عباراتی در تقریر مذهب ابن عربی – وحید باقرپور کاشانی
1. فَاَرْفَعُ الْاَوْلياءِ اَبوبَكْرٍ. والاترين اولياء، ابوبكر است.
عباراتی در تقریر مذهب ابن عربی – وحید باقرپور کاشانی
1. فَاَرْفَعُ الْاَوْلياءِ اَبوبَكْرٍ. والاترين اولياء، ابوبكر است.
دانلود کتاب داوریهای متضاد درباره ابن عربی نوشته آقای داود الهامی
به روز رسانی : فایل متنی این کتاب تحت اصلاح ، ویرایش و تدوین مجدد قرار گرفت و حجم آن به صورت قابل توجهی کاهش یافت. ضمنا قابلیت استفاده و کپی برداری از متن کتاب نیز در این نسخه فراهم شده است. (تایپ و صفحه بندی : مسافر کربلا – Islamicwallpers.ir)
نویسنده کتاب جناب آقای داود الهامي در مقدمه ذکر کرده اند که این نوشتار شامل تحقیقاتی است که خواننده را علاوه بر احوال ، افکار ، عقاید ، آثار و مشایخ ابن عربی ، بر اعتراضاتی که متوجه اوست آشنا ، و داوری را بر اهل تحقیق آسان مینماید.
فهرست کلی مطالب این کتاب :
جستاری در مذهب محی الدین ابن عربی – برگرفته از فصلنامه معرفتی اعتقادی سمات – آیت الله سید جعفر مرتضی عاملی
آیت الله علامه سید جعفر مرتضی عاملی محقق و نویسنده برجسته شیعه در سال ۱۳۶۴ق، در جبل عامل لبنان دیده به جهان گشود. در سال ۱۳۸۲ ق. جهت تحصیل علوم دینی به نجف اشرف مهاجرت کرد و پس از شش سال به حوزه علمیه قم منتقل و بیش از دو دهه در این حوزه به تحصیل، تدریس و پژوهش پرداخت. از وی تاکنون بالغ بر بیست عنوان کتاب منتشر شده است که معروف ترین و گسترده ترین آنها کتاب الصحیح من سیره النبی الاعظم(صلی الله علیه و آله و سلم) میباشد.
آثار علامه سید جعفر مرتضی در دفاع از حریم تشیع و معارف قران و اهل بیت علیهم السلام و نیز پیراستن و تصحیح دیدگاهها نسبت به حوادث و رویدادهای تاریخ اسلام جایگاه بلندی دارند. تتبّع وسیع، ارزیابی دقیق، ریشهیابی هوشمندانه از حوادث و سیر آنها، تحریف زدایی و نمایاندن حقایق و واقعیتها، نشان دادن دستهای جعل و تحریف، و افشای چهرههای مزوّر و فریبگر، از ویژگیهای برجسته آثار استاد است.
برخی از عناوین مطروحه در این نوشتار :
بارها و بارها از اهالی فلسفه و عرفان صوفیانه شنیده شده که از القابی با مضامین الهی بودن برای افلاطون استفاده نموده اند. در همین راستا توجه شما را به گوشه ای از نظرات وی جلب می کنیم:
افلاطون در کتاب پنجم جمهوری نظر خودش را در بارهٔ زنان و کودکان بیان میکند:
زنان مانند مردان هستند. هیچ شغل اجتماعی نیست که خاص یک جنس خاص باشد. تمام حرفه هایی که بر روی مردان گشودهاست، حتی جنگ، بر روی زنان نیز گشوده است.
زنان پاسدار باید متعلق به همهٔ مردان پاسدار باشند و هیچ یک از آنان نباید با مردی تنها زندگی کند.کودکان نیز باید در
موضع عارف و صوفی بزرگ عطار نیشابوری در برابر ابن ملجم
پیش از این گفتیم که مولوی در مثنوی اش بر اساس مذهب و مسلک جبر ، ابن ملجم را از بزرگترین جنایت تاریخ بشری تبرئه می کند و به دروغ از امیر المؤمنین علیه السلام خطاب به ابن ملجم نقل می کند که:
هيچ بغضي نيست در جانم ز تو زان که اين را من نميدانم ز تو
آلت حقي تو، فاعل دست حق كي زنم بر آلت حق طعن و دق!
و نیز می گوید:
یک سر مو از تو نتواند برید چون قلم بر تو چنین خطی کشید!
یعنی
نقد عرفان/شکستن حریم احکام اسلامى و مساله ی تفسیر به رأى/آیت الله مکارم شیرازی
همانطور که در قسمتهای قبل ذکر شد اگر بخواهیم تضادهائى را که تصوف با آن گرفتار شده بشمریم سخن به درازا مى کشد و نیاز به تألیف کتاب مفصلى دارد، برای نمونه به این قسمت توجه فرمائید :
عرفان التقاطى، حریم احکام اسلامى را مى شکند
در عرفان اسلامى احکامى که از قرآن و سنت به دست آمده کاملا محترم است، و یا به تعبیر دیگر رعایت اصول و احکام شریعت گام اول براى سیر و سلوک است، و سالکان طریقت هرگز به خود اجازه نمى دهند که براى وصول به حقیقت کمترین تخطى و انحرافى از احکام شریعت پیدا کنند، در حالى که در عرفان التقاطى (تصوف) این معنى نه تنها
بیان انحرافات و نقد عرفان/از کار انداختن عقل و مخالفت با علم و درس و بحث/آیت الله مکارم شیرازی
از «ابوسعید ابوالخیر» نقل شده که گفت: چون «حالت»! به ما روى داد دیگر از کتب و دفاتر خود راحت نمى یافتم، از خدا خواستم که مرا آسایش خاطرى دهد! خداوند به من تفضل کرد کتابها را از خود دور ساختم! و به تلاوت قرآن مشغول شدم از فاتحه الکتاب شروع کردم مى خواندم تا در سوره انعام به این آیه رسیدم (قل اللّه ثمّ ذرهم) اینجا کتاب را بنهادم هر چه کوشیدم که یک آیه دیگر پش روم راهى نیافتم و آن را (یعنى قرآن را) هم به گوشه اى گذاردم!
هر مکتب التقاطى خواه ناخواه گرفتار انواعى از تضاد مى شود و به اصطلاح این از قبیل قضایایى است که قیاساتها معها (دلیلش با خودش مى باشد) زیرا طبیعت التقاط ، گرفتن اصول مختلف از سرچشمه هاى ناهمگون است، فى المثل کسى که بخواهد کمونیسم را که بر اساس ماتریالیسم بنا شده با اسلام که بر اساس خدا پرستى است بیامیزد، و به اصطالح نوعى کمونیسم اسلامى! به وجود آورد، خواه ناخواه گرفتار انواع تضادها مى شود، چرا که ماتریالیسم نمى تواند با خداپرستى قرین گردد.
اگر بخواهیم تضادهائى را که تصوف با آن گرفتار شده بشمریم سخن به درازا مى کشد و نیاز به تألیف کتاب مفصلى دارد، برای نمونه به این قسمت ها اشاره مى کنیم:
از کار انداختن عقل و مخالفت با علم و درس و بحث :
از کار انداختن استدلالهاى عقلى و کنار گذاشتن «پاى چوبین استدلالیان» و دورى از مدرسه و درس و بحث به عنوان اینکه از قیل و قال مدرسه چیزى حاصل نمى شود و… .
بشوى اوراق هم اگر همدرس مائى *** که درس عشق در دفتر نباشد!
آنها در مخالفت با علم و استدلال و درس و بحث و دفتر و قلم، آنچنان راه افراط را پوئیده اند که بعضى رسماً با خواندن و نوشتن و کتاب و همه مظاهر علم، اعلان جنگ داده اند. بعضى به اندازه اى در این موضوع پافشارى کرده اند که مطالعه احوال آنها هر خواننده اى را دچار حیرت و تعجب مى کند. ممکن است بعضى این سخن را باور نکنند که کسى با علم و دانش این گونه مخالفت نشان دهد. نمونه اى از مبارزه و دشمنى و سخنان عجیب سران بزرگ آنها را از کتاب (تاریخ تصوف، صفحه ۵۰۸) تألیف دکترقاسم غنى در اینجا مى آوریم:
دکتر قاسم غنى در زیر عنوان «آثار ادبى صوفیه» (صفحه ۵۰۶) مى نویسد: از
شکایت حضرت امیرالمومنین علیه السلام از ترویج اشعار مولوی و حافظ به نقل از علامه امینی + فایل صوتی بیانات ایشان
علمای حقه شیعه در طول تاریخ با صوفیانی مانند مولوی و حافظ به مخالفت برخاسته و انحرافات آنها را برای مردم تبیین نموده اند.
علامه امینی (صاحب کتاب گرانقدر الغدیر) نیز با لحن شیرین خود،
سؤالات پانزده گانه شاگردی از استاد حسن زاده آملی – قسمت سوم
حضرت حجت الاسلام والمسلمین آقای خیرالله مردانی در سال 1328 شمسی متولد و در سال 1379 وارد حوزه ی علمیه شد پس از اتمام سطح عالی حوزه نزد آیت الله مکارم شیرازی تلمذ نمود، ایشان صاحب قلم و بیان شیوا و دارای تألیفات ارزنده ای می باشد، هم اکنون در حوزه ی علمیه ی قم به تدریس و تألیف و ارشاد مشغول است، مبارزات ایشان با فرقه های انحرافی مثل صوفیه از طریق مناظره، سخنرانی و تألیفات معروف است.
متن حاضر آخرین بخش از نامه ی ایشان است به آقای حسن زاده ی آملی حاوی پرسش های اعتقادی که از لابه لای کتاب های وی به نظر ایشان رسیده و با کمال تأسف از تاریخ 10/10/1384 که این سؤالات به ایشان ارسال شده تا کنون جوابی دریافت نشده؟!
قسمت سوم
استاد بزرگوار جناب آقای حسنزاده دام عزه
سؤال 13: حضرتعالی درباره ی کتابهایی مانند: مشارق الانوار الیقین حافظ رجب برسی و تفسیر فرات فرموده اید:
(اگر به زبان حدیث آشنا باشیم،
خواهیم دید بسیاری از کتب چون مشارق انوارالیقین،
تألیف الحافظ رجب البرسی و تفسیر فرات کوفی، صحیح
است و غلوی در کار نمی باشد.) (1)
در پاسخ جنابعالی مطالب زیر خدمت شما ارائه می شود:
در مشارق انوارالیقین خطبة البیان ذکر شده است که بنا به قول محققین، خطبة البیان با سه نقل متفاوت و با متن های گوناگون آمده است که هیچ یک از آنها سند معتبر و قابل توجّهی ندارد. (2)
محقّق بزرگ شیعه مرحوم سیّد مصطفی آل حیدر درباره خطبة البیان نوشته است:
مستند صحیحی برای این خطبه نیافته اند و هیچ کدام از محدّثان بزرگ مانند: شیخ کلینی و شیخ صدوق و شیخ طوسی آنرا نقل نکرده اند و از اینکه علامه مجلسی با همه اطلاع و احاطه بر حدیث، این خطبه را نیاورده است، نشانگر بی اعتمادی وی به این خطبه است، علاوه بر اینها خطبه مشتمل است بر کثرت تکرار، الفاظ غریب و متنی سست و دور از بلاغت. (3)
نکته قابل توجه در مورد خطبة البیان آن است که راوی، این خطبه را
انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۵ |بازتاب سماع مولوی و واکنش وی به اعتراضها
با همه ی سابقه و پیشینه ای که سماع در میان صوفیان داشت و با همه ی توجیه و تاویلها و فضیلت سازیهایی که مشایخ تصوف برای سماع نموده بودند و با همه ی نفوذ و رواجی که تصوف در شهر مهم قونیه داشت (و به رغم حمایتی که پادشاهان و وزیران سلجوقی حاکم بر قونیه و روم از این برنامه ی درویشی می کردند) ، برنامه های افراطی مولوی مخالفتها و اعتراض های وسیعی را از سوی گروه های مختلف مردم برمی انگیخت.در این اعتراض جمعی ، اقشار گوناگون مردم شرکت داشتند ، نه تنها متدینان و فقیهان که بسیاری از دانشمندان (غیر از فقیهان) و افراد دیگر نیز از تندرویهای مولوی ناخشنود بودند.
حتی شمار زیادی از صوفیان و مشایخ آنها نیز در این جبهه ی ضدّ سماع حضور داشتند و فعالانه مبارزه می کردند. حکایتهای سپهسالار و افلاکی و حتی برخی شعرهای دفاع آمیز مولوی نشان دهنده ی حجم وسیع این اعتراضها است.
مناقب العارفین نقل میکند :
«علمای شهر که در آن عصر حضور داشتند و هر کدام در علوم مختلف استاد و مورد قبول بودند ، به اتفاق نزد عالم بزرگ شهر قونیه ، “قاضی سراج الدین” رفتند و از رواج سماع و رباب (توسط مولوی) شکایت کردند….۱ »
همچنین مناقب العارفین در جای دیگر می نویسد :
«در آن زمان نه چندان اعتراض و انکار می کردند و فتواها می نبشتند (مینوشتند) و در تحریم سماع و رباب ، بابها می خواندند که در بیان کتاب آید!۲ »
جمله ی زیر – که همان کتاب از مولوی نقل کرده است – حجم وسیع اعتراضها را به وضوح نشان می دهد :
«ای دریغا ! اهل قونیه از