پیشنهادی:

آیا روز عاشورا، روز شادی و فرح است؟ پاسخی به مقاله آقای محمدحسن وکیلی

پاسخی به مقاله محمد حسن وکیلی با عنوان: عاشورا روز حزن یا سرور سیدالشهداء علیه السلام

 

فهرست

مقدمه

برداشت های ناصحیح از روایات و نصوص دینی

شادی و سرور سیدالشهدا علیه السلام در روز عاشورا

مقام انسان کامل و مقام امام معصوم علیه السلام و لقاء خداوند از منظر صوفیه

شادی و سرور امام حسین علیه السلام در زیارات

اسارت و فرار در بیابان و سوختن خیمه‌ها، همه نعمت و رحمت و از بعدی موجب سرور است

حضرت زینب علیها سلام فرمودند : ما رأیت الا جمیلا

سرور اصحاب در شب عاشورا و پیش از وقایع و جنایت ها

عزادران غافل هستند

علت عزاداری شیعیان

مبنای کلامی و اعتقادی صوفیه در نفی عزاداری

مغالطه در تعمیم شرایط یک موضوع به موضوعات دیگر

نفی عزاداری به علت قرار گرفتن در برخی منازل سلوکی است

استناد به روایتی دیگر در آرام کردن اصبغ بن نباته

نتیجه گیری

 

مقدمه

در مطالب پیشین به دیدگاه برخی سران صوفیه درباره عزاداری امام حسین علیه السلام به صورت تفصیلی پرداخته شد.(ر ک به: نگاه مولوی و شمس تبریزی به عزاداری امام حسین علیه السلام و واقعه کربلا) برای نمونه بیان شد که مولوی واقعه عاشورا را صرفا یک حادثه ی تاریخی می داند که اساسا دوران آن گذشته و امروز دیگر سخن از یزید نیست. مولوی می گوید کسانی که عمری برای امام حسین علیه السلام عزاداری کرده اند در خواب غفلت به سر برده اند و حقیقت عاشورا را نفهمیده اند و روز عاشورا، روز جشن و شادی است[۱]. شمس تبریزى (استاد مولوی) نیز گریه بر خاندان عصمت و طهارت را به استهزا می گیرد.[۲]

عبدالقادر گیلانی (قطب اعظم و سرسلسله فرقه صوفیه قادریه) درباره عزاداری در روز عاشورا همین باور را ابراز کرده است؛ عبدالقادر گیلانی در صدد پاسخ به اشکالِ شیعیان بر اهل تسنن درباره روزه روز عاشورا و سرور این روز بر می آید و می گوید: «قومی (شیعیان) به روزه گرفتن و بزرگداشت روز عاشورا ایراد گرفته اند و گمان کرده اند به خاطر قتل امام حسین رضی الله عنه در این روز، روزه گرفتن جایز نیست و گفته اند به خاطر شهادت ایشان باید در این روز هر ساله عزاداری کرد و طعنه می زنند که شما این روز را روز فرح و شادی قرار می دهید… کسی که قائل به این حرف باشد خطا کار است و مذهبش قبیح است زیرا خداوند خواسته است به خاطر قرار دادن شهادت سبط نبی صلوات الله علیه [و آله] و سلم در این روز مبارک بر مقام ایشان بیفزاید و او را به مقام خلفای راشدین برساند[۳]» همچنین بیان شد که با توجه به تعلیقات اساتیدی مانند بدیع الزمان فروزانفر، اشعاری چون کجائید ای شهیدان خدائید از مولوی نیست و در نسخ معتبر خطی قونیه و … وجود ندارد.[۴]

و در مطلب دیگری از سید محمد حسین حسینی تهرانی نقل شد که سید هاشم حداد با استناد به اشعار مولوی عزادارن را غافل خطاب می نموده و روز عاشورا را روز شادمانی و سرور می دانسته است. سید محمد حسین حسینی تهران در کتاب روح مجرد در این باره می نویسد:

«در تمام دهه عزاداری، حال حضرت[سیدهاشم] حداد بسیار منقلب بود. چهره سرخ میشد و چشمان درخشان ونورانی؛ حال حزن و اندوه در ایشان دیده نمیشد؛ سراسر ابتهاج و مسرت بود. میفرمود: چقدر مردم غافلند که برای این شهید جانباخته غصه میخورند و ماتم و اندوه بپا می دارند… تحقیقاً روز شادی و مسرّت اهل بیت (علیهم السلام) است»[۵]

اما آقای وکیلی که از صوفیان حوزوی و مدافعان سرسخت آنان است در مطلبی مفصل، تلاش نموده تا به این اشکالات پاسخ دهد و تخطئه عزاداری امام حسین علیه السلام توسط برخی از عرفا و صوفیه را توجیه و تطهیر نماید. او ابتدا واقعه عاشورا را واقعه ای دو بعدی معرفی می کند که یک بعد آن مسرت بخش و بعد دیگر آن حزن آور است. سپس با تمسک به برخی مطالب بی سند و تحریف معانی برخی روایات، همچنین نتیجه گیری نادرست و مغالطه آمیز از مطالبی دیگر، سعی می کند تا سرور در روز عاشورا را در کنار عزاداری توجیه نماید و بلکه آن را در جایگاه والاتری قرار دهد. او همچنین مدعی می شود که مصائبی چون آتش زدن خیمه ها و کتک خوردن اهل بیت امام حسین علیه السلام و…، رحمت و نعمت است. او عملا با تنزل مقامات ائمه معصومین علیهم السلام تلاش می کند تا سخنان اولیای صوفیه را توجیه کنید که این ناشی از قصور معرفت و درک عارفان صوفی مسلک نسبت به ائمه هدی علیهم السلام است. در این نوشتار، ادعاهای جناب وکیلی نقل و سپس نقد و بررسی می گردد.

برداشت های ناصحیح از روایات و نصوص دینی

آقای وکیلی می نویسد: «واقعه عاشورا یک واقعه دو بعدی است. در روایات أئمه علیهم السلام فرموده‌اند: یفرحون لفرحنا و یحزنون لحزننا»

نویسنده روایاتی را در ادامه ذکر می کند و

ادامه مطلب

فلسفه مادر سکولاریسم؛ همترازی عقل با وحی و نبوت

معنای عام سکولاریسم «انقطاع از دین و هدایت آسمانی» است اما چیزی که مورد غفلت قرار گرفته سکولاریسم معرفتی است که مادر همه سکولاریته ها به شمار می رود.

سکولاریسم معرفتی به این معناست که معتقد باشیم بدون ارتباط با خداوند و وحی می توانیم به حقایق عالم و معارفی که برای سعادت مادی و معنوی و هدایت انسان لازم است، با عقل و اندیشه مستقل و خود بنیاد، دست پیدا کنیم که معنای ضمنی و التزامی این حرف این است که نیازی به بعثت انبیاء و ارسال رسل برای کسب معارف وجود ندارد.

فلسفه یونان مدعایی جز این ندارد و از آغاز تا انتها در پی رسیدن به معارف و حقایق عالم با ذهن و فکر آدمی است و البته دلیل خطاهای فاحش و رودررویی اش با آموزه های عقلانی و وحیانی همین خودبنیادی بوده است که در این مباحث به تدریج به آن خواهیم پرداخت.

امروز که وارد نقد متن فلسفه شده ایم، از نقد «تعریف فلسفه» آغاز می کنیم که به وضوح بیانگر ماهیت خودبنیاد و سکولار این مکتب و مرام است.
برای فلسفه چند تعریف ارائه شده که دو تعریف مشهور آن عبارت است:

ـ «فلسفه‌، همانند شدن‌ جهان‌ ذهنی‌ و عقل‌ آدمی‌ با جهان‌ عینی‌ و خارجی‌ است»‌. (مطهری‌، مرتضی‌، آشنایی‌ با علوم‌ اسلامی‌ (منطق‌، فلسفه‌) ص ۴۱۴)
ـ «فلسفه‌، تلاشی‌ است‌ عقلانی‌ برای‌ بیرون‌ آمدن‌ نفس‌ آدمی‌ از قوه‌ و نقص‌ به‌ سوی‌ فعلیت‌ و کمال‌ در دو جهت‌ علم‌ و عمل»‌. (همان)

همان گونه که ملاحظه می کنید در تعریف اول، فلسفه مدعی فهم همه حقایق عالم تا جایی است که چون آینه همه آنها را در وجود و ذهن آدمی منعکس کند و در تعریف دوم هم مدعی به کمال رساندن انسان در دو بعد علم و عمل است که در هر دو تعریف، سخنی از منبع معرفتی ای جز اندیشه و عقل مستقل آدمی نیست.

به عبارت دیگر فیلسوفان بر این گمانند که با فکر مستقل که عبارت است از کنار هم قرار دادن بدیهیات عقلی می توان همه مرزهای علم را در نوردید و انسان و جامعه ای دانا و سعادتمند ایجاد کرد. در فلسفه به اصطلاح اسلامی تاکید می شود که ما بر خلاف متکلمان که به سراغ منابع و متون دینی می روند و متعهد به دفاع و اثبات آموزه های دینی هستند، چنین تعهدی نداشته بلکه از هر گونه تعهدی جز تعهد به دلیل و برهان (یعنی یافته های مستقل فکری شان) رها هستیم و گاه متکلمان را هم به اتهام مقلد بودن می نوازند.

به مطلبی که فیاض لاهیجی (م ۱۰۷۲) داماد ملاصدرا در کتاب گوهر مراد در باره تفاوت فلسفه با کلام نوشته، توجه فرمایید:
«فرق میان کلام و حکمت[فلسفه]، آن است که چون دانسته شد که عقل را در تحصیل معارف الهى و سایر مسائل عقلیّه، استقلال تمام حاصل است و توقّفى در این امور به ثبوت شریعت ندارد، پس تحصیل معارف حقیقیّه و اثبات احکام یقینیّه براى اعیان موجودات، بر نهجى که موافق نفس الأمر بوده باشد، از راه دلایل و براهین عقلیّه صرفه که منتهى شود به بدیهیّات که هیچ عقلى را در قبول آن توقفى و ایستادگى نباشد، بى آنکه موافقت یا مخالفت وضعى از اوضاع یا ملّتى از ملل[شریعتی از شرایع] را در آن مدخلى بود و تأثیرى باشد، طریقه حکما[فلاسفه] بود و علم حاصل شده به این طریق را در اصطلاح علماء، علم حکمت[فلسفه] گویند» (گوهر مراد، ص: ۴۱)

البته لاهیجی در ادامه افزوده:
«و لا محاله موافق شرایع حقّه باشد، چه حقیقت شریعت در نفس الأمر به برهان عقلى محقّق است، امّا این موافقت را در اثبات مسأله حِکمى مدخلیّتى نباشد و ثبوت وى موقوف بر آن نبود. و اگر احیانا مخالفتى میان مسأله حِکمى که به برهان صحیح ثابت شده و قاعده شرعى ظاهر شود، تأویل قاعده شرعى واجب بود.»

می بینیم که جناب لاهیجی به خودبنیادی فلسفه در فهم معارف و حقایق هستی و عالم تصریح کرده و گفته برای فیلسوف و اهل فلسفه هم اصلا مطرح نیست که مطالب و یافته هایشان با دین و شریعت مطابق است یا نیست. حتی اگر با دلایل فلسفی به حقانیت دین و مذهبی پی برده باشند، باز لزومی در انطباق یافته های خود با آموزه های دینی نمی بینند. در حالی که این خود خلاف عقل است. چگونه با عقل دریافته اند که مکتبی از ناحیه خداوند است و آموزه های آن مطابق با حق و حقیقت، اما در تقابل میان آموزه های راستین دین و افکار خود، اصالت را به تفکرات و یافته های ذهن خود می دهند؟

البته این که لاهیجی گفته دستاوردهای دستگاه های فلسفی رایج، حتما با

ادامه مطلب

آیا دین نیازمند فلسفه یونانی است؟ قیاس فلسفه با فقه و اصول، مع الفارق است

مقصود از فلسفه در این سئوال نه تعقل و عقلانیت است و نه استدلال و دلیل آوری و نه مقصود مجموعه ای از گزاره های عقلانی غیر تعبدی، چرا که همه اینها در متن دین وجود دارد و دین، صادق ترین مدافع و مروج چنین عقلانیتی است. اساسا مترادف انگاشتن فلسفه با تعقل و عقلانیت یک سوء تفاهم از ناحیه فیلسوفان و شاید هم یک پیشدستی رندانه از سوی آنان برای مقهور کردن مخالفان بوده است.

البته می توان گفت، فلسفه حاوی استدلال است اما باید دانست که استدلال اعم از عقلانیت است؛ یعنی ممکن است استدلالی عقلانی و با صورت و مواد صحیح باشد و نیز ممکن است استدلالی غلط و فاسد باشد. همان گونه که می بینیم کمتر فرقه ای، عاری از استدلال و صغری و کبری چیدن است، اما مهم، صحت این استدلالها است که بسیاری فاقد چنین صحتی است.

پس مقصود از فلسفه در این سئوال چیست؟

مقصود مکتب و مدرسه ای است که از یونان وارد جهان اسلام شده و معلمان و بانیان نامدار آن ارسطو و افلاطون است. و اولین مروجان آن در جهان اسلام، دستگاه اموی و عباسی و معلمان آن کسانی چون اسحاق کندی، فارابی، ابن سینا و در ادامه ملاصدرا و اهالی مدرسه حکمت متعالیه اند. و باید این نکته را اضافه کنیم که مهمترین مزیت این فلسفه از نظر فیلسوفان مسلمان این است که الهیات استدلالی و مشخصا خداشناسی عقلی را به ما می آموزد.

آیا نیازی به ترجمه این فلسفه و انتقال آن به جهان اسلام بود؟

عده ای می گویند آری، ما نیازمند چنین فلسفه ای بودیم و هستیم. اما در توضیح این چرایی حرف های مختلفی وجود دارد که در ادامه خواهیم گفت هیچ کدام موجّه نیست:

الف: عده ای می گویند فلسفه حاوی مطالبی عقلانی است و دین نه تنها مخالف عقلانیت نیست بلکه توصیه کننده بدان است. مانند آیاتی چون افلاتعقلون. بنا بر این اخذ فلسفه از یونان، عمل به دستور دین در باب ضرورت تعقل است.

سئوال: عقلانیتی که فلسفه یونانی در باب الهیات و مشخصا معرفت الله به ما آموزد (با فرض عقلانی بودن آن)، آیا دین و متون دینی اعم از قرآن و حدیث، واجد آن بوده اند یا فاقد آن؟ اگر بگویند واجد آن بوده است، پرسش بعدی این خواهد بود که

ادامه مطلب

مخالفان فلسفه و عرفان صوفیانه چه جایگزینی را برای آن معرفی می کنند؟

جایگزین فلسفه یونانی چیست؟

پرسش دیگری که با منتقدان و مخالفان فلسفه و عرفان مصطلح مطرح می شود این است که حرف ایجابی و جایگزین شما برای فلسفه و عرفان چیست؟

پاسخ روشن است: کلام عقلی و وحیانی شیعه که بزرگان و متکلمان شیعه مانند مفید و سید مرتضی و طوسی و حلی و فاضل مقداد و دیگران آثار متعددی در موضوع خداشناسی استدلالی و دیگر اصول عقاید نوشته اند که اکنون به معرفی آنها خواهم پرداخت.

اما پیش از آن باید بگویم که ما به عنوان یک مسلمان و شیعه پیرو اهل بیت علیهم السلام قبل از هر چیز باید به قرآن و روایات معتبر اهل بیت مراجعه کنیم که منبع انحصاری معارف عقلی و تعبدی دین هستند. بدون شک اگر دانش پژوهی و طلبه ای قبل از هر چیز با قرآن همراه با روایات اهل بیت مانوس شود و در آیات الهی و روایات تدبر و تعقل کند و حلاوت معارف ناب وحیانی را بچشد، به سراغ دیگران نخواهد رفت.

متاسفانه عواملی از جمله همین فلسفه و عرفان یونانی حجاب جویندگان و علاقه مندان به موضوعات و مباحث الهیاتی برای مراجعه به کتاب و سنت بوده است و ای بسا طلبه و دانش پژوهی متون متعدد فلسفی و عرفانی را روزها و ماهها و سالها نزد استاد خوانده باشد اما یک بار هم با تامل و تدبر کتاب الهی را که تبیان کل شی در امر هدایت نظری و عملی است، مرور و مطالعه نکرده باشد و همین معامله نیز با روایات اهل بیت علیهم السلام می شود.

واقعا چگونه می توانیم مدعی شناخت توحید حقیقی و الهیات دانی شویم بدون آن که کتاب گرانقدر توحید شیخ صدوق را که جامع آموزه ها و معارف توحیدی اهل بیت است، نخوانده و در روایات آن تامل و تفکر نکرده باشیم. اما به جای آن سالها متون فلسفی ارسطو و افلاطون و افلوطین و ابن سینا و ملاصدرا و ابن عربی و … را زیر و رو کرده باشیم.

پس اولین جایگزین برای فلسفه و عرفان مصطلح کتاب خداوند و قرآن عظیم است که بخشی عظیم از آیات آن به موضوع خداشناسی و اصول عقاید پرداخته و با براهینی چون صنع و حدوث و نظم و تمانع بر اثبات و یگانگی خداوند استدلال کرده است و دومین جایگزین، روایات توحیدی و عقایدی اهل بیت علیهم السلام است که در کتبی چون کافی و توحید صدوق و بحار الانوار منعکس و دسته بندی و موضوع بندی شده است.

پس از کتاب خداوند و سنت عترت معصوم باید به سراغ کتب کلامی بزرگان شیعه برویم که تاکنون دهها اثر در موضوع عقاید استدلالی تالیف کرده اند که بنده به گزیده ای از آنها در زیر اشاره می کنم:

۱. النکت الاعتقادیه شیخ مفید (متوفی ۴۱۳ )
۲. الاقتصاد فیما یتعلق بالعباد شیخ طوسی (متوفی۴۶۰)
۳. جمل العلم و العمل سید مرتضی (متوفی۴۳۶)
۴. الذخیره فی علم الکلام، سید مرتضی
۵. تقریب المعارف، ابوالصلاح الحلبی (متوفی۴۴۷)
۶. المسلک فی اصول الدین، محقق حلی (متوفی ۶۷۶ )
۷. قواعد المرام فی علم الکلام، ابن میثم بحرانی (متوفی ۶۹۹)
۸. کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، علامه حلی (متوفی۷۲۶ )
۹. نهایه المرام فی علم الکلام، ۳ جلد، علامه حلی (متوفی ۷۲۶)
۱۰. عجاله المعرفه فی اصول الدین، قطب الدین راوندی (قرن ۷ )
۱۱. الاعتماد فی شرح واجب الاعتقاد، فاضل مقداد (متوفی ۸۷۶ )
۱۲. الانوارالجلالیه فی شرح فصول النصیریه، فاضل مقداد (متوفی ۸۷۶)
۱۳. اربع رسائل، شهید اول (متوفی ۸۷۷ )
۱۴. حق الیقین، علامه مجلسی ۲ جلد (متوفی ۱۱۱۱)
۱۵. العقاید الجعفریه، کاشف الغطاء (متوفی ۱۲۲۸)
۱۶. البراهین القاطعه فی شرح تجرید العقائد الساطعه، محمد جعفر استر آبادى (متوفی۱۲۶۳ )
۱۷. کفایه الموحدین، طبرسی نوری (متوفی ۱۳۱۷)
۱۸. هدایه الامه الی معارف الائمه، شیخ محمد جواد خراسانی (متوفی ۱۳۹۷)

و در میان معاصرین و زندگان می توان به آثار اساتیدی چون

ادامه مطلب

آیا مخالفت با فلسفه، اخباری گری است؟ دیدگاه ما درباره منطق چیست؟

آیا اخباریون از مخالفان و منتقدان فلسفه بوده اند؟ (کوتاه نگاشت هایی درباره فلسفه و عرفان)

از جمله سخنانی که مدافعان فلسفه یونانی در برابر منتقدان و مخالفان آن می گویند، این است که مخالفت با فلسفه نوعی اخباری گری است و یا این که این اخباری ها هستند که با فلسفه مخالفند.

برای پاسخ به این واکنش دفاعی غلط اهل فلسفه، باید ابتداء توضیحی بسیار مختصر در باره اخباری گری بدهیم:

۱. اخباری گری جریانی بود که در قرن یازدهم هجری توسط عالمی شیعی به نام محمد امین استرآبادی (متوفی ۱۰۳۳ یا ۱۰۳۶ هجری، قمری) بنیاد گذاشته شد و خطی متفاوت را در عرصه فقاهت و استنباط احکام در برابر مجتهدان و روند جاری فقهی و اجتهادی حوزه های علمیه دنبال کرد.

به عبارت دیگر نزاع بین اخباری ها با اصولی ها نزاعی کلامی و عقایدی نبود بلکه مربوط به شیوه استنباط احکام فقهی بود. مثلا اخباری ها حجیت عقل در امور اعتقادی و نیز حسن و قبح عقلی را (بر خلاف جریان اشاعره در اهل سنت) قبول داشتند اما معتقد بودند عقل نمی تواند در زمینه فهم و استنباط احکام شرعی دخالت کند. در مقابل اصولی ها معتقد بودند در مواردی که عقل، حکمی واضح و قطعی در مساله ای فقهی دارد، این حکم حجت است و فقیه می تواند به آن استناد کند.

به اعتقاد ما منطق اخباری ها در برابر منطق اصولیون کاملا ضعیف و در مواردی قطعا باطل بود و مرحوم وحید بهبهانی (م ۱۲۰۵ قمری) با مجاهدتهای علمی ای که کرد توانست این جریان ضعیف و سست فقهی را به محاق ببرد و از تسلط آنها بر حوزه های علمیه جلوگیری کند. (علاقه مندان برای مطالعه بیشتر به این لینکها مراجعه کنند:

http://yon.ir/wBQUm — http://yon.ir/bcqqv — http://yon.ir/MlmFA

با این توضیح باید بگوییم که چون نزاع و اختلاف بین موافقان فلسفه و مخالفان آن عقیدتی و عمدتا مربوط به اصول دین و در راس همه مساله توحید و خداشناسی است، پس این نزاع و صف بندی اساسا ربطی به نزاع بین اصولیان و اخباریان ندارد. و اهل فلسفه در واقع با نوعی رندی می خواهند فضای منفی علیه جریان اخباری را به جبهه مخالفان فلسفه منتقل کنند.

۲. این ادعا که تنها اخباری ها مخالف فلسفه هستند نیز آشکارا ادعایی باطل است چرا که اولین منتقد و ردیه نویس علیه فلسفه یونان و ارسطو، هشام بن حکم متکلم زبردست و شاگرد جوان امام صادق علیه السلام بود و پس از او فضل بن شاذان شاگرد امام رضا علیه السلام و در دوران غیبت عمده ترین مخالفان فلسفه، متکلمان شیعی و فقیهان اصولی ای مانند

ادامه مطلب

مناظره آقایان مهدی نصیری و خسروپناه پیرامون عبارت انسان کامل

در یکی از شبکه های اجتماعی (تلگرام) مطالبی مناظره گونه بین استاد مهدی نصیری و حجت الاسلام خسروپناه پیرامون عبارت انسان کامل و کاربرد آن برای علمای بزرگوار شیعه رد و بدل شد که شما را به مطالعه آن دعوت می کنیم.

استعمال عبارت انسان کامل توسط یعقوبی قائنی برای مقام معظم رهبری

چندی پیش حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه تصویری از دیدار خود با آقای یعقوبی قائنی را به همراه مطلبی با عبارات زیر در فضای مجازی منتشر نمود:

«امشب در محضر حاج آقا یعقوبی قاینی… در مشهدالرضا رسیدیم وی در جمع همگان فرمودند: ایشان (مقام معظم رهبری) یک پارچه نور است وی در جلسات متعدد فرمودند: ایشان انسان کامل است.»

نکته مهم: آقای یعقوبی قائنی یکی از عارفان صوفی مسلک است که گرایشات صوفیانه وی بسیار غلیظ و شدید می باشد. او در حالی که در قید حیات است کتابی در وصف خود و بیان کرامات، تصرفات و عنایات خودش! تالیف نموده و در آن به کرات، مقاماتی خیالی برای خویش متصور شده است! با توجه به حجم کتاب، انحرافات موجود در آن به راحتی قابل احصاء نیست و ان شاء الله در مطالب جداگانه به آنها پرداخته خواهد شد.

پاسخ مهدی نصیری به مطلبی که خسروپناه از یعقوبی قائنی نقل کرد

مهدی نصیری در واکنش به نقل قول خسروپناه از سید حسین یعقوبی قائنی مبنی بر اینکه «رهبر معظم انقلاب انسان کامل است» نوشت:

اصطلاح انسان کامل از

ادامه مطلب

گفتگوی مهدی نصیری با مهرنامه: اسلام شناسی معاصر ، یونان زده و تجدد زده است

مهدی نصیری در گفتگو با شماره جدید مهرنامه: اسلام شناسی معاصر یونان زده و تجدد زده است

 

مطلب زیر گفتگوی نشریه مهرنامه به مهدی نصیری به مناسبت سالگرد شهادت استاد مطهری است که متن آن را از نظر می کذرانید:

 

عنوان فیلسوف برای مطهری قدح اوست و نه مدح

* جامعه ما مرحوم استاد مرتضی مطهری را در کلیشه هایی نظیر ایدئولوژی، فلسفه، عرفان و فقه شناسایی می کند. به عنوان پرسش نخست بفرمائید شما شهید مطهری را به عنوان ایدئولوگ، فیلسوف، عارف و فقیه می شناسید یا اینکه توصیف دیگری برای شان علمی و اجتماعی ایشان سراغ دارید؟

 

نصیری: از آنجا که شهید مطهری (رحمه الله) را عالمی دینی و شیعی می دانم که

ادامه مطلب

گفتگوی مهرنامه با مهدی نصیری پیرامون اظهار نظر آیت الله سیستانی درباره فلسفه ملاصدرا

گفتگوی مهر نامه با مهدی نصیری پیرامون اظهار نظر آیت الله سیستانی درباره فلسفه ملاصدرا

در پی انتشار اظهار نظر تازه آیت الله سیستانی در باره فلسفه ملاصدرا در دیدار با دکتر احمدی رییس سازمان سمت و اظهار نظر آقای احمدی در باره نظر آیت الله سیستانی، نشریه مهرنامه در گفتگو با مهدی نصیری نظر وی را در این باره جویا شد که متن این گفتگو را در زیر از نظر می گذرانید.

1- حضرت آیت الله سیستانی در دیدار حجت الاسلام و المسلمین احمدی رئیس موسسه سمت – به نقل از خود آقای احمدی

ادامه مطلب

دانلود نرم افزار موبایل کتاب فلسفه از منظر قرآن و عترت علیهم السلام – مهدی نصیری

دانلود نرم افزار موبایل کتاب فلسفه از منظر قرآن و عترت علیهم السلام به قلم استاد مهدی نصیری – فرمت جاوا و آندروید

بخشی از مقدمه این کتاب :

همزمان‌ با ورود فلسفه‌ یونانی‌ به‌ عالم‌ اسلامی‌ ـ که‌ از دوران‌ بنی‌امیه‌ آغاز و در دوران‌ مأمون‌ عباسی‌ با تأسیس‌ بیت‌الحکمه به‌ سامان‌ و گسترش‌ رسید ـ بحث‌ و جدل‌ مسلمانان‌ و به‌ویژه‌ شیعیان‌ با ناشران‌ و باورمندان‌ به‌ مباحث‌ و مبانی‌ فلسفی‌ نیز آغاز شد. کتب‌ رجالی‌، انتشار رساله‌ای‌ را با عنوان‌ رد بر ارسطو، به‌ قلم‌ صحابی‌ مشهور و برجسته‌ امام‌ صادق علیه السلام، هشام‌ بن‌ حکم‌، گزارش‌ کرده‌اند،[۱] ضمن‌ آنکه‌ بسیاری‌ از احادیث‌ و روایات‌ صادره‌ از ائمه‌ معصومین علیهم السلام ناظر به‌ رد و یا پاسخ‌ به‌ مبنا و عقیده ای‌ فلسفی‌ است. [۲]

 

علم‌ کلام‌ اساساً در میان‌ مسلمانان‌ به‌ منظور پاسخ‌ به‌ شبهاتی‌ شکل‌ گرفت‌ که‌ عمدتاً از سوی‌ عقاید و مبانی‌ فلسفی‌ متوجه‌ عقاید اسلامی‌ شده‌ بود، اگرچه‌ بعدها برخی‌ از متکلمان‌، کم‌ و بیش‌ از پاره‌ای‌ مباحث‌ فلسفی‌ تأثیر پذیرفته‌ و کلامشان‌ رنگ‌ فلسفی‌ به‌ خود گرفت.

 

باری‌، جدال‌ بین‌ دین‌ و فلسفه‌ همچنان‌ ادامه‌ یافته‌ است‌ که‌ البته‌ با گرایش‌ گروهی‌ از عالمان‌ دینی‌ و بویژه‌ شیعی‌ به‌ فلسفه‌ در چند قرن‌ اخیر، این‌ منازعه‌ و مجادله‌، ابعادی‌ گسترده‌ و بعضاً پیچیده‌ به‌ خود گرفته‌ است‌.. البته‌ ظرف‌ چند دهه اخیر با تلاش‌های‌ صورت‌ گرفته‌ در جهت‌ ترویج‌ فلسفه‌ به‌ خصوص‌ فلسفه‌ صدرایی‌ در کشورمان‌ از سوی‌ بعضی‌

ادامه مطلب

رجال زدگی در عرصه دین و معرفت ، ضد تحقیق و اجتهاد است

رجال زدگی در عرصه دین و معرفت ، ضد تحقیق و اجتهاد است

 

حال اگر کسانی در روزگار ما در صدد باشند که آرای برخی از عالمان صاحب نام را به مثابه نظراتی خدشه ناپذیر و غیر قابل بحث و گفتگو قلمداد کنند و هر کسی را که به این حریم نزدیک شود، در تنگناهای تبلیغی و سیاسی قرار دهند، بدون شک تحجری خطرناک و بدعتی تحقیق سوز است.

 

فضای رسانه ای کشور ظرف یکی دو سال اخیر حاوی گفتگوها و چالش های متعدد شفاهی و کتبی پیرامون مخالفت و موافقت با فلسفه و عرفان مصطلح بوده است. این امر گر چه برای عده ای ناخوشایند بوده است اما عده ای دیگر از این مباحث استقبال کرده و طرح چنین گفتگوهایی را در فضای راکد و بی نشاط فکری و نظری کنونی مایه تحرک دانسته و به فال نیک گرفته اند.

 

در واکنش های موافقان و مدافعان فلسفه و عرفان نکته ای بسی چشمگیر می نماید و آن استناد به نام و گفته برخی از بزرگان و صاحب نامان و رجال مشهور و اغلب محترم در اثبات حقانیت فلسفه و عرفان است و این در حالی است که اهالی فلسفه و عرفان هر گاه پای استناد به احادیث و روایات اهل بیت علیهم السلام در رد مبانی فلسفی و عرفانی به میان می آید، اغلب بی درنگ با طرح این مساله که مباحث فلسفی تعبدی نیست و مبتنی بر استدلال و تعقل است باب هر گونه استناد به روایات و احادیث را مسدود کرده و با قیافه ای کاملا حق به جانب خویش را نشسته بر مسند تحقیق و برهان می انگارند.

 

این نحوه برخورد مدعیان تحقیق و تعقل و استدلالِ مدافع فلسفه و عرفان که عده ای از رجال را در مسند و مصدر

ادامه مطلب

خروج از نسخه موبایل