پیشنهادی:

مذهب خواجه عبدالله انصاری – خواجه عبدالله انصاری شیعه بود یا سنی؟

مدیر سایت
315

خواجه عبدالله انصاری هروی، از شخصیت های بزرگ حنبلی مذهب در میان اهل تسنن بود و اطلاعات و زندگی نامه وی از طریق تذکره نویسان حنبلی به دست ما رسیده است.

مذهب خواجه عبدالله انصاری

از مشایخ دوران جوانی او، طاقی سجستانی است که حنبلی بود. قصیده نونیه که خواجه انصاری در مدح ابن حنبل سروده[1]، در میان حنابله سخت مشهور است، بیت زیر قسمتی از این قصیده است:

أنا حنبلي ما حييت وإن أمت     فوصيتي للناس أن يتحنبلوا[2]

آئین حنبلی خواجه عبدالله انصاری بر اصل اساسی قرآن و سنت استوار است. تصوف انصاری نیز بر همین اصل مبتنی است و او تصوف را جزء مکملی از اسلام می شمرد[3].

خواجه عبدالله انصاری در پاسخ به پرسش های فقهی، خود را تابع فقه حنبلی و شافعی نشان می دهد و در مجموع از اهل حدیث به شمار می آید. اندیشه های خواجه آمیخته با قرآن و احادیث نبوی بوده و در مشی عرفانی خود نیز از این طریق پیروی کرده است. وی به حنبلی مشهور و در مکتب تسنن خود متعصب بوده است[4] دلبستگی او به مذهب حنبلی به حدی است که در این زمینه اشعاری نیز سروده است[5].

البته در گزارشاتی نیز، خویش را مستقل و پیرو هیچ یک از مذاهب نمی‌داند و می‌گوید: «حنیفی باش نه معتزلی، شفعوی باش نه اشعری، حنبلی باش نه مشبّهی، کرّامی باش نه مجسّمی» [6].

که نشان از مشی فقهی و حدیث محوری خواجه و مخالفت با تفکراتی همانند اشاعره و . . .میدهد.

فروزانفر درباره خواجه عبدالله می نویسد:

«از آن همه علوم عقلی و سیر مراحل معنوی و خدمت شیخ ابوالحسن خرقانی چندان آزادی عقیده و حرّیت ضمیر به دست نیاورده و به واسطه اینکه در فروع مذهب حنبلی و تا اندازه ای حشوی و قائل به تجسیم بوده و در مذهب و مراعات دقایق آن تعصب بسیار داشته،اغلب معاصرین خود را آزده می ساخته و به امر به معروف و نهی از منکر پرداخته و خم خانه می شکسته و علمای اشعریه و دیگران را هم رنجیده خاطر داشته تا اینکه چند مرتبه وسیله آزار او را فراهم ساخته و وسایلی بر انگیخته اند»[7].

این نشان میدهد که خواجه انصاری، نه تنها در مقابل تشیع که حتی در برابر دیگر مکاتب اهل تسنن هم تعصب به خرج داده و بر تفکرات فقهی_اعتقادی خود پافشاری می کرده است.

الف) خلفا و بزرگان اهل سنت در دیدگاه خواجه عبدالله انصاری

گرچه کسی در عدم تسنن خواجه اشکال نکرده و همه متفق بر حنبلی بودن وی هستند، اما شایسته است به برخی از دیدگاه های خواجه نسبت به خلفای اهل سنت اشاره شود.

ابوبکر

در نوشته های خواجه، به گزاره ها و روایاتی برمیخوریم که وی آنان را از ابوبکر نقل کرده و از او با احترام و عظمت یاد می کند. بی شک، این مواجهه با ابوبکر، منش و روش اهل سنت است، در ذیل به برخی از این گزاره ها اشاره می شود:

«ابو بكر صديق، رضى اللّه عنه، گفت، بهينه‏ى همه خلق پس پيغامبران، صلوات اللّه عليهم اجمعين:طوبى لمن مات فى النانات»‏[8].

«ابو بكر صديق، رضى اللّه عنه، ايشان را ديد، چنان، او را خوش‏آمد گفت: هكذا كنا فقست القلوب»[9].

از ابوبکر دعایی نقل می کند: «لا تقطعنا بك عنك، دعاى ابو بكر صديق است. رضى اللّه عنه»[10].

نیز از وی نقل می کند که: «عجز بنده از معرفت، معرفت مى‏انگارد. چنانكه بو بكر صديق گفته: سبحان من لم يجعل للخلق طريقا الى معرفته الا بالعجز عن معرفته‏»[11].

درجای دیگر نیز حدیثی را نقل کرده که مشتمل بر فضیلت ابوبکر است[12]. ایضا به نقل حدیثی[13] از او و به طلب دعا توسط ابوبکر از حضرت رسول[14] اشاره نموده است.

و در دعای مشهور خود چنین گفته: «الهى! ترسانم از بدى خود، بيامرز مرا به خوبى خود.ابليس در آسمان زنديق شد، ابو بكر در بتخانه صديق شد»[15].

عمر

خواجه عبدالله در نوشته های خود به نقل عبارات و احادیثی از عمربن خطاب نیز پرداخته است:

«اين درجات كه درين آيت است هزار مقام است به خبر درست به اتّفاق امّت، مخرج از صحيحين از فاروق، عمر خطّاب رضى اللّه عنه، از خبرى كه جبريل عليه السّلام پرسيد از رسول صلّى اللّه عليه و سلّم: ما الإحسان يعنى احسان چيست؟ جواب داد: أن تعبد اللّه كأنّك تراه، خداى را پرستى و چنان پرستى كه گويى او را مى‏بينى»‏[16].

«معنى حديث اول: امير المؤمنين عمر، رضى اللّه عنه، بر منبر برپاى‏خاست [پس گفت‏] امّا بعد فرود آمد تحريم خمر و آن از پنج چيز است: از انگور و خرما و عسل و گندم و جو؛ و خمر است آنچه عقل را بپوشد»[17].

عائشه

وی همچنین در مواضع متعدد، روایاتی را از عائشه نقل کرده است[18].

تمام این موارد، حاکی از تعلق خاطر خواجه عبدالله انصاری به مذهب و مرام تسنن است.

ب) تعصب علیه تشیع

خواجه انصاری بر خلاف شعار صلح کلی و اخلاق مداری صوفیان، در برخورد با تشیع، به شدت تعصب به خرج داده و برخی از بزرگان خودشان را صرفا به علت انتساب به تشیع، از اعتبار ساقط می سازد.

برای مثال دکتر شفیعی کدکنی نسبت به ادعای تشیع حاکم نیشابوری در مقدمه کتاب تاریخ نیشابور، اثر خود حاکم، می نویسد:

«کسانی که او (حاکم نیشابوری) را به تشیع متهم کرده‌اند، افراد بسیار متعصب و تنگ‌نظری از نوع(=مانند) خواجه عبد الله انصاری بوده‌اند که در حق حاکم گفته است: «ثقة في الحديث ورافضي الخبيث[19]» یعنی در نقل احادیث، بسیار مورد وثوق است اما رافضی (شیعه) [و] خبیث است و از جمله دلایل رفض و تشیع او را یکی این دانسته‌اند که وی با معاویه و آل معاویه دشمنی داشته و این دشمنی را آشکار می‌کرده است.»

ایشان ذیل همین مطلب در پاورقی مینویسد:

«از به کار بردن کلمه «تنگ‌نظر» در مورد این مرد بزرگ بسیار متاسفم ولی خوانندگان باید بدانند که چهره افسانه‌ای و موجود در «مناجات‌ها» که اغلب آن‌ها منسوب به اوست (یعنی انتسابشان به او قابل تایید نیست) با آنچه حقیقت تاریخی او را که مردی است بسیار متعصب در مذهب حنبلی تشکیل می‌دهد زمین تا آسمان تفاوت دارد. از همین داوریِ او در باب حاکم، طرز تفکر او را به خوبی می‌توان دریافت»[20].

این نشان از دشمنی خواجه نسبت به تشیع و تعصب او در مذهب تسنن است و نظر کسانی که امروزه تصوف سنی را فرصتی در مقابل تسنن غیر صوفی، می دانند، با همین موارد به راحتی نقض می شود. افراد بزرگی در جهان تصوف همانند خواجه انصاری تعصب و عداوت شدیدی نسبت به تشیع داشته اند.

دکتر شفیعی کدکنی به خوبی بحث مذهب خواجه را مطرح نموده و نوشته است:

«خواجه عبدالله انصاری یک صوفیِ اهل سنت است و بر مذهب امام احمد بن حنبل، و در شعری که به عربی سروده گفته است: من همه عمر حنبلی زیستم و وصیت میکنم که همگان نیز مذهب حنبلی اختیار کنند. اما ما ایرانیان به ویژه بعد از عصرِ ایلخانی و بیشتر صفوی، در طول زمان، کوشیده ایم که از او یک شیعه اثنی عشری-آنهم به سبکِ مرحوم شاه اسماعیل صفوی- بسازیم»[21].

ایشان صریحا به پروژه شیعه سازی برخی بزرگان عرفان و تصوف، توسط عده ای اشاره می کند، رفتاری که امروزه نیز شاهد آن هستیم. صدها توجیه و بهانه برای عبارات صریح صوفیان سنی خلق می کنند تا به هر نحوی شده آنان را شیعه جلوه دهند.

ج) تصوف و شریعت

برخی از دلبستگان شیعیِ خواجه انصاری، با این توجیه که طریقت و حقیقت وَرای شریعت است و صوفی حقیقی بایستی شیعه باشد، سعی نموده اند سلوک او را خارج از شریعت و در راستای طریقت معرفی نمایند و او را عملا متمایل به تشیع نشان دهند.

در صورتی که خواجه انصاری جزو آن دسته از صوفیانی است که میان شریعت و طریقت، همبستگی شدیدی قائل شده و اساسا مسیر رسیدن به طریقت را از گذرگاه شریعت معرفی می کند و معتقد است که صوفی بایستی دائما متعبد به شرع باشد. وی مینویسد:

«شریعت، بی حقیقت، بی کار است و حقیقت، بی شریعت بی کار و هر که نه راه میان این دو برد، بی کار است»[22].

او در صد میدان خود نیز مینویسد:

« شریعت همه حقیقتست و حقیقت همه شریعت، و بنای حقیقت بر شریعت است؛ و شریعت بی حقیقت بیکارست، و حقیقت بی شریعت بیکار، و کارکنندگان جز از این دو بیکار است»[23].

جامی نقل میکند که:

«مرتعش گويد كه:هرگز خويشتن را به باطن خاصّ نديدم تا خود را به ظاهر عامّ نديدم. شيخ الاسلام گفت: معنى آن است كه حقيقت من درست نيامد تا شريعت من صافى نشد»[24]

وی به مریدان خود توصیه میکرد:«چون سنّتى به شما رسد از پيغمبر صلّى اللّه عليه [و آله] و سلّم- اگر نتوانيد كه آن را ورد كنيد و دايم بورزيد، بارى يك بار بكنيد تا نام شما را از زمره سنّيان كنند»[25].

لذا اساسا ادعای تشیع خواجه، با عقاید خواجه تنافی صریحی دارد، چراکه وی مذهب سنی و حنبلی را راه رسیدن به تصوف حقیقی دانسته و تاکید نموده که بنای حقیقت بر شریعت است، بنابراین همانگونه که دکتر شفیعی کدکنی اشاره نموده، برخی برای امیال نفسانی خود به دنبال شیعه سازی افرادی همانند خواجه انصاری هستند، درحالیکه تصوف وی آمیخته با تسنن حنبلی و تعصبِ بر آن بوده و وی، رویکرد تند و تنگ نظرانه ای نسبت به تشیع داشته است.

پانویس ها

أحمد بن رجب، زين الدين عبد الرحمن، ذیل طبقات الحنابلة، مكتبة العبيكان، الرياض، 1425ق ،ج1، ص122.
زنده و مرده یک حنبلی ام /این است وصیت من به شما ای برادران
روانروان فرهادی، عبدالغفور، کیوانی، مجدالدین، خواجه عبدالله انصاری، مرکز، تهران، 1377ش، صص 12_13
أحمد بن رجب، زين الدين عبد الرحمن، ذیل طبقات الحنابلة، مكتبة العبيكان، الرياض، 1425ق، ج1، ص129.
همان، ص121.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولائى، محمد سرور،‏ مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد الله انصارى‏، توس، تهران، 1377ش، ج2، ص690.
فروزانفر، بدیع الزمان، تاریخ ادبیات ایران بعد از اسلام تا پایان تیموریان، سازمان چاپ و انتشارات، تهران، 1386ش، ص333.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولایی، محمد سرور. طبقات الصوفیة، توس، تهران، ۱۳۶۲ش، ص49.
همان،ص50.
همان،ص106.
همان،ص655.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولائى، محمد سرور،‏ مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد الله انصارى‏، توس، تهران، 1377ش، (رساله چهل و دو فصل در حكايت مشايخ‏)‏، ج1، ص123.
همان، ص220.
همان، ص221.
انصاری، عبد الله بن محمد، وحماصیان، محمد، مناجات نامه خواجه عبد الله انصارى، خدمات فرهنگی کرمان، کرمان، 1382ش، ص11.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولائى، محمد سرور،‏ مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد الله انصارى‏، توس، تهران، 1377ش، (صد ميدان)، ج1، ص256.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولائى، محمد سرور،‏ مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد الله انصارى‏، توس، تهران، 1377ش، (رساله چهل و دو فصل در حكايت مشايخ‏)‏، ج1، ص123.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولائى، محمد سرور،‏ مجموعه رسائل فارسى خواجه عبد الله انصارى‏، توس، تهران، 1377ش، (رساله چهل و دو فصل درحكايت مشايخ‏)‏، ج1، صص 18 و 99 و 112 و 122 و 129 و 142 و 149 و 172 و 186 و 197.
أحمد بن رجب، زين الدين عبد الرحمن، ذیل طبقات الحنابلة، مكتبة العبيكان، الرياض، 1425ق، ج1، ص135.
حاکم نیشابوری، محمد بن عبدالله، و شفیعی کدکنی، محمدرضا، تاریخ نیشابور، آگه، تهران، 1375ش، مقدمه، ص36.
شفیعی کدکنی، محمدرضا، در هرگز و همیشه انسان، سخن، تهران، 1394ش، ص43.
انصاری، عبد الله بن محمد، و مولایی، محمد سرور. طبقات الصوفیة، توس، تهران، ۱۳۶۲ش، ص460.
انصاری، عبد الله بن محمد، و انصاری،قاسم، صد میدان، طهوری، تهران، 1368ش، ص17.
جامی، عبد الرحمن بن احمد، نفحات الأنس، اطلاعات، تهران، 1375ش، ص351.
همان، ص352.
پانویس ها
  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید