بسم الله الرحمن الرحیم
احمد غزالی و شکل گیری شیطان پرستی در میان یزیدیان جزیره
درجه علمی: علمی-پژوهشی | نویسنده: رسول رضوی [1]
چاپ شده در: مجله نقد و نظر، دوره 26، شماره 103، پاییز 1400، صفحه 149-171
فهرست
2- ریشه های پیدایش باور به قداست شیطان و یزید
چکیده :
منطقه شمال عراق که « جزیره» نامیده می شود ، زیستگاه پیروان آیینی است که با نام «یزیدیه » ویا «شیطان پرستان» شناخته می شوند .این اسامی نه از روی کینه و عداوت بل که براساس وجود دو عنصر اصلی در این آیین یعنی تقدیس یزید و شیطان و پرهیزاز لعن این دو بر این دینواره اطلاق شده است و دور از ذهن نیست که برای هر محقق منصفی این سوال مطرح شود که این دو باور عجیب ومخالف دین اسلام از کجا وارد این آئین شده است .سوالی که در این مقاله تلاش شد تا بدان پاسخ داده شود ودر ادامه با بررسی متون مقدس این آیین یعنی کتاب «رش» و« جلوه» و واکاوی زندگی نامه بنیانگذار آن به این نتیجه رسیدیم که عدی مسافر به عنوان بنیانگذار آیین یزیدیه در دوره تحصیل در بغداد مدتی به شاگردی در نزد برادران غزالی پرداخته و تحت تاثیر آموزش های این دو به تقدیس یزید و شیطان باوریافته و اجتناب از لعن آن دو را به عنوان وظیفه ای عملی به کار بسته و آن هنگام که دینواره خویش را در اطراف کوه های سنجارتاسیس می کرد این دو باور و دو عمل را از ارکان آئین خویش قرار داده است .
واژگان کلیدی : احمد غزالی ، یزیدیه ، عدی بن مسافر، جزیره ، شیطان
مقدمه
هر دو رود بزرگ دجله و فرات از فلات آناتولی در کشورترکیه سرچشمه گرفته ودر مسیری متفاوت به سمت جنوب یعنی سوریه و عراق سرازیر می شوند و قبل از این که به بغداد پایتخت کشورعراق برسند به هم نزدیک شده و سپس اندکی از هم فاصله گرفته و در شمال بصره به هم دیگرپیوسته و شط العرب را به وجود می آورند .در اصطلاح جغرافی نگاران مسلمان قسمت شمالی این مسیر که در جنوب کوهپایه های فلات آناتولی و شمال بغداد ،قرار گرفته یعنی منطقه ای که بین رودهای دجله و فرات در شمال عراق و شرق سوریه واقع شده به دلیل قرار گرفتن در میان دو رود مذکور ، «جزیره» نامیده می شود و شهرهای بزرگی چون «رِقِّه» ،« موصل» و «سنجار» از شهرهای نامی آن به شمار می آید.) حموى، 1995م، ج2 ؛ ص134؛ذهبى، 1406.ق ، ص193 (از میان این شهرها، شهر« سنجار » درغرب «موصل » و شرق «رِقِّه» ( ابن فقيه، 1416.ق ، ص179؛ ابو الفداء، 2007 م ، ص328 ؛ابن حوقل، 1938 م ، ج1 ؛ ص221 ؛ بلاذرى، 1988 م ، ص175؛ اصطخرى، 1927 م ،ص73)از ویژگی های خاصی برخوردار است ،چرا که در اطراف این شهر مردمانی زندگی می کنند که به آئین «یزیدیه» ایمان داشته و «یزیدی» و «یزیدیان» نامیده می شوند و در سال های متاخر نیز به خطا گاه «ایزدیان» خوانده می شوند.درباره باورهای این آئین وپیروانش و هم چنین تاریخچه آن کتاب های متعدد و متنوعی نگاشته شده و بعد از کتاب «الیزیدیه و منشاء نحلتهم » نوشته «احمد تیمور پاشا» که تا حدودی به معرفی کامل این فرقه پرداخت ،«محمد التونجی»، به صورت وافی توجه همگان را به سوی آنها جلب کرد و بعد ازآن مقالات متعددی در باره باورها و سرگذشت یزیدیان نگاشته شد تا این که به هنگام ظهور داعش و انجام جنایت های بی مانند از سوی این گروه، دوباره نام «یزیدیان» شهره عام و خاص گشت وگزارش های جدیدی درباره آموزه های این آیین ارائه شد ولی با کمال تاسف آن چه در این غوغای رسانه ای کمترمورد توجه قرار گرفت، بازکاوی عوامل و اسباب پیدایش چنین باورهایی در میان سرزمین های اسلامی بود و به نظر لازم می رسد تا در میان پژوهش های جدید ،بخشی از تلاش های علمی به بررسی علل پیدایش چنین آئینی آن هم در قلب کشور های اسلامی اختصاص یابد ،کاری که می تواند ادامه تحقیقات افرادی چون «التونجی» و «زرین کوب» باشد . این دو محقق به تبعیت از دیدگاه « ابن جوزی» و« ابن ابی الحدید» ،اشاره های دقیقی به چگونگی نقش آفرینی تصوف در پیدایش این آئین داشته اند ، ولی تا کنون به صورت مستقل و جامع ارائه نشده است ؛کاری که این مقاله در صدد بررسی و ارائه آن می باشد و به صورت خاص قصد آن دارد که نقش «احمد غزالی» در پیدایش باورهای ضد اسلامی در آئین «یزیدیه» را به تصویرکشد.به این منظور لازم است ابتداء گزارشی اجمالی از تاریخچه این قوم و باورهای اعتقادی آنان ارائه شود تا در تحلیل چرایی پیدایش چنین باورهایی ما را به کار آید .
1- بازشناسی یزیدیه
خود یزیدیان با تکیه بر کتاب مقدس خویش که « رش » نامیده می شود ،علاقه دارند پیدایش خود را به زمان آفرینش حضرت آدم برسانند. آنان معتقدند آدم قبل از ازدواج با حوا دو فرزند مذکر و مونث به دنیا آورد که هم آن دو پدر و مادر یزیدیان هستند و بعد از آن با حوا ازدواج کرد و دو فرزند دیگر به دنیا آورد که این دوفرزند اخیر پدر و مادر یهود ، نصاری ، مسلمانان و دیگران شدند (رک : رَش ،ص 3)وبعد از آن « ملک طاووس » به خاطر یزیدیان بر روی زمین فرود آمد و برای آنان پادشاهانی تعیین کرد و داستان را به صورتی ادامه می دهند که نشانگر زندگی و تاریخ مستقل یزیدیان از سایر انسان ها در دوره های نوح و ابراهیم و عیسی و حضرت محمد مصطفی (ص) باشد تا این که درقرن ششم نوبت به «عدی مسافر» و جانشینان او می رسد و سرفصل جدیدی در تاریخ این آیین آغازمی شود.
ادعاهای یاد شده درباره تاریخچه یزیدیان باعث گشته در سده اخیر و با شروع تحقیقات جدید درباره یزیدیان گمانه های گوناگونی از سوی برخی محققان مسلمان و هم چنین مستشرقین پیرامون دیانت آنها مطرح شود :عده ای هم چون نویسندگان پیشین معتقد بودند که «یزیدیان» ، صوفیان مسلمانی هستند که از اصالت اسلام به دور افتاده اند(رک:رشید الخیون، زمستان 1386.ق ، ص 32) و برخی نیزآنان را مسیحیان نسطوری معرفی کردند که به انحراف کشیده شده اند (رک : التونجی، 1380،ص،78)و برخی نویسندگان متاخر نیز با تاکید بر اسم «ایزدیه» که شبیه نام «یزیدیه» هست ،آیین ایشان را تغییر شکل یافته ی آیین زرتشتی دانستند( حسنی،1341).
باوجود اختلاف های یاد شده که بیشترین شان به جای مستندات تاریخی، مبتنی بر تحلیل های شخصی می باشد تنها دیدگاهی که می توان با تکیه بر منابع تاریخی موجود و معتبر برآن اصرار ورزید این است که این فرقه و آئین در قرن ششم و از سوی شخصی به نام «عدی بن مسافر» بنیان گذاشته شد و بعد ازوی از سوی جانشینانش که در منابع تاریخی نام ونسب و سرانجام کارشان ثبت شده ،استمرار یافت (رک : التونجی، 1380،ص،39).
« عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مروان بن حسن بن مروان» بنیان گذار این آیین که نسب به مروان بن حکم اموی می برد در سال 467 ه .ق در روستای «بیت فار»واقع درجنوب «بعلبک» لبنان به دنیا آمد و در آغاز جوانی جهت کسب مقامات عرفانی رهسپار بغداد گشت وبعد از شاگردی نزد اساتید و صوفیان نامی این شهر به دلیل علاقه به ریاضت کشیدن و زهد،در کوه های سنجار و در کنار روستایی به نام «لالش » در غاری که گویا پیش از آن دیر راهبان نسطوری بوده گوشه نشینی و عُزلت اختیار کرد. به تدریج مردمان بومی منطقه ی لالش که به کشاورزی و دامپروری روزگار می گذراندند، گرداگردش جمع شده به مریدانی دست از جان شسته بدل گشتند و پس از مرگ وی به سال 557 ه. ق و یا 558. نه تنها از ارادت آنان کاسته نشد بل که جایگاه او در نزد یزیدیان چنان بالا رفت که در ابتدا او را یک پیامبر تصور می کردند و می گفتند که او از لاهوت است. پس از مدتی مدعی شدند که او وزیر خداست و این که امور زمین و آسمان با تدبیر او انجام می شود و حتی گزافه گویی کرده و می گفتند: حکم آسمان در دست خدا و حکم زمین در دست شیخ عدی است، او شریکی عزیز در نزد خداست که خواسته ی او رد نمی شود، بل که او روح مقدس و پاک کننده ی جان هاست. اوست که بر انبیاء فرود می آید و حقایق دین و آموزه های دینی را بر آنان وحی می کند و هر یزیدی در صورت تواناییاش باید در زندگی دست کم یکبار به زیارت آرامگاه او در لالش برود.
شیخ عدی هم چون بسیاری از صوفیان، سواد را حجاب می دانست و به پیروانش کنار گذاشتن کتابها را توصیه کرده بود (رک : التونجی، 1380،ص،38) وهمین وصیت باعث گشت تا بیسوادی در میان پیروانش رواج یابد و آنان اعتقاداتشان را به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل کنند و امروزه اثر مکتوب خاصی به جز دو کتاب بسیار کوتاه «رش » و «جلوه »نداشته باشند.
در میان باورها و اعتقادات یزیدیان دو باور دینی بیش از همه خودنمایی کرده و به نوعی رکن و اساس این آیین به شمار می آید این دو باور شاکله آیین یزیدیه را تشکیل می دهند و عبارتند از :
1-1- تقدیس شیطان
یزیدیان ، ابلیس را آفریده خداوند و« ملک طاووس » می نامند و در کتاب مقدس خود آورده اند که خداوند در روز یک شنبه ،«ملک عرزائیل » که همان «طاووس ملک » باشد را آفرید و او رئیس همگان بود بعد از او سایر ملائکه ، زمین ، آسمان و حیوانات را آفرید تا این که اراده کرد آدم را بیافریند و اعلام کرد که از همین «آدم»، ملت ملک طاووس که همان ملت یزیدیه است به وجود خواهد آمد.( رک : رَش ،ص 2 بند 2 ، تا 18).
بعد خداوند کار آدم را به شیطان واگذار کرد و شیطان برای این که آدم صاحب نسل شود به او گفت از این گندم بخور و بعد او را از بهشت بیرون آورد و آدم قبل از ازدواج با حوا دو فرزند مذکر و مونث به دنیا آورد که پدر و مادر یزیدیان هستند و بعد با حوا ازدواج کرد و دو فرزند دیگر به دنیا آورد که آن دو پدر و مادر یهود و نصاری و مسلمانان و دیگران هستند، سپس طاووس ملک به خاطر یزیدیان به زمین آمد و برای آنان پادشاهانی تعیین کرد.( رک : رَش ،ص3 ؛ قطعه 22)
در میان یزیدیان به کار بردن اسم ابلیس یا شبیه آن مانند: شیطان ، قبطان و شر و شط و … جایز نیست و به کار گرفتن لفظ ملعون یا لعنت یا نعل و همه اینها حرام است .( رک : رَش ،ص 5 ؛ قطعه 24)
بر اساس جهان بینی یزیدیه خداوند خیر است ونسبت به مخلوقات کار شری انجام نمی دهد،اما شیطان می تواند شر و پلیدی پدید آورد( حسنی،1341، ص 87) ، پس حکمت و عقل اقتضاء می کند، که، پرستش خدای را کنار نهاد ه و همراهی شیطان(ملک طاووس) را بطلبد. (رک : التونجی، 1380،ص 135) آنان معتقدند، هدف خداوند از دستور سجده ی ملائکه بر آدم، امتحان فرشتگان بود و همه ی فرشتگان با سجده در برابر غیر خدا، در این امتحان مردود گشته ومشرک شدند و این تنها ملک طاووس بود که با نافرمانی از این دستور شرک به خدا را نپذیرفت.( رک : زرین کوب،1393، ص 107؛رضوانى،نشر مشعر، ص 89.)
1-2- تقدیس یزید
دیگر باور مهم یزیدیان تقدیس «یزیدبن معاویه» است و همین امر باعث گشته که آنان خود را « یزیدیه» بنامند.( رک : رَش ،ص 5) و واژه ی یزیدیه بارها در منابع آنان ذکر شود[2] .برخی سعی کرده اند این نام را با الفاظی چون «ایزدی» و «ایزدیان » تغییر داده و یا آن را برگرفته از نام یزید بن خارجی و… معرفی کنند در حالی که براساس داستانی که در کتاب مقدس یزیدیان آمده این نام فقط از نام یزید بن معاویه مشتق شده است (رک : التونجی، 1380،ص،71)چنان که نوشته اند :
«محمد خادمی به اسم معاویه داشت روزی به معاویه گفت موهای سر مرا بتراش معاویه درحالی که سر او را می تراشید او را زخمی کرد و از سرمحمد خون آمد برای این که خون به زمین نریزد با زبانش خون را لیسید محمد گفت : خطا کردی تو با این کاری که کردی مردمی را به دنبال خود می کشی و امت من لقب تورا می گیرند .معاویه برای دوری از چنین اتفاقی گفت:هرگز ازدواج نمی کنم ، ولی بعد از مدتی عقربی معاویه را نیش زد و پزشکان گفتند: علاجش این است که ازدواج کنی .معاویه برای رهایی از مرگ با پیرزنی هشتاد ساله ازدواج کرد تا هم از مرگ رهایی یابد هم بچه دار نشود، ولی فردای آن روز همسرش به دختری بیست و پنج ساله تبدیل شد و این به قدرت خداوند بود ؛این دختر حامله شده و به خدای ما که یزید خوانده می شد حامله گشت. امت های دیگر که این مطلب را نمی دانند کفران می ورزند براو و گمراه می شوند ولی ما یزیدیان این کفران ورزی را قبول نداریم چون می دانیم که او یکی از هفت آلهه است.» .( رک : رَش ،ص 7)
بر اساس متن کتاب رش آنان به الوهيت یزید والهگان ديگرباور دارند( زرین کوب ، 1393، ، ص 107- 108) و به شدت مخالف لعن یزید بن معاویه هستند، امری که مورد پسند ابن تیمیه نیز قرار گرفته است (رک : ابنتيميه، 1408 ، ص 5 ؛رضوانى، ص 89 ،التونجی، 1380،ص،78). آنان روز تولد یزید را جشن گرفته و این روز را یکی از اعیاد مهم خود می دانند ،چرا که اجازه آسمانی شراب نوشیدن آنان را یزید صادر کرده است و در مدح یزید شعر سروده معجزات وی به هنگام محاصره قسطنطنیه را ذکر می کنند(التونجی، 1380،ص،75).
با توجه به دو باور یاد شده که اساس آیین یزیدیه را شکل می دهند، حال می توان این سوال را طرح کرد که عوامل پیدایش این باورها چه بوده است ودرپاسخ با چشم پوشی از همه پاسخ های داده شده که مبتنی برتحلیل های کلی می باشد به بررسی زندگانی و باور ها و اعتقادات «عدی بن مسافر» که شناخته شده ترین شخصیت این نحله و موسس اصلی یزیدیه است ، پرداخته می شود تا رهیافتی جدید برای چرایی پیدایش این باورها معرفی شود:
2- ریشه های پیدایش باور به قداست شیطان و یزید
همان گونه که گذشت نسب عدی بن مسافر به خاندان اموی و مروان بن حکم می رسد .این شخص در شامات و روستای بیت فار بعلبک منطقه ای که مرز بین صلیبیان و مسلمانان است به دنیا آمد. جایی که روزگاری پایگاه سیاسی و اجتماعی امویان به شمار می آمد و با رشد و توسعه سلفی های دوست دار بنی امیه در قرن هفتم و هشتم که ابن تیمیه و ابن قیم نماد آن به شمار می آمدند،معلوم شد که خلفای بنی عباس در طول شش قرن حکمرانی خود درسیاست بنی امیه زدایی منطقه شامات چندان موفق نبوده اند.
این کودک اموی بعد از گذراندن دوره آغازین زندگی خود در میان دوستداران بنی امیه دراوایل جوانی به
عراق و پایتخت خلافت عباسی که آن زمان در ید قدرت سلجوقیان سنی مسلک ( 429ه.ق تا 552ه.ق ) بود مهاجرت کرد .لازم به توضیح است که زندگی عدی بن مسافرهمزمان بود با دوره ای که عراق و شامات به ظاهردر طاعت خلافت عباسی و در عمل به ترتیب زیر حکومت دولت های به شدت متعصب سلجوقیان ( 429ه.ق تا 552ه.ق ) و زنگیان ،( 506 تا 638 ه.ق ) قرار داشت.دولت سلجوقی که با شعار حمایت از خلیفه سنی و ریشه کن کردن روافض و شیعیان وارد بغداد شده و عراق و شام را به تصرف درآورده بود برای تحقق بخشیدن به اهداف خویش با مدیریت خواجه نظام الملک دو کار انجام داد که عبارت بودند از :
2-1- تاسیس مدارس نظامیه و عقل ستیزی :
با حمله سلجوقیان حنفی مذهب و ورود طغرل سلجوقی به بغداد، به دعوت خلیفه عباسی در ۴۴۷ق، مدارس، مساجد و کتابخانههای شیعیان مورد هجوم قرار گرفت و بخش اعظم میراث مکتوب شیعه از میان رفت) رک : أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثيردمشقى ، 1407/ 1986. ج12، ص68 و 69.) ؛ با این حال خشونتهای فیزیکی برای مقابله با شیعیان کافی به نظر نمی رسید و سلاجقه برای رسیدن به اهداف خود نیازمند مقابله علمی و تقویت ساختار فکری مذاهب اهل سنت بودند به این منظور مراکز و مدارس متعددی تاسیس شد و تغییر بزرگی در ساختارهای علمی ، اعتقادی و فرهنگی ممالک اسلامی ایجاد شد و در این تحول ، نقش اصلی را «مدارس نظامیه» بر عهده داشتند و باعث شدند تا مراکز علمی شیعه تضعیف شده و از رشد و شکوفایی باز مانند. سبکی صاحب طبقات الشافعیة،گزارش می دهد که : «نظام الملک مدارسی در بلخ و نیشابور و هرات و اصفهان و بصره و مرو و آمل طبرستان و موصل بنا کرد و گویند که او را در هر شهر از شهرهای عراق و خراسان مدرسهای است و از این گذشته بیمارستانی در نیشابور و رباطی در بغداد بنا نهاده است.»( صفا، ذبيح الله ، 1378. ش ، ج2، ص236.)
بر اساس گزارشهای تاریخی خواجه نظام الملک، مدارسی را که خود ساخته و نظامیه نامیده بود، همه جا وقف بر اصحاب امام شافعی میکرد( صفا ذبيح الله ، 1378. ش ، ج2، ص141.)؛ نظامیه بغداد در سال 458ق، آغاز به بنای آن شد و در سال460ق، بنای آن پایان یافت.( تتوى قاضى احمد ، آصف خان قزوينى ، 1382.ش ج4، ص2373)، این مدرسه ساختمانی باشکوه و عالی داشت و نظام الملک برای بنای آن دویست هزار دینار از مال خود خرج کرد و نام خود را بر فراز آن نوشت و در اطراف آن بازارها ساخت و وقف مدرسه کرد و ضیاع و گرمابهها و مخزنها و دکانها خرید و بر آن وقف کرد و هر سال، برای نفقات استادان و شاگردان پانزده هزار دینار صرف میشد و شش هزار شاگرد در آن زندگی میکردند که به آموختن فقه و تفسیر و حدیث و نحو و صرف و لغت و ادب و امثال اینها، غیر از فلسفه و شعب آن مشغول بودند( ر.ک: دائرة المعارف اسلامی، ج3، ص404.).[3]
نظامیه اصفهان ،(صفا ذبيح الله ، 1378. ش ، ج2، ص60.)نظامیه بصره، نظامیه بلخ، نظامیه هرات، نظامیه مرو، نظامیه موصل و نظامیه نیشابور دیگر نظامیههای معروف هستند که برخی از آنها تا قرن نهم هم باقی مانده بودند.
نهضتی که خواجه نظام الملک با ساختن نظامیههای نیشابور، بغداد، بلخ، بصره، موصل، هرات، اصفهان و آمل طبرستان به وجود آورد، به زودی و با سرعتی شگفتآور در سراسر بلاد ایران و در بسیاری دیگر از بلاد کشورهای اسلامی دنبال شد( صفا ذبيح الله ، 1378. ش ، ج2، ص246.) و شیوه مدرسهسازی از سوی سایر امرا و وزرای سلجوقی برای تقویت پایههای مذاهب اهل سنت استمرار یافت.
در این مدارس امکان تدریس علوم عقلی وجود نداشت و تحصیل و تدریس منحصر در علوم نقلی شده بود و علاوه بر انحصار مذهبی، انحصار خاصی برای علوم نقلی ایجاد گشته و علوم عقلی کنار گذاشته شده( رضوی ، رسول 1396.ش ص 293) بود.نماد این دوره از تاریخ علمی جهان اهل سنت محمد غزالی (450 ه .ق تا 505) است پدر غزالی قبل از مرگش، پسران خود را به یکی از دوستان صوفی خویش سپرد تا آنها را آموزش دهد آن گاه هر دو برادر وارد مدرسه نظامیه شدند و در نتیجه تربیت کودکی و جوانی گرایشی تام به تصوف داشتند ؛ محمد به شدت مخالف فلسفه و به تبع آن مخالف علوم عقلی بود و بعد از نوشتن «تهافت الفلاسفه» کتاب « المنقذ من الضلال » را نوشته و آشکارا سر از تصوف در آورد و مدتها عزلت گزیده وبه ریاضت صوفیانه پرداخت و دراین دوره بود که کتاب احیاءعلوم را تالیف کرده و در همان جا به مساله لعن یزید اشاره کرده با آن مخالفت ورزید.
او ادعا می کرد که انتساب قتل امام حسین(ع) به یزید ، ثابت نیست (غزالی، ابو حامد محمد؛ 1374.ش، ج 3 ص 125) و می گفت: «اگر گفته شود لعن یزید جایز است، چرا که امام حسین(ع) را به قتل رسانده یا به آن امر کرده است در جواب میگوئیم: این امر اصلا اثبات نشده است، پس جایز نیست که گفته شود، یزید، حسین(ع) را کشته است یا به آن امر کرده است. قاتل بودن یزید ثابت نشده چه برسد به این که لعن او جایز باشد و جایز نیست بدون تحقیق کبیرهای را به مسلمانی نسبت دهیم.»(غزالی، ابو حامد محمد؛ 1374.ش، ج 3 ص 260)
وی با استناد به احادیث نهی از لعن اموات از لعن قاتلان امام حسین به صورت مطلق نهی کرده و می گوید نباید گفت: قاتل الحسین(ع)، لعنه الله یا الآمر بقتله، لعنه الله و بهتر است گفته شود: «قاتل الحسین(ع) ان مات قبل التوبه لعنه الله لانه یحتمل ان یموت بعد التوبه»(غزالی، ابو حامد محمد؛ 1374.ش، ج 3 ص 261)
این ادعای وی باعث قیل و قال در لعن یزید بن معاویه شده عده ای به طرفداری از غزالی به مخالفت با لعن یزید پرداختند و شخصی چون عبدالمغیث بن زهیر حنبلی بغدادی(م 583 ه.ق) ضمن تالیف کتابی ، لعن یزید را نکوهش کرده و در دفاع از معاویه نوشت : «و من هوهاد لا یجوزان یطعن علیه فیما اختاره من ولایة یزید» یعنی کسی که هدایت یافته را به دلیل برگزیدن یزید به خلافت نمی توان مورد طعن قرار داد و ادامه می دهد که به این جهت از یزید دفاع کردم تا با این کار لعن خلفا را از سر زبانها قطع کنم و گر نه اگر از لعن خلفا جلوگیری نکنیم و اجازه چنین کاری را بدهیم خلیفه زمان خودمان به لعن سزاوارتر است. (ابن جوزی عبد الرحمن ؛ ، 1426.ق، ج 1، ص 75.)
برعکس غزالی وابن زهیر ، « ابو الفرج بن جوزی» با تالیف کتاب «الرد علی المتعصب العنید المانع من ذم یزید» اثبات می کند که از نگاه احمد حنبل و علمای بزرگ اهل سنت لعن یزید جایز و بل که واجب است (ابن جوزی عبد الرحمن ؛ ، 1426.ق، ج 1، ص 75 و آل طاووس، سید احمد؛ بی تا، ص 59 و قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ 1416.ق، ج 3، ص 34..
در چنین اوضاع و احوالی که مراکز علمی از علوم عقلی خالی شده بود و گرایش به تصوف قله هدایت به حساب آمده و ازجنایت کارانی چون یزید حمایت می شد ،عدی بن مسافر در بغداد حضور پیدا می کند و در مقام شاگردی محمد غزالی روزگار می گذراند و این رابطه استاد و شاگردی به اندازه ای مستحکم است که محمد غزالی در مقام استاد رساله ای در پاسخ عدی بن مسافر می نویسد و به سوال او جواب می دهد.( دهقان ، مصطفی ، پاییز و زمستان 1383.ش ص 50)
2-2- احیاء تصوف
سلجوقیان علاوه برساختن مدارس یاد شده،که نظامیه ها رکن اصلی آنها به حساب می آمدند، خانقاههای بسیاری برای ترویج تصوف بنا کردند تا از این طریق ضربه نهایی را بر پیکره علوم عقلی وارد کنند.در کنار صدها خانقاهی که در عصر سلجوقیان برای ترویج تصوف ساخته شده بود می توان به ساخت مدرسه یعقوبیه در بغداد اشاره کرد، مدرسه ای که با سرپرستی صوفی نامدار یعنی عبدالقادر گیلانی( 470 – 561ه.ق) موسس سلسله قادریه مدیریت شده و به ترویج تصوف علمی، اهتمام داشت .
تصوفی که در دوره سلجوقیان رشد پیدا کرد ،گرایش شدیدی به احیاء مکتب حلاج داشت؛ کسی که گفته بود:«در میان اهل آسمان موحّدی مثل ابلیس نیست» (حلاج، حسین بن منصور،۲۰۰۲م ، ص ۱۰۲،) این تصوف ضمن ترحم برحلاج او را شهید خوانده و باورهای تقدیس ابلیس و ابلیس ستایی او را احیاء می کرد (رک : حلاج ، حسین بن منصور ، ۱۳۸۹هـ ش ، ص ۵۲ و ذهبی ،محمد بن احمد ،۱۹۸۴.م ج۴، ص۴۶) و همان گونه که خواهیم دید بعدها پیروان آیین « یزیدیه» معتقد شدند که حلاج در آخرالزمان رجعت خواهد کرد.
عبدالقادر گیلانی موسس طریقت قادریه در کتاب فتوح الغیب با استناد به جبرگرایی حاکم در آن عصر به توجیه طغیان شیطان پرداخته ، می گوید : «ابلیس را در خواب دیدم و خواستم تا او را بکشم. گفت مرا به چه روی میکشی؟ گناه من چه بود اگر قضای نیک رفته بود من آن را نمیتوانستم بد کنم و اگر بد رفته بود هم نمیتوانستم آن را بگردانم.»
در این دوره احمد غزالی(۴۵۳ ه.ق -۵۲۰ ه.ق ) (عز الدين ،على بن اثير، 1371. ش ، ج25،ص:100و حمد الله بن ابى بكر بن احمد ،مستوفى قزوينى 1364ش ،ص:790) برادر محمد غزالی که نامی ترین واعظ دارالخلافه بغداد و درس آموز مدارس نظامیه و مورد حمایت سلاجقه است نماینده و نماد ابلیس ستایی و قداست بخشی به شیطان به حساب می آید .او نیز مانند برادرش به وصیت پدردر کودکی نزد احمد رادکانی صوفی پرورش یافت وهنوز جوان بود که مرید ابوبکر نساج طوسی شد و هنگامی که برادرش به سال ۴۸۸ه.ق او را به جای خود در نظامیه بغداد گذاشت، در تصوف شهرت یافته بود(قاضى احمد تتوى، آصف خان قزوينى، ش 1382 ، ج4 ، ص :2564 و حاجى خليفه مصطفى بن عبدالله چلپى، ش 1376 .ق ،ص 353): و در بغداد و شهرهای دیگر به فارسی و عربی مجالس وعظ داشت و ازجمله مجالس مشهورش، مجلس وعظی بود که نزد سلطان محمود سلجوقی ایراد کرد ودر آن مجلس سلطان به او هزار دینار داد(أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى ،1407/ 1986، ج12،ص:196 .) هرچند به احادیث و اخبارغیر صحیح استناد می جست (قاضى احمد تتوى، آصف خان قزوينى، ش 1382 ، ج4،ص 2895.)
احمد غزالی در تاریخ تصوف به سه شاخصه: افراط در جمال پرستی و شاهد بازی، تقدیس بیش از اندازه ابلیس وعلاقه به سماع و طرب شناخته می شود .او به پشتوانه سلجوقیان، از هیچ عمل و سخنی دریغ نکرده و عشق ورزی به امردان و نوجوانان را به اوج قباحت رسانده بودچنان که ابن جوزی در المنتظم می نویسد: مشهور است که احمد غزالی شاهد باز بوده و خدمتکاری امرد داشته که او را دوست می داشته است. هم چنین گفته اند که در اتاقی پر از گل ، با امردی خلوت می کرد و گاه به گل می نگریست و گاه به امرد و نزد سلطان از او سعایت می کردند که:شیخ احمد هفته ای در حمام می کند شب و روز، پایی بر کنار غلام و پایی بر کنار پسر رئیس، و مجمره آتش نهاده، کباب می کند، شفتالویی از این می ستاند و شفتالویی از آن، دگرچه مانده باشد ؟ (رک: غزالی، احمد، ۱۳۷۶ش. فصل جمال پرستی احمد غزالی و هم چنینعرفان جمالی در اندیشه غزالی،ص۲۹۴)
این گزارش یعنی خلوت کردن شیخ احمد غزالی با جوانان خوش سیما و امردان زیبا روی به شیخ الشیوخ بغداد هم رسید واوبه ملاقات شیخ احمد رفت و آن گاه که وارد اتاق شد و حالت شیخ احمد با امردان را دید، ناگهان رنگ از چهره اش پرید اما شیخ احمد طاقت همین مقدار را نیز نداشت و چون تغیّر در چهره فقیه بغداد را دید گفت: گم شو احمق!و سپس او را از اتاق خود بیرون کرد.( غزالی، احمد، مقدمه احمد مجاهد، ۱۳۷۶ش، ص۴۵).
دو داستان یاد شده به صراحت نشانگر حمایت سلاجقه از شیخ احمد است به گونه ای که حتی فقهای عالی رتبه پایتخت هم نمی توانستند در مقابل فساد جنسی او، کوچکترین اعتراضی داشته باشندبا این همه مطالبی را در نوشتجات و کتاب های خود برای آیندگان به یادگار گذاشتند ؛ چنان که بخی گفته اند:من از کار این مرد در شگفت نیستم، و نه از دریدگی حیاء از صورتش، بلکه از چهارپایان حاضر در مجلس در حیرتم که چگونه سکوت نمودند و انکارش نکردند؟ آری، شریعت در دل بسیاری از مردم سرد شده است.
دومین ویژگی احمد غزالی تقدیس بیش از اندازه ابلیس است .وی ضمن ستایش ابلیس او را در زمره یکی از بزرگترین موحّدان جهان و عاشقان ذات الهی دانسته او را عاشقی بزرگ که از غیرت عشق سرکشی کرد، معرّفی می کند و معتقد است که عصیان ابلیس تقدیر الهی و خواست خدا بود و اگر خدا میخواست که ابلیس ملک مقرّب بماند، هیچ نیرویی توان مقابله با این خواسته الهی را نداشت و اگر ابلیس عصیان کرد و آدم برگزیده شد بدان سبب است که پیش از آن بر قلم قضای الهی جاری گشته بود. خود احمد می نویسد:«سوگند به جان خودم عنایت ازلی اساس سعادت ابدی است، و قلّت عنایت سرمدی هم اساس شقاوت ابدی است. و تو نشانه آن دو وجهی. قبل از اینکه آدم خلق شود و عصیان کند، قضای پروردگاری کشتی برگزیدگی را برای نجات او مهیّا ساخته بود سپس پروردگارش او را برگزید و توبهاش را پذیرفت و او را هدایت کرد و این پشتکننده (ابلیس) هم قبل از اینکه خلق شود، گمراهیش در مشیّت الهی ثبت شده بود. حکم آن دو چیست؟ آنها به نزد صرّاف قدر پیش آمدند و نقد حالشان را بر محک خداوندی که معصیت و طاعت بود عرضه داشتند. این پشتکننده (ابلیس) در مشیّت الهی بود که کبر ورزد و روانه جهنّم شود، و این خوشبخت (آدم) نیکو بود و روانه بهشت گردد». (غزالی، احمد، ۱۳۷۶ش. ص ۶۴ – ۶۵،)
اومانند حلاج، ابلیس را عاشقی بلند همت میدانست که حاضر نبود جز خدا معشوقی اختیار نماید، لذا به آدم سجده نکرد و حتی لعنت خدا را پذیرا شد.( ابن جوزی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج۱۷، ص۲۳۹وابن ابی الحدید ،۱۳۸۵ه/ ۱۹۶۵، ج۱، ص۱۰۷ و غزالی ، احمد،۱۳۵۹ش ، ج۱، ص۴۹).
عینالقضات همدانی در «تمهیدات» میگوید: «از خواجه احمد غزالی شنیدم که هرگز ابوالقاسم کرگانی نگفتی که ابلیس، بل چون نام او بردی گفتی: آن خواجة خواجگان و آن سرور مهجوران.» (جامی ،ص 477و 478 وحلبی، علیاصغر؛ 1376.ش)
احمد غزالی می گفت هرکس که از ابلیس توحید نیاموزد، زندیق است … چون به ابلیس گفتند : وَ إِنَّ عَلَيْكَ لَعْنَتي إِلى يَوْمِ الدِّين گفت: قالَ فَبِعِزَّتِكَ لَأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعين یعنی من خود از تو، این تعزز را دوست دارم که تو را هیچ کس در تویی نبود و در خور. اگر تو را چیزی در خور بود، آنگاه نه کمال بود و نه عزت(ابن جوزی، ۱۴۱۲/۱۹۹۲، ج ۹، ص ۲۶۰ ؛ غزالی ،احمد ،سوانح العشاق، ص ۱۶۵.)
احمد غزالی و پیروانش در توجیه تقدیس شیطان به دو مستمسک یعنی خلوص شیطان در بندگی الهی که از سر غیرت سجده بر غیر خدا نکرد و قدر الهی که او را مجبور به عصیان می کرد، تمسک می کنند ؛ ولی رهیافتی برای خروج از تضادگویی خویش ارائه نمی کنند که بالاخره ابلیس به اختیار سجده نکرد تا حمل بر خلوص در بندگیش کنیم یا به جبر طغیان کرد که امتیازی بر وی به شمار نیاوریم. (مجاهد، احمد؛1370.)
عین القضاة همدانی محبوب ترین شاگرد احمد غزالی (جامی، ۱۳۸۶ش. ، ج۱، ص۴۱۸) می نویسد:«دریغا چه دانی که شاه حبش کیست؟ پردهدار «الّا اللّه» است که تو او را ابلیس میخوانی که اغوا پیشه گرفته است، و لعنت غذای وی آمده است که «فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ». چه گویی شاهد بیزلف زیبائی دارد؟! اگر شاهد بیخدّ و خال و زلف، صورت بندد رونده بدان مقام رسد که دو حالت بود و دو نور فرا پیش آید که عبارت از آن یکی خالست و یکی زلف، و یکی نور مصطفی است و دیگر نور ابلیس؛ و تا ابد با این دو مقام سالک را کار است» (همدانی، عین القضات،۱۳۷۳ش ، ص ۳۰، ) و نیز گوید : « آن عاشق دیوانه که تو او را ابلیس خوانی در دنیا، خود ندانی که در عالم الهی او را به چه نام خوانند؟ اگر نام او بدانی، او را بدان نام خواندن خود را کافر دانی. دریغا چه میشنوی؟ این دیوانه خدا را دوست داشت؛ محکّ محبّت دانی که چه آمد؟ یکی بلا و قهر، و دیگر ملامت و مذلّت. گفتند:اگر دعوی عشق ما میکنی، نشانی باید. محکّ بلا و قهر و ملامت و مذلّت، بر وی عرض کردند؛ قبول کرد….».(همدانی، عین القضات،۱۳۷۳ش ، ص 221 )
وی با تکیه بر جبر الهی سعی در پایین کشیدن مقام پیامبر اکرم (ص) و توجیه عصیان و تکبر ابلیس دارد و می نویسد :«امّا هرگز دانستهای که خدا را دو نام است:یکی «الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ»، و دیگر «الجبّار المتکبّر»؟ از صفت جبّاریّت، ابلیس را در وجود آورد؛ و از صفت رحمانیّت، محمّد را. پس صفت رحمت، غذای احمد آمد؛ و صفت قهر و غضب، غذای ابلیس».(همدانی، عین القضات،۱۳۷۳ش ، ص 227 )
در حالی که در قرآن کریم ابلیس به سبب اطاعت نکردن امر خدا از روی استکبار مطرود و مردود مقام قرب الهی است واز روی عصیان و خداستیزی تا قیامت سعی در گمراه ساختن انسانها دارد و زین سبب در قرآن « عدوّ مبین » خوانده شده وبا «رجیم»؛ یعنی رانده شده از درگاه الهی توصیف گشته است .
3- تاثیر پذیری عدی از غزالی
عدی بن مسافر علاوه بر شاگردی محمد غزالی، شاگرد احمد غزالی نیز بود و همان گونه که یزید ستایی را از محمد غزالی آموخت ، ستایش ابلیس را از استاد دیگرش احمد غزالی فرا گرفته وسخت بدان پایبند شد ( حلبی، علی اصغر ، 1385، ص415) و علاوه بر کتابی که محمد در پاسخ عدی نوشت ،احمد نیز رساله ای برای عدی نگاشت . بر اساس گزارش نویسنده مقاله «قطعه ای گورانی درباره شیطان»، در کتابخانه دولتی برلین نسخه ای وجود دارد که حاوی وصایای «احمد غزالی» به «عدی بن مسافر» و مریدان وی می باشد.( دهقان ، مصطفی ، پاییز و زمستان 1383، ص51).
تاثیر پذیری شیخ عدی از برادران غزالی چندان آشکار است که زرین کوب در توصیف آن می نویسد : نسبت عدی بن مسافر صوفی سنی که موسس فرقه یزیدیه دانسته می شود ، به بنی ا میه می رسد و با محمد و احمد غزالی ارتباط داشته و بی تردید از اندیشه آنها در فرقه خود بهره برده است. رسم تقدیس ابلیس در بین آنها همراه با تعصب و همچنین اخلاصی که در باب یزید و بنی امیه نشان می دادند ، طریقه آنها را به کلی از عقائد عامه منحرف نمود. (زرین کوب ،عبدالحسین ، 1393،ص 107)
«احمد تیمور پاشا» نیز در کتاب الیزیدیه میگوید: «ازین قوم تا قبل از قرن ششم سخنی به میان نیامده است». یزیدیان به دست شخصی صوفی به نام عدی بن مسافر(متوفی 555هـ.ق) مسلمان شدند. برخی او را – که نام کامل و کنیهاش «شرفالدین ابوالفضائل عدی بن مسافر بن اسماعیل بن موسی بن مروان بن حسن بن مروان» است – منسوب به مروان بن حکم میدانند و در اموی بودن او اتفاق نظر دارند. وی اهل تصوف بود، در بغداد با امام محمد غزالی ارتباط داشت، حتی امام غزالی رسالهای در جواب وی نوشت. او با عبدالقادر گیلانی و ابوالنجیب سهروردی نیز مرتبط بود( احمد تیمور پاشا، 1352 ق، ص ۶۱-۵۹)
حلبی نیز معتقد است تاثیری که شیخ عدی در تکوین عقائد فرقه یزیدیه داشت تا حد زیادی متاثر از عقائد احمد غزالی در باره ابلیس بوده است و از ریتر نقل می کند که احتمالا همين عقيده باعث شد که يزيديه معتقد به پرستش شيطان شود.( حلبی، علی اصغر ، 1385، ص415)
نتیجه گیری
تقدیس ابلیس در طول تاریخ ریشه ها ، عوامل و توجیهات متعددی همانند : ،توحید گرایی ، عشق به خداوند ، ترس از او ،معلم بودن ابلیس برملائکه و انسان ،ثنویت و اعتقاد به عدم امکان صدور شراز خداوند و صدور آن از شیطان وجرات عصیان بر خداوند، داشته است و در میان یزیدیان این توجیهات به یک باور و عقیده تبدیل شده است و آنان را شایسته نام شیطان پرستی کرده است و این امر به دلیل داستان زندگی خاص بنیان گذار این آئین یعنی عدی بن مسافر و اساتید خاص وی می باشد .
بنابر مطالب پیش گفته عدی بن مسافر که نسب به مروان حکم می رساند در اواخر قرن پنجم وارد بغداد می شود و آن هنگامی است که جبر گرایی اشعری و شریعت ستیزی تصوف مراکز علمی دارالخلافه و به تبع آن تمام مراکز علمی اهل سنت را فرا گرفته و برادران غزالی به دفاع از یزید بن معاویه، لعن او را منع کرده و در دفاع از شیطان، لقب موحد صادق به او داده اند و شیخ عدی که نزد هردو برادر شاگردی کرده است، آن گاه که به شمال عراق و کوه های سنجار در منطقه جزیره می رود این آموخته ها را نیز با خود همراه می سازد و به هنگام تاسیس آئین یزیدیه، تقدیس شیطان و یزید و اجتناب ازلعن این دو را از ارکان آئین خود قرار می دهد و بدین ترتیب پیروانش در میان مسلمانان به «یزیدیان » و « شیطان پرستان» معروف می شوند و بدین ترتیب در مرکز جهان اسلام که ویژگی بارزش توحید گرایی و ستیز با شیطان است، فرقه ای شیطان پرست و ستاینده یزید به وجود می آید.
فهرست منابع
ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، تحقیق محمدابوالفضل ابراهیم، بیجا، ۱۳۸۵ه/ ۱۹۶۵.
ابن اثير عز الدين على كامل تاريخ بزرگ اسلام و ايران، ، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خليلى، تهران، مؤسسه مطبوعاتى علمى، 1371ش.
ابن جوزی ،عبد الرحمن ؛ الرد علی المتعصب العنید، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1426،.
ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الملوک و الامم، ، چاپ محمدعبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت ۱۴۱۲/۱۹۹۲.
ابن حوقل، محمد ، صورة الأرض، ، دار صادر – بيروت، چاپ: دوم، 1938 م.
ابن فقيه، احمد بن محمد، البلدان، ، عالم الكتب – بيروت، چاپ: اول، 1416 ه.ق.
ابنتيميه، الوصية الكبرى، (رساله شیخ الاسلام ابن تیمیه اللی اتباع عدی بن مسافر الاموی ) نشر ابو عبدالله محمد بن حمد الحمود احصی 1408 ق
أبو الفداء اسماعيل بن عمر بن كثير الدمشقى البداية و النهاية، ج12،ص:196 ، بيروت، دار الفكر، 1407/1986.
ابو الفداء، اسماعيل بن على، تقويم البلدان، ، مكتبة الثقافة الدينية – قاهره، چاپ: اول، 2007 م.
احمد تیمور پاشا، الیزیدیة و منشا نحلتهم، قاهره، 1352 ق.
غزالی ،احمد ، سوانح، ، بر اساس تصحیح هلموت ریتر، چاپ نصرالله پورجوادی، تهران ۱۳۵۹ش.
اصطخرى، ابراهيم بن محمد، مسالك الممالك ، ، دار صادر – بيروت، چاپ: اول، 1927 م.
آل طاووس، سید احمد؛ عین العبره، قم، دارالشهاب، بی تا،
بلاذرى، احمد بن يحيى، فتوح البلدان، ، دار و مكتبه الهلال – بيروت، چاپ: اول، 1988 م.
پیتر جی .آون ،شیطان در تصوف ،ترجمه مرضیه سلیمانی
تتوى قاضى احمد ، آصف خان قزوينى تاریخ الفی ،مصحح: غلام رضا طباطبايى مجدتهران انتشارات علمى و فرهنگى،چاپ اول: ش 1382
التونجی، محمد ، یزیدیان یا شیطان پرستان، ، دکتر ، ترجمه دکتر احسان مقدسی، انتشارات عطایی 1380
جامی، نفحات الانس من حضرات القدس، ، چاپ محمود عابدی، تهران ۱۳۸۶ش
حاجى خليفه ،مصطفى بن عبدالله چلپى، ترجمه تقويم التواريخ. / مترجم ناشناخته،مصحح: مير هاشم محدث
حسنی ،عبدالرزاق ، یزیدی ها و شیطان پرست ها، ، ترجمه سید جعفر غضبان، انتشارات عطایی، 1341
حلاج ، حسین بن منصور ، مجموعه آثار حلاج ، تحقیق :قاسم میر آخوری ، تهران ، اتشارات شفیعی ، ۱۳۸۹هـ ش ، چاپ دوم
حلاج، حسین بن منصور، دیوان الحلاج (کتاب الطواسین)، محقق و مصحح:عیون السود، محمد باسل، ، دار الکتب العلمیة، بیروت، چاپ دوم، ۲۰۰۲م.
حلبی، علی اصغر؛ مبانی عرفان واحوال عارفان، اساطیر، تهران، 1376.
حموى، ياقوت بن عبد الله، معجم البلدان، دار صادر – بيروت، چاپ: دوم، 1995 م.
دهقان ، مصطفی ،قطعه ای گورانی درباره شیطان ،نامه ایران باستان سال چهارم ،شماره دوم پاییز و زمستان 1383.
ذهبی، محمد بن احمد ، العبر فی خبر من غبر، چاپ صلاح الدین المنجد، کویت م ۱۹۸۴.
ذهبى، محمد بن احمد، الأمصار ذوات الآثار، ، دار البشائر – بيروت، چاپ: اول، 1406 ه.ق.
رشید الخیون ،ایزدیه روایتی دیگر، ترجمه مجید مرادی، میثاق امین ، ص 32، فصلنامه پژوهشی اقوام ومذاهب ،سال دوم ، شماره پنجم،زمستان 1386ه.ق
رضوانى ،على اصغر ، نقدى بر افكار ابن تيميه، نشر مشعر،
زرین کوب ،عبدالحسین ، جستجو در تصوف ایران، نشر امیر کبیر، تهران، 1393،
صفا ذبيح الله ،تاریخ ادبیات در ایران،تهران: انتشارات فردوس،چاپ هشتم: ش 1378
غزالی ، احمد ، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی،سوانح العشاق،
غزالی، ابو حامد محمد؛ احیاء علوم الدین، ترجمه موید الدین محمد خوارزمی، تهران، علمی و فرهنگی، 1374، چاپ سوم،
غزالی، احمد، مجموعه آثار فارسی احمد غزالی، محقق و مصحح:مجاهد، احمد، مقدمه، انتشارات دانشگاه تهران، چاپ سوم، ۱۳۷۶ش.
قندوزی، سلیمان بن ابراهیم؛ ینابیع الموده لذوی القربی، بی جا، دارالاسوه، 1416، چاپ اول.
کتاب رش (کتب الیزیدیة المقدسة: کتاب مصحف رش (أی الکتاب الأسود ،الحسنی، عبدالرزاق ادیان، مذاهب و عرفان :: العرفان :: اسفند 1326 – شماره 355
کمپانی زارع ، مهدی ابلیس، عاشق یا فاسق 1390
مستعلی پارسا ،غلامرضا ،نظرعین القضات همدانی در مورد ابلیس و ارتباط آن با نظاام احسن ، 1390
مستوفى قزوينى، حمد الله بن ابى بكر بن احمد، تاريخ گزيده، (نوشته در730)، تحقيق عبد الحسين نوايى، ص:790تهران، امير كبير، چ سوم، 1364ش.
همدانی، عین القضات، تمهیدات، محقق و مصحح:عسیران، عفیف، انتشارات منوچهری، تهران، چاپ چهارم، ۱۳۷۳ش.
[1] – دانشیار گروه کلام دانشگاه قرآن و حدیث؛ razavi.r@chmail.ir
[2] – چنان که در کتاب رش بند14 آمده است :«از او ملتی بر روی زمین پدید آید که ملت عزرائیل نامیده شود؛ یعنی ملت ملک طاووس؛ که همین ملت یزیدیه است.»
[3]. فهرست نام بعضی از مدرسان و معیدان مدرسه نظامیه را سعید نفیسی در «نظامیه بغداد» آورده است. علاوه بر آن، ر.ک: تاریخ التمدن الاسلامی، ج3، ص197.