از میان تمام فرق و مذاهب اسلامی، تنها صوفیه، به وحدت شخصیه وجود باور دارند؛ بر همین اساس، محمدحسین طهرانی تمامی مسلمانان اعم از مراجع تقلید شیعه (که منکر وحدت شخصی هستند) تا شیعیان عوام و خواص و دیگر مردمان غیرصوفی را به شرک متهم میکند و تنها خود و همفکرانش را شایستۀ عنوان موحد و مؤمن میداند. او کمال با جرأت، جسارت و بی تقوایی، تمام کسانی که برای ما سوی الله و مخلوقات، استقلال وجودی قائل هستند را مشرک می نامد و می نویسد:
«چنان به اين اسامى پوچ و بدون اعتبار كه هستى آنها از خداوند است و بس، عنوان استقلال داده اند كه خدا در ميان اينها محجوب و پنهان گشته است؛ در حالتى كه خداوند است در ميانه و بس. اين عناوين و اسامى، پرده هایى بر روى حقيقت مقدس او هستند. پرده را كنار بزن و خدا را ببين، اوست حقيقت گل! اوست حقيقت بلبل! اوست واقعيت انسان و فرشته! اوست اصل و اعتبار جن و سایر موجوداتِ سرشته شده است! بنابراين تا اين حجاب استقلال نگرى باقى است شرك بر او باقى است. گرچه اكثريت مردم جهان اسلام آورده و ايمان به خدا داشته باشند، تا اين پرده باقى است بدون شك و ترديد، بدون تعارف و گزافسرایى همه مشرك هستند.»[1]
«علت شرك مردم، دویيت و دوبينى است كه به اين اعتبارهاى بىپايه و ريشه، لباس عزت پوشانده است. و اين حدود و قيود و ماهيات را با اصلالوجود خلط كرده، و عزت را از وجود دزديده و بدينها نسبت داده است.»[2]
وی تا حدی در ارائۀ مصادیق مخالفان تقریر خود از وحدت وجود که آنها را مشرک نیز نامیده! زیادهروی می کند که حتی بزرگان عرفان مانند علامه طباطبایی و مرحوم کمپانی (ره) (که تقریر دیگری از وحدت وجود ارائه نموده و کثرت موجود را پذیرفته اند) را نیز به شرک متهم میسازد و مینویسد:
«آیت الله كمپانى اصرار بر اثبات وحدت و كثرت حقيقى دارد و آيت الله كربلایى پر و پاى آن را مى زند و خاكسترش را به باد فنا مى دهد و روشن مى سازد كه با وجود وحدت حقه حقيقيه و وجود بالصرافه اصلاً تعدد حقيقى معنا ندارد و كثرت حقيقى را در بيغوله هاى جهنم و زواياى آتش شرك بايد جست نه در بهشتِ توحيد و معرفت كه در آنجا شائبه اى از كثرت موجود نيست.»[3]
ظاهرا آقای طهرانی متوجه نبوده که پیکان این اتهامات سنگین و توهین های وی از عموم مسلمین و علما و مراجع شیعه و حتی عرفای بزرگ گذشته و در مراحل بالاتر، متوجه اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز خواهد گردید. روایات ما مشحون از این مضمون است که وجود مخلوقات، مستقل از وجود خداوند بوده و خالق و مخلوق با یکدیگر تباین ذاتی دارند. طلاب سطوح پایین نیز با تورق کتبی مانند توحید شیخ صدوق علیه الرحمة و یا اصول کافی و امثاله به راحتی روایات مذکور را خواهند یافت. با این اوصاف، یا محمد حسین طهرانی تا این حد با روایات اعتقادی اهل بیت علیهم السلام بیگانه بوده، که ملتفت این مساله نگردیده است. یا اینکه با علم به روایات متواتر وارد شده در این زمینه و با التزام به لوازم این سخنانش، آنها را مکتوب نموده است. در هر صورت بیان چنین مطالبی، نتایج خوبی را برای او از لحاظ معرفتی و ایمانی در پی نخواهد داشت! از همین جهت است که بزرگانی چون مرحوم صاحب عروه احکام سنگینی را برای ملتزمین به لوازم چنین اعتقادی بار نموده اند.
[1]. طهرانی، محمدحسین؛ اللهشناسى، ج3، ص312
[2]. طهرانی، محمدحسین؛ روح مجرد، متن، ص588
[3]. طهرانی، محمدحسین؛ اللهشناسى، ج3، ص221
منبع: برگرفته از کتاب عرفان از حقیقت تا پندار – گذاری در مکتب لاله زاری(علامه طهرانی)، ص 30 (با تغییرات و اضافات توسط نویسندگان سایت)