پس از آنکه آیت الله مکارم شیرازی ساخت فیلم شمس و مولوی را جایز ندانستند، آیت الله نوری همدانی نیز تولید این فیلم را حرام اعلام کرد. + بیشتر بخوانید: مخالفت آیت … ادامه مطلب
استفتاء جمعی از طلاب پیرامون ساخت سریالی درباره شمس تبریزی چندی پیش خبرهایی مبنی بر ساخت فیلم یا سریالی درباره شخصیت شمس تبریزی و مولوی منتشر شد که قرار است با بازی … ادامه مطلب
دکتر سید یحیی یثربی، استاد سابق فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی و نویسنده کتاب عرفان نظری و صاحب تفسیر روز معتقد است که در تفسیر عرفانی این ادعا وجود دارد که تفسیر، نتیجه کشف و شهود است، اما این مسئله از چند جهت اشکال دارد؛ نخست اینکه از کجا معلوم این کشف حقانی است و شیطانی و نفسانی نیست. اشکال دیگر آن است که کشف یک تجربه است و تجربه را نمیتوان به مردم منتقل کرد. شما عطری را استشمام میکنید که به شما میرسد اما نمیتوانید دقیقا آن تجربه را به دیگران منتقل کنید، حال چطور این کشفیات را به دیگران منتقل کردهاند، در صورتی که به اتفاق آرای عرفا، یافتههای عرفانی قابل انتقال به دیگران نیستند.
سومین اشکال این است که این برداشتهای عجیب و غریبی که در تفسیر عرفانی از قرآن میشود، هیچکدام با هیچ عنوانی نهتنها با قرآن سازگار نیست، بلکه ضد قرآن است؛ برای مثال چنانچه آمد خدا در قرآن همیشه میگوید بت نپرستید، اما این تفسیر میگوید، همه چیز را میتوانید بپرستید، از این رو تمام معانی که در تفسیر عرفانی آمده با هیچ عقل و منطقی نمیتوان تفسیر قرآن دانست.
مشروح مصاحبه دکتر یثربی را در ادامه ملاحظه میکنید:
به عنوان پرسش نخست بهتر است از اینجا آغاز کنیم که ممیزه تفسیر عرفانی قرآن کریم چیست و به چه تفاسیری عرفانی میگوییم؟
عرفا معتقد هستند فهم قرآن چهار مرحله دارد که به ترتیب عبارتند از
عشق در قرآن کریم و احادیث معصومان علیهم السلام به کار نرفته است. اما، محبت بارها و بارها به کار رفته است… از آنجا که اسلام یک دین عقلانی است، لذا محبت را قبول دارد، ولی عشق را نمیپذیرد!
به صورت متعدد بحث کردهایم که مسائلی مانند ریاضت، فنا و شهود به چه معناست و چه تبعاتی خواهد داشت… و نشان دادهایم که این مکتب یک مکتب زندگیسوز بوده و اسلام به همین دلیل عرفان را اجازه نداده و به آن راه نداده است.
دکتر سید یحیی یثربی، استاد تمام در رشته فلسفه و کلام اسلامی در دانشگاه علامه طباطبایی است و پژوهشهای او در حوزه فلسفه و عرفان اسلامی دارای جایگاه ویژه ای است.
تحصیلات:
از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۳۷ به گذراندن دروس ابتدایی در مدارس سنتی در زادگاه خود در نزد عزیز الله خسروی زنجانی پرداخت. از سال ۱۳۳۵ تا سال ۱۳۳۷ در حوزه علمیه زنجان به تحصیل علوم مقدماتی علوم اسلامی ( صرف و نحو و منطق ) پرداخت. از سال ۱۳۳۷ تا سال ۱۳۴۶ درحوزه علمیّه قم نزد محمد حسین طباطبایی ، حسین علی منتظری و جعفر سبحانی فلسفه خواندو از سال ۱۳۴۶ تا سال ۱۳۵۸ دوره کارشناسی ، کارشناسی ارشد و دکترای رشته فلسفه و حکمت اسلامی را در دانشگاه تهران گذراند.
اندیشه شناسی
استاد یثربی مهمترین چهره فلسفی و آکادمیک ایران است که به نقد “حکمت متعالیه” و “عرفان اسلامی” پرداخته است . وی با نقدِ مبانی “حکمت متعالیه”، معتقد است که این مکتب فکری، مکتبی اختلاطی بدون سازگاری درونی است (رک به: “عیار نقد”، “حکمت متعالیه”). وی تلاش نموده تا با احترام به تصوف و عرفان اسلامی، آنرا از دیانت اسلامی تفکیک نماید (رک به: “پژوهشی در نسبت دین و عرفان”). وی در “تاریخ تحلیلی انتقادی فلسفه اسلامی” به روش تحلیلی تمام تاریخ فلسفه اسلامی را نقد می نماید و از اندیشمندان فلسفی می خواهد که اندیشمند روزگار خود باشند. از نظر گرایش فلسفی، وی را می توان یک واقعگرای انتقادی دانست . دکتر یثربی با اسلوبی سنتی، ولی سبکی روان و صریح سخن می گوید. اسلوب سنتی وی موجب شده تا جایگاهش در جامعۀ روشنفکری ایران چندان شناخته نشود. وی دیدگاههای انتقادی خویش پیرامون اوضاع سیاسی، فکری و اجتماعی ایران را صریح اعلام می کند.
کتاب فریب سراب
بنا بر اخبار واصله، آخرین اثر دکتر یحیی یثربی با عنوان «فریب سراب» به زودی منتشر میشود. دکتر یثربی در این اثر به روشنگری در حوزه عرفان پرداخته است. همچنین گفتنی است نگارش این کتاب در ۱۷ فصل تمام شده است.
در بخشی از این کتاب آمده است: عشق در قرآن کریم و احادیث معصومان علیهم السلام به کار نرفته است. اما، محبت بارها و بارها به کار رفته است. آیا این دو واژه با هم فرق دارند؟
چنانچه نقل است بعد از اینکه شمس از مولوی دور شد، او افرادی را برای بازگرداندن شمس می فرستد:
«روزى خدمت مولانا وى را گفت: «به دمشق رو به طلب مولانا شمس الدّین، و چندین سیم و زر با خود ببر و در کفش آن سلطان ریز و کفش مبارکش را طرف روم بگردان! چون به دمشق رسى، در صالحیّه خانى است مشهور، یکسر به آنجا رو که وى را آنجا یابى که با فرنگى پسرى صاحب جمال شطرنج مى بازد»[۱]
اوحدالدین کرمانی از “شمس تبریزى” مى خواهد که در بغداد بماند و شمس از وی میخواهد که نزد مریدان، شرب خمر کند:
«[اوحدالدین کرمانی]روزی گفت: چه باشد مگر با ما باشى؟ گفتم: به شرط آن که آشکارا بنشینی و شرب کنی پیش مریدان و من نخورم. گفت: تو چرا
باشگاه خبرنگاران جوان چندی پیش و در تاریخ ۳ مهر ۱۳۹۵ خبری را درباره کنگره شمس تبریزی بر روی پایگاه اینترنتی خود منتشر کرد [۱] که در بخشی از آن به نقل از رضا جعفرپور – دبیر کنگره عنوان شده است:
«پیشبینی شده بود همچون سالهای قبل، برنامه های آواز و موسیقی و اجرای کنسرت در محل آرامگاه انجام شود که این برنامهها به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم و ایام عزاداری سیدالشهدا(علیه السلام) لغو شدند… چندین سال است به مناسبت ثبت ۷ مهرماه به نام روز شمس تبریزی، ویژه برنامه های فرهنگی و هنری در آرامگاه این عارف نامی در خوی برگزار می شود که این برنامه ها، در سال ۹۵ ، بیشتر رنگ و بوی علمی به خود می گیرد.»
اما بنابر اخبار و تصاویر منتشر شده توسط تولیت شمس تبریزی، متاسفانه برگزار کنندگان این کنگره به عهد خود وفا نکرده و به رسم و منش شمس تبریزی و مولوی، فضای سالن کنگره را آکنده از نوای ساز و آواز نمودند. اگر برگزار کنندگان این کنگره، اجرای کنسرت و موسیقی را به علت قرار گرفتن در آستانه ماه محرم بی حرمتی به سید الشهداء علیه السلام می دانستند و تصمیم بر لغو آن داشتند چرا خلف وعده نموده و حرمت امام حسین علیه السلام را نگاه نداشتند؟
می توان این حرکت را برگرفته از مطالب، سخنان و سیره عملی شمس و مولوی دانست!
دکتر سید یحیی یثربی (استاد پیشکسوت فلسفه و مفسر قرآن کریم):ساختن آرامگاه برای شمس، بعد از چند قرن در خوی نه تنها توجیه لازم را ندارد، بلکه مشکل آفرین هم هست.
متن زیر یادداشتی از دکتر سید یحیی یثربی به مناسبت ساخت آرامگاه شمس تبریزی است که از نظر می گذرد:
حدود نه سال پیش، کنگره ای در تبریز تشکیل شد که در کنار آن بحثی درباره مقبره شمس در شهر خوی بود. عده ای در جنب و جوش بودند که برای شمس، آرامگاهی شایسته بسازند. همان زمان، از تبریز که به تهران بازگشتم، در دیدار با برخی افراد نکته ای را یادآور شدم. همچنین، نامه ای هم به شورای عالی فرهنگی و مدیریت محترم حوزه فرستادم که طبق معمول، حتی اعلام وصول هم نشد! اینک، پس از نه سال، دوباره همان نکته را به مسئولان فرهنگی تذکر می دهم و آن اینکه، ساختن آرامگاهی برای شمس، بعد از چند قرن علاوه بر این که باید دلیل و توجیه مناسبی داشته باشد، نباید مشکل آفرین باشد! در حالی که، ساخت آرامگاه شمس در خوی نه تنها توجیه لازم را ندارد، بلکه مشکل آفرین هم هست. از این رو، این ساخت و ساز اصولاً امری ضروری نیست! اما، این که توجیه لازم را ندارد، از آن جهت است که:
اولاً، قطعی نیست که شمس در خوی مرده و دفن شده باشد. بنابراین، جایی که مسئله مشکوک است، چرا باید این همه هزینه کرد؟
ثانیاً، سیاست فرهنگی کشور آن نیست که برای جامعه و جوانان الگو و سرمشقی همانند شمس تعریف کند. زیرا، اگر چنین الگویی برای خود تعریف کنیم، علاوه بر اینکه به نشر خرافات پرداخته و عقلانیت را هرچه بیشتر کمرنگ می کنیم، باعث اختلاف و درگیری هم خواهیم شد. چراکه از همان آغاز عده ای از مومنان با این کار مخالف بوده اند.
یکی از مسائلی که در آثار و سخنان عبدالکریم سروش بسیار برجسته می نماید، علاقه و شیفتگی وافر وی نسبت به ملای رومی است! تا جائی که می توان گفت چارچوب های نظری و اعتقادی وی بر اساس مبانی صوفیانه و آموزه های مولوی می باشد.
برای این امر، شواهد بسیاری در سخنان و آثار سروش وجود دارد که در ذیل به اندکی از آنها اشاره می شود :
سروش می گوید: «من خوشبختانه هیچ وقت به دام مداحی از کسی نیفتادهام. من اگر شیفته یک شخصیت در کل تاریخ باشم، آن «مولانا جلالالدین» است در مورد کس دیگری شیفتگی و خیرگی نداشتم.»[۱]
وی در پاسخ به میشل هوبینگ خبرنگار رادیو هلند می گوید :
«بسیاری از دیدگاههای من ریشه در اندیشه سدههای میانی اسلام دارد. این سخن را که نبوّت مقولهای است بسیار عام و نزد اصناف مختلف آدمیان یافت میشود، هم در اسلام شیعی و هم نزد عارفان وجود دارد… عارفان عمدتاً معتقدند که تجربه آنها از جنس تجربههای پیامبران است…»!
عناوین کلی :سحر و تسخیر اجنه – مذمت علما – درخواست نامشروع (شاهد بازی و شرب خمر) – شمس و پلورالیسم – عاشوراء، روز فرح و خوشحالی شمس تبریزی – اهانت به حضرت صدیقه طاهره علیها سلام – سماع فریضه است !
شمس تبریزی و مقبره جعلی او در شهرستان خوی، می رفت که به تاریخ بپیوندد اما دست های پنهان صوفیان ذهبیه مانع آن شد. آری، شمس تبریزی یکی از بزرگترین مشایخ فرقه ذهبیه می باشد، نسب طریقتی شمس به بابا کمال الدین جندى، و از او به شیخ نجم الدین کبرى می رسد.[۱]
به همین جهت اعضاء این فرقه، در دهه های اخیر تمام تلاش خود را برای احیاء این شخصیت مرموز و مجهول به کار بردند تا او را از میان صفحات تاریخ بیرون کشیده و به تمام جهانیان به عنوان یک صوفی ذهبی معرفی نمایند.
آنها در قدم اول کتاب “مقالات شمس“ را برای اولین بار در تاریخ، چاپ کردند. میرزا احمد خوشنویس یکی از مشایخ پرآوازه فرقه ذهبیه در مقدمه کتاب مقالات شمس گزارش می دهد که چاپ این کتاب، به دستور قطب وقت فرقه ذهبیه یعنی “دکتر گنجویان” صورت گرفته است:
«دو سال پیش در مجمعی که سالکان طریقت حاضر بودند،(یعنی در مجلس خصوصی فرقه ذهبیه) جناب آقای دکتر گنجویان(قطب قبلی فرقه ذهبیه) … به این بنده ناچیز اشاره فرمودند که نسبت به چاپ مقالات شمس اقدام نمایم اتفاقا از توجهات معنوی اولیای حق همان روز ها یک نسخه خطی زیبایی به دستم آمد و نوید موفقیت به بنده داد و همان نسخه ملاک ورود به این امر خطیر گردید و با تطبیق آن با نسخه های متعدد عکسی موجود دانشگاه تهران، توسط شرکت مطبوعاتی عطائی، شروع به چاپ گردید اینکه پس از یک سال کوشش که این آرزو جامه عمل پوشیده و چاپ کتاب انجام گردیده است… .»[۲]
اما پس از انقلاب اسلامی، همچنان برخی از مسئولین و یا بهتر بگوییم برخی از نفوذی های فرقه ذهبیه، سعی در احیاء و بازسازی محل دفن شمس تبریزی در شهرستان خوی دارند (شهرستانی که تمام اهالی آن شیعه اثنی عشری هستند) تا این صوفی ذهبی را -که انحرافات بسیاری دارد- در کسوت یک امامزاده به مردم آن مناطق معرفی نمایند!
آیا “شمس تبریزی” برای شیعیان شخصیتی مقدس محسوب می شود که چنین تصمیمی گرفته شده است؟ آیا به طور یقین می توان شهرستان خوی را آرامگاه شمس تبریزی دانست؟ کتاب مقالات شمس سرشار از انحرافات صوفیه آمیخته با عقائد اهل سنت است. این موضوع بر خواننده کتاب مقالات پوشیده نیست. اکنون برای آشنائی بیشتر با این شخصیت مرموز تاریخ تصوف، به نقل گوشه ای از سخنان او می پردازیم تا ابعاد اعتقادات انحرافی وی برای همگان آشکار گردد.