نشست علمی “تصوف در جهان اسلام، ظرفیتها و چالشها” با حضور اساتید محمد سوری و سید علیرضا موسوی برگزار شد
نشست علمی تصوف در جهان اسلام، ظرفیتها و چالشها روز یکشنبه 24/07/1401 در پژوهشگاه علوم و معارف خاتم النبیین (صلی الله علیه و آله) قم و با همت گروه نقد تصوف پژوهشگاه برگزار شد.
مقدمه حجت الاسلام و المسلمین پاکدل
در ابتدای نشست حجت الاسلام و المسلمین پاکدل دبیر علمی نشست ضمن خوشآمد گویی خاطرنشان کرد در این جلسه دانشپژوهان سطح 3 و 4 رشته نقد تصوف و همچنین دانشپژوهان سطح 3 رشته وهابیت حضور دارند؛ وی ضمن تبیین مسأله افزود، بحثی میان گروه تصوف و کارشناسان نقد وهابیت مطرح است که تصوف سنی که تصوف اصیلی نیز هست، فرصتی برای شیعه می باشد و دلیل این مدعا این است که صوفیان سنی اهلبیت علیهم السلام را مدح می کنند و از همین رو نیز زودتر به تشیع گرایش پیدا میکنند. حتی برخی معتقدند که از طریق آنها میتوان سنیها را شیعه نمود. ادعای بعدی اینست که تصوف سنی در مقابل اندیشهی تکفیر و وهابیت و سلفیگری قرار گرفته است، از همین جهت باز هم فرصتی برای شیعه هستند. در همین راستا، برخی قائلند که تصوف اهل سنت در خارج از مرزهای ایران، فرصت و در داخل کشور آسیب زا هستند. برخی دیگر، تصوف سنی را مطلقا فرصت می دانند. اما در مقابل نظریهای است که مطلق تصوف را فرصت نمیداند بلکه قائل است که تصوف در مواردی متعدد، آسیبهای بیشتری از اهل سنت برای شیعه دارد.
بیانات جناب آقای دکتر محمد سوری
پس از ایشان، جناب آقای دکتر محمد سوری ( رئیس پژوهشکده فلسفه و کلام اسلامی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی) پیرامون ظرفیتهای تصوف در جهان اسلام مباحثی را مطرح نمودند.
دکتر محمد سوری در ابتدا با بیان این نکته که قول ما در مورد ظرفیت بودن تصوف برای تشیع قول مشهور است افزود که این بحث را قبلا در پژوهشگاه مطالعات تقریبی با عنوان ظرفیت های تصوف در تقریب مذاهب اسلامی ارائه داده ایم و در این نشست به کلیاتی از آن بحث خواهیم پرداخت؛ ظرفیت یعنی چه استعدادها و قابلیت هایی و اشتراکاتی بین متصوفه و تشیع وجود دارد.
از سه نقطه نظر مهم می توان به این اشتراکات پرداخت:
1ـ اشتراکات نظری و فکری 2ـ اشتراکات در مقام عمل 3ـ ظرفیت های سیاسی
وی افزود مهم ترین اشتراک (که می توان گفت باقی اشتراکات تشیع با تصوف به آن برمی گردد)، ارادت به اهل بیت علیهم السلام است ( کمترین آن محبت و بالاترین آن پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام است). باید توجه داشت که این محبت که نسبت به سایر اهل سنت بیشتر و در قرون متاخر به پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام ختم شده است. به تدریج در قرون اولیه با پذیرش جانشینی باطنی امیرالمومنین علیه السلام آغاز و با پذیرش ولایت ائمه تا امام رضا علیه السلام ادامه پیدا می کند و در قرون متاخر به پذیرش جانشینی ابن الرضا علیهم السلام ختم می شود.
این محبت و ولایت را از جوانب مختلف باید بررسی کرد، که محبت و پذیرش در میان اهل سنت توسط صوفیه بوده که بخش عمده فضائل و مناقب اهلبیت علیهم السلام در روایات اهل سنت از طرق صوفیه به کتب اهل سنت راه پیدا کرده است.
