شطرنج بازی شمس تبریزی با نوجوانی فرنگی و زیبارو
چنانچه نقل است بعد از اینکه شمس از مولوی دور شد، او افرادی را برای بازگرداندن شمس می فرستد:
«روزى خدمت مولانا وى را گفت: «به دمشق رو به طلب مولانا شمس الدّین، و چندین سیم و زر با خود ببر و در کفش آن سلطان ریز و کفش مبارکش را طرف روم بگردان! چون به دمشق رسى، در صالحیّه خانى است مشهور، یکسر به آنجا رو که وى را آنجا یابى که با فرنگى پسرى صاحب جمال شطرنج مى بازد»[۱]
اوحدالدین کرمانی از “شمس تبریزى” مى خواهد که در بغداد بماند و شمس از وی میخواهد که نزد مریدان، شرب خمر کند:
«[اوحدالدین کرمانی]روزی گفت: چه باشد مگر با ما باشى؟ گفتم: به شرط آن که آشکارا بنشینی و شرب کنی پیش مریدان و من نخورم. گفت: تو چرا نخورى؟ گفتم: تا تو فاسقی باشی نیکبخت، و من فاسقی باشم بدبخت. گفت: نتوانم»[۲]
+ همچنین بخوانید: شاهد بازی و همخوابگی شمس تبریزی با پسرک زیبارو
تجویز شرابخواری برای شمس تبریزی توسط مولوی
همچنین نقل شده است که:
روزى فقهاى حسّاد از سر انکار و عناد از حضرت مولانا سؤال کردند که شراب حلال است یا حرام؟… [مولوى ] به کنایت جواب داد: تا که خورد. چرا اگر مشکى شراب را در دریا ریزند متغیر نشود و او را مکدّر نگرداند و از آب وضو ساختن و خوردن جایز باشد اما حوضک کوچک را قطره ى شراب بى گمان که نجس کند، اگر مولانا شمس الدین مى نوشد او را همه چیزها مباح است که حکم دریا دارد و اگر چون تو غر خواهرى [۳] کند، نان جوینت هم حرام است. [۴]
[۱] نفحات الأنس، ص: ۵۴۲
[۲] گولپینارلی، مولانا جلالالدین، ۹۹، از مقالات شمس، عماد، ۳۴۸ ـ ۳۴۷؛ مناقب العارفین: ۲ / ۶۱۷ ـ ۶۱۶
[۳] ناسزائی رکیک که از بیان و ترجمه آن معذوریم
[۴] مناقب العارفین ج ۲ ص ۳۲۴