پیشنهادی:

رواج لواط میان مشایخ عصر مولوی و شیخی که بر اثر نفرین او مفعول شد!

مدیر سایت
13

در زمان مولوی، شاهد بازی به شدت در خانقاه ها رواج داشت، حتی بعضی از مشایخ خود مفعول (لواط دهنده) بودند، و این مساله به «علة المشایخ» یعنی بیماری مشایخ مشهور شده بود.

پیش تر و در پستی درباره شاهد بازی نیز نسبت شمس و مولوی با شاهدبازی را تبیین کردیم.

اما در زمان مولوی، شیخی بود به نام شیخ ناصرالدین که جایگاهی والا و مریدانی بسیار داشت. این شیخ شاهد باز که نخست فاعل (لواط کننده)بود، چون به مولوی اعتقادی نداشت و به سبب نفرین او، دچار علة المشایخ (بیماری مشایخ) و مفعول(لواط دهنده) شد. افلاکی از بزرگترین تذکره نویسان و پیروان طریقت مولوی، که کتاب مناقب العارفین او  به عنوان مهمترین و مفصل ترین منبع مولوی پژوهی مورد استفاده قرار می گیرد در این زمینه می نویسد:

«در زمان مولوی شیخی بود صاحب قبول و ذوالفنون، و او را مشهور، شیخ ناصرالدین گفتندی، صاحب تبصره و با شیخ صدرالدین درجمع علوم یکایک زدی و مریدان معتبر داشت. مگر روزى حضرت مولانا با چند درويشى از حوالى‏ء خانقاه مذكور عبور مى ‏كرد و او در جوسق‏ خوذ با مريدان خوذ نشسته بوذ؛ از ناگاه ديذ كه از دور حضرت مولانا با مريدان خوذ مى‏ گذرد؛ باصحاب خوذ گويذ كه نظر كنيذ كه مولانا در سيرت چه صورت تاريك و طريقت باريك دارذ با دستار دخانى و فرجى كبوذ و من هيچ نمى ‏دانم كه اين مرد چه سيرت و چه طريقت دارذ و خرقه او به كه مى‏ رسذ؛ نپندارم كه در وى نورى باشذ؛» (مناقب العارفین، احمد افلاکی، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م‏، چاپ اول‏، ج1، ص 188)

این شیخ در حق مولوی اعتقادی نداشت، لذا مولوی او را نفرین کرد و گفت:

«ای حیز بی تمییز، خود همان بود از حیز مردی بیرون آمده حیز شد، عاقبة الامر چنان شد که دبابان را پنهان چیزکی می داد تا او را در کار آرند و مفعول میشد و آن بود که در شهر قونیه به «علة مشایخ» مشهور گشت و بعضی از بی باکان ناپاکان، گِرد او میگشتند و از او چیزها می بردند» (مناقب العارفین، احمد افلاکی، آنکارا، بى نا، ۱۹۵۹م‏، چاپ اول‏، ج1، ص 189)

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید