مقاله نقد مستندات قرآنی و روایی «چلّه نشینی» (پژوهشنامه کلام، بهار و تابستان 1396، شماره 6، صص 93 الی 116)
نویسندگان: عباس اسماعيلي زاده[1] – ميثم شعيب (نويسنده مسئول )[2] – رضا ملازاده پامچي [3]
فهرست
چکیده
«چله نشینی » لفظی مرکب است که بخش نخست آن (چله ) بیانگر عدد چهل است . این عدد در بیشتر فرهنگها، از قداست و ارزش والایی برخوردار است و می توان گفت که دارای اسرار و رموز خاصی است . چله نشینی عملی است که سالک صوفی در مدت چهل روز، عبادات و ریاضت های خاصی را تحمل می کند تا خود را از رذایلی که در برخورد با جامعه و مردم به او رسیده ، پاک کند. این عمل دارای آدابی چون کم خوابی، کم خوری و مانند آن است . این رسم در طول تاریخ خود موافقان و مخالفانی داشته است . مستندات باورمندان به چله نشینی ، چهل شب میقات حضرت موسی علیه السلام ، خلوت گزینی حضرت محمد. و حدیثی از ایشان در باب اخلاص چهل روز است که در این جستار به واکاوی این مستندات پرداخته شده و بیان شده است نه تنها هیچ یک از این مستندات نمی تواند حجیتی بر این عمل صوفیان باشد، بلکه آیات ، روایات و سیره معصومان علیهم السلام بر نهی از اعمال و رفتار صوفیان دلالت دارد.
کلید واژه ها: چله نشینی ، خلوت ، چهل ، سالک ، اخلاص ، میقات
طرح مسئله
مطالعه در ادیان و مذاهب به جز ارزش نظری، برای شناخت افکار متنوع و کشف عوامل دخیل در پیدایش آنها نیز مؤثر است . با دقت نظر در دلایل موجود، میتوان جایگاه هر اندیشه ، راه و رسم عملی فرقه هاو گروه های مختلف را در قیاس با اصل تعلیمات و اندیشه های موجود در ادیان بررسی و درستی یا نادرستی آنها را سنجید.
«صوفیه » یکی از فرق اسلامی است که پیدایش آن ظاهرا به قرن دوم هجری بازمیگردد. تاریخ نگاران بر این عقیده اند قبل از زمان مذکور رسم صوفیگری در میان مسلمانان نبوده و وجود مشتقات «صوفی» در برخی کلمات پیشینیان ، دلیل بر وجود این مسلک در قرن نخست ندارد، چرا که اعراب این لفظ را به شخص پشمینه پوش اطلاق میکردند. [4] این فرقه ، مسلک خود را به عنوان هسته مرکزی و باطن اسلام دانسته و اعتقاد دارد تعالیم آنان منطبق با شریعت ، قرآن و سنت است . بررسی این تعالیم و رابطه آن با شریعت به معنای عام آن و عرضه مبانی نظری و عملی آنان بر قرآن و سنت ، کاری سترگ و نیازمند دانش عمیق است ، با این حال این پژوهش بر آن است رسم چله نشینی آنها را از منظر روایات مورد دقت قرار دهد.
بدیهی است فهم صحیح از قرآن کریم و سنت پیامبر علیه السلام و یا عدم فهم درست ، در هدایت و گمراهی انسان ها نقش بسزایی دارد. ازاین رو برای انتخاب راه درست باید مفهوم صحیح آیات و روایات را با کمک مبانی عقلیو در کنار هم قرار دادن تمام شواهد و قرائن درک کرد و چه بسا در طول تاریخ فرقه ها و مذاهب گوناگونی به وجود آمده اند که با برداشت ناصحیح از آیات و روایات به بیراهه رفته اند. برگرفتن آن چیزی که در شریعت نیست ، بدعت محسوب میگردد و دست یازیدن به آن درست نیست .
١. پیشینه بحث
در رابطه با «چله نشینی» نگاشته های پراکنده ای وجود دارد و نویسندگان به نگاشته مستقلی که به همه زوایای آن پرداخته باشد، دست نیافته اند. آن دسته از مقالات و کتب عرفانی هم که در مورد متصوفه نگاشته شده است به تبیین چله نشینی، آداب و شرایط چله نشینی، افراد مشهور در چله نشینی و مانند آن پرداخته اند و اشاره ای به مستندات آن نداشته اند. از این جهت ، جنبه نوآوری این مقاله در این است که مستمسکات صوفیه را که برگرفته از قرآن ، سنت و حدیث است از نظر علوم حدیث (رجال و فقه الحدیث ) و تفسیر مورد کنکاش قرار داده است تا صحت و سقم این مستمسکات معلوم گردد. ضرورت پرداختن به این مطلب نیز از یک سو این است که صوفیان ، اعمال و رفتار خود را منتسب به شریعت میکنند و در نتیجه بر اساس حرمت بدعت ، اگر اعمال و رفتار آنها اساس دینی نداشته باشد مشمول ادله حرمت بدعت و تشریع است و از سوی دیگر در عصر کنونی روند گرایش به عرفان های نوظهور و اعمال و رفتارهایی که منشأ دینی ندارند، افزایش یافته است ، در نتیجه پرداختن به این مسائل ضرورت مییابد.
٢. مفهوم شناسی
اشاره شد که «چله نشینی» مرکب از دو بخش است ؛ «چله » نمایانگر عدد چهل و از اعدادی است که نزد ملیت ها و ادیان مختلف همواره جایگاه برجسته ای داشته است .
در این مقوله (چله نشینی)، کتب و مقالات فراوانی مانند «رموز اسرار آمیز عدد چهل » اثر محسن آشتیانی، «عدد چهل » نوشته آصفه آصفی، «اعداد و بررسی رمزهای آن در شاهنامه » از امین زارعی و احمد فخری، «اسرار و رموز اعداد و حروف » نوشته احمد آقا شریف و دیگر آثار که به دلیل خارج بودن از موضوع پژوهش حاضر فقط اشارتی بدان میرود، نگاشته شده است . در اینکه چرا عدد «چهل » برای آداب و رسوم موسوم به چله نشینی برگزیده شده است ، میتوان به این نکته اشاره کرد که شاید عدد «چهل » سمبل آغازین تکامل ، جلوه پختگی، اعلام پشت سرگذاشتن خامی و نادانی، نخستین مرحله هوشیاری و رمز عدم تعجیل در آدمی است .(آشتیانی، ١٣٨٨: ٢٢)
اشاره شد که این عدد در میان اقوام مختلف ، مظهر رموزی بوده است از جمله اینکه بودا در هند، رسالت خود را از سن چهل سالگی شروع میکند و در مصر قدیم ادوار علم نجوم بر حسب چهل سال محاسبه میشده است . در تعدادی از قبایل آمریکایی، فردی که همسرش فوت میکرد، بعد از چهل روز میتوانست ازدواج کند.(صدقه ، ١٩٩٤م : ٣٧)
در چگونگی آشنایی بشر قدیم با این عدد و اهمیت یافتن آن ، نظر قطعی و محکمی در دست نیست ، ولی در این رابطه این احتمالات وجود دارد:
١. بشر طی یک سلسله تجربیات روحانی یا الهامات ماورایی به این عدد دست یافته است ، چنان که در اساطیر و متون مقدس دینی در این باره شواهد بسیاری وجود دارد. مثلا در «سفر پیدایش » آمده است :
خداوند به نوح فرمود: هفت روز دیگر بر روی زمین چهل روز و چهل شب باران می بارانم و کل جانورانی که ساخته ام از روی زمین محو میکنم .(همدانی، ١٣٨٠: ١٢)
٢. تجربه هایی که بشر در طی گذر زمان از اعمال روزانه خود کسب میکند یا بر حسب تصادف در فهم عمومی جای گرفته است . مثلا محاسبه بارداری در حیواناتی از قبیل اسب یا فیل با مضرب هایی از چهل منطبق است .(صدقه ، ١٩٩٤: ٣٩)
این عدد در سنت اسلامی نیز کاربردهای گوناگونی دارد. مانند استفاده استعاری از واحدهای چهل تایی برای بیان افزونی شمار، سختی کار، بزرگ جلوه دادن موفقیت ها و پر رنگ کردن یک عنصر در گزارش به کار میرفته است . مانند اینکه عمروعاص در گزارش خود به عمر درباره فتح اسکندریه به منظور مهم جلوه دادن خبر، از چهل هزار یهودی سخن گفته که میتوان از آنها جزیه گرفت .(ابن عبدالحکم ، ١٤١٦ق : ١٦٦) همچنین برای اشاره به یک دوره زمانی نیز به طور گسترده استفاده میشده است . مثلا در علم حدیث برای تعیین طبقات راویان از عدد چهل بهره برده شده است ؛ یعنی هر چهل سال یک طبقه محسوب میشده است .(ابوالفدا، ١٤٠٩ق : ٢٠٩) در قرآن کریم هم سن چهل سالگی زمان مناسب برای بالندگی انسان معرفی شده است .(احقاف : ٥) یا میقات حضرت موسی علیه السلام در نهایت به چهل شب منتهی شد.[5]
دلالت عدد چهل در زمینه های اخلاقی و اجتماعی نیز حائز اهمیت بوده است . به طور مثال عرب جاهلی غالبا شخصی را که به چهل سالگی نرسیده بود در شورای دارالندوه به عضویت نمیپذیرفت .(ارزقی ، ١٤٠٣ق ، ج ١: ١٠٩) از این همه میتوان نتیجه گرفت که عدد چهل دارای اسرار و رموزی است و به همین سبب بیشتر قومیت ها و فرقه ها از این عدد در موارد مختلف استفاده می کرده اند، اما در بیان مفهوم و مراد از چله نشینی میتوان گفت که این واژه بیانگر اعمالی است که به قصد ریاضت ، عبادت و ترک لذایذ دنیوی و کم کردن خواب و خوراک با شرایط و ضوابطی خاص صورت می پذیرد. این اعمال چون در طی چهل روز باید انجام گیرد، چله نشینی نامیده شده است.[6] (دهخدا، ١٣٣٤، ج ١٧: ٢٨٨) صوفیان در اجرای برنامه عزلت و تبتل به دستور پیر خانقاه برای تزکیه ، به ریاضت می پرداخته اند.(کیانی، ١٣٦٩: ٤١٩) چله نشینی آنها، آداب بسیاری دارد، مانند اینکه سالک باید به تنهایی در خانه ای تاریک بنشیند و به حالت ادب روبه قبله قرار گیرد. خانه ای که در آن قرار میگیرد باید تاریک و کوچک باشد تا حواس چله نشین از کار بیفتد و هیچ چیز نبیند و نشنود. (رازی، ١٣٦٣: ١٥٧) باید دائم الوضو باشد تا نور طهارت در وجودش منعکس گردد و مدام روزه دار باشد. یکی دیگر از آداب آن ، تقلیل طعام است که باید به نان و نمک اکتفا کند و هر شب مقداری از غذای خود را کم کند. کم خوابی از دیگر آداب آن است و سالک تا جایی که بتواند نباید بخوابد هر چند خواب بر او غالب شود که در این صورت باید آن را با تجدید وضو دفع کند. از دیگر آداب آن تقلیل کلام و هم چنین نفی خواطر است ، بدین صورت که با تکرار اذکار متفاوت اشتغال دل به امور دیگر را باز دارد. در نهایت آداب مهم آن ، دوام عمل است یعنی به طور مداوم ظاهر و باطن خود را به کسوت عبادت و عبودیت آراسته سازد.(کاشانی، ١٣٨٢: ١٢٠و١٢١)
با این حال ، چله نشینی در میان طریقت های صوفیه یکسان نبوده است . سهروردی میگوید: «صوفی چنان باید سلوک کند که گویی تمام عمر خویش را در حال چله نشینی به سر میبرد.»(سهروردی، ١٩٦٦م : ٢٠٧) در مورد نصاب های چله نشینی هم غیر از یک بار، نصاب های دیگری هم وجود داشته ، از قبیل چهل چله که سالک چهل بار این عمل را تکرار میکرده ، طوری که در شرح حال عبدالله بن خفیف آمده وی چهل بار(تقریبا برابر با چهار سال و پنج ماه ) پشت سر هم این عمل را انجام داده است .(هجویری، ١٣٧١: ٤١٧) شمار چله های برخی از مشایخ هم از چهل فراتر رفته است ، چنان که به اوحد الدین کرمانی ٧٢چله (تقریبا برابر با هشت سال ) نسبت داده شده است .(کرمانی، ١٣٤٧: ٧)
این عمل گونه هایی داشته است که معروف ترین گونه آن موسوم به «اربعین موسوی» است که یادآور اقامت چهل روزه حضرت موسی علیه السلام در کوه طور است . این چله از اول ذیالقعده آغاز و در دهم ذیالحجه پایان میپذیرد.(سمنانی، ١٣٦٢: ٥١٢) نوعی دیگر از چله نشینی وجود داشته که به چله نشینی معکوس موسوم بوده است که در این نوع ، سالک چهل شبانه روز را در حالی که با سر در چاهی آویزان بوده به ذکر و مراقبه میگذرانده است .(علوی کرمانی، ١٣٩٨: ٧٨) حاصل کلام اینکه خلوت یا چله نشینی صوفیه عبارت بوده از مدتی که سالک به صلاح دید شیخ خود از امور دنیوی و مخلوقات به کلی اعراض می کرده و با آدابی خاص به ذکر و عبادات میپرداخته است . چله نشینی پس از مدتی در مرید مبتدی حالاتی تولید میکرد که گاهی چنان شدت می یافت و به حدی ناگوار می شد که ناچار خلوت را با اجازه شیخ خود ترک میکرد تا پس از مدتی استراحت دوباره آن را از سر گیرد.(گوهرین ، ١٣٨٨، ج ٥: ١٦٩)
٣. موافقان و مخالفان چله نشینی
این رسم مانند رسوم دیگر موافقان و مخالفانی داشته است ؛ نزد مولویه از جایگاه برجسته ای برخوردار بوده به طوری که اگر کسی در چله وارد میشد و چله را میشکست اعتقاد بر این بود که وی دیگر رستگار نخواهد شد و به عقوبت معنوی دچار خواهد شد.(گولپینارلی، ١٣٦٦: ٤٧٤)[7] ذوالنون مصری از صوفیان پرآوازه معتقد بوده برای رسیدن به اخلاص هیچ چیز مؤثرتر از خلوت نیست .(شریف ، ١٣٦٧، ج ١: ٤٧٦) ولی علیرغم این همه تأکیدات روی آثار چله نشینی برخی از صوفیان این رسم را از سنت نبوی ندانسته و آن را نوعی بدعت میدانند. شمس تبریزی که خود یکی از ارکان صوفیه است در جای جای کتاب خود، چله نشینی را مورد نکوهش قرار میدهد.
به طور مثال وی میگوید:
«این چله داران تبعیت موسی علیه السلام را در پیش دارند، زیرا از تبعیت محمد. حلاوتی دریافت نکردند.» (تبریزی، ١٣٦٩، دفتر اول : ١٧١)
وی در احوالات احمد غزالی میگوید: «او ریاضت های پنهانی کشید که هیچ کس بر آن وقوف نیافت . او در این چله ها هیچ ننشست که این بدعت است در دین محمد.». در احوالات سلطان ولد آمده که در سن بیست سالگی از مولانا خواست اجازه دهد در چله بنشیند. مولانا به وی گفت : ای سلطان ولد، محمدیان را چله و خلوت نیست و در دین ما بدعت است . زحمت و مجاهدت ما برای آسایش فرزندان است و به خلوت نیازی نیست .(افلاکی، ١٣٧٥، ج ٢: ٧٩٣)
٤. ریشه های چله نشینی
در اینکه این رسم خاص صوفیانه از کجا و چه زمانی شروع شده است ، تقریبا دیدگاه دقیقی نمی توان بیان کرد، اما ریشه های آن ، یعنی ریاضت کشیهای سخت و رهبانیت در ادیان دیگر قابل جستجو است . ریاضت های سخت در ادیان و اقوام گوناگون از قبیل هندوها، ایرانیان ، مسیحیان ، یونانیها و سایر اقوام وجود داشته است .
به طور مثال مذاهب و عقاید مختلف هندی در این اصل مشترک بوده اند که پایه و اساس سعادت و نجات ، فرار از دنیا و ترک لذت ها و مشتهیات جسمانی همراه با تعذیب و شکنجه بدنی و دوام ریاضت کشی است . روی این اصل باید نفس را با انواع ریاضت های شاقه عادت داد تا بدین وسیله علاقه او از دنیا قطع گردد.(عمید زنجانی، ١٣٦٧: ٢٨) اما منشأ رهبانیت در ادیان ابراهیمی را میتوان از مسیحیت دانست . بذر عرفان مسیحی را راهبان پرشور در قرون اولیه میلادی در دل صحراها، کوه ها، داخل غارهاو زاویه ها کاشته اندو با ریاضت آبیاری کرده و کم کم به بالندگی رسانده اند، تا اینکه در قرن چهارم به طور ناگهانی به صورت یک نهضت معنوی، دنیای مسیحیت را فرا گرفت و نهایتا در قرن پنجم منجر به تکوین عرفان مسیحی شد.(چراساوگیس ، ٢٠٠٣م : ١-٦) [8]
رهبانیت در مسیحیت به طور مستقل از مواریث ادیان دیگر مثل یهودیت به وجود آمده است و زهد و رهبانیت از تعالیم انجیل استنباط می شود و میتوان رهبانیت و عرفان را جوهره مسیحیتی که پس از دوران حضرت مسیح به وجود آمده دانست .(کینگ ، ٢٠٠٣م : ٧-١) [9]
رهبانیت مسیحی ریشه در زهد و ریاضت دارد که عمدتا از مصر شروع می شود و اولین بنیانگذار این جریان نیز آنتونی بزرگ است .(دان ، ٢٠٠٣م : ٤)[10] اولین زاهدان مصری از قرن سوم به کوه و دشت و صحرا میرفتند و دور از شهر و تمدن و جدا از زن و فرزند، زندگی بسیار طاقت فرسایی را همراه با روزه و سکوت و عبادت میگذراندند؛ برخی از سخنان ایشان حاکی از این عمل است . از بعضی بزرگانشان نقل شده است همان گونه که ماهیان اگر در خشکی بمانند، می میرند، راهبان نیز اگر از حجره های خود دور بمانند یا با اهل دنیا روزگار بگذرانند، عزم خود را بر مواظبت بر نیایش در خلوت از دست میدهند، بنابراین راهبان باید در حجره های خود باقی بمانند تا مبادا بر اثر بیرون ماندن ، مراقبت باطنی خود را به فراموشی بسپارند.(مرتون ، تامس ، ١٣٨٥: ٧١) به نظر نیکلسون نیز این گونه مسائل ریشه در مسیحیت دارد و راهبان مسیحی معلمان زهاد مسلمان بوده اند.[11] (نیکلسون ، ١٩٦٨م : ١٠) اما مشایخ صوفیه که قائل به چله نشینی و ریاضت هستند خود بر این باورند که اندیشه ها و رفتار آنان ، گوهر حیات بخش اسلامی را معرفی می کند و این گوهر در هر کجا شکوفا شود، آرمان های معنوی و اخلاقی مخصوص اسلام جان میگیرد.(چیتیک ، ١٣٨٦: ٢٧و٣١)
حقیقت این است که ریشه های چله نشینی علاوه بر مسیحیت ، در فقدان عدالت اجتماعی و اقتصادی است . قدیمیترین جماعت صوفیه غالبا به عنوان عکس العمل در مقابل این ضایعه به هجرت روحانی دست زده اند.(زرین کوب ، ١٣٦٢: ٢٩) میل به زهد و عزلت مخصوصا بعد از دوره خلفای راشدین که بنیامیه خلافت را به سلطنت تبدیل کردند، در بین عده ای از مسلمانان قوت بیشتری یافت و منتهی به نوعی نهضت زهد شد که گویی عکس العملی بود در برابر افراط و اسراف آن عده از مسلمانان که در ثروت و نعمت غوطه ور بودند.(همان : ٤٥) پس از آنکه وضع اقتصادی مسلمانان در اثر فتوحات و به دست آوردن غنائم سرشار جنگی، بهبود یافت و مزه فریبنده جاه و مال در کام عده ای از محرومین و عناصر سست عنصر به خوبی انعکاس یافت ، برخی در عکس العمل به این انحراف برای اینکه خویشتن را از آلودگیها و دنیاپرستی حفظ کنند، از اوضاع کناره گرفته و به زهد و ترک دنیا پناه بردند. در این راه ، امثال حسن بصری برای اینکه تن در بیعت کسی در ندهند و از تبعات آن در آسایش باشند، به گوشه گیری و زهد پرداختند.(بدوی، ١٣٧٥: ١٨٥؛ عمید زنجانی، ١٣٦٧: ١٣٥-١٣٠) در نتیجه عزلت به شیوه و روش متصوفه ، امری محدث است و در عهد رسول خدا.
چنین چیزی مرسوم نبوده و خلوت و عزلت پس از اتمام رسالت مرغوب و محبوب شده است ، لذا آنان که خود را طالب حق و حقیقت میدانستندو برای اینکه دین خود را سالم نگه دارند و حفظ نمایند، خلوتگاه ها را اختیار کردند.
٥. مستندات چله نشینی
اهم مستندات و مستمسکات متصوفه ، موارد ذیل است : الف ) میقات چهل روزه حضرت موسی علیه السلام ؛ ب ) خلوت گزینی پیامبر. قبل از بعثت ؛ ج ) حدیث مشهور نبوی.
در اینکه چه کسی اولین بار کار خویش را به این موارد، مستند ساخته است ، در کتاب هایی مانند مصباح الکفایه ، کشف المحجوب هجویری، تاریخ خانقاه در ایران و…، اشاره ای نشده و از شخص خاصی نام برده نشده است و استفاده از این مستمسکات را به کل صوفیه نسبت داده اند، اما سخنی از نجم الدین رازی در دست است که دراین باره میگوید:
«بدان که بنای سلوک در دین ، وصول به مقامات و یقین بر خلوت و عزلت و انقطاع از خلق است و همه انبیاء و اولیاء در بدایت حال خلوت گزیده اند تا به مقصود رسیده اند. خلوت خانه پیامبر علیه السلام در حراء بود و چون موسی علیه السلام استحقاق استماع کلام حق را یافت به خلوت اربعین در آمد.»(گوهرین ، ١٣٨٨، ج ٥: ١٦١)
الف ) میقات حضرت موسی علیه السلام
در مورد میقات حضرت موسی علیه السلام چند نکته حائز اهمیت است :
١. بررسی آیات مربوط به میقات حضرت موسی علیه السلام و اینکه چرا در جایی از قرآن این میقات را سی شب و اتمام آن را به چهل شب اعلام کرده و در جایی دیگر به چهل شب بودن آن اشاره شده است ؟
٢. آیا کیفیت قرار گرفتن موسی علیه السلام در این میقات با نحوه چله نشینی صوفیه برابر است ؟ به فرض اینکه چله نشینی صوفیه با میقات چهل روزه موسی علیه السلام در کیفیت انجام ، یکسان باشد آیا این رسم در دین اسلام نیز جایز است ؟ در دو آیه از قرآن کریم به میقات حضرت موسی علیه السلام اشاره شده است ؛ یکی صریحا به چهل شب بودن آن اشاره دارد[12] و دیگری که چهل شب را به صورت سی شب و تکمیل آن با ده شب دیگر بیان کرده است .[13]
ذیل این دو آیه ، مفسران مطالبی را از جمله اینکه این وعده به منظور جهاتی مانند نزول الواح تورات (طبرسی، ١٣٧٢: ٤٢) و اثبات مقام خلافت هارون و امتحان بنی اسرائیل بوده است ، مطرح کرده اند.(طیب ، ١٣٦٦، ج ٢: ٣١)
در آیه ٥١ سوره بقره ، سخن از وعده چهل شب با موسی است ،[14] ولی در آیه ١٤٢ سوره اعراف ، سی شب به اضافه ده شب[15] آمده است که تغییر برنامه بر اساس حکمت ، اشکال ندارد؛ لذا سیشب با اضافه شدن ده شب به چهل شب تغییر کرد. چنان که بداء در مورد خداوند، به معنای تغییر برنامه بر اساس تغییر شرایط است ، البته تمام این تغییرات را خداوند از قبل میداند و در مسیر امتحان و تربیت انسان این تغییرات را انجام میدهد.
کیفیت میقات موسی علیه السلام
در اینجا این سئوال مطرح است که آیا کیفیت میقات موسی علیه السلام با کیفیت چله نشینی مرسوم در بین صوفیه مساوی است ؟ با بررسی انجام گرفته به دو حدیث برخورد میکنیم که اشاره به میقات حضرت موسی علیه السلام دارد. در مورد کیفیت میقات آن حضرت در منابع روایی اهل تسنن ، آمده است :
«حدثنا عمار بن خالد الواسطی، حدثنا محمد بن الحسن و یزید بن هارون و اللفظ لمحمد، عن اصبغ بن زید، عن القاسم بن ابی ایوب ، حدثنی سعید بن جبیر، عن ابن عباس قال لهم موسی: أطیعوا هارون ! فإنی قد استخلفته علیکم . فأنی ذاهب إلی ربی و أجلهم ثلاثین یوما أن یرجع إلیهم . فلما أن أتی ربه و أراد أن یکلمه فی ثلاثین یوما و قد صامهن لیلهن و نهارهن ، کره أن یکلم ربه و ریح فیه ریح فم الصائم . فتناول موسی من نبات الأرض شیئا فمضغه . قال له ربه حین أتاه : لم أفطرت ؟و هو أعلم بالذی کان ، قال : یارب إنی کرهت أن أکلمک إلا و فمی طیب الرائحۀ. قال : أو ما علمت یا موسی أن ریح فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک . ارجع حتی تصوم عشرة أیام ، ثم ائتنی. ففعل موسی الذی أمره به ربه .» (ابن ابی حاتم ، ١٤١٩ق ، ج ٥: ١٥٥٦؛ هیثمی، ١٤٠٨ق ، ج ٧: ٦٤؛ نسایی، ١٤١١ق ، ج ٦: ٤٠٣؛ أبویعلی الموصلی، ١٤٠٨ق ، ج ٥: ٢٣؛ ابن عساکر، ١٤١٥ق ،ج ٦١: ٨٨)
مضمون این حدیث چنین است که آن حضرت به بنیاسرائیل دستور داد هارون را اطاعت کنید چرا که او را جانشین خود قرار دادم . من به سوی پروردگارم میروم و این وعده سی روز است . زمانی که در وعده گاه حاضر شد میخواست در روز سیام با خداوند مناجات کند که به سبب بوی دهان خویش از این کار کراهت داشت ، پس با استفاده از گیاهان دهان خویش را خوشبو ساخت . خداوند به وی فرمود چرا افطار کردی؟ موسی علیه السلام گفت : کراهت داشتم از اینکه با تو صحبت کنم مگر اینکه دهانم بوی خوش دهد. خداوند فرمود: نمیدانستی که بوی دهان روزه دار نزد من از بوی مشک بهتر است ؟ پس ده روز دیگر روزه بدار و موسی علیه السلام چنین کرد.
از منظر اهل تسنن راویان این حدیث نیز مورد تأیید هستند:
حدثنا عمار بن خالد الواسطی، حدثنا محمد بن الحسن و یزید بن هارون و اللفظ لمحمد عن اصبغ بن زید عن القاسم بن ابی ایوب ، حدثنی سعید بن جبیر، عن ابن عباس ، قال لهم موسی: اطیعوا هارون … .
١. عمار بن خالد الواسطی: ثقۀ صدوقا.(ابن ابی حاتم ، ١٣٧١ق ، ج ٦: ٣٩٥)
٢. یزید بن هارون : صحیحا لحدیث .(همان ، ج ٩: ٢٩٥)
٣. اصبغ بن زید: لیس به بأس .(همان ، ج ٢: ٣٢٠و٣٢١)
٤. قاسم بن ابی ایوب : ثقۀ.(همان ، ج ٧: ١٠٧)
این چهار راوی در این سلسله ، از نظر اهل سنت موثق و قابل اعتماد هستند. وثاقت سعید بن جبیر و ابن عباس نیز نیازی به بررسی ندارد، چون این دو نفر از وثاقت خاصی نزد اهل سنت برخوردار هستند. اما از این لحاظ که سلسله سند به معصوم نرسیده است ، قابل نقد است و جزو احادیث موقوفه به شمار میرود.
در منابع روایی امامیه هم مضمون همین روایت با اندک اختلافی وارد شده است ،[16] ولی این حدیث در تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام نقل شده است که نمیتوان به آسانی آن را پذیرفت ، زیرا علما در نسبت آن به امام علیه السلام تردید دارند.(ر.ک: خویی، ١٤١٣ق ، ج ١: ٥١)
با فرض پذیرش این روایات و همچنین آنچه از تورات بر میآید، اعمالی که حضرت موسی علیه السلام در خلوت خود انجام داده اند، عبادت ، مناجات و روزه داری بوده است ، پس کیفیت انجام این عمل توسط موسی علیه السلام و متصوفه یکسان نیست و همچنین بر فرض صحت انجام چله نشینی مرسوم متصوفه توسط موسی علیه السلام آیا این عمل در اسلام نیز جایگاهی دارد یا خیر؟ جواب این سئوال روشن است ، زیرا تا به حال نه از خود پیامبر علیه السلام و نه از ائمه علیهم السلام چنین عملی و چنین حکمی صادر نشده است .
ب ) خلوت گزینی پیامبر علیه السلام
مستند دیگر صوفیه ، خلوت گزینی حضرت محمد. است . در اینکه خلوت ، امری مباح است شک و تردیدی نیست و گاهی برای انسان ضرورت مییابد که مدتی با خود خلوت کند و در مراحل و عناصر زندگی و از همه مهمتر در خالق خویش تفکر کند.
پس نفس خلوت به خودی خود نه تنها مذموم نیست ، بلکه گاهی ضروری است ، ولی خلوت نشینی ناپسند آن است که این عمل همراه با قطع رابطه با مردم و همراه با ریاضت های شاق و غیرطبیعی باشد. به طور قطع حضرت محمد. در دوران قبل از بعثت سالی یک ماه را در غار حرا به عبادت و تفکر میگذرانده است (خیر الدین ، ١٣٨٨:١٤٣و١٤٤) و این عمل ایشان مهم ترین مستند صوفیه برای چله نشینی مرسوم است ، اما آن حضرت در آن یک ماهی که مجاورت کوه حراء را اختیار میکردند از مردم بریده نبود و ریاضت های سخت به خود روا نمیداشت . ایشان در طی این مدت با گروهی از مردم دیدار داشت و مستمندان و مساکینی را که در آنجا نزدش میرفتند، اطعام میفرمود و چون یک ماه به پایان میرسید به مکه باز میگشت و نخست به طواف میپرداخت و بعد به منزل میرفت (ابن هشام ، بیتا، ج ١: ١٢٥) و این تفکرات و عبادات مانع از آن نبود که ایشان وظایف زناشویی و محبت در خانواده و معاشرت با مردم را کنار بگذارد.(خلیلی، ١٣٣٧: ١٢١)
به طور قطع و یقین حضرت محمد. از لحاظ تفکر و تأمل از افراد و زمانه خویش فراتر بود و عرب آن زمان از این لحاظ در سطح پایینی قرار داشت و خود را به فساد و اعمال بیهوده مشغول میساخت . زهد او در آمیزش با مردم ، او را رویگردان از همه آن بدیهایی که آن مردم در آن غرق شده بودند مینمود. به همین سبب قبل از بعثت نیز از اینکه که در شب نشینیها یا دیگر مجالسی که قریشیان اوقات خود را با آن پر میکردند، شرکت جوید، رویگردان بود، مگر آنکه اجتماع آنان در کار خیری باشد.(ابوزهره ، ١٣٧٥، ج ١: ٤٠٣)
عمل متصوفه از خیلی جهات با عمل پیامبر علیه السلام تفاوت دارد. مهم ترین نکته اینکه خلوت گزینی حضرت بعد از بعثت صورت نگرفته است و مدرکی در دست نیست که محمد. در دوران رسالت به این عمل دست زده باشد و طبق حدیث مشهور خود آن حضرت که میفرماید: «لارهبانیۀ فی الاسلام »(ابن حیان ، ١٣٨٥، ج ٢: ١٩٣) و شواهد قرآنی(حج :٨٧) این مورد مشهود است ، لذا متصوفه به عمل خلوت نشینی آن حضرت اضافاتی وارد نموده و آن را بدین شکل درآورده اند.
ج ) روایت نبوی
از دیگر مستندات صوفیه این حدیث است که میفرماید: «من أخلص لله أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمۀ من قلبه علی لسانه ؛ هرکس چهل روز خودش را برای خدا خالص گرداند چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری میگردد». (شعیری، بیتا: ٩٤؛ ابن فهد حلی، ١٤٠٧ق ، ٢٣٢؛ مجلسی، ١٤٠٦ق ، ج ١٣: ١٢٨؛ همو، ١٤٠٣ق ، ج ٦٧: ٢٤٩؛ فیض کاشانی، ١٤٠٦ق ، ج ١: ١٠) این حدیث در کتب مذکور بدون سند ذکر شده است ، ولی با اندک اختلافی با سندی به شکل زیر درکتاب عیون اخبارالرضا علیه السلام آمده است :«عن ابیبکر محمد بن احمد بن الحسین بن یوسف بن زریق البغدادی، عن علی بن محمد بن عیینۀ مولی الرشید، عن دارم بن قبیصۀ بن نهشل بسرمن رأی قال : حدثنا الرضا علیه السلام عن آبائه علیهم السلام قال : قال رسول الله .: ما أخلص عبد لله عزوجل أربعین صباحا إلا جرت ینابیع الحکمۀ من قلبه علی لسانه .» (ابن بابویه ، ١٣٧٨: ج ٢: ٦٩)
بررسی سندی
ابی بکر محمد بن احمد: بغدادی متکلم ، عاصر ابن همام ، له کتاب فی الغیبۀ.(نجاشی، همان ، ج ١: ٣٨١؛ حلی، همان ، ج ١: ٣٣١)
ابن زریق البغدادی الوراق : من مشایخ الصدوق .(خویی١٤١٠ق ، ج ١٤: ٣٢٦)
علی بن محمد: مضطرب الحدیث ، ضعیف .(نجاشی، همان : ٢٦٢؛ ابن غضائری، بیتا، ج ١: ٨١)
دارم بن قبیصه : لایؤنس بحدیثه و لایوثق به .(ابن غضائری، همان : ٥٩؛ خویی، همان ، ج ٧: ٨٧)
دو نفر اخیر در سند این حدیث غیر معتبر و تضعیف شده اند، لذا حدیث به لحاظ سندی غیر معتبر است .
این حدیث در کتب روایی اهل سنت نیز از چند طریق نقل شده است :
الف ) ابن عباس
أخبرنا ابوالقاسم یحیی بن احمد بن علی الاذنی ثنا علی بن الحسن الاذنی قال : قال الحسن بن احمد بن إبراهیم بن فیل الامام بأنطاکیۀ ثنا عامر بن سیار ثنا سوار بن مصعب عن ثابت عن مقسم عن بن عباس قال : قال رسول الله .: من أخلص لله أربعین صباحا ظهرت ینابیع الحکمۀ من قلبه علی لسانه .(ابن سلامۀ، ١٤٠٥ق ، ج ١: ٢٨٥ و ٢٨٦)
توصیف راویان حدیثی که از طریق ابن عباس نقل شده به صورت زیر است :
١. ابوالقاسم یحیی بن احمد بن علی الاذنی: این فرد در برخی نقل ها به شکل ابوالقاسم یحیی بن علی الأزدی آمده است و احتمالا در آن تصحیفی صورت گرفته است . اما از وی فقط در کتاب مسند الشهاب ابن سلامه و در چهار مورد(ابن سلامه ، همان : ١٠٧، ١٨٤، ٢٨٥ و٤٤٧) حدیث نقل شده است . با بررسی انجام گرفته در کتب رجالی اثری از مدح یا ذم او دیده نشده و مجهول میباشد.
٢. علی بن الحسن الاذنی: این فرد نیز مجهول است و مدح و ذمی در مورد او وجود ندارد.
٣. حسن بن احمد بن ابراهیم : ثقه .(الدار القطنی، ١٤٠٤ق : ٢٠٢ و ابن حبان ، بیتا، ج ٨: ٤٨٨)
٤. عامر بن سیار: رجل مجهول .(ابن ابی حاتم ، ١٤١٩ق ، ج ٦: ٣٢٢؛ ابن حجر، ١٣٩٠، ج ٣: ٢٢٣)
٥. سوار بن مصعب : متروک و منکر الحدیث .(الفتنی، بیتا: ١٣٩؛ النسائی،١٤٠٦ق :١٨٧)
٦. ثابت : فردی مجهول است و در سند حدیث به دو صورت آمده است ؛ اول اینکه او به تنهایی از زنجیره های حدیث به حساب آمده و دیگری اینکه از اجداد سوار بن مصعب به حساب آمده است .
٧. مقسم : صالح الحدیث ، لابأس به .(المزی، ١٤١٣ق : ج ٢٨: ٤٦٤-٤٦١)
ب ) ابوموسی اشعری
حدثنا عبدالله بن محمد بن سلم ثنا حمید بن زنجویه ثنا ابو ایوب الدمشقی ثنا عبد الملک بن مهران الرفاعی ثنا معن بن عبدالرحمن عن الحسن عن ابی موسی الاشعری قال : قال رسول الله .: من زهد فی الدنیا اربعین یوما و اخلص فیها العبادة، أخرج الله تعالی علی لسانه ینابیع الحکمۀ من قلبه .(ابن عدی، ١٤٠٤ق ، ج ٥: ٣٠٧و ٣٠٨)
نتیجه بررسی راویان طریق ابوموسی اشعری نیز چنین است :
١. عبدالله بن محمد: صدوق .(ابن ابی حاتم الرازی، ١٣٧١ق ، ج ٥: ٧٧ و٧٨)
٢. حمید بن زنجویه : صدوق .(همان ، ج ٣: ٢٢٣)
٣. ابو ایوب الدمشقی: صدوق ؛ مستقیم الحدیث و لکنه اروی الناس عن الضعفاء و المجهولین .(همان ، ج ٤: ١٢٩)
٤. عبدالملک بن مهران : ضعیف ؛ حدیثه باطل . (همان : ج ٥، ٣٧٠؛ ذهبی، بیتا: ج ٢، 665)
٥. معن بن عبدالرحمن : ثقه ؛ قلیل الحدیث .(ابن سعد، بیتا: ج ٦: ٣٠٤)
٦. الحسن : او حسن بصری است (المزی، ١٤١٣ق ، ج ١٥: ٤٤٦ و٤٤٨) زیرا در میان راویان ابوموسی اشعری تنها کسی که نام او حسن است ، حسن بصری است که مشربی صوفیانه و راهبانه داشته است .
جمع بندی
برخی از رجال این سلسله تضعیف شده اند و متن حدیث هم با احادیث دیگری که از ابوایوب و ابن عباس نقل شده، متفاوت است . در این حدیث به جای واژه «اخلص »،«زهد» آمده است که در معنی حدیث تفاوت ایجاد می کند. در این طرق ، علاوه بر ضعف سندی، اضطراب متن نیز وجود دارد که باعث بی اعتبار شدن حدیث میشود.
ابن جوزی نیز این حدیث را از احادیث موضوعه تلقی کرده و درباره آن میگوید:
«جماعتی از صوفیه به این حدیث عمل میکنند و این حدیث اثبات شده نیست ».(همان ، ج ٣: ١٤٤و١٤٥)
علیرغم اینکه این حدیث ضعف سندی دارد، اما در متن حدیث تأملی خواهیم داشت و این نکته را مورد بررسی قرار میدهیم که آیا منظور از اخلاص ، چله نشینی و ریاضت های سخت است ؟ یا اینکه معنای دیگری دارد.
بررسی متن روایت
اخلاص در لغت به معنای «ویژه کردن » است ؛ یعنی پاک کردن چیزی از هر چیزی که غیر آن باشد و با آن درآمیخته باشد.(مصطفوی، ١٣٧١، ج ٣: ١٠٢؛ طریحی،١٣٧٥، ج ٤: ١٦٨) و در بیان اندیشمندان اسلامی عبارت است از پاک و خالص ساختن قصد و نیت از غیرخدا. به عبارت دیگر «حقیقت اخلاص آن است که نیت انسان از هر گونه شرک خفی و جلی پاک باشد».(فیض کاشانی، ١٤١٧ق ، ج ٨: ١٢٨) پس هر کسی که طاعتی را به جای آورد و قصد قربت داشته باشد، ولی با آن غرضی دنیوی بیامیزد، عملش خالص نمیباشد. مثلا برای رسیدن به سلامتی بدن و پالایش آن از چربیهای اضافی روزه بگیرد و هدف اصلی و محرک واقعی او برای روزه گرفتن چنین قصدی باشد.( مجتبوی، ١٣٧٧، ج ٣: ٥٣٠)
قرآن کریم در آیه ٦٦ سوره مبارکه نحل میفرماید: «و إن لکم فی الأنعام لعبرة نسقیکم ممافی بطونه من بین فرث و دم لبنا خالصا سائغا للشاربین ؛ و در دام ها قطعا برای شما عبرتی است از آنچه در شکم آنهاست . از میان علف های جویده و خون ، شیر خالصی به شما مینوشانیم که برای نوشندگان گوارا است «.(نحل :٦٦) یعنی شیر خالص از بین خون و سرگین حیوان به وجود میآید، اما نه رنگ خون دارد و نه بوی فضولات حیوان را می دهد. شاید بتوان چنین گفت که عمل خالص آن است که از لابه لای تمام امور دنیوی و تمایلات عبور کند، اما جز رنگ و بوی خدایی، رنگ و بوی دیگری نگیرد. ممکن است معنی اخلاص در این حدیث نیز همین باشد، یعنی با وجود تزاحمات درون جامعه ، اعمال رنگ و بوی خدایی داشته باشد، نه اینکه انسان دور از مردم به اعمال سخت دست بزند تا اینکه چشمه های حکمت از قلبش به زبانش جاری گردد و انجام این ریاضت فقط و فقط به خاطر دستیابی به حکمت نیز خود از اخلاص به دور است ، زیرا این عمل به خاطر خدا انجام نگرفته بلکه برای دستیابی به چیز دیگری صورت پذیرفته است . خداوند در مورد یوسف علیه السلام می فرماید: «…إنه من عبادنا المخلصین »(مخلص ) و مخلصین به صیغه اسم مفعول به معنی آن است که خدا او را برای خود خالص کرده است و غیر خدا را در آن نصیبی نیست . چنان که شیطان درباره آنها میگوید:«ولأغوینهم أجمعین إلا عبادک منهم المخلصین ». ( حجر: ٤٠-٣٩)
حضرت رسول اکرم . در این حدیث فرمودند: «اربعین صباحا» و نفرمودند:
«اربعین مساء» یا «عشیۀ» که دراین باره گفته اند ذکر کلمه «صباح » در این حدیث بدین معناست که انسان سالک به سوی خدا، باید تصمیم را از شب بگیرد و سفرش را مانند سفرهای ظاهری از صبح شروع کند و این نکته با معارفی که قرآن کریم درباره شب و برکات آن به بشر آموخته نیز، هماهنگ است .
از نظر قرآن کریم نشئه شب برای کسب «پایگاه محکم » و «سخن مستحکم »(مزمل :٦) مناسب تراست . از اموریکه «سالک الی الله » باید آن را تحصیل کند، «خلوت » و تنهایی است . خلوت که یکی از مراحل سیر و سلوک عرفانی و از مقامات عارفان است باید به خوبی تبیین شود تا این امر مثبت با انزوای مذموم ، مشتبه نشود. گاهی انسان به این خیال که در حال سیر و سلوک است از جامعه جدا می شود و از انجام فرایض و نوافل اجتماعی دور میماند و تنها به عبادت های فردی اعم از فرایض و نوافل میپردازد در حالی که این کار روا نیست ، زیرا قرآن کریم که خود را «شفا» می داند، راه درمان را ارائه کرده و به پیغمبر میفرماید مانند یونس نباش که از قوم خود جدا شدو مسئولیت خود را ترک کرد.(قلم : ٤٨ و ٤٩)
قرآن کریم ، خلوت را چنین تبیین میکند که در عین حال که با دیگران هستی و در کارهای روزمره شناوری، در کار باطل مردم شرکت نکن و شناور بودن در مسائل اجتماعی و شئون جامعه تو را به خود مشغول نکند.(بقره :١٣٨) ازاین رو، خداوند ضمن اینکه شناوری روز پیامبر. را تشریح کرد و فرمود: با مردم باش ! در آیاتی چند از آن حضرت خواست تا از مردم رنگ نپذیرد.(واهجرهم هجرا جمیلا»(مزمل :١٠) از خلق و خوی این مردم فاصله بگیر. چنانچه علی علیه السلام در تعریف زهد می فرماید: تمام زهد در دو کلمه از قرآن است ؛ اینکه بر آنچه از دست میدهی غمگین نشویو به آنچه به دست میآوری شادمان نگردی.(نهج البلاغۀ، حکمت ٤٣٩)
بنابراین ، زاهدانه زندگی کردن در میان مردم و جامعه از عزلت گیری و ریاضت های سخت بهتر است . از روایت مورد استشهاد هم غیر از اخلاص در عبادت و پرستش ، چیز دیگری استفاده نمیشود و اشاره ای به اعمال و رفتار خاص صوفیان از آن برداشت نمیشود.
٦. دلایل رد صوفیان
روشن شد که مستندات صوفیان توان اثبات مدعای آنها را ندارد. معصومین علیهم السلامو علمای دین از بدو پیدایش این جریان همانند دیگر جریانات انحرافی به مقابله با این تفکر برخواسته اند و روایات بسیاری در نکوهش آنها رسیده است . علمای دین نیز در طول تاریخ به نگارش کتب مستقل در رد عقاید آنها پرداخته اند. به طور نمونه صاحب وسائل الشیعه رساله مستقلی با نام رسالۀ الاثنی عشریۀ فی الرد علی الصوفیۀ نگاشته و در آن ، اسامی کتب عالمان دیگر مانند شیخ مفید را در رد عقاید صوفیه نام برده است .[17]
نکته مسلم در طول تاریخ امامیه این است که مسلک صوفیه همواره با مخالفت عالمان تشیع روبه رو بوده است و در جایجای کتب محدثین امامیه احادیث فراوانی در ذم این مسلک نقل شده است و فقیهان هم همواره رساله هایی در نکوهش صوفیان نگاشته اند. ازآن رو که بررسی تفصیلی ادله عدم اعتبار و عدم حجیت این مسلک خارج از هدف پژوهش حاضر است و نیاز به نگارش مطالب مبسوط دارد، به اجمال به برخی از این ادله اشاره می شود.
علاوه بر دلایل قطعی بر فساد اعتقاداتی مانند حلول ، کشف و اسقاط تکلیف ، رقص و پایکوبی، غنا، ذکرو … دلیل قطعی بر مشروعیت این ریاضت ها آن گونه که مدعی هستند وجود ندارد، در نتیجه این ریاضت ها، بدعتی آشکار است و هیچ یک از شیعیان در عصر ائمه علیهم السلام دست به چنین کاری نزده اند و بیشتر صوفیان به آن اعتراف داشته اند و علمای شیعه همه بر عدم مشروعیت این ریاضت ها اتفاق نظر دارند(حر عاملی، ١٤٠٠ق ، ١٠٠-٩٨) و به صراحت آنها را نهی کرده اند.
به حکم آیاتی از قرآن کریم[18]، آنچه صوفیه انجام میدهند مشمول نهی و ادله حرمت هستند. برخی آیات هم بر نفی چنین ریاضت هایی به طور صریح دلالت دارند.[19]
معصومین علیهم السلام هم در بسیاری از روایات برای جلوگیری از ملالت نفس ، فرمان به میانه روی در انجام عبادات داده و از افراط و زیاده روی در انجام آنها نهی کرده اند[20] و رهبانیت هم نفی شده است .(کلینی، ١٤٠٧ق ، ج ٢: ١٧)
روایات فراوانی در تأیید عدم رهبانیت وارد شده که دلالت بر دین سهله سمحه هستند. مانند روایتی که از امام صادق علیه السلام روایت شده است که فرمودند: خداوند متعال به محمد. شریعت نوح ، ابراهیم ، موسی و عیسی علیهم السلام را عطا فرمود و آنها عبارت اند از توحید، اخلاص و دور انداختن آنچه آدمی را از یاد خدا ببرد و او را از خدا غافل گرداند. خداوند محمد. را برانگیخت تا فطرت مردم را بار دیگر متوجه خدا کند و شریعت سهل و آسان را به او بخشید تا مردم احکام آن را مورد عمل قرار دهند. در اسلام ترک دنیا، جهانگردی و سیاحت وجود ندارد. آنچه پاک است در اسلام حلال شده و پلیدیها در آن حرام شده و سختیها را از دوش ها برداشته و سنگینیها را از آنها برطرف کرده است .(برقی، ١٣٧١ق ، ج ١: ٢٨٧؛ کلینی، ١٤٠٧ق ، ج ٢: ١٧؛ فیض کاشانی، ١٤٠٦ق ، ج ٣: ٧١٩)
روایات فراوانی دیگری نیز از ائمه علیهم السلام رسیده است که به صراحت از اعمال و کردار صوفیان نهی کرده اند. [21]
نتیجه
ریاضت در اسلام در متن جامعه و برخورد با مردم شکل میپذیرد. مطابقت دادن خود با جامعه آن طور که اسلام خواسته عملی آسان و سهل نیست ، زیرا تفکر اسلام این است که انسان در عین برخورد با جامعه انسانیت ، طهارت روحی خود را حفظ کند و در پاگذاشتن روی امیال و شهوات ، بخل و غضب و سایر رذیلت های اخلاقی عزمی راسخ و اراده ای پولادین داشته باشد، لذا انجام این کارها ریاضتی است که از نظر این دین تعریف شده است . رسم چله نشینی که فرقه های معتقد برای دست یازیدن به آن ، به دین استناد میکنند، اصل و اساسی ندارد و حاصل استحسانات خود آنها است و با مراجعه به آیات ، سنت و سیره معصومین علیهم السلام متوجه خواهیم شده که این اعمال نه تنها پذیرفته نشده بلکه اعتقاد بدان بدعت و افکار انحرافی معرفی شده و مشمول ادله حرمت است ، ازاین رو در طول تاریخ امامیه با مخالفت بزرگان مکتب تشیع روبه رو بوده است .
منابع و مآخذ
قرآن مجید
نهج البلاغه (صبحی صالح )
ابن ابی حاتم ، عبد الرحمن بن محمد(١٤١٩ق )، تفسیرالقرآن العظیم ، عربستان : مکتبۀ نزار مصطفی الباز.
————(١٣٧١ق )، الجرح و التعدیل ، بیروت : دارالامم .
ابن ابی شیبۀ الکوفی(١٤٠٩ق )، المصنف ، تحقیق سعیداللحام ، بیروت : دارالفکر.
ابن بابویه ، محمدبن علی بن حسین (١٣٧٨)، عیون اخبارالرضا علیه السلام، انتشارات جهان .
ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی(١٣٨٨ق )، الموضوعات ، مکتبۀ السلفیۀ.
ابن حبان ، المجروحین ، محمود إبراهیم زاید، مکۀ: دار الباز للنشر و التوزیع .
———— (١٣٩٣)، الثقات ، هند: مؤسسۀ الکتب الثقافیۀ.
———— (١٤١٢ق )، طبقات المحدثین بأصبهان ، عبدالغفور عبدالحق حسین البلوشی، بیروت : مؤسسۀ الرسالۀ.
ابن حجر(١٣٩٠ق )، لسان المیزان ، بیروت : مؤسسۀ الأعلمی للمطبوعات .
———— (١٤٠٤ق )، تهذیب التهذیب ، بیروت : دارالفکر للطباعۀ والنشر والتوزیع .
ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت : دار صادر.
ابن سلامۀ، عبدالله (١٤٠٥ق )، مسندالشهاب ، بیروت : موسسۀ الرسالۀ.
ابن عبدالحکم ، ابوالقاسم (١٤١٦ق )، فتوح مصر و اخبارها، بیروت : دارالفکر.
ابن عثمان ، محمود(١٣٣٣)، فردوس المرشدیه فی اسرار الصمدیه ، تهران : دانش .
ابن عساکر، تاریخ مدینۀ دمشق (١٤١٥ق )، بیروت : دارالفکر للطباعۀ و النشر و التوزیع .
ابن عدی، عبدالله (١٤٠٤ق )، الکامل ، ج ٥، بیروت : دارالفکر.
ابن فهد حلی، احمد بن محمد(١٤٠٧ق )، عدة الداعی و نجاح الساعی، دارالکتب الإسلامی.
ابن هشام ، عبد الملک ، سیرة النبویۀ، ترجمه سید هاشم رسولی، تهران : اسلامیه .
ابوالفدا، ابن کثیر(١٤٠٩ق )، اختصار علوم الحدیث ، تحقیق صلاح محمد محمد عویصۀ، بیروت : دارالکتب العلمیه .
ابوزهره ، محمد(١٣٧٥)، خاتم پیامبران ، مشهد: آستان قدس .
ابونعیم الاصبهانی، الضعفاء، الدکتور فاروق حمادة، المغرب : الدار البیضاء.
ارزقی ، محمدبن عبدالله (١٤٠٣ق )، اخبار مکه و ما جاء فیها من الآثار، بیروت : دارالاندلس .
افلاکی، شمس الدین (١٣٧٥)، مناقب العارفین ، ج ٢، تهران : دنیای کتاب .
آشتیانی، محسن (١٣٨٨)، رموز اسرار آمیز عدد چهل ، قم : امیران .
بحرانی، سید هاشم بن سلیمان (١٣٧٤)، البرهان فی تفسیر القرآن ، قم : مؤسسۀ بعثۀ.
بخاری، محمد بن اسماعیل (١٤٠٦ق )، الضعفاء الصغیر، محمود إبراهیم زاید، بیروت : دار المعرفۀ للطباعۀ والنشر والتوزیع .
بدوی، عبدالرحمن (١٣٧٥)، تاریخ تصوف اسلام از آغار تا سده دوم ، ترجمه دکتر محمود افتخارزاده ، دفتر نشر معارف اسلامی.
تبریزی، شمس الدین (١٣٦٩)، مقالات شمس تبریزی، تصحیح محمد علی موحد، تهران : خوارزمی.
چیتیک ، ویلیام (١٣٨٦)، درآمدی بر تصوف ، ترجمه محمد رضا رجبی، قم : ادیان و مذاهب .
حر عاملی، محمد بن حسن (١٤٠٠)، الإثنی عشریۀ فی الرد علی الصوفیۀ، قم : المطبعۀ العلمیۀ.
حر عاملی، محمد بن حسن (١٤٠٩ق )، تفصیل وسائل الشیعۀ إلی تحصیل مسائل الشریعۀ، قم : مؤسسۀ آل البیت علیهم السلام.
التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، قم : مدرسۀ الإمام المهدی O.
الحلی، ابن داوود(١٣٩٢)، رجال ابن داود، تحقیق : سیدمحمد صادق آل بحر العلوم ، نجف : مطبعۀ الحیدریۀ.
الحموی، یاقوت بن عبد الله (١٩٩٥م )، معجم البلدان ، بیروت : دارصادر.
خطیب بغدادی(١٤١٧ق )، تاریخ بغداد، مصطفی عبدالقادر عط ، بیروت : دارالکتب العلمیۀ.
خلیلی، محمدعلی(١٣٣٧)، زندگانی حضرت محمد.، تهران : اقبال .
خویی، ابوالقاسم (١٤١٣ق )، معجم رجال الحدیث و تفصیل طبقات الرواة.
خیرالدین ، عبدالعزیز(١٣٨٨)، السیرة العطرة محمد خاتم الرسل .، بیروت : دارالفکر العربی.
دهخدا، علی اکبر(١٣٣٤)، لغت نامه دهخدا، تهران : چاپخانه دولتی ایران .
الذهبی، عبدالله (١٤١٨ق )، المغنی فی الضعفاء، أبیالزهراء حازم القاضی، بیروت : دارالکتب العلمیۀ.
———— (١٤٠٧ق )، تاریخ الاسلام ، عمر عبد السلام تدمری، بیروت : دارالکتاب العربی.
————(١٤٠٧ق )، میزان الاعتدال ، علی محمد البجاوی، بیروت : دارالمعرفۀ للطباعۀ و النشر.
رازی(١٣٦٣)، نجم الدین ، مرصاد العباد.
زرین کوب ، عبد الحسین (١٣٦٢)، ارزش میراث صوفیه ، تهران : امیر کبیر.
———— (١٣٥٧)، جستجو در تصوف ایران ، تهران : امیر کبیر.
السراج ، ابو نصر عبد الله بن علی(١٩١٤م )، اللمع فی التصوف ، لیدن : مطبعۀ بریل .
سجادی، جعفر(١٣٨٦)، فرهنگ اصطلاحات و تعبیرات عرفانی، تهران : طهوری.
سمعانی(١٤٠٨ق )، الانساب ، بیروت : دارالجنان للطباعۀ و النشر و التوزیع .
———— (١٣٦٢)، علاالدوله ، العروة لأهل الخلوة و الجلوة، تهران : مولی.
سهروردی، عبدالقاهر بن عبد الله (١٩٦٦)، عوارف المعارف ، بیروت : دارالکتب العربی.
شریف ، میان محمد(١٣٦٧)، تاریخ فلسفه در اسلام ، تهران : مرکز نشر دانشگاهی.
صدقه ، جان ، م (١٩٩٤م )، معجم الاعداد(رموز و دلالات )، بیروت : لبنان ناشرون .
طبرسی، فضل بن حسن (١٣٧٢)، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن ، تهران : ناصر خسرو.
طریحی، فخرالدین (١٣٧٥)، مجمع البحرین ، تهران : المکتبه المرتضویه .
طوسی، محمد بن حسن (١٤١١ق )، الفهرست ، موسسه نشر اسلامی.
طیب ، عبدالحسین (١٣٦٦)، أطیب البیان فی تفسیرالقرآن ، تهران : اسلام .
عطار، فریدالدین ، تذکره الأولیاء.
علوی کرمانی، محمد بن مبارک(١٣٩٨ق )، سیر الاولیا در احوال و ملفوظات مشایخ چشت ، اسلام آباد: مرکز تحقیقات فارسی.
عمید زنجانی، عباسعلی(١٣٦٧)، تحقیق و بررسی در تاریخ تصوف ، تهران : دارالکتب الاسلامیه .
فیض کاشانی(١٤١٥ق )، تفسیر الصافی، تهران .
فیض کاشانی، ملامحسن (١٤١٧ق )، المحجۀ البیضاء، تصحیح : علی اکبر غفاری، قم : دفتر انتشارات اسلامی.
———— (١٤٠٦)، الوافی، اصفهان : کتابخانه امام امیرالمؤمنین علی علیه السلام.
کلینی، محمد بن یعقوب بن اسحاق (١٤٠٧ق )، الکافی، تهران : دار الکتب الإسلامیۀ.
کاشانی، عزالدین محمود(١٣٨٢)، مصباح الهدایه و مفتاح الکفایه ، تهران : زوار.
کرمانی، اوحد الدین (١٣٤٧)، مناقب ، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر، تهران : دانشگاه تهران .
الکوفی، فراس بن یحیی(١٤١٣ق )، مسانید أبی یحیی الکوفی، القاهره : مطابع ابن تیمیۀ.
کیانی، محسن (١٣٦٩)، تاریخ خانقاه در ایران ، تهران : طهوری.
گلدزیهر، ایگناتس (١٣٣٠)، زهد و تصوف در اسلام ، ترجمه محمد علی خلیلی، تهران : اقبال .
گولپینارلی، عبدالباقی(١٣٦٦)، مولویه بعد از مولانا، تهران : کیهان .
گوهرین ، صادق (١٣٨٨)، شرح اصطلاحات تصوف ، تهران : خاشع .
مجتبوی، سید جلال الدین (١٣٧٧)، علم اخلاق اسلامی، تهران : حکمت .
مجلسی، محمد باقر(١٤٠٣ق )، بحار الأنوار، بیروت : دار إحیاء التراث العربی.
مجلسی، محمد تقی(١٤٠٦ق )، روضۀ المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه ، قم : مؤسسه فرهنگی اسلامی کوشانبور.
مرتون ، تامس (١٣٨٥)، حکمت مردان صحرا، ترجمه فروزان راسخی، تهران : نگاه معاصر.
مزی(١٤١٣ق )، تهذیب الکمال ، بیروت : مؤسسۀ الرسالۀ.
مصطفوی، حسن (١٣٧١)، التحقیق فی کلمات القران الکریم ، تهران : وزارت فرهنگ و ارشاد.
مفید، محمد بن محمد(١٤١٣ق )، المقنعۀ، قم : کنگره جهانی هزاره شیخ مفید.
میرافضلی، علی، اوحد الدین کرمانی(١٣٨٤)، دانشنامه زبان و ادب فارسی، تهران .
نجاشی(١٤١٦ق )، رجال النجاشی، قم : جامعه مدرسین .
نسایی(١٤١١ق )، السنن الکبری، بیروت : دارالکتب العلمیۀ.
نسائی(١٤٠٦ق )، الضعفاء و المتروکین ، بیروت : دار المعرفۀ للطباعۀ والنشر و التوزیع .
هجویری، ابوالحسن علی بن عثمان (١٣٧١)، کشف المحجوب ، تهران : طهوری.
همدانی، فاضل خان (١٣٨٠)، ترجمه کتاب مقدس ، تهران : اساطیر.
هیثمی(١٤٠٨ق )، مجمع الزوائد، بیروت : دار الکتب العلمیۀ.
منابع لاتین
Chryssavgis,John,In the Heart of the Desert, Bloomington: World
Wisdom, 2003
King,Ursula,Christian Mystics: Their Lives and Legacies
Throughout the Ages, LONDON AND NEW YORK, 2003
Dunn,Marily, The Emergence of Monasticism: From the Desert
Fathers to the Early Middle Ages, Blackwell Publishing,2003
Nicholson,Reynold Alleyne, The Mystics of Islam ,London,1968
[1] دانشیار علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد/ esmaeelizade@um.ac.ir
[2] دانشجوی دکتری فقه و مبانی حقوق اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد/ gmail.com@m.shoaib٦٨
[3] دانشجوی دکتری علوم قرآن و حدیث دانشگاه فردوسی مشهد/ gmail.com@reza.mollazadeh١١٠
[4] از حسن بصری نقل شده است : «قد روی عنه انه قال رأیت صوفیا فی الطواف فأعطیته شیئا فلم یأخذه ».(السراج ، ابونصر، ١٩١٤م : ٢٢) به قرینه کمک کردن و نگرفتن آن فرد، مراد این لفظ همان پشمینه پوش است
[5] فتم میقات ربه أربعین لیلۀ».(اعراف : ١٤٢)
[6] سحرگه رهروی در سرزمینی / همیگفت این معما با قرینی
که ای صوفی شراب آنگه شود صاف / که در شیشه برآرد اربعینی.(حافظ ، غزل شماره ٤٨٣)
[7] برای اطلاع بیشتر از فرقه مولویه ، رجوع کنید به : گولپینارلی، عبدالباقی، مولویه بعد از مولانا
[8] . Chryssavgis,John,In the Heart of the Desert ,p1-6
[9] .King,Ursula, Christian Mystics,p1-7
و رهبانیۀ ابتدعوها ما کتبناها علیهم إلا ابتغاء رضوان الله »(حدید:٢٧)
[10] Dunn,Marily, The Emergence of Monasticism,p4
[11] . Nicholson,Reynold Alleyne, The Mystics of Islam,p10
[12] وإذ واعدنا موسیأربعین لیلۀ ثم اتخذتم العجل من بعده وأنتم ظالمون ؛ و موقعی که با موسی چهل شب وعده نهادیم ، پس شما گوساله پرستی اختیار کرده ستمکار و بیدادگر شدید.(بقره :٥١)
[13] و واعدنا موسی ثلاثین لیلۀ و أتممناها بعشر فتم میقات ربه أربعین لیلۀ و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و أصلح و لا تتبع سبیل المفسدین ؛ و با موسی سی شب وعده کردیم و آن را به ده شب دیگر تمام کردیم پس قرار پروردگارش چهل شب به سر آمد. و موسی به برادرش هارون گفت : در میان وم من نایب من باش و به اصلاح بپرداز و مفسدان را پیروی مکن .(اعراف :١٤٢)
[14] و إذ واعدنا موسی أربعین لیلۀ ثم اتخذتم العجل من بعده و أنتم ظالمون
[15] و واعدنا موسی ثلاثین لیلۀ و أتممناها بعشر فتم میقات ربه أربعین لیلۀ و قال موسی لأخیه هارون اخلفنی فی قومی و أصلح و لاتتبع سبیل المفسدین .
[16] فلما فرج الله تعالی عنهم ، أمره الله عز و جل أن یأتی للمیعاد، و یصوم ثلاثین یوما عند أصل الجبل ، و ظن موسی أنه بعد ذلک یعطیه الکتاب فصام موسی ثلاثین یوما [عند أصل الجبل ] فلما کان فی آخر الأیام استاک قبل الفطر فأوحی الله عز و جل [إلیه ] یا موسی أ ما علمت أن خلوف فم الصائم أطیب عندی من ریح المسک صم عشرا أخر و لا تستک عند الإفطار. ففعل ذلک موسی.(التفسیر المنسوب إلی الإمام الحسن العسکری علیه السلام، ١٤٠٩ق : ٢٥٠؛ بحرانی، ١٣٧٤، ج ١: ٢١٥؛ مفید، ١٤١٣ق : ٣٧٩؛ فیض کاشانی، ١٤١٥ق ، ج ١: ١٣٠)
[17] از خود شیخ مفید رساله «الرد علی الحلاج »، نقل شده است . ابن حمزه در کتاب «الهادی الی النجاة من جمیع المهلکات »، محقق کرکی در کتاب «مطاعن المجرمیه فی رد الصوفیه » و دیگر کتب مانند «رد بر صوفیه »،از محقق قمی، مولی عبدالله تونی، خواجویی، سید بحر العلوم ، شیخ محمد بن عبد علی قطیفی و دیگران .(رک: حر عاملی، ١٤٠٠ق : ١٤)
[18] و من لم یحکم بما أنزل الله فأولئک هم الکافرون ».(مائده : ٤٤)؛ «قل أرأیتم ما أنزل الله لکم من رزق فجعلتم منه حراما و حلالا قل آلله أذن لکم أم علی الله تفترون ».(یونس : ٥٩)
[19] برخی از این آیات عبارت اند از:
«یا أیها الذین آمنوا لاتحرموا طیبات ما أحل الله لکم ؛ ای کسانی که ایمان آورده اید، چیزهای پاکیزه ای را که خدا برای [استفاده ] شما حلال کرده ، حرام مشمارید».(مائده : ٨٧)
«یا أیها الناس کلوا مما فی الأرض حلالا طیبا؛ ای مردم ! از آنچه در زمین است ، حلال و پاکیزه بخورید».(بقره : ١٦٨)
«یا أیها النبی لم تحرم ما أحل الله لک ».(تحریم : ١)
«قل من حرم زینۀ الله التی أخرج لعباده و الطیبات من الرزق ».(اعراف : ٣٢)
[20] در کتب حدیثی بابی تحت عنوان «الاقتصاد فی العبادة» گنجانده شده است .(کلینی، ١٤٠٧ق ، ج ٢: ٨٦؛ فیض کاشانی، ١٤٠٦ق ، ج ٤: ٣٥٩، حر عاملی، ١٤٠٩ق ، ج ١: ١٠٨)
[21] ر.ک : حر عاملی، ١٤٠٠ق : ٢٠-١٤، ٣٥-٣٣ و١٠٠-٩٨.