پیشنهادی:

مقاله اعتبارسنجی حدیث عنوان بصری (سید جمال حسینی-علی عادل زاده)

مدیر سایت
97

مقاله اعتبارسنجی حدیث عنوان بصری (فصلنامه تخصصی کلام و ادیان، دوره 4، شماره 2، شماره پیاپی 8، دی 1401، صفحه 57-80) سید جمال حسینی [1] – علی عادل زاده [2][3]

چکیده

حدیث عنوان بصری در سده‌های اخیر شهرت یافته و در عرفان و اخلاق مورد توجّه قرار گرفته است. این حدیث نخستین بار در قرن ششم هجری قمری در مشکاة الأنوار علی بن حسن طبرسی و سپس در آثار شهید اول و شهید ثانی به صورت مرسل روایت شده است. عنوان بصری به کلّی ناشناس است و حتّی نام‌گذاری به «عنوان» در تاریخ عرب و اسلام، نادر است. در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده می‌شود؛ با این وجود همین اطلاعات اندک نیز با دانسته‌های تاریخی مانند طبقه، محل زندگی و جایگاه امام صادق (ع) سازگار نیست. برخی فقراتِ حدیث، در منابع متقدّم‌تر به افراد دیگری نسبت داده شده است. وجود اصطلاحات متأخّر، استناد به روایتی نبوی که در بوم حدیثی مدینه شناخته‌شده نبوده است، وجود الفاظ، اصطلاحات، مضامین و قالب‌های صوفیانه از دیگر مشکلاتی است که اصالتِ حدیث را تضعیف می‌کند. با نظر به مجموع شواهد سندی و متنی، اعتبار حدیث و صدور آن از امام صادق (ع) قابل دفاع نیست و به احتمال زیاد ریشه در فضایی صوفیانه دارد.

واژگان کلیدی: عنوان بصری، مشکاة الانوار طبرسی، احادیث صوفیه، اعتبارسنجی، فقه الحدیث

مقدمه

یکی از مشهورترین احادیث در ادبیاتِ مذهبی متأخّر، روایت «عنوان بصری» است. در این روایت، ابوعبدالله عنوان بصری که هنگام گزارش، پیرمردی نود و چهار ساله بوده، می‌گوید سال‌ها نزد مالک بن انس (93-179ق) رفت و آمد داشته و سپس به حضورِ امام صادق (ع) (83-148ق) مشرّف شده است. امام صادق (ع) در دیدار نخست، او را به شاگردی نپذیرفتند. عنوان نیز در مسجد النبیّ (ص) به دعا و زاری پرداخت و بار دیگر به خدمتِ امام (ع) رسید. امام (ع) این بار، مجموعه‌ای از تعالیم اخلاقی و عرفانی را به او عرضه کردند.[4]

این حدیث نخستین بار در کتابِ مشکاة الأنوار نوشته علی بن الحسن الطبرسی، نوه فضل بن الحسن الطبرسی (م548ق) روایت شده است. شهید اول محمّد بن مکّی (م786ق)[5] و شهید ثانی زین الدین بن علی (م966ق)[6] با نقل این حدیث به شهرت آن دامن زده‌اند. از قرن یازدهم به بعد با انتقالِ این حدیث به مجامع حدیثی مانندِ بحار الأنوار[7] و وسائل الشیعة[8] و بعدها مستدرک الوسائل[9] بر شهرت آن افزوده شد. با توجه به این پیشینه، این ادّعا که «متجاوز از يك‌هزار و دويست سال است كه حديث عنوان بصري مورد توجّه خاصّ بزرگان اهل معرفت بوده»[10] ادعایی نادرست است.

حدیث عنوان بصری به جهتِ محتوای اخلاقی و عرفانی‌اش، بیش از همه با استقبالِ اهل عرفان، مواجه شده است؛ مانند: قاضی نورالله شوشتری (956-1019ق)[11]، شیخ بهائی (م 1031ق)[12]، راز شيرازى (م ‏1286ق)[13]، میرزا جواد ملکی تبریزی (م 1343ق)[14] و… . بیشتر شدنِ اقبال معاصران به این حدیث، شاید تا حدّی مرهون روشِ سید علی قاضی (م 1366ق) باشد که «روايت عنوان بصرى را دستور مي‌دادند به شاگردان و تلامذه و مريدان سير و سلوك إلى الله تا آن را بنويسند و بدان عمل كنند … شاگردان خود را بدون التزام به مضمون اين روايت نمى‏پذيرفته‏اند.»[15]

سيّد محمّدحسين طهراني (م 1416ق) معتقد است: «روايت عنوان بصرى حقّاً بايد در شرح و تفصيل آن كتابها نوشته شود.»[16]در راستای همین توصیه، فرزند او سید محمدمحسن طهرانی (م 1440ق)، شرحی مفصل بر این حدیث با نام «اسرار ملکوت» در سه جلد منتشر کرده است. همچنین پیرو تأکیدِ محمداسماعیل دولابی (م 1381ش) بر این حدیث، شاگردش مهدی طیب، شرحی بر این حدیث با عنوان «حدیث دوست» نوشته است.

از دیگر شروح این حدیث، کتاب «شرح حدیث عنوان بصری: بندگی حقیقی و حقیقت علم» اثر محمد باقر تحریری است. شروح دیگر بر این حدیث در مقاله «کتابشناسی توصیفی شروح حدیث عنوان بصری» معرّفی شده‌اند.[17] برخی دیگر از مقالات منتشرشده درباره این حدیث عبارت‌اند از:

  • «نکاتی درباره حدیث عنوان بصری از امام صادق(ع)» نوشته محمدمهدی آصفی؛
  • «روایت عنوان بصری؛ آموزه‌ها و پیام‌ها» نوشته سید جواد حسینی؛
  • «بررسی عقلی جایگاه علم و نحوه دستیابی به آن بر اساس حدیث عنوان بصری» نوشته سید جواد میرزابابایی و اکبر میرسپاه.

در آثار پیش‌گفته به اعتبارسنجی این حدیث چندان توجّه نشده است. اما كاوس روحي برندق در کتاب «حدیث عنوان بصری: ارزیابی سندی، تحلیل انتقادی نسخه‌ها و شرح متن» تا حدی با دیده انتقادی به این حدیث نگریسته و آن را از نظر سندی نامعتبر دانسته است؛ ولی در عین حال معتقد است از نظر لفظ و محتوا، صدور آن از کسی غیر امام صادق (ع) بعید است. در برابر، سید محمدجواد شبیری زنجانی، حدیث عنوان بصری را هم از نظر متن و هم از نظر سند مخدوش دانسته؛ اما به تبیین تفصیلی آن نپرداخته است[18]. با توجه به این اختلافات، ابهامات و کاستی‌ها، به نظر می‌رسد اعتبارسنجی و ریشه‌یابی حدیث عنوان بصری نیازمند تحقیقات بیشتری است.

بنابراین مسأله اصلی این مقاله چنین است: آیا بر اساس موازین علمی، انتسابِ حدیث عنوان بصری به امام صادق (ع) قابل پذیرش است؟

در این راستا به بررسی منبع و سندِ حدیث از جهت تقدّم و اعتبار، ارزیابی تاریخی متن، واکاوی ادبیاتِ متن و مقایسه آن با آثار امامیه و صوفیه پرداخته‌ایم.

1.    بررسی سند حدیث عنوان بصری

در این بخش به صورت مختصر، منابع این حدیث معرفی شده و وضعیت سندی آن بررسی می‌شود.

1.1.       ارسال روایت

منابع اصلی این روایت عبارت‌اند از:

۱. مشکاة الأنوار علی بن الحسن طبرسی (قرن ۶ق)

علی بن الحسن الطبرسی این حدیث را به صورت مُرسَل از عنوان بصری روایت کرده است: «عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِيِّ وَكَانَ شَيْخاً كَبِيراً قَدْ أَتَى عَلَيْهِ أَرْبَعٌ وَتِسْعُونَ سَنَةً قَالَ: …»[19]

۲. مجموعه شهید اول (734-786ق)

شیخ حر عاملی (م1104 ق‏) می‌نویسد: «وَجَدْتُ بِخَطِّ الشَّهِيدِ مُحَمَّدِ بْنِ مَكِّيٍّ قُدِّسَ سِرُّهُ حَدِيثاً طَوِيلًا عَنْ عُنْوَانَ‏ الْبَصْرِيِ‏…»[20]

در نسخه مطبوع کشکول شیخ بهائی (م1031ق) آمده است: «من ‌خط ‌س عن عنوان البصري وكان شيخا… منقولة كله من ‌خط ‌س.»[21] در برخی چاپ‎ها نیز به جای رمز «س»، «ش» آمده است.

محمدصادق نصیری‌زاده گفته‌ است این رمز به مجموعه شهید ثانی اشاره دارد[22]؛ اما به نظر می‌رسد که مقصود شهیدِ اول است؛ زیرا اوّلاً در کشکول، حدیث دیگری با رمز «فی أحادیث ش» نقل شده[23] که از احادیث منتخب شهید اول است.[24] ثانیاً مجلسی (م1110ق) روایت عنوان بصری را این گونه نقل کرده است: «وَجَدْتُ بِخَطِّ شَيْخِنَا الْبَهَائِيِّ قَدَّسَ اللَّهُ رُوحَهُ مَا هَذَا لَفْظُهُ قَالَ الشَّيْخُ شَمْسُ الدِّينِ مُحَمَّدُ بْنُ مَكِّيٍّ نَقَلْتُ مِنْ خَطِّ الشَّيْخِ أَحْمَدَ الْفَرَاهَانِيِّ رَحِمَهُ اللَّهُ عَنْ عُنْوَانَ الْبَصْرِيِّ …»[25]

ابو القاسم راز شيرازى‏ (1202- 1286ق‏) هم می‌نویسد: «… يافتم آن را به خطّ جناب سيّد السّند السّيّد قطب الدّين محمّد طاب اللّه ثراه كه نقل كرده‏اند از خطّ جناب شيخ بهاء الدّين عاملى -عليه الرّحمة- معنعنةً از عنوان‏ بصرىّ‏…»[26] البته معلوم نیست قطب الدین نیریزی (1100-1173ق) واقعاً به خطّ شیخ بهائی دسترسی داشته یا آن را از منبع دیگری گرفته است؛ چنان که تعبیر «معنعنة» نیز با توجه به متن کشکول و نقل بحار الأنوار دقیق نیست.

درباره شیخ احمد فراهانی اطلاعات چندانی در دست نیست؛ اما امروزه چند نسخه به خط او بر جای مانده است:

الف) نسخه‌ای از تحریر الأحکام علامه حلی (648-726ق)

به شماره 258 در کتابخانه آستان حضرت عبد العظیم در شهرری که به خط احمد بن الحسن بن یحیی الفراهانی در سال 721ق کتابت شده است.[27] بر این نسخه اجازه پسر علامه حلّی، فخر المحققین (682-771ق) به تاریخ 759ق دیده می‌شود. روحی برندق بر این اساس، فراهانی را شاگرد فخر المحققین دانسته است[28]؛ در حالی که وجود تصحیح، انهاء و اجازه فخر المحققین بر این نسخه، دلالت بر این ندارد که کاتب نسخه خود آن را بر فخر المحققین عرضه داشته است؛ بلکه با وجود کتابت نسخه در زمانِ حیات علامه حلی و فاصله 38 ساله میانِ کتابت نسخه و اجازه فخر المحققین، این احتمال بعید است.

ب) نسخه‌ای از اساس الاقتباس خواجه نصیر الدین طوسی (597-672ق)

به شماره 2478 در کتابخانه ایاصوفیه استانبول که در اواسط ربیع الأول 710ق به دست احمد فراهانی کتابت شده است.[29]

ج) نسخه‌ای از مختلف الشیعه علامه حلّی

به شماره 1229 در کتابخانه مرعشی که در ۱۳ جمادی الأخری سال ۷۳۳ق به دستِ احمد بن حسن بن يحيي فراهاني کتابت شده است.[30]

د) نسخه دیگری از مختلف الشیعة

به شماره 8294 در کتابخانه مجلس که در تاریخ 733ق به خط احمد بن حسن بن یحیی الفراهانی کتابت شده است.

بنا بر این داده‌ها، شیخ احمد فراهانی در بین سال‌های 710 تا 733 ق به استنساخ آثار علامه حلی و استادش خواجه نصیر پرداخته است و درباره او آگاهی دیگری نداریم. به هر روی، فراهانی در قرن 8 ق حدیث عنوان بصری را به صورت مرسل کتابت کرده و درباره منبعِ او اطلاعی در دست نیست.

  1. آثار شهید ثانی (م۹۶۶ق)

شهید ثانی نیز روایت عنوان بصری را به صورت مرسل نقل کرده[31] و با توجه به اثرپذیری شهید شهید ثانی از شهید اول، احتمال می‌رود که منبعِ او آثار شهید اول بوده باشد.

نتیجه آن که در همه منابع موجود، روایت عنوان بصری به صورت مرسل نقل شده و به راویِ او کمترین اشاره‌ای نشده است. این در حالی است که بین نخستین منبعِ روایت و زمانِ حیاتِ امام صادق ع بیش از 4 قرن فاصله است. البته در برخی منابع کم‌دقّت، عباراتی به کار رفته که ممکن است موهم وجود منابع دیگری برای روایت باشد. مثلاً محمد بن محمد عیناثی در قرن 11ق روایت را چنین نقل می‌کند: «و مما روته العامة عن عنوان البصري…»[32]؛ امّا عامی شمردن این روایت ظاهراً به دلیل آن است که در متن روایت، عنوان بصری شاگرد مالک بن انس معرّفی شده است؛ نه آن‌که عیثانی از منابع دیگری مطلع بوده باشد. سید محمدجواد شبیری نیز می‌گوید:‌ «از برخی نقل شده که روایت عنوان بصری را جزو احادیث عامه تلقّی کرده است؛ در حالی که در هیچ یک از کتب عامه تا آنجا که استقصاء شده، این روایت مشاهده نشده است.» [33]

1.2.       ناشناس بودن عنوان بصری

در هیچ یک از منابعِ شیعه و سنی، نام و نشانی از عنوان بصری یافت نشد. روحی می‌نویسد:

«با وجود تتبّع طاقت‌فرسا… در منابع اهل تسنّن هیچ نام و نشانی از عنوان بصری و حدیث او نمی‌توان سراغ گرفت. با وجود آن‌که راوی بیشتر عمر خود (۹۴ سال) را بنا بر صدر روایت مورد بحث در جوامع علمی اهل تسنّن سپری کرده و در این دوران از مالک … حدیث فراگرفته و او را به عنوان شیخ حدیث خود نام می‌برد.»[34]

همچنین می‌نویسد:

«نام عنوان بصری … انحصاراً در سند این حدیث آمده است … عنوان بصری فردی کاملاً گمنام در میان راویان شیعه و اهل تسنّن است و منبع تمامی داده‌ها درباره او فقط اطلاعاتی است که از حدیث مورد بحث می‌باشد.»[35]

سید محمد جواد شبیری نیز می‌گوید: «عنوان بصری در هیچ یک از کتب قدیمی حدیثی و رجالی نام ندارد.»[36]

باید در نظر داشت که در برخی منابعِ رجالی شیعه مانند رجال برقی و رجال شیخ طوسی، گاه یک فرد ناشناس صرفاً به خاطر نقل یک روایت، در زمره اصحاب ائمه (ع) یاد شده است. همچنین در رجال کشّی گاه روایتی که بیانگر وضعیت یک راوی ناشناس است و اطلاعات دیگری درباره او در دست نیست، نقل شده است. این که علاوه بر منابع حدیثی، در هیچ یک از منابع رجالی هم، نام عنوان بصری ذکر نشده، مؤیّد آن است که چنین راوی و حدیثی نزد شیعه تا قرن 5 ق شناخته‌شده نبوده است.

اساساً در تاریخ اسلام و عرب، نام «عنوان» بسیار نادر است. شاید مهم‌ترین و تنها نمونه قطعی، حاتم بن عنوان بلخی (م 237ق) باشد که اتفاقاً از مشایخ مشهور صوفیه است[37]. در برخی نسخِ حدیث عنوان بصری به جای عنوان، عفّان، صفوان، عفوان و … آمده است. همچنین احتمال تصحیف نام‌هایی مانند عثمان، نعمان، عمران، علوان، عون و… قابل طرح است که البته جستجوی این نام‌ها نیز در منابع حدیث و تاریخ نتیجه‌بخش نبود.[38]

2. ناسازگاری‌های تاریخی در حدیث

در این بخش به ابهامات تاریخی متن حدیث عنوان می‌پردازیم.

2.1.       ناسازگاری با طبقه و جایگاه امام صادق ع در مدینه

در متن روایت عنوان بصری، عناصرِ تاریخی اندکی دیده می‌شود؛ با این وجود، همین اطلاعات اندک نیز با دانسته‌های تاریخی سازگار نیست. بنا بر آغاز روایت، ظاهراً عنوان بصری هنگام نقل حدیث 94 سال داشته است.[39] اما روشن نیست که نقل حدیث در چه زمانی و برای چه کسی صورت گرفته و فاصله‌اش تا زمان اخذ حدیث از امام صادق ع چقدر بوده است. عنوان بصری ساکن مدینه بوده[40]و چند سال به مجلس درس مالک بن انس (93-179ق) رفت و آمد داشته است.[41] بعید است شخصی واقعاً از معمّرین باشد و مدّت‌ها نزد مالک بن انس در مدینه شاگردی کرده و خدمت امام صادق ع مشرّف شده و از ایشان روایت کرده باشد؛ امّا نام و نشانی از او در متون تاریخی و حدیثی دیگر بر جای نمانده نباشد.

بنا بر متن حدیث، هنگامی که امام صادق ع (۸۳-۱۴۸ق) به مدینه می‌آیند، عنوان نزد ایشان می‌رود تا همچنان که از مالک بن انس علم آموخته، از ایشان نیز دانش بیاموزد.[42] ظاهر متن این است که در سال‌های شاگردی عنوان بصری نزد مالک بن انس، امام صادق ع در مدینه حضور نداشتند و پس از ورود ایشان به مدینه، عنوان بصری مشتاق شاگردی ایشان می‌شود. این در حالی است که امام صادق (ع) از ابتدا در مدینه سکونت داشته و از نظر سنّ و طبقه بر مالک بن انس مقدّم بودند. اگر چه امام صادق ع سفرهایی به مکه و عراق داشته‌اند[43] ، اما غیبت ایشان از مدینه آن‌چنان طولانی نبوده که با وجود حضور چندساله عنوان در مدینه، بتوان عبارات آغاز متن را توجیه کرد.

از سوی دