آیا ابن عربی تقیه کرده است؟ – مروری کوتاه بر این مساله
عدهاى براى شیعه نشان دادن ابن عربى دست و پا زده و از باب «الغریق یتشبّث بکلِّ حشیشٍ» متوسل به تقیه[۱] شدند.
اولاً: تقیّه خلاف اصل و صِرف ادّعاست. و بلکه باید در ابتدا تشیّع ابن عربى ثابت باشد تا بعد به سراغ توجیهات کلمات وى رفت.
ثانیاً: تقیّه را به ابن عربى مىتوان در مطالبی نسبت داد که درباره امامان علیهم السلام دارد؛ چرا که شاید وى در هنگام اعلام مودّت خود نسبت به ائمه هدى علیهم السلام در جمع شیعیان بوده!
ثالثاً: مگر ابن عربى را مجبور کردند که مطالبى نسبت به خلفا و مدح شیخین بگوید.
رابعاً: تقیّه در فرضى است که فرد مطالبى را که مورد قبول خصم بوده بر زبان جارى کند نه مطالبى که در هیچ کدام از کتب اهل سنّت موجود نیست مانند ۳۰۰ خصلت نیکو در خلیفه اول! و عصمت خلیفه دوم! و چه اینکه اهل سنّت نسبت به پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم حتى قائل به عصمت نیستند چه برسد به اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم!
خامساً: اگر قرار بر تقیّه باشد و على فرض اوصافى که ابن عربى نسبت به خلفا ذکر کرده در کتب ایشان باشد، مىباید به حداقل مدح خلفا بسنده مىکرد نه آنچنان تجلیلى نسبت به شیخین داشته باشد که روح شیخین از تعجّب، انگشت به دهان بمانند!
در یکى از تألیفاتش که کتاب فتوحات مکیّه باشد، در جاهاى مختلف به تناسب حال، به مدح خلفا پرداخته و انزجار خود را نسبت به شیعه در معرض دید خواننده قرار داده که به قول جلال الدین آشتیانى: ابن عربى به طور کلّى با شیعه، خصوصاً فرقه امامیه ـ عظّم اللّه شأنهم ـ سرِ سازش ندارد. او گویا آثار ائمه شیعه را ندیده است (مقدمه بر فصوص، ص۴۵، تهران ۱۳۷۵)
حال با استقراء ناقصى که مؤلف انجام داده، متجاوز از ۲۶ مورد به مدح خلفا و یا طعن بر مذهب شیعه در کتاب فتوحات وجود دارد که بسط و توضیح آن نیاز به کتاب مستقلى دارد ولیکن از باب ما لا یُدرک کُلّه لا یُترَک کُلّه، به طور فهرست وار وارد مدایح و مطاعى وى نسبت به خلفا و مذهب حقّه امامیه مىشویم:
باب ۲۷۰، ص۵ معرفت منزل قطب.
باب ۲۷۳، ص۴۷ معرفت منزل هلاک.
باب ۱۷۸، ص۲۵۳ معرفت مقام حجّت.
باب ۵۵، ص۲۶۴ معرفت خاطرههاى شیطانى.
باب ۷۳، ص۷۳ معرفت آنچه از اسرار که براى مشاهده گر حاصل مىگردد.
باب ۷۳، ص۷۸ ـ ۸۸٫
باب ۷۳، بخش ۹۰، ص۵۱۲٫
باب ۷۳، بخش ۸۴، ص۳۰۶٫
باب معاملات، بخش ۱۰۲، ص۴۲۸ ـ ۴۲۹٫
باب ۱۶۱، مقام قربت، ص۵۷۱ ـ ۵۷۲٫
باب ۱۶۱، بخش ۱۱۶، ص۳۲۸ ـ ۳۲۹٫
باب ۲۷۰، معرفت منزل قطب، ص۴ ـ ۵٫
باب ۲۸۳، معرفت منزل قواصم، ص۱۷۸٫
باب ۳۰۳، معرفت عارف جبرئیلى، ص۴۸۸٫
باب ۳۰۹، معرفت منزل ملامیان، ص۵۵۰٫
باب ۳۱۴، معرفت منزل فرق بین مدارج، ص۶۳۰ ـ ۶۳۱٫
باب ۲ مراتب حروف، ص۱۶۷٫
مقدّمه مؤلف، مراتب علوم، ص۷۱٫
مقدّمه مؤلف، ص۷۱٫
باب ۱، بخش ۴ معرفت رومى که از نشاء…، ص۱۴۰٫
باب ۶۰ معرفت اسرار نماز، ص۳۲۳٫
باب ۶۰، ص۵۴۳٫
باب معارف، بخش ۳۶، ص۳۰۶٫
باب ۵۰ معرفت مردان صرف و عجزه، ص۲۱۴٫
باب ۳۶ معرفت عیسویین، ص۳۲٫
باب ۷۳ معرفت آنچه از اسرار که براى مشاهدهگر حاصل گردد، ص۱۸ ـ ۱۹٫
باب ۷۵ رجبیّون، ص۲۵ ـ ۲۶٫
(ترجمه فتوحات مکیّه، ترجمه و تعلیق محمّد خواجوى، ۱۴۲۳ ـ ۱۴۲۵، تهران انتشارات مولى) یک نمونه از موارد متعدد مدایح وى نسبت به خلفا در باب ۶۹، ص۳۲۳، مىگوید: پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در نماز مأموم أبوبکر بود!
و یا در مقام قربت باب ۱۶۱، ص۵۷۱ ـ ۵۷۲ مىگوید: بین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و ابوبکر هیچ مردى نبود؛ چرا که لازم صدیقیّت تابعیّت محض از متبوع است.
حال به مدافعان تقیّه ابن عربى عرض مىکنیم، آیا نباید فرد تقیّه کننده به حداقل کلام باطل بسنده کند از باب «الضرورات تقدر بقدرها» در حالى که ابن عربى هر جا وارد مدح خلفا یا طعن بر شیعه شده به حداکثر مدح و طعن پرداخته و از هیچ کلامى فروگذار نکرده؟! لذاست که این حُب ابن عربى است که چشم عقل مدافعان وى را کور کرده به حکم حُبُّ الشیء یُعمى ویُصمّ که حتى در تأویل تأویلات ابن عربى و در تأویل سُخریّات وى تأویلاتى از قبیل تقیّه و… را مطرح مىکنند! که خود ابن عربى را به شگفتى وا مىدارند.))) و توجیه و تأویل کلمات ابن عربى شدهاند!
از این بزرگان سؤال مىکنیم: آیا تقیه داراى ضوابط و شرائطى نیست؟ با توجه به اینکه تقیه خلاف اصل است، باید ابتدا تشیع ابن عربى ثابت شود بعد به دنبال محملى براى کلمات ابن عربى گشت.
البته امکان دارد ابن عربى را مجبور کردهاند که طبق روایتى که از پیامبر صلى الله علیه وآله وسلم نقل مىکند بگوید:
… أنّ للّه ثلاثمائه خُلق مَن تخلّف بواحدٍ منها دخل الجنّه، فقال أبوبکر: هل فیّ منها شیء یا رسول اللّه؟ قال: کلّها فیک!![۲]
شاید این کلمات نیز مانند دیگر مطالب وى اسرارى باشد که فقط اهل سرّ میفهمند!
بسیار جاى تعجب و تأسف دارد که فیلسوف معاصر با آن بینش دقیق و عمیق نسبت به آیات و روایات، قائل مىشود که ابن عربى بسیار به تشیع نزدیک بوده! و اگر مطالبى مخالف… بیان کرده، از باب تقیه است.[۳]
با این حال مرحوم مطهرى بعد از نقل مطلبى از ابن عربى (که وى ادعا مىکند در سال ششصد و چند محمّد بن حسن عسکرى را که اکنون مخفى است، دیده ام و زیارتش کردم) مىگوید:
بعض از حرفهایى که وى زده، ضد نظر شیعه است و اصلاً سنّى است.[۴]
و نیز آقاى آشتیانى که یکى از واردترین افراد نسبت به شناخت شخصیت ابن عربى است مىگوید:
ابن عربى مانند بسیارى از طوایف مختلف اهل سنت و جماعت که در زمره مشایخ و اقطاب و اتباع ارباب تصوف اند، از ارباب سنت و جماعت است.[۵]
و همچنین دیگر فیلسوف، مرحوم شعرانى که جزو مشایخ فلاسفه عصر حاضر است، ابن عربى را سنّى متعصب مىداند.[۶]
شاید فلاسفه نامبرده فراموش کردهاند که ابن عربى این مطالب سخیف را در حال تقیه بر زبانش جارى کرده است!
اگر قضیه تقیه در کار باشد، در این صورت آیا مىتوان کافرى را پیدا کرد؟! آیا مىتوان ملحد و لائیک و… بى دین را مشخص کرد؟ آیا مىتوان کلام ابن عربى را خصوصاً در این چند فقره جنایتى که از قلمش تراوش کرده، توجیه کرد؟
اگر شهر تقیه بى دروازه باشد، آیا هیچ فرد سنی باقی خواهد ماند؟
[۱]. تقیه یعنی انسان برای حفظ جان یا مال یا ناموس خود یا دیگران کاری کند که دیگران و مخالفان متوجه عقاید او نشوند – بر اساس روایات معتبر مانند روایت کتاب کافی هرچه به ظهور نزدیک تر می شویم تقیه شدید تر می شود
[۲]. الفتوحات المکیه – ابن العربی – ج ٢ – الصفحه ٧٢
[۳]. مهر تابان: ۹۳٫
[۴]. مجموعه آثار ۴: ۹۴۴٫
[۵]. شرح فصوص الحکم: ۱۲٫
[۶]. شرح بر اصول کافى ۵: ۱۶۹٫