: ما هر سه نظریه را نادرست می‌دانیم و به دلایل نادرستی هر سه در نوشتارهای بعدی خواهیم رسید. البته اشاره‌ای کوتاه لازم است که:

کسانی که دنبال هستی شناسی عقلی و برهانی هستند نمی‌توانند ملتزم به نظریه وحدت وجود اطلاقی باشند زیرا یکی از لوازم پذیرش این نظریه انکار محال بودن اجتماع نقیضین است و فقط کسانی به این نظریه تمایل پیدا می‌کنند که رویکرد عرفانی دارند و مباحث عقلی را در این بحث ناکارآمد می‌دانند و به طور وراء طور العقل قایلند و نه اجتماع نقیضین و نه اجتماع ضدین برایشان اهمیتی ندارد و…

تذکر 2: انواع تشبیه

تقسیمی که آقای وکیلی ارایه داده‌اند از جهتی نقص دارد که موجب خطای ذهنی است لذا تقسیم دیگری ارایه می‌شود تا در تحلیل‌های دقیق دچار مشکل نشویم:

تشبیه به معنای حکم کردن یا… به شباهت دو شی است یا به تعبیر دقیق‌تر حکم کردن یا… به شبیه بودن دو شی است.

این دو شی می‌توانند در موارد زیر با هم شبیه باشند:

1-شباهت در تمام حقیقت

2-شباهت در بعض از حقیقت

3-شباهت در صفت از نوع مفاهیم ماهوی

4-شباهت در وصف از نوع مفاهیم ثانی فلسفی

5-…

تذکر 3: انواع تمایز

دو شی می‌توانند در موارد زیر از هم متمایز باشند:

1-تمایز به تمام حقیقت که تباین به تمام ذات گفته می‌شود. مثل تباین دو عرض کم و کیف

2-تمایز به بعض از حقیقت مثل تمایز انسان و اسب

3-تمایز به امور عرضی مثل تمایز حسن و حسین

4-…

5-تمایز به شدت و ضعف و تقدم و تاخر و … مثل تمایز به علت و معلول

توجه: هر گاه دو شی در حقیقت مشترک باشند و تمایز آن دو به شدت و ضعف و تقدم و تاخر و … باشد این نوع از اشتراک و تمایز در زبان فلسفه به تشکیک فلسفی مشهور است که در آن وجه اشتراک واحد و وجه امتیاز دو شی به همان وجه اشتراک برگشت دارد. البته این نحوه تشکیک چون در نظریه اصالت وجود اثبات می‌شود لذا تشکیک در حقیقت وجود نامگذاری شده است که به اختصار به آن تشکیک در وجود گفته می‌شود.

تذکر: هم نظریه اصالت وجود و هم نظریه تشکیک در وجود از لحاظ برهانی لنگ می‌زنند و دلایل نادرستی استدلال هر دو در جایگاه خود خواهد آمد. این جا چون مقام توصیف است ناچاریم بیانی همانند بیان مدافعان فلسفه و عرفان داشته باشیم لذا بیان این مطالب به معنای تایید درستی این نظریه‌ها نیست.

تذکر: این دسته‌بندی‌ها فقط برای این است که فهم بهتری از مطالب اصلی مثل بحث تشبیه و مفهوم تشکیک در وجود و … داشته باشیم لذا به این مباحث فقط در حد اشاره پرداخته شده است.

تذکر 4: انواع تنزیه

توجه: کلمه تنزیه از الفاظی است که باید به کلمه دیگری اضافه شود تا معنای آن کامل گردد مثلا تنزیه از …

لذا متناسب با کلمه‌ای که بعد از لفظ تنزیه می‌آید معنای تنزیه هم شفاف‌سازی می‌شود. در بحث حاضر تنزیه در مقابل تشبیه به کار برده می‌شود و چون در بحث تشبیه، انواع تشبیه را داریم پس متناسب با نوع تشبیه، انواع تنزیه را خواهیم داشت لذا می‌توان چنین گفت:

1-تنزیه از شباهت در تمام حقیقت

2-تنزیه از شباهت در بعض از حقیقت

3-تنزیه از شباهت در صفت از نوع مفاهیم ماهوی

4-تنزیه از شباهت در وصف از نوع مفاهیم ثانی فلسفی

5-تنزیه از…

تذکر: عدم شفافیت در معنای تنزیه موجب خطاهای ذهنی است.

