پیشنهادی:

آیا روح خدا در انسان دمیده شده؟ معنای آیه نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی

آیا خداوند از روح خود در انسان ها دمیده است؟

آیا با استناد به این آیه از قرآن که می‌فرماید: «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی» [۱] به این نتیجه می رسیم که: خداوند از روح خود در کالبد آدم دمیده و روح انسان‌ها تکّه‌ای از وجود خداست؟

پاسخ اجمالی:

با مراجعه به مبیّن قرآن – رسول خدا و ۱۲ جانشین او – در می یابیم آیه ی مورد بحث، اشتباه ترجمه و استنباط شده است. چنین نیست که خداوند دارای روح باشد و تکه ای از روح خود را در وجود آدم قرار داده باشد؛ بلکه مقصود آن است که خداوند متعال از روحی که خود خلق کرده و مالک آن بوده، در جسم آدم دمیده است. در واقع «ی» در «روحی»، «یایِ مالکیت» است و از آن جهت که خداوند خالق و مالک «روح» بوده و آن را از میان سایر ارواح برای جسم آدم علیه السلام برگزیده، درباره اش فرموده: «روح من».

اضافه «روح» به «خدا» به اصطلاح «اضافه تشریفى» است، یعنى یک روح گرانقدر و پر شرافت که سزاوار است روح خدا نامیده شود در انسان دمیده شد مثل خانه خدا، دست خدا، خون خدا، راه خدا، وجه خدا، و … و گرنه خداوند جسم و روحی ندارد که قابل تجزیه و تفکیک باشد که خداوند بی نیاز از هر جزئی است .

مقدمه

برخی [فلاسفه و عرفا] معتقدند خداوند از روح خود در آدمی دمیده و تکه ای از وجود خویش را درون ما قرار داده است. ایشان دلیل برتری انسان و مسجود ملائک شدن او را نیز بر همین اساس تفسیر می کنند و معتقدند تمامی این شرافت ها به این دلیل است که تکه ای از وجود خداوند در درون آدمی قرار گرفته است. طرفداران این عقیده، در اثبات ادعای خود به این آیه از قرآن کریم استناد می کنند که می فرماید: «نَفَختُ فیهِ مِن رُوحِی» [۲]

اما این عده در ترجمه و فهم آیه ی فوق دچار خطای بزرگی شده اند. همان طور که پیشتر نیز تذکر داده شد، بهترین راه برای درک هر پیام، مراجعه به گوینده ‌ی پیام و یا افرادی است که مورد تایید وی هستند. بارها اتفاق افتاده کسی سخنی گفته و از طرف اطرافیانش به گونه های متفاوتی تعبیر و برداشت شده است. طبیعی است منطقی‌ترین راه رفع اختلاف در این موارد، ارجاع پیام به گوینده ی پیام است؛ نه اینکه هر کس طبق سلیقه و فهم خود، نظری بدهد و سپس همگان بر سر نظرات خود با یکدیگر بحث کنند. قرآن هم از این امر مستثنی نیست.[۳] خصوصا اینکه کلام خدا به صورت ایجاز و به اختصار بیان شده و معنای ظاهری آیات، لزوما نشان دهنده ی مقصود حقیقی خدا نیست[۴]. تبیین و توضیح این کلام نزد جانشین خدا قرار داده شده تا مردمان برای فهم آن مقید به مراجعه به وی – مبیّن قرآن – باشند. به همین دلیل یکی از شئون پیامبر خدا، تبیین و شفاف نمودن منظور خدا از کلامش است[۵]. حتی مردم عرب زبان نیز برای درک پیام خدا نیاز به توضیح پیامبر دارند. وگرنه چه دلیلی داشت خداوند به پیامبرش بفرماید قرآنی را که به زبان عربی و در سرزمین اعراب نازل شده برای مردم توضیح دهد و تبیین کند؟ به آیات

ادامه مطلب

مروری بر علل مخالفت متکلمین ، مفسرین و فقهای مسلمان با عرفا و متصوفه

مروری بر علل مخالفت متکلمین ، مفسرین و فقهای مسلمان با عرفا و متصوفه

مقدمه
عرفان مصطلح همانطور که طرفدار داشته مخالفانی نیز داشته است. در این مقاله سعی می‌شود که به علل مخالفت اندیشمندان مسلمان با عرفان پرداخته شود.

ماهیت مخالفان عرفان

در میان مسلمانان قشر خاصی مخالفت با عرفان را عهده دار نبوده است؛ بلکه عرفا در میان تمامی اقشار مسلمین موافقان و مخالفان زیادی داشته اند؛ زیرا آنچه که عرفا مدعی بودند که با کشف و شهود بدان رسیده‌اند، مربوط می‌شد به مسائل بنیادین اسلامی از قبیل خداوند، نبوت و… که همه اقشار مسلمانان از اظهار نظر‌های نامأنوس در باره‌این مسائل متأثر می‌شوند.

از میان اقشاری که به نحوی با عرفا اصطکاک پیدا کرده اند می‌توان سه گروه را برجسته کرد:
الف) متکلمین.
ب) مفسرین.
ج) فقهاء

البته یکی از گروه‌هائی که کما بیش با عرفا در گیر بوده فلاسفه

ادامه مطلب

مهدی نصیری : غالب روحانیون شیعه مخالف فلسفه بوده‌اند

مهدی نصیری : غالب روحانیون شیعه مخالف فلسفه بوده‌اند

سوالات پرسیده شده از جناب آقای مهدی نصیری :

* چه شد این سئوال در ذهن شما شکل گرفت که آیا فلسفه نسبتی با اسلام دارد یا خیر؟

* آیا می توان کتاب شما را (فلسفه از منظر قرآن و عترت) را کتابی در حوزه مکتب تفکیک تلقی کرد؟

* آیا در حین نوشتن کتاب «فلسفه از منظر قرآن و عترت»، با هیچکدام از علما (اعم از فلسفه دانها و فقها) در مورد مفاد کتابتان مشورتی داشته اید و نظر آنها را جویا شده اید؟

* یکی از سئوالاتی که با مطالعه کتابهای شما، مخصوصا آخری در ذهن خواننده ممکن است ایجاد شود این است که آیا دیدگاه شما با اخباریها یکی نیست؟

* موضع تان را در مورد اینکه برای اجتهاد تا چه حد میدان مانور قائل هستید مشخص نکردید.

* بالاخره در باره تحولات زمانه و مقتضیات زمان چه باید کرد؟

* قبول کنید که برای یک بچه حزب اللهی که از بچگی در بیان فضائل امام به او گفته اند که امام درفضای ضدفلسفه قم (دهه های 1320 و 1330) این مرزبندی را با متحجران داشتند که فلسفه تدریس می کردند و برخی مخالفانشان، ایشان را به خاطر تدریس فلسفه تکفیر می کردند، قدری پذیرفتن این مباحث ثقیل باشد . مثلا زیاد شنیده ایم، کوزه ای که حاج آقا مصطفی خمینی از آن آب خورده بود را به خاطر تدریس فلسفه توسط پدرش، نجس می دانستند. با توجه به شخصیت والای امام از یکسو و تعلق خاطر جنابعالی به ایشان، ضدیت شما با فلسفه یک مقدار توجیه ناپذیر است.

* البته توجه داریم که مدت بسیار کوتاهی از انتشار کتاب می گذرد، اما آیا در همین مدت کوتاه، انتشار کتاب بازتاب خاصی داشته است؟

* یک سئوال هم در مورد کتاب «اسلام و تجدد» بپرسم. در این کتاب، تکنولوژی را تماما رد می کنید و قائل به گزینش و غربال نیستید. از طرف دیگر، ترک زندگی تکنولوژیک، برای فردی که کتاب شما را خوانده و قانع شده که تکنولوژی بد است، خیلی مشکل است. شما بارها در جواب این مسئله گفته اید، همین که فرد بداند استفاده از تکنولوژی، مطلوب نیست و اضطرارا از تکنولوژی استفاده می کند کافی است. اما به هرحال خواننده ای که این کتاب را خوانده می خواهد بداند برای این اعتقاد چه کار باید بکند و چه می تواند بکند؟ آیا اتوموبیل سوار نشود؟ شهر را ول کند و به یک زندگی روستایی بدون تکنولوژی پناه ببرد؟ چه عملی از دست او برمی آید؟

مهدی نصیری، متولد 1342، پس از ترک کردن نسبی فعالیت مطبوعاتی در سال 1378، به حوزه تحصیل و تحقیق در علوم دینی بازگشت که حاصل آن، دو کتاب «جایگاه اجتماعی زن در اسلام» و «اسلام و تجدد» است. او با نوشتن این دو کتاب نشان داد به شعار همیشگی اش، یعنی «استقلال فکری از مشهورات و مسلمات زمانه»، پایبند است و از انگ خوردن به خاطر بیان نظراتش ابایی ندارد. به تازگی کتاب دیگری از او به نام «فلسفه از منظر قرآن و عترت» منتشر شده است که محصول همین خصلت و خلق و خوی نصیری است

* چه شد این سئوال در ذهن شما شکل گرفت که آیا فلسفه نسبتی با اسلام دارد یا خیر؟
مرحوم پدرم، آیت الله نصیری، از تحصیل کردگان حوزه نجف و تحت تاثیر

ادامه مطلب