پیشنهادی:

ترفند مولوی برای نظربازی عرفانی و فریب دادن زنان!

مولوی و نهی زنان از پوشاندن صورت

جناب ملای رومی که به ادعای مشایخ صوفیه خانقاهی و حوزوی، عارفی کامل و واصل بوده است، در رفتاری عجیب که گویا از همان اطوار وراء العقل عرفانى است، هر گاه خانمی با حجاب می دیده با اصرار وی را مجبور می کرده است که حجابش را کنار بگذارد تا مولوی روی او را ببیند. و جالب اینکه در علت این عمل بسیار زشت و خلاف می گفته است: «اگر نگاه نکنم دچار تشویش می شوم» و ادعا می کند که خدا من را از فتنه زنان پاک کرده است.

این چه استدلالی است؟ چه تشویشی از ندیدن “زنان و نوامیس خلق الله” ممکن است برای (به اصطلاح) اولیای خدا و سران صوفیه حاصل شود؟

چگونه خدا وی را از این غریزه پاک کرده است، اما از فضولی و تشویش ذهن که چه کسی رد شد، پاک نکرده است؟ دیگر اینکه چرا این تشویش را جناب مولوی، درباره مردان نداشته است؟! و فقط در مورد زنان نقاب دار دچار تشویش می شده است!؟ جالب است که او به بانوان امر می کند که روی خود را از اهل دل نگیرند.

اینگونه تلاش های مولوی و امثال او برای بهره برداری از صاحبان جمال را می توان ذیل مساله شاهد بازی سران صوفیه فهم و درک نمود.

 

+ همچنین بخوانید: شاهدبازی، عشق مجازی و جمال پرستی در تصوف | ملاعبه سران صوفیه با خداوند!

 

متن کتاب فیه ما فیه از این قرار است:

«خدا را بندگانند که چون

ادامه مطلب

سفارش مولوی به بی غیرتی و جسارت به پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله

کتاب فیه ما فیه شامل یادداشت‌هایی است که در طول سی سال از سخنان مولوی در مجالس مختلف فراهم آمده ‌است . مولوی در فصلی از این کتاب به ساحت نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت نموده و به صورت غیر مستقیم بیان می کند که وجود مبارک ایشان برای تهذیب و پاک نمودن خویش از رذائل (نعوذ بالله من هذه الاباطیل) به ازدواج با زنان مباردت می فرمودند… همچنین وی ضمن توهین به زنان – که آنها را به منزله مصائبی برای پاک نمودن نجاسات مردان به شمار می آورد – توصیه می کند که باید غیرت خود را از میان بردارید و اگر عقل شما با این مساله مخالفت می کند و نمی توانید آن را کنار بگذارید، تصور کنید که زنانتان به عقد شما در نیامده اند و تنها بدکاره ای خراباتی هستند که نسبت به آنها غیرتی ندارید و گاه گاهی از سر دفع شهوت به آنها سر می زنید:

غیرت مولوی«فرمود که شب و روز جنگ مى‏ کنى و طالب تهذیب اخلاق زن مى‏ باشى و نجاست زن را به خود پاک مى ‏کنى. خود را درو پاک کنى بهتر است که او را در خود پاک کنى… و غیرت را ترک کن اگرچه وصف رجال است… خداوند عزّ و جلّ راهى باریک پنهان بنمود پیغامبر را صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم و آن چیست؟ زن خواستن تا جور زنان مى‏ کشد و محال‏هاى ایشان مى‏ شنود و برو مى‏ دوانند و خود را مهذب مى‏ گرداند وَ إِنَّکَ لَعَلى‏ خُلُقٍ عَظِیمٍ. جور کسان برتافتن و تحمّل کردن چنان است که نجاست خود را دریشان مى‏ مالى خلق تو نیک مى‏ شود از بردبارى، و خلق ایشان بد مى ‏شود از دوانیدن و تعدّى کردن. پس چون این را دانستى خود را پاک مى ‏گردان. ایشان را همچو جامه‏ دان که پلیدى‏ هاى خود را دریشان پاک مى ‏کنى و تو پاک مى ‏گردى….»

همچنین با توصیه به نفی غیرت می گوید:

«اگر با نفس خود برنمی آیی از روی عقل با خویش تقریر ده که چنان انگارم کـه عقدی نرفته است معشوقه ایست خراباتی هرگه که شهوت غالب می شود پـیش وی مـیروم بـاین طریـق حمیّـت را و حسد و غیرت را از خود دفع میکن تا هنگـام آنکـه ورای ایـن تقریـر تـرا لـذّت مجاهـده و تحمّـل رو نمایـد و از محالات ایشان ترا حالها پدید شود بعد از آن بی آن تقریر تو مرید تحمّل و مجاهده و بر خود حیف گرفتن گردی چون سود خود معین درآن بینی… این مردمان مى ‏گویند که «ما شمس الدّین تبریزى را دیدیم، اى خواجه ما او را دیدیم.» اى غرخواهر [ناسزائی رکیک و زننده]، کجا دیدى؟ یکى که بر سر بام اشترى را نمى ‏بیند مى‏ گوید که من سوراخ سوزن را دیدم و رشته گذرانیدم‏»

وی در ادامه ی سفارش به نفی غیرت با نقل داستانی جعلی مجددا به نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم جسارت می کند:

«آورده ‏اند که پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم با صحابه از غزا آمده بودند فرمود که طبل را بزنید «امشب بر در شهر بخسبیم و فردا درآئیم.» گفتند «یا رسول اللّه به چه مصلحت؟» گفت «شاید که زنان شما را با مردمان بیگانه جمع بینید و متألّم شوید و فتنه برخیزد.» یکى از صحابه نشنید. در رفت. زن خود را با بیگانه یافت. اکنون راه پیغامبر صلى اللّه علیه [و آله] و سلّم این است که مى ‏باید رنج کشیدن از دفع غیرت و حمیّت…» [۱]

 

با اندکی تتبع، به احادیث محکم و صریحی در این زمینه برخورد می کنیم که به مواردی از آنها اشاره می شود:

ادامه مطلب

الهی قمشه ای: فقه شیعه خلاف فطرت، عقل، سنت و قرآن است! + فایل صوتی

توهین الهی قمشه ای به فقه شیعی و فقهای عظیم الشأن

فایلی صوتی از سخنان جناب حسین الهی قمشه ای به دست ما رسیده که در آن به فقهای بزرگ شیعه توهین شده است. وی فتاوی فقها در زمینه موسیقی را نادرست دانسته و عملا از دیدگاه تصوف حمایت می کند.

متن سخنان جناب الهی قمشه ای:

الهی قمشه ای«فقه اسلامی … یعنی همان فقهی که بنام فقه اسلامی معروف است، فقهی که از شهید اول و علامه ی حلی شروع شده است تا دوره های اخیر … فقه اسلامی از ابتدا دچار مشکلی شده است و راهی را پیموده و فتواهائی داده است که هم بر خلاف فطرت ، هم بر خلاف عقل و حتی بر خلاف سنت و قرآن است…

مثلا میگویند موسیقی در اسلام حرام است! این ها (فقها) حرام کرده اند، صد هزار تا ساز شکستند، صد هزار تا آدم را به صلابه کشیدند محدود کردند و نگذاشتند رشد بکنند.

واقعیت این است که این ها (فقهاء) ظلم کرده اند و ما نمیتوانیم انکار کنیم که موسیقی حرام بوده است! تقریبا تمام فقهائی که تا قبل از انقلاب من دیدم به غیر از صوفیه! همه گفتند ساز مطلقا حرام است فقط صداست که می تواند حلال باشد و اگر غنا باشد حرام است… درباره غنا هم چیزهای عجیب و غریبی گفته اند که صوتی که مناسب مجلس لهو و لعب باشد یا مطرب باشد! موسیقی را اصلا برای طربش می زنند برای گریه و زاری که نمی زنند!»

وی فقهای بزرگ شیعه را متهم به تحریف دین می کند و به فتوای آنها درباره موسیقی اشکال وارد می کند. این در حالی است که احادیث بسیاری در تفسیر آیات قرآن و نیز به صورت مستقل در کتب شیعه و همچنین در کتب اهل سنت از پیشوایان معصوم علیهم السلام درباره غنا (خوانندگی) و موسیقی (نوازندگی) نقل شده است که تعداد روایات از کثرت به حد تواتر رسیده است. [۱]

برخی از روایات مذمت غنا و موسیقی

در ذیل به تعداد کمی از این روایات اشاره

ادامه مطلب

بازتاب سماع مولوی در قونیه و واکنش وی به اعتراضها

انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۵ |بازتاب سماع مولوی و واکنش وی به اعتراضها

واکنش گروه های مختلف به سماع مولوی در قونیه

با همه ی سابقه و پیشینه ای که سماع در میان صوفیان داشت و با همه ی توجیه و تاویلها و فضیلت سازیهایی که مشایخ تصوف برای سماع نموده بودند و با همه ی نفوذ و رواجی که تصوف در شهر مهم قونیه داشت (و به رغم حمایتی که پادشاهان و وزیران سلجوقی حاکم بر قونیه و روم از این برنامه ی درویشی می کردند) ، برنامه های افراطی مولوی مخالفتها و اعتراض های وسیعی را از سوی گروه های مختلف مردم برمی انگیخت.در این اعتراض جمعی ، اقشار گوناگون مردم شرکت داشتند ، نه تنها متدینان و فقیهان که بسیاری از دانشمندان (غیر از فقیهان) و افراد دیگر نیز از تندرویهای مولوی ناخشنود بودند.

حتی شمار زیادی از صوفیان و مشایخ آنها نیز در این جبهه ی ضدّ سماع حضور داشتند و فعالانه مبارزه می کردند. حکایتهای سپهسالار و افلاکی و حتی برخی شعرهای دفاع آمیز مولوی نشان دهنده ی حجم وسیع این اعتراضها است.

مناقب العارفین نقل میکند :

«علمای شهر که در آن عصر حضور داشتند و هر کدام در علوم مختلف استاد و مورد قبول بودند ، به اتفاق نزد عالم بزرگ شهر قونیه ، “قاضی سراج الدین” رفتند و از رواج سماع و رباب (توسط مولوی) شکایت کردند….۱ »

همچنین مناقب العارفین در جای دیگر می نویسد :

«در آن زمان نه چندان اعتراض و انکار می کردند و فتواها می نبشتند (مینوشتند) و در تحریم سماع و رباب ، بابها می خواندند که در بیان کتاب آید!۲ »

جمله ی زیر – که همان کتاب از مولوی نقل کرده است – حجم وسیع اعتراضها را به وضوح نشان می دهد :

«ای دریغا ! اهل قونیه از

ادامه مطلب

انحرافات مولوی،نقد مولوی – سماع ۴ | گروه ارکستر و کنسرت مولوی

گروه ارکستر و کنسرت مولوی

مولوی برای بساط سماع – و به قول “لویی ماسینیون” کنسرت روحانی- خود یک “ارکستر” * کامل تشکیل داده بود تا بتواند اشتهای جوشان خویش را اشباع کند.

“خوانندگان” ، “نوازندگان” ، از “طبّالان” (طبل زنان) ، “دفّافان” (دایره زنان) ، نی نوازان – به اضافه ی مریدانِ هم سماع و پر حرارات – همه دست به دست هم می دادند و بزم عرفانی مولوی را هر چه بیشتر داغ می کردند!

نام تعدادی از اعضای ارکستر مولوی در تاریخ زندگانی وی – بویژه در کتاب مناقب العارفین – بصورت پراکنده آمده است.

“شرف الدین عثمان” :خواننده و نوازنده ، که مناقب العارفین مهارت او را در حدّ “عبدالمومن” موسیقی دان معرفی میکند و می گوید:

“…ندیم خاص حضرت (مولانا) بود و انگشت نمای جهان ، و ملوک زمانِ مَرَدَه (مریدان) ، صحبت (همنشین) او بودند.” (مناقب العارفین ۴۸۶ ، رساله سپهسالار ، تعلیقات ۳۴۱).

(عبدالمومن موسیقی دان یکی از موسیقی دانان مشهور و صاحب نظر و دارای تالیف در فن موسیقی است.وی در قرن هفتم میزیسته است.)

در دیوان شمس آمده است :

آمد عثمان شهاب دین هین

ادامه مطلب