حال با توجه به تذکرات ذکر شده به سراغ مدارک دینی می‌رویم تا بدانیم که:

نظر دین در بحث تشبیه چیست؟

در نگاه ابتدایی به آیات و روایات می‌توان چنین نظراتی ارایه داد:

1-آیات و روایات حاکی از تشبیه خداوند به مخلوقات است

2-آیات و روایات حاکی از نفی تشبیه خداوند به مخلوقات است

3-…

سوال: بر اساس تذکرات قبلی، نفی تشبیه یا تنزیهی که متون دینی از آن سخن می‌گویند از کدام نوع تنزیه است؟

1-تنزیه از شباهت در تمام حقیقت

2-تنزیه از شباهت در بعض از حقیقت

3-تنزیه از شباهت در صفت از نوع مفاهیم ماهوی

4-تنزیه از شباهت در وصف از نوع مفاهیم ثانی فلسفی

5-تنزیه از…

توجه: پرداختن به دسته بندی آیات و روایات در باب تشبیه نیازمند فرصتی دیگر و نوشتاری مستقل است و ما در این جا در صدد بیان کل روایات و دسته بندی آنها نیستیم در اینجا بعد از بررسی روایات در حد وسع، نتیجه آن به صورت موجز بیان و مورد استشهاد قرار می‌گیرد.

1-آیات و روایات موهم تشبیه خداوند:

برخی با استشهاد به آیات و روایاتی مدعی تشبیه خداوند هستند مثل:

ان الله سمیع علیم

ان الله سمیع بصیر

و…

توجه: این گونه آیات و روایات به وفور در قرآن و کتب روایی یافت می‌شود و نیازی به آدرس ندارد.

2-نفی تشبیه در متون دینی:

برخی متون دینی تشبیه خداوند را نفی کرده‌اند مثل:

عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص قَالَ مَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِه‏ (بحارالأنوار ج 3 ص 297 – به همین مضمون در آدرس: بحارالأنوار ج 4 ص 303- بحارالأنوار ج5 ص 29 – التوحيد ص 47)

مَنْ شَبَّهَهُ بِخَلْقِهِ فَقَدِ اتَّخَذَ مَعَهُ شَرِيكا (وسائل‏الشيعة ج 28 ص 348)

مَنْ شَبَّهَهُ بِغَيْرِهِ فَقَدْ أَثْبَتَهُ بِصِفَةِ الْمَخْلُوقِينَ الْمَصْنُوعِينَ الَّذِينَ لَا يَسْتَحِقُّونَ الرُّبُوبِيَّة (الكافي ج1 ص 83 – التوحيد ص 247)

لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَه‏ (بحارالأنوار ج4 ص227 – عيون‏أخبارالرضا(ع) ج 1 ص 149)

لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَه‏ (بحارالأنوار ج4 ص 227 – الاحتجاج ج 2 ص 398 – التوحيد ص 34 – عيون‏أخبارالرضا(ع) ج 1 ص 149)

لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَه‏ (نهج‏البلاغة ص 272)

يا من شبهه و مثله غير موجود (المصباح‏للكفعمي ص 272)

3-تنزیه از هر نوع تشبیهی:

برخی روایات حکایت از تنزیه از هر نوع تشبیهی دارند مثل:

فَكُلُّ مَا فِي الْخَلْقِ لَا يُوجَدُ فِي‏ خَالِقِهِ‏ وَ كُلُّ مَا يُمْكِنُ فِيهِ يَمْتَنِعُ فِي صَانِعِهِ (عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص 153 – مثل این روایت را می‌توان در آدرس‌های زیر دید: تحف العقول ص 67 – التوحيد (للصدوق) ص 40 – الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي) ج‏2 ص 400 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏4 ص230 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏54 ص44 و ج‏54 ص285 )

توجه: برخی بر اساس دسته‌ای از این نوع روایات قایل به تنزیه محض خداوند از هر نوع تشابهی به مخلوقات شده‌اند.

نگاه ما به “نظر دین در بحث تشبیه و تنزیه”

تذکر: همه می‌دانیم که نظر دین یعنی نظر خداوند؛ و نظر خداوند توسط فرستاده و رسول گرامی در قرآن و روایات امامان هدایت به مردم رسانده شده و در قرآن و روایات منعکس است.

تذکر: آنچه از مجموع متون دینی به دست می‌آید تنزیه محض است – نظریه تنزیه تقریرات متفاوتی دارد نظر ما خواهد آمد- بخصوص با توجه با روایات ذیل تاکید بر تنزیه اقوی می‌شود:

فَكُلُّ مَا فِي الْخَلْقِ لَا يُوجَدُ فِي‏ خَالِقِهِ‏ وَ كُلُّ مَا يُمْكِنُ فِيهِ يَمْتَنِعُ فِي صَانِعِهِ (عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص 153 – مثل این روایت را می‌توان در آدرس‌های زیر دید: تحف العقول ص 67 – التوحيد (للصدوق) ص 40 – الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي) ج‏2 ص 400 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏4 ص230 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏54 ص44 و ج‏54 ص285 )

مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ يَعْرِفُ اللَّهَ بِحِجَابٍ أَوْ بِصُورَةٍ أَوْ بِمِثَالٍ فَهُوَ مُشْرِكٌ لِأَنَّ حِجَابَهُ وَ مِثَالَهُ وَ صُورَتَهُ غَيْرُهُ وَ إِنَّمَا هُوَ وَاحِدٌ مُتَوَحِّدٌ فَكَيْفَ يُوَحِّدُهُ مَنْ زَعَمَ أَنَّهُ عَرَفَهُ بِغَيْرِهِ وَ إِنَّمَا عَرَفَ اللَّهَ مَنْ عَرَفَهُ بِاللَّهِ فَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهُ بِهِ فَلَيْسَ يَعْرِفُهُ إِنَّمَا يَعْرِفُ غَيْرَه‏ (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 ص114)

سَأَلْتُهُ عَنِ اللَّهِ هَلْ يُوصَفُ فَقَالَ أَ مَا تَقْرَأُ الْقُرْآنَ قُلْتُ بَلَى- قَالَ أَ مَا تَقْرَأُ قَوْلَهُ تَعَالَى- لا تُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ قُلْتُ بَلَى قَالَ فَتَعْرِفُونَ الْأَبْصَارَ قُلْتُ بَلَى قَالَ مَا هِيَ قُلْتُ أَبْصَارُ الْعُيُونِ‏ فَقَالَ إِنَّ أَوْهَامَ الْقُلُوبِ أَكْبَرُ مِنْ أَبْصَارِ الْعُيُونِ‏ فَهُوَ لَا تُدْرِكُهُ الْأَوْهَامُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَوْهَامَ. (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 ص 98)

مَا تَوَهَّمْتُمْ مِنْ شَيْ‏ءٍ فَتَوَهَّمُوا اللَّهَ غَيْرَه‏ (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 ص 101)

مِنَ التَّوْحِيدِ أَنْ‏ لَا تَتَوَهَّمَه‏ (بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏5 ص 58)

لَا يَلِيقُ بِالَّذِي هُوَ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مُبَايِناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُتَعَالِياً عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى‏ (توحيد المفضل ص 179)

كُلُّ مَا وَقَعَ فِي الْوَهْمِ فَهُوَ بِخِلَافِه‏ (التوحيد (للصدوق) ص 80)

كُلُّ مَا تُصُوِّرَ فَهُوَ بِخِلَافِه‏ (الإحتجاج على أهل اللجاج(للطبرسي) ج‏1 ص 201)

الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي أَعْجَزَ الْأَوْهَامَ أَنْ يَنَالَ إِلَّا وُجُودَهُ‏ وَ حَجَبَ الْعُقُولَ أَنْ تَتَخَيَّلَ ذَاتَهُ فِي امْتِنَاعِهَا مِنَ الشَّبَهِ وَ الشَّكْل‏ (الأمالي( للصدوق) 320 – به همین معنا در آدرس: التوحيد (للصدوق) 73 )

الَّذِي بَانَ‏ مِنَ‏ الْخَلْقِ‏ فَلَا شَيْ‏ءَ كَمِثْلِه‏ (التوحيد (للصدوق) 32)

مُبَايِنٌ‏ لِجَمِيعِ‏ مَا أَحْدَثَ فِي الصِّفَات‏ (عيون أخبار الرضا عليه السلام ج‏1 ص 121)

لَا يُوصَفُ بِشَيْ‏ءٍ مِنْ صِفَاتِ‏ الْمَخْلُوقِينَ‏ وَ هُوَ الْوَاحِدُ الصَّمَدُ مَا تُصُوِّرَ فِي الْأَوْهَامِ فَهُوَ خِلَافُه‏ (تحف العقول ص 244 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏4 ص 301 )

احْتَجَبَ عَنِ الْعُقُولِ كَمَا احْتَجَبَ عَنِ الْأَبْصَارِ (تحف العقول ص 245)

مَنْ‏ وَصَفَهُ‏ فَقَدْ حَدَّه (نهج البلاغة (للصبحي صالح) 212(

تَعَالَى‏عَنْ صِفَاتِ‏ الْمَخْلُوقِينَ‏ عُلُوّاً كَبِيرا (التوحيد (للصدوق) 76 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏4 ص 296)

فَلَا تُدْرِكُ‏ الْعُقُولُ‏ وَ أَوْهَامُهَا وَ لَا الْفِكَرُ وَ خَطَرَاتُهَا وَ لَا الْأَلْبَابُ وَ أَذْهَانُهَا صِفَتَه‏ (التوحيد (للصدوق) ص45- بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏4 ص289)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَجُلٌ عِنْدَهُ اللَّهُ أَكْبَرُ فَقَالَ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ أَيِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ مِنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع حَدَّدْتَهُ‏ فَقَالَ الرَّجُلُ كَيْفَ أَقُولُ قَالَ قُلْ اللَّهُ أَكْبَرُ مِنْ‏ أَنْ‏ يُوصَف‏ (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 117)

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ قَالَ ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمُوَقَّتَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ‏ خَالِقُهُ‏ وَ لَا مَنْ رَازِقُه‏ (علل الشرائع ج‏1 117 به همین معنا در آدرس: المحاسن ج‏1 241 – تفسير العياشي ج‏2 39 – تفسير العياشي ج‏2 40 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏3 280)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ- وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏» قُلْتُ مُعَايَنَةً كَانَ هَذَا قَالَ نَعَمْ‏ فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ- وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ‏ خَالِقُهُ‏ وَ رَازِقُه‏ (تفسير القمي ج‏1 248 – الوافي ج‏3 492 – البرهان في تفسير القرآن ج‏2 609 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏5 237)

توجه: این روایات تنزیه محض از تمام صفات خلق و تنزیه از حقیقت خلق را می‌رساند.

توجه: روایات دیگری وجود دارد که به ظاهر متعارض با این روایات است. ولی وقتی به روایات دیگری مراجعه می‌کنیم نحوه جمع بین روایات متعارض را به ما آموزش می‌دهند و تعارض ظاهری آنها را از بین می‌برند برخی از آنها ذکر خواهد شد.

سوال: آیا آیات و روایات حاکی از علم و حیات و… که به اشتراک معنوی به خداوند و مخلوق نسبت داده می‌شود نافی تنزیه محض نیست؟ چرا تنزیهیان محض آیات و روایات تشبیه را نادیده می‌گیرند؟

تذکر: این آیات و روایات مورد اشاره هیچ کدام تشبیه را بیان نمی‌کنند بلکه تنها به خاطر به کار رفتن کلماتی که همان کلمات در مورد مثلا انسان هم به کار می‌رود موهم تشبیه در این صفات هستند.

تذکر: اگر این کلمات در همان معنایی به کار رفته باشند که در مورد مخلوقات به کار می‌روند تشبیه در صفات را نتیجه خواهد داد.

آیا تشبیه در صفات لزوما منجر به تشبیه در حقیقت می‌شود یا نه؟ این بحث نیاز به تفصیل دارد و در جای خود خواهد آمد ولی به صورت موجز می‌توان گفت که اگر معنای دقیق صفت روشن شود معلوم خواهد شد که ملازمه‌ای عقلی بین تشابه در صفات و تشابه در حقیقت وجود ندارد اگر صفت منتزع از فعل باشد نه ذات فاعل، تشابه در صفت لزوما نمی‌تواند به تشابه در حقیقت تسری داده شود هر چند در اکثر موارد به تجربه و عادت یافته باشیم که تشابه در صفت ناشی از تشابه در حقیقت است.

توجه: امامان هدایت در روایات ذیل به ما یاد داده‌اند که انسان در مراتب بالای توحید به این ادراک نایل می‌شود که صفت غیر از موصوف است و انسان قبل از آن مرحله به خاطر حکایتگری صفت از موصوف به خطای ذهنی صفت و موصوف را یکی می‌دانست بخصوص در صفات ذاتی این خطا مضاعف می‌شد. به استدلال عقلی روایات توجه ویژه شود:

كَمَالُ تَوْحِيدِهِ نَفْيُ‏ الصِّفَاتِ‏ عَنْهُ بِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ الْمَوْصُوفِ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ وَ شَهَادَتِهِمَا جَمِيعاً بِالتَّثْنِيَةِ الْمُمْتَنِعِ مِنْهُ الْأَزَلُ‏ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ فَقَدْ حَدَّه‏ (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 140)

نِظَامَ تَوْحِيدِهِ نَفْيُ‏ الصِّفَاتِ‏ عَنْهُ‏ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنْ حَدَثِهِ‏ فَلَيْسَ اللَّهَ عَرَفَ مَنْ عَرَفَ ذَاتَهُ‏ وَ لَا لَهُ وَحَّدَ مَنْ نَهَّاهُ‏ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ شَبَّهَهُ- وَ لَا إِيَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ (تحف العقول ص 61)

كَمَالُ تَوْحِيدِهِ الْإِخْلَاصُ لَهُ وَ كَمَالُ الْإِخْلَاصِ لَهُ نَفْيُ‏ الصِّفَاتِ‏ عَنْهُ‏ لِشَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ أَنَّهَا غَيْرُ الْمَوْصُوفِ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَوْصُوفٍ أَنَّهُ غَيْرُ الصِّفَةِ فَمَنْ وَصَفَ اللَّهَ سُبْحَانَهُ فَقَدْ قَرَنَه‏ (نهج البلاغة (للصبحي صالح) 39)

نِظَامُ تَوْحِيدِ اللَّهِ نَفْيُ‏ الصِّفَاتِ‏ عَنْهُ‏ لِشَهَادَةِ الْعُقُولِ أَنَّ كُلَّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ مَخْلُوقٌ‏ وَ شَهَادَةِ كُلِّ مَخْلُوقٍ أَنَّ لَهُ خَالِقاً لَيْسَ بِصِفَةٍ وَ لَا مَوْصُوفٍ وَ شَهَادَةِ كُلِّ صِفَةٍ وَ مَوْصُوفٍ بِالاقْتِرَانِ وَ شَهَادَةِ الِاقْتِرَانِ بِالْحَدَثِ وَ شَهَادَةِ الْحَدَثِ بِالامْتِنَاعِ مِنَ الْأَزَلِ الْمُمْتَنِعِ مِنَ الْحَدَثِ فَلَيْسَ اللَّهَ عَرَفَ مَنْ عَرَفَ بِالتَّشْبِيهِ ذَاتَهُ وَ لَا إِيَّاهُ وَحَّدَ مَنِ اكْتَنَهَهُ‏ وَ لَا حَقِيقَتَهُ أَصَابَ مَنْ مَثَّلَهُ وَ لَا بِهِ صَدَّقَ مَنْ نَهَّاهُ‏ وَ لَا صَمَدَ صَمْدَهُ مَنْ أَشَارَ إِلَيْهِ‏ وَ لَا إِيَّاهُ عَنَى مَنْ شَبَّهَهُ وَ لَا لَهُ تَذَلَّلَ مَنْ بَعَّضَهُ وَ لَا إِيَّاهُ أَرَادَ مَنْ تَوَهَّمَهُ كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ‏ وَ كُلُّ قَائِمٍ فِي سِوَاهُ مَعْلُولٌ- بِصُنْعِ اللَّهِ يُسْتَدَلُّ عَلَيْهِ وَ بِالْعُقُولِ يُعْتَقَدُ مَعْرِفَتُهُ وَ بِالْفِطْرَةِ تَثْبُتُ حُجَّتُهُ‏ خَلْقُ اللَّهِ الْخَلْقَ حِجَابٌ بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَهُمْ‏ وَ مُبَايَنَتُهُ إِيَّاهُمْ مُفَارَقَتُهُ إِنِّيَّتَهُمْ وَ ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلُهُمْ عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ كُلِّ مُبْتَدَأٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَيْرِهِ وَ أَدْوُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلٌ عَلَى أَنْ لَا أَدَاةَ فِيهِ لِشَهَادَةِ الْأَدَوَاتِ بِفَاقَةِ الْمُتَأَدِّينَ‏ وَ أَسْمَاؤُهُ تَعْبِيرٌ وَ أَفْعَالُهُ تَفْهِيمٌ وَ ذَاتُهُ حَقِيقَةٌ وَ كُنْهُهُ تَفْرِيقٌ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ وَ غُبُورُهُ تَحْدِيدٌ لِمَا سِوَاهُ‏ فَقَدْ جَهِلَ اللَّهَ مَنِ اسْتَوْصَفَه‏ (التوحيد (للصدوق) 34)

تذکر: با توجه به تذکرات عقلی روایات متوجه می‌شویم که صفاتی که به خداوند نسبت می‌دادیم ناشی از مرتبه پایین ما در توحید بوده است و آیات و روایات هم که برای عموم مردم نازل شده است در حد فهم عموم مردم با آنان سخن گفته است مثل:

اللَّهُ أَجَلُّ مِنْ أَنْ يُدْرِكَ الْوَاصِفُونَ قَدْرَ صِفَتِهِ الَّتِي هُوَ مَوْصُوفٌ بِهَا وَ إِنَّمَا يَصِفُهُ الْوَاصِفُونَ عَلَى‏ قَدْرِهِمْ‏ لَا عَلَى قَدْرِ عَظَمَتِهِ وَ جَلَالِهِ تَعَالَى اللَّهُ عَنْ‏أَنْ يُدْرِكَ الْوَاصِفُونَ صِفَتَهُ عُلُوّاً كَبِيرا (التوحيد (للصدوق) 238 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏81 132)

إِنَّ اللَّهَ لَا يُوصَفُ وَ كَيْفَ يُوصَفُ وَ قَدْ قَالَ فِي كِتَابِهِ- وَ ما قَدَرُوا اللَّهَ حَقَّ قَدْرِهِ‏ فَلَا يُوصَفُ بِقَدَرٍ إِلَّا كَانَ أَعْظَمَ مِنْ ذَلِكَ. (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1ص103)

توجه: چون اکثر انسان‌ها مبنی بر عادت و تعمیم‌گرایی تفکر می‌کنند و کمالات خود مثل علم و حیات و… را برای خداوند هم کمال فرض می‌کنند لذا امامان هدایت تذکر داده‌اند که:

كلما ميزتموه‏ بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم و لعل النمل الصغار تتوهم أن لله تعالى زبانيتين فإن ذلك كمالها و يتوهم أن عدمها نقصان لمن لا يتصف بهما و هذا حال العقلاء فيما يصفون الله تعالى به‏ (بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏66 293)

در نتیجه هیچ تعارضی بین تنزیه محض و نسبت دادن صفات مخلوقین وجود نداشته است و تنها توهم تشبیه موجبات تعارض اولیه را به ذهن تداعی کرده بود. برای تکمیل کلام در روایت ذیل تعقل دقیق شود:

فَإِنْ قَالُوا كَيْفَ يُعْقَلُ أَنْ يَكُونَ مُبَايِناً لِكُلِّ شَيْ‏ءٍ مُتَعَالِياً عَنْ كُلِّ شَيْ‏ءٍ قِيلَ لَهُمُ الْحَقُّ الَّذِي تُطْلَبُ مَعْرِفَتُهُ مِنَ الْأَشْيَاءِ هُوَ أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ فَأَوَّلُهَا أَنْ يُنْظَرَ أَ مَوْجُودٌ هُوَ أَمْ لَيْسَ بِمَوْجُودٍ وَ الثَّانِي أَنْ يُعْرَفَ مَا هُوَ فِي ذَاتِهِ وَ جَوْهَرِهِ وَ الثَّالِثُ أَنْ يُعْرَفَ كَيْفَ هُوَ وَ مَا صِفَتُهُ وَ الرَّابِعُ أَنْ يُعْلَمَ لِمَا ذَا هُوَ وَ لِأَيِّ عِلَّةٍ فَلَيْسَ مِنْ هَذِهِ الْوُجُوهِ شَيْ‏ءٌ يُمْكِنُ لِلْمَخْلُوقِ أَنْ‏ يَعْرِفَهُ‏ مِنَ الْخَالِقِ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرُ أَنَّهُ مَوْجُودٌ فَقَطْ فَإِذَا قُلْنَا وَ كَيْفَ وَ مَا هُوَ فَمُمْتَنِعٌ عِلْمُ كُنْهِهِ وَ كَمَالُ الْمَعْرِفَةِ بِهِ وَ أَمَّا لِمَا ذَا هُوَ فَسَاقِطٌ فِي صِفَةِ الْخَالِقِ لِأَنَّهُ جَلَّ ثَنَاؤُهُ عِلَّةُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ بِعِلَّةٍ لَهُ ثُمَّ لَيْسَ‏ عِلْمُ الْإِنْسَانِ بِأَنَّهُ مَوْجُودٌ يُوجِبُ لَهُ أَنْ يَعْلَمَ مَا هُوَ وَ كَيْفَ هُوَ كَمَا أَنَّ عِلْمَهُ بِوُجُودِ النَّفْسِ لَا يُوجِبُ أَنْ يَعْلَمَ مَا هِيَ وَ كَيْفَ هِيَ وَ كَذَلِكَ الْأُمُورُ الرُّوحَانِيَّةُ اللَّطِيفَةُ فَإِنْ قَالُوا فَأَنْتُمُ الْآنَ تَصِفُونَ مِنْ قُصُورِ الْعِلْمِ عَنْهُ وَصْفاً حَتَّى كَأَنَّهُ غَيْرُ مَعْلُومٍ قِيلَ لَهُمْ هُوَ كَذَلِكَ مِنْ جِهَةٍ إِذَا رَامَ الْعَقْلُ مَعْرِفَةَ كُنْهِهِ وَ الْإِحَاطَةَ بِهِ وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ أُخْرَى أَقْرَبُ مِنْ كُلِّ قَرِيبٍ إِذَا اسْتَدَلَّ عَلَيْهِ بِالدَّلَائِلِ الشَّافِيَةِ فَهُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْوَاضِحِ لَا يَخْفَى عَلَى أَحَدٍ وَ هُوَ مِنْ جِهَةٍ كَالْغَامِضِ لَا يُدْرِكُهُ أَحَدٌ وَ كَذَلِكَ الْعَقْلُ أَيْضاً ظَاهِرٌ بِشَوَاهِدِهِ وَ مَسْتُورٌ بِذَاتِه‏ (توحيد المفضل ص 179)

نتیجه: آنچه از شواهد روایی به دست می‌آید این است که این صفات تشبیه خداوند به مخلوقات نیست بلکه به قدر عقول مردم حرف زدن است همانند پدری که برای بچه خود از مسایلی حرف می‌زند که در محدوده درک او نیست لذا با مثال زدن به چیزهایی که کودک می‌فهمد شناخت مثالی و در حد فهم او ارایه می‌دهد. مثلا شیرینی ازدواج را با مثال به شیرینی شکر برای او قابل درک و قابل لمس می‌کند و…

تذکر: باید توجه کرد که خداوند انیت دارد ولی انیتی که برای ما مجهول است و نفی شناخت انیت به معنای نفی انیت نیست ما هر چه در اندازه فهم خودمان در مورد خداوند می‌دانیم خداوند برتر و والاتر از آن است.

قَالَ لَهُ السَّائِلُ فَلَهُ إِنِّيَّةٌ وَ مَائِيَّةٌ قَالَ نَعَمْ لَا يُثْبَتُ الشَّيْ‏ءُ إِلَّا بِإِنِّيَّةٍ وَ مَائِيَّة (الكافي (ط – الإسلامية) ج‏1 84 )

توجه: دقت کنیم فرق بگذاریم بین شی و علم به شی؛ و به تبع آن فرق بگذاریم بین نفی شناختن شی و نفی شی. ما در این جا نفی شناخت انیت می‌کنیم نه نفی انیت داشتن خداوند.

خلاصه کلام این که آنچه ما از مجموع متون دینی می‌یابیم این است که: خداوند موجودی است که انیت دارد ولی ما به انیت او دسترسی نداریم و عقول ما از ادراک خداوند عاجز است و فقط قادر به ادراک موجود بودن خداوند است و روش فلاسفه برای ادراک خداوند که مبتنی بر قیاس خداوند به مخلوقات است روش نادرستی برای یافتن خداوند است لذا برای همیشه از یافت صحیح خداوند خود را محروم کرده و موجودات خیالی را به اسم خداوند معرفی می‌کنند که در واقع مخلوق خود آن‌ها است نه خدایی که دین معرفی می‌کند.

تذکر: کسانی که روایات تنزیه محض را به معنای نفی صفات محدود مخلوقین از خداوند می‌دانند باید شاهد روایی یا قرآنی بیاورند زیرا ما در مقام ارایه نظر دین بحث می‌کنیم نه نظر شخصی افراد که معمولا در تفکرات خود مبتلا به انواع خطاهای ذهنی هستند و حاصل تفکر خود را به عقل و تعقل منسوب می‌کنند.

تذکر: کسانی که قایلند لازمه معرفت خداوند تشبیه خداوند است به نوشتار “آیا شناخت خداوند ملازم با سنخیت است؟” مراجعه کنند.

تذکر: کسانی که لازمه عدم تشبیه را عدم یافت وجود خداوند و در نتیجه نیافتن وجود خداوند می‌دانند در این روایات تعقل کنند:

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ‏ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع‏ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏ قَالَ ثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمُوَقَّتَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ يَوْماً وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ‏ خَالِقُهُ‏ وَ لَا مَنْ رَازِقُه‏ (علل الشرائع ج‏1 117 به همین معنا در آدرس: المحاسن ج‏1 241 – تفسير العياشي ج‏2 39 – تفسير العياشي ج‏2 40 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏3 280)

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ «وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ- وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‏» قُلْتُ مُعَايَنَةً كَانَ هَذَا قَالَ نَعَمْ‏ فَثَبَتَتِ الْمَعْرِفَةُ وَ نَسُوا الْمَوْقِفَ وَ سَيَذْكُرُونَهُ- وَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ يَدْرِ أَحَدٌ مَنْ‏ خَالِقُهُ‏ وَ رَازِقُه‏ (تفسير القمي ج‏1 248 – الوافي ج‏3 492 – البرهان في تفسير القرآن ج‏2 609 – بحار الأنوار (ط – بيروت) ج‏5 237)

توجه: این بحث بسیار دقیق نیاز به تذکرات ویژه دارد و به حول و قوه الهی در نوشتاری مستقل خواهد آمد.

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید