پیشنهادی:

تجلیل عجیب مولوی از معاویه ( القای عصمت معاویه، امیرالمومنین و خال المومنین بودن وی)

مدیر سایت
13,387

مولوی و القای عصمت معاویه

مولوی سراینده مثنوی با جعل داستانی که در هیچ منبعی یافت نمی شود[1]، ارادت ویژه خود را به معاویه بن ابی سفیان یکی از ننگین ترین چهره های تاریخ اسلام نشان می دهد. در نگاه اول شاید این اشعار، دربردارنده داستانی ساده باشد، اما می دانیم که شعر، زبان انتقال مفاهیم در پوشش نظم و آرایه های ادبی است. هر کدام از کلمات و عبارات به کار رفته در اشعار بار معنایی خاصی می تواند داشته باشد و چه بسا با جابجایی یا حذف تنها یک کلمه، کل معنا و بار مفهومی آن تغییر یابد. مولوی در داستان خود، با نقل حکایتی از دیدار ابلیس و معاویه، به صورت غیر مستقیم و در لفافه مقامات عجیبی برای معاویه قائل شده و آن را به مخاطب خویش القا می کند. مقاماتی خیالی که معاویه در عالم واقع، نه تنها هیچ بهره ای از آنها نداشته بلکه دقیقا عکس این موارد صادق بوده است.

مولوی چنین داستان سازی می کند که معاویه، دایی مؤمنان! در قصرش خفته بود و در حالی که درهای قصر به روی همه بسته بود، شخصی او را بیدار می کند. معاویه متعجب از این که چه کسی توانسته وارد قصر و اتاق خواب او شود، می گوید: تو که هستی و چگونه جرأت کردی وارد قصر شوی که در این هنگام شیطان خود را معرفی می کند و می گوید او بوده است که معاویه را بیدار کرده است. معاویه از او می پرسد چرا مرا بیدار کردی؟ راستش را بگو؟

در خبر آمد كه خال مؤمنان ### خفته بد در قصر بر بستر ستا [2]

او ضمن خطاب معاویه با لقب “خال المومنین” و “امیر” (تاکید بر امیرالمومنین بودن او!)، داستانی ساخته و پرداخته می کند که در آن ابلیس با توجیهات بسیار و آزمودن روش های مختلف[3] سعی در گمراه نمودن و فریب معاویه دارد. اما در این راه توفیقی به دست نمی آورد!

گفت امیر او را که اینها راستست ### لیک بخش تو ازینها کاستست [4]

مولوی در نهایت از زبان معاویه به شیطان می گوید: حالا راست گفتی و سپس با عنکبوت خواندن شیطان – که باید به شکار مگس بپردازد – خود را باز و عقاب اسپیدی می خواند که شکارچی شاه است و عنکبوت چگونه می تواند به شکار چنین بازی رود؟

گفت: اکنون راست گفتی صادقی ### از تو این آید، تو این را لایقی

عنکبوتی تو مگس داری شکار ### من نّیم ای سگ مگس زحمت میار

باز اسپیدم شکار شه کند ### عنکبوتی کی به گرد ما تند[5]

مولوی در این اشعار، مقام معاویه را به گونه ای تبیین می کند که شیطان هیچ راه نفوذی به او نداشته است. همانگونه که عنکبوت هیچ گاه نمی تواند عقابی را شکار کند! او در ذهن مخاطب تصویری از معاویه ترسیم می‌کند که در آن، شیطان نمی‌توانسته به هیچ وجه او را گمراه نموده و بفریبد و عملا عصمت معاویه را به مخاطب خویش القا می‌کند. تصویری که کاملا برخلاف حقیقت وجودی معاویه است. 

تنها همین اشعار و بدون در نظر گرفتن سایر مطالب خلاف مولوی، راه را برای هرگونه توجیه و تاویل در جهت اثبات تشیع مولوی و ادعای تقیه کردن او می بندد. مولوی اگر اهل تقیه بود، با ذهن خلاق خود می توانست یکی از صحابه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را جایگزین معاویه کند. اگر واقعاً کسی شیعه و پیرو مذهب اهل بیت علیهم السلام باشد و در عین حال در موقعیت و شرایط تقیه قرار بگیرد، افعال و سخنان وی متناسب با جو تقیه و در حد ضرورت شکل می گیرد، نه این که چون کاسه داغ تر از آش معاویه را تا مقام عصمت و امیرالمومنینی بالا ببرد و لباس کرامت بر تن او بپوشاند.

بیشتر بخوانید: مذهب مولوی، مولوی شیعه بود یا سنی؟

 

طعن بزرگان اهل سنت بر معاویه

در این مورد نیز لازم است ذکر شود که مولوی در حالی چنین تجلیل عجیب و غریبی از معاویه می کند که برخی از بزرگان اهل سنت و حتی صاحب یکی از صحح سته (نسائی صاحب سنن نسائی) به شدت به طعن و نقد معاویه پرداخته اند. و حکایات بسیاری از فسق و فجورهای او را نقل کرده اند.

خونریزی های معاویه

مسلم در صحیحش از عبد الرحمن بن عبد رب الکعبه روایت کرده است که گفت:

«وارد مسجد شدم و دیدم که عبد الله بن عمرو بن عاص در سایه ی کعبه است و مردم نزد او جمع شده اند؛ پس من نیز به نزد آنها رفتم و نشستم؛ پس او احادیثی نقل کرد … پس من گفتم: تو را به خدا سوگند میدهم، آیا خودت این ها را از رسول الله صلی الله علیه وآله شنیدی ؟

عبد الله بن عمرو بن العاص با دو دستش به گوش هایش و قلبش اشاره کرد و گفت: گوش هایم شنیدند و قلبم آن را حفظ کرد.

[عبد الرحمن بن عبد رب الکعبه می گوید:] گفتم: این پسر عمویت معاویه به ما دستور می دهد تا اموالمان را به باطل بخوریم و خودمان را بکشیم و خداوند در قرآن می فرماید: [1] (نساء: 29)

عبد الله بن عمرو بن العاص مدتی ساکت شد و سپس گفت: از او (معاویه) در مواردی که اطاعت از خداست، اطاعت کن و در مواردی که معصیت خداست، نافرمانی کن !»[6]

این روایت، بسیاری از حقایق را در مورد معاویه مشخص می سازد؛ این که معاویه امر به حرامخواری و خونریزی می کند و حتی کسانی که حکومت او را پذیرفته اند نیز از او به ستوه می آیند و پسر عموی او، عبد الله بن عمرو بن العاص، نهایتا پاسخش این است که اگر معاویه امر به معصیت خداوند کرد، او را اطاعت نکن! و این خود دلیل محکمی است بر این که معاویه امر به معصیت خداوند می کرده و خواهد کرد.

نکته ی دیگر این که عبد الله بن عمرو بن العاص در صدد دفاع مطلق از معاویه بر نیامد و نشان می دهد که خود می دانست که معاویه حال و روزش چگونه است.

بخاری در صحیحش از پیامبر صلی الله علیه وآله چنین نقل می کند:

«رحمت بر عمار، گروه باغی و ستمگر او را می‌کشند. عمار آنها را به بهشت دعوت می‌کند، ولی آنها عمار را به آتش جهنم دعوت می‌کنند.»[7]

مسلم نیز در صحیحش چنین نقل می کند:

«افسوس ای پسر سمیه، که گروهی یاغی تو را می‌کشد.»[8]

و اختلافی نیست که جناب عمار رضوان الله علیه در جنگ صفین توسط افراد معاویه به شهادت رسید.

«عبد الله بن مسعود از رسول خدا صلی الله علیه وآله نقل کرده است که فرمودند: هرگاه معاویه پسر ابو سفیان را دیدید که بر منبر خطبه می خواند، گردنش را بزنید.»[9]

این روایت را بلاذری نقل کرده و برنامه ی جوامع الکلم سندش را تحسین کرده است.[10]

بلاذری از عبد الله بن عمرو بن العاص روایت کرده است که گفت:

«پیش پیامبر صلی الله علیه وآله بودم که ایشان فرمودند: الان از این دره کسی بر شما ظاهر می شود که بر غیر اسلام می میرد. [عبد الله بن عمرو بن العاص] گوید: پدرم داشت وضو می گرفت و من بسیار مضطرب بودم؛ مانند کسی که ادرار خود را بسیار نگه داشته، از ترس اینکه مبادا پدرم بیاید. [عبد الله بن عمرو بن العاص] گوید: پس معاویه آمد و پیامبر صلی الله علیه وآله فرمودند: این شخص همان است.»[11]

برنامه ی جوامع الکلم حکم به حسن بودن سند این روایت داده است.

شرابخواری معاویه و تجارت شراب

معاوية بن أبي سفيان از كساني است شراب مي‌خورده است . احمد بن حنبل به نقل از عبد الله بن بريده مي‌نويسد:

روزى با پدرم بريده بر معاويه وارد شديم از ما احترام كرده و طعام آوردند و تناول كرديم سپس مشروب آورد و خودش نوشيد و به پدرم تعارف كرد . پدرم گفت : از روزى كه پيامبر اكرم ـ صلى الله عليه و سلّم ـ آنرا حرام كرده من به آن لب نزدم .[12]

هيثمي در مجمع الزوائد بعد از نقل اين روايت مي گويد :

اين روايت را احمد نقل کرده و راويان آن ، همان راويان صحيح بخاري و مسلم هستند .[13]

لعن معاویه توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله

اهل سنت روایاتی را مبنی بر لعن معاویه توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل کرده اند که اینجا جهت رعایت اختصار به یک نمونه که دارای اسناد صحیحی نیز هست، اشاره می کنیم.

عاصم لیثی می گوید: داخل مسجد رسول الله صلی الله علیه وآله شدم، دیدم که اصحاب می گویند: از خشم خدا و رسولش به خدا پناه می بریم. گفتم: چه شده است؟ گفتند: پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله بالای منبر خطبه می خواندند که ابو سفیان و معاویه برخاسته و از مسجد بیرون رفتند؛ پس رسول خدا صلی الله علیه وآله فرمودند:«خداوند پیش رو و دنباله رواش را لعنت کند. وای بر این امت از معاویه درشت سرین!»[14]

اعتراف ابن تیمیه و سلفیون بر ساختگی و جعلی بودن روایات فضیلت معاویه

بسیاری دیگر از علمای بزرگ اهل سنت و حتی سلفی مسلک ها و شخص ابن تیمیه نیز اعتراف کرده اند که هیچ روایت صحیحی در فضیلت معاویه وجود ندارد!

«بخارى» که در صحیح خود حدیثى در ذکر مناقب «معاویه» نیافته، به ناچار آنجا که از مناقب صحابه سخن گفته، بابى گشوده است به نام ” ذکر (یاد کرد) معاویه ” !

ابن حجر عسقلانی در شرح این عبارت صحیح بخاری، می نویسد:

«این نکته ای که سبب شده است بخاری از بیان لفظ «منقبت» ( برای معاویه ) عدول کند زیرا بر کلام شیخ خود ( ابن راهویه ) اعتماد نموده است… این خود دلیل آن است که فضایلى که در خصوص معاویه نقل شده ساختگی است ( هیچ اساس و صحتى ندارد ) و در فضایل معاویه احادیث فراوانى وارد شده که هیچ یک طریق درستى ندارد و اسحاق بن راهویه و نسائى و دیگران هم بر این عقیده ‏اند.»

بدر الدین عینی، دیگر شارح صحیح بخاری، نیز همین سخن را گفته است:

«هرگاه بگویى که در فضایل معاویه احادیث فراوانى هست، گویم آرى، ولکن هیچیک از آن احادیث طریق صحیح ندارد و صحیح نیست. اسحاق بن راهویه و نسائى و دیگران نیز همین مطلب را ذکر کرده ‏اند و بیهوده نیست که بخارى عبارت «باب ذکر معاویه» آورده و نگفته : فضیلت و یا منقبت معاویه‏.»[15]

شیخ الاسلام وهابیان، ابن تیمیه، می نویسد:

«گروهی برای معاویه فضلیت تراشی کرده و احادیثی را از قول رسول الله صلی الله علیه وآله روایت کردند که همه آنها دروغ است.»[16]

قتل نسائی توسط طرفداران معاویه

انتقادات برخی از علمای اهل سنت تا حدی بود که مشمول عنایات طرفداران معاویه قرار می گرفتند. احمد بن شعیب نسائی صاحب یکی از صحاح سته، به دلیل اینکه حاضر به نوشتن رساله ای در دفاع از معاویه نشد، توسط هواداران معاویه به قتل رسید!

نسایی در آخر عمر خویش از مصر به دمشق رفت؛ در آنجا از او در مورد معاویه و فضیلت‌های او سؤال کردند؛ پس گفت: «آیا به این که او را هم شان علی دانستید راضی نشدید، حال می‌خواهید او را از علی(ع) برتر کنید؟ پس آن‌قدر به او زدند تا او را از مسجد بیرون کردند؛ او را به رمله یا مکه بردند و در آنجا به خاطر شدت جراحات از دنیا رفت».[17]

دشمنی معاویه با امیرمومنان علیه السلام نیز واضح و مبرهن است. و دستور او به لعن ایشان بر تمام منابر در تواریخ ثبت و ضبط شده و تا سالها بعد از مرگ معاویه نیز ادامه داشته است.

به راستی با تمام این اوصاف، چرا برخی مدعی اند که مولوی شیعه بوده است؟ چگونه کسی می تواند شیعه امیرمومنان علیه السلام باشد و از دشمن سرسخت ایشان و شخصیتی خونریز و شرابخوار چون معاویه چنین تجلیلی به عمل آورد؟


[1] مرحوم شهیدی در شرح خود بر مثنوی می نویسد: با تتبع فراوان، اين داستان را كه مولانا به معاويه نسبت داده است، در هيچ مأخذى نديدم‏؛ شرح مثنوى، سيد جعفر شهيدى‏، شركت انتشارات علمى و فرهنگى‏، تهران‏، 1373، ج3، ص508‏

[2] نثر و شرح مثنوى( گولپينارلى)، عبد الباقى گولپينارلى، مصحح: توفيق سبحانى‏، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامى‏، تهران‏، 1371، چاپ دوم، ج1، ص756‏

[3] اشعار مولوی در این زمینه بسیار طولانی است و توجیهات بسیاری را از زبان ابلیس برای فریب معاویه نقل می کند. برای مطالعه تمام اشعار به منابع درج شده مراجعه کنید.

[4] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران‏، 1373، ص258

[5] مثنوى معنوى، جلال الدين محمد بلخى( مولوى)، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران‏، 1373، ص264

[6] صحیح مسلم  ج 3   ص 1472 ح 1844 عن عبد الرحمن بن عبد رب الکعبة قال دخلت المسجد فإذا عبد الله بن عمرو بن العاص جالس فی ظل الکعبة والناس مجتمعون علیه فأتیتهم فجلست إلیه فقال … فقلت له أنشدک الله آنت سمعت هذا من رسول الله صلى الله علیه وسلم فأهوى إلى أذنیه وقلبه بیدیه وقال سمعته أذنای ووعاه قلبی فقلت له هذا بن عمک معاویة یأمرنا أن نأکل أموالنا بیننا بالباطل ونقتل أنفسنا والله یقول ( یا أیها الذین آمنوا لا تأکلوا أموالکم بینکم بالباطل إلا أن تکون تجارة عن تراض منکم ولا تقتلوا أنفسکم إن الله کان بکم رحیما ) قال فسکت ساعة ثم قال أطعه فی طاعة الله واعصه فی معصیة الله

[7] صحیح البخاری  ج 1 ص 172 ح 436 ویح عمار ، تقتله الفئة الباغیة یدعوهم إلى اللّه ویدعونه إلى النار

[8] صحیح مسلم  ج 4   ص 2235 ح 2915 بؤس بن سمیة تقتلک فئة باغیة

[9] وحدثنی إبراهیم بن العلاف البصری قال، سمعت سلاما أبا المنذر یقول: قال عاصم بن بهدلة حدثنی زر بن حبیش عن عبد الله بن مسعود قال: قال رسول الله صلى الله علیه وسلم : (إذا رأیتم معاویة بن أبی سفیان یخطب على المنبر فاضربوا عنقه

[10] أنساب الأشراف  ج 2   ص 122 حکم برنامه جوامع الکلم: إسناد حسن

[11] أنساب الأشراف  ج 2   ص 120 وحدثنی إسحاق وبکر بن الهیثم قالا حدثنا عبد الرزاق بن همام انبأنا معمر عن ابن طاوس عن أبیه عن عبد الله بن عمرو بن العاص قال: کنت عند النبی صلى الله علیه وسلم فقال: یطلع علیکم من هذا الفج رجل یموت على غیر ملتی، قال: وکنت ترکت أبی قد وضع له وضوء، فکنت کحابس البول مخافة أن یجیء، قال: فطلع معاویة فقال النبی صلى الله علیه وسلم : هو هذا

[12] دَخَلْتُ أَنَا وَأَبِي عَلَى مُعَاوِيَةَ فَأَجْلَسَنَا عَلَى الْفُرُشِ ثُمَّ أُتِينَا بِالطَّعَامِ فَأَكَلْنَا ثُمَّ أُتِينَا بِالشَّرَابِ فَشَرِبَ مُعَاوِيَةُ ثُمَّ نَاوَلَ أَبِي ثُمَّ قَالَ مَا شَرِبْتُهُ مُنْذُ حَرَّمَهُ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ؛ مسند أحمد بن حنبل ج5 ص347 ش 22991 – سير أعلام النبلاء ج5 ص52 – تاريخ مدينة دمشق ج27 ص127؛

[13] رواه أحمد ورجاله رجال الصحيح؛ مجمع الزوائد ج5 ص42

[14] شرح نهج البلاغة، ابن أبی الحدید، ج 4 ص 47 وروى شیخنا أبو عبد الله البصری المتکلم رحمه الله تعالى ، عن نصر بن عاصم اللیثی ، عن أبیه ، قال : أتیت مسجد رسول الله صلى الله علیه وآله ، والناس یقولون : نعوذ بالله من غضب الله وغضب رسوله ! فقلت : ما هذا ؟ قالوا : معاویة قام الساعة ، فأخذ بید أبی سفیان ، فخرجا من المسجد ، فقال رسول الله صلى الله علیه وآله : (لعن الله التابع والمتبوع ، رب یوم لامتی من معاویة ذی الإستاه.

[15] فتح الباری، ج 7، ص 104: فهذه النکتة فی عدول البخاری عن التصریح بلفظ منقبة اعتمادا على قول شیخه … فأشار بهذا إلى ما اختلقوه لمعاویة من الفضائل مما لا أصل له وقد ورد فی فضائل معاویة أحادیث کثیرة لکن لیس فیها ما یصح من طریق الإسناد وبذلک جزم إسحاق بن راهویه والنسائی وغیرهما والله اعلم؛ عمدة القاری، ج 16، ص 249:  فإن قلت : قد ورد فی فضیلته أحادیث کثیرة . قلت : نعم ، ولکن لیس فیها حدیث یصح من طریق الإسناد نص علیه إسحاق بن راهویه والنسائی وغیرهما ، فلذلک قال : باب ذکر معاویة، ولم یقل : فضیلة ولا منقبة .

[16] منهاج السنة النبویة  ج 4   ص 400 وطائفة وضعوا لمعاویة فضائل ورووا أحادیث عن النبی صلى الله علیه وسلم فی ذلک کلها کذب

[17] «إنّ النسائی خرج من مصر فی آخر عمره إلی دمشق، فسئل بها عن معاویة وما جاء فی فضائله! فقال: لا یرضی رأساً برأس حتی یفضل! فما زالوا یدفعون فی خصیتیه حتی أخرج من المسجد وحمل إلی الرملة أو مکة فتوفی بها«؛ المنتظم، ج 6، ص 131 و تذکرة الحفاظ، ذهبی، ج 2، ص 700 و سیر أعلام النبلاء، ذهبی، ج 14، ص 132 و تهذیب الکمال، مزی، ج 1، ص 132

پانویس ها

ای کسانی که ایمان آورده‌اید! اموال یکدیگر را به باطل (و از طرق نامشروع) نخورید، مگر اینکه تجارتی با رضایت شما انجام گیرد. و خودکشی نکنید! خداوند نسبت به شما مهربان است.
پانویس ها
  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید