پیشنهادی:

احمد غزالی و شکل گیری شیطان پرستی در میان یزیدیان جزیره – رسول رضوی

بسم الله الرحمن الرحیم احمد غزالی و شکل گیری شیطان پرستی در میان یزیدیان جزیره درجه علمی: علمی-پژوهشی | نویسنده: رسول رضوی [1] چاپ شده در: مجله نقد و نظر، دوره 26، شماره … ادامه مطلب

کتاب “تصوف و مسأله شریعت” تالیف سید علیرضا موسوی منتشر شد

کتاب حاضر مفصل ترین و جامع‌ترین تحقیقی است که تاکنون درباره موضوع شریعت در تصوف نگارش شده است. این اثر، دیدگاه صوفیان (از تمام نحله ها و مکاتب) درباره شریعت و احکام … ادامه مطلب

ادعای الوهیت و اذکار کفر آمیز در کتب سران عرفان و تصوف- بخش۲

بسم الله الرحمن الرحیم

انحرافات سید احمد نجفی (آقا جون) در کتاب شراب طهور

در پست قبلی به مطالب یکی از سران عرفان و تصوف اشاره شد و بیان گردید که وی، ذکر “لا اله الا انا را در کتاب خویش چاپ و به آن سفارش نموده است! او با توهین به منتقدین، آنها را تجهیل نموده و با تکبر و منیتی در خور توجه، به تعریف و تمجید از خویش می پردازد و خود را از نوادر آخر الزمان می داند!

در این مطلب به یکی دیگر از مدعیان عرفان خواهیم پرداخت که اذکاری اینچنین را در کتب خود ذکر کرده است!

در ادامه به چند مورد از انحرافات سید احمد نجفی (ملقب به آقاجون) که یکی از به اصطلاح عرفا بود، اشاره می شود:

ادعای الوهیت برای صوفیان و ذکر لا اله الا انا

وی در کتاب شراب طهور، عرفا و صوفیان را در مقام خدایی و الوهیت قرار می دهد و می نویسد:

«… عارف می گوید: لا اله الا انا فاعبدنی… عارف در سیر مراتب توحید، از “لا اله الا الله” آغاز می کند و پس از آن به “لا اله الا هو” می رسد و پس از آن به “لا اله الا انت” و در نهایت به “لا اله الا انا

ادامه مطلب

سید عباس موسوی مطلق و ترویج مطالب صوفیه|نور ذات الهی سیاه است!

مشاهده نور سیاه در سیر و سلوک عرفان و تصوف!

سید عباس موسوی مطلق در کتاب خواجه قنبر در دیوان خواجه شیراز می نویسد:

در روز ازل یک قطره سیاهی که شاید مقصود از همان نور ذات، که سیاه است و اتفاقاً قدیمی ها نیز در مثالها گفته اند بالاتر از سیاهی رنگی نیست، چون سیاهی همان نور ذات است. خلاصه یک قطره سیاه از قلم تو بر ماه افتاد که تمام مشکلات عالم ماوراء الطبیعت حل شد. [۱]

جالب است که بحث نور سیاه در هیچ کدام از فرق و مذاهب مختلف اسلامی جز صوفیه، مطرح نشده است! و سران تصوف درباره نور سیاه مطالب بسیاری بیان نموده اند. برای نمونه به چند مورد از این مطالب در آثار سران تصوف اشاره می شود.

