پیشنهادی:

سخنرانی حجت الاسلام حامد کاشانی درباره جسارت شمس تبریزی به حضرت زهرا علیها سلام

حجت الاسلام حامد کاشانی: توهین شمس تبریزی به حضرت فاطمه زهرا علیها سلام دانلود فایل صوتی برای مطالعه بیشتر و مشاهده مستندات رک به: اصرار شمس تبریزی به جسارت و توهین بر … ادامه مطلب

اشعار مولوی درباره حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

دیدگاه مولوی درباره حضرت فاطمه زهرا علیها سلام…

مولوی از شخصیت های بنام تاریخ تصوف و مورد احترام و ستایش بسیاری از فرقه های صوفیه حال حاضر در جهان است. سران تصوف تا حدود قرن هشتم، همگی سنی مذهب بوده اند. با اینکه صوفیان بر عدم تعصب مذهبی تاکید نموده و مدعی صلح و آشتی با تمام مذاهب هستند، اما بسیاری از مطالب موجود در گفتار و آثار آنها، حاکی از تعصب بر مذهب و اندیشه خود است. این تعصبات، گاهی به صورت طعن و تحقیر سایرین و حتی فرقه های دیگر صوفیه و گاهی نیز به صورت کتمان حقایق، ظهور و بروز نموده است. مولوی نیز همانگونه که از آثارش پیداست، از این قاعده مستثنی نبوده است و  در آثارش هم بر شیعیان طعن و کنایه زده و هم فضائل و مناقب اهل بیت علیهم السلام را کتمان نموده است.

همچنین بخوانید: توهین های عجیب مولوی به شیعیان

از سوی دیگر، جایگاه برترین بانوی خلقت یعنی حضرت زهرا سلام الله علیها آنقدر والا و عظیم است که سران اهل سنت نیز به ناچار، روایات فضایل ایشان را در کتب خویش نقل نموده اند. با این وجود، با تحقیق و پژوهشی که در اشعار مولوی انجام دادیم، هیچ اثری از فضایل و مناقب و حتی نقل داستانی عادی از حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها یافت نشد.

اشعار مولوی درباره عایشه

در مقابل، این عایشه است که مورد توجه و عنایت مولوی قرار گرفته، تا جایی که فضائل حضرت زهرا سلام الله علیها تحریف و به نام عایشه مصادره شده است.

مولوی و جعل داستان حجاب عایشه از فردی نابینا

در روایات معتبر، نقل شده است که حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها

ادامه مطلب

دانلود سخنرانی استاد معاونیان درباره مخالفت صوفیه با خوف الهی

دانلود سخنرانی استاد حامدرضا معاونیان درباره انحرافات تصوف و مخالفت صوفیه با خوف الهی، روز سوم فاطمیه ۱۳۹۷، بیت آیت الله یثربی

رئوس مطالب مطروحه در این فایل صوتی:

  • بیان فضائل امیرالمومنین علیه السلام؛ تبیین و تفسیر آیه ۸ سوره انسان (وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى‌ حُبِّهِ مِسْکِیناً وَ یَتِیماً وَ أَسِیراً)
  • چندین برابر کرامات امثال ابوالحسن خرقانی در فضائل اهل بیت علیهم السلام بیان شده است.
  • اهمیت خوف من الله (إِنَّما نُطْعِمُکُمْ لِوَجْهِ اللَّهِ لا نُرِیدُ مِنْکُمْ جَزاءً وَ لا شُکُوراً؛ إِنَّا نَخافُ مِنْ رَبِّنا یَوْماً عَبُوساً قَمْطَرِیراً)
  • جامعه امروز و حتی حوزه از خوف و خشیت الهی تهی شده است
  • متاسفانه برخی از سخنوران(ظاهرا منظور ایشان آقای آقامیری است) نیز مردم را از مکر خداوند ایمن می کنند و حتی صریح آیات الهی درباره عذاب را منکر می شوند.
  • لزوم وجود خوف و رجاء به صورت مساوی در قلب مومن؛ آیات قرآن کریم به صورت توامان خوف و رجاء را طرح می کند.
  • مکتب تصوف در ذات خودش نمی تواند خوف الهی را پرورش دهد. خوف در تصوف، نکوهش شده است. وقتی می گویند عذاب از عذب(به معنی شیرینی) است (سخن ابن عربی و ملاصدرا)، دیگر نمی توانند خوف را ایجاد کنند.
  • نویسنده ممد الهمم نقل کرده که در جهنم گیاهی به نام جیرجیر می روید. در صورتی که در اصول کافی نقل شده که امام کاظم علیه السلام فرمودند: کسانی که می گویند در جهنم جیرجیر می روید،