همچنین بخوانید: سخنان اقطاب و بزرگان صوفیه درباره مذهب تشیع و شیعیان
دومین نکته که باید به آن توجه داشت این است که در دهه های اخیر با جنبش های وهابیت و جریان سلفی روبرو هستیم. بعد از شیعیان، بیشترین مقابله با این جریانات را صوفیان داشته اند و هرجا آنها غالب بوده اند جریانات سلفی نتوانسته اند کاری از پیش ببرند.
دکتر سوری در ادامه به شفاعت و توسل به عنوان دو اشتراک اساسی دیگر اشاره نمود و افزود: از جمله مهم ترین اشتراکات تصوف و تشیع که کمتر به آن توجه شده است، اعتقاد به مهدویت شخصیه است که تا قبل از پذیرش صوفیان، در جهان اهل سنت طرفداری نداشته و آن را انکار می کرده اند و این مساله از اختصاصات شیعه شمرده می شد. واضح است که اهل سنتی که مساله مهدویت شخصیه را پذیرفته و منتظر ظهور حضرت حجت باشد مراحل بسیاری را طی کرده است و این ظرفیت مناسبی است.
همچنین بخوانید: اصرار عجیب علاء الدوله سمنانی قطب ذهبیه بر وفات امام زمان علیه السلام
وی در ادامه به اشتراکات عملی تشیع و تصوف اشاره کرد و بارزترین نمونه آن را بحث زیارت دانست و مدعی شد که این مساله در صوفیه با شیعه تقریبا یکسان است. دکتر سوری در ادامه دو تن از متقدمین صوفیه اهل سنت را به عنوان مثال ذکر کرد. یکی ابن خزیمه صاحب کتاب التوحید و اثبات صفات الرب که با حالت انکسار به زیارت امام رضا علیه السلام مشرف می شده است و دیگری ابن حبان بستی صاحب کتاب الثقات که از او نقل شده: «هروقت مشکلی به برایم به وجود می آمد با رفتن به زیارت امام رضا علیه السلام مشکلم حل می شد»
او سپس مطالب مدح آمیز خنجی (که از دشمنان شیعه بود)، درباره علی بن موسی الرضا علیه السلام را ذکر نمود. دکتر سوری، با تاکید بر ظرفیت تصوف در مسائل سیاسی بیان کرد که جمهوری اسلامی با گروه هایی مانند حماس و اخوان المسلمین به این دلیل به مشکل خورد که آنها مدعی بودند که باید قدرت سیاسی را به دست آورند. در حالی که صوفیه به دلیل فقدان قدرت طلبی سیاسی به راحتی یک حکومت شیعه را پذیرا می شوند. لذا اگر به جای اقلیتهای پذیرفته نشده در امت اسلام، بر روی تصوف که حدود 600 میلیون نفر در جهان اسلام هستند سرمایه گذاری و تمرکز صورت می گرفت، نتایج بهتری حاصل می شد.
ایشان در پاسخ به سوالی در مورد فرقه نقشبندیه، این نفرقه را یک استثنا و اقلیت برشمرد که برخلاف سایر فرق صوفیه برای مخالفت با شیعه به وجود آمده است، لذا برخلاف تمام طریقت های صوفیه، خلافت معنوی را به خلیفه اول اهل سنت می رسانند. و این استثنائات در میان صوفیه وجود داشته است. مانند حکیم ترمذی که او را می توان ناصبی دانست.
بیانات حجت الاسلام و المسلمین سیدعلیرضا موسوی
سپس جناب حجت الاسلام و المسلمین سیدعلیرضا موسوی (مدرس و پژوهشگر در حوزه تصوف) به تبیین بحث پیرامون چالشها و آسیبهای تصوف در جهان اسلام پرداختند. ایشان با بیان اینکه نگاه صفر و صدی به تصوف اهل سنت درست نیست زیرا تصوف جریانی متکثر و متنوع و متشتت است، افزود: اینطور نیست که همه آنها دارای رهبری واحد، و خط فکر، اصول و سلوکی مشترک باشند بلکه در این جمعیت حدوداً 800 میلیونی صوفیان مسلمان، همه نوع صوفی با هر نوع گرایشی اعم از سلفی، وهابی، جهادی، تندرو، یا متساهل و معتدل می توان یافت. به همین علت، نگاه یک جانبه ی فرصت انگارانه به مطلق طریقت ها، بدون بررسی پیشینه ای که دارند و بدون شناخت اصل و نسب و افکار آنها، می تواند چالش های زیادی را برای تشیع و معارف اهل بیت علیهم السلام به بار آورد.
ایشان خاطرنشان ساخت: بسیاری از دیدگاه هایی که درباره تصوف اهل سنت و ظرفیت های آنها وجود دارد، مبتنی بر مشهورات نادرست است که در ادامه به برخی از این تلقی های نادرست پرداخته و در صدد تصحیح آنها بر می آییم.
1- تصوف و مدح اهل بیت علیهم السلام
یکی از این تلقی های نادرست که صورت مغالطه آمیز نیز دارد، این است که گفته می شود اهل تصوف با پذیرش ولایت اهل بیت علیهم السلام و مدح آن حضرات، به تشیع و شیعیان نزدیک شده اند. در واقع مدح اهل بیت علیهم السلام را با مدح شیعه یکی گرفته و این را سبب تقارب این دو جریان به یکدیگر می دانند.
صوفیان اهل سنت از بانیان تکفیر و ردیه نگاری علیه شیعه بوده اند!
درحالیکه باید گفت صوفیان اهل سنت در طول تاریخ، یکی از بانیان اصلی ردیه نگاری بر تشیع بوده و از اولین پایه گذاران ادبیات تکفیر شیعه بوده اند. صوفیان در جامعه اهل سنت، خطوط تمایز خود با مذهب شیعه را پررنگ نموده اند. اولین کتاب هایی که در نقد شیعیان با عنوان رد الروافض نوشته شده است، متعلق به صوفیان است و سیر ردیه نویسی آنان بر تشیع، تا زمان حاضر ادامه پیدا کرده است.
از مشاهیر صوفیه که کتاب هایی مستقل در رد شیعیان دارند می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
حارث بن اسد محاسبی (165ق)- محمد بن علی ترمذی (295ق)- ابونعیم اصفهانی (336ق)- عبدالرحمن جامی (817ق)-فضل بن روزبهان خنجی قادری (850ق) -احمد سرهندی (971ق)-شاه ولی الله دهلوی (1114ق)- عبدالعزیز دهلوی (1159ق) -محمد بن عبدالرسول برزنجی (اواخر قرن یازدهم).
فارغ از ردیه نگاری های مستقل صوفیه اهل سنت بر تشیع، در لابه لای آثار و سیره آنها نیز ضدیت با شیعه و مخاصمت و دشمنی با پیروان اهل بیت علیهم السلام موج می زند. از جمله می توان به گفته مشهور خواجه عبدالله انصاری خطاب به حاکم نیشابوری اشاره کرد که او را “رافضی خبیث ثقة فی الحدیث” معرفی می کند به این جرم که حاکم، معاویه را نقد کرده و روایات زیادی در مناقب اهل بیت علیهم السلام نقل کرده است!
2- آیا تصوف سدی در برابر سلفیت و تکفیری هاست؟
دومین غلط مشهور درباره تصوف اهل سنت، قرار دادن آنها در برابر سلفیه و جهادی ها و تکفیری های تندرو است.
تصوف در جهان اهل سنت، به معنای مطلق معنویت گرایی و میل به باطن است، به همین جهت دست کم از قرن ششم به بعد، هیچ یک از اهل سنت، با کلیات جریان تصوف مخالف نبودند. بلکه تصوف آمیخته با شرع گریزی و شطح گویی را نفی می کردند. به همین جهت سردمداران تکفیریان و سلفی های جهان اسلام، خود در طریقت های صوفیه سلوک می کردند.
سران وهابیت و سلفیت (ابن تیمیه و…) خود صوفی بوده اند!
شهاب الدین محمد آلوسی صوفی نقشبندی بود و شمس الدین ذهبی خود را صوفی سهروردی می دانست و می گفت: «البسنی خرقة التصوف شیخنا المحدث الزاهد ضیاء الدین عیسی بن یحیی النصاری بالقاهرة».[1] ابن قیم جوزی شرحی بر رساله منازل السائرین انصاری دارد و ابن حجر هیتمی صاحب الصواعق و حتی خود ابن تیمیه از اهل طریقت بودند. جورج مقدسی در مقاله ای تحت عنوان “ابن تیمیه صوفی من الطریقة القادریة” انتساب ابن تیمیه به سلسله قادریه را بررسی کرده است و شیخ محمد تیجانی در مجله طریق الحق می نویسد: سند ابن تیمیه فی الفقه الحنبلی و الطریقة القادریة.
ابن تیمیه صوفیان را به سه دسته تقسیم می کند: صوفیه الحقایق، صوفیه الارزاق و صوفیه الرسم. او صوفیه الحقایق را تایید کرده و آنها را اهل زهد و عبادت و از صدیقین می شمارد. برخی آثار ابن تیمیه در زمینه عرفان و تصوف عبارتند از: التحفة العراقية فى الاعمال القلبية، قاعدة المحبة، كتاب الاستقامة، كتاب التصوف و رسالة الصوفية والفقراء. او حتی هنگامی که قصد نقد تصوف را دارد، رساله ای با عنوان الفرقان بين اولياء الرحمن و اولياء الشيطان می نگارد تا نشان دهد کلیت تصوف را انکار نمی کند.
تکفیر شیعه توسط صوفیان اهل سنت تنها محدود به کتب و رسائل نبوده است و آنها حکم تکفیر خود را به میدان عمل نیز آورده و در موارد متعددی به قتال و نبرد با شیعیان دستور داده اند.
به عنوان نمونه خواجه محمد پارسای نقشبندی قتال با شیعیان را واجب کفایی می دانست. اما فضل بن روزبهان خنجی قادری، آن را واجب عینی می دانست و خطاب به او میگوید:
«غلط فرمودید! فرض عین است، زیرا كه اتفاق است كه هرگاه كه كفار به ناحیهای از نواحی بلاد اسلام فرود آمدند، بر همه كس واجب میشود غزا با ایشان .»[2]
ابونُعیم اصفهانی در کتاب حِلیة الاولیاء حکم قتل شیعه را از زبان رسول خدا علیه و آله السلام نقل می کند: قال رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم: «يكون فى آخر الزمان قوم ينبزون الرافضة يرفضون الاسلام و يلفظونه فاقتلهم فانهم مشركون.»
شیخ احمد سرهندی رهبر نقشبندیان شبه قاره، رساله رد الروافض خود را برای عبد الله خان ازبک در بخارا می فرستد تا شیعیان خراسان و مشهد را با استناد به حکم قتلی که صادر کرده، به راحتی از میان بردارد.
در زمان حاضر نیز شاهد پیوند سلفی گری با تصوف هستیم. مدارس دیوبندی که یک مکتب صوفیانه هستند، در شبه قاره به خروجی هایی مثل جیش الظلم و سپاه صحابه تکفیری انجامیده و یا در خاورمیانه با جیش الطریقة النقشبندیة طرف هستیم که با داعش بیعت کرد. در ترکیه نیز فتح الله گولن و فرقه های نقشبندیه علیه شیعه فعال هستند. در خود ایران گروه تروریستی رزگاری شیخ عثمان نقشبندی را از سر گذراندیم که گفته بود هرکس 10 پاسدار (امام) خمینی را بکشد، بهشت بر او واجب می شود.
همچنین در آفریقا فرقه های سنوسیه و ادریسیه و اخوان المسلمین مصر همگی تعلقات صوفیانه شدیدی دارند و در این بستر پدید آمدند.
آیا تصوف می تواند پلی ارتباطی برای ترویج تشیع باشد؟
اما غلط مشهور دیگر درباره تصوف اهل سنت، این است که گفته می شود تصوف یک پل و ارتباط بین تسنن و تشیع است و می توان از آن به عنوان ترویج تشیع در جامه اهل سنت استفاده کرد. چراکه اشتراکات زیادی با شیعیان دارند. مانند بحث ولایت اهل بیت علیهم السلام و … و با این اشتراکات، می تواند یک سنی صوفی را به دامن تشیع بیندازد.
