محمّدرضا شفیعی کدکنی در کتاب “زبان شعر در نثر صوفیه” نظریات ابن عربی در زمینه تربیت روحی انسان را بی فایده و بدون کاربرد می داند و می نویسد:
«کسی منکِر منظومهٔ فکری ابن عربی نیست. تأثیر شگرفی که او بر ذهنیّت عرفانی بعد از خود داشته است، چنان گسترده است که هر که بخواهد به انکار آن برخیزد، نادانی خویش را آشکار کرده است.
امّا این منظومهٔ فکری که نوعی بازی با شطرنج یا کلمات است، در حدّ نهایی خویش، از یک نظریهٔ معرفتشناسی فراتر نمیرود یا حدّاکثر، یک نظریهٔ منسجم در حوزهٔ هستیشناسی است. نظریهای که در عرصهٔ تربیت روحی انسان، هیچگونه کارایی ندارد.
شما میتوانید اَعْرَفِ عُرَفای این مکتب باشید و روزی یک میلیون جوان را با دست خودتان سر ببرید و در پایان روز هم بگوئید تجلّی ذات الهی بود از “عالَم اطلاق” و “مِن حیث هو فی ذاته” به عالَم “اعیان ممکنات” در صورت “اسم القاهر” و تمام شب را هم با اعصاب راحت و آسوده بخوابید.»
منبع: زبان شعر در نثر صوفیه/ درآمدی به سبکشناسی عرفان، محمّدرضا شفیعی کدکنی،انتشارات سخن، تهران، ۱۳۹۲، ص ۵۲۵