فردی مسلح به نام مجید، كه اعلام می کرد مسئول يک خانقاه صوفیه، از همسرش سوءاستفاده جنسی كرده است، در آذر ماه ۱۳۸۸ ه ش به همراه مواد منفجره وارد خانقاه نوربخشیه در تهران شد و خواهان تحویل همسرش گردید. و باز، حکایتِ تلخِ سادهلوحی زنانی که تحت تأثیر قرار گرفته و حاضر شدند برای سیر در آفاق و انفس! به همسر و خانواده خود خیانت کنند.
مجید که مدت بیست سال از مریدان فرقه نوربخشیه بود، بعد از ناپدید شدن همسرش متوجه ربودن و نگه داری او در خانقاه می شود و درخواست های مکرر او برای پس گرفتن همسرش بی نتیجه می ماند.
او در نهایت برای انتقام گیری با همراه داشتن كلاشينكف، كلت كمری، تعداد زيادی نارنجک و ديناميت به قصد منفجر کردن خانقاه، وارد آنجا می شود.
مجید، پس از ورود به خانقاه، دو متهم اصلی یعنی آقا صفا (شیخ المشایخ فرقه نوربخشیه) و حمید صنعتی (شیخ فرقه) را به ضرب گلوله مجروح و يكي از نارنجکها را منفجر می کند.
او پس از دستگيری با صدای بلند میگفت كه عصمتِ زن و فرزندش لكهدار شده و می گفت: «اين چه آئينی است كه برای رسيدن به مراحل بعدی و كسب برخی توانمندیها بايد به زنان تجاوز كرد.»
(لازم به ذکر است که مبنای سلوک صوفیه، تقویت انرژی های جنسی است و گزارشات بسیاری در زمینه انحرافات اخلاقی آنها در تاریخ صوفیه ثبت و ضبط گردیده است. برای مطالعه بیشتر رک به: شاهد بازی چیست؟)
مرد خشمگين بود و از مصيبتی كه بر سرش آمده بود سخت ناله میكرد و میگفت: آبرويش بر باد رفته و به بهانه مراسم های عرفانی از همسرش سوءاستفاده جنسی شده است.
فرد دستگير شده ميگفت: مسئول خانقاه به بهانه مراسم خاص از زنان فرقه خواستههاي نامعقول و غيراخلاقي داشته و در هر مرحله اين خواستهها شنيعتر ميشده است. به زن و فرزندم به بهانههاي واهي و مثلاً خاص تجاوز كردهاند.
او ميگفت: من نماينده تعداد زيادي از دروايش ديگر هستم كه عصمت همسرانشان لكهدار شده است. بايد كسي پيدا ميشد و به اين همه نامردي و خباثت پايان ميداد.
مرد مینالید و به آئینی (آئین تصوف) که برای کامیابی عدهای خاص دست به هر اقدامی میزند، ناسزا میگفت، مرد از درد به خود میپیچید و ادعاهای شفابخشی برخی از بزرگان این آئین صوفیانه را به چالش میکشید.
وی میگفت: در آشی که برای دروایش درست میکنند، ماده توهم زا میریزند آنگاه بر سر سفره ورد میخوانند و از خود بیخود شدن دراویش را به این ورد مرتبط میدانند.