پیشنهادی:

خلف وعده و بی توجهی به واکنش مراجع از طرف برگزار کنندگان کنگره شمس تبریزی

باشگاه خبرنگاران جوان چندی پیش و در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۵ خبری را درباره کنگره شمس تبریزی بر روی پایگاه اینترنتی خود منتشر کرد [۱] که در بخشی از آن به نقل از رضا جعفرپور – دبیر کنگره عنوان شده است:

«پیش‌بینی شده بود همچون سال‌های قبل، برنامه های آواز و موسیقی و اجرای کنسرت در محل آرامگاه انجام شود که این برنامه‌ها به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم و ایام عزاداری سیدالشهدا(علیه السلام) لغو شدند… چندین سال است به مناسبت ثبت ۷ مهرماه به نام روز شمس تبریزی، ویژه برنامه های فرهنگی و هنری در آرامگاه این عارف نامی در خوی برگزار می شود که این برنامه ها، در سال ۹۵ ، بیشتر رنگ و بوی علمی به خود می گیرد.»

اما بنابر اخبار و تصاویر منتشر شده توسط تولیت شمس تبریزی، متاسفانه برگزار کنندگان این کنگره به عهد خود وفا نکرده و به رسم و منش شمس تبریزی و مولوی، فضای سالن کنگره را آکنده از نوای ساز و آواز نمودند. اگر برگزار کنندگان این کنگره، اجرای کنسرت و موسیقی را به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم بی حرمتی به سید الشهداء علیه السلام می دانستند و تصمیم بر لغو آن داشتند چرا خلف وعده نموده و حرمت امام حسین علیه السلام را نگاه نداشتند؟

 

می توان این حرکت را برگرفته از مطالب، سخنان و سیره عملی شمس و مولوی دانست!

مولوی می گوید:

ادامه مطلب

انحرافات جنسی احمد غزالی، سرسلسله فرقه گنابادیه و ذهبیه

شاهدبازی و همجنس بازی غزالی

شیخ الاسلام امام غزالی آن صفا بخش حالی و قالی

واله حسن خوب رویان بود در ره عاشقان دوست،جویان بود [۱]

سماع و طرب شاهدبازی در تصوف عشق به همجنس تقدیس ابلیس همجنس گرائی صوفیه احمد غزالی شمس تبریزی

خواجه احمد غزالی (متوفی ۵۲ ه ق) قطب نهم دو فرقه از فرق فعال صوفیه یعنی گنابادیه و ذهبیه می باشد و بنابر مبنای صوفیان، اسرار، معارف و آموزه های طریقتی و باطنی تمام اقطاب که در سلسله های طریقتی فرقه وجود دارند، مورد قبول و پذیرش آنها بوده و اکنون نیز قطب حاضر میراث دار رسالت ها و تعالیم اقطاب گذشته است.

و در این میان، همواره نام احمد غزالی و اعمال و گفتار های شوم او لکه ننگی از سیاهی و آلودگی بر دامان فرق صوفیه بوده است. او از مشایخ بزرگ و متنفذ صوفیه در زمان سلاطین سلجوقی بوده که ویژگی مرید پروری او سبب شده است نام او در بسیاری از سلاسل و طریقه های صوفیه به چشم بخورد از جمله کبرویه (و ذهبیه). وی استاد و مرشد صوفی شهیر عین القضات همدانی صاحب کتاب تمهیدات، می باشد.

غزالی در تاریخ تصوف به سه شاخصه شناخته می شود:

  1. دفاع و تقدیس بیش از اندازه ابلیس
  2. افراط در جمال پرستی و شاهد بازی
  3. علاقه به سماع و طرب

غزالی با پشتوانه قدرت و حمایت سلجوقیان، در این مسیر از هر عمل و سخنی دریغ نکرده و اختلاط و عشق ورزی به امردان و نوجوانان تُرک را به اوج قباحت رسانده بود.

ابن جوزی در المنتظم می نویسد :

و شاع عن احمد الغزالی انه کان یقول بالشاهد و ینظر الی المردان و یجالسهم حتی حدثنی ابوالحسین بن یوسف انه کتب الیه شیئا فی حق مملوک له ترکی،فقرا الرقعه و هو علی المنبر ثم صاح باسمه،فقام الیه و صعد المنبر فقبّل بین عینیه و قال : هذا جواب الرقعه !

احمد غزالی ترک بچه ای زیباروی داشت که اگر او پای منبرش حاضر نمی شد لب به سخنرانی و وعظ نمی گشود، اما روزی غزالی در مسجد جامع شهر بر منبر بود که یکی از غلامان محبوبش “بر سنت عشق” وارد شد، غزالی سر به زیر داشت و همین که سر بالا برد و نگاهش بدو افتاد، شروع به خواندن ابیات عاشقانه ای چند نمود سپس عمامه از سر برگرفت و به سمت حاضرین در مجلس پرتاب کرد و از منبر پایین آمد و عده ای از بزرگان کمکش کردند تا به خانقاهی برود که نزدیک مسجد بود و مجلس وعظ بر هم خورد.[۲]

گویند که در اتاقی پر از گل ، با امردی خلوت می کرد و گاه به گل می نگریست و گاه به امرد و نزد سلطان از او سعایت می کردند که:

شیخ احمد هفته ای در حمام می کند شب و روز، پایی بر کنار غلام و پایی بر کنار پسر رئیس، و مجمره آتش نهاده، کباب می کند، شفتالویی (کنایه از بوسه) از این می ستاند و شفتالویی از آن، دگرچه مانده باشد… ؟[۳]

اما وقتی داستان خلوت کردن شیخ احمد غزالی با جوانان خوش سیما و امردان زیبا روی به شیخ الشیوخ پر هیبت و جاه بغداد رسید، درخواست ملاقات با شیخ احمد را کرد و وقتی وارد اتاق شد و حالت شیخ احمد با امردان را دید، ناگهان رنگ از چهره اش پرید اما شیخ احمد طاقت همین مقدار را نیز نداشت و چون تغیّر در چهره فقیه بغداد را دید گفت: گم شو احمق!

و سپس او را از اتاق خود بیرون کرد.[۴]

این داستان نیز نشانگر نفوذ و قدرت شیخ احمد است که حتی فقهای عالی رتبه پایتخت هم نمی توانستند در مقابل فساد جنسی او، کوچکترین اعتراض بلکه خمی بر ابرو آورند.

مشهور است که احمد غزالی

ادامه مطلب

شخصیت ها و مناسک جنسی مریمیه در کتاب شوان تا سیدحسین نصر-۲

Rene guenon
رنه گنون

رنه گنون و پیروان شوان در ایران
رنه گنون، [۲۹] اندیشمند فرانسوی- مصری، در سال ۱۸۸۶ به دنیا آمد و در سال ۱۹۵۱ در قاهره درگذشت. گنون بعنوان بنیان‌گذار جریان فکری در غرب شناخته می‌شود که به “ترادیشنالیسم” [۳۰] معروف است.

پیروان شوان و نصر در ایران در پوشش نام و آراء گنون برای خود اعتبار کسب می‌کنند. آنان خود را وارث فکری و معنوی رنه گنون و “سنت‌گرایی” گنونی معرفی می‌کنند در حالی که، آن‌گونه که خواهیم دید، رفتار و عملکرد شوان در تقابل با سیره و عقاید گنون بود بنحوی که اقدامات شوان را عامل افسردگی شدید و مرگ زودرس گنون در ۶۴ سالگی می‌دانند.

پیروان شوان در ایران، که خود را در پوشش گنونی پنهان کرده‌اند، عموماً دارای مناصب و عناوین شامخ دانشگاهی هستند، و وجهه و نفوذشان از این طریق است. این در حالی است که گنون اندیشمندی غیردانشگاهی بود و بی‌اعتنا به قالب‌های دانشگاهی غرب. گنون با تأخیر بسیار، در ۳۰ سالگی (۱۹۱۵)، از سوربن مدرک لیسانس در رشته فلسفه اخذ کرد و این بالاترین مدرک تحصیلی اوست. گنون در سال‌های بعد (۱۹۱۷-۱۹۱۸) در مدرسه‌ای در الجزایر به تدریس فلسفه پرداخت و پس از بازگشت به پاریس در ۱۹۱۹ رساله‫اش را با عنوان مقدمه عمومی بر مطالعه آئین‌های هندو به دانشگاه سوربن ارائه داد ولی سیلوین لوی، هندوشناس مشهور یهودی- فرانسوی، آن را بعنوان پایان‌نامه دکتری نپذیرفت. کمی بعد، در سال ۱۹۲۱، گنون رساله فوق را منتشر کرد. این اوّلین کتاب گنون است. معهذا، بعدها که گنون، پس از مرگ، به شهرت رسید و اندیشه‌هایش رسوخ یافت، سوربن او را از مفاخر علمی فرانسه شمرد و تدریس آراء گنون را آغاز کرد.

مفاهیم بنیادین در ترادیشنالیسم
در زبان فارسی معادل “سنت‌گرایی” را برای “ترادیشنالیسم” به کار گرفته‌اند و این معادل رواج کامل یافته است. “ترادیشنالیسم”، یا “جنبش ترادیشنالیست”، نام یک جریان فکری است که با عقاید رنه گنون هوّیت یافت و در این معنا با مفهوم متعارفی که از “سنت”، در مقابل “تجدّد”، می‫فهمیم متفاوت است. [۳۱]

منظور ترادیشنالیست‫ها از “ترادیشن” (سنت) آن چیزی نیست که در

ادامه مطلب

شخصیت ها و مناسک جنسی مریمیه در کتاب شوان تا سیدحسین نصر-۱

 

کلمات کلیدی : فریتیوف شوان، متن کتاب مریمیه، جادوی جنسی، عبد الله شهبازی، مناسک رازآلود، برهنگی قدسی، طریقت زن برهنه زیبا، سنت‌گرا، فرح پهلوی، طریقت مریمیه، برهنه‫نگاری‫، حکمت جاودان تا پرنیالیسم آمریکایی.

 

مطلبی که پیش روی شماست، بخش هایی از کتاب “مریمیه: از فریتیوف شوان تا سید حسین نصر” تالیف عبد الله شهبازی است که به شیوخ ،اقطاب، شخصیت ها و مناسک رازآلود و جنسی فرقه مریمیه و رابطه این فرقه با سیدحسین نصر می پردازد. ان شاء الله متن کامل این کتاب، در چندین پست بر روی سایت قرار خواهد گرفت.

nasr--Schuon

مولف کتاب می گوید :

«در مقدمه کتاب اسنادی را که مورد استفاده قرار گرفته، و بعضاً در دسترس سجویک نبوده، معرفی کرده‌ام. از جمله، باید به رساله مهم و کمیاب «برهنگی قدسی» شوان اشاره کنم که در پایه عقاید و مناسک «مریمی‌ها» قرار دارد و بطور کامل و با دقت ترجمه و در کتاب درج شده است. طبعاً، به دلیل محظورات، عکس‌های کاملاً برهنه از شوان و «زنانش» و مناسک داخلی «مریمیه» را منتشر نکرده‌ام.»

 

گزیده ‫هایی از متن کتاب مریمیه (نسخه چاپی انتشارات تیسا):

 

از نامه آلدو ویدالی به هیوستن اسمیت:

«بونیتا، کالیفرنیا، ۱۳ اوت ۱۹۹۲، هیوستن اسمیت عزیز. برای این که نسبت به همه کسانی که کتاب من، مار پَردار، به آن‌ها مربوط است، کاملاً منصف باشم، مکاتبات‫مان را چاپ خواهم کرد. همچنین، قول می‌دهم پاسخ شما را به برخی نکات مشخص در این نامه چاپ کنم تا در این مبادله کوتاه نامه فرصت حرف نهایی با شما باشد…»

 

از نامه آلدو ویدالی به هیوستن اسمیت:

«آقای شوان خودش آشکارا در حال “انتقام‫جویی” است وقتی، پس از افشاء شدن او در برابر قضات عالی بخاطر سوءاستفاده جنسی از کودکان، در ویدئویی که سازمان شوان از درون برج عاجش از او تهیه کرده بود، از دانته نقل‌قول کرد. همین الان، “استاد اخلاق” در حال هدایت “انتقام‫جویی” است علیه شخص من و خانواده کوچک بیچاره من از طریق به جریان انداختن سه پرونده شکایت از ما ظرف دو هفته اخیر. این کارها با پشتوانه میلیون‌ها دلاری است که به اسم “زکات” جمع شده و شوان در پشت حفاظ‌های متعدد، از جمله حساب‌های بانکی سوئیس، پنهان کرده است. از تو، بعنوان مردی منصف، که باور دارم چنین هستی، می‌پرسم چگونه می توان این همه بدی را درک کرد از مردی که آنطور شیوا درباره فضایل اخلاقی نوشته است؟ آیا فریتیوف شوان تنها طوطی است که فقراتی از آموزه‌های بزرگ سنتی را تکرار می‌کند برای [ایجاد کیش] پرستش خود؟»

 

از نامه آلدو ویدالی به هیوستن اسمیت:

«باید سئوال شما را با کلام مردی دیگر پاسخ دهم، ادموند برک: “آن چه اجازه می‌دهد بدی پیروز شود، مردان خوبی هستند که هیچ کاری نمی‌کنند.” و نیز، شما شاید بخواهید دوباره در این مورد فکر کنید: برای آنان که هوّیت و مسئولیت شخصی را رها می‌کنند هیچ طریق روحانی نمی‌تواند وجود داشته باشد. و در پایان، این دانته بود که گفت: “داغ‌ترین و گداخته‌ترین آتش‌ها در جهنم برای آنان است که در بحران‌های اخلاقی بی‌طرف می‌مانند.” دعا می‌کنم خداوند شما را به راستی و حقیقت رهنمون شود.»

 

از مقدمه کتاب «مار پَر دار» آلدو ویدالی که با اعمال فشار فرقه مریمیه دستگاه قضایی آمریکا مانع از انتشار آن شد:

«دانته [در کمدی الهی] می‌گوید: “تو در اینجا شرافت خود را ثابت می‌کنی.” باید منتظر بمانیم و نظاره‌گر که آیا این اساتید دانشگاه، که در تمامی عمرشان مدعی اعتقاد به برتری حقیقت [بر هر چیز دیگر] بوده‌اند، شهامت اثبات این ادعا را خواهند داشت؟ زندگی آنان را بر سر دوراهی قرار داده است: یا دورویی پیش بگیرند و سر را در خاک پنهان کنند، یا بخشی از احترام حرفه‌ای خود را در میان همکارانشان به خاطر حقیقت و اصول معنوی غایی فدا کنند. در این وضع، آزمون صداقت اجتناب‌ناپذیر است…»

 

متن کامل انگلیسی نامه ۱۳ صفحه‌ای «طفیل»، ترادیشنالیست مسلمان مجارستانی، در متن چاپی کتاب درج شده است:

در ۱۳ نوامبر ۱۹۸۸ «قدّور» (استانلی جونز)، «مقدم» شوان در بلومینگتن، طی نامه‌ای به «طفیل» اخراج او را اطلاع داد و در ۲۰ نوامبر «طفیل» نامه‌ای خواندنی در ۱۳ صفحه برای استانلی جونز فرستاد. طفیل نوشت:

«در نامه‌ام اشاره کرده بودم به تلاش برای اغوای سیده ماریام [کاترین پری] و زن سینیور پولوویچینو. در این دو مورد منابع معتبر من دو «مقدم» بودند: سیدی مولای رشید [رشید هدووی، شوهر کاترین پری] و سیدی عبدالقدوس [لئو شایا]. فرد اخیر، با شوری آواتاری، حتی افزود: شیخ عیسی [شوان] زن برخی پیروانش را می‌گیرد و «اگر شیخ زن مرا در برابر چشمان من تصاحب کند آن را عنایتی عظیم تلقی می‌کنم.»

گفته لئو شایا به «طفیل» بی‌پایه نیست. کاسلو در یادداشت‌های سال ۱۹۹۱ خود، در اوج ماجرای پرونده شوان، نوشته است: «سیده امینه [ماد موری، «زن» سوّم شوان] به من چیزی گفت که بدون داوری در اینجا می‌نویسم. این را از دو نفر آدم مطلع شنیده‌ام: از سیده امینه و از فرد دیگر در درون طریقت. گفتند که شوان با زن لئو شایا همبستر شد در حالی که شایا در همان اتاق حضور داشت.»

 

طفیل افزود: «در واقع، بسیار احساس آرامش می‌کنم از این که از وضع غیرقابل دفاع زندگی توأم با شرمندگی دائم از «استاد»م نجات پیدا می‌کنم. احساس آرامش می‌کنم از این که «طریقت زن برهنه زیبا» را، با آن فضای بیمار و فرقه‌گرایانه «عرفان انگلی پیچک‌گونه»، ترک می‌کنم.»

«طفیل» در ۴ دسامبر نامه‌های استانلی جونز و خود را برای ویکتور دانر فرستاد و دانر در ۱۲ دسامبر ۱۹۸۸ به او پاسخ داد. این پاسخ روشن می‌کند که دانر دیگر خود را «مریمی» نمی‌داند.

 

توضیح درباره کتاب “مریمیه”

آقای مارک کاسلو کتاب مریمیه مرا مطالعه کرده‌ و در این رابطه متذکر شدند نقاشی برهنه ‫ای که به شکل سانسورشده درج کرده‌ام،

ادامه مطلب

فرقه ذهبیه و احیاء شمس تبریزی|کنفرانس شمس الحق تبریزی

برگزاری کنفرانس شمس الحق تبریزی توسط صوفیان ذهبیه

عناوین کلی : سحر و تسخیر اجنه – مذمت علما – درخواست نامشروع (شاهد بازی و شرب خمر) – شمس و پلورالیسم – عاشوراء، روز فرح و خوشحالی شمس تبریزی – اهانت به حضرت صدیقه طاهره علیها سلام – سماع فریضه است !

شمس تبریزی و مقبره جعلی او در شهرستان خوی، می رفت که به تاریخ بپیوندد اما دست های پنهان صوفیان ذهبیه مانع آن شد. آری، شمس تبریزی یکی از بزرگترین مشایخ فرقه ذهبیه می باشد، نسب طریقتی شمس به بابا کمال الدین جندى، و از او به شیخ نجم الدین کبرى می رسد.[۱]

به همین جهت اعضاء این فرقه، در دهه های اخیر تمام تلاش خود را برای احیاء این شخصیت مرموز و مجهول به کار بردند تا او را از میان صفحات تاریخ بیرون کشیده و به تمام جهانیان به عنوان یک صوفی ذهبی معرفی نمایند.

آنها در قدم اول کتاب “مقالات شمس را برای اولین بار در تاریخ، چاپ کردند. میرزا احمد خوشنویس یکی از مشایخ پرآوازه فرقه ذهبیه در مقدمه کتاب مقالات شمس گزارش می دهد که چاپ این کتاب، به دستور قطب وقت فرقه ذهبیه یعنی “دکتر گنجویان” صورت گرفته است:

«دو سال پیش در مجمعی که سالکان طریقت حاضر بودند،(یعنی در مجلس خصوصی فرقه ذهبیه) جناب آقای دکتر گنجویان(قطب قبلی فرقه ذهبیه) … به این بنده ناچیز اشاره فرمودند که نسبت به چاپ مقالات شمس اقدام نمایم اتفاقا از توجهات معنوی اولیای حق همان روز ها یک نسخه خطی زیبایی به دستم آمد و نوید موفقیت به بنده داد و همان نسخه ملاک ورود به این امر خطیر گردید و با تطبیق آن با نسخه های متعدد عکسی موجود دانشگاه تهران، توسط شرکت مطبوعاتی عطائی، شروع به چاپ گردید اینکه پس از یک سال کوشش که این آرزو جامه عمل پوشیده و چاپ کتاب انجام گردیده است… .»[۲]

اما پس از انقلاب اسلامی، همچنان برخی از مسئولین و یا بهتر بگوییم برخی از نفوذی های فرقه ذهبیه، سعی در احیاء و بازسازی محل دفن شمس تبریزی در شهرستان خوی دارند (شهرستانی که تمام اهالی آن شیعه اثنی عشری هستند) تا این صوفی ذهبی را -که انحرافات بسیاری دارد- در کسوت یک امامزاده به مردم آن مناطق معرفی نمایند!

قرار است برای مرقد شمس تبریزی، (با سرمایه شیعیان و بیت المال مسلمین) چنین گنبد و بارگاهی ساخته شود!

آیا “شمس تبریزی” برای شیعیان شخصیتی مقدس محسوب می شود که چنین تصمیمی گرفته شده است؟ آیا به طور یقین می توان شهرستان خوی را آرامگاه شمس تبریزی دانست؟ کتاب مقالات شمس سرشار از انحرافات صوفیه آمیخته با عقائد اهل سنت است. این موضوع بر خواننده کتاب مقالات پوشیده نیست. اکنون برای آشنائی بیشتر با این شخصیت مرموز تاریخ تصوف، به نقل گوشه ای از سخنان او می پردازیم تا ابعاد اعتقادات انحرافی وی برای همگان آشکار گردد.

شمس تبریزی و سحر و تسخیر اجنه

شمس تبریزی، مرشد و پدر معنوی جلال الدین رومی

ادامه مطلب

ابراهیمی دینانی و شاگردی مکتب فرقه ذهبیه در خانقاه!

دستگیری از محمد علی حکیم توسط وحید الاولیاء (قطب ۳۷ ذهبیه)

میرزا محمد علی حکیم، فرزند ابوالقاسم، به سال ۱۳۲۱ ق ، در شیراز زاده شد. میرزا احمد اردبیلی معروف به “وحید الاولیاء” (قطب ۳۷ ام فرقه ذهبیه) در حدود سال ۱۳۴۰ ق، ـ به اصطلاحِ صوفیه ـ او را دستگیری کرد. بدین سان در سلاسل رسمی تصوف وارد شد و خود نیز به تربیت برخی از اهل سیر(!) در همان مسلک پرداخت و از مشایخ خانقاه ذهبیه[۱] گردید. وی در سال ۱۳۹۱ ق به طور ناگهانی ناپدید شد و پس از آن دیگر دیده نشد.

دکتر دینانی استاد دینانی استاد ابراهیمی دینانی

محمد خواجوی از شاگردان حکیم بوده و اینگونه از وی نقل می کند:

هر وقت مطلبی برایم مشکل می گشت به محضر حضرت “وحید الاولیاء” می رفتم و وی با یک نگاهش آن را می آموخت و حل می کرد. او حالات و اوصاف ضد و نقیضی داشت و زندگی با او دشوار بود تا حدی که برخی دیوانه اش می پنداشتند ولی می گفت: باطن به من چنین دستوری می دهد!![۲]

 

 

سخنان برخی از اعضای فرقه ذهبیه درباره محمد علی حکیم

سید محمد جعفر باقری دزفولی ، محمد علی حکیم را علت گرایش خود به فرقه ذهبیه دانسته و می گوید:

«حکیم چون از برجستگان فقراء سلسله(ذهبیه) نیز بود، وجود او در خانقاه مشی حقیر را به عرفان عملی از دیدگاه اکابر سلسله الذهب (یعنی فرقه ذهبیه) انتقال داد… از شگفتی های خوی و خصلت آن جناب، خضوعی بود که با داشتن آن همه معلومات نسبت به بزرگان سلسله به خصوص حضرت وحیدالاولیاء (قطب فرقه) داشت»![۳]

محمد حسین رکن زاده از دیگر تلامیذ حکیم چنین نقل می کند:

«حکیم می گفت: تا حدود سن هجده سالگی که به واسطه انقطاع از امور دنیا و اتفاق صحبت با حضرت وحیدالاولیاء

ادامه مطلب

آقای صمدی آملی: یزید و قاتلان امام حسین علیه السلام به بهشت می روند!

آقای صمدی آملی : یزید و قاتلان امام حسین (علیه السلام) هم به بهشت می روند!+فایل صوتی+متن سخنان

قواعد فلسفی و عرفانی با منشا و مبناهای ذوقی و من عندی ، به طرق مختلف انسان را به انحراف فکری می کشاند! اساسی ترین مشکل مدرسه فلسفه و عرفان مصطلح، خود بنیادی نظری و اعتقادی و بی توجهی و بلکه مخالفت با تعالیم برهانی و عرفانی اصیل و صحیح اهل بیت علیهم السلام است. این خود بنیادی و بی توجهی و عدم پایبندی فلاسفه و عرفا به آموزه های اهل بیت علیهم السلام، در عرصه های گوناگون اعم از اصول و فروع دین خود را نشان می دهد.

حضرت استاد صمدی آملی آیت الله صمدی آملی داوود صمدی آملی

در راستای بسط و تشریح نظریه فلسفی و عرفانی وحدت وجود و مبانی ابن عربی که معتقد است فرعون طاهر و مطهر از دنیا رفت و گوساله پرستی قوم موسی عین خدا پرستی بوده و همچنین برخی که میگویند شیطان رئیس الموحدین به شمار می رود ، شمر و عمر سعد و یزید هم در زمره بهشتیان قرار گرفتند.

آقای صمدی آملی در سخنانی با ذکر مقدماتی فلسفی و عرفانی به تبرئه و تطهیر قاتلان ابا عبدالله الحسین علیه السلام پرداخته و اظهار میدارد در حالی که در قیامت همه منتظر به جهنم رفتن شمر و یزید و عمر سعد هستند، مشاهده می شود که امام حسین دست اینها را گرفته و به بهشت می برد!

کلیاتی از بحث آقای صمدی آملی :

آقای حسن زاده اعتقاد دارند که ماهیت هم تشکیکی است . که منشا این سخن اسفار ملاصدرا است . اگر این قضیه که می فرماید عین ثابت را می شود عوض کرد ثابت باشد ، آنوقت می بینیم قبل از اینکه ما برویم بهشت ، یزید و یارانش

ادامه مطلب