اما چرا این تحلیل نادرست است؟ اولا که گزارش های تاریخی برخلاف این نظر است و آنچه موجود است تلاش صوفیان در جلوگیری از شیعه شدن یک کشور بوده است. مانند کاری که سلطان ولد(فرزند مولوی) در مواجه با شیعه شدن سلطان محمد خدابنده کرد. او شاگرد خود را به درگان سلطان فرستاد تا او را از شیعه شدن باز دارد اما وقتی این نقشه به سرانجام نرسید، سلطان محمد را خربنده لقب داد. تفصیل ماجرا در مناقب العارفین آمده است.[3] یا تلاش هایی که عبد الرحمن جامی در منطقه هرات برای جلوگیری از رواج تشیع انجام داد. که نظامی باخرزی در کتاب مقامات جامی، تحت عنوان “صیانت جامی دین اسلام را در سه نوبت” نقل کرده است. در ماجرای صفویه نیز باید توجه داشت که شاه اسماعیل و پدر و جد او همه شیعه بودند و نه سنی. حال اینکه چه شد اجداد او از تسنن به تشیع گرویدند، باید دلایل اجتماعی، فرهنگی و سیاسی آن بررسی شود و نمی توان همه را به تصوف نسبت داد.
همچنین بخوانید: واکنش سلطان ولد(پسر مولوی) به شیعه شدن الجایتو (سلطان محمد خدابنده)
اما از نظر منطقی هم این استدلال درست نیست که تصوف پل ارتباطی برای نیل به تشیع است. زیرا:
مهم ترین نقطه جذب و جذابیت تشیع، اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام هستند. یک مسلمان سنی مذهب، برای درک معارف و علوم و مناقب امامان شیعه علیهم السلام ممکن است به تشیع تمایل پیدا کند اما یک مسلمان صوفی مذهب، به او خواهد گفت تو هرچه از اهل بیت و امامان می خواهی، در طریقت سنی ما می توانی به دست آوری چه اینکه اساسا علوم و میراث و معارف اهل بیت علیهم السلام سینه به سینه به ما رسیده است و اتفاقا گنجینه های معرفتی اهل بیت علیهم السلام نزد ماست و نه شیعه.
پس مسلمان اهل سنت، می تواند در همان مذهب آبا و اجدادی خود مانده و در عین حال به گمان خود، اهل بیت را هم داشته باشد.
در پایان باید خاطر نشان کرد، یکی از آسیب های مهمی که مطلق تصوف اهل سنت برای ما دارد، آسیب های اعتقادی-معرفتی است. بدو پیدایش تصوف و رشد آن در دامن اهل سنت بوده است اما از حوالی قرن ششم و هفتم، با رویکرد تساهلی برخی از شیعیان مانند سید حیدر آملی، به تدریج تعالیم و آموزه های صوفیه وارد تشیع شد و امروزه بخش مهمی از آنچه به عنوان عرفان اهل بیت و عرفان شیعی یاد می شود، در واقع از مبانی و افکار و اصول نظری همین صوفیان اهل سنت است و نسبتی با معارف اصیل اهل بیت علیهم السلام ندارد. پس در مواجهه با تصوف اهل سنت، دست کم باید نسبت به حراست و حفاظت از میراث معنوی امامان شیعه علیهم السلام دقت بیشتری داشت و از خلط و التقاط آن با افکار صوفیان اهل سنت جلوگیری کرد.
دکتر سوری در انتهای نشست به دلیل ضیق وقت و عدم امکان حضورشان در جلسه، در چند جمله کوتاه و با تشکر از استاد موسوی، افزود که نمی توان از این سخنان، نتائجی که استاد موسوی بیان نمود را گرفت. و پس از ایشان، جلسه با پرسش و پاسخ میان حضار و سایر اساتید تا پایان وقت ادامه یافت.
[1] سیر اعلام البلا، ج14، ص 81
[2] فضل الله بن روزبهان خنجی، مهمان نامه بخارا، همان، ص43
[3] . مناقب العارفين، ج2، ص: 860