پیشنهادی:

تاثیر شگرف اندیشه های صوفیانه مولوی در نظریات عبدالکریم سروش

یکی از مسائلی که در آثار و سخنان عبدالکریم سروش بسیار برجسته می نماید، علاقه و شیفتگی وافر وی نسبت به ملای رومی است! تا جائی که می توان گفت چارچوب های نظری و اعتقادی وی بر اساس مبانی صوفیانه و آموزه های مولوی می باشد.

مولوی و عبدالکریم سروش

برای این امر، شواهد بسیاری در سخنان و آثار سروش وجود دارد که در ذیل به اندکی از آنها اشاره می شود :

سروش می گوید: «من خوشبختانه هیچ وقت به دام مداحی از کسی نیفتاده‌ام. من اگر شیفته یک شخصیت در کل تاریخ باشم، آن «مولانا جلال‌الدین» است در مورد کس دیگری شیفتگی و خیرگی نداشتم.»[۱]

وی در پاسخ به میشل هوبینگ خبرنگار رادیو هلند می گوید :

«بسیاری از دیدگاههای من ریشه در اندیشه سده‌های میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوّت مقوله‌ای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت می‌شود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد… عارفان عمدتاً معتقدند که تجربه آنها از جنس تجربه‌های پیامبران است…»!

 

مدرسه مولاناوابستگی وی به مولوی و تفکراتش آنقدر شدید است که

ادامه مطلب

سماع و شاهدبازی در صوفیه – آیت الله مکارم شیرازی

صوفیان با این که طرفدار پشت پازدن به لذایذ جسمانى هستند ، در بعضى از لذایذ مادى، ولع و حرص عجیبى از خود نشان مى دهند. موضوع تمایل به خوانندگى و موسیقى و رقص (که در میان آنها به عنوان «وجد» و «سماع» معروف است) یکى از این موارد است که در میان فرقه هاى صوفیه طرفداران بسیارى دارد، مخصوصاً قسمت خوانندگى که در غالب خانقاهها رایج است.(۱)

افرادى که به خانقاه ها رفت و آمد داشته اند، حکایات فراوانى از خوانندگیهایى که بوسیله جوانان نورس و زیبا که لذات سمعى و بصرى را در یک لحظه به هم آمیخته و تحویل «فقراء الى اللّه»! مى دهند نقل کرده اند!

عجیب تر اینکه ، اینها را وسیله توجه به خدا و در نور دیدن وادیهاى «جذبه» و «شوق» مى دانند. در اینجا لازم مى دانم حکایت جالبى را که در یکى از کتب معروف صوفیه است نقل کنم:

 

+ همچنین مطالعه کنید: شاهدبازی، عشق مجازی و جمال پرستی در تصوف | ملاعبه سران صوفیه با خداوند!

+ و مطالعه کنید: شاهدبازی احمد غزالی

 

رقص ابوسعید!

در کتاب «اسرار التوحید فى مقامات ابى سعید» نقل شده است که «شیخ عبداللّه باکو» (او هم از سران صوفیه است) را به سماع و رقص شیخ ابوسعید انکار مى بود و گاه گاه اظهار مى کرد تا شبى به خواب دید که هاتفى آواز داد: «قوموا وارقصواللّه»

یعنى: «برخیزید و براى خدا رقص کنید»! بیدار شد و لا حول کرد و گفت: این خواب

ادامه مطلب

مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت دوم

حلاج و ابلیس

حلاج (متوفی 309) اثرگذارترین صوفی است که بی پرده در باب تقدیس و تمجید از ابلیس سخن گفته است و مشایخ دیگر تصوف در ابلیس شناسی، راه حلاج را پیموده اند. تاریخ تقدیس ابلیس به طور رسمی، صریح و بی پروا از حسین بن منصور حلاج آغاز می شود. حلاج که به عنوان قهرمان دفاع از ابلیس شناخته می شود فصلی از کتاب طواسین خود را به موضوع ابلیس و تمجید از او اختصاص داده است. با اطمینان می توان گفت که حلاج ، شیطان پرستی بزرگ در میان جماعت صوفیه بود و کار را به جایی رساند که مظهر شرارت عالم هستی را هم ردیف پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه و آله و یگانه مظهر بندگی و رحمت قلمداد کرد و طریقت حسن بصری را در پیش گرفت.[1] تقدیس شیطان

شاید سخن امام هادی علیه السلام در وصف صوفیه که آنها را هم پیمان شیطان (حلفاء الشياطين) معرفی می فرماید ، اشاره به این مبنای آنها در تقدیس ابلیس داشته باشد.[2] حلاج می گوید :

صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است. به آتشش بترسانيدند ابليس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را بدريا غرق كردند، و از پى دعوى باز نگشت‏.[3] اگر حلاج حتی یک مرتبه قرآن را خوانده بود متوجه می شد فرعون در واپسین لحظات از دعوی خود بازگشت و تسلیم شد و گفت: آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين‏ .[4]

حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد : ابلیس و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله[5] این سخنان از حلاج و حلاجیان غربی همچون لویی ماسینیون و هنری کربن که کمر بر انهدام اسلام و تشیع بسته اند عجیب نیست ، تعجب از کسانی است که امروزه او را شهید راه الهی می دانند و تمام همت خود را صرف طرفداری از تصوفی کرده اند که ستون و قواعد آن بر پایه تقدیس ابلیس پایه گذاری شده است !

 

اما کار به تخریب چهره ی پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله خلاصه نمی شود . حلاج در رابطه با دیدار ابلیس و حضرت موسی علیه السلام می گوید :

ادامه مطلب

مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم

شیطان ابلیس پس از به انحراف کشاندن دین مبین اسلام ، به تخریب توحید، نبوت و امامت بسنده نکرد و با بهره گیری از شیاطین اِنسی ، توانست در لباس تصوف ، جایگاه خود را تا جایگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و بلکه بالاتر از ایشان برساند و از القابی مانند عدو مبین و عدو الله بودن به سرور مهجوران و سیدالموحدین و مظهر جمال الهی صعود کند. تقدیس شیطان

یکی از بزرگترین انحرافات و بدعت های متصوفه در اسلام ، دیدگاه خلاف اجماعی است که از ابلیس در جهان بینی خود ارائه می دهند. دیدگاهی که طی آن ابلیس در کنار انبیاء قرار گرفته و خلقت نوری و جنبه هدایتگری پیدا می کند و تا جایی پیش می رود که حتی موحد دانستن او جزء اصول اعتقادی فرض شده و کافر خواندن ابلیس سبب تکفیر می گردد. به طور کلی در این مقاله سعی شده است ضمن بحث تاریخی این اندیشه ، ریشه یابی کلامی آن نیز صورت بگیرد. گرچه شدت وضوح بطلان این نظریه ، ما را از نقد آن بی نیاز می کند چرا که هرکس از ابتدایی ترین آموزه های قرآن کریم مطلع باشد متوجه تضاد آن با معارف اسلامی خواهد شد ، لکن در پایان مقاله نکاتی در نقد این دیدگاه بیان می گردد.

حسن بصری و ابلیس

نگاه موحدانه به ابلیس هم زمان با انعقاد نطفه ی تصوف در جامعه اسلامی شکل گرفت و اولین فردی که در صدد تطهیر چهره ی ابلیس از ننگ کِبرورزی و کفر برآمد ،

ادامه مطلب

اعتراف صریح یکی از اساتید فلسفه : نقد و بررسی‌ قاعده «الشیی‌ء‌ ما‌ لم یجب لم یوجد»

اشاره

مقاله ای که از نظر می گذرانید ، اعترافی صریح از یکی از اساتید فلسفه معاصر ، جناب حجت الاسلام و المسلمین غلامرضا فیاضی است مبنی بر این که فیلسوفان مسلمان قائل به جبر بوده و صریحا در برابر اصل اعتقادی شیعی لاجبر و لا تفویض بل امر بین الامرین ، قرار دارند.

حجت الاسلام و المسلمین فیاضی ، استاد سطوح عالی فقه، اصول، تفسیر و فلسفه در حوزه علمیه قم و موسسه امام خمینی و صاحب کرسی درس شناخته شده و تالیفات تخصصی در زمینه های یاد شده است. وی عضو جامعه مدرسین حوزه علمیه قم ، رییس هیات مدیره مجمع عالی حکمت اسلامی ، مدیر مرکز آموزش تخصصی فلسفه اسلامی ، عضو هیات مدیره موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، مدیر گروه فلسفه موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ، عضو شورای مدارک حوزه علمیه قم و رییس کمیته فلسفه و کلام مدارج علمی حوزه علمیه قم می باشد .

توجه مخاطبان ارجمند را به این مقاله جلب می کنیم.

 

چکیده

قاعده «الشی‌ء مـا لم یـجب لم یوجد» در کلام حکما‌ مطرح و با دلایلی اثبات‌ شده است. مفاد آن‌که به عنوان قاعده‌ای مسلم تلقی مـی‌شود، این‌ است که با تمام شدن‌ علت، وجود‌ معلول پیش از تحققش ضرورت می‌یابد، این قضیه به‌ جبر فـلسفی معروف است. در مقابل، متکلمان اسـلامی مـطلقا آن را نفی نموده، «اولویت» را جایگزین ضرورت می‌کنند. دراین میان برخی از اصولیین شیعه با تفصیل بین فاعل مختار و موجب، قاعده را به فاعل موجب اختصاص می‌دهند. دیدگاه برگزیده این مقاله تفصیل موردنظر اصولیین است. دراین مقاله ضمن‌ اثبات این نظریه، دلایل حـکما و اشکالات متکلمان مطرح و تحلیل می‌شود.

واژه‌های کلیدی:

جبر، اختیار، ضرورت علی- معلولی، ضرورت سابق، ضرورت لاحق، فاعل مختار، فاعل‌ موجب.

طرح مسأله

بحث جبر و اختیار از مباحث مهمّی است که در میان فلاسفه و متکلّمان‌ اسلامی به عـنوان‌ بـحثی‌ زنده در طول تاریخ این دو علم مطرح بوده است. دراین‌ میان، جبر فلسفی اهمیّت ویژه‌ای دارد که غالبا فلاسفه به نفی آن می‌پردازند و متکلمان آن را به عنوان لازمه دیدگاه‌های فلاسفه، امری‌ اجتناب‌ناپذیر‌ می‌دانند. آنها معتقدند

ادامه مطلب

ابن عربی و شرافت، فضیلت و برکت روز عاشورا! روزه در عاشورا، کفاره گناهان یک سال!

دیدگاه شیعیان و اهل سنت درباره حکم روزه روز عاشورا متفاوت می باشد .

دیدگاه اهل سنت درباره روزه در روز عاشورا

با بررسی روایات موجود در منابع اهل سنت، تعارض و اضطرابی آشکار در متون آنها مشاهده می شود، برخی از این روایات بر روزه روز عاشورا تاکید می کنند و برخی دیگر خلاف آن را ثابت می کنند. مثلا در صحیح مسلم، کتاب الصوم، صوم یوم عاشورا به نقل از ابن مسعود آمده است که: «قبل از نزول حکم روزه ماه رمضان، روز عاشورا را روزه می گرفتند اما پس از آن، روزه عاشورا ترک شد.» از طرف دیگر در بعضی از این روایات آمده است که اهل جاهلیت، عاشورا را روزه می گرفتند و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز به تبع آنها آن روز را روزه گرفت! [۱]

در بعضی دیگر آمده که پیامبر صلی الله علیه و آله فضیلت روزه عاشورا را نمی دانست اما پس از هجرت به مدینه از یهود آموخت و به آن عمل کرد. [۲]

آیا ممکن است پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با علم لدنی خود ، حکم مساله ای را نداند و آنرا از اهل کتاب بیاموزد!؟ ضمن اینکه در میان اهل کتاب چنین روزه ای وجود ندارد و اساسا آنها روزی به نام عاشورا نمی شناسند. تعارض مذکور و مطالب عجیب بعضی از این روایات، این احتمال را بسیار تقویت می کند که این روایات از محصولات بنی امیه است و آنها برای سرور و شادی در عاشورا، استحباب روزه این روز را جعل کردند و به تدریج این امر به سنتی در میان اهل سنت تبدیل شد[۳] و این همان مطلبی است که در زیارت عاشورا آمده است: “اللهم ان هذا یوم تبرکت به بنی امیه” و “هذا یوم فرحت به آل زیاد و آل مروان بقتلهم الحسین صلوات الله علیه”.

روایات اهل بیت علیهم السلام درباره روزه در روز عاشورا

۱ ) “سئل الامام الرضا (علیه السلام) عن صوم یوم عاشورا، قال: عن صوم ابن مرجانه تسالنی ذلک یوم صامه الادعیاء من آل زیاد لقتل الحسین (علیه السلام) : از امام رضا (علیه السلام) درباره روزه روز عاشورا سوال کردند. حضرت فرمود: آیا از روزه پسر مرجانه سوال می کنید؟ روز عاشورا، روزی است که ناپاکان از آل زیاد به خاطر ] سرور و شادی ناشی از [ کشتن امام حسین (علیه السلام) آنرا روزه گرفتند [۴] .

۲ ) امام رضا (علیه السلام) می فرماید: “روز عاشورا، روز روزه نیست بلکه روز حزن و مصیبتی است که برای اهل آسمان و زمین و همه مومنان وارد شد و روز شادی و سرور پسر مرجانه و آل زیاد و اهل آتش است.”

۳ ) مرحوم کلینی در کافی نقل می کند:امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به شخصی که از حکم روزه روز عاشورا سوال کرده بود فرمودند:

یَوْمُ عَاشُورَاءَ فَیَوْمٌ أُصِیبَ فِیهِ الْحُسَیْنُ ع صَرِیعاً بَیْنَ أَصْحَابِهِ وَ أَصْحَابُهُ صَرْعَى حَوْلَهُ عُرَاهً أَ فَصَوْمٌ یَکُونُ فِی ذَلِکَ الْیَوْمِ کَلَّا وَ رَبِّ الْبَیْتِ الْحَرَامِ

روز عاشورا، روزى است که

ادامه مطلب

بی اعتباری و عدم صحّت انتساب کتاب اصول فصول التوضیح به مجلسی اول – آقا بزرگ تهرانی

مرحوم شيخ آقا بزرگ تهراني در الذريعة، در مورد بي اعتباري و مجهول و مغرضانه بودن تأليف کتاب “اصول فصول توضيح” مي نويسد: « کتاب “توضيح المشربين” فارسي و داراي بيست و سه باب، و هر باب داراي چهار فصل است که از تأليفات نيمه دوم قرن يازدهم است و مؤلف آن مشخص نيست! و خصوصيات آن را تنها از مختصر آن که موسوم به “أصول فصول توضيح” است مي شناسيم که بعد از گذشت مدت اندکي از زمان تأليف “توضيح المشربين” تأليف شده است؛ و ما به طور مختصر مطلب را در (ج 2 ص 200) بيان داشتيم، و در آنجا قول مير لوحي را بر اساس آنچه در کتاب “السهام المارقة” آمده است بدون اينکه خود کتاب را ديده باشيم حکايت و تضعيف کرديم، ولي پس از آن شيخ محمد علي معلم حبيب‏ آبادي اصفهاني خصوصيات نسخه کتاب “أصول فصول التوضيح” را که در کتابخانه مولانا أبي المجد الرضا معروف به آغا رضا اصفهاني موجود است براي ما نگاشت، و ملخص آن اين است که کتاب “أصول الفصول” فارسي است، و مؤلف آن اسم و رسم خود را مخفي کرده… و خلاصه… مؤلف کتاب “أصول فصول التوضيح” از جهت اسم و وصف، شخصي مجهول است، و اين شخص مطالب را از مؤلف کتاب “توضيح المشربين” نقل کرده است که البته مؤلف “توضيح المشربين” نيز مثل خود او مجهول الاسم و الوصف است! و شخص مجهول دوم، متن رسالة “رد بر صوفية” را از شخص سومي نقل کرده است که او نيز مجهول ثالث است! و حواشي اي را که به مولى محمد تقي مجلسي نسبت داده است در آنجا نقل کرده…

پس اينکه فقط نام مجلسی را آورده و از آوردن نام بقيه خود را به کوري زده است نشان مي دهد که در تأليف کتاب اعمال غرض شده است و تنها

ادامه مطلب

عدم صحت انتساب کتاب تشویق السالکین به ملاّ محمد تقی مجلسی (مجلسی اول)

پاسخ آیت الله صافی گلپایگانی به پرسشی درباره صحت انتساب تشویق السالکین به مرحوم مجلسی اول

سوال: آيا مرحوم مجلسي کتابي به نام «تشويق السالکين» داشته است، يا اين کتاب را به آن بزرگوار نسبت داده‌اند؟

پاسخ: صحت این نسبت به مثل عالم جلیل، آخوند «ملاّ محمد تقی» (مجلسی اول)، بسیار بعید، بلکه قطعی البطلان است. این رساله مشتمل بر مطالبی است که به اجماع اعاظم علما و محدثین شیعه و اسلام شناسان و متخصصان اصول و مبانی مذهب تشیع آن مطالب ، مردود و باطل است ؛ از جمله:

تفسير به رأي «الا ليعبدون»[1] به (أي ليعرفون) است.

تصديق صحت سلاسل و طرق صوفيه و تجليل از مثل: «ملاي رومي»، «علاء الدوله سمناني»، «بايزيد بسطامي»، « محيي الدين»، «عطّار»، «صوفيه‌ي نوربخشيّه» و… است که هرکس بخواهد در حدودي از حال آن‌ها آگاه شود مي‌تواند به کتبي مثل: «حديقة الشّيعه» مرحوم مقدس اردبيلي(ره)، «خيراتيّه»،‌ «فضايح الصوفيه» و کتاب جديد التأليف «عرفان و تصوف» و کتب ديگر رجوع نمايد.

تصويب خانقاه و بدعت خرقه پوشي است که پسر بزرگوار آن پدر، در رأس بزرگاني است که با صراحت آن افراد را اهل باطل و گمراه، و اين اعمال را بدعت و ضلالت مي‌داند.

ما که در شمار اصحاب ائمه(عليه‌السلام) امثال: «محمد بن مسلم»، «ابان بن تغلب»، «زراره بن اعين» و صدها شخصيت ديگر که بلاواسطه در مکتب آن بزرگواران پرورش يافته و به مقامات بلند علمي و عملي نائل شده‌اند و در شاگردان بلند پايه آن‌ها از عصر غيبت و کليني و عصر صدوق و شيخ مفيد و سيدين و شيخ طوسي تا عصر مجلسي و عصر صاحب جواهر و شيخ انصاري و آيت الله بروجردي و عصر حاضر، احدي از علماء و حاملان علوم و معارف اهل بيت(عليهم‌‌السلام) را در اين سلاسل و طريقه‌ها نمي‌بينيم، چگونه مي‌توان باور کرد که شخصي مثل «مجلسي» ـ اول شارح «من لايحضره الفقيه» به فارسي و به عربي ـ از افرادي که در اين رساله نامبرده شده‌اند، تجليل کند.

علامه مجلسي که از هرکس اعرف به حال پدر است، جدّاً پدر خود را از گرايش به صوفيه تبرئه مي‌کند ـ بنابراين اين رساله همان‌طور که شيخ ما ـ علامه و کتاب‌شناس بي‌بديل معاصر صاحب «الذريعه» ـ به آن تصريح کرده، به ايشان نسبت داده شده است.چنان که کتاب ديگري هم که در اين رساله به اسم «مستند السالکين» نام برده نيز به گفته ايشان منسوب به مجلسي اول است، نه از مجلسي اول.

4- چهارمين چيزي که صحت انتساب اين رساله را به مجلسي اول نفي مي‌کند، اشتمال آن بر بعضي احاديث ضعيفه و مجعوله است.

از آن جمله اين خبر است که:

از اميرالمؤمين(عليه‌السلام) از معناي تصوّف سؤال شد؛ فرمود: تصوّف مشتق از صوف است و آن سه حرف است (ص،و،ف)؛ پس «صاد» صبر و صدق و صفا، و «واو» ودّ و ورد و وفا، و «فاء» فقر و فرد و فنا است.

اولاً: اين خبر بي‌سند و بي‌مأخذ و مرسل است؛ و محقق «غوالي اللئالي» که اين خبر از آن نقل شده است مي‌گويد: با کاوش بسيار (شديد) آن را در جايي نيافته است و يقيناً هم در مأخذ معتبري نبوده و نيست.

ثانياً: متن و مضمون خبر به وضوح بر جعل و کذب بودن آن دلالت دارد و انصافاً چنين معناي عاميانه و سست را به مثل اميرالمؤمنين(عليه‌السلام) ـ صاحب آن خطبه‌هاي محکمه‌ ي توحيديّه و معارف حقيقيّه يقينيّه ـ نسبت دادن، اهانت به مقام مقدّس و رفيع آن حضرت است.

بديهي است هرکس مي‌داند که هر اسم و هر کلمه بد يا خوب را مي‌شود حروفش را به اين شکل به ميل خود تفسير کرد و براي اسم‌ها و کلمات خوب معاني بد، و براي کلمات زشت و قبيح، معاني خوب و بلکه متعدد و متضاد بيان کرد.

و از جمله اين احاديث ضعيفه ـ که نقل آن دلالت بر عدم

ادامه مطلب

نقد اصالت وجود ، وحدت وجود و اصالت ماهیت

نقد اصالت وجود ، وحدت وجود و اصالت ماهیت

اهل نظر می دانند مهمترین بحث در فلسفه و عرفان مبحث «اصاله الوجود» است. به عبارت دیگر: زیربنای مهمترین مبانی فلسفی و عرفانیِ باطل، قول به اصاله الوجود بوده، به طوری که اگر این مبنا غلط باشد ـ که در این مقاله بطلان آن به اثبات می رسدـ بسیاری از مبانی اساسی فلسفی و عرفانی که مبتنی بر آن است باطل می شود. همچون قول به وحدت وجود و موجود و…

ابتدا باید فهمید مراد فلاسفه از اصاله الوجود چیست؟

به طور خلاصه و روان، فلاسفه می گویند:

۱ – در عالَم خارج، از موجوداتی که تحقق دارند، (همچون انسان و زمین و…) دو مطلب انتزاع و برداشت می شود:

اول: عنوان خودِ آن موجود (اصطلاحاً ماهیّت) مانند عنوان انسان که می گوییم این موجود انسان است یا…

دوّم: عنوان عام منطبق بر آن موجود که موجود یا وجود است و می گوییم این شیء موجود است یا وجود دارد.

عنوان اوّلی عنوان خاصّ است که اختصاص به آن موجود و ماهیّت دارد و بر موجود دیگر صدق نمی کند، ولی عنوان دوّمی

ادامه مطلب