پیشنهادی:

فلسفه ملاصدرا در عصر مدرن، هیچ ارزش علمی ندارد

فلسفه باستانی مجموعه‌ ای از اندیشه‌ های دوران باستان در مورد جهان بود که بیشتر آنها نادرست است. مسائل الهیات و ایده‌های هستی‌شناسی تحت عنوان مابعد الطبیعه قرار می‌گرفت و گمانه‌ زنی‌ … ادامه مطلب

ملاصدرا و بی نیازی از حجت معصوم پس از ختم نبوت و در آخرالزمان/تقریر دکتر دینانی

بی نیازی از امام معصوم در دوران غیبت در کلام ملاصدرا

ملاصدرا در شرحش بر اصول کافی سخنی بس عجیب را مطرح کرده است. او در ذیل حدیث بیست و یکم از احادیث کتاب عقل و جهل اصول کافی، از کفایت‌ عقل‌ پس‌ از ختم‌ نبوت‌ و عدم‌ نیاز مردم‌ در آخرالزمان‌ به‌ حجت معصوم به دلیل ترقی عقول مردم، سخن‌ گفته‌ است‌.

حدیث ۲۱ از احادیث کتاب عقل و جهل اصول کافی: «عن ابى جعفر علیه السلام قال: اذا قام قائمنا وضع اللّه یده على رءوس العباد فجمع بها عقولهم و کملت احلامهم»[۱]. ترجمه: «هر گاه قائم ما قیام کند خداوند دستش را بر سر بندگان قرار می دهد تا عقل هایشان را جمع کند و اندیشه شان کامل شود.»

ملاصدرا در شرح حدیث فوق می نویسد:

«ثم من بعثه الرسول صلّى اللّه علیه و آله الى اخر الزمان کانت الاستعدادات فى الترقى و النفوس فى التلطف و التزکى، و لهذا لم یحتاجوا الى رسول اخر یکون حجهَ من اللّه علیهم و انما الحجه منه علیهم هو العقل الّذی هو الرسول الداخلی کما دل علیه الحدیث السابق و الحدیث اللاحق أیضا. ففى اخر الزمان یترقى الاستعدادات من النفوس الى حد لا یحتاجون به الى معلم من خارج على الرسم المعهود بین الناس الآن، بل یکتفون بالالهام الغیبى عن التأدب الوضعى و بالمسدد الداخلی عن المؤدب الخارجى و بالمکمل العقلى عن المعلم الحسى کما لسائر الاولیاء، فملک روحانى هو ید اللّه یجمع عقولهم و یکمل احلامهم.» [۲]

ترجمه: «از بعثت حضرت رسول صلی الله علیه و آله تا آخرالزمان استعدادهای مردم در ترقی است و جانهایشان در مسیر لطافت و پاکی، و به همین جهت نیازی به رسول دیگر که حجت از جانب خداوند بر آنها باشد ندارند و حجت خداوند بر آنها همان عقل است که رسول داخلی است ـ همان گونه که حدیث سابق و لاحق بر آن دلالت می کندـ . پس در آخرالزمان استعدادهای انسانها تا حدی ترقی پیدا می کند که به معلمی از بیرون ـ به رسم شناحته شده ای که الان در بین مردم است ـ نیازی ندارند بلکه با الهام غیبی از آموزش وضعی و بیرونی، و با راهنمای داخلی، از مودب و معلم خارجی، و با کمال بخش عقلی از معلم حسی بی نیاز می شوند همان طور که برای سایر اولیاء چنین است. پس فرشته ای روحانی که عبارت از دست خداوند عقلهایشان را جمع و اندیشه هایشان را کمال می بخشد.»

عبارت ملاصدرا صراحت دارد در این که پس از ختم نبوت و دوران آخرالزمان، مردم به دلیل تکامل عقلی، از حجت ظاهری که امام معصوم است، بی نیاز می شوند. ملاصدرا همچنین در اینجا دچار یک خلط مبحث شده و روایت فوق الذکر را که مربوط به دوران پس از ظهور حضرت حجت (سلام الله علیه) است، به دوران پس از ختم نبوت و آخرالزمانِ قبل از ظهور ربط داده است. البته اگر کسی بگوید که این سخن صدرا مربوط به بعد از ظهور است که مردم عقولشان کامل می شود، باز هم این حرف، حرف غلطی است که بگوییم مردم در این صورت، از حجت و امام معصوم بی نیاز می شوند.

این عبارات جناب صدرا در تقابل کامل با دهها آیه و روایت و مسلمات تشیع است و در همین کتابی که ایشان آن را شرح کرده ـ یعنی اصول کافی ـ بابی هم به نام

ادامه مطلب

مهدی نصیری : رابطه ی فلسفه و نبوت – نسبت‌ فلاسفه يونان‌ با نبوت‌ و ديانت‌

مهدی نصیری : رابطه ی فلسفه و نبوت
عقل‌ فلسفي‌، عقل‌ مستكفي‌ بالذات‌ بوده‌ و بر اين‌ باور است‌ كه‌ مي‌تواند مستقل‌ از هر منبع‌ ديگر، با اتّصال‌ به‌ عقل‌ فعّال‌، به‌ كمال‌ و سعادت‌ دنيوي‌ و اخروي‌ نائل‌ شود. بديهي‌ است‌ در چنين‌ تلقي‌اي‌ از عقل‌، ضرورتي‌ براي‌ نبوت‌ و ارسال‌ رسُل‌ از جانب‌ خداوند باقي‌ نمي‌ماند.
اما آيا همه فلاسفه‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ منطقي‌ اعتقاد خود در باب‌ خودكفايي‌ و استقلال‌ عقل‌ تن‌ مي‌دهند و به‌ نفي‌ و انكار نبوت‌ مي‌پردازند؟ البته‌ چنين‌ نيست‌، چرا كه‌ نه‌ محيط‌ ديانت‌ (پس‌ از ورود فلسفه‌ از يونان‌ به‌ جهان‌ اسلام‌) چنين‌ امري‌ را بر مي‌تابيد و نه‌ مسلماناني‌ كه‌ براي‌ فلسفه‌ آغوش‌ گشودند، از چنان‌ اعتقاد و علقه ضعيف‌ ديني‌ برخوردار بودند كه‌ به‌ انكار نبوت‌ بپردازند؛ اما با اين‌ وجود، در تبيين‌ مسأله‌ نبوت‌ توسط‌ فلاسفه‌، نظرگاه‌هاي‌ غريب‌ و شگفت‌آوري‌ وجود دارد كه‌ ذيلاً به‌ آن‌ها اشاره‌ خواهيم‌ نمود:
نسبت‌ فلاسفه يونان‌ با نبوت‌ و ديانت‌
تا آنجا كه‌ از متون‌ تاريخي‌ بر مي‌آيد، هيچ‌ سند قابل‌ اعتنايي‌ در باب‌ متدين‌ بودن‌ فلاسفه‌ متقدّم‌ چون‌ سقراط‌ و ارسطو و افلاطون‌ به‌ يكي از اديان‌ و شرايع‌ الهي‌ وجود ندارد (1) و بلكه‌ شواهدي‌ برخلاف‌ آن‌ بعضا نقل‌ شده‌ است‌:
1ـ ارسطو اگرچه‌ از خدا سخن‌ مي‌گويد، اما خداي‌ ارسطو شباهت‌ چنداني‌ با خداي‌ اديان‌ الهي‌ ندارد. شهید مطهری می گوید: «ارسطو جز به‌ عنوان‌ محرك‌ اول‌، از خدا تصوري‌ ندارد.» (2)
«به‌ نظر ارسطو، تنها فعل‌ خدا، تعقل‌ در

ادامه مطلب