فهرست
تحریف معنای داستان شمس و مولوی
تقریر استاد زرین کوب از این واقعه
آیا مناقب العارفین کتابی جعلی و غیر معتبر است؟ اعتبار کتاب مناقب العارفین در تراث صوفیه
نکاتی پیرامون نسخه های مناقب العارفی افلاکی
تاکید استاد فروزانفر بر اعتبار کتاب مناقب العارفین
دکتر عبد الحسین زرین کوب و اعتبار مناقب العارفین
استاد سید جعفر شهیدى و مناقب العارفین افلاکی
دکتر محمدعلی موحد مصحح مقالات شمس
استاد ذبیح الله صفا و اعتبار کتاب مناقب العارفین
اشکال برخی اساتید به کتاب مناقب العارفین
زیر سوال بردن اعتبار مولف کتاب (افلاکی)
آیا انحرافات مولوی و انتقادات وارده بر وی، منحصر در مناقب العارفین است؟
مقدمه
اعتراض آیت الله سبحانی به فریبکاری جریان تصوف حوزوی در مشهد و خیانت نامیدن حرکت مزوّرانه[۱] آنها بهانه ای شد تا با مروری کوتاه بر سخنان و نوشته جات حسن وکیلی(یکی از اعضای پر سر و صدای این روزهای جریان تصوف در مشهد) به نمونه ای دیگر از فریب کاری های این مدعیان عرفان و اخلاق بپردازیم و خیانت آشکار آنها به مخاطبان خویش را تبیین کنیم. (در این رابطه بخوانید: واکنش تند آیت الله سبحانی به فریبکاری جریان تصوف حوزوی مشهد: کار آنها خیانت است)
مدتی پیش در جریان انتقاداتی که توسط یکی از بزرگان و اهل علم به جریان تصوف مشهد وارد شد، پاسخ هایی از آنها (به ویژه از محمد حسن وکیلی) به این انتقادات داده شد و در فضای مجازی منتشر گردید. که این پاسخ ها آکنده از فریب کاری و وارونه نمایی بود که در اینجا به یک نمونه از آنها اشاره می شود.
یکی از انتقاداتی که به شمس و مولوی وارد شد، این بود که شمس از مولوی درخواست زن زیبارو، شاهد زیبارو و در نهایت شراب کرده است و مولوی نیز بی درنگ درخواست وی را اجابت نموده و آنها را برای شمس فراهم می کند. این واقعه در کتبی که به شرح حال مولوی پرداخته اند چنین نقل شده است:
« روزی شمس الدین، از مولانا شاهدی [زیباروی] التماس کرد. مولانا حرم خود را دست گرفته در میان آورد. [شمس] فرمود که: او خواهر جانی من است. نازنین پسری می خواهم. [مولوی]فی الحال فرزند خود سلطان ولد را پیش آورد. [شمس] فرمود که: وی فرزند من است. حالیا اگر قدری شراب دست می داد ذوقی می کردم. مولانا بیرون آمد و سبویی از محله جهودان پر کرده بر گردن خود بیاورد»
حسن وکیلی چندین پاسخ جالب و به اصطلاح علمی!! به این انتقادات داده است که در ذیل به بررسی آنها می پردازیم.
تحریف معنای داستان شمس و مولوی
اولین ترفند وکیلی برای فرار از این اتهام بزرگ، تحریف معنای داستان بود. وی درخواست زن خوبروی و شاهد و پسر زیبارو را به طلب خدمتکار فرو می کاهد و عملا این واقعه را تحریف می کند. و پس از آنکه منتقدان این برداشت وی را ناصحیح و غیر علمی خواندند، آنها را با چماق تجهیل و تمسخر مورد عنایات عارفانه و صوفیانه خود قرار می دهد.
حال جالب است که اساتید ادبیات و مولوی شناسان برجسته ای به این داستان شمس و مولوی اشاره نموده اند و آن را دقیقا با همان معنایی که منتقدین نقل می کنند تقریر کرده اند که در ادامه به نمونه ای در این زمینه اشاره می شود. و با جستجویی که انجام شد، توجیه مضحک حسن وکیلی و تعبیر این واقعه به درخواست خدمتگذار، در هیچ کتاب ادبی و عرفانی دیده نشد.
شمس تبریزی پیش تر نیز یکی دیگر از صوفیان را با درخواستی مشابه و تقاضای نوشیدن شراب امتحان نموده بود. در مقالات شمس نقل شده که روزی اوحدالدین کرمانی از “شمس تبریزى” مى خواهد در بغداد بماند و شمس از وی میخواهد که نزد مریدان، شرب خمر کند: «[اوحدالدین کرمانی]روزی گفت: چه باشد مگر با ما باشى؟ گفتم: به شرط آن که آشکارا بنشینی و شرب کنی پیش مریدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخورى؟ گفتم: تا تو فاسقی باشی نیکبخت، و من فاسقی باشم بدبخت. گفت: نتوانم»[۲]
یا در مقالات شمس، حکایاتی نقل شده که نشان دهنده گرایشات او به شاهدبازی است که می تواند قرینه بسیار خوبی برای اثبات درخواست شاهد از مولوی توسط وی باشد. (برای درک معنای شاهد و شاهدبازی رجوع کنید به مقاله ای در این پایگاه با عنوان: عشق مجازی، شاهد بازی و جمال پرستی در عرفان و تصوف|ملاعبه سران صوفیه با خداوند!)
شمس تبریزی، شاهدبازی، جمال پرستی و اعمال خلاف شرع احمد غزالی را توجیه می کرد و می گفت که او در جمال ظاهری، چیزهایی می دید که کسی را یاری دیدن آن نیست.[۳]
او معتقد بود عشق مجازی و شاهد بازی به مثابه پلی است که انسان را به عشق حقیقی (عشق خداوند) می رساند. وی با سفارش به مریدان خویش می گفت: «شاهدی بجو تا عاشق شوی و اگر عاشق تمام نشده ای به این شاهد، شاهد دیگر، جمال ها در زیر چادر بسیارست، هست دگر دل ربا که بنده شوی.»[۴]
مولوی افرادی را برای بازگرداندن شمس می فرستد، و او را در حین شطرنج بازی با شاهدی زیبارو می یابند: «روزى خدمت مولانا وى را گفت: به دمشق رو به طلب مولانا شمس الدّین، و چندین سیم و زر با خود ببر و در کفش آن سلطان ریز و کفش مبارکش را طرف روم بگردان! چون به دمشق رسى، در صالحیّه خانى است مشهور، یکسر به آنجا رو که وى را آنجا یابى که با فرنگى پسرى صاحب جمال شطرنج مى بازد.»[۵]
بنابراین اعتبار این داستان هم از لحاظ سندی (که در ادامه تفصیلا به آن پرداخته خواهد شد) و هم با قرائن موجود در سایر کتب، ثابت می شود.
تقریر استاد زرین کوب از این واقعه
اگر مدعیان اخلاق و عرفان، استاد زرین کوب را مورد تمسخر و تجهیل قرار ندهند، باید متذکر شویم که یکی از کسانی که در تقریر این واقعه، متوجه طلب خدمتکار نشده اند، استاد و مولوی پژوه برجسته دکتر عبدالحسین زرین کوب است. وی در کتاب پله پله تا ملاقات خدا به نقل از مناقب العارفین چنین می نویسد:
«در طی این روزهای خلوت که مرد تبریزی سعی میکرد مولانای روم را از قید خودی برهاند و از اسارت در بند تعلقات ناشی از عادات و رسوم بیرون آرد غالبا با دعویهای غریب یا تقاضاهای غیر قابل قبول خویش وی را غافلگیر میکرد و تار و پود غروری را که جاه و حشمت فقیهانه بر گرد وجود او تنیده بود از هم میدرید…
اگر در این ایام از وی زنی خوبروی میخواست، اگر پسری شاهد طلب میکرد و اگر از او می خواست تا به محله جهودان رود و برای خاطر او سبوی شراب بر گردن گیرد و به این خلوت بی مدعی بیارد، مولانا در آن حال تسلیم و ارادت قبول این تقاضاها را دشوار نمی یافت. می دانست که درخواست او، اگر هیچ چنین درخواست هم از او می کرد، برای آن بود تا غرور زاهدانه وی را خرد کند او را از بند نام و ناموس خودخواهانه ای که چیزی جز اسارت در بند رد و قبول خلق نبود بیرون آرد و اینکه او حتی در نظیر چنین تقاضاها اظهار آمادگی جسورانهایی برای ارضای خاطر پیر نشان میداد، ثبات قدم و استواری اندیشه او را در مبارزه با نفس، مبارزه با خودی که بدون آن نمی توان به سلوک راه حق پرداخت در نظر شمس محقق می ساخت»[۶]
ما حصل این متن این است که شمس از مولوی زنی خوبروی و پسری شاهد و در نهایت شراب طلب می کند. تقاضاهای جسورانه شمس نیز، غیر قابل قبول و مخالف دأب فقیهانه و متشرعانه مولوی بوده تا او را از بند آبرو بیرون آورد.
در حالی که اگر فحوای این داستان به درخواست یک خدمتکار خلاصه می شد، این تقاضاها به هیچ وجه جسورانه نبود و هیچ مخالفتی با تشرع و پایبندی به احکام دین نداشت. شمس در واقع درخواست هایی نمود تا مولوی را به اصطلاح بیازماید، درخواست هایی که یک فقیه، به آسانی به آن تن نخواهد داد.
از سرتاسر متن جناب دکتر زرین کوب نیز مشخص است که برداشت درخواست خدمتکار از این واقعه تا چه حد دور از حقیقت است. بر فرض محال، تاویل غریب درخواست شاهد و زن خوبروی به خدمتکار را قبول کنیم، درخواست شراب را چگونه می توان توجیه نمود؟ در نتیجه این تاویل و تفسیر مضحک، در واقع یکی از فریبکاری های حسن وکیلی برای گمراه نمودن مخاطبان عامی خویش است.
جامی نیز در نفحات الانس این داستان را نقل نموده و هیچ اشاره ای به طلب خدمتکار نمی کند.[۷]
آیا مناقب العارفین کتابی جعلی و غیر معتبر است؟ اعتبار کتاب مناقب العارفین در تراث صوفیه
یکی دیگر از ترفندهای جالب وکیلی، زیر سوال بردن اعتبار منبع این داستان یعنی کتاب مناقب العارفین است.
بارها مشاهده شده که حسن وکیلی به دلیل عجز از تطهیر مولوی و شمس از انحرافات عدیده، لاجرم اعتبار منابع و مستنداتی مانند کتاب مناقب العارفین را منکر شده و آنها را غیر مستند و بی اعتبار برشمرده است.
حسن وکیلی برای تطهیر شمس در قضیه درخواست شراب و شاهد زیباروی از مولوی، چنین می گوید:
«مولوی شناسان بزرگی مثل گورپینارلی و دیگران تصریح کرده اند که این کتاب، کتاب بی اعتباریه! مطالبش نه با نقل های پیش از خودش سازگاره نه با شواهد تاریخی سازگاره، و نه نویسنده آدم درست و حسابی هستش که انسان بگه که جریان قابل اعتمادی هست. به نقل مولوی که میرسه همه موازین تحقیق و تاریخ زیر پا قرار داده میشه…»
نکاتی پیرامون نسخه های مناقب العارفی افلاکی
این کتاب در اصل در دو جلد بوده است. جلد اول مناقب العارفین و مراتب الکاشفین نامگذاری شده و جلد دوم مناقب العارفین نام دارد. مؤلف در جلد دوم به کتابهای مختلف مراجعه کرده و مسموعات در باره مولوی و پیروانش را در این جلد به مطالب قبلی اضافه کرده است و سعی نموده تا این روایات مستند بکتب بوده و نکات اتکائی داشته باشد، در حالیکه در جلد اول این نکته رعایت نشده است و بعضی روایات که در هر دو جلد ذکر شده است، در ذکر روایات مراعات نظم و ترتیب نگردیده و موضوعات از هم جدا نشده است. در نسخه بورسا، عبدالوهاب ابن جلال الدین محمد همدانی (وفات ۹۵۴ هجری) اظهار نظرهائی در حواشی کرده و این معایب را تذکر داده است.
از جلد اول مناقب العارفین سه نسخه وجود دارد: الف) نسخه کتابخانه بورسا ۷۶۲، که بخط مؤلف است. ب) نسخه لالا اسماعیل (کتابخانه سلیمانیه ۲۲۱) ج) نسخه حاجی محمود (کتابخانه سلیمانیه ۴۵۵۷) که تاریخ استنساخ آن در قرن ۱۴ هجری است.
منابع نسخه ای که فعلا از مناقب العارفین به چاپ رسیده است: الف) نسخه هائی که از طرف پروفسور ه. ریتر معرفی و فهرست شده است. ب) نسخه کتابخانه سلیمانیه به شماره ۱۷۹۴ که نسخه اساسی و متن قرار گرفته است. ج) نسخه کتابخانه بورسا در گاه اشرف زاده شماره ۱۲۰۳ د) نسخه موزه عصر عتیق قونیه بشماره ۲۱۵۸ که با نسخه اساسی مقابله شد.[۸]
ادعاهای غریب وکیلی در حالی بیان شده که مناقب العارفین از دیر باز، از منابع بسیار معتبر و مورد استفاده و استنادِ مولوی شناسان و عرفان پژوهان بوده است[۹].[۱۰] کمتر متنی بعد از مناقب العارفین وجود دارد که درباره مولوی و خاندانش باشد و بسیاری از مطالب مناقب العارفین را در خود جای نداده باشد به عنوان مثال می توان از نفحات الانس جامی یاد کرد که احوال خاندان مولوی را از این کتاب برگرفته است. همچنین هیچ محقق مولوی پژوهی تا کنون در پژوهش هایش از این اثر بی نیاز نبوده است. اساتیدی چون بدیع الزمان فروزانفر، عبدالحسین زرین کوب، جلال الدین همایی، جلال الدین آشتیانی، توفیق سبحانی و محمد علی موحد که مولوی پژوهان بنام و صاحب نظر در ایران هستند و نیز پژوهشگران امریکایی و اروپایی و… مانند الین نیکلسون، هلموت ریتر، عبدالباقی گولپینارلی، آنماری شیمل، فرانگلین لوئیس، ویلیام چیتیک و دیگران همگی از کتاب مناقب العارفین افلاکی به عنوان مهمترین و مفصل ترین منبع مولوی پژوهی استفاده کرده اند.
و اینگونه نیست که مناقب العارفین چیزی جدای از رساله سپهسالار و مقالات شمس و فیه ما فیه و … سایر آثار مربوط به مولوی بوده باشد. مهمترین مرجعِ کتبی آن، رساله فریدون بن احمد سپهسالار در شرح احوال مولوی است. رساله سپهسالار مبنای تالیف مناقب العارفین است تا آنجا که تقریباً سه چهارم مندرجات رساله مزبور با تغییراتی مختصر و بدون ذکر مآخذ در آن تکرار شده است.[۱۱] دیگر مراجع کتبی افلاکی عبارتند از: معارف (اثر بهاءالدین ولد پدر مولانا)، مقالات شمس تبریزی، فیه مافیه، مکتوبات مولانا جلالالدین و حواشی مولوی بر کتب مختلف، ولد نامه (= مثنوی ولدی یا ابتدانامه) و معارف سلطان ولد، و رباب نامه که این هر سه از آثار سلطان ولد فرزند مولاناست و انتهانامه[۱۲].[۱۳] برای مطالعه موارد دقیق استفاده های افلاکی از حکایات و مطالب کتب ذکر شده به آدرس درج شده در پاورقی مراجعه کنید.[۱۴]
برخی از داستانها و حکایاتی که افلاکی از رساله سپهسالار اقتباس کرده است:
- در جایی که گفتار بهاء الدین ولد در اثنای وعظ نقل می شود (مناقب[۱۵] ص ۴-۷؛ سپهسالار[۱۶] ص ۱۰-۱۴)
- واقعه هجوم جلال الدین خوارزمشاه بر سلطان علاء الدین کی قباد سلجوقی (مناقب ص۴؛ سـپهسالار ص ۱۷)
- روایت شکستن پای سید برهان الدین محقق ترمذی هنگام سفر به قیصریه (مناقب ص۶۰؛ سـپهسالار ص۱۲۱ و دنـباله آن)
- روایت مولوی درباره نماندن لقمه در معده سید برهان الدین محقق ترمذی به مدت ۷ یا ۸ سال! و در معده خود او به مدت ۳۰ سال! (مناقب ص۶۵؛ سپهسالار ص۳۷)
- حکیات مربوط به ممانعت سید برهان الدین محقق ترمذی از شستن جامه هایش و داستان بعد از آن (مناقب ص ۷۳؛ سپهسالار ص۱۲۰)
- داستان تلمذ مولوی نزد کمال الدین بن عدیم (مناقب ص۷۴؛ سپهسالار ص۷۹)
- روایت سفارش مولوی برای تهیه معجون به طبیب (مناقب ص۱۱۷؛ سپهسالار ص۸۱)
- داستان سفر یکی از مریدان صلاح الدین زرکوب به استانبول جهت تجارت (مناقب ص۱۳۰؛ سپهسالار ص۱۰۵)
- داستان ترتیب مجلس از جانب سلطان رکن الدین سلجوقی و پذیرفته شدن او به فرزندی معنوی بابای مرندی (مناقب ص۱۴۰؛ سپهسالار ص۸۴)
- روایت مربوط به روزی که مولوی با مریدان خود در الیجه بوده و با بانگی بلند قورباغه هائی را که در یکی از دریاچهها شلوغ میکردند تنبیه و صدای آنها را خاموش میسازند! (مناقب ص۱۶۵؛ سپهسالار ص۸۳)
- داستان روایت شده از سلطان ولد دربارهء رد مولوی از جانب شیخ صدر الدین و قبول مجدد او پس از آنـکه در عـالم رؤیا خود را مشغول مالیدن پای وی مـیبیند. (مناقب ص۲۶۹؛ سپهسالار ص۸۶)
- روایت مورد تنبیه قرار گرفتن مریدان مولوی از جانب وی بعلت بازگرداندن کسانی که برای طلب فتوی مـراجعه مـیکردند. (مناقب ص۳۱۶؛ سپهسالار ص۷۹)
- مثالی که برای نمایاندن استغراق مولوی ذکر شده (مناقب ص ۳۱۹؛ سپهسالار ص۱۰۰)
- حکایتی دربارهء اینکه مجد الدین اتابک برای چله نشستن زیر نظر مولوی بخلوت میرود (مناقب ص۳۲۰؛ سپهسالار ص۱۰۰)
- روایتی درباره اینکـه فخر الدین سیواسی به بیماری تب نوبه شدید گرفتار میشود و مولوی او را بـا سـیر معالجه مینماید و نیز داستان شکایت چلبی جلال الدین از کثرت غلبه خواب (مناقب ص ۳۲۱؛ سـپهسالار ص۱۰۱)
- و ….
نمونه های دیگری تا بیش از ۳۵ عنوانْ حکایت که افلاکی آنها را از رساله سپهسالار اخذ نموده، احصا شده بود که برای پرهیز از تطویل مطلب از درج تمامی آنها خودداری شد. برای مطالعه بیشتر به آدرس ارائه شد در پاورقی مراجعه شود.[۱۷]
درج این موارد از این جهت حائز اهمیت بود تا نشان داده شود که چگونه حسن وکیلی به دروغ، مخاطب ناآگاه خود را فریب می دهد و ادعا می کند که مناقب العارفین بی اعتبار است و در عوض رساله سپهسالار معتبر است. در صورتی که به نقل از اساتید این فن بیان گردید که افلاکی سه چهارم مطالب رساله سپهسالار و هچنین مطالب دیگری از سایر منابع دست اول را در کتاب خویش جای داده است.
در ادامه به دیدگاه برخی از مولوی پژوهان درباره اهمیت و اعتبار مناقب العارفین اشاره می شود.
گولپینارلی و اعتبار مناقب العارفین و برتری آن بر رساله سپهسالار (تحریف دیدگاه گولپینارلی توسط وکیلی!)
جهت بررسی صحت و سقم ادعاهای وکیلی به آثار جناب گولپینارلی مراجعه نمودیم و داستان وقتی جالب شد که مشاهده می کنیم که وی علاوه بر اینکه اهمیت و اعتبار اسناد مناقب العارفین را یادآور شده، بلکه آن را مهم تر از رساله سپهسالار می داند و به آن ارج و قرب بیشتری می نهد و می گوید که لازم است، اطلاعات این کتب، جزو مآخذ قرار گیرد. وی در کتاب خویش با عنوان “مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده ای از آنها” که با ترجمه و توضیحات دکتر توفیق سبحانی به طبع رسیده است، می نویسد:
« این کتاب فارسی منثور را شمس الدین احمد افلاکی که هشتاد سال بعد از وفات مولانا یعنی در سال ۷۶۱ ه / ۱۳۶۰ م درگذشته، گردآوری کرده است. تألیف کتاب به امر اولو عارف چلبی در سال ۷۱۸ ه /۱۳۱۸م آغاز شده و در سال ۷۵۴ه / ۱۳۵۳ م به پایان رسیده است. شمس الدین احمد به علت انتساب به اولو عارف “عارفی” خوانده شده… او از تمام مأخذ موجود درباره مولانا، بخصوص از مقالات بهره مند شده و از نقل روایات شفاهی نیز خودداری نکرده است. بعضی روایات را از قول “کبار اخبار” و بعضی دیگر را از گفته یکی از پیروان مولانا نقل کرده و درباره راوی توضیح کافی داده است…. از دو اثر اخیر (مناقب سپهسالار و مناقب العارفین) مناقب العارفین اهمیت شایانی دارد. و در هر دو کتاب از روایات شفاهی و آداب طریقت در حال تکوین مولوی مطالب فراوان یافت می شود. از این رو ضروری است که یک بررسی انتقادی و تاریخی در این دو کتاب به عمل آید و اطلاعات موجود در آنها جزء مآخذ قرار گیرد.»[۱۸]
جناب گورپینارلی به این میزان بسنده نکرده و در همین کتاب، بیش از هفتاد مورد به مناقب العارفین افلاکی ارجاع داده و حکایات بسیاری را از آن نقل نموده است.
گورپینارلی در یکی دیگر از آثار خود با تاکید بسیار بر اعتبار و اهمیت مناقب العارفین، می گوید که اکثر اطلاعات موجود در مناقب العارفین چنان معتبر است که به استناد آنها می توان تاریخ را تصحیح کرد و می نویسد که روایات مناقب العارفین زاده تخیل یا مجعول نیست:
«افلاکی در مناقب العارفین، اکثر وقایعی که حکایت کرده به مشاهدات خود یا افرادی که به آنان اعتماد داشته استناد جسته است. از آنجایی که بین او و مولانا فاصله زیادی موجود نبوده، با بسیاری از افرادی که مولانا را دیده بودند، دیدار کرده، با مطهره خاتون دختر سلطان ولد و فاطمه خاتون مادر اولو عارف چلپی و با گروه کثیری که دروه مولانا را دریافته بودند، ملاقات داشته، ذکر اسناد به استثنای روایاتی که عقلا غیر قابل قبول می نماید، بر ارزش حکایات وی می افزاید… وی تمام روایات خود را به یک یا چند تن بسته است و هیچ یک زاده تخیل یا مجعول نیست. اکثر اطلاعاتی که به دست داده، مثلا روایاتی که درباره بزرگان آناطولی نقل کرده است، از آنجایی که منطبق با سنگ مزارهاست، چنان ارزشمند است که به استناد آنها می توان تاریخ را تصحیح کرد.»[۱۹]
تاکید استاد فروزانفر بر اعتبار کتاب مناقب العارفین
یکی از مولوی شناسان برجسته که درباره اعتبار، قوت سند و اهمیت مناقب العارفین قلم فرسایی نموده، استاد بدیع الزمان فروزان فر است. وی در کتاب “مولانا جلال الدین محمد” در مقام معرفی آثار شمس، ابتدا اهمیت و فواید تاریخی کتاب مقالات شمس را تبیین می کند. او ارتباطی قوی بین مقالات شمس و مثنوی ترسیم می کند. سپس در ادامه می گوید، فصول ده گانه مناقب العارفین درباره شمس، اقتباسی از مقالات شمس است. چرا که متون این فصول از لحاظ لفظ و معنا با متون مقالات شمس شباهت کامل دارد. و اگر مطالبی در مناقب آمده که در مقالات نیست به این دلیل است که نسخه کنونی مقالات شمس که در دست ماست، آشفته و درهم است:
«آثار وی منحصر است در کتابی به نام “مقالات” و دیگر ده فصل از معارف و لطایف اقوال وی که افلاکی در ضمن کتاب خود مناقب العارفین نقل کرده است… علاوه بر فواید تاریخی نظر به آن که شمس الدین مبدأ زندگانی جدیدی برای مولانا شده است، شاید هر یک از محققین مایل باشند از مبادی افکار و تعالیم او اطلاع یابند، این نتیجه هم از کتاب مقالات به دست می آید. چه مابین آن و مثنوی ارتباطی قوی موجود است و مولانا بسیاری از امثال و قصص و مطالب مقالات را در مثنوی خود مندرج ساخته است… فصول ده گانه که افلاکی به شمس الدین نسبت می دهد نیز محتمل است که اقتباس و انتخابی از مقالات باشد. چه بعض آن فصول از جهت لفظ و معنی شباهت کامل دارد. بدان چه در مثل همان مورد از مقالات نوشته و مذکور آمده است و تفاوت قسمتهای دیگر و نبودن آن در مقالات دلیل آن که این فصول تألیف جداگانه می باشد نیست چه نسخه مقالات که اکنون در دست داریم ناقص و آشفته و درهم است.» [۲۰]
آقای فروزان فر تنها در این کتابش، بیش از سی و اندی ارجاع به کتاب مناقب العارفین دارد و این خود حاکی از اهمیت و اعتبار این کتاب در نزد اساتید فن است. او تاکید می کند که اکثر حکایات مناقب العارفین را در کتاب خویش گنجانده تا جایی که خواننده کتاب او، نیازی به مطالعه مناقب العارفین نخواهد داشت. وی در مقدمه کتابش درباره مناقب العارفین می نویسد:
«مناقب العارفین تألیف شمس الدین افلاکی که مشتمل است بر شرح حال: سلطان العلما بهاء ولد، برهان الدین محقق، شمس الدین تبریزی، مولانا جلال الدین صلاح الدین زرکوب، حسام الدین چلبی، بهاء الدین محمد معروف به سلطان ولد، عارف چلبی فریدون بن سلطان ولد، مؤلف این کتاب معاصر سلطان ولد بوده و اطلاعات مفید از تاریخ خاندان مولانا به دست داده و خامه ای توانا داشته است و اکثر مطالب آن را در ضمن این رساله مندرج کرده ام چندانکه خوانندگان را به خواندن مناقب حاجت نیست»[۲۱]
دکتر عبد الحسین زرین کوب و اعتبار مناقب العارفین
همانگونه که گذشت دکتر زرین کوب حکایت درخواست شاهد و شراب از مولوی را با همان تقریر مشخص و مورد نظر منتقدان معنا نموده و به آن استناد کرده بود. اما وی در کتاب های خویش بارها به مناقب العارفین ارجاع داده و حکایات بسیاری از را از آن نقل می کند. این نقل ها نیز اعتبار مناقب العارفین در دیدگاه دکتر زرین کوب را به وضوح روشن می سازد. تا جایی که در کتاب سر نی تاکید می کند اینکه برخی حکایات در مناقب العارفین و رساله سپهسالار با تفصیل بیشتری آمده اما در ولدنامه موجز است، نمی تواند مستندی برای رد و جرح روایات سپهسالار و افلاکی باشد. وی می نویسد:
« به هر حال روایات سلطان ولد و آنچه سپهسالار و افلاکى هریک جداگانه و هر دو به طور قطع با اخذ و نقل از او و مریدانش نقل کردهاند، حوادث جالبى را که طىّ آن زندگى آرام یک واعظ و مفتى و مدرّس جوان اما غریب و در عین حال موقر و پرهیبت قونیه را تبدیل به یک طوفان متحرک و بىقرار مىسازد، با لحنى که در غالب مناقب نامههاى صوفیه و آنچه مریدان و فرزندان مشایخ در کرامات و احوال آنها جمع و تدوین مىکنند سابقه دارد به بیان مى آرند. با آنکه روایات ولدنامه درین باب به عصر مولانا نزدیکتر و به محیط حیات و خانواده او مربوطتر مىنماید، تنها این نکته را که روایات او کوتاهتر و گهگاه فاقد تفصیل جزئیات است، نمىتوان مستند ردّ و جرح روایات سپهسالار و افلاکى شمرد.»[۲۲]
وی در این کتاب مخاطبین خود را در موارد بسیاری به مناقب العارفین ارجاع داده است.
استاد سید جعفر شهیدى و مناقب العارفین افلاکی
استاد سید جعفر شهیدى در کتاب شرح مثنوی خود، مناقب العارفین افلاکی را جزو منابع خود قرار داده و بارها حکایاتی را آن کتاب نقل می کند.
دکتر محمدعلی موحد مصحح مقالات شمس
دکتر محمدعلی موحد، عرفانپژوه برجسته و مصحح کتاب مقالات شمس در مقدمه تصحیح این اثر، مناقب العارفین را یکی از منابع اطلاعات مربوط به زندگانی شمس تبریزی می داند و در همان مقدمه بارها به این کتاب ارجاع می دهد. که نشان دهنده اعتبار این کتاب نزد دکتر موحد و اعتماد او به گزارش های آن است.[۲۳]
استاد ذبیح الله صفا و اعتبار کتاب مناقب العارفین
استاد ذبیح الله صفا از اساتید برجسته ادبیات فارسی و شخصیّت برجسته ادبی ایران معاصر، مناقب العارفین را یکی از منابع معتبر قرن هشتم هجری درباره مولوی می داند که شامل فوائد تاریخی بسیاری است. وی در کتاب گنجینه سخن می نویسد:
«مناقب افلاکی از حیث انشاء سلیس و روانی که دارد از جمله کتب خوب فارسی است و چون حاوی اطلاعات بسیار سودمندی در باره مولوی و جانشینان و خاندان او، و نیز شامل فوائد بسیار تاریخی است، از جمله کتابهای معتبر قرن هشتم هجری شمرده میشود.»[۲۴]
او همین مضمون را در کتاب دیگر خویش نیز یادآور شده، مناقب العارفین را کتابی سودمند می داند که حاوی اطلاعاتی دست اول است.[۲۵]
اشکال برخی اساتید به کتاب مناقب العارفین
اما اشکالی که برخی از اساتید به مناقب العارفین گرفته اند، این بوده که گاهی در کرامات مولوی اغراق کرده است.
کرامت تراشی برای مشایخ و اقطاب، امری رایج و مرسوم در تذکره نویسی صوفیان بوده است و برخی صوفیان برای مشایخ خود کرامات مشایخ دیگر را بازنویسی و به نام قطب خود منتشر می کردند و در این زمینه با یکدیگر به رقابت می پرداختند. عطار در موارد بسیاری در تذکره الاولیا، یک کرامت واحد را به چند تن از صوفیه، در زمانها و مکانهای مختلف، نسبت می دهد.[۲۶] در هر قرنى نیز قصص کرامات منسوب و به اولیاء بیشتر می شد و به جائى رسید که مجلدات بسیارى در این زمینه به وجود آمد.[۲۷]
صوفیه حتی از کرامات انبیاء و اهل بیت علیهم السلام گرته برداری کرده و مشابه آن را برای مشایخ و اقطاب خود نقل نموده اند. نزول طعام از غیب، راه رفتن روی آب، نسوختن در آتش، میوه دادن چوب خشکیده، سخن گفتن گیاه و حیوان با سران صوفیه، جوشیدن چشمه از زمین، مسخّر کردن وحوش و انس با حیوانات، دینار آوردن ماهی برای صوفی و سیر کردن جماعتی انبوه با طعامی اندک، از جمله مواردی هستند که در آن صوفیه، معجزات و کرامات انبیاء و اهل بیت علیهم السلام را برای مشایخ خود مشابه سازی نموده اند.[۲۸]
نتیجه اینکه این کرامت تراشی ها منحصر در مناقب العارفین نیست و در تمام کتب صوفیه چنین مواردی مشهود و رایج است. و پر واضح است که داستان مورد بحث این مقاله، یعنی طلب شاهد و شراب از مولوی نیز ربطی به اغراق در کرامات و امور خارق العاده ندارد و این موضوع، نمی تواند مستمسکی برای تطهیر شمس و مولوی باشد.
برخی هم به قسمتی از کتاب که زندگانی بهاءولد در آن آمده است، با دید انتقادی نگریسته اند[۲۹] که اولا این دیدگاه تمامی پژوهشگران و اساتید نبوده و قابل بررسی و ارزیابی است. در ثانی داستان مورد بحث ما، ارتباطی با این بخش ندارد.
زیر سوال بردن اعتبار مولف کتاب (افلاکی)
ترفند بعدی وکیلی در توجیه درخواست های شنیع شمس از مولوی، خدشه در شخصیت و اعتبار نویسنده و مولف مناقب العارفین است.
وکیلی می گوید که افلاکی شاگرد فردی شراب خوار بوده است ولی نامی از این فرد شرابخوار نمی برد! این فرد شراب خوار عارف چلپی، نوه مولوی و از جانشینان او در طریقت است.
جالب است که در سخنان وکیلی با استاندارد های دوگانه ای مواجه می شویم! وی در توجیه عمل شنیع شمس مبنی بر درخواست شراب از مولوی، می گوید که شمس گفته که من عذری دارم. و حتما عذری شرعی در میان بوده و نمی توان برای این عمل، شمس را مذمت نمود.
اما وکیلی در مواجهه با نوه مولوی – که به نقلی به دستور پزشکان به نوشیدن شراب مبادرت نموده بود[۳۰]، و یا در نقلی دیگر، افلاکی او را صراحتا از اتهام نوشیدن شراب تبرئه نموده است[۳۱]– نوه مولوی را فردی لاابالی می نمایاند تا از این رهگذر بتواند اعتبار عارف چلپی و احمد افلاکی و در نهایت اعتبار مناقب العارفین را زیر سوال ببرد. این قضاوت های متناقض و دوگانه وکیلی در یک مورد خاص، خود نشانگر میزان حریت علمی، حقیقت طلبی و صداقت وی است!
اما درباره عارف چلپی لازم است که نکاتی عرض شود. اولا نوه مولوی دارای جایگاه رفیعی در طریقت مولویه و در نزد مولوی و سلطان ولد(فرزند محبوب مولوی) بوده و نقش بسزائی در گسترش طریقت مولویه داشته است. نویسنده مناقب العارفین نیز در طریقت مولویه به مقام ارشاد می رسد و از خواص نوه مولوی بوده است. در ثانی حکایات نقل شده در مناقب العارفین به تاکید اساتید فن، منحصر در این کتاب نیست و در منابع دیگر مانند رساله سپهسالار و مقالات شمس و فیه ما فیه و… نیز آمده است که در ادامه به شرح این موارد می پردازیم.
عارف چلبی نوه مولوی از طرف سلطان ولد (فرزند محبوب مولوی و جانشین وی در طریقت که نزدیک سی سال در مسند جانشینی پدرش بوده است) و نوه دختری شیخ صلاح الدین زرکوب بود. او در ۸ ذی القعده ۶۷۰ هجری قمری متولد شد. مولوی از این تولد بسیار شادمان گشت و او را جلال الدین محمد فریدون نام نهاد و به یارانش گفت که به او اولوعارف (امیرعارف) بگویند. پدرش سلطان ولد او را شیخ الارواح خطاب می کرد و تربیتش را به فردی به نام صلاح الدین ملطی از مریدان نزدیک مولوی سپرد. بعد از وفات سلطان ولد عارف چلبی خلافت یافت و بر مسند ارشاد تکیه زد و برای اشاعه طریقت مولویه به سفر پرداخت و خانقاه های بسیاری بنا کرد و طریقت مولویه را گسترش داد.[۳۲]
افلاکی از نزدیکان و مریدان خاص شیخ جلال الدین عارف، نوه مولوی بوده است و جایگاه رفیعی در میان خاندان مولوی و طریقت مولویه داشته است. افلاکی به سبب دلبستگی بسیار به عارف چلبی، به عارفی معروف شد. [۳۳] افلاکی مورد توجه خاص عارف چلبی بود، تا جایی که در سفرهای وی او را همراهی می کرد[۳۴].[۳۵] مولف مناقب العارفین در خدمت عارف چلبى به درجات عالى نائل شد و تا بدان جا پیش رفت که مقام مرشدی در طریقت را دریافت نمود. [۳۶]
عارف چلپی(نوه مولوی)، خود به احمد افلاکی مأموریت تالیف کتاب مناقب العارفین را می دهد. [۳۷] یکی از مآخذ عمده مناقب العارفین، رساله فریدون بن احمد سپهسالار بوده که افلاکی نزدیک به سه چهارم مطالب آن را با تغییری مختصر در عبارات نقل کرده است. [۳۸] و همانگونه که پیش تر اشاره شد بسیاری از حکایات و مطالب نقل شده در این کتاب، در مقالات شمس، معارف (اثر بهاءالدین ولد پدر مولانا)، فیه مافیه، مکتوبات مولانا جلالالدین، ولد نامه (= مثنوی ولدی یا ابتدانامه) و معارف سلطان ولد، رباب نامه و انتهانامه نیز آمده است.[۳۹]
در نهایت عارف چلپی نیز وصیت می کند که پس از مرگش، احمد افلاکی به مرتبه نگهبانی تربت مولوی گمارده شود.[۴۰] افلاکی تا آخر عمر، در قونیه ماند و نزدیک قبر مولوی به خاک سپرده شد.[۴۱]
آیا انحرافات مولوی و انتقادات وارده بر وی، منحصر در مناقب العارفین است؟
وکیلی در بخش دیگری می گوید که عمده مطالبی که در نقد مولوی استفاده می شود از مناقب العارفین است.
این در صورتی است که اولا همانگونه که اشاره شد، بسیاری از حکایات مناقب العارفین در کتب معتبر دیگر آمده و برای نمونه سه چهارم مطالب رساله سپهسالار که وکیلی از آن با تمجید یاد می کند، توسط مولف در مناقب العارفین درج شده است.[۴۲]
در ثانی بیشتر انتقادات وارد بر مولوی ناظر به اشعار مثنوی و دیوان او و سایر کتب دست اول است. برای نمونه مطالب خلاف اسلام و تشیع یا استفاده از الفاظ رکیک در کتبی مانند مقالات شمس، فیه ما فیه و مثنوی و دیوان شمس به وفور یافت می شود. جهت مطالعه بیشتر می توانید به مجموعه مقالات منتشر شده در همین وبسایت در نقد مولوی مراجعه کنید تا باطل بودن این ادعا آشکار شود. لذا این سخن وکیلی نیز گمراه نمودن مخاطبین نا آگاه و عوام فریبی و خیانت به آنان است.
در پایان و برای حسن ختام سخن علامه مجلسی (ره) درباره انحرافات مولوی را یادآور می شویم. ایشان در کتاب عین الحیات می نویسد: «و در هیچ صفحه از صفحه هاى مثنوى نیست که اشعار به جبر یا وحدت وجود یا سقوط عبادات یا غیر آنها از اعتقادات فاسد نکرده باشد.»[۴۳]
نتیجه
در این نوشتار تبیین شد که وکیلی معنای داستان مورد بحث را (درخواست شراب و شاهد از مولوی توسط شمس) بر خلاف عبارات صریح متن، شواهد و قرائن موجود در کتب دست اول دیگر، و بر خلاف تقریر اساتید فن از این حکایت، تحریف نموده و مخاطبین ناآگاه خویش را فریب داده است.
در ابتدا به قرائنی مانند درخواست شمس از یکی از سران تصوف که مرتبط با شراب نوشی است و همچنین مطالبی درباره گرایش وی به شاهد بازی اشاره شد. سپس تقریر استاد زرین کوب از این واقعه نقل شد.
در ادامه به ادعای غریب وی در رد اعتبار مناقب العارفین پرداخته و تاکید اساتید برجسته این عرصه درباره اهمیت و اعتبار آن عنوان شد.
وکیلی با تحریف عبارات گولپینارلی چنان وانمود میکند که اساتید فن این کتاب را جعلی می دانند.
در حالی که گورپینارلی با تاکید بسیار بر اعتبار و اهمیت مناقب العارفین، می گوید که اکثر اطلاعات موجود در مناقب العارفین چنان معتبر است که به استناد آنها می توان تاریخ را تصحیح کرد و می نویسد که روایات مناقب العارفین زاده تخیل یا مجعول نیست.
و بیان شد اینگونه نیست که مناقب العارفین چیزی جدای از رساله سپهسالار و مقالات شمس و فیه ما فیه و … سایر آثار مربوط به مولوی بوده باشد. رساله سپهسالار مبنای تالیف مناقب العارفین بوده و سه چهارم مندرجات رساله مزبور در آن تکرار شده است. و اینکه معارف بهاء ولد، مقالات شمس، فیه مافیه، مکتوبات مولانا جلال الدین و حواشی مولوی بر کتب مختلف، ولد نامه، معارف سلطان ولد، رباب نامه و انتهانامه از دیگر مراجع کتبی افلاکی بوده اند.
سپس قضاوت های متناقض وکیلی در برخورد با مساله ای واحد (شراب خواری شمس و عارف چلپی) مورد نقد و بررسی قرار گرفت و در انتها سخن کاملا ناصحیح وی که مدعی است «عمده مطالبی که در نقد مولوی استفاده می شود از مناقب العارفین است»، پاسخ داده شد. بیشتر انتقادات وارد بر مولوی ناظر به اشعار مثنوی و دیوان او و سایر کتب دست اول است. برای نمونه مطالب خلاف اسلام و تشیع و یا استفاده از الفاظ رکیک در کتبی مانند مقالات شمس، فیه ما فیه و مثنوی و دیوان شمس به وفور یافت می شود.
محمد حسن وکیلی با بی تقوایی و بی اخلاقی، در یک سخنرانی کوتاه اینگونه با چندین ادعای باطل و فریبنده، شخصیت واقعی شمس و مولوی را تحریف و به مخاطبین خویش خیانت و آنان را گمراه می کند.
[۱] بنای ما این نبود که در برابر جریان های انحرافی مانند صوفیان مشهد، از الفاظی مانند خیانتکاری و فریب و… استفاده کنیم، اما از آنجایی که آنها پا را از حد فراتر گذاشته و حتی برای فریب مراجع تقلید نیز اقدام نموده اند، و از آنجایی که شخص آیت الله سبحانی نیز فریبکاری آنها را خیانت نامید، لذا لازم به نظر آمد که کمی صریح تر با این جریان پرده در و فریبکار مواجه شده و خیانت های آنان را آشکار نماییم، شاید که برای جویندگان حق و حقیقت راهشگا باشد
[۲] شمس تبریزی، مقالات، تحصیح احمد خوشنویس (عماد)، تهران، زهره، ۱۳۴۹، ص ۳۴۷
[۳] شمس تبریزی، مقالات، تصحیح محمد علی موحد، انتشارات خوارزمی، چاپ چهارم، ۱۳۹۱، ص ۳۲۴
[۴] شمس تبریزی، مقالات، تحصیح احمد خوشنویس (عماد)، تهران، زهره، ۱۳۴۹، ص ۲۰۹
[۵] عبد الرحمن جامى، نفحات الانس، مطبعه لیسى، کلکته، ۱۸۵۸، ص ۵۴۲
[۶] پله پله تا ملاقات خدا، عبدالحسین زرین کوب، انتشارات علمی، تهران، ۱۳۹۰، چاپ سی و یکم، ص ۱۲۰
[۷] نفحات الأنس، عبد الرحمن جامى، مطبعه لیسى، کلکته، ۱۸۵۸م، ص ۵۳۸
[۸] رک به: مقاله “مناقب العارفین احمد افلاکی”، علی اکبر کوثری، مجله یغما، دی ۱۳۵۰ – شماره ۲۸۰، صص ۶۰۷ تا ۶۱۳
[۹] برای ارزش این کتاب از لحاظ تاریخی رجوع شود به:
Köprülü. Fuad, Anadolv Jelevklulari tarihinin yerli kaynaklari, Belleten, 1943 vol 7 p. 422
[۱۰] با تأملی در کتاب «مناقبالعارفین»اثرشمسالدین احمد عارفی افلاکی / سیمای انسانی و اخلاقی مولانا، دکتر احمد کتابی
[۱۱] مقاله ” زندگانی شمس الدین احمدی افلاکی و بررسی انتقادی مناقب العارفین “، تحسین یازیجی، مترجم: صائمه اینال، مجله معارف اسلامی، فروردین ۱۳۵۰ – شماره ۱۲، ص ۲۳
[۱۲] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، صص ۲۵-۳۰
[۱۳] گنجینه سخن، ذبیح الله صفا، تهران، ۱۳۵۰، ج ۴، ص ۲۸۱
[۱۴] مقاله ” زندگانی شمس الدین احمدی افلاکی و بررسی انتقادی مناقب العارفین “، تحسین یازیجی، مترجم: صائمه اینال، مجله معارف اسلامی، فروردین ۱۳۵۰ – شماره ۱۲
[۱۵] مناقب العارفین، افلاکی، تحسین یلزیجی، انقره، ۱۹۵۹-۱۹۶۱
[۱۶] رساله سپهسالار، سعید نفیسی، تهران، ۱۳۲۵
[۱۷] مقاله ” زندگانی شمس الدین احمدی افلاکی و بررسی انتقادی مناقب العارفین “، تحسین یازیجی، مترجم: صائمه اینال، مجله معارف اسلامی، فروردین ۱۳۵۰ – شماره ۱۲، صص ۲۳ تا ۲۷
[۱۸] مولانا جلال الدین، زندگانی، فلسفه، آثار و گزیده ای از آنها، عبدالباقی گولپینارلی، ترجمه توفیق هاشم پور سبحانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵، چاپ سوم، صص ۷۹ الی ۸۱
[۱۹] مولویه بعد از مولانا، عبدالباقی گولپینارلی، ترجمه توفیق سبحانی، انتشارات کیهان، تهران، ۱۳۶۶، صص ۱۷۳-۱۷۴
[۲۰] مولانا جلال الدین محمد، بدیع الزمان فروزان فر، انتشارات معین، تهران، ۱۳۸۷، چاپ سوم، صص ۱۳۷ الی ۱۴۱
[۲۱] مولانا جلال الدین محمد، بدیع الزمان فروزان فر، انتشارات معین، تهران، ۱۳۸۷، چاپ سوم، ص ۲۲
[۲۲] سر نى، دکتر عبد الحسین زرین کوب، اننتشارات علمی، تهران، ۱۳۸۷، چاپ هفتم، ج۱، ص ۶۸
[۲۳] شمس تبریزی، مقالات شمس، تصحیح محمدعلی موحد، انتشارات خوارزمی، تهران، ۱۳۹۱، چاپ چهارم، ص۲۰
[۲۴] گنجینه سخن، ذبیح الله صفا، موسسه انشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۰، چاپ پنجم، جلد۴، ص۲۸۱
[۲۵] تاریخ ادبیات در ایران، ذبیح الله صفا، انتشارات فردوس، تهران، ۱۳۶۹، چاپ هفتم، جلد سوم – بخش دوم، ص ۱۲۸۵
[۲۶] برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر ک به: صور نوعیّۀ کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا، دکتر رضا صادقی شهپر، فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س ۶ ش ۱۹ تابستان ۸۹
[۲۷] تاریخ تصوف در اسلام، قاسم غنی، زوار، تهران، ۱۳۹۳، چاپ ۱۲، صص ۲۶۳ و ۲۶۲
[۲۸] برای مطالعه بیشتر در این زمینه ر ک به: صور نوعیّۀ کرامات اولیا در میان معجزات و قصص انبیا، دکتر رضا صادقی شهپر، فصلنامۀ ادبیات عرفانی و اسطوره شناختی، س ۶ ش ۱۹ تابستان ۸۹
[۲۹] برای نمونه رک به: (سرّ نی، عبدالحسین زرینکوب، دو جلد، انتشارات علم، تهران، ۱۳۷۲، ج۱، ص۶۸) و (مولانا جلال الدین زندگانی، فلسفه، عبدالباقی گولپنارلی، ترجمه و توضیحات دکتر توفیق سبحانی، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، تهران، ۱۳۷۵، چاپ سوم، صص ۸۶ و ۸۸)
[۳۰] مناقب العارفین، احمد افلاکی، بی نا، آنکارا، ۱۹۵۹م، ج۲، صص ۸۷۴ الی ۸۷۷
[۳۱] مناقب العارفین، احمد افلاکی، بی نا، آنکارا، ۱۹۵۹م، ج۲، ص۸۸۵
[۳۲] مولوی: دیروز و امروز، شرق و غرب، فرانکلین دی، لوئیس، ترجمه فرهاد فرهمندفر، صص۵۶۴۵۵۵
[۳۳] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۴ و ۳۸۸
[۳۴] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، ص۱۱
[۳۵] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، ج۱، ص۹۳۱ -۹۳۲
[۳۶] سفینه نفیسه مولویان، ثاقب دده، مصر، ۱۲۸۳ق، ج۳، ص۸
[۳۷] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، صص۱۷-۱۸
[۳۸] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، ص ۲۴
[۳۹] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، صص ۲۵-۳۰
[۴۰] مولویه بعد از مولانا، گولپینارلی عبدالباقی، ترجمه توفیق ه سبحانی، تهران، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۷۳
[۴۱] مولویه بعد از مولانا، گولپینارلی عبدالباقی، ترجمه توفیق ه سبحانی، تهران، ۱۳۶۶ش، ج۱، ص۱۷۳
[۴۲] مناقب العارفین، افلاکی احمد، به کوشش تحسین یازیجی، آنکارا، ۱۹۶۷م، مقدمه یازیجی، ج۱، صص ۲۵-۳۰
[۴۳] عین الحیات، محمد باقر مجلسی، انوار الهدی، قم، ۱۳۸۲، صص۴۵۷ – ۴۵۹