پیشنهادی:

نقد و بررسی اندیشه ولایت در عرفان نظری – محمدمهدی طوبایی

نقد و بررسی اندیشه ولایت در عرفان نظری [1] – استاد محمدمهدی طوبایی [2] چکیده ولایت در مکتب عرفا پیوند وثیقی با توحید عرفانی و مقامات خداوند دارد؛ زیرا ولایت ازجمله مقاماتی است که سالک … ادامه مطلب

تحلیلی از دیدگاه صوفیه دربارۀ ولی پنداری خود و امکان مخاطبۀ مستقیم با خداوند

شیوه های ارتباطی خداوند با انسان؛ تحلیلی از دیدگاه صوفیه درباره ولیّ پنداری خود و امکان مخاطبه مستقیم با خداوند

درجه علمی: علمی-پژوهشی | نویسنده: دکتر امداد توران[1]

چاپ شده در: مجله نقد و نظر، دوره 26، شماره 101، بهار 1400، صفحه 93-119

 

فهرست:

چکیده

مقدمه

  1. وحی و الهام
  2. وحی برای انبیا و حدیث یا الهام برای اولیا
  3. باواسطه‌بودن وحی و بی‌واسطه‌بودن حدیث و الهام
  4. تعمیم وحی و رسالت به غیر انبیا
  5. مروری بر معراج بایزید
  6. تحلیل مضمونی گزارش معراج بایزید
  7. مروری بر اسراء ابن‌عربی
  8. تحلیل مضمونی گزارش اسراء ابن‌عربی

نتیجه‌گیری

منابع و ماخذ

 

چکیده

صوفیان با تفکیک میان سلسله انبیا و سلسله اولیا، ویژگی دسته اول را مخاطبه با واسطۀ خداوند با ایشان و ویژگی دسته دوم را که خود را نیز جزو ایشان معرفی کرده‌اند، مخاطبه بی‌واسطۀ خداوند با ایشان دانسته‌اند؛ بر این اساس این پرسش مطرح می‌شود که مبنای نظری صوفیان بر اینکه اولیای غیرپیامبر در جایگاهی برتر از مقام انبیا قرار گیرند و به طور مستقیم با خداوند سخن بگویند چیست؟ و نیز این مخاطبۀ مستقیم با چه مضامینی صورت می‌گیرد. در نوشتار حاضر با هدف پاسخ به این دو پرسش، افزون بر ایضاح ولایت صوفیانه، دو تجربۀ معراج­گون صوفیان که در آن مدعی مخاطبه مستقیم با خداوند شده است، به روش توصیفی_تحلیلی بررسی می‌گردد: یکی معراج بایزید و دیگری اسراء ابن‌عربی. تحلیل این دو تجربه نشان می‌دهد که اولاً صوفیان برای خود امکان تجربه‌ای مشابه تجربۀ معراج پیامبر خاتم (صلی الله علیه و آله) قائل‌اند؛ به گونه‌ای که در طی آن چنان خود را به لحاظ وجودی به خداوند نزدیک می‌دیدند که هیچ واسطه‌ای، اعم از انس و ملک، میان ایشان و خداوند باقی نمی‌ماند و ثانیاً محور اصلی و نهایی گفتگوی ایشان با خداوند این‌همانی دو طرف گفتگو بوده است.

کلید‌واژه‌ها

وحی، الهام، نبوت، ولایت، بایزید، ابن‌عربی.

 

مقدمه

از جمله تجربه‌های باطنی صوفیان که در آثار خود فراوان از آن سخن گفته‌اند سخن‌گفتن مستقیم خداوند با ایشان است. در بسیاری از این تجربه‌ها صوفیِ‌ مورد خطاب الهی فقط شنونده نیست؛ بلکه

ادامه مطلب

آیت الله مصطفوی: عرفا نمی توانند مورد اعتنا باشند- چرا باید در موضوعات پیچیدگی ایجاد کنیم

به گزارش رسا، آیت‌الله سید حسن مصطفوی عضو هیأت علمی دانشگاه امام صادق (علیه السلام) امروز در همایش «علوم نقلی و تمدن اسلامی» که از سوی مجمع عالی حکمت اسلامی در تالار نور مشهد برگزار شد، گفت: تمام سعی عرفا در پرورش قوه خیال است و سرمایه اصلی آنان قوه تخیل است.

 

وی ادامه داد: اما اهل حکمت خیال را از ابزار ضعیف عقل می‌دانند؛ اگر تمام کتب عرفا را نگاه کنید قوه خیال بر آن حاکم است و ازاین‌جهت ازنظر ما که بحث عقلی می‌کنیم، علی رقم این‌که به آن‌ها احترام می‌گذاریم، نمی‌توانند مورد اعتنا باشند.

 

این استاد حوزه علمیه قم بابیان این‌که الهام و شهود از نظر عقلی ما موضوع قابل توجهی نمی‌تواند باشد، برهان متعلق به علم حصولی است، فلسفه و حکمت همان علم عقلی است و شیخ‌الرئیس هرگاه از عرفان یاد می‌کند، می‌گوید عرفان عقلی.