لاهیجی قطب بزرگ‌ سلسله نوربخشی می گوید:

دیدم تمام عالم را نور سیاه فراگرفته، چنانچه همه اشیا به رنگ آن نورند، و من مست و‌ شیدا گشته، غرق این نورم، و‌ ریسمانی از نور

ادامه مطلب

مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت سوم

مولوی و ابلیس

مولوی که بدون شک بزرگترین شاعر متصوفه فارسی زبان می باشد از قافله جا نماند و مانند سنایی و عطار، با آوردن حکایات و تماثیل شیرین عقائد مسموم صوفیانه اش را در بدنه جامعه اسلام تزریق کرد. مولوی که از جماعت اهل سنت بوده است برای تمجید از ابلیس و داعی به خیر بودن او، پای معاویه ملعون را نیز به میدان باز می کند و هم زمان از دو عنصر و تجلی شر در عالم به عنوان دو موجود الهی و پاک یاد می کند. وی در دفتر دوم مثنوی حکایتی را بیان می کند که ابلیس سحرگاه به قصر معاویه رفت و او را از خواب بیدار کرد تا نماز او فوت نشود. معاویه وقتی او را شناخت ، به او اصرار کرد که علت کارش را بداند، ابلیس در پاسخ گفت تو را بیدار کردم که نماز بخوانی و آه و افسوس فوت شدن نماز نصیبت نشود. معاویه نیز در جواب می گوید : تو راهزن دل و دین مردمان هستی و من مرد میدان مکر و تلبیس تو نیستم.

علاوه بر اینکه چنین افسانه ای در هیچ یک از کتب مسلمانان وارد نشده است، مولوی با این حکایت از عقیده خود پرده برداشته و با یک تیر دو نشان می زند، از طرفی یکی از شخصیت های بد نام تاریخ اسلام و بزرگترین دشمن امیرالمؤمنین علیه السلام را فردی مومن معرفی می کند که راه را از چاه تشخیص داده و در مقابل ابلیس و کید او جبهه گیری می کند و در نهایت او را دشمن ابلیس معرفی می کند و از طرفی ابلیس را دعوت کننده به خیر و خوبی و نماز می خواند . وی در جای دیگر می گوید :

ترک سجده از حسد گیرم که بود این حسد از عشق خیزد نه جحود

هر حسد از دوستی خیزد چنین که شود با دوست غیری همنشین

بی گنه لعنت کنی ابلیس را چون نبینی از خود این تلبیس را [۱]

 

تقدیس ابلیس در تفاسیر

بعد از ورود موضوع تقدیس ابلیس به ادبیات و شعر فارسی و اخت گرفتن مردم با این سخنان و ریخته شدن قبح آن، دیگر نوبت ورود آن به تفاسیر قرآن کریم بود، که این بار این رسالت را

ادامه مطلب

مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت دوم

حلاج و ابلیس

حلاج (متوفی 309) اثرگذارترین صوفی است که بی پرده در باب تقدیس و تمجید از ابلیس سخن گفته است و مشایخ دیگر تصوف در ابلیس شناسی، راه حلاج را پیموده اند. تاریخ تقدیس ابلیس به طور رسمی، صریح و بی پروا از حسین بن منصور حلاج آغاز می شود. حلاج که به عنوان قهرمان دفاع از ابلیس شناخته می شود فصلی از کتاب طواسین خود را به موضوع ابلیس و تمجید از او اختصاص داده است. با اطمینان می توان گفت که حلاج ، شیطان پرستی بزرگ در میان جماعت صوفیه بود و کار را به جایی رساند که مظهر شرارت عالم هستی را هم ردیف پیامبر اکرم اسلام صلی الله علیه و آله و یگانه مظهر بندگی و رحمت قلمداد کرد و طریقت حسن بصری را در پیش گرفت.[1] تقدیس شیطان

شاید سخن امام هادی علیه السلام در وصف صوفیه که آنها را هم پیمان شیطان (حلفاء الشياطين) معرفی می فرماید ، اشاره به این مبنای آنها در تقدیس ابلیس داشته باشد.[2] حلاج می گوید :

صاحب من و استاد من ابليس و فرعون است. به آتشش بترسانيدند ابليس را، از دعوى بازنگشت. فرعون را بدريا غرق كردند، و از پى دعوى باز نگشت‏.[3] اگر حلاج حتی یک مرتبه قرآن را خوانده بود متوجه می شد فرعون در واپسین لحظات از دعوی خود بازگشت و تسلیم شد و گفت: آمَنْتُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ الَّذي آمَنَتْ بِهِ بَنُوا إِسْرائيلَ وَ أَنَا مِنَ الْمُسْلِمين‏ .[4]

حلاج معتقد بود که تنها دو جوانمرد در عالم وجود دارد : ابلیس و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله[5] این سخنان از حلاج و حلاجیان غربی همچون لویی ماسینیون و هنری کربن که کمر بر انهدام اسلام و تشیع بسته اند عجیب نیست ، تعجب از کسانی است که امروزه او را شهید راه الهی می دانند و تمام همت خود را صرف طرفداری از تصوفی کرده اند که ستون و قواعد آن بر پایه تقدیس ابلیس پایه گذاری شده است !

 

اما کار به تخریب چهره ی پیامبر مکرم اسلام صلی الله علیه و آله خلاصه نمی شود . حلاج در رابطه با دیدار ابلیس و حضرت موسی علیه السلام می گوید :

ادامه مطلب

مقاله ای مبسوط پیرامون تقدیس ابلیس در تصوف – قسمت اول

بسم الله الرحمن الرحیم

شیطان ابلیس پس از به انحراف کشاندن دین مبین اسلام ، به تخریب توحید، نبوت و امامت بسنده نکرد و با بهره گیری از شیاطین اِنسی ، توانست در لباس تصوف ، جایگاه خود را تا جایگاه پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله و بلکه بالاتر از ایشان برساند و از القابی مانند عدو مبین و عدو الله بودن به سرور مهجوران و سیدالموحدین و مظهر جمال الهی صعود کند. تقدیس شیطان

یکی از بزرگترین انحرافات و بدعت های متصوفه در اسلام ، دیدگاه خلاف اجماعی است که از ابلیس در جهان بینی خود ارائه می دهند. دیدگاهی که طی آن ابلیس در کنار انبیاء قرار گرفته و خلقت نوری و جنبه هدایتگری پیدا می کند و تا جایی پیش می رود که حتی موحد دانستن او جزء اصول اعتقادی فرض شده و کافر خواندن ابلیس سبب تکفیر می گردد. به طور کلی در این مقاله سعی شده است ضمن بحث تاریخی این اندیشه ، ریشه یابی کلامی آن نیز صورت بگیرد. گرچه شدت وضوح بطلان این نظریه ، ما را از نقد آن بی نیاز می کند چرا که هرکس از ابتدایی ترین آموزه های قرآن کریم مطلع باشد متوجه تضاد آن با معارف اسلامی خواهد شد ، لکن در پایان مقاله نکاتی در نقد این دیدگاه بیان می گردد.

حسن بصری و ابلیس

نگاه موحدانه به ابلیس هم زمان با انعقاد نطفه ی تصوف در جامعه اسلامی شکل گرفت و اولین فردی که در صدد تطهیر چهره ی ابلیس از ننگ کِبرورزی و کفر برآمد ،

ادامه مطلب

شیطان از دیدگاه عین القضات همدانی

شیطان از دیدگاه عین القضات همدانی

48398با دقت در سیره و روش صوفیان و بزرگان ایشان، شاهد تناقضات فاحشی هستیم که اگر بر بطلان عقاید و رای متصوفه همین یک مورد اقامه شود، کافی است. عبدالله بن محمد بن علی میانجی همدانی ملقب و معروف به عین القضات همدانی، از بزرگان صوفیه و جوانی جویای نام و شهرت بود که وقتی در سلک خرقه پوشان در آمد، با طی مسیری که پیش از او حسین بن منصور حلاج رفته بود، شروع به نوعی شطح گویی کرده و همین امر در آخر برای او عواقب ناگواری را به دنبال داشت. وی از قائلین به بحث اعتذار ابلیس است.

صوفیان برای اباحه گری و

ادامه مطلب