پیشنهادی:

مذهب امام محمد غزالی – امام محمد غزالی شیعه بود یا سنی؟

مدیر سایت
538

مقدمه

ابو حامد محمد غزالی شافعی، ملقب به امام محمد غزالی از بزرگان بنام تصوف و فقیه و فیلسوف بزرگ دوره سلجوقیان بود. کتب بسیاری به او منسوب گردیده است. گویند کتاب هایش را شماره و بر روزهای عمرش تقسیم نمودند، هر روز چهار جزوه شد و تردیدی در آن نیست که بسیاری از این آثار که نام بیش‌تر شان در تاریخ نهضت‌های فکری اسلامی از رودکی تا سهروردی آمده‌است، منسوب به او است.

محمد غزالی حق عظیمی بر عرفان و تصوف دارد. او با نفوذ بسیاری که در میان عامه اهل سنت و سلاطین داشت و با تاویل و توجیه کلمات صوفیان و تطبیق آن با آیات و روایات، توانست تا حدود زیادی صوفیان را از زیر تیغ انتقادات متشرعین رها کند. وی صوفیان را سبقت گیرندگان طریق الهی که صاحب بهترین سیره و صواب ترین طرق و پاکیزه ترین اخلاق ها هستند معرفی می کند که جمیع حرکاتشان در ظاهر و باطن مقتبس از نور مشکات نبوی است و عقلا و حکما و فقها نمی توانند چیزی از سیره ایشان را تبدیل به احسن کنند.[1] او صوفیان را صاحب مقامات عالیه از اطلاع بر غیب و بواطن و طی الارض[2] تا نابودی کسانی که با آنها مخالفت کند معرفی می کند.[3] وی افرادی مانند حلاج را در زمره بندگان خاص الهی و صافی و صادق و وافی می داند.[4]

بزرگان اهل سنت، امام محمد غزالی را شافعی دانسته اند. [5] هر چند که او در میان علمای اهل سنت مخالفین بسیاری نیز داشته است تا جایی که در رد آثار او کتاب ها نگاشته [6]  و فتوا به آتش زدن کتبش داده اند. [7]

شیخ نظامیه بغداد و امام در صوفیه در مورد خلافت بعد از رسول الله صلی الله علیه واله قائل بر عدم تعیین خلیفه از طرف رسول الله صلی الله علیه واله و انتخاب ابوبکر با انتخاب و بیعت مردم است.[8] وی اختلاف بین امیرالمومنین علیه السلام و معاویه در جریان خلافت را اختلاف دو مجتهد می داند.[9]و کسانی مانند عبدالله بن عمر و سعد بن ابی وقاص را که در جنگ های امیرالمومنین علیه السلام بی طرفی پیشه کرده اند، تحسین می کند.[10] او صاحب شوکت از سلاطین را خلیفه و واجب الاطاعه می داند.[11]

باطل بودن احتیاج به امام معصوم

غزالی در فصلی تحت عنوان “القول في الاستغناء بمحمد صلى الله عليه و سلم و بعلماء أمته عن إمام معصوم آخر و بيان معرفة صدق محمد صلى الله عليه و سلم بطريق أوضح من النظر في المعجزات و أوثق منه و هو طريق العارفين‏” اصل احتیاج به امام معصوم را باطل می داند.[12] وی در کتابهای المستظهری، حجه الحق، مفصل الخلاف و الدرج به رد عقیده احتیاج به امام معصوم، به صورت اجمالی اشاره کرده و کتاب القسطاس المستقیم را مفصلا در رد این اعتقاد نگاشته است.[13] غزالی در رد عقیده احتیاج به امام معصوم اصرار کرده و در نهایت خودش را در امامت همسان امیرالمومنین علیه السلام می داند: «تدّعي الإمامة لنفسك، فاعلم أن الإمام قد نعني به الذي يتعلم من اللّه تعالى بواسطة جبريل و هذا لا أدعيه لنفسي، و قد نعني به الذي يتعلم من اللّه بغير جبريل و من جبريل بواسطة الرسول، و لهذا سمي علي رضي اللّه عنه إماما فإنه تعلم من الرسول لا من جبريل، و أنا بهذا المعنى أدّعي الإمامة لنفسي. »[14]

مدح خلفا و صحابه

غزالی بیشترین مدایح را نثار خلفا و مقدسین اهل سنت کرده و کمترین مدح را در میان خلفا نسبت به امیرالمومنین علیه السلام دارد.

