پیشنهادی:

بررسی جایگاه سحر در اسلام و ارتباط آن با کرامات ساختگی

مدیر سایت
54

بررسی جایگاه سحر در اسلام و ارتباط آن با کرامات ساختگی [1] – زهرا توانا ولی‌زاده [2]

چکیده

سحر از دسته خارق‌العاده‌هایی است که از گذشته تا کنون همواره مورد توجه امت‌های متعدد قرار گرفته و در طول تاریخ ابزاری برای سوءاستفاده افراد برای رسیدن به امیال شخصی و حتی وسیله‌ای برای تهمت به انبیا و مقابله با معجزات آن‌ها توسط مخالفین بوده است.

همچنین در اکثر موارد فرقه های انحرافی از سحر و جادو برای اثرگذاری بیشتر روی مخاطب خود در مرحله جذب و پایبند کردن آنها به ارزش‌ها و اهداف فرقه استفاده می‌کنند.

در این تحقیق به روش مفهوم‌شناسی و تحلیلی، سحر در آیات قرآن و روایات بررسی شده است و اثبات می‌شود در اسلام استفاده از سحر و یا مراجعه به ساحر جایز نیست. سپس مطرح می‌شود که بسیاری از امور خارق‌العاده که توسط افراد سودجو به عنوان کرامت نشان داده می‌شود نه تنها ریشه الهی و رحمانی نداشته بلکه منشاء آن مرتبط با سحر و استفاده از قدرت‌های شیطانی و اجنه می‌باشد. در انتها نیز آسیب‌شناسی مختصری از جامعه‌ای که در آن کرامت‌بافی به عنوان ارزش تلقی می‌شود ارائه شده است.

واژگان کلیدی: سحر موثر، سحر تخیلی، ساحر، کرامت، اجنه، ریاضت

مقدمه

معمولا در جهان طبیعت بین اتفاقات روابط معقولی وجود دارد که اکثراً طبق قواعد علت و معلولی، ظاهری قابل توجیه دارد؛ اما گاهی اتفاقاتی می‌افتد که از انتظار عموم مردم جامعه به دور است. لذا این اتفاقات جزء موارد خارق‌العاده تعریف می‌شود.

یکی از این امور خارق‌العاده سحر و جادو است که در طول تاریخ به اهداف مختلف توسط افراد و نحله‌های مختلف به کار گرفته شده است. اکنون نیز فرقه‌ها و گروه‌های انحرافی اکثراً برای پیش بردن اهداف خود، از سحر و جادو استفاده می‌کنند. آنها می‌توانند از این طریق در ذهن و قلب افراد القائاتی را به وجود آورده و به خود جذب کنند. در آیین‌های مختلف مانند کابالا، هندوئیسم، برخی شاخه‌های مسیحیت، عرفان‌های نوظهور مانند عرفان حلقه و… از سحر استفاده می‌شود. همچنین در فرقه‌های مختلف صوفیه بخصوص در فرآیند جذب و مریدسازی استفاده از سحر و جادو توسط اقطاب و بزرگان آنها رایج است.

علاوه بر موارد ذکر شده گاهی با استفاده از سحر و جادو، مکان‌های فریبنده به اسم دعانویسی، رمالی، باز کردن سرکتاب و… به وجود می‌آید و افراد زیادی با نیت‌های مثبت و یا منفی برای رسیدن به مقصود خود به آنها مراجعه می‌کنند. متاسفانه در این میان بسترهای فضای مجازی نیز فرصتی فراهم کرده تا بازار این قسم انحرافات داغ‌تر شود، چنانکه امروزه شاهد راه‌اندازی کانال‌ها و صفحات متعدد در شبکه‌های اجتماعی هستیم که سعی می‌کنند با ترفندهای مختلف و به اسم پیشگویی، جلب محبت، باز شدن بخت و یا دفع شر و… با بازی با اعتماد و اعتقاد دیگران امرار معاش کنند.

اما برای نقد این امور و برای اینکه روشن شود آیا در اسلام اجازه استفاده از سحر یا مراجعه به ساحر حتی به نیت مثبت وجود دارد یا خیر، باید جواب را در آیات و روایات جستجو کرد؛ چرا که بر اساس فرمایش نبی مکرم اسلام صلی‌الله‌علیه‌و‌آله راه هدایت و نجات از گمراهی در همه امور تمسک به ثقلین می‌باشد. (کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 هـ .ق: ۱/ ۲۹۴)

متاسفانه بسیاری از اوقات استفاده از سحر به عنوان کرامت شناخته می‌شود و سودجویان با این امور خود را دارای مقامات ویژه و مرتبط با غیب معرفی می‌کنند و به دنبال سوءاستفاده از مردم و مریدپروری هستند. به همین دلیل آگاه‌سازی مردم جامعه در این زمینه بسیار حائز اهمیت است. وجه تمایز این مقاله با سایر تحقیقات مشابه، آن است که در این پژوهش تلاش شده است تا علاوه بر تحلیل و بررسی جزئی‌تر آیات و روایات مرتبط با سحر، به ارتباط آن با کرامات ساختگی نیز پرداخته ‌شود.

بررسی معنای سحر

کلمه سحر در لغت به معانی مختلفی ذکر شده است از جمله: خدعه و نیرنگ (جوهری، اسماعیل بن حماد، بی‌تا: 2/ 697)، بازگرداندن چیزی از وجه و ظاهر خویش (ابن اثیر، مبارک بن محمد، بی‌تا: 2/ 366) و یا چیزی که ماخذ و منشاء آن لطیف و دقیق باشد (فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، بی‌تا: 1/ 285).

در مفردات راغب نیز برای سحر به سه معنا اشاره شده است: ۱- خدعه و خیالات بدون حقیقت و واقعیت همانند شعبده و تردستی؛ ۲- جلب شیطان‌ها از راه‌های خاص و کمک گرفتن از آنان؛ ۳- بعضی پنداشته‌اند که ممکن است بشود با وسائلی ماهیت و شکل اشخاص و موجودات را تغییر داد، مثلاً انسان را به وسیله آن به صورت حیوانی در آورد، ولی این نوع خیال و پنداری بیش نیست و واقعیت ندارد (راغب اصفهانی، حسین بن محمد، ۱۴۱۲ هـ .ق: 1 / 400).

فقها نیز از سحر تعاریف مختلفى ارائه کرده‌اند و در آن مصادیق متفاوتی را به عنوان سحر برشمردند از جمله:

  • گفتار، نوشتار، رُقیه یا هر عملى که دربدن، قلب یا عقل فرد سحر شده (مسحور) تأثیر بگذارد؛ بدون آنکه ساحر با او تماس پیدا کند (حلی، حسن بن یوسف، ۱۴۲۲ هـ .ق: 12/ 144).
  • تسخیرروحانیات افلاک و ستارگان و مانند آنها، تسخیر جنیان و شیاطین، کشیدن تصاویر و نقش‌های خاص، گره زدن و بستن، دمیدن یا نوشتن، دود کردن گیاهان خاص در زمانى خاص، ذکر نام‌هایى که معانى آنها معلوم نیست و نوشتن آن نام‌ها به ترتیبى خاص، تصرف در بعضى آیات یا دعاها و یا نام‌ها، قرار دادن اعداد به ترتیبى خاص در لوح‌هایى (نراقی، احمد، بی‌تا: 14/ 115).
  • مطلق ایجاد چیزى که داراى آثار شگفت، شبیه کرامات باشد؛ بدون استناد به امور حسى یا شرعى (موسوی گلپایگانی، محمدرضا، بی‌تا: 1/ 342).
  • انجام دادن عملى خارق‌العاده از راه‌هاى باطل و غیر مشروع به منظور زیان رساندن به کسى (بهجت، محمدتقی، بی‌تا: ۴۱۷).
  • آنچه که بر اثر چیرگى حالتى بر حس بینایى یا شنوایى یا غیر آن موجب پیدایى چیزى دروهم شود بدون اینکه واقعیت داشته باشد (خویی، سیدابوالقاسم، بی‌تا: 1/ 454)
  • دانشى که به کار بستن آن، موجب پیدایى ملکه‌اى نفسانى در فرد شده، او را بر ایجاد کارهاى شگفت با اسباب ناپیدا توانا مى‌سازد (حلی، مقداد بن عبدالله، 1404 هـ .ق: 2/ 12).

بر اساس نقطه اشتراک تعاریف ارائه شده می‌توان سحر را امر خارق‌العاده‌ای دانست که منشاء ایجاد آن امور متفاوتی خارج از حیطه شرع و دستورات الهی می‌باشد و معمولاً به نیت سوئی مورد استفاده قرار می‌گیرد.

بررسی سحر در قرآن

سحر از دیدگاه قرآن کریم، واقعیتى مذمت شده است. این واژه و مشتقات آن بیش از پنجاه بار در قرآن به کار رفته است که با عنایت به مجموع آیات قرآن، اکثر مفسران این پدیده را به دو نوع، تقسیم مى‏کنند.

انواع سحر در قرآن

1.    سحر با اثر غیر واقعی (تخیلی)

منظور از سحر با اثر غیرواقعی این است که ساحر، پدیده‏اى را در نگاه و خیال مسحور، متفاوت با واقعیتش جلوه مى‌‏دهد. این نوع سحر، همان تردستى و چشم‏بندى است که در حین انجامش، آنچه به نظر بیننده می‌آید خلاف واقعیت است، در حالی که وی آن را واقعی می‌پندارد. برای این مورد می‌توان به آیات زیر اشاره کرد:

ـ«فَإِذا حِبالُهُمْ وَ عِصِیُّهُمْ یُخَیَّلُ إِلَیْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ اَنَّها تَسْعى‏» (طه: 66).

ـ«قَالَ أَلْقُوْاْ فَلَمَّا أَلْقَوْاْ سَحَرُواْ أَعْيُنَ النَّاسِ وَاسْتَرْهَبُوهُمْ وَجَاءوا بِسِحْرٍ عَظِيمٍ» (اعراف: 116).

اين آيات، داستان ساحران فرعون و معجزه حضرت موسي را بیان می‌کند. همانطور که از متن آیات مشخص است ساحران توانستند چشم مردم را سحر کنند به نحوی که آنها خیال کردند طناب‌ها تبدیل به مار شدند. بنابراین با توجه به اینکه طناب‌ها همان ماهیت طناب را داشتند و فقط به ظاهر اینگونه القا می‌شده که زنده شده‌اند، این سحر را تخیلی می‌نامیم.

2.    سحر با اثر واقعی (موثر)

نوع دوم، سحر موثر است که در واقعیت روى مسائلی تأثیر مى‌گذارد؛ درباره آن می‌توان به آیات زیر اشاره کرد:

  • آیه 102 سوره بقره

«وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّيَاطِينُ عَلَى مُلْكِ سُلَيْمَانَ وَ مَا كَفَرَ سُلَيْمَانُ وَلَكِنَّ الشَّيْاطِينَ كَفَرُواْ يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوتَ وَ مَا يُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولاَ إِنَّمَا نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلاَ تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضَآرِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ مَا يَضُرُّهُمْ وَ لاَ يَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُواْ لَمَنِ اشْتَرَاهُ مَا لَهُ فِي الآخِرَةِ مِنْ خَلاَقٍ وَ لَبِئْسَ مَا شَرَوْاْ بِهِ أَنفُسَهُمْ لَوْ كَانُواْ يَعْلَمُونَ»

در اين آيه، ماجراي هاروت و ماروت ذكر شده كه خلاصة آن طبق ظاهر آيه و روايات بدين قرار است:

در سرزمين بابل، سحر و جادوگري به اوج خود رسيده بود. خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت كه عوامل سحر و طريق ابطال آن را به مردم بياموزند، تا بتوانند خود را از شرّ ساحران بركنار دارند. ولي اين تعليمات قابل سوء‌استفاده بود؛ چراكه فرشتگان ناچار بودند براي ابطال سحر ساحران، طرز انجام آن را نيز تشريح كنند تا مردم بتوانند از اين راه به پيشگيري بپردازند. اين موضوع سبب شد كه گروهي از مردم پس از آگاهي از طرز سحر؛ خود، در رديف ساحران قرار گرفتند. هرچند هاروت و ماروت دائما به آنها تذکر می‌دادند که از تعلیماتشان سوءاستفاده نکنند و کافر نشوند (مجلسی، محمد باقر، 1403 هـ .ق: 3/272).

نکاتی که می‌توان به استناد این آیه به آن رسید عبارتند از:

1- امکان موثر و واقعی بودن سحر؛ زیرا همان‌طور که در آیه آمده است با آن بین زن و شوهر اختلاف می‌انداختند.

2- تبرئه حضرت سلیمان از این که یهود ایشان را ساحر می‌دانست.

3- کافر بودن شیاطین و کسانی که از سحر استفاده می‌کردند.

4- جواز استفاده از سحر برای مقابله با آن و باطل کردن آن بر اساس آموزش هاروت و ماروت. (دقت شود که نمی‌توان به تنهایی به این آیه استناد کرد و این جواز را به شریعت اسلام تعمیم داد. آیه اشاره به زمان قبل از اسلام دارد، در ادامه اشاره خواهیم کرد که پس از ظهور اسلام راهکارهایی که توسط پیامبر اکرم و اهل بیت مطهرشان علیهم‌السلام برای مقابله با سحر به مسلمانان آموزش دادند منحصر در خواندن برخی آیات، ادعیه، اذکار و یا استفاده از تعویذات و… است و در جایی استفاده از سحر توصیه نشده بلکه از آن نهی شده است.)

5- تاکید بر این موضوع که هاروت و ماروت یک امتحان(فتنه) و آزمایش الهی بودند.

6- لزوم اذن عام خداوند برای اثرگذاری سحر و عدم استقلال ذاتی آن؛ بنابراین ساحران نمی‌توانند با سحر خود صنع الهی را بر هم زده و از تقدیر الهی پیشی بگیرند.

  • آیه 51 سوره قلم

چشم‌زخم را می‌توان از شاخه سحر در نظر گرفت، آیه‌ای که به آن می‌پردازد عبارت است از:

«وَ إِن يَكَادُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَيُزْلِقُونَكَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّكْرَ وَ يَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ»

از آنجايي كه اين آيه، تأثير چشم‌زخم را بيان مي‌كند و از جانب قرآن، اين تأثير رد نشده است پس مي‌فهميم كه چشم‌زخم واقعاً وجود دارد و می‌تواند روی افراد اثر واقعی بگذارد.

  • آیه 4 سوره فلق

«وَ مِن شَرِّ النَّفَّاثَاتِ فِي الْعُقَدِ»

در اينجا نوعي از سحر و جادو مطرح است كه با دميدن و خواندن اورادي مخصوص، تصميمي را سست مي‌كردند و عقدي را خراب و بي‌اثر مي‌نمودند. اينگونه كارها در واقعیت اثراتی مخرب می‌گذاشت و گاه بر اثر حسادت بود.

از مفضل بن عمر روايت شده كه حضرت صادق عليه‌السّلام فرمودند: اميرالمؤمنين عليه‌السّلام فرمودند: جبرئيل بر پيغمبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌و‌آله‌وسلّم نازل شد. گفت: اى رسول خدا! دختران لبيد بن اعصم يهودى براى وجود مقدست سحر و جادو كردند و رشته‏اى گرفتند و يازده گره بر آن زدند و در چاه بنى زريق افكندند. كسى را بفرست آن را بيرون آورد. پيغمبر اكرم صلّى‌اللّه‌عليه‌وآله‌وسلّم اميرالمؤمنين عليه‌السّلام و زبير بن عوام را فرستاد آن را بيرون آورده حضورش تقديم داشتند. پيغمبر امر فرمود آن حضرت معوذتين (سوره ناس و فلق) را بر آن رشته خواندند. هر آيه‌ ‏اي كه قرائت مي‌نمودند يك گره از آن رشته باز مي‌شد و چون از قرائت معوذتين فارغ شدند تمام گره‏ها باز شد و سحر باطل شد. (مجلسی، محمد باقر، 1403 هـ .ق: 60/23).

مشابه این روایت با تفاوت در جزییات از عایشه و ابن عباس هم نقل شده است و در بسیاری از منابع آمده است که پیامبر بیمار شده بودند و بعد از باطل کردن طلسم با معوذتین سلامتشان را بازیافتند. به اين دسته روايات بعضی از علما از جمله مرحوم طبرسی اشكالى كرده‏اند، و آن اين است كه اين روايات با مصونيت رسول خدا از تاثير سحر نمى‏سازد، و چگونه سحر ساحران در آن جناب مؤثر مى‏شده با اينكه قرآن كريم مسحور شدن آن جناب را انكار نموده[3] (فرقان: 8).

مرحوم طبرسی در ادامه می‌فرماید: ولی ممکن است که آن یهودی یا دخترانش بر اساس آنچه روایت شده در این کار کوشیده باشند و توفیقی حاصل نکرده باشند. به این ترتیب که خداوند پیامبرش را از آنچه آنان در آب ریختند آگاه ساخته و اینگونه آن را آورده‌اند و این خود دلیلی شده بر راستی گفتار پیامبر. چگونه ممکن است ایشان از کرده آنان بیمار شده باشد! اگر آنان توان و قدرت انجام چنین کاری را داشتند پیامبر اکرم صل‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و بسیاری از مومنان را در پی دشمنی شدید با ایشان به قتل می‌رساندند. (طبرسی، فضل بن حسن، 1372 هـ .ش: 10/492).

علامه طباطبایی در تفسیر المیزان فرمودند: اين اشكال وارد نيست، براى اينكه منظور مشركين (در آیه 8 سوره فرقان) از اين كه آن جناب را مسحور بخوانند، اين بوده كه آن جناب بى عقل و ديوانه است، آيه شريفه هم اين معنا را رد مى‏كند، و اما تاثير سحر می‌تواند این باشد که در اثر آن مرضى در بدن آن جناب پديد آيد، و يا اثر ديگرى نظير آن را داشته باشد و هيچ دليلى بر مصونيت آن جناب از چنين تاثيرى (بر اساس آیات و روایات) در دست نيست (طباطبایی، محمد حسین، 1374 هـ .ش: 20/683).

ظاهراً نظر علامه طباطبایی به حق نزدیک‌تر است و تاثیر سحر به اندازه مریضی جسمانی منافاتی با عصمت ندارد، چه اینکه بیشتر اهل بیت علیهم السلام با سم از دنیا رفتند و از آفات جسمانی و امراض بدنی مصون نبودند.

عصمت تنها می‌تواند تاثیر سحر بر ذهن و کلام و قول حضرات را نفی کند (نه بر امراض جسمانی).

تهمت سحر به انبیا در آیات قرآن

در طول تاریخ همواره گروهی از دشمنان و مخالفین راه حق برای مقابله با انبیاء آنها را ساحر می‌خواندند و از این طریق سعی در تخریب و زیر سوال بردن معجزات ایشان داشتند تا به این بهانه مردم را از پذیرفتن پیغام انبیا منصرف کنند. اعراب جاهلی نیز معتقد بودند که سحر و جنون و شعر، همگی توسط ارتباط با جنیان حاصل می‌شود و از نسبت دادن هیچ کدام ازین امور به پیامبر اکرم چشم پوشی نکردند.

سحر خواندن معجزات انبیاء نشان می‌دهد ساحران هیچ گاه بین مردم وجهه الهی و مثبتی نداشتند. قرآن کریم در آیات زیادی به این مسئله اشاره کرده است از جمله:

׫كَذلِكَ ما أَتَى الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا قالُوا ساحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ» (الذاریات: 52)

׫فَلَمَّا جَاءَهُمُ الْحَقُّ مِنْ عِندِنَا قَالُوا إِنَّ هذَا لَسِحْرٌ مُبِينٌ، قَالَ مُوسَي أَتَقُولُونَ لِلْحَقِّ لَمَّا جَاءَكُمْ أَسِحْرٌ هذَا وَلايُفْلِحُ السَّاحِرُونَ» (یونس: 77و76)

فرعون و طرفدارانش، معجزات حضرت موسي را به عنوان سحر و جادو قلمداد كردند. در حالي كه اين آيه مي‌فرمايد: هنگامي كه حق (معجزات حضرت موسي) از جانب ما بر ايشان آمد و آشكار شد…

پس معجزات از حقيقتي بهرمند است كه جنبه الهي دارد و این نکته مهم از تفاوت‌های اساسی میان معجزه و سایر امور خارق‌العاده است.

׫فَلَمَّا جاءَهُمْ مُوسى‏ بِآياتِنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا سِحْرٌ مُفْتَرىً وَ ما سَمِعْنا بِهذا فِي آبائِنَا الْأَوَّلِينَ‏» (قصص: 36)

׫وَ إِذا تُتْلى‏ عَلَيْهِمْ آياتُنا بَيِّناتٍ قالُوا ما هذا إِلَّا رَجُلٌ‏ يُرِيدُ أَنْ يَصُدَّكُمْ عَمَّا كانَ يَعْبُدُ آباؤُكُم وَ قالُوا ما هذا إِلَّا إِفْكٌ مُفْتَرى وَ قالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لِلْحَقِ‏ لما جاءهم‏ إِنْ هذا إِلَّا سِحْرٌ مُبِينٌ‏» (صبا: 43)

در آیات بسیار دیگری به این نکته اشاره شده که کافران به پیامبر تهمت ساحر و به معجزاتشان سحر را نسبت می‌دادند. (احقاف: 7؛ انعام: 7؛ مدثر: 24 و…)

تفاوت معجزه با سحر و سایر امور خارق‌العاده

در ادامه لازم است به تبیین تفاوت سحر با معجزه پرداخته شود تا بطلان اتهام ساحر بودن انبیاء آشکار گردد:

1- هدف از معجزه: اعطای این قدرت از جانب خداوند به انبیاء و حجج الهی، به سبب اثبات راستگویی آنان در ادعای خویش است و به نوعی باعث اتمام حجت برهمگان می‌شود.

ابابصیر از امام صادق علیه‌السلام پرسید: به چه علتی خداوند به انبیا و فرستادگانش و شما معجزه داده است؟ حضرت فرمودند: برای اینکه دلیل بر راستگویی کسی باشد که معجزه آورده است و معجزه نشانه‌ای است از آنِ خداوند که به جز به پیامبران و فرستادگان و حجت‌هایش به کسی نمی‌دهد تا اینکه راستی راستگو و دروغ دروغگو شناخته شود. (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 11/71)

بنابراین آن سفیران الهی، برای مقابله با منکران و همچنین جلب اعتماد گمراهان از معجزه استفاده می‌کردند. البته گاهی که برخی از ایشان تقاضای نابجایی داشته و یا در پی آزار و تمسخر انبیاء بودند، درخواست آنها به اجابت نمی‌رسید زیرا پیامبران عظیم‌الشان به علم الهی می‌دانستند که آن منکران در صورت مشاهده معجزه نیز ایمان نخواهند آورد. (اسراء: 91-93)

روشن است که اگر کسی احتمال حق بودن پیامبران را ندهد، به حرف‌های آنان التفات نخواهد کرد؛ تا چه رسد به اینکه در مفهوم پیامشان بی‌اندیشد. اما اگر معجزه‌ای آشکار شد؛ چه آن معجزه به درخواست فرد باشد و چه نباشد وی متوجه می‌شود که این قدرت از یک بشر معمولی برنمی‌آید، در نتیجه عقل حکم می‌کند که به سخنان او گوش فرا دهد و به اندیشه نشیند. به محض اینکه پای تفکر و تعقل به میان آید با توجه به برهان‌های متقن انبیاء و بیدار کردن فطرت مردم؛ نوبت به پذیرش ایمان و اطاعت از اوامر و نواهی خداوند می‌رسد.

امیرالمومنین علیه السلام فرمودند: …و به همین دلیل خلق ناچارند امامی داشته باشند که از جانب خداوند عزّوجلّ به صراحت تعیین گردد، معجزات آورد (تا مردم حقانیت او را بشناسند و ایمان آورند و سپس) مردم را به کارهای خوب فرمان دهد و از بدی‌ها بازدارد. (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 90/41)

بنابراین آن گوهرهای آسمانی اینگونه برای هدایت مردم و به کمال رساندن ایشان تلاش می‌کردند و در پی مریدپروری نبودند، اما ساحرین از اعمالشان انگیزه‌های دنیوی داشته و با جلب نظر دیگران و سوءاستفاده از آنان در پی رسیدن به مال زیاد، شهرت، محبوبیت و منافع شخصی می‌باشند.

2- اکتسابی نبودن معجزه: خداوند متعال در نفس انسان قدرت‌هایی را نهاده است. هر انسانی می‌تواند با پرورش، تمرین و با ریاضت‌هایی اعم از شرعی یا غیرشرعی آنها را فعال سازد و در نتیجه با استفاده از این قدرت‌ها، خوارقی از خود بروز دهد که افراد عادی از آن عاجزند. اجرای این اعمال حتی اگر همراه با ادعا باشد دلیل بر حقانیت آنها نیست چرا که اکتسابی است و هر کس با انجام آن مقدمات می‌تواند به آن قدرت‌ها دست یابد. برخلاف این اعمال معجزه موهبت الهی است؛ یعنی انبیاء و اوصیای ایشان از راه ریاضت، تمرین، آموزش و تلاش واجد معجزات نشدند، بلکه توانی است که خداوندگار به ایشان عطا می‌کند و تقلیدپذیر نمی‌باشد.

3- گستره معجزات: تنوع معجزات انبیاء بسیار زیاد است. اگر به قالب آنها نگاهی بی‌افکنیم شاهد انواع مختلفی از معجزات به حسب دوران‌های مختلف خواهیم بود؛ به عنوان مثال معجزات حضرت موسی بیشتر در مقابل سحر ساحرین و معجزات حضرت عیسی مقابل شگفتی‌های پزشکی آن زمان بوده است. در واقع با مطالعه تاریخ و گوناگونی معجزات می‌توان به این نتیجه رسید که در بین امور خارق‌العاده همواره معجزه در هر دوره و عصری حرف نخست را می‌زده و متناسب با شرایط زمانه کاملا متفاوت با معجزات ادوار دیگر بوده است. برخلاف معجزات انبیاء قدرت ساحرین بسیار محدود می‌باشد و وابسته به ابزار و مقدمات و آموزش خاصی است. از این جهت است که انبیاء می‌توانند در معجزات تحدی کنند اما ساحر عاجز از این قدرت‌نمایی شگرف می‌باشد.

بررسی سحر در روایات

در این بخش به بررسی انواع سحر، حرمت سحر، مذمت ساحر و بعضی از راههای ابطال آن در روایات ماثوره می‌پردازیم.

تعریف و دسته‌بندی سحر

در توضیح دسته بندی سحر روایت معتبری از امام صادق علیه‌السلام وارد شده است که حاکی از آن است که:

زندیقی مصری در بحثی طولانی که با امام صادق علیه‌السلام داشت، از ایشان پرسید: اصل سحر چیست و چگونه ساحر می‌تواند کارهای عجیب و غریب انجام دهد؟

امام علیه‌السلام فرمودند: سحر بر چند وجه است:

یک نوع آن به منزله پزشکی است؛ یعنی همان گونه که پزشکان برای هر مریضی راه علاجی می‌یابند ساحران نیز برای هر صحت و سلامتی، راهی برای از بین بردن آن و به وجود آوردن بیماری و گرفتاری می‌یابند.

نوع دوم شعبده و سرعت دست و اعمال فوق عادت است.

نوع سوم آن است که شیاطین را به خدمت می‌گیرند.

زندیق گفت: شیاطین سحر را از کجا آموخته اند؟

حضرت فرمودند: از همان جا که پزشکان پزشکی را می‌آموزند؛ بعضی را به تجربه و بعضی را به علاج.

زندیق گفت: درباره آن دو ملک به نام هاروت و ماروت که مردم می‌گویند آن دو به اشخاص سحر می‌آموختند چه می‌فرمایید؟

حضرت فرمودند: آنها برای امتحان انسان‌ها آمده بودند و تسبیحشان اینگونه بود که اگر بنی‌آدم فلان کار را بکند یا فلان ورد را بخواند فلان اتفاق روی می‌دهد؛ اگر به وسیله فلان چیز معالجه کند چنان خواهد شد.

به این طریق، مردم انواع سحر را از آنها فرا گرفتند. پس آنها به مردم می‌گفتند: که ما برای امتحان شما آمده‌ایم؛ چیزی (سحر) را که ضرر می‌رساند و فایده‌ای برای شما ندارد از ما فرا نگیرید .

زندیق پرسید: آیا ساحر می‌تواند با سحر خود، انسان را به صورت سگی یا الاغی یا مثل این‌ها درآورد؟

امام علیه‌السلام فرمودند: ساحر عاجزتر از آن است که بتواند خلق خدا را تغییر دهد، هرکس ترکیب صورتی که خدا آفریده است تغییر دهد شریک اوست. خداوند منزه است از اینکه شریکی داشته باشد. اگر ساحر چنین قدرتی داشته باشد باید بتواند امراض و ناراحتی‌ها و سفیدی مو و فقر و تنگ‌دستی را از خود برطرف کند. بزرگترین عمل سحر سخن‌چینی است که موجب جدایی دو دوست و علاقمند به یکدیگر می‌شود و سبب خون‌ریزی و خانه خرابی و رسوائی می‌گردد. سخن‌چین بدترین فرد روی زمین است.

پس بهترین سخن‌ها درباره سحر آن است که بگوییم: سحر به منزله پزشکی است، ساحر کاری می‌کند که مرد نتواند با زن خود هم بستر شود. او نیز نزد پزشک می‌رود و خود را معالجه می‌کند و خوب می‌شود (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 10/164)

با توجه به روایت می‌توان سحر را به چهار دسته تقسیم کرد:

1- مشابه علم پزشکی اما به هدف خلاف آن یعنی با نیت به خطر انداختن سلامتی و ایجاد مشکلات در زندگی

2- انجام شعبده و یا حرکات سریع که چشم و ذهن را به خطا می‌اندازد

3- به کارگیری اجنه و شیاطین

4- سخن‌چینی

با وجود تمام این اعمالی که ساحر قادر است انجام دهد به این معنا نیست که قدرت انجام هر کاری را دارد و همانگونه که امام صادق علیه‌السلام فرمودند او نمی‌تواند آفرینش خدا را تغییر دهد و یا حتی پیری و فقر و بیماری را از خود دور کند؛ بلکه گرایش به سحر حتما مشکلاتی را برای ساحر به دنبال خواهد داشت از جمله فقر که امام به آن اشاره کرده‌اند. این نشان می‌دهد خداوند متعال به نوعی حجت را بر همگان تمام کرده است و نشان داده است که اگر این شخص در ادعای خود صادق بود؛ می‌توانست این فقر که امری پیش پا افتاده است را از خود دور کند. خدا ساحر را به فقر مبتلا کرد تا بطلان او همراهش باشد.

حرمت سحر

در این قسمت به چند مورد از روایاتی که حرمت سحر را بیان کرده است اشاره می‌شود.

  • امیرالمومنین علیه‌السلام فرمودند: کسی که سحر بیاموزد کم یا زیاد؛ کافر شده است و رابطه او به کلی با خدا قطع می‌گردد (حر عاملی، محمد بن حسن، 1416 هـ .ق: 12/107).
  • هیثم بن واقد از امام صادق علیه‌السلام پرسید: در نزدیکی ما مردی در جزیره‌ای زندگی می‌کند که هرکس نزدش می‌رود و از چیزی که از او دزدیده شده است یا سوالاتی شبیه به این می‌پرسد به آنها خبر می‌دهد. می‌توانیم به او مراجعه کنیم؟ حضرت فرمودند: رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمود: کسی که نزد ساحر یا کاهن یا دروغگویی برود در حالی که آنچه را که می‌گویند، تصدیق‌کننده باشد به تمام کتاب‌های آسمانی که خدا فرستاده کافر شده است (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 2/308).
  • امام صادق علیه‌السلام فرمودند: زنی خدمت رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله رفت و عرض کرد: ای رسول خدا! شوهری دارم که با من تند و خشن است و من کاری کرده‌ام (با جادو و سحر) که با من مهربان شود. رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌و‌آله فرمودند: وای بر تو! دینت را تیره کرده‌ای، نفرین فرشتگان نیک بر تو باد. نفرین فرشتگان آسمان بر تو باد، نفرین فرشتگان زمین بر تو باد (طبرسی، حسن بن فضل،1370 هـ .ش: 1/414)

این اعمال فقط مخصوص به زمان اهل بیت علیهم‌السلام نبوده است و امروزه نیز شاهد آنیم که افراد بسیاری به بهانه‌های مختلف از جمله پیدا شدن اشیاء گم شده خود یا برای ایجاد محبت بین دو نفر و یا ایجاد دشمنی بین افراد به رمال و دعانویس و سرکتاب‌بازکن مراجعه می‌کنند در حالی که طبق روایت عمل آنها مصداق کفر است و باعث می شود دین خود را ببازند و ملعون ملائکه قرار گیرند.

حد ساحر(مجازات) و مذمت او

  • نصربن قابوس می‌گوید از امام صادق علیه‌السلام شنیدم که فرمودند: منجم مانند کاهن است و کاهن مانند ساحر و ساحر مانند کافر و کافر در آتش است (صدوق، 1377 هـ .ش: 1/267).
  • سکونى گوید: امام صادق علیه‌السلام از پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله نقل کردند: ساحر مسلمان کشته می‌شود؛ اما ساحر کافر کشته نمی‌شود. پرسیدند: اى پیامبر خدا! چرا ساحر کافر را نمی‌کشند؟ فرمود: زیرا کفر، بزرگتر از سحر است و چون سحر و شرک قرین یکدیگرند (کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 هـ .ق: 7/260). (در واقع فرد مسلمانی که سراغ سحر برود از اسلام خارج شده و مشرک می‌شود و به دلیل ارتدادش مجازات او این است که کشته شود.)
  • امام صادق علیه‌السلام فرموده است: ساحر را یک ضربت شمشیر بر سرش می‌زنند و او را می‌کشند (کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 هـ .ق: 7/260).

این در حالی است که حد گناه کبیره و بزرگی مانند شرب خمر تازیانه است و این روایات نشان می‌دهد استفاده از سحر تا چه حد قبیح است، چراکه مجازات بسیار سنگینی برای آن تعیین شده است.

تا بدین‌جا از روایات مطرح شده، استثنائی برای استفاده از سحر و یا مراجعه به ساحر بیان نشده و در هر شرایطی این عمل مذمت شده است. اما روایتی وجود دارد که برداشت‌های متفاوتی از آن می‌توان داشت که در بخش بعد به آن اشاره می شود:

استفاده از سحر برای ابطال سحر

یکی از ساحران که در برابر انجام عمل سحر مزد می‌گرفت (به نام عیسی بن سقفی) خدمت امام صادق علیه‌السلام رسید، و پرسید: قربانت گردم! حرفه من سحر بوده است، و در برابر آن مزد می‌گرفتم. خرج زندگی من نیز از همین راه تامین می‌شد، و با همان پول، حج خانه خدا را انجام داده‌ام، و خداوند بر من منت نهاد که شما را زیارت کرده‌ام و توبه حقیقی به درگاه خداوند نموده‌ام. آیا برای من راه نجاتی هست؟ امام صادق علیه‌السلام فرمودند: عقده سحر را بگشای، ولی گره سحر نبند (کلینی، محمد بن یعقوب، 1407 هـ .ق:  5/115).

با توجه به این روایت و قسمت اول فرمایش امام صادق علیه‌السلام که فرمودند عقده سحر را بگشای، بعضی از علما این برداشت را داشتند که برای ابطال سحر جواز استفاده از سحر وجود دارد (انصاری، مرتضی، بی‌تا: 1/274-270).

البته از ظاهر روایت نمی‌توان به صورت قطعی به این نتیجه رسید و احتمالات مختلفی را می‌توان مطرح کرد. از جمله اینکه با توجه به روایت؛ فرد مذکور به دنبال پذیرفته شدن توبه‌اش بوده است، بنابراین شاید منظور امام صادق علیه‌السلام این بوده است که او فقط سحرهایی که تا آن زمان انجام داده بوده (نه هر سحری) را باطل کند و دیگر سحری نبندد. زیرا از شرایط پذیرش توبه در هر کاری جبران خطایی است که فرد انجام داده است.

احتمال دیگر این است که ابطال سحر با روشی غیر از سحر مانند استفاده از قرآن، ذکر، دعا و تعویذ انجام شود و مرحوم مجلسی در شرحی که ذیل این روایت در کتاب مرآه العقول آورده به این نکته اشاره کرده است (مجلسی، محمدباقر، 1366 هـ .ش: 19/73).

برداشت متفاوت دیگری که وجود دارد این است که جواز استفاده از سحر و جادو برای ابطال سحر تنها در صورتی وجود دارد که برای باطل کردن نوع خاصی از آن، جز سحری بر ضدش هیچ راه چاره دیگری نباشد. مرحوم حمیری در کتاب قرب الاسناد علاوه بر تاکید بر این نکته که تصریحی برای ابطال سحر با سحر وجود ندارد (و بیان روش قرآن و ذکر و تعویذ)؛ این مورد را استثنائی برای استفاده از سحر در ابطال سحر قرار داده است (حمیری، عبدالله بن جعفر، بی‌تا: 2۵)

بنا بر مطالب بیان شده مشخص شد که روایات زیادی، مطلق استفاده از سحر و یا مراجعه به ساحر را نهی کرده است و در روایت آخر نیز به هیچ وجه تصریحی بر استفاده از سحر برای ابطال سحر وجود ندارد. از طرفی با توجه به اینکه آیات و ادعیه و تعویذات موجود نیز به صورت مطلق برای ابطال سحر توصیه شده است به نظر می‌رسد سحری نباشد که با این روش‌های ماثوره باطل نشود و فرد برای ابطال آن ناچار شود که از سحر استفاده کند.

پس به طور کل می توان گفت با توجه به آیات و روایات هیچ جواز صریحی برای استفاده از سحر و یا مراجعه به ساحر ولو به قصد ابطال سحر وجود ندارد.[4]

استفاده از سحر در فرقه‌های انحرافی

یکی از علل اهمیت بررسی استفاده از سحر و امور خارق‌العاده در فرقه‌ها و توسط سران بدعت‌گذار آن است که ایشان از سحر به عنوان ابزاری برای جذب مرید و سوءاستفاده از مردم استفاده می‌کنند. به این ترتیب که اعمال خود را به عنوان کرامت و نشانه حقانیت خود معرفی کرده و افراد ساده و جاهل را مرید خود می‌سازند. متاسفانه اموری چون خبر دادن از ضمیر، اطلاع از امور پنهان، طی‌الارض، انخلاع روح، چشم برزخی و… همواره نزد توده مردم جذابیت بسیاری داشته و ملاک تشخیص حقانیت افراد را اموری از این قبیل قرار می‌دهند. حال آنکه همان‌گونه که در ادامه بیان می‌شود خواهیم دید که این قدرت‌ها می‌تواند از جانب اجنه و شیاطین به افراد داده شود. بنابراین اطلاع‌رسانی در این امور برای مردم بسیار ضروری می‌باشد تا ازین طریق تشت رسوایی امامان گمراهی بر زمین افتد و مانع سوءاستفاده آنان از مردم شود.

در ادامه به ریشه بسیاری از این کرامت‌بافی ها اشاره می‌شود:

ریشه‌های کرامت‌بافی سران فرقه‌ها

ادعای دروغین

گاهی فرد مدعی هیچ قدرت خاصی ندارد و فقط مخاطب خود را به بازی می‌گیرد و برای خود کرامت‌تراشی می‌کند. به عنوان مثال:

درخاطرات عباسعلی کیوان قزوینی از مشایخ مستبصر فرقه گنابادیه اینگونه نقل شده است که او بعد از تلاش بسیار و سال‌ها مریدی و تلمذ از محضر ملاسلطان گنابادی وقتی دید هیچ کرامت خاصی به دست نیاورده است، مدتی مداوم از ملاسلطان می‌خواست تا راهکاری به او نشان دهد؛ تا جایی که روزی ملاسلطان انگشتری را از دستش خارج کرد و به همراه دستوراتی به او داد و از او خواست بعد از اتمام دستورات آن انگشتر را به چاه بیاندازد. اما عباسعلی به دستورات او توجهی نکرده و انگشتر را نیز در چاه نینداخت. بعد از مدتی که نزد ملاسلطان رفت او گفت به محضر امام عصر رسیده و ایشان انگشتر را پس داده‌اند و فرمودند آن را به عباسعلی بده و بگو مطیع باشد که فرج نزدیک است! در این هنگام کیوان قزوینی انگشتر اول را از جیبش بیرون آورد و گفت: عجب انگشترساز ماهری بوده؛ نمی‌توان بین دو انگشتر فرق گذاشت (کیوان قزوینی، عباسعلی، بی‌تا: 34).

پس می‌توان گفت گاهی از اساس ادعای سران فرقه‌ها دروغ است اما عده‌ای باور می‌کنند و آنها را برحق می‌دانند.

شعبده

یکی از مواردی که گاه از جانب افراد برای جذب مرید استفاده می‌شود اموری مانند شعبده است و همانطور که در عناوین قبل اشاره شد در روایت امام صادق علیه‌السلام نیز از آن به عنوان دسته‌ای از سحر نام برده شده است (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 10/164). از فرقه‌هایی که فراوان از این ترفند استفاده می‌کنند می‌شود به فرقه قادریه کسنزانیه که از فرق صوفی سنی می‌باشند اشاره کرد. آنها با اعمالی شبیه شعبده معرکه می‌گیرند و افراد زیادی اطرافشان جمع می‌شوند و برای جذابیت این امور به آن فرقه می‌پیوندند.[5]

آزاد کردن قدرت روح

روح از قدرت خارق‌العاده‌ای برخوردار است آن‌چنان که اگر خداوند آن را به بدن مقیّد نمی‌ساخت ادعای خدایی می‌کرد.

از امام صادق علیه‌السلام پرسیدند: به چه دلیلی خداوند ارواحی را که در ملکوت اعلا بود در ابدان قرارداد؟ حضرت فرمود: خداوند تبارک و تعالی می‌دانست ارواح با این علوّ و شرافتی که دارند اگر به حال خود واگذار شوند اکثر آنها به سوی ادعای ربوبیت رفته و هر کدام ندای انا ربکم الاعلی سر می‌دادند. لذا به قدرت کامله‌اش آنها را در ابدان مادی که از ابتدا برایشان تقدیر کرده بود قرار داد و این امر به خاطر رعایت حال آنها و رحمت به آنها بود (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 58/133).

با آزاد کردن قدرت روح، اعمال خارق‌العاده زیادی می‌توان انجام داد. معمولا با ریاضت کشیدن و تقویت نفس این قدرت‌ها آزاد می‌شود و بسیاری از ساحران از این روش استفاده می‌کنند. در حالی که اکثر ریاضت‌ها غیرشرعی بوده و از انجام آنها در اسلام نهی صورت گرفته است.

شایان ذکر است که بر اساس روایات نیز، توانایی بر انجام برخی امور خارق‌العاده نه تنها ملاک ایمان و حقانیت فرد نیست، بلکه گاهی فرد کافری به خاطر ریاضت کشیدن و مخالفت با نفس قدرت خاصی مانند خواندن ضمیر افراد و یا اطلاع از امور پنهانی داشته که بعد از اسلام آوردن آن قدرت‌ها از او گرفته شده است (جزایری، نعمت الله، بی‌تا: 2/296 و تنکابنی، محمد، بی‌تا: 39).

استفاده از قدرت های شیطانی و اجنه

یکی از امور رایج که در فرقه‌های انحرافی بسیار مورد استفاده است، بهره‌گیری از قدرت‌های شیطانی و به کار گرفتن اجنه است که در روایت امام صادق علیه‌السلام نیز به عنوان نوعی از سحر معرفی شده است (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 10/164). در این موارد، فرد مدعی با باختن اعتقادش و انجام اعمال حرام و خلاف شرع، توهین به مقدسات مانند قرآن و اهل بیت علیهم‌السلام و یا انجام ریاضت‌های غیرشرعی از سایه ولایت خداوند خارج شده و به ولایت شیطان درمی‌آید. از اینجا به بعد این شیطان و سپاهش هستند که به او قدرت می‌دهند.

جنیان به خاطر خلقت متفاوت و برخورداری از جسم لطیف قادر به تصرف در اشیاء، جابه‌جا کردن اشیاء سنگین و بزرگ، سیرسریع در عالم و خبر از امور پنهانی می‌باشند. اینگونه است که منحرفانی که قدم در مسیر ضلالت گذاشته و به بندگی شیطان درآمدند، با استفاده از این قدرت‌های اعطایی شیاطین و انجام امور خارق‌العاده، ادعای کرامت کرده و دیگران را به خود جذب می‌کنند. به عنوان مثال می‌توان به فرقه ضاله عرفان حلقه به سرکردگی محمدعلی طاهری اشاره کرد. آنها به اسم کلاس‌های انرژی‌درمانی، به وسیله سحر و استفاده از اجنه در مریدان خود تصرف کرده و علیرغم بهبود ظاهری و لحظه‌ای ایشان، در دراز مدت ضربات روحی و جسمی جبران‌ناپذیری به آنها وارد می‌کنند. در ادامه به موارد متعدد دیگری از استفاده مدعیان دروغین از این جنبه سحر اشاره می‌شود:

جعفر کذاب بعد از شهادت امام حسن عسکری علیه‌السلام ادعای امامت کرد و با انجام امور خارق‌العاده توانست افرادی را به خود جذب کند. امام زمان علیه‌السلام در نامه‌ای او را رسوا نموده و فردی‌ بی‌اطلاع‌ از احکام دین‌ معرفی کردند. بر اساس این روایت‌، جعفر برای‌ یادگیری‌ سِحر، ۴۰ شبانه‌روز نماز خود را ترک‌ کرده‌ بود‌ (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 50/231-228).

در ماجرای دیگری نقل شده است که مجدالاشراف (از اقطاب صوفیه ذهبیه) به یکی از مریدانش به نام ملاعبدالصمد معلم، ختم ها و اوراد و دستورالعمل‌هایی می‌داد که توسط آنها، وی پس از مدتی به قدرت‌هایی دست پیدا کرده بود؛ از جمله آنکه می‌توانست از آنچه پنهان است خبر دهد. او می‌گوید: همه روزه مجدالاشراف را در شیراز می‌دیدم و با من سخن می‌گفت و دستوراتی به من می‌داد و در این ایام اشخاصی بر من ظاهر می‌شدند مطالبی را به من می‌گفتند و من پیوسته به اوراد و اذکار مشغول بودم و چیزهایی بر من مکشوف می‌شد. روزی مجدالاشراف به نظر من آمد و گفت: ملا عبدالصمد اکنون کامل شده‌ای و به مقاماتی رسیده‌ای. فردا مولود نفسی بر تو ظاهر خواهد شد. چون فردا شد و من مشغول اوراد بودم ناگاه دیدم از دهانم طفلی خارج شد و برابر من ایستاد و به من خطاب کرد: اکنون کامل شدی. من خدای تو هستم. مرا سجده نما تا تو را به مقام مجدالاشراف برسانم. من به شگفت آمدم؛ به فکر فرو رفتم که خدا دیدنی و تصور کردنی نیست، چگونه از دهان من بیرون می‌آید؟ پس معلوم می‌شود که شیطان است. گفتم: خدا لعنت کند شیطان را. ناگاه حال من متغیر شد و غشوه به من روی داد. چون به حال آمدم فهمیدم تمام این ریاضت‌ها شیطانی بوده است. انسان نباید برای چند روز دنیا و ریاست و بزرگی و مرید خواهی تا ابد خود را دچار عذاب الهی گرداند. لذا توبه کردم و تمام اوضاع را به هم زدم، اکنون چیزی در دست ندارم و از خدا خواهانم توبه مرا قبول نماید (علم الهدی، علی، بی‌تا: 130).

در ماجرای دیگری نقل شده است: درویشی در مشهد که شهرت به طی الارض داشته است به فردی دستور ترک نماز و انکار امامت امام رضا علیه‌السلام را داده تا وی بتواند به این قدرت دست یابد (تنکابنی، محمد، بی‌تا: 38).

همچنین گاهی برای کسب کرامات و انجام امور خارق‌العاده، به مرید دستور چله نشینی به همراه وضو با بول، یا خوردن نجاسات و سایر امور حرام داده شده است (علم الهدی، علی، بی‌تا: 126)

آیت‌الله کرمانشاهی به این مطلب اشاره کرده و اعتقاد جاهلان به صحت و حقانیت کشف و کرامات صوفیان و روی آوردن به آن‌ها را ناشی از اغوای شیطان و استفاده از سحر و جادو می‌داند، وی معتقد است که: «بسیاری از ایشان نظر به عدم اعتنا به شرع مبین با استفاده از سحر و جادو و امور غیرشرعی موجب مهر و محبت و جلب قلوب می‌شدند، چنانچه با استفاده از قرصی که می‌سازند مرکب از آب‌نبات و ماء الرجال و … می‌خورانند آن را به خران و احمقان، تا آنکه آن‌ها محبت مفرط بلکه تعشق به هم رسانند نسبت به صاحب آن.»  (بهبهانی(کرمانشاهی)، محمدعلی، 1371 هـ .ق: 1/53). عشق و علاقه‌ای که نتیجه آن سینه چاکی مرید برای مراد و بسته شدن چشم او نسبت به حقائق و فرورفتن در ضلالت و گمراهی خویش است.

مدعی دیگری که در این بخش می‌شود از او نام برد حلاج است. وی از بزرگان تصوف است که به عنوان عارفی واصل و صاحب کرامت مشهور می‌باشد. اعمال خارق‌العاده او نیز به سبب انحراف در اعتقاد و عمل و تلاش برای آموختن سحر، شیطانی بوده است؛ تا جایی که گزارش‌های تاریخی سبب عزیمت حلاج به هند را آموختن سحر و جادو، بلکه شعبده و چشم‌بندی، برای تأثیر در نفوس و جلب توجه عوام، ذکر کرده‌اند (خطیب بغدادی، بی‌تا: 8/697).

همچنین آمده است که حلاج بر سحر مسلط بوده و برای جلب مردم به دعوت خود، ساحری را روا می‌دانسته است (آرنالده، روژه، 1370 هـ .ش : 1/208).

حلاج به رغم سني بودن با ارسال نامه به بزرگان اماميه چون سهل نوبختي و ابوالحسن بابويه خود را وكيل و نايب امام زمان معرفي مي‌كرد تا با جلب اعتماد آنان شیعیان و پیروان این علمای وارسته را نیز مرید خود سازد. سهل نوبختی با توجه به علم و تسلطی که بر روایات داشت به خوبی فرق بین سحر و معجزه را می‌دانست به همین دلیل در پاسخ دعوت حلاج گفت: وکيل امام زمان عليه‌السلام بايد معجزه (گواهی بر مدعا) داشته باشد. اگر راست مي‏گويي، موها و محاسن مرا سياه کن تا جوانی از سرگیرم. اگر چنين کاري انجام دهي، همه ادعاهايت را مي‏پذيرم. (طبق نقل امام صادق علیه‌السلام که در عناوین قبل مطرح شد، ساحر نمی تواند پیر را تبدیل به جوان کند (مجلسی، محمدباقر، 1403 هـ .ق: 10/164)). بعد از این پاسخ حلاج که از اجابت آن ناتوان بود رسوا شد و مورد استهزا و طرد بسیاری از مردم به ویژه شیعیان قرار گرفت (صدر، سيد محمد، بی‌تا: 532 و امین، محسن، بی‌تا: 2/48).

از جمله کسانی که بر استفاده حلاج از سحر در چهل مورد شهادت دادند، عروس وی می باشد؛ به عنوان مثال از حلاج نقل کرده است که خطاب به او گفته: من تو را به همسري پسرم درآوردم. ميان زن و شوهر ممكن است سوء‌تفاهم‌هايي پيش آيد. ممكن است تو از برخي كارهاي شوهرت بي‌خبر باشي و بخواهي در مورد كار او اطلاعي كسب كني؛ در چنين مواردي، آن روز روزه بگير و چون شب فرارسد، بر پشت بام رفته و از آنجا خاكستر برگير و با خاكستر و نمك به غذاي خود چاشني بزن، سپس حجاب از روي خود بردار و هر چه را مي‌خواهي درباره شوهرت بداني براي من حكايت كن، زيرا من صداي تو را مي‌شنوم (ماسینیون، لویی، بی‌تا: 258-260).

یکی دیگر از اموری که اجنه بر انجام آن توانا هستند، القای ذهنی و تصرف در خواب است که در فرآیند مریدسازی بسیار مورد استفاده مدعیان کرامت قرار می‌گیرد. به عنوان مثال بسیاری از اقطاب صوفیه با تصرف در خواب افراد، خود را برمسیر حق نشان می‌دهند و با القائات ذهنی محبت اشخاص را به خویش جلب کرده و پایبند به اصول خود می‌سازند. از این ترفند احمداسماعیل بصری نیز که از مدعیان دروغین مهدویت است بسیار بهره جسته و یکی از روش‌های جذب او، تصرف در خواب افراد است که توسط سحر و استفاده از اجنه صورت می‌گیرد.

در انتهای این بخش لازم است بیان شود که بین مدعیان کرامت و فرقه‌های انحرافی، صوفیه بیشترین خدمت را به شیطان کرده‌اند، زیرا علاوه بر سلوک و ریاضات غیرشرعی، در اعتقادات نیز بدعت بزرگی مانند تقدیس ابلیس را به اسلام وارد کرده و در این امر تا آنجا پیشروی کردند که آن عدوّ مبین را سیدالموحدین و مطیع امر الهی معرفی نمودند (موسوی، علیرضا، ۱۳۹۸). بدیهی است ابلیس و یارانش نیز برای جبران این خدمت صوفیه از کمک و اعطای قدرتی به آنان فروگذار نکنند. چه سیاه بخت و مفلوکند آنان که این اولیای شیطان[6] (انعام: 121)  را اولیاء الله پنداشته، جذب کرامات دروغین آنها گشته و با سرسپردگی به این سرسپردگان ابلیس، به سمت وعده‌گاه بزرگان خویش یعنی دوزخ و عذاب الهی می‌شتابند[7] (اسراء: 71).

مواجهه مومنین حقیقی با امور خارق‌العاده

در بین مومنین – که با معرفت گام در راه دین می‌گذارند – نیز ممکن است افرادی به خاطر ریاضات شرعی و یا تهذیب نفس قدرت‌هایی به دست آورند که منشاء رحمانی دارد اما بدون تردید این امور برای آنها ارزش و هدف نبوده و نیت آنها از اعمالشان تنها عبودیت پروردگار می‌باشد. آنان در صورت مشاهده قدرت شگرفی از خود نه تنها به دنبال استفاده از آن و جذب مرید نیستند بلکه از این قبیل امور گریزان می‌باشند چراکه می‌دانند سعادت و کمال فقط در بندگی و اطاعت از خداوند است و این قدرت‌ها ولو به صورت رحمانی باشد وسیله امتحانی است که ممکن است آنها را به بیراهه کشاند؛ لذا عطایش را به لقایش بخشیده و از کنارش می‌گذرند. به عنوان مثال نقل شده است که مقدس اردبیلی سطلی را در چاه انداخت تا برای وضو آب تهیه کند. وقتی سطل بالا آمد دید پر از جواهرات است، مقدس سطل را در چاه خالی کرد و خطاب به پروردگارش گفت: مقدس از تو آب خواست نه طلا! (ابراهیمی نژاد، محمدهادی، بی‌تا: 98)

با این توضیح اندک روشن می‌شود کسانی که اشتهای فراوانی به انجام امور غیرعادی و شهرت یافتن به وسیله آن دارند، چه اندازه با مومنین واقعی فاصله دارند.

در ادامه لازم است به برخی از آسیب‌های گرایش به سمت امور خارق‌العاده و کرامات ساختگی اشاره کنیم:

آسیب‌های کرامات ساختگی

  • سوءاستفاده سودجویان: استفاده از سحر و ادعای کرامت همواره مورد استقبال سران گمراهی بوده است. با این وسیله شیطان صفتانی که بویی از ایمان نبرده‌اند این امکان را می‌یابند که خود را به جای اهل ایمان جای زنند و از این راه سودجویی نمایند. متاسفانه این سوءاستفاده آنان از اعمال خارق‌العاده تنها منحصر به شیادی و هوسرانی و آباد کردن دنیایشان نیست بلکه در بسیاری از موارد از همین روش برای تخریب ایمان مردم نیز استفاده شده است.
  • بی‌توجهی به حکمتهای الهی: یکی از حکمت‌های وجود گرفتاری و بلایا در زندگی افراد سوق دادن آنها به سمت معنویت و توجه آنها به خداوند است. در واقع با توکل و توسل و صبوری، فرد می‌تواند از این آزمایشات الهی سربلند بیرون آمده و به نوعی در مسیر ایمان و کمال، پله های ترقی را طی کند. اما هنگامی که بازار کرامت‌فروشی گرم شود، عوام مردم تصور می‌کنند که صاحبان کرامت با خدا نرد عشق می‌بازند و هیچ ناشدنی نیست که از دست آنان برنیاید. آنان با چنین تصور باطلی برای حل شدن گره‌های ناگشودنی در زندگی به جای پناه بردن به خدا و امام به بیراهه رفته و دست به دامان مدعیان کرامت می‌شوند.
  • بازدارندگی از کمالات واقعی: آنچه باعث نیل به کمال می‌شود و انسان می‌تواند زیر سایه آن سلوک حقیقی داشته باشد تسلیم محض بودن مقابل فرامین الهی است. فردی که معرفت به امام داشته باشد و تقوای الهی پیشه کند به بالاترین درجات ممکن خواهد رسید. اما هنگامی که فضای جامعه به سمتی برود که رسیدن به انجام امور خارق‌العاده، هدف شود و ملاک برتری افراد و تقرب آنها به خدا قرار گیرد، ناخودآگاه مسیر حرکت انسان هم تغییر کرده و به دنبال ریاضت‌کشی و چله‌نشینی و… ولو با ارتکاب عملی خلاف شرع خواهد رفت. حال آنکه این امور هیچ‌گاه در آیات و روایات توصیه نشده و کمال انسان به چنین مرام و مسلکی وابسته معرفی نشده است. در فضای چنین جامعه‌ای تمامی ارزش‌های دینی به مرور رنگ می‌بازد و تفقه در دین و علم حقیقی به حاشیه می‌رود. مردم در عوض اینکه سراغ علما و فقهای واقعی و بی‌ادعا بروند تا حقیقت دین را برایشان تبیین کرده و آنها را به مسیر خدا و اهل بیت بازگردانند به دنبال صاحبان کرامات و امور خارق‌العاده‌ای می‌روند که معمولاً کراماتشان از راه بندگی شیطان یا ریاضات خلاف شرع به دست آمده است. این افراد اغلب به دنبال دعوت به خود و پرورش مرید برای رسیدن به منافع شخصی خویش هستند. در این میان قربانیان اصلی، مردم ساده‌لوحی هستند که در این بازی دین و دنیای خود را می بازند. چرا که اقطاب و بزرگان آنها حداقل در دنیا با سواری گرفتن از مریدان بخت برگشته به شهوات دنیوی از مال و قدرت و محبوبیت می‌رسند اما جاهلینی که دل به آنها باخته‌اند در دنیا تمام دار و ندار و همّ و غمّ خویش را به پای آنها ریخته و در آخرت نیز بهره‌ای جز آتش دوزخ ندارند.

در نهایت شاید به سبب همین آسیب‌ها است که در نصوص دینی ما مکرراً از استفاده از سحر و مراجعه به ساحر نهی شده است و این امور به منزله کفر و شرک معرفی شده اند؛ زیرا انسان را از صراط مستقیم خارج کرده و در نتیجه آن، او به جایی می‌رسد که جز خدا افراد و امور دیگری را مستقلاً موثر در امور عالم می‌داند.

نتیجه‌گیری

با برراسی آیات و روایات اثبات می‌شود که سحر وجود دارد و خرافه نیست. ریشه سحر اغلب در قدرت‌های شیطانی است و بر طبق آموزه‌های دین مبین اسلام مراجعه به ساحر و استفاده از سحر به منزله کفر و شرک است و مجازات ساحر آن است که کشته شود. به علت محدودیت‌های سحر و تفاوت‌های آن با معجزه، می‌توان ساحر مدعی نبوت یا امامت را رسوا نمود.

در طول تاریخ همواره سحر در دیدگاه عموم مردم عمل ناپسند و شیطانی محسوب می‌شده است؛ اما متاسفانه هنگامی که به همین امور خارق‌العاده رنگ دینی زده شود و جنبه الهی و معنوی پیدا کند، عاملین این اعمال به عنوان افراد صاحب کرامت در بین مردم معرفی شده و در حدی مقدس می‌شوند که دیگران، آن فرد ساحر را از اولیای خدا می‌شمارند.

از گروه‌هایی که بیشترین ماهی را از این آب گل‌آلود گرفته‌اند، متصوفه هستند. صوفیان با تقدیس ابلیس و سلوک شیطانی و ریاضات غیرشرعی، صاحب قدرت‌هایی از جانب اجنه و شیاطین می‌شوند. آنها از این قدرت‌ها به عنوان ابزاری برای جذب و سوءاستفاده از مریدان بهره می‌گیرند. در این شرایط وظیفه هر مبلغ دینی است که با آگاه‌سازی مردم، آن رهزنان عقائد را رسوا کرده و با بهره‌گیری صحیح از معارف اسلامی نشان دهد که انجام امور خارق‌العاده فی نفسه نشانه حقانیت فرد نیست. چرا که می تواند منشاء شیطانی و یا رحمانی داشته باشد، و اینکه برای انسان، راهی برای تشخیص منشاء این خوارق وجود ندارد. لذا نباید به صورت مطلق، ارزش تلقی شود و آنچه دارای اهمیت است، تسلیمِ محض در مقابل دستورات پروردگار و رعایت تقوای الهی است. 

فهرست منابع

آرنالده، روژه، مذهب حلاج، ترجمه عبدالحسین میکده، ایران- تهران، 1370 هـ .ش

ابراهیمی نژاد، محمدهادی، از کرامت درویشانه تا کرامت انسانی، چاپ اول، انتشارات دلیل ما، ایران-قم، ۱۳۹۲ هـ .ش

ابن اثیر، مبارک بن محمد، النهایه، بی‌تا

امین، محسن، اعیان الشیعه، بی‌تا

انصاری، مرتضی، المکاسب، بی‌تا

بروجردی، محمد ابراهیم، تفسیر جامع، چاپ ششم، کتابخانه صدر، ایران- تهران، 1366 هـ .ش

بهبهانی، محمدعلی، خیراتیه، نشر انصاریان، ایران- قم، 1371 هـ .ق

بهجت، محمدتقی، وسیلة النجاة، بی‌تا

تنکابنی، محمد، قصص العلما، انتشارات اسلامی

جزایری، نعمت الله، انوارالنعمانیه، شرکت چاپ

جوهری، اسماعیل بن حماد، صحاح اللغه، بی‌تا

حرعاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، موسسه آل البیت، ایران- قم، 1416 هـ .ق

حلی، حسن بن یوسف، تذکره الفقها، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ایران- قم، 1422 هـ .ق

حلی، جمال الدین مقداد، التنقیح الرائع لمختصر الشرائع، ترجمه حسینی کوه کمری، مکتبة آیت‌الله المرعشي النجفي، ایران- قم، 1404 هـ .ق

حمیری، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، بی‌تا

خطیب بغدادی، تاریخ بغدادی، بی‌تا

خویی، سیدابوالقاسم، مصباح الفقاهة، بی‌تا

راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار القلم، الدار الشامیه – دمشق بیروت، 1412 هـ .ق

صدر، سيد محمد، تاريخ الغيبة الصغری، بی‌تا

صدوق، الخصال، ترجمه کمره ای، چاپ هشتم، انتشارات کتابچی، ایران- تهران، 1377 هـ .ش

طباطبایی، محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، چاپ پنجم، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم- دفتر انتشارات اسلامی، ایران- قم، 1374 هـ .ش

طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، چاپ سوم، ناصرخسرو، ایران- تهران، 1372 هـ .ش

طبرسی، فضل بن حسن، مکارم الاخلاق، شریف رضی، ایران- قم، 1370 هـ .ش

علم الهدی، سیدعلی، مناظره با دانشمندان، انتشارات سجده

فیروزآبادی، محمد بن یعقوب، قاموس المحیط، بی‌تا

کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، دار الکتب الاسلامیه، ایران- تهران، 1407 هـ .ق

کیوان قزوینی، عباسعلی، رازگشا، بی‌تا

ماسینیون، لویی، مصائب حلاج، بی‌تا

مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، چاپ دوم، موسسه الوفاء، بیروت، 1403 هـ .ق

مجلسی، محمدباقر، مرآه العقول، چاپ اول، دارالکتب الاسلامیه، ایران- تهران، 1366 هـ .ش

مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، چاپ دهم، دارالکتب الاسلامیه، ایران- تهران، 1371 هـ .ش

موسوی، سیدعلیرضا، شیطان‌گرایی در مکتب تصوف و عرفان، فصلنامه تخصصی کلام و ادیان، بهار و تابستان 98

موسوی گلپایگانی، محمدرضا، هدایة العباد، بی‌تا

نراقی، احمد بن محمد، مستند الشیعه، مؤسسه آل البيت عليهم السلام لإحياء التراث، ایران- قم


[1] نشریه آفاق علوم انسانی، سال هفتم، شماره 82 (بهمن 1402)، صص 47 الی 67 (با تغییرات و ویرایشات جزئی)

[2] zahra.tavana135@gmail.com

[3] «وَ قالَ الظَّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا رَجُلاً مَسْحُوراً انْظُرْ كَيْفَ ضَرَبُوا لَكَ الْأَمْثالَ فَضَلُّوا فَلا يَسْتَطِيعُونَ سَبِيلاً»

[4] برای آشنایی با بعضی از روش‌های ماثوره ابطال سحر که در روایات توصیه شده است، به بخش تعویذ بطلان سحر در مفاتیح مراجعه کنید.

[5] فیلم نمونه های زیادی از اعمال این فرقه در سایت آپارات و یوتیوب موجود است.

[6] إِنَّ الشَّيَاطِينَ لَيُوحُونَ إِلَى أَوْلِيَائِهِمْ

[7] يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید