پیشنهادی:

برخورد اهل بیت علیهم السلام با مخالفان و گمراهان- بخش اول

مدیر سایت
2,958

لزوم حسن خلق و مدارا در نقد مخالفان و منحرفان

یکی از مسائلی که پایبندی به آن در تمام شئونات زندگی لازم می باشد، اخلاق است. در نصوص دینی و مذهبی ما سفارشات فراوانی به این مهم شده است که تمامی نصوص مربوط به آن قابل احصا نمی باشد. رعایت اخلاق در برخورد با دشمنان و نقد مخالفان و گمراهان نیز از اهمیت ویژه ای برخوردار است. سیره عملی معصومین علیهم السلام، بردباری و ملاطفت با دشمنان، ناسزا گویان، منحرفان و اهانت کنندگان به ساحت مقدسشان بوده است. مگر آنکه در مواردی نادر و خاص، مصالح آن فرد و یا اسلام و جامعه برخورد دیگری را ایجاب می کرده است.

با توجه به اهمیت این بحث مخصوصا برای عزیزانی که در مباحث نقد فرق انحرافی و ادیان و مذاهب فعال هستند، بر آنیم تا به بررسی روش برخورد ائمه علیهم السلام با منحرفین و حتی دشمنان ایشان بپردازیم. لازم به ذکر است نویسندگان این مطلب و مدیران سایت، خویشتن را را عاری از افراط و تفریط و احیانا برخوردهای نامناسب نمی بینند و در وهله اول خود را مخاطب این مقاله می دانند.

اهمیت مدارا و حسن برخورد با مخالفان

مدارا با مردم و حتى مدارا با مخالفان، نه تنها سیره رسول خدا صلى الله علیه و آله، بلکه سنت خداوند نیز هست. امام باقر علیه السلام فرمود: در تورات – آنجا که خداوند با موسى علیه السلام سخن مى گوید – آمده: اى موسى، راز نهفته مرا در دلت پنهان کن و در مقابل، مدارایم را با دشمنانم و دشمنان خودت آشکار ساز و با افشاى اسرارم آنان را به دشنام گویى علیه من وادار مساز که در آن صورت، با دشمنانم و دشمنان خودت در دشنام گویى به من شریک شده اى.[۱]

هشام بن احمر روایت مى کند: میان من و مردى از قوم (اهل سنت) نزاعى واقع شد. امام کاظم علیه السلام به من فرمود: «با آنان مدارا کن.»[۲]

امام صادق علیه السلام در تفسیر آیه «وَقُولُواْ لِلنَّاسِ حُسْنا» (بقره: ۸۳) فرمود: یعنى باید به همه مردم، چه مؤمنان و چه مخالفان، سخن نیکو گفت. اما مؤمنان؛ باید با آنان با گشاده رویى سخن گفت و اما مخالفان؛ باید با آنان با مدارا و نرمش حرف زد تا ایشان را به ایمان جذب نمود و این کار آسان ترین وجهى است که مى توان بدان وسیله شرّ مخالفان را از خود و برادران مؤمن دفع نمود. [۳]

نیز آن حضرت فرمود: هر مرد یا زنى که با بندگان خدا به بهترین وجه مدارا کند، به شرطى که با مدارایش به باطلى نیفتد و از جاده حق منحرف نشود، خداوند نفس هاى او را تسبیح قرار خواهد داد و اعمال او را پاکیزه خواهد نمود و به او به خاطر صبر بر کتمان راز ما و تحمل خشم و هر آنچه از جانب مخالفان ما بر او وارد آمده، ثواب کسى خواهد داد که در راه خدا به خون خویش درغلتیده است. [۴]

در بسیارى از موارد، پیامبر اکرم و ائمّه اطهار علیهم السلام با مردم با مدارا و ملایمت رفتار مى کرد تا زمینه هدایت افراد را فراهم کنند. وقتى افراد با پیامبر و ائمّه اطهار علیهم السلام برخوردهاى خشن و دور از نزاکت مى کردند و از جانب ایشان نیز توقع مقابله به مثل داشتند، ولى ناگهان با خلق کریمانه آنها مواجه مى شدند، انقلابى در ضمیرشان ایجاد مى شد و به حقانیت پیامبر و ائمّه اطهار علیهم السلام پى مى بردند.

خداوند متعال از این خلق نیکوى حضرت که باعث جذب مردم به دین حق مى شد این گونه یاد مى کند: «فَبِمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللّهِ لِنتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنتَ فَظّا غَلِیظَ الْقَلْبِ لاَنفَضُّواْ مِنْ حَوْلِکَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ» (آل عمران: ۱۵۹)؛ به سبب رحمت خداست که تو با آنها اینچنین خوش خوى و مهربان هستى. اگر تندخو و سخت دل مى بودى از گرد تو پراکنده مى شدند. پس بر آنها ببخشاى و برایشان آمرزش بخواه.

در روایتی نورانی از امام رضا علیه السلام نقل شده که ایشان فرمودند: اى ابن ابی محمود! مخالفین ما سه نوع خبر در فضائل ما جعل کرده اند:

۱- غلوّ، ۲- کوتاهى در حقّ ما، ۳- تصریح به بدى هاى دشمنان ما، و دشنام به آنان.

و وقتى مردم اخبار غلوّ آن دسته را میشنوند، شیعیان ما را تکفیر مى کنند و میگویند: شیعه قائل به ربوبیّت ائمّه خود مى باشد. و وقتى کوتاهى در حقّ ما را مى شنوند، به آن معتقد میشوند، و وقتى بدى هاى دشمنان ما و دشنام به آنان را میشنوند، ما را دشنام میدهند. و حال آنکه، خداوند میفرماید: «وَ لا تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ فَیَسُبُّوا اللَّهَ عَدْواً بِغَیْرِ عِلْمٍ » (و کسانى را که مشرکین، بعنوان عبادت میخوانند، دشنام ندهید، چه آنکه آنان نیز خدا را به ظلم و از روى نادانى دشنام خواهند داد- انعام: ۱۰۸) اى ابن ابی محمود! وقتى مردم به چپ و راست میروند تو ملازم طریقه ما باش، زیرا هر کس با ما همراه شود ما با او همراه خواهیم بود، و هر کس از ما جدا شد ما نیز از او جدا خواهیم شد، کمترین چیزى که باعث مى شود انسان از ایمان بیرون رود این است که: در مورد سنگریزه بگوید این هسته است و سپس بدان معتقد شده و از مخالفین خود تبرّى جوید. اى ابن ابی محمود! آنچه را برایت گفتم حفظ کن و نگه دار، زیرا خیر دنیا و آخرت را برایت در این گفتار گردآورى کردم.[۵]

نکته سوم فرمایش امام رضا علیه السلام یکی از اصول ثابت تعالیم اسلامی در مقابل با توهین به مقدسات است. و همانطور که حضرت فرمودند این اصل در قرآن نیز به صراحت ذکر شده است.

سیره اهل بیت علیهم السلام در برخورد با مخالفین و …

امام علی (علیه السلام) در بحبوحه جنگ صفین می شنود که برخی از اصحاب او به لشکر معاویه دشنام می دهند. امام می فرماید من خوش ندارم که شما فحش دهنده باشید. اگر شما برای آنان اعمالشان را توصیف کنید و وضعیتشان را بیان کنید، سخن درست تری گفته اید و معذورتر هستید. به جای فحش و ناسزا برای حفظ خود ما و آنان و صلح و هدایت آنان دعا کنید. این روش باعث می شود که جاهلان حق را بشناسند و عنودان دست از ستیزه بردارند. (نهج البلاغه، خ۲۰۶)

آن حضرت در میان اصحاب خود نشسته است. امام (علیه السلام) مسأله ای را بیان می کند. یکی از خوارج که در آنجا حضور داشت با لحنی بسیار زشت گفت: «خدا این کافر [علی(علیه السلام)] را بکشد، چقدر دانا و فقیه است!» اصحاب خشمگین شده به سمت او حمله می کنند. امام می فرماید: آرام! او ناسزایی گفته و دشنامی داده، که در پاسخ او یا باید مقابله به مثل کرد و یا اینکه از گناه او درگذشت [و معلوم است که امام خودش راه دوم را در پیش می گیرد] (نهج البلاغه، حکمت۴۲۰)

در احادیثی آمده است که امام علی(علیه السلام) در جنگ ها به لشکریان خود توصیه هایی می کرده، از جمله اینکه صدای خود را بلند نکنند و زیاد سخن نگویند و کسی از دشمن که به آنان سلام کند جواب دهند و … (وسائل الشیعه، ج۱۱، کتاب الجهاد، باب۳۴)

در سایه همین رویاروئى هاى منطقى و مستدل آن حضرت بود که در آغاز جنگ نهروان یک گروه هشت هزار نفرى از لشکر دوازده هزار نفرى خوارج از عقیده انحرافى خود برگشتند و به لشکر على (علیه السلام) پیوستند.

این ها نمونه هایی بود که امام علی علیه السلام در زمان قدرت داشتن خویش انجام داده بودند بنابراین با تقیه نمی توان آن ها توجیه کرد و نشانگر سیره واقعی ائمه اطهار علیهم السلام در این مورد است.

فردی از اهل شام وارد مدینه شد، امام مجتبى (علیه السلام) را دید که بر مرکبى سوار است و چون تحت تأثیر تلقینات شوم بنى امیه قرار گرفته بود، شروع به ناسزا گفتن و اسائه ادب کرد، امام حسن (علیه السلام) چیزى نفرمودند تا وقتى که مرد شامى آرام شد. حضرت مجتبى علیه السلام بر او سلام کردند و خندیدند و فرمودند: یا شیخ گمان مى کنم غریب هستى، شاید امر بر تو مشتبه شده است اگر بخواهى گذشت کنیم از تو گذشت مى کنیم، اگر از ما چیزى بخواهى به تو مى دهیم، اگر راهنمائى بخواهى راهنمائیت مى کنیم، اگر از ما مرکبى بخواهى براى تو مرکب مى دهیم، اگر گرسنه باشى، سیرت مى گردانیم اگر عریان باشى لباست مى دهیم، اگر محتاج باشى بى نیازت مى کنیم، و اگر حاجتى داشته باشى آنرا بر مى آوریم و تا در مدینه هستى اگر در خانه ما میهمان باشى براى تو بهتر خواهد بود، چون منزل ما وسیع و امکانات ما بسیار و موقعیت ما گسترده است. مرد شامى از شنیدن این سخنان به گریه افتاد، سپس گفت: گواهى مى دهم که تو خلیفه خدا در روى زمین هستى، خدا داناتر است که رسالت خود را در کجا قرار بدهد، تو و پدرت مبغوضترین خلق در نزد من بودید ولى فعلاً محبوبترین خلق خدا در نزد من هستید: «ثم قال أَشهدُ انّک خلیفهُ اللّه فى ارَضه، اللّهُ اعلم حیث یجعل رسالته،کنت أَنت و ابوک ابغضُ خلق اللّهِ الىّ و الان أَنت اَحبّ خلق اللّه الىّ».[۶]
سپس آن مرد وسائل خویش به خانه آن حضرت آورد و تا در مدینه بود میهمان آن حضرت بود و بر محبت اهل بیت (علیهم السلام) معتقد شد.

معاویه و پیروان او درباره امیرالمؤمنین و اهل بیت او علیهم السلام ، چنان تهمت هائى بستند و چنان ناروائی ها نسبت دادند که عقل متحیر است تا آنجا که ناسزاگوئى به آن حضرت را رسمیت بخشید، امام مجتبى (علیه السلام) نیز با حلم و بردبارى فردی را که تحت تاثیر تبلیغات شوم بنی امیه قرار گرفته بود را معالجه فرمودند.

یکی از کسانی که احادیث حضرت امام سجاد علیه السلام را روایت کرده، شخصی به اسم محمد بن مسلم بن عبیدالله زهری از شاخه بنی امیه قریش است. خاندان و پدران او از دشمنان اهل بیت علیهم السلام بودند. پدربزرگ او (عبیدالله) در بدر با رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله و سلم) جنگیده بود و پدرش (مسلم) همراه با مصعب بن زبیر در سرکوب مختار نقش داشت. خودش هم در دستگاه خلافت اموی صاحب منصب بود و برخی خلفا او را برای معلمی کودکانشان انتخاب می کردند. روزی امام سجاد علیه السلام شنید که او در مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) سخنان توهین آمیزی درباره حضرت امیر المؤمنین علی (علیه السلام) گفته است. امام سجاد (علیه السلام) برای چنین فردی، نامه ای مفصل نگاشت و در آن با لحنی کاملا دوستانه و خیرخواهانه او را نصیحت فرمود.[۷] این رفتار امام سجاد علیه السلام چنان در زهری تاثیر کرد که او بالکل عوض شد و در شمار شاگردان امام علیه السلام درآمد. در تاریخ نوشته اند او به گونه ای به امام سجاد علیه السلام علاقه داشت که مورد تمسخر بنی امیه واقع شد تا جایی که به او می گفتند: “یا زهری! ما فعل نبیک( علی بن الحسین)” زهری! پیامبر تو علی بن الحسین (علیهما السلام) در چه حال است و چه می کند؟ [۸]

عبداللّه بن حسن یکى از این افراد است که با امام صادق علیه السلام برخوردهاى تند و ناپسندى داشت. وى امام علیه السلام را به خاطر عدم اذعان به امامت و مهدویت پسرش محمد نفس زکیه، متهم به حسادت مى کرد. با وجود این، امام علیه السلام همواره با او برخورد کریمانه داشت و از کمک و خیرخواهى براى او و فرزندانش دریغ نمى کرد. [۹]

یکى دیگر از این افراد محمدبن اسماعیل است. او وقتى عازم بغداد شد، براى خداحافظى نزد امام موسى بن جعفر علیه السلام رفت. امام علیه السلام که مى دانست او براى جاسوسى و سعایت نزد هارون الرشید به بغداد سفر مى کند، او را از اینکه باعث ریختن خون حضرت شود، برحذر داشت. با این حال، نه تنها با او هیچ برخوردى نکرد، بلکه مبلغ کلانى شامل سیصد دینار و سه هزار درهم به عنوان خرجى سفر به او اعطا کرد. [۱۰]

ابن مسکان مى گوید: امام صادق(علیه السلام) به من فرمود: «درباره تو گمان دارم که هرگاه کسی نزد تو به حضرت علی(علیه السلام) ناسزا بگوید، اگر بتوانی بینی ناسزاگو را با دندانت بگزی، چنین خواهی کرد؟ ابن مسکان گفت: آری، فدایت شوم. به خاندانت قسم چنین کنم! امام(علیه السلام) فرمودند: این کار را انجام نده! به خدا قسم، گاهی می شنوم که کسی به علی(علیه السلام) ناسزا می گوید و بین او و من، تنها یک ستون فاصله است. پشت ستون مخفی می شوم و پس از فراغت از نماز، از کنارش می گذرم، به او سلام می کنم و با او مصافحه می کنم!».[۱۱]

همچنین به امام صادق (علیه السلام) گفتند: ما مردی را در مسجد می بینیم که آشکارا به دشمنان شما اهل بیت (علیهم السلام) دشنام می دهد. حضرت فرمود: «او که خداوند لعنتش کند، نسبتی با ما ندارد. خداوند فرموده است: به آنان که کسی را جز خدای می خوانند، دشنام ندهید».[۱۲]

برخورد ائمه علیهم السلام با رعایا و کارگزاران متخلف

امیرالمومنین علیه السلام برخلاف خلفاى دیگر، کسانى را که از بیعت با ایشان خوددارى ورزیدند مورد تعقیب قرار نداد و مجبور به بیعت نکرد. هنگامى که امام على علیه السلام به خلافت رسید، تعدادى از صحابه سرشناس از جمله سعد بن ابى وقاص، اسامه بن زید، حسان بن ثابت، عبداللّه بن عمر و محمّدبن مسلمه با حضرت بیعت نکردند، اما با وجود این، امام على علیه السلام هیچ گاه متعرض آنان نشد و ایشان را براى گرفتن بیعت تحت فشار قرار نداد. [۱۳]

در میان لشکریان امام حسن علیه السلام نیز تعداد زیادى از خوارج حضور داشتند که هر دم با اقدامات و سخنان خود دل حضرت را خون مى کردند، اما امام علیه السلام با آنها با مدارا و گذشت برخورد مى کرد و از مؤاخذه آنان خوددارى مى نمود. یک بار در ساباط آنها به خیمه امام ریختند و اموال حضرت را غارت کردند. [۱۴]

مدارا و برخورد کریمانه با شکست خوردگان

پیامبر صلى الله علیه و آله و جانشین بر حقش حضرت على علیه السلام، با شکست خوردگان مدارا مى ورزیدند.

مداراى پیامبر صلى الله علیه و آله با ابوسفیان در فتح مکه از آن موارد است. آن حضرت نه تنها از سال ها دشمنى و توطئه چینى هاى ابوسفیان انتقام نگرفت، بلکه خانه او را مأمنى براى کسانى قرار داد که مى خواستند سالم بمانند. [۱۵]حضرت با عفو و مدارایش ثابت کرد که نه تنها براى دوستان، بلکه حتى براى دشمنانش نیز رحمت است.

حضرت على علیه السلام نیز با دشمنان شکست خورده خود مطابق سیره پیامبر صلى الله علیه و آله با عفو و مدارا رفتار مى کرد. در جنگ جمل تا زمانى که دشمن چند نفر از یارانش را به شهادت نرساند، اجازه حمله نداد. هنگامى هم که جنگ پایان یافت، حضرت عفو و گذشت بى سابقه اى از خود به نمایش گذاشت. امام على علیه السلام عایشه را که محور اصلى جنگ جمل بود، عفو کرد و همراه با برادرش محمدبن ابى بکر و تعدادى دیگر از محافظان با احترام به مدینه بازگرداند و مروان را که اسیر شده بود، بخشید و از تعقیب فراریان و کشتن افراد زخمى منع نمود. [۱۶]

ابن اعثم مى گوید: پس از واقعه جمل، على علیه السلام عایشه را همراه با تعدادى از زنان که به لباس مردان درآمده بودند، به مدینه فرستاد. عایشه در وسط راه از امام على علیه السلام شکایت کرد که با وى تعدادى از مردان را فرستاده است. هنگامى که وى این سخن را گفت: زنان نقاب از چهره برگرفتند. عایشه وقتى این تدبیر امام على علیه السلام را دید گفت: اى کاش بیست سال پیش از این مرده بودم![۱۷]

امام سجاد علیه السلام نیز همچون جدّ بزرگوارش با دشمنان افتاده و شکست خورده،کریمانه و همراه با مدارا رفتار مى نمود.

هشام بن اسماعیل از طرف خلفاى بنى مروان والى مدینه بود. او با مردم به ویژه حضرت سجاد علیه السلام بدرفتارى مى کرد. هشام در زمان ولیدبن عبدالملک از ولایت عزل شد. ولید دستور داده بود او را در انظار عمومى قرار دهند تا در نزد مردم تحقیر شود. راوى مى گوید: از هشام بن اسماعیل شنیدم که مى گفت: از هیچ کس جز على بن حسین نمى ترسم. اما امام سجاد علیه السلام به یارانش دستور داد به هشام چیزى نگویند. وقتى امام سجاد علیه السلام و یارانش از کنار هشام گذشتند و او از امام علیه السلام و یارانش هیچ سخن ناخوشایندى نشنید، گفت: «واللّه اعلم حیث یجعل رسالته.» [۱۸] در روایت دیگر آمده است: حضرت به هشام فرمود که اگر خواسته اى داشته باشد، برایش انجام خواهد داد. [۱۹]

ادامه دارد…


[۱] محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج ۲، ص ۱۱۶

[۲] همان

[۳] تفسیر منسوب امام حسن عسکرى، ص ۳۵۳؛ محمّدباقر مجلسى، همان، ج ۷۲، ص ۴۰۱؛ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، ج ۹، ص ۳۶

[۴] همان

[۵] ترجمه عیون أخبار الرضا علیه السلام، نشر صدوق ، تهران، ج ۱، ص: ۶۱۴

[۶] مناقب آل ابى طالب، فصل مکارم اخلاق امام حسن(ع). ج ۴، ص ۱۹؛ خاندان وحى، سید على اکبر قریشى، ص ۳۱۹ – ۳۲۴

[۷] الحرانی، حسین بن شعبه، تحف العقول، تصحیح علی اکبر غفاری، قم، جامعه مدرسین، ۱۳۶۳ش، ص۲۸۰- ۲۸۳

[۸] قاضی نعمان مغربی، شرح الاخبار، قم، انتشارات اسلامی، ج۲، ص۵۰۰. ج۳، ص ۲۵۸

[۹] على بن عیسى اربلى، کشف الغمه، ج ۲، ص ۱۷۱؛ محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج ۲، ص ۱۵۵

[۱۰] محمّدبن یعقوب کلینى، همان، ج ۱، ص ۴۸۵؛ محمدبن على بابویه شیخ صدوق، عیون اخبارالرضا علیه السلام، ج ۱، ص ۷۲

[۱۱] مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، مؤسسه آل البیت علیهم السلام‏، ۱۴۰۸ ق‏، ج‏۱۲، ص: ۲۵۹؛ جامع احادیث شیعه، ج ۲۰، ص ۳۷؛ احمدبن محمد خالد برقى، المحاسن، ج ۱، ص ۳۱۳

[۱۲] همان

[۱۳] محمّدبن محمد نعمان مفید، الارشاد، ج ۱، ص ۲۴۳

[۱۴] احمدبن ابى یعقوب یعقوبى، تاریخ یعقوبى، ج ۲، ص ۲۱۵

[۱۵] محمّدبن جریر طبرى، تاریخ الامم و الملوک، ج ۳، ص ۵۴

[۱۶] احمدبن یحیى بلاذرى، انساب الاشراف، تحقیق محمد حمیداللّه، ج ۲، ص ۲۶۲

[۱۷] ابن اعثم کوفى، الفتوح، ج ۲، ص ۴۸۷

[۱۸] محمّدبن جریر طبرى، همان، ج ۶، ص ۴۲۸

[۱۹] على بن عیسى اربلى، همان، ج ۲، ص ۱۰۰

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید