بیان شهید مطهّری درباره تحریف قرآن توسط صوفیّه
همان گونه كه در روايات بسيارى آمده قرآن ظاهر و باطنى دارد و از بطونش كسى جز خدا اطلاع ندارد و براى آنكه نزول قرآن عبث نباشد و براى هدفى كه نازل گرديده كه هدايت مـردم است مفيد باشد تمام علم قرآن را به پيامبرش (صلی الله علیه و آله و سلم) تعليم داده و باز پيامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) به همين دليل يعنى به خاطر بى فايده نماندن بطون قرآن و به خاطر هدايت مردم به هادى بعد از خود تمام علوم قرآن را تعليم داده و او به هادى بعدى تا روز قيامت كه بايد اين علوم را به يكديگر بسپارند تا بـه مـقـتضاى زمان هر يك از آنها پرده اى از چهره بطون قرآن بردارند .روایات ما توقيفى بودن منهج تفسيرى قرآن كريم را اثبات مى كند . روايات متواتره ايست كه بشر را از تفسير قرآن به راى نهى كرده و ما چند نمونه از آن احاديث را ذکر می کنیم :
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كـسـى كـه قـرآن را بـه راى خـود تـفـسـيـر كند, اگر هم صحيح و مطابق با واقع تفسير كند, اجرى ندارد.
(تفسير عياشى جلد 1 صفحه 18 و بحارالانوارجلد92 صفحه)
و نيز فرمود: كـسـى كه درباره حقايق و معارف و معانى قرآن سخن به راى خود بگويد اگر درست هم گفته باشدخطا كرده است .
حضرت باقرالعلوم (علیه السلام) فرمود: چيزى دورتر از تفسير قرآن از عقول مردم نيست .(جامع احاديث الشيعه جلد 1 صفحه 162, باب حجيته فتوى الائمه , المحاسن صفحه268 .)
امام صادق (علیه السلام) فرمود: كسى كه قرآن را به راى خود تفسير كند جايگاهش پر از آتش قرارداده مى شود.(تفسير عياشى جلد 1 صفحه12)
حضرت امام رضا علیه السّلام از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت می کند که خدایعزّوجلّ فرمود » به من ایمان نیاورده است هر کس کلام مرا به رأی خود تفسیر نماید و مرا نشناخته آنکه مرا به خلق خودم تشبیه نماید و بر دین من نیست هر کس در دین من قیاس را بکار برد.
پـس بـه مقتضاى بيان فوق و اطلاق روايات منهج تفسيرى قرآن كريم توقيفى است و تنها از بيان پيغمبراكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) و هدايت معصومين (علیهم السلام) بايد تفسير قرآن را استدراك نمود.
متأسّفانه اکثریت متصّوفه گرفتار تفسیر به رای و تشبیه گردیدند ، اما صوفیانی که در فقه پیرو ابوحنفیه اند ، گرفتار قیاس هم شدند ، در مورد تفسیر به رأی ، به قول شهید مطهری توجه بفرمایید :
« از اسماعیلیّه که بگذریم متصّوفه در زمینه تحریف آیات و تأویل آنها مطابق عقاید شخصی خود ، ید طولایی داشتند در اینجا یک نمونه از تفسیرهای آنها را ذکر می کنیم تا شیوه تحریف های آنان روشن گردد و خواننده از این مجمل بتواند حدیث مفصل را بخواند . « در قرآن آنجا که داستان حضرت ابراهیم علیه السلام و پسرش اسماعیل علیه السلام ذکر شده چنین آمده است که به حضرت ابراهیم علیه السلام چند بار در رؤیا دستور قربانی کردن فرزندش در راه خدا داده می شود ابراهیم علیه السلام ابتدا از این دستور تعجّب می کند اما بعد از آنکه رؤیا چند بار تکرار می گردد یقین پیدا می کند و تسلیم امر پروردگار می شود بعد موضوع را با پسرش در میان می گذارد او هم خالصانه می پذیرد و تسلیم حکم الهی می شود . منظور هم همین ظهور تسلیم و رضا به قضای حقّ بوده است و به همین دلیل وقتی پدر و پسر هر دو از روی صفای باطن و خلوص نیّت آماده اجرای فرمان خداوند تبارک و تعالی شدند اجرای حکم باذن خدا متوقّف گردید . در تفسیر همین واقعه متصوّفه می گفتند مقصود از ابراهیم ، ابراهیم عقل است و مقصود از اسماعیل ، اسماعیل نفس و عقل در این شرح قصد آن داشت تا نفس را ذبح کند.
روشن است که چنین برداشتی بازی کردن با قرآن است و ارائه یک نوع شناخت انحرافی و درباره همین برداشتهای انحرافی و مبتنی بر خواسته ها و امیال شخصی و گروهی است که پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود : مَن فَسَّرَ القُرآن برَأیهِ فَلیَتَبوَّء مَقعَدَه مِنَ النّار . این چنین بازی با آیات خیانت به قرآن محسوب می شود آنهم خیانتی بسیار بزرگ . »
( شهید مطهری آشنایی با قرآن ، ص 27-28 ، انتشارات صدرا )