 

وی با بیان این‌که چرا باید در موضوعات پیچیدگی ایجاد کنیم،عنوان داشت: تمام فرمایشاتی که بزرگان دارند اگر در دایره عقل باشد

ادامه مطلب

نقد و بررسی تفسیر المیزان (تفسیر قرآن به قرآن،حدیث ثقلین و تفکر در ذات) – آیت الله سیدان

نقد و بررسی تفسیر المیزان (تفسیر قرآن به قرآن ، مضمون حدیث ثقلین و نهی از تفکر در ذات باریتعالی) در گفتگو با آیت الله سیدان

 

آیت الله سیداندر آغاز بفرمایید ارزیابى شما از المیزان و شخصیت نویسنده آن در سنجش با دیگر تفاسیر چیست؟

 

استاد سیدان: پیش از هر چیز، لازم مى دانم که به ابعاد روشن و ممتاز تفسیر شریف المیزان، اشاره اى هر چند به اجمال داشته باشیم «المیزان» از امتیازهاى فراوان و مهمى برخوردار است که بخشى از آنها را در جامعیت شخصیت مؤلف آن باید جست و جود کرد و برخى را در سبک و شیوه تألیف المیزان.

 

شخصیّتی چون علامه طباطبایی رحمه الله که از علوم عقلی و نقلی و دانش های مختلف حوزوی و دینی برخوردار بود، بدیهی است که وقتی به تفسیر قرآن روی می آورد، دستاورد او از کمال و جامعیتی بالا بهره داشته باشد.

 

چه این که اگر در عصر ایشان، فرد دیگری به کار تفسیر می پرداخت، ولی از نظر مایه ی علمی و بینش اجتماعی در سطح پایین تر قرار داشت، به رغم دسترسی به منابع فراوان تفسیری و مدارک علمی مختلف، باز هم انتظار نمی رفت که کاری در حدّ المیزان ارائه دهد. تبحّر بسیار بالا

ادامه مطلب

ملاّصدرا به مانند مرادش ابن عربى، مطالب خود را متعلق به خداوند مى ‏داند!

ملاّصدرا به مانند مرادش ابن عربى، مطالب خود را متعلق به خداوند مى ‏داند!

در مقدمه اسفار مى‏ خوانیم:

اشتعلت نفسی لطول المجاهدات اشتعالاً نوریّاً، والتهب قلبی لکثره الریاضات التهاباً قویّاً، ففاضت علیها أنوار الملکوت… ولحقتها الأضواء الأحدیّه، وتدارکتها الألطاف الإلهیّه… وانکشف لی رموز لم تکن منکشفه هذا الانکشاف من البرهان، بل کلّ ما علمته من قبل بالبرهان عاینته مع زوائد بالشهود والعیان من الأسرار الإلهیّه والحقایق الربّانیّه والودائع اللاّهوتیّه… فألهمنی اللّه‏ الإفاضه ممّا شربنا جرعه للعطاش الطالبین؛

در اثر مجاهدات طولانى، نفسم اشتعالى نورى یافت. و در اثر کثرت ریاضات، قلبم حرارتى قوى پیدا کرد، پس انوار ملکوت بر آن تابیدن گرفت… و پرتوهاى احدیت به آن پیوند خورد، و الطاف الهى آن را دریافت… و رموزى براى من منکشف شد که در اثر برهان چنین انکشافى را نداشت، بلکه تمامى اسرار الهى و حقایق ربانى و ودایع لاهوتى را که از پیش با برهان دانسته بودم، با زوائدى بر آن به شهود و عیان مشاهده کردم… پس خداوند به من الهام کرد که جرعه‏ اى از آنچه نوشیده ‏ام بر جویندگان تشنه افاضه کنم.

سنگ و آهن را مزن بر هم گزاف

گه ز روى نقل و گه از روى لاف[۱]

دقیقاً همین مطالب را مى ‏توانید در کتب مختلف وى بیابید، از قبیل مفاتیح الغیب، مقدمه، ص۱۳۷ به بعد؛ اسرار الآیات، مقدمه، ص۴۹؛ شواهد الربوبیّه با تعلیق آشتیانى، مقدمه، ص۱۳۱ ـ ۱۳۳؛ والمظاهر الإلهیّه فی الأسرار العلوم الکمالیّه، مقدّمه، ص۳ و…

مثلاً در مظاهر الإلهیّه مى‏ گوید:

اجعلنا من العارفین

ادامه مطلب

نقد محیی الدین ابن عربی – سخنی با ابن عربی

سخنی با ابن عربی

جناب محیی الدین ابن عربی!

این چند جمله را خطاب به تو می نویسم. اگر بگویم در تمام حیات علمی ام شخصیتی به اعجاب تو ندیده ام، دروغ نگفته ام و اگر بگویم در میان آثار و افکار اندیشمندان مسلمان افکار چون تو ذهن مرا به خود مشغول نکرده ، بیراه نگفته ام!

در حیرتم از تو و از مریدانت. در عجبم از کلماتت و در شگفتم از اظهار نظرهایت. مذهب تو چه بود و به کدامین حجت خدا ایمان داشتی؟ آنچه از آثارت به ما رسیده از فصوص و فتوحات و دیگر زبر و رسائلت مطالب زیادی از اندیشه ات را در اختیار ما می گذارد تا مذهبت را بشناسیم. گروهی از مریدانت که در میان شیعیان رشد یافته اند، تو را شیعه می خوانند. آیا واقعاً می شود تو را شیعه خواند، در حالی که تو ما شیعیان را خوک می پنداری؟ و آیا می شود تو را محبّ مولای متقیان علی (علیه السلام) خواند در حالی که ایشان را در معراجت به آسمانها!! در جایگاهی پایین تر از عمر بن خطاب و ابابکر بن ابی قحافه دیدی و علی (علیه السلام) را نصیحت کردی!! که خود را افضل از آنان نپندارد؟!؟! آیا می شود تو را مرید امام حسین بن علی (علیه السلام) آن سالار شهیدان دشت کربلا دانست، در حالی که ویران کننده مزار او یعنی

ادامه مطلب