محى الدين خاتم الاولياء مى شود
محى الدين به همان نسبت كه در نردبان ترقى در ميان جامعه پيش مى رود، با همان نسبت در نردبان ادعا، ترقى مى كند. در آغاز جوانى يك فرد چاشنى دار كه به دنبال علم و دانش در عين تصوف، هست جلوه مى كند. در سال 595 در شهر فاس تصميم به ادعاى بالاترين سمت ولايت در ميان اولياء الله ـ به اصطلاح صوفيان ـ آن روز، را مى گيرد.
ابن عربى در آن روز با مطرح كردن، برگشت مجدد حضرت عيسى به زمين، ولايت عيسى(عليه السلام) را مطرح مى كند و اين موضوع را به شدت تبليغ مى كند او را وارث همه انبياء از آن جمله پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) در ولايت معرفى مى كند. در حالى كه تا آن روز هيچ فرقه اى از فرقه هاى مختلف اسلامى عيسى(عليه السلام) را وارث ولايت پيامبر(صلى الله عليه وآله)ندانسته بود، همگان به آمدن او به زمين و يارى كردنش به مهدى منتظرى (كه سنيان او را از متولدين عصر خود مى دانند و شيعيان او را متولد سال 255 و غايب مى دانند) باور داشتند. در اين باور همگانى عيسى(عليه السلام)پيرو مهدى(عليه السلام) است نه برعكس.
هدف محى الدين از اين برنامه، استفاده از وجود عيسى(عليه السلام) براى كنار زدن ولايت اهل بيت(عليه السلام) بود. او در ابتدا ولايت را ميان خود و عيسى(عليه السلام) تقسيم مى كند سهم عيسى(عليه السلام)را به آينده دور و آخرالزمان حواله مى كند. اما سهم خود را كه تنها وراثت ولايت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) معرفى مى كند به طور نقد قابل اعمال و اجرا مى داند. سپس كم كم ترقى كرده و آن سهم را نيز از دست عيسى(عليه السلام)مى گيرد و خود را «خاتم الاولياء» مى نامد.
محى الدين در اول فتوحات مكيه (نسخه دوم كه در قونيه از نو به خط خود نوشته) مقام بلندى را ادعا مى كند اما با اين كه در صدد تجديد نظر بوده آن قدر به تعويض نسخه قبل نمى پردازد كه مشكل بزرگى ايجاد كند، در نتيجه در همين نسخه نيز ادعاى او در فتوحات به پاى ادعايش در فصوص نمى رسد. و به اين بسنده مى كند كه ميان وجود او و وجود پيامبر(صلى الله عليه وآله)يك حكم مشترك هست. و نيز موئى از موهاى رسول خدا(صلى الله عليه وآله) در او هست. اما در فصوص خود را هم قد پيامبر(صلى الله عليه وآله) شانه به شانه، بالا مى برد. در فص شيثى به جائى ميرسد كه او علوم و معارف (و فيض به معنى سريان وجود) را مستقيماً از معدن وجود الهى مى گيرد و تصريح مى كند كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) غير مستقيم و با واسطه فرشته، به دريافت آن نايل مى شده است و مى شود.
اين كه در زبان ها شايع كرده اند كه محى الدين به امامت امام زمان (عج) قائل است و او را متولد و زنده مى داند، يك شايعه بى اساس و كاملا موهوم است بل كاملا ساختگى است برخى افراد اين شايعه را ساخته اند و برخى شيعيان مطابق احساس محبت شان به اهل بيت(عليه السلام) آن را باور كرده اند و تنها تاسف شان اين است كه محى الدين در نام پدر امام زمان (عج) اشتباه كرده و آن را «على» دانسته و «محمد بن على بن محمد» آورده است.
محى الدين باهوش تر از آن بود كه مرتكب اين گونه اشتباه شود. به راستى مدعيان اين اشتباه نه محى الدين را شناخته اند و نه نبوغ او را، او صريحاً در پاسخ به ترمذى مى نويسد كه مهدى منتظر(عليه السلام) ولى نيست بل از اولاد حسى و جسمى پيامبر(صلى الله عليه وآله) است نه وارث معنويت و معارف آن حضرت. گويا برخى آن قدر به لقب «محى الدين» و شهرت لفظ «ابن عربى» در مورد او عادت كرده اند و فراموش شان شده كه نام محى الدين، محمد بن على بن محمد است. و او هيچ اشتباهى در مورد نام خاتم الاولياء كه خودش باشد، نكرده است.