    ادامه مطلب

شریعت گریزی صوفیه – بخش اول (شمس و مولوی)؛ جدایی طریق صوفیه از مسیر اسلام

جایگاه دین و شریعت در میان صوفیه

با مطالعه تاریخ تصوف و منابع صوفیه، مشاهده می شود که بسیاری از سران آنها، قولا یا عملا و یا به صورت توامان، به ترک احکام الهی و ارتکاب محرمات و یا تحقیر شریعت پرداخته اند. تا جایی که برای این مساله مهم، مبانی خاصی نیز تعریف نموده و توجیهات مختلفی را برشمرده اند. از آن جمله می توان به تقسیم بندی دین به سه گانه شریعت، طریقت، حقیقت اشاره نمود. یا اینکه سکر و مستی سالکان را توجیه گر ارتکاب محرمات و عدم انجام فرائض الهی فرض نموده اند. و توجیهات دیگری که در این مقاله به آنها اشاره خواهیم نمود. البته باید این را نیز در نظر داشت که چه بسا سران صوفیه به دلیل فشارهای علما و فقهای مسلمان، مطالب خود را در این زمینه با احتیاط بیان کرده و آنها را تعدیل نموده باشند. همانگونه که نمونه های چنین رفتاری به کرّات در تاریخ صوفیه مشاهده شده است. از آن جمله می توان به توصیه های اکید مشایخ به مریدان بر حفظ اسرار اشاره نمود. یا تغییر نام تصوف به عرفان نیز از مصادیق بارز همین تعدیل و احتیاط جهت حفظ و بقای حیات صوفیه است. [۱] بسیاری از سران عرفان و تصوّف با تقسیم بندی فوق، واژه شریعت را در برابر طریقت و حقیقت قرار داده اند. آنها شریعت و طریقت را تنها به مثابه نردبانی می‌دانند که پس از رسیدن به بام حقیقت، نیازی به آن باقی نمی‌ماند. البته شریعت برای سالکان در بدو امر توصیه می شود. این شریعت هم مطابق تعریف عموم مسلمین و علمای اسلام از شریعت نیست. بلکه شریعتی است که قطب و استاد تصوف و عرفان برای سالک تجویز می کند. گاهی اساتید عرفان و مشایخ تصوف، دستوراتی خلاف شرع به مرید و شاگرد خود می دهند که سالک باید بدون چون و چرا از آنها تبعیت نماید. صوفیه در حقیقت مقام نبوت انبیاء را برای خود قائل هستند، هر چند به صراحت آن را بیان نمی کنند. اما از قرائنی که در سخنان و مکتوبات آنها وجود دارد می توان به این مساله و جدایی طریق آنها از شریعت محمدی پی برد. برای نمونه شمس تبریزی خود را بی نیاز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم می داند و صراحتا عباراتی را نقل می کند که حاکی از عدم اهمیت شریعت محمدی برای وی است.

مصادیق شریعت گریزی در سران تصوف

طلیعه این بخش را با گزارش احوالات مولوی و شمس تبریزی آغاز می کنیم. مولوی در مقدمه بخش ۵ مثنوی خود، شریعت را به علم کیمیا تشبیه می کند که پس از حصول زر، به آن حاجتی نیست یا استعمال دارو را مثال می زند که پس از درمان، نیازی به دارو باقی نمی ماند:

«شریعت همچو شمع است ره مى‏نماید و بى آن که شمع به دست آورى راه رفته نشود و چون در ره آمدى آن رفتن تو طریقت است و چون رسیدى به مقصود آن حقیقت است، و جهت این گفته‏اند که لَو ظَهَرَتِ‏ الحَقائِقُ‏ بَطَلَتِ الشَّرائِعُ همچنان که مس زر شود و یا خود از اصل زر بود او را نه علم کیمیا حاجت است که آن شریعت است و نه خود را در کیمیا مالیدن که آن طریقت است چنان که گفته‏اند طَلَبُ الدَّلیلِ بَعْدَ الوُصُولِ إلى المَدْلُولِ قَبیحٌ وَ تَرْکُ الدَّلیلِ قَبْلَ الوُصولِ إلى المَدْلُولِ مَذْمُومٌ، حاصل آن که شریعت همچون علم کیمیا آموختن است از استاد یا از کتاب و طریقت استعمال کردن داروها و مس را در کیمیا مالیدن است و حقیقت زر شدن مس، کیمیا دانان به علم کیمیا شادند که ما علم این مى‏دانیم و عمل کنندگان به عمل کیمیا شادند که ما چنین کارها مى‏کنیم و حقیقت یافتگان به حقیقت شادند که ما زر شدیم و از علم و عمل کیمیا آزاد شدیم»[۲]

او در جای دیگر نیز، تمثیل های متعددی را در قالب شعر برای توجیه ترک شریعت پس از حصول نتیجه برمی شمارد و چنین می سراید:

چون تجلّی کرد اوصاف قدیم *** پس بسوزد وصفِ حادث را گلیم

در چنین مستی مراعات ادب *** خود نباشد، ور بُود، باشد عجب

اندر استغنا مراعات نیاز *** جمع ضدّین است چون گِرد و دراز

حاصل اندر وصل چون افتاد مرد *** گشت دلّاله به پیش مرد، سرد

چون به مطلوبت رسیدی ای ملیح *** شد طلبکاری علم اکنون قبیح

چون شدی بر بام‌های آسمان *** سرد باشد جستجوی نردبان

جز برای یاری و تعلیم غیر *** سرد باشد راه خیر از بعد خیر

آن یکی را یار پیش خود نشاند *** نامه بیرون کرد و پیش یار خواند

بیت‌ها در نامه و مدح و ثنا *** زاری و مسکینی و بس لابه‌ها

گفت معشوق این اگر بهر من است *** گاه وصل این عمر ضایع کردن است

من به پیشت حاضر و تو نامه‌خوان *** نیست این باری نشان عاشقان[۳]

بنا بر نقل دیگری مولوی شراب و همه محرمات را برای عارفانی چون شمس تبریزی حلال می دانسته است: «روزى فقهاى حسّاد از سر انکار و عناد از حضرت مولانا سؤال کردند که شراب حلال است یا حرام؟… [مولوى ] به کنایت جواب داد: تا که خورد. چرا اگر مشکى شراب را در دریا ریزند متغیر نشود و او را مکدّر نگرداند و از آب وضو ساختن و خوردن جایز باشد اما حوضک کوچک را قطره ى شراب بى گمان که نجس کند، اگر مولانا شمس الدین مى نوشد او را همه چیزها مباح است که حکم دریا دارد و اگر چون تو غر خواهرى کند، نان جوینت هم حرام است. [۴]»

سلطان ولد، فرزند مولوی، شریعت را مخصوص سالکان مبتدی می داند. او از مثال حضور در خدمت پادشاه بهره برده، خطاب به کسانی که از درویشان شریعت‌گریز خرده می‌گیرند، می‌گوید: «یکی به پادشاه رسیده است و در حضور او نشسته، مطالعه جمال پادشاه می‌کند… تو آمده‌ای و می‌گویی که این پادشاه را نمی‌جوید؟ زیرا در راه نیست و چون ما منزل‌ها را نمی‌برد؟ [در حالی که] خودْ راه او بریده است که پادشاه را یافته است… پس به نتیجه و به مقصود رسیده. تو که در راهی، شاید که به پادشاه نرسی.[۵]»

شمس تبریزی، استاد و مراد مولوی نیز سالکان واصل را از پایبندی به دستورات خداوند معاف می داند و می‌گوید: «اینکه لابد باید که از در درآید، این کسی را باشد که او بیرون در باشد؛ اما آن خاصان که به خدمت پادشاهند، ایشان در اندرون باشند. [۶] » او در ادامه متذکر می شود که عارفان کامل باید پایبندی به شریعت داشته باشند والا این یک نقص برای آنها به شمار می رود.

جدایی طریق صوفیه از طریق و آئین پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم

در مطالبی که تا بدین جا نقل شد، مولوی و شمس تبریزی سعی می کنند چنین نشان دهند که هر چند، ترک شریعت را برای صوفیان مجاز می دانند و برای آن توجیهاتی ذکر می کنند اما صوفی در مجموع بهتر است پایبند به شریعت باشد. ولی قرائن محکمی از عملکرد و سایر سخنان سران تصوف من جمله شمس و مولوی وجود دارد که نشان می دهد، بیان همین سطح از مطالب نیز برای کاستن فشار علما و متشرعین بوده است. یعنی اگر فشار علمای مسلمان نبود، سران صوفیه همین پایبندی اندک به شریعت و آئین اسلام را نیز از خود نشان نمی دانند.

چنان که یکی از نویسندگان معاصر، دوگانگی در سخنان شمس درباره شریعت گریزی عرفا و صوفیه را ناشی از

ادامه مطلب

اصرار شمس تبریزی به جسارت بر حضرت زهرا علیهاسلام+مستندات

اصرار شمس تبریزی به توهین بر حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها و استخفاف مقام ایشان

در مطالب قبلی عنوان شد که شمس تبریزی با جسارت به ام الائمه علیهم السلام، مقام معرفت و خوف و خشیت ایشان را خوار و پست شمرده، حضرت را زاهده خطاب نموده و عارفه نمی داند و مى‏ گوید:

«مردم را سخن نجات خوش نمی ‏آید، سخن دوزخیان خوش مى آید… لاجرم ما نیز دوزخ را چنان بتفسانیم که بمیرد از بیم! فاطمه رضی اللّه‏ عنها عارفه نبود، زاهده بود. پیوسته از پیغمبر حکایت دوزخ پرسیدى»

نکته: زهاد در اصطلاح و ادبیات عرفان صوفیانه، افرادی ظاهربین، خشک مقدس، قشری و فاقد مقام معرفت می باشند و مقام عرفا بسیار بالاتر از آنهاست.

اما در تعلیقات مقالات شمس نسخه محمد علی موحد، مطلبی در همین راستا از وی نقل شده که حاکی از اصرار قبیحانه بر جسارت و بی ادبی به ساحت مقدس حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها است. شمس ضمن نقل داستانی جعلی و موهوم چنین می گوید:

«(پیغمبر) از معراج آمده بود، هر کسی از آنچه در آن بود سوال می کرد، یکی دیدار، یکی صفت بهشت، فاطمه رضی الله عنها گفت من آن ندانم، من خوفی دارم، صفت دوزخ کن»

 

اسناد و تصاویر هر دو عبارت شمس تبریزی در دو نسخه از مقالات شمس را می توانید در ذیل مشاهده

ادامه مطلب

اظهار بی نیازی شمس تبریزی از وجود مقدس پیامبر اکرم علیه السلام

شمس تبریزی خود را محتاج حضرت پیامبر علیه السلام نمی داند!

در یکی از مطالب، توهین شمس تبریزی به ساحت قرآن و پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را عنوان نمودیم. اما در جایی دیگر شمس تبریزی با صراحت تمام بی نیازی خود را از آن وجود مقدس اعلام می کند.

شمس تبریزى مدعی است:

با محمد [صلی الله علیه و آله و سلم] جز با اخوت نمى‏ زیم! بر طریق اخوت (برادرى) مى ‏باشم! زیرا فوق او کسی است، آخر خدای (که از میان) نرفت.

ادامه مطلب

اصرار شمس تبریزی به جسارت و توهین بر حضرت فاطمه زهرا علیهاسلام

جسارت و توهین شمس تبریزی و پایین شمردن مقام حضرت فاطمه علیهاسلام + مستندات

“شمس تبریزى”، مقام معرفت و خوف و خشیتِ برترین بانوی خلقت، و یکتا کفو امیر عالم آفرینش، حضرت فاطمه زهرا علیها سلام را خوار و پست شمرده و ضمن اهانت صریح به ایشان، عبادت ام الائمه علیهم السلام را ناشی از محبت و شوق نمی داند و چنین مى‏ گوید:

ادامه مطلب