دانلود کتاب اسلام و تجدد به قلم مهدی نصیری (دانلود در پایین صفحه )
غرب عالَم، در قرون پانزده و شانزده میلادی، آبستن رخدادها و دگرگونیهای نظری و فلسفی شد که مولود آن، مذهب و تمدنی ویژه و از جهاتی متفاوت با همه مذاهب و تمدنهایی بود که تاریخ بشریت نشان میداد. آن مذهب و تمدن ـ که اکنون موسوم به تجدد و تمدن جدید است ـ بیش از یک قرن است که بسط و نفوذی عالمگیر یافته و هیچ مذهب و جامعهای از تأثیر آن برکنار نمانده است. جامعه اسلامی و شیعی ما نیز از این بسط و نفوذ، در امان نبوده و علاوه بر پذیرش مظاهر گوناگون تمدن غرب، پذیرای بسیاری از انگارهها و آموزههای تجدّد نیز بوده است..
اکنون بحث معارضه «سنت» و «مدرنیسم» یا «اسلام» و «تجدّد» به عنوان جدیترین مبحث محافل روشنفکری دینی مطرح است که پیوسته مُنتج به تراشیدن از پیکره اسلام، و انبساط و انعطاف دین به نفع «تجدّد» و «مدرنیته» میشود و این در حالی است که مدافعان سنتی و اصولگرای اسلامی با پای فشردن بر تفاهم فیالجمله اسلام و تجدد، و مطلوبیّت و مشروعیّت اوّلی و ذاتی.[۱] وجوهی از تمدن جدید، عرصه را برای روشنفکران مزبور هموار کردهاند.
از آغاز ارتباط و تعامل ما با غرب، عمدتاً دو دیدگاه درباره نسبت جامعه ما با «تجدّد»، مطرح بوده است. یکی غربی شدن بدون قید و شرط که از سوی روشنفکرانی چون تقیزاده اعلام شد[۱]، و دیگری دیدگاه «تفصیل و تفکیک» بین وجه مادّی و مکانیکی تجدّد با وجه فرهنگی و معنوی آن؛ بدین معنی که اَخذ وجه مادّی و ابزارها و ساختارهای معیشتی تمدن غرب را مفید و بلکه لازم میداند اما وجه اعتقادی، فرهنگی و اخلاقی آن را مردود میشمارد. این دیدگاه با مرحوم سیدجمالالدین اسدآبادی، آغاز و تا به امروز همچنان از سوی عموم متفکران و اندیشمندان مسلمان، بر آن پای فشرده میشود. دیدگاهی که نمیپذیرد تجدّد و تمدن غرب را به عنوان یک مجموعه مرتبط و کلیّتی با روح واحد، مورد مطالعه و بررسی قرار دهد.[۲]
اما علاوه بر دو دیدگاه یاد شده، تلقی دیگری از تمدن جدید وجود دارد که در مقام تحلیل نظری، قائل به تفکیک و تجزیه تمدن جدید نیست و آن را کلیتی با روح و جان واحد میبیند، و تخطئه وجوهی و تصویب وجوهی دیگر از تجدّد را، غیرواقعی و اشتباه میداند. این دیدگاه، نسبت بین «اسلام» و «تجدّد» را تعارض به نحو کلی و ماهوی میبیند و صرف تشابه جزیی در پارهای از امور را، دلیل وحدت و حتی تفاهم نسبی بین این دو نمیداند.
نگارنده این دفتر، در پی دفاع از دیدگاه اخیر و نقد نظریه غالب، با استناد به کتاب و سنت است و چکیده مدعایش این که: تجدد و تمدن جدید با همه ابعاد و رهآوردهایش، محصول خودبنیادی بشر غربی و انحراف تمام عیار او از آموزههای وحیانی است و با فرض حضور حاکمیت دین ـ به معنای جامع و حقیقی آن ـ هرگز تمدنی از نوع تمدن جدید، ظهور نخواهد کرد. به بیان روشنتر، اگر حاکمیت اسلامی با حضور معصوم علیهم السلام و بسط ید او، تحقق و تداوم پیدا میکرد و حاکم اسلامی، در مقام تمدنسازی برمیآمد، محصول آن، تمدنی از نوع تمدن جدید و مشابه آن نبود، همانگونه که با ظهور حضرت بقیهالله الاعظم(عج) و استقرار حاکمیت صالحان، نشانی از این نوع تمدن نخواهد بود.
نگارنده بر این باور است که تنها راه نجات از هیمنه و سیطره روزافزون غرب ـ حداقل در مقام نظر و اعتقاد ـ ، رسیدن به چنین دیدگاهی است، و پافشاری بر دیدگاه «تفصیل و تفکیک»، روز به روز بر انفعال و خودباختگی در برابر غرب میافزاید و آخرین مقاومتهای سیاسی و فرهنگی جامعه را درهم میشکند. پذیرش نظریه نفی کلی تجدّد و تمدن جدید، اگرچه در مقام عمل ـ به دلیل اضطرارهای ایجاد شده و عدم گریز از اَخذ وجوهی از تمدن جدید ـ دستاوردهای نسبی و محدودی خواهد داشت، اما در مقام نظر و اعتقاد، میتواند نجاتبخش باشد و افراد را از خطر ارتداد که فتنه و بلیهای عام در آخرالزمان است، برهاند.
دیدگاه مطرح شده در این اوراق، برخلاف عادت رایج فکری و در تضاد با مشهورات و مسلّمات فراوانی است که در یک قرن اخیر، از سوی همگان ـ جز افرادی قلیل ـ تلقی به قبول شده است؛ بر همین اساس، بروز واکنشهای بعضاً تند با چاشنی انگهایی چون ارتجاع و تحجّر، بعید نمینماید؛ اما این انتظار وجود دارد که قبل از مطالعه کتاب، در قضاوت شتاب ورزیده نشود.
نگارنده آماده پاسخگویی به پرسشها و پذیرش انتقادها برای تصحیح خطاها و لغزشهایش است که در این صورت، وامدار منتقدان و متذکران ارجمند، خواهد بود.
والحمد للّه رب العالمین
مهدی نصیری
[۱]ـ سیدحسن تقیزاده به نمایندگی جمعی از روشنفکران ایرانی، دیدگاه خود را درباره تجدّد، در شماره اول دوره دوم نشریه کاوه (۲۲ ژانویه ۱۹۲۰) چنین اعلام داشت: «قبول و ترویج بلاشرط و قید تمدن اروپا و تسلیم مطلق شدن به اروپا، و اَخذ آداب و رسوم و تربیت و علوم و صنایع و زندگی و کل اوضاع فرنگستان را بدون هیچ استثنا (جز زبان)، و کنار گذاشتن هر نوع خودپسندی و ایرادات بیمعنی که از معنی غلط وطنپرستی ناشی میشود و آن را وطنپرستی کاذب میتوان خواند»[۲]
[۲]- به عنوان نمونه، دهخدا خطاب به غربیها مینویسد: «تمدن را ما دو قسمت میکنیم: یکی تمدن معنوی و روحی و یکی تمدن مکانیکی. از قسمت اول، شما بهرهور نیستید و هیچ مددی هم به آن نکردهاید، بلکه برای اختلاط و امتزاجی که با اقوام وحشی و آدمخوار در خون و اخلاق پیدا کردهاید، هرچه ممکن بوده سیر تمدن را کندتر کردید. دیر یا زود او را مغرب باید از مشرق اقتباس کند. اما در تمدن مکانیکی، کسی دست ما را نبسته است، مشغولیم و خیلی هم به سرعت.»[۳]
برای دانلود کتاب بر روی لینک زیر کلیک کنید :
دانلود با لینک مستقیم | لینک کمکی [حجم = ۳.۳ مگابایت]