در مطلب قبل ، دسته بندی ساده ای از طرق دست یابی به توانائی انجام امور غیرعادى را بیان نمودیم که عبارت بودند از :
– شیّادى
– آزاد کردن قدرت روح
– به کار گرفتن جنیان
– احضار روح
– بندگى شیطان
– بندگى خدا
همچنین درباره سه مورد اول توضیحاتی به نقل از کتاب از کرامت درویشانه تا کرامت انسانى داده شد. در این مطلب به بررسی مورد چهارم خواهیم پرداخت .
4 – احضار روح
به جريانى از مرحوم حاج شيخ حسنعلى مرواريد نقل اشاره خواهیم کرد . اين جريان از دو طریق به مولف رسيده است . آقاى حاج باقر ذبيحى كه از متدينين با فراست هستند در نامه اى محبت كرده و اين جريان را مرقوم نمودند :(1)
ظاهرا در سال 1351 شمسى بود كه براى شركت در مجلس ترحيم مرحوم حاج شيخ عبداللَّه ريزه اى [ ابراهيمى نژاد ] در خدمت مرحوم والد ( حاج شيخ ذبيح اللَّه ذبيحى رضى الله عنه ) و مرحوم آقاى مرواريد به قوچان مى رفتيم . در فاصله راه ، آقاى مرواريد قضيه اى را كه جديداً واقع شده بود به تفصيل ، حدود بيش از يك ساعت ، نقل مى فرمودند كه چكيده آن را با حفظ اصل قصه واقع شده ، در اين جا بيان مى نمايم .
لازم به يادآورى است كه در آن موقع ، مدتى بود كه مسئله احضار ارواح شديداً در خراسان ، و مخصوصاً در مشهد مقدس و سبزوار رايج بود و يكى از كسانى كه احضار ارواح مى نمود مرحوم شيخ عبد اللَّه يزدى از مشاهير اهل منبر و از شاگردان مرحوم ميرزا مهدى اصفهانى بود . ايشان در مقابل اخذ ده تومان اين را كار انجام مى داد . مرحوم آقاى مرواريد فرمودند : ماه رمضان گذشته كه روزها بعد از نماز ظهر و عصر منبر مى رفتم ، رواياتى در موضوع اين كه احضار روح اموات ممكن نيست ، مى خواندم و به تفصيل اين مسئله را كه در اين ايام متداول بود انكار مى كردم .
بعد از ماه مبارك روزى به آقاى شيخ عبداللَّه يزدى برخوردم . ايشان گفتند : چطور ممكن است جمع بين اين گونه روايات و اين كه خود من اين عمل را انجام مى دهم . خودم روح پدر و مادر يا يكى از بستگان شخص را احضار مى نمايم و حاضرم در حضور شما انجام دهم . همان جا ، روز و ساعت معينى را براى رفتن به منزل ايشان معين كرديم . در موعد مقرر به اتفاق آقاى « سيد نور » كه معروف بود قدرت تسخير جن دارد ، به منزل ايشان رفتيم و به طرف اتاق كار ايشان كه مخصوص مراجعين احضار ارواح بود ، هدايت شديم .
هنگام دخول ، آقاى « سيد نور » [ كنار ] درِ ورودى اطاق توقف [ كرد ] و به گوشه اى از حجره خيره شد . پس از چند لحظه كاغذ و قلمى از جيب در آورد و چيزى نوشت و به من داد و گفت پس از پايان كار كاغذ را باز كنيد . پس از نشستن ، شيخ عبد اللَّه به پسرش گفت : روح مادرت را احضار مى نماييم ؛ و مشغول شد . سيد همچنان به آن گوشه اطاق خيره بود و امر كرد به همان طرف ، كه واقعيّت را بگويد ؛ نتيجه اين شد كه [ آن شخصى كه از ديده ها پنهان بود اقرار كرد كه ] من زن جنيّه يهوديّه هستم و احضار روح دروغ و جعلى است . من مأمور كل اين منطقه هستم كه به جاى روح ميّت در كل اين محلها حاضر [ شده ]و خود را به جاى روح جا مى زنم . ولى هيچ وقت روحى در كار نيست .
آن وقت [ سيد نور ] به من گفتند كاغذ را باز كرده و بخوانيد . در كاغذ نوشته بود زن جنيّه يهوديّه . من ( يعنى مرحوم آقاى مرواريد ) سؤال كردم : زن و جنيّه بودن معلوم ، اما يهودى بودن از كجا [ روشن مى شود ] ؟ گفتند جن شيعه به رنگ سفيد است و سنى و مسيحى [ به ] رنگ تيره ، و يهودى كاملاً سياه است .
يكى ديگر از موثقين هم همين جريان را از قول مرحوم حاج شيخ حسنعلى مرواريد ؤحمة الله علیه برای مولف نقل كردند . به لحاظ چند نكته ، نقل ايشان را نیز ذکر می کنیم :
جلسات احضار ارواح راه افتاده بود و اين برايم عقده اى ايجاد كرده بود . از يك طرف خبر از امورى بود كه از مسير عادى راهى بدان نبود ، و از طرف ديگر برخى از حرفها با ضروريات دين در تضاد بود . پيرمردى بود كه چيزهايى داشت ، سراغ او رفتم و عقده دلم را براى او سفره كردم ، او براى اين كه مرا از اين عقده برهاند تصميم گرفت همراه من به يكى از اين جلسات بيايد . وقتى وارد جلسه شديم پيرمرد نگاه تيزى به گوشه سقف كرد و در يك تكه كاغذ چيزى نوشت و آن را در جيبش گذاشت . جلسه شروع شد روحى احضار شد ، و پرسشهايى از اين طرف و پاسخهايى از آن طرف ؛ پيرمرد جلو آمد و از پاسخ دهنده پرسيد تو كيستى ؟ گفت من فلانى هستم ؛ يعنى همان روحى كه ادعا مى شد احضار شده . دوباره با تأكيد پرسيد و او همان جواب را داد ؛ از اين پيرمرد اصرار بر معرفى بيشتر ، و از آن طرف [ به اصطلاح روح ] هم تكرار همان كه گفته بود ؛ تا اين كه پيرمرد كارى كرد كه او مجبور شد خودش را معرفى كند ، او گفت من همزاد فلانى هستم . پيرمرد هم بلافاصله كاغذى كه قبلا نوشته بود از جيبش در آورد و به ما نشان داد ، ديديم نوشته است : همزاد .
معلوم شد كه احضار روح هم سر از تسخير جن در مى آورد . اين پيرمرد توضيح داد كه به دليل اين كه جنيان از امورى خبر دارند كه ما خبر نداريم ، خيال مى كنيم روح است كه خبر مى دهد ؛ از سوى ديگر همزاد ، برخى پرسشها را طبق عقيده خودش پاسخ مى دهد ، اگر او عقيده درست داشته باشد حرفش در اين بخش هم درست است و اگر مسيحى يا يهودى باشد طبق عقيده خودش پاسخ مى دهد كه در اين صورت با ضروريات دين سازگار نيست . از او پرسيدم : از كجا متوجه مى شوى كه همزاد چه عقيده اى دارد ؟ گفت از رنگ آنها ، مسلمانها سفيد ، مسيحى ها زرد و يهودى ها قهوه اى هستند . با ذكر اين جريان و همچنين توضيحات گذشته روشن مى شود كه مسئله احضار ارواح چيزى جز ارتباط با جنيان نيست .
منبع : کتاب از کرامت درویشانه تا کرامت انسانى
[1] – چون مكتوب ايشان با عجله نگارش شده بود عين عباراتشان با اندكى تصرف ذکر شده است .