تأمّلی در مدح امیرالمومنین علیه السلام در اشعار مولوی با تأکید بر دفتر اوّل مثنوی
فضائل و مناقب حضرت علی علیه السلام از زبان دشمنان
سخن درباره ی شخصیت ممتاز جهان آفرینش است. شخصیتی که بسیاری از دانشمندان حتی غیر مسلمان در دریای خوبی های او فرو رفتند و از آن دریا، لؤلؤ ای برداشته و به دانه های تسبیح و ستایش چیده اند. پس اگر کسی از این شخصیت فرا ملّی و مذهبی، فضایلی بنویسد دلیل تعظیم او(در حد معرفت خود) در مقابل این شخصیت فوق العاده و ما فوق بشری می باشد نه دلیل بر شیعه بودن و پیروی از او. حتی دشمنان امیرالمؤمنین علیه السلام مانند معاویه و عمروعاص نیز نتوانستند در برابر شخصیت عظیم ایشان سکوت کنند و به بیان فضائل و مناقب حضرتشان نپردازند!
برای نمونه در تاریخ ذکر شده است که روزی محصن ضَبی بر معاویه وارد شد، معاویه از او پرسید: از کجا می آیی؟ او (برای چاپلوسی) گفت: از نزد بخیل ترین مردم، علی بن ابیطالب! معاویه بانگ برآورد و گفت: وای بر تو، چگونه علی را بخیل ترین مردم می نامی در حالی که اگر یک خانه پر از طلا و یک خانه پر از نقره داشت، طلاها را پیشتر از نقره ها به بینوایان می داد و به طلا و نقره می گفت: ای طلای زرد و ای نقره سفید! (بروید) و غیر علی را فریب دهید. آیا متعرض من می شوی یا مرا تشویق می کنی و می فریبی؟ هرگز، فریب تو را نمی خورم، به تحقیق که تو را سه طلاقه کردم که دیگر رجوعی در آن نیست.[۱]
در روایتی دیگر نقل شده که معاویه، «ضرار بن ضمره» ـ یکی از یاران علی علیه السلام – را طلبید و از او خواست تا از علی علیه السلام برایش سخن بگوید. و ضرار از بیم جان امتناع ورزید و معاویه او را سوگند داد و در امان داشت. آن گاه ضرار با عباراتی جذاب فصلی از فضایل امیرمؤمنان علیه السلام را بر شمرد که خلاصه ترجمه آن چنین است:
«به خدا او را همتی والا، و توانی فوق العاده بود. حق می گفت، و به عدل داوری می کرد. علم از پیرامونش می جوشید، و حکمت از زبانش سخن می گفت. از دنیا و زیبایی هایش گریزان، و با شب و تنهایی اش مأنوس بود. اشکی ریزان، و تفکری عمیق داشت. از لباس، کوتاه، و از غذا، ناگوارش را می پسندید. در میان ما چون یکی از ما بود. به پرسش هایمان پاسخ می داد، و دعوتمان را اجابت می نمود و به خدا با این که ما را به خود نزدیک می کرد و از ما فاصله نمی گرفت، هیبت و شخصیت او مانع سخن گفتن ما می شد. او دین داران را بزرگ می شمرد، و به مستمندان نزدیک می شد. قدرتمندان، طمع به باطلش نمی بستند، و ضعیفان از عدلش مأیوس نبودند. به خاطر دارم لحظه هایی را که شب، پرده تاریکش را گسترده و ستارگان در دل آسمان پنهان شده و او محاسن خود را به دست گرفته و هم چون مارگزیده به خود می پیچید و با گریه های اندوهناک می گفت: ای دنیا! غیر مرا بفریب. آیا به دلربایی من چشم دوخته ای؟ هیهات! که من تو را سه طلاقه کرده ام، طلاقی که رجوع در آن نباشد. عمر تو کوتاه است، و ارزش تو ناچیز، آه! آه! من قله الزاد و بعد السفر و وحشه الطریق؛ آه! آه! از ره توشه اندک و سفر طولانی و راه پر وحشت»
معاویه با شنیدن این سخنان گریست و گفت: «رحم الله أبالحسن. کان والله کذلک؛ خدا ابوالحسن را رحمت کند. به خدا او چنین بود.» [۲]
روایات بیان فضائل امیرالمؤمنین علیه السلام توسط معاویه و عمروعاص به این نمونه ها محدود نمی شود و برای مطالعه بیشتر می توانید به کتب مرتبط و همچنین لینکی که در پاورقی درج شده مراجعه فرمائید. [۳]
یکی از هزاران هزار افرادی که در طول تاریخ از شخصیت جهان تاب مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیه السلام سخن گفته، جلال الدین محمد بلخی معروف به مولوی می باشد. او نیز به عنوان یک عالم و مولوی سنی
ادامه مطلب