افضلیت صحابه بر حضرت علی علیه السلام

اعتقاد غزالی در مورد صحابه همان اعتقاد اهل سنت است. عدالت همه صحابه و ثناگویی همه ایشان را اعتقاد صحیح دانسته و ابوبکر و عمر و عثمان و حضرت علی علیه السلام را به ترتیب افضل صحابه می داند.[15] وی معتقد است که تسلیم در مقابل اصحاب پیامبر صلی الله علیه و آله از واجبات اعتقادی است.[16]

مدح ابوبکر – احدی بر ابوبکر برتر نیست و او صاحب سر و اهل مکاشفه بود

او ابوبکر را صاحب ایمانی که از مجاهده و پاکی باطن به دست آمده می داند که ارجح بر ایمان همه اهل عالم است: «…يقيني است كه ثمره نورى باشد كه حق تعالى در دل بنده ‏اى اندازد، كه باطن خود را از پليدي هاى مجاهده پاك كرده بود. و نهايت آن، مرتبه ايمان بو بكر است كه اگر با ايمان جهانيان آن را وزن كنى راجح آيد»[17]. او را صاحب سر[18] و اهل مکاشفه[19] دانسته و ابوبکر را از لحاظ معنوی و عرفانی از سایر صحابه برتر دانسته و احدی را با او برابر نمی داند: «و براى آن پيغامبر- صلى اللّه عليه و سلم- گفت: انّ اللّه يتجلّى للنّاس عامّة و لابى بكر خاصّه، اى، خداى- عز و جل- تجلى فرمايد براى مردمان بعموم و براى أبو بكر بخصوص. پس نبايد كه پنداشته آيد كه غير أبو بكر، از آن جمله كه كم از اويند، از لذت نظر و مشاهده چيزى يابند كه أبو بكر يابد، بلكه نيابند مگر عشر عشير او، اگر معرفت او در دنيا عشر عشير او باشد.»[20]

مدح عمر – خلیفه عادلی که علم الهی انحصاری داشت!

غزالی عمر را خلیفه ای عادل،[21]شخصی که با مرگش اکثر علم الهی از بین رفته است[22] و بی توجه به زخارف دنیوی که سنگ با طلا نزدش یکسان است معرفی می کند.[23] در نزد غزالی عمر مقامات معنوی و عرفانی بلندی چون رویت قلبی خداوند را داراست، و دیگران را برای رسیدن به آن ترغیب می کند:«پس در ملكوت فكرت بسيار كن، چه شايد كه درهاى آسمان براى تو بگشايد، پس به دل خود در أقطار آن جولان كنى تا آن گاه كه دلت پيش عرش رحمان بايستد. پس در آن حال روا كه براى تو اميد داشته شود كه به مرتبه عمر خطاب رسى، چون گفت: رأى قلبى ربّى، اى، دل من پروردگار مرا بديد.»[24]

مدح عثمان – عثمان، شهید و موید بود

غزالی عثمان را شهید، مورد تایید رسول الله صلی الله علیه و اله و اهل بهشت معرفی می کند.[25]

مدح معاویه و عمر و عاص

غزالی معاویه را از گناه دشمنی و مقاتله با امیرالمومنین علیه السلام تبرئه کرده او را مجتهدی می داند که به اجتهادش عمل کرده است و جماعتی از علما هم مجتهد را مصیب می دانند.[26] وی معاویه را صاحب حلم[27] و همت بالا معرفی کرده و برای او رضوان الهی را تمنا می کند.[28] او عمروعاص را نیز مدح کرده و وی را از اصحاب بدر می داند[29] در حالی که عمروعاص در سال هشتم هجری اسلام آورد. علاوه بر این غزالی از عمرو عاص تصویری معنوی و اهل توجه به آخرت ارائه داده است.[30]

مدح عایشه و حفصه

عایشه در نزد غزالی شخصیتی معنوی و دارای فضائل بلندی چون زهد است، که در یک روز، صد هزار درهم را صدقه می دهد و چیزی برای خودش نگاه نمی دارد.[31] وی عایشه را عابده ای با عبادات طولانی معرفی می کند که این عبادات برای اشخاص دیگر قابل تحمل نیست.[32] او حفصه را نیز از جمله زنان پیامبر می داند که به علت زهد و توکل رسول الله صلی الله علیه و اله روزانه مایحتاج او را تامین می کرده، در حالیکه که مایحتاج بعض زنان پیامبر صلی الله علیه و اله به علت ضعف در توکل و زهد آنها، ماهانه یا سالانه تامین می شده است.[33]

مدح خالد بن ولید، سالم مولی ابوحذیفه، هارون الرشید

غزالی خالد بن ولید را مدح بلیغ کرده و او را از جمله مجاهدان بی نظیری ذکر می کند که همیشه در آروزی شهادت بوده است.[34] وی سالم مولی ابوحذیفه را شخصیتی می داند که با تمام قلبش خداوند را دوست داشته است.[35]هارون الرشید خلیفه عباسی نیز مورد مدح غزالی است و او را شخصیتی متوجه به آخرت و دنیا گریز معرفی می کند.[36]

مدح شافعی، مالک و ابوحنیفه

غزالی شافعی را عابدی که در آیات قرآن تدبر عمیق داشته و زاهدی بی نظیر معرفی می کند.[37] وی مالک را مدح بلیغی کرده و او را در معرفت الهی قوی، در زهد بی نظیر، و در محبت پیامبر و قدرت ایمان بی مانند می داند.[38] ابوحنیفه هم از مدح غزالی بی نصیب نمانده است. غزالی او را عابد و زاهد و عارف به خداى- عز و جل- و خائف از وى، و مريد رضاى وى به علم معرفی می کند.[39]

غزالی و اهل بیت علیهم السلام

مدح اهل بیت علیهم السلام

غزالی به مدح اهل بیت علیهم السلام، آنگونه که به مدح خلفا و صحابه پرداخته، توجه نکرده و در آثارش به امیرالمومنین علیه السلام و امام زمان علیه السلام و حسنین علیهم السلام، به صورت جزیی و البته بعضا همراه با طعن پرداخته و به سایر اهل بیت علیهم السلام اشاره ای نکرده است.

غزالی و امیرالمومنین علیه السلام – علی ]علیه السلام[ باعث اختلاف ابدی میان امت اسلامی!

غزالی نسبت به امیرالمومنین علیه السلام و فضائل ایشان بی اعتنایی معنا داری را در آثارش پیشه کرده است و بعضا در ذیل روایاتی به طعن علی علیه السلام نیز پرداخته است. [40]او امیرالمومنین علیه السلام را باعث اختلاف ابدی بین امت می داند.[41]

همچنین بخوانید: ابوحامد محمد غزالی: [امیرالمؤمنین] علی [علیه السلام] باعث اختلاف میان امت شده است! – برگرفته از مصاحبه با نویسنده «حیات فکری غزالی»

غزالی و امام حسین علیه السلام- خواندن مقتل حرام و لعن یزید جایز نیست!

غزالی در یک مورد به مقتل امام حسین علیه السلام اشاره می کند.[42] او روضه و مقتل امام حسین علیه السلام را حرام می داند چرا که باعث بدبینی و طعنه به صحابه می شود:«ويحرم على الواعظ وغيره رواية مقتل الحسين وحكاياته وما جرى بين الصحابة من التشاجر والتخاصم فإنه يهيج على بعض الصحابة والطعن فيهم وهمأعلام الدين ، فالطاعن فيهم مطعون طاعن في نفسه ودينه. ».[43] لعن یزید را به دلیل عدم ثبوت دستور قتل امام حسین علیه السلام جایز نمی داند و نسبت قتل به او را هم گناه کبیره می داند.[44] وی در بیان دیگری، قاتل امام حسین علیه السلام را اگر بدون توبه از دنیا رفته باشد، جایز العن می داند اما احتمال می دهد که یزید توبه کرده باشد، همانگونه که وحشی توبه کرده، لذا لعنش جایز نیست[45].

همچنین بخوانید: دفاع امام محمد غزالی از یزید|یزید مومن بود،ترحم بر او مستحب و لعنش جایز نیست

غزالی و مهدویت

اعتقاد به امام منتظر که خروج می کند را دروغ واضح البطلان شنیع می داند.[46]

غزالی و شیعه- لعن شیعیان جایز است!

او شیعه را منحرف از صراط مستقیم و در کنار مشبهه و خوارج قرار می دهد.[47]وی شیعیان را به علت ارجاع به امام زمان با بدترین الفاظ مورد توهین قرار داده، ایشان را مانند کسانی می داند که نجس شده و خویش را برای یافتن آب به سختی انداخته و هنگامی هم که آب را می یابد از آن استفاده نمی کند و در نجاست باقی می ماند.[48] او تواتر شیعه به نص بر امامت امیرالمومنین علیه السلام را به علت اتفاق شیعه بر دروغ و تبعیت از آن رد می کند.[49]

غزالی در نهایت در حالی که لعن قاتل سیدالشهدا علیه السلام را جایز نمی دانست، به جایز العن بودن شیعه در کنار یهود و نصاری و مجوس حکم می دهد![50]

علمای شیعه و غزالی

علما و فقهای شیعه غزالی را مذمت کرده اند.

رازی صاحب تبصره العوام

وی بعد از نقل پاره ای از انحرافات غزالی می گوید: غرض وی در این باب چیزی جز تشنیع بر امیرالمومنین علی علیه السلام بلکه بر جمله انبیاء و رسل چیز دیگری نبوده. [51]

علامه حلی

علامه حلی در بحث تسطیح قبور و افضلیت تمتع بر قِران و اِفراد، علاوه بر تایید شافعی بودن غزالی، او را مورد مذمت شدید قرار داده می گوید: استبعاد در این امور همه به تغییر شرع الهی و احکامش بازگشت می کند که به دلیل دشمنی و تعصب نسبت به قوم مومنین به اعتبار محبت به اهل بیت علیهم السلام بوده است. همانا غزالی با وفور علم و عظمت قدرش و وفور علمش در فقه شافعی می گوید سنت تستطیح قبور است اما چون رافضیان این عمل را انجام می دهند ترک می کنیم آن را و می گوییم تسنیم[52] و همچنین حج تمتع افضل از قران و افراد است اما چون رافضیان به آن عمل می کنند ترک می کنیم او را.[53]

علامه مجلسی

علامه مجلسی غزالی را شدیدا نقد کرده است: یا متابعت غزالى را عذر خودخواهى گفت که به یقین ناصبى بوده! و میگوید در کتابهاى خود، به همان معنى که مرتضى على امام است، من هم امام، و می گوید: هر کس یزید را لعنت میکند گناهکار است، و کتابها در لعن و ردّ شیعه نوشته، مانند کتاب «المنقذ من الضلال» و غیر آن[54]

شیخ حر عاملی

از علمایی که مفصلا و شدیدا غزالی را مورد نقد قرار داده شیخ حر عاملی است. وی بعد از اینکه غزالی را بزرگترین معاندین و ناصبین معرفی می کند در دوازده امر به نقد او می پردازد که از جمله اشکالات او بر غزالی می توان به افضلیت ابوبکر بر علی علیه السلام و نسبت دادن شر و ظلم به خداوند متعال و جایز نبودن لعن یزید و حجاج و رد اخذ علم از معصوم و دشمنی با شیعیان و جواز غنا اشاره کرد.[55]

سید بن طاووس

سید بن طاووس غزالی را به عنوان علمای مجبره و از اعظم علمای اهل سنت معرفی می کند.[56]

ملامحسن فیض کاشانی

ملا محسن فیض کاشانی که به دنبال نفوذ کتاب احیاء علوم الدین در میان شیعیان به فکر اصلاح و حفظ شیعیان از خطرات عقائد غزالی افتاد و کتاب المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء را به رشته تحریر درآورد، با اینکه کتاب را سودمند دانسته و تشیع غزالی را در اواخر عمر پذیرفته است، اما در مقدمه این کتاب انتقادات تندی را به غزالی داشته و می گوید:

«به همين سبب يكى از اركان مهمّ ايمان را فروگذاشته و آن را در اين كتاب ذكر نكرده است، اين ركن مهمّ عبارت از شناخت امامان معصوم (علیهم السلام) است كه پيامبر خدا (صلی الله علیه وآله) تمسّك به آنها و قرآن را سفارش فرموده است، درود خداوند بر همه آنان باد.

و نيز بسيارى از مطالب آن به‏ويژه آنچه در بخش عبادات آمده مبتنى بر اصول نادرست عامّه، و از بدعتها و ساخته‏هاى فاسد فرقه‏گرايان و هواپرستان است.

همچنين بيشتر اخبارى كه در آن كتاب نقل شده به كسانى اسناد داده شده است كه به دروغگويى و افترا بر خدا و پيامبرش مشهورند، و هيچ اعتمادى به گفته‏هاى آنها نيست، و آنچه از سخنان آنها با عقل و دين مطابق است در احاديثى كه از اهل عصمت و طهارت و خاندان وحى و رسالت كه درود خداوند بر آنان باد روايت شده با بيانى بهتر و سندى محكم‏تر موجود است.و نيز در آن افسانه‏هاى عجيب و داستانهاى شگفت‏انگيزى از صوفيان نقل شده است كه بيشتر خردمندان نمى‏توانند آنها را بپذيرند، چه از محدوده عقل به دورند، و سود و فايده چندانى بر نقل آنها مترتّب نيست. اين امور و مسائل ديگرى از اين گونه، باعث اشمئزاز و تنفّر حقّ طلبان طايفه ناجيه اماميّه از آن كتاب شده، و در نتيجه طبع اكثر آنها به مطالعه آن اثر و استفاده از آن راغب نيست.»[57]

محدث نوری

محدث نوری به مناسبت بحثی روایی، با اشاره به اینکه تنها یک روایت از غزالی در این مورد وجود دارد می گوید: شکی نیست که رشد در مخالفت با غزالی است.[58]

شیخ یوسف بحرانی

شیخ یوسف بحرانی نیز بسان سایر محدثین و فقها غزالی را مورد طعن قرار داده، وی را از علما و فقهای اهل سنت معرفی می کند که به علت دشمنی با شیعیان به ترک سنت نبوی فتوا داده اند.[59]

علامه امینی

علامه امینی بعد از نقل از داستانی از کرامات غزالی می گوید:

كاش مى دانستم آيا زبان شيطان از گفتن اينكه : « من خدا هستم كه از هر شش جهت بر تو احاطه دارم » ، ناتوان است!؟ همانگونه كه ادعاى خدايى كنندگان در روزگاران گذشته از گفتن اين سخن باز نايستاده‌اند.

پس «غزالى» از كجا به صرف ادعاى اينكه « من خدا هستم » ، اين سخن را باور كرد ؟ و با اين همه، چگونه « غزالى » احتمال نداده است كه او شيطان بوده؟ گيريم كه اين خطاب ، رؤياى صادقانه بوده و خدا « غزالى » را مخاطب قرار داده، از كجا معلوم كه اين خطاب : « اساطير و خرافات را ترك كن » در باب « غزالى » صحت ندارد و « شيخ او » كه اين همه سخنان بى اساس را ادعا كرده بر خطا نبوده و او خود نيز خطا نكرده است؟

اى كاش در داروخانهء نساج ، سرمهء ديگرى بود كه چشم و ديدهء بصيرت « غزالى » را تيز مى كرد تا ديگر آن رياضات نامشروعى را كه در « احياء » آورده تكرار نمی کرد داستانهايى از قبيل داستان حمام و جز آن ، و همچنين نظير آوردن بابى در آفات زبان كه در آن لعن « يزيد » را ممنوع دانسته و نظاير اين اباطيل را فراوان آورده است .

در واقع اين سرمهء نساج ، چقدر كارگر بوده كه كسى كه آنرا بر چشم خود زده ، ديگر به ديدن عرش و هر چه اطراف آن است ، قانع نمى شود و به ديدن خدايى كه ديده‌ها او را درك نمى كند ، هوس مى نمايد و از او آن خطاب مى شنود كه « موسى » عليه السّلام از او شنيد : « انا للَّه رب العالمين » . من نمی دانم كه سرانجام همين « موسى » عليه السّلام كه شريك خطاب « ابو حامد » بوده ، آيا او هم در دين خدا با او شريك بوده يا نه . شايد اين گوينده هذيان، نفس خود را مربى پيامبر خدا « موسى » عليه السّلام فرض كرده . « موسى » اى كه از جانب پروردگار پيغمبر اولوالعزم بود ، و به اين سخن پروردگار مورد خطاب گرديد كه : « اى موسى هرگز مرا نخواهى ديد » و اما اين سالك مجاهد بافنده ، چنين بافندگى مى كند .[60]

موسوی خوانساری

خوانساری صاحب روضات الجنات غزالی را با انواع و اقسام جملات مورد طعن قرار داده است، وی در انتهای بیان قاضی نورالله بعد از رد شیعه بودن غزالی می گوید: وی از بزرگان ناصبی ها در اعتقادات و همچنین در فروع و احکام است و همانگونه که آشکار شد از متعصبین جماعت شافعیه است.[61]

علامه عسکری

علامه عسکری از محققین علمای معاصر، با انتقاد از غزالی، کتاب احیاء علوم الدین وی را مشحون از دروغ و دروغ پردازی می داند، که به قصد قربت و تربیت سالکین این عمل را انجام داده است و در نهایت معتقد است که این عمل غزالی منجر به نابودی سنت رسول الله صلی الله علیه و اله می شود.[62]

ادعای تشیع محمد غزالی

با تمام این اوصاف، برخی ادعا نموده اند که غزالی در ملاقات با سید مرتضی رازی مستبصر شده است و عبارت او در کتاب سرّالعالمین را دلیل بر تشیع او ذکر کرده اند. [63] بعض محققین مانند استاد همایی، ملاقات غزالی با سید رازی را به دلیل اشکالات تاریخی غیر ممکن می دانند.[64] علاوه بر این، سرّ العالمین، آخرین کتاب تالیف شده غزالی نیست [65] و گزارشات تاریخی حاکی از ارادت ویژه ی او به کتاب صحیح بخاری پیش از مرگ است،[66]

همچنین کتاب سرّ العالمین، محتوایی برخلاف عقائد شیعه (مانند ستاره پرستی[67]، دعوت به مذهب شافعی[68]و شستن پا در وضو [69]) دارد.

غزالی در متن ادعایی سرالعالمین نیز، خلافت بعد از رسول الله صلی الله علیه وآله را به اجماع و شوری می داند و با اینکه امیرمومنان علیه السلام را در منازعه با معاویه بر حق می داند، اما معاویه را تحت مشیت دانسته، حکم به اهل جهنم بودن او نمی کند.[70] لذا حکم به تشیع غزالی به صرف عبارات او در سرالعالمین بسیار عجیب و دور از حقیقت است.

 

منابع و ماخذ

غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، 1ج، دارالفکر، بیروت، اول، 1416ق

غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، عبدالرحیم بن الحسین حافظ عراقی، 16ج، دارالکتاب، بیروت، بیروت، بی تا

عزالی، محمد، ترجمه احیاء علوم الدین، مویدالدین خوارزمی، حسین خدیو جم، 4ج، نشر علمی فرهنگی، تهران، 1386ش

کاشانی، ملامحسن، راه روشن(ترجمه محجه البیضاء)، محمدصادق عارف، 8ج، آستان قدس رضوی، مشهد، اول، 1372ش

ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، شعیب الارنووط، حسین الاسد، 23ج، موسسه الرساله، بیروت، نهم، 1413ق

بدوی، عبدالرحمن، مولفات الغزالی، 1ج، المجلس الاعلی لرعایه الفنون و الآداب و العلوم الاجتماعیه، قاهره، 1380ق

السبکی، تاج الدین، طبقات الشافعیه الکبری، محمود محمد الطناحی، عبدالفتاح محمود الحلو، 10ج، دار احیاء الکتب العربیه، بی جا، بی تا

الزرکشی، بدرالدین، البرهان فی علوم القرآن، محمد ابوالفضل ابراهیم، 4ج، دار احیاء الکتب العربیه، بی جا، اول، 1376ق

حر عاملی، محمد بن حسن، الاثنا عشریه، مهدی ازوردی حسینی، محمد درودی، 1ج، دارالکتب العلمیه، قم، بی تا

الشنقیطی، محمدامین، اضواء البیان فی ایضاح القران بالقران، مکتب البحوث و الدراسات، 8ج، دارالفکر، بیروت، بی تا

ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، محمد ابوالفضل ابراهیم، 20ج، دار احیاء الکتب العربیه، اول، 1378ق

مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول کافی، ابوالحسن شعرانی، علی عاشور، 12ج، دار احیاء التراث العربی، بیروت، اول، 1421ق

الهیتمی، احمدبن حجر، الصواعق المحرقه فی رد علی اهل البدع و الزندقه، عبدالوهاب عبداللطیف، 1ج، شرکه الطباعه فنیه المتحده، قاهره، دوم، 1385ق

رازی، مرتضی، تبصره العوام فی معرفه مقالات الانام، عباس اقبال آَشتیانی، 1ج، اساطیر، تهران، 1364ش

حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقهاء، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، 14ج، موسسه آل البیت لاحیاء التراث، قم، اول، 1414ق

مجلسی، محمدباقر، عین الحیات، 1ج، قدیانی، تهران، سوم، 1391ش

ابن طاووس، علی بن موسی، الطرائف فی معرفه مذاهب الطوائف، 1ج، خیام، قم، اول، 1399ق

قمی، عباس، مفاتیح الجنان، محمدرضا نوری نجفی، 1ج، عزیزی، قم، دوم، 1385ش

بحرانی، یوسف، الحدائق الناضره، 25ج، النشر الاسلامی التابعه لجماعه المدرسین، قم، بی تا

امینی، عبدالحسین، الغدیر(فارسی)، محمدتقی واحدی، 22ج، کتابخانه بزرگ اسلامی، بی جا، بی تا

موسوی خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، اسدالله اسماعیلیان، 8ج، اسماعیلیان، قم، 1390ق

عسکری، مرتضی، احادیث ام المومنین عایشه، 2ج، توحید، بی جا، پنجم، 1414ق

شیرازی، ملاصدرا، المبداء و المعاد، جلال الدین آشتیانی، 1ج، مرکز انتشارات تبلیغات اسلامی، قم، سوم، 1380ش

 

منبع: برگرفته از مقاله جامع پایگاه ویکی تصوف ذیل مدخل محمد غزالی

پانویس ها

غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص555
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص502ـ501
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج4،ص240
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص502
سبکی، تاج الدین، الطبقات الشافعیه الکبری، ج4، ص90
وقد رد ابن الجوزي على أبي حامد في كتاب ” الاحياء ” ، وبين خطأه في مجلدات ، سماه كتاب ” الاحياء ” . ولأبي الحسن ابن سكر رد على الغزالي في مجلد سماه : ” إحياء ميت الاحياء في الرد على كتاب الاحياء ” . ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء،ج 19، ص342
ذهبی، شمس الدین، سیر اعلام النبلاء، ج19،ص327
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1، ص258
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1،ص259
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج4، ص 705
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج5، ص 110
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص 199
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی،ص 551
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص200
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1،ص 211
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی،ص316
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1،ص124
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1،ص19
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4، ص492
غزالی، محمد، خوارزمی ، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج4،ص542
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1، ص735
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1، ص67
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص331
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص 785
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4، ص846
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1،صص259ـ258
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج2، ص740
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص540
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص541
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4، ص859
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4، ص329
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص724
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص354
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص388
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج4،ص572
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج2،ص761
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1، ص69
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین،ج1،صص75ـ74
غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1، ص76
و على- كرّم اللّه وجهه- گفت كه پيغامبر- عليه السلام- بر من و فاطمه بگذشت، و ما در خواب بوديم، گفت: نماز بگزاريد.گفتم: نفسهاى ما در قبضه قدرت خداى است، چون خواهد كه ما را بيدار گرداند بيدار كند.بازگشت و روى بگردانيد، و شنيدم كه دست بر ران مى‏زد و مى‏گفت: وَ كانَ الْإِنْسانُ أَكْثَرَ شَيْ‏ءٍ جَدَلا. غزالی، محمد، خوارزمی، مویدالدین، ترجمه احیاء علوم الدین، ج1، ص706
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص202
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج15،ص157
هیتمی،ابن حجر،الصواعق المحرقه، ج2، ص640
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج9،ص 19
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج9، ص20
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص250
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص109
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص551
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص249
غزالی، محمد، احیاء علوم الدین، ج9،ص17
رازی، مرتضی، تیصره العوام فی معرفه مقالات الانام،ص119
به برآمده کردن قبر همچون کوهان شتر، تسنیم گفته می‌شود
حلی، جمال الدین مطهر، تذکره الفقهاء، ج2 ، ص 472
مجلسی، محمدباقر، عین الحیات،ص457
حر عاملی، محمدبن حسن، الاثنا عشریه،صص168ـ164
سید بن طاووس، علی بن موسی،الطرائف، ص339
فيض كاشانى، ملامحسن، عارف، محمدصادق،راه روشن(ترجمه المحجة البيضاء)، ج1،صص61ـ60
قمی ، عباس.مفاتیح الجنان، ص 910
بحرانی، یوسف،الحدائق الناظره، ج14، ص171
امینی، عبدالحسین، الغدیر، ج11، صص59ـ61
موسوی خوانساری،محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات،ج8، صص 7ـ6
عسکری، مرتضی،احادیث ام المومنین عایشه ج2، ص20
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی ، صص454ـ453
همایی، جلال الدین، غزالی نامه،ص327
زرکشی، بدرالدین، البرهان، ج2،ص79؛ حر عاملی، محمد بن حسن، الاثنا عشریه، ص168
الشنقیطی، اضواء البیان،ج7،ص295
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص485
غزالی،محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص457
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی، ص477
غزالی، محمد، مجموعه رسائل الامام الغزالی،صص454ـ453
پانویس ها
  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید