پیشنهادی:

ملاصدرا چگونه روایات را تفسیر می کند؟ فهم بسیار ضعیف ملاصدرا از روایات

مدیر سایت
1,458

از جمله اشکالاتی که منتقدین صدرای شیرازی بر او وارد می کنند، نا به جا بودن اسلامی خواندن مطالب و مبانی فلسفی اوست. و البته این گذشته از ایرادات عقلی بسیاری است که بر مبانی فلسفی او ذکر می شود.[۱]

بسیاری از مدافعین این نظام فکری نیز همواره بر عمق دانش دینی و حدیثی سران این جریان تأکید می ورزند. از همین روی ارائه شواهد متعدد بر ضعف مستندات روایی سردمداران این جریان اهمیت بسزایی دارد. به نظر می آید امثال صدرا چنانکه برخی از پیروان معاصر او اذعان نموده اند، در استناد به اخبار بیشتر به دنبال یافتن شاهد مثال بر یافته های ذهنی خود هستند، و لذا چندان اهتمامی به دقت در دلالت و اسناد اخبار ندارد. ملاصدرا با در آمیختن فلسفه با عرفان ابن عربی، در سهل انگاری در زمینه استفاده از نصوص نیز راهی مشابه ابن عربی را در پیش گرفت. در ادامه به چند نمونه از کج فهمی های عجیب وی از روایات اشاره می شود.

 

نمونه اول: …انا النذیر العریان

ملاصدرا برای اثبات تجرد روح به حدیث «أنا النذیر العریان» استناد کرده است.[۲] او مدعی است در این حدیث «عریان» به معنای عاری از مادیت است:

«روی عن النبی (صلی الله علیه و آله) : أنا النذیر العریان، و هذا إشاره إلى تجرد النفس عن علائق الأجرام.»[۳]

 

بررسی:

تعبیر «انا النذیر العریان» در بین عرب ضرب المثل متداولی است. ابن منظور می نویسد:

«عن ابن درید قال: سأَلت أَبا حاتم عن قولهم أَنا النَّذِیرُ العُرْیان‏، فقال: سمعت أَبا عُبیده یقول: هو الزبیر بن عمرو الخثْعَمی، و کان ناکِحاً فی بنی زُبَیْد، فأَرادت بنو زبید أَن یُغِیروا على خَثْعَمَ فخافوا أَن یُنْذِر قومَه فأَلقَوْا علیه بَراذِعَ و أَهْداماً و احتَفَظوا به فصادف غِرّه فحاضَرَهم و کان لا یُجارَى شَدًّا، فأَتى قومَه فقال: «أنا المُنْذِرُ العُرْیان یَنْبِذ ثَوبَه // إِذا الصَّدْقُ لا یَنْبِذْ لَکَ الثَّوبَ» کاذِبُ‏ الأَزهری: من أَمثال العرب فی الإِنذار: أَنا النَّذِیرُ العُرْیان‏؛ قال أَبو طالب: إِنما قالوا أَنا النذِیرُ العریان‏ لأَنّ الرجُل إِذا رأَى الغاره قد فَجِئَتْهُم و أَراد إِنذار قومه تجرّد من ثیابه و أَشار بها لیُعلم أَن قد فَجِئَتْهُم الغاره، ثم صار مثلًا لکل شی‏ء تخاف مُفاجأَته.» [۴]

ابن منظور همچنین می نویسد: «[قال]ابن السکیت فی قولهم أَنا النَّذیر العُریان‏: هو رجل من خَثْعَم، حَمَل علیه یومَ ذی الخَلَصه عوفُ بنُ عامر بن أبی عَوْف بن عُوَیْف بن مالک بن ذُبیان ابن ثعلبه بن عمرو بن یَشْکُر فقَطع یدَه و ید امرأَته، و کانت من بنی عُتْواره بن عامر بن لیث بن بکر بن عبد مناه بن کنانه. و فی الحدیث: أَن النبی، صلى الله علیه و سلم، قال‏: إنما مَثَلی و مَثَلُکم کمثل رجل أَنْذَر قومَه جَیْشاً فقال: أَنا النَّذیر العُرْیان‏ أُنْذِرکم جَیْشاً.» [۵]

بنابراین مفهوم این جمله، انذار از امری مهم، ناگهانی و قریب الوقوع با دلیل آشکار است. حدیثی که ابن منظور نقل کرده، کاملا گویا است؛ ولی ملاصدرا و پیشنیان او با تقطیع نادرست معنای آن را مختل کرده اند.

 

نمونه دوم: …کن اباذر

ملاصدرا در آغاز سفر سوم از کتاب اسفار، پس از تعریف و تمجید بسیار از خود و تکرار دعاوی بلند پروازانه و تحقیر مخالفان و توهین به جمهور علماء، به توصیف مقاماتی پرداخته که انسان با فلسفه و تصوف به آن دست می یابد:

«و لذلک‏ ورد فی بعض الصحف المنزله من الکتب السماویه أنه قال سبحانه: یا بن آدم خلقتک للبقاء و أنا حی لا أموت أطعنی فیما أمرتک و انته عما نهیتک أجعلک مثلی حیا لا تموت‏ و ورد أیضا عن صاحب شریعتنا ص فی صفه أهل الجنه أنه: یأتی إلیهم الملک فإذا دخل علیهم ناولهم کتابا من عند الله بعد أن یسلم علیهم من الله فإذا فی الکتاب من الحی القیوم الذی لا یموت‏ إلى الحی القیوم الذی لا یموت أما بعد فإنی أقول للشی‏ء کن فیکون و قد جعلتک الیوم تقول للشی‏ء کن فیکون‏ فهذا مقام من المقامات التی یصل إلیها الإنسان بالحکمه و العرفان و هو یسمى عند أهل التصوف بمقام کن کما ینقل‏ عن رسول الله ص فی غزوه تبوک فقال کن أبا ذر فکان أبا ذر و له مقام فوق هذا یسمى بمقام الفناء فی التوحید …»[۶]

 

بررسی:

ملاصدرا سخن رسول خدا (ص) را که در سفر تبوک فرمود: «کن اباذر» دلیل بر مقام «کن» نزد صوفیه دانسته که در آن انسان به هر چه بگوید: «باش» ، می شود!

ماجرا از این قرار است که در سفر تبوک، ابوذر به دلیل ضعف شترش از سپاه عقب ماند و سرانجام پس از سه روز با پای پیاده خود را به سپاه رساند. سپاهیان از دور شخصی را دیدند که به سمت سپاه می آید. پیامبر فرمود: «کن اباذر» چیزی نگذشت که مردم گفتند: او ابوذر است. [۷]

ملاصدرا و پیشنیان او که هیچ شناختی از اصطلاحات عربی و لسان روایات ندارند –یا اطلاع دارند و مردم را فریب می دهند- ادعا کرده اند که در این جا پیامبر با گفتن «کن اباذر» در واقعیت، تصرف و «کن فیکون» کرده است! در حالی که برای هر عاقلی با خواندن این داستان مشخص می شود که چنین چیزی نبوده و ابوذر از پیش به سمت سپاه در حال حرکت بود و به نزدیکی سپاه که رسید پیامبر فرمود: «کن اباذر» پس چگونه می توان کلام پیامبر را به منزله تصرف و مقام کن فیکون تلقی کرد؟!

اما تعبیر «کن فلاناً» تعبیر رایجی بین عرب است و هنگامی به کار برده می شود که شبحی از دور می بینند و گمان می کنند و امیدوارند فلان شخص باشد. چنان که در همین داستان تعبیر «کن اباخثیمه» نیز به کار رفته است.[۸] و یا در شرایط مشابهی تعبیر «کن علیّاً» به کار رفته است.[۹]

ابن منظور در لسان العرب می نویسد: « فی حدیث تَوْبهِ کَعْبٍ‏: رأَى رجلًا لا یَزُول به السَّرابُ فقال کُنْ أَبا خَیْثَمه. أَی صِرْهُ. یقال للرجل یُرَى من بُعْدٍ: کُن‏ فلاناً أَی أَنت فلان أَو هو فلان. و فی حدیث عمر‏: أَنه دخل المسجد فرأَى رجلًا بَذَّ الهیئه، فقال: کُنْ‏ أَبا مسلم.»[۱۰]

 

نمونه سوم: …من رآنی فقد رأى الحق

ملاصدرا برای اثبات تجرد نفس به این حدیث نیز استناد جسته است:

«من رآنی فقد رأى الحق» (هر که مرا ببینید حق را دیده است)[۱۱]

به ادعای او معنای حدیث این است که هر که رسول خدا صلی الله علیه و آله را ببیند؛ خدا را دیده است، بنابراین بین وجود ایشان و خداوند مناسبتی هست، پس باید وجود ایشان مجرد باشد!

 

بررسی:

جالب است که حدیث مذکور اصلا ربطی به این مسائل ندارد. صدرا طبق عادت همیشگی خود، متن حدیث را بریده و معنای آن را به کلی تحریف کرده است.

محدثان شیعه و سنی این روایت را با الفاظ مختلف، در ابواب مربوط به خواب و رؤیا نقل کرده اند:

من رآنی فی المنام فکأنما رآنی فی الیقظه. (أمالی المرتضى، دار الفکر العربی‏، ج‏۲، ص: ۳۹۴)

من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتمثّل بی (مجمع الزوائد، دار الکتب العلمیه، ج ۷، ص۱۸۱)

من رآنی فقد رأى الحق فان الشیطان لا یتکوّننی (صحیح البخاری، دارالفکر، ج ۸، ص۷۲)

من رآنی فقد رأى الحق فإن الشیطان لا یتزیّى بی (الجامع الصغیر، دارالفکر، ج۲، ص۶۰۲

من رآنی فقد رآنی فان الشیطان لا یتشبه بی (کنز الفوائد، دار الذخائر، ج‏۲، ص: ۶۳)

بنابراین مقصود حدیث این است که هر کس رسول خدا صلی الله علیه و آله را در خواب (یا بیداری) ببیند، به راستی او را دیده و رؤیایش صادقه است؛ زیرا شیطان نمی تواند به شکل رسول خدا صلی الله علیه و آله در خواب یا بیداری ظاهر شود. این معنایی است که عموم عالمان حدیث و لغت و عقلا فهمیده اند. (که البته به نظر نگارنده در مورد کسی است که حضرت صلی الله علیه و آله را پیشتر دیده باشد و بشناسد.) اما صدرا «حق» را به معنای خداوند متعال دانسته و در مواضع متعدد به این حدیث استناد کرده است.

 

نمونه چهارم: …پاره گوشت پخته و سرد!

شاهد مطلب این بخش در شرح خطبه بلیغ علوی در بحث توحید است که می فرماید: «… الَّذِی لَا مِنْ شَیْ‏ءٍ کَانَ، وَ لَا مِنْ شَیْ‏ءٍ خَلَقَ مَا کَانَ، قُدْرَهٌ بَانَ بِهَا مِنَ الْأَشْیَاءِ، وَ بَانَتِ الْأَشْیَاءُ مِنْهُ…»

صدرا در اینجا کلمه «قدره» را «فدره» خوانده و یا آنکه اشتباه ساده نسخه تصحیف شده را در نیافته است! «فدره» لفظی نا مأنوس و نه چندان فصیح و البته نا متناسب با معنا و بلاغت حدیث است که معنای آن را «یک پاره گوشت پخته و سرد» ذکر کرده اند![۱۲] که در احادیث امامیه اصلاً آن را نیافتیم! و به طور کلی چندان استعمال ندارد؛ چه برسد در چنین خطبه بلیغی!

از سوی دیگر صدرا فعل «خلق» را بدون متعلق رها کرده و «ما کان» را به فدره چسبانده و نا گزیر برای حل محل عبارت بعد نیز به مشکل برخورده است:

«قوله: ما کان فدره بان بها من الاشیاء…» [۱۳]

محدث نوری رحمه الله تذکر می دهد که در عموم نسخه های صحیح کافی لفظ «قدره» ثبت شده است؛ نه فدره، و اقوال بسیاری از علما را آورده و نشان می دهد شرح همه شرّاح کافی نیز بر همین معنای قدرت بوده است، (و البته شواهد بسیار دیگر نیز از احادیث و اقوال و آثار بر آن قابل اقامه است.) و تأکید می کند که گذشته از اشکالات نسخه شناسی و عدم فحص در اقوال و آثار، بنا بر برداشت صدرا، حدیث نه از نظر نحوی صحیح است، و نه از نظر بلاغی و معنایی:

«و أنت خبیر بأنّ (ما) موصوله، و جمله (ما کان) متعلّقه بخلق، و (لا) نافیه کما علیه بناء کلامه، و یکون ابتداء الجمله و یصیر قوله علیه السلام: (خلق) بلا متعلّق، ثم إن استعمال هذه الکلمه الغریبه الوحشیّه الغیر المعهوده فی کلماتهم (علیهم السلام) خصوصا فی هذه الخطبه البلیغه التی صرّح بأنّها فی‏ أعلى درجه الفصاحه، ما لا یخفى. مع أنّ فی التعبیر عن الفصل الممیّز بقطعه من اللحم من البروده و البشاعه ما لا یحصى، بل على ما فسره فاللازم أن یکون الکلام هکذا: ما کان له فدره أی فصل یمیّزه عمّا عداه، و على ما ذکره فی آخر کلامه من أن امتیازه عن الأشیاء و امتیازها عنه تعالى بنفس ذاته المقدسه، فالمناسب حینئذ أن یکون (ما کان) متعلقا بالسابق، أو یکون القدره خبرا للمحذوف، أی هو تعالى فدره بان بها من الأشیاء و بانت الأشیاء منه، و هذا أحسن من نفیها عنه، کما لا یخفى.»[۱۴]

مرحوم محدث نوری همچنین در خاتمه المستدرک درباره ملّا صدرا می نویسد:

«و من تصانیفه شرح أصول الکافی (إلى أن قال) و فیه منه أوهام عجیبه بل فی کتاب التّوحید منه وهم لم یسبقه إلى مثله أحد و لم یلحقه أحد!»[۱۵] (و از تألیف های او شرح أصول الکافی است… که در این کتاب اوهام عجیبی است، و خصوصاً در کتاب التوحید آن توهمی است که پیش از او کسی چنین چیزی نیاورده و کسی را هم نرسد که بعدها چنین (خطایی) بکند.)

 

موارد فوق تنها چند نمونه از تأویلات فلسفی-عرفانی ملاصدرا بود که ظاهرا نشأت گرفته از عدم آشنایی او با زبان و ادبیات عرب و روایات و تفاسیر آنهاست و در عین حال به عنوان فهم عمیق و اسرار و دقائق تأویل معرفی گردیده است. این تأویلات عجیب و غریب نشان می دهد که او از مقدمات ابتدایی فهم حدیث نیز بی بهره بوده است.

 

نویسنده: دکتر عمیدرضا اکبری (با اندکی تغییر و ویرایش توسط مدیران سایت)


[۱] ر.ک به تنزیه المعبود، سید قاسم علی احمدی

[۲] الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، ج‏۸، ص۳۰۶

[۳] المبدأ و المعاد، ص ۳۰۳

[۴] لسان العرب، ذیل «نذر»

[۵] لسان العرب، ذیل «نذر»

[۶] الحکمه المتعالیه فى الاسفار العقلیه الاربعه، ج‏۶، صص ۹ -۱۰

[۷] تفسیر القمی، ج۱، ص۲۹۴

[۸] تفسیر القمی، ج۱، ص۲۹۴

[۹] شرح الأخبار فی فضائل الأئمه الأطهار علیهم السلام ؛ ج‏۱ ؛ صص۱۳۹ و ۳۲۲

[۱۰] لسان العرب، ج‏۱۳، ص۳۶۹

[۱۱] الاسفار العقلیه الاربعه، ج‏۸، ص۳۰۶

[۱۲] لسان العرب، ط-الهادی، ج‏۵، ص: ۵۰ و فرهنگ ابجدى، ط-اسلامی، ص: ۶۵۷

[۱۳] شرح أصول الکافی، صدرا، ج‏۴، ص ۱۰

[۱۴] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ط-آل البیت، الخاتمه،ج‏۲، ص ۲۴۴

[۱۵] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ط-آل البیت، الخاتمه،ج‏۲، ص ۲۴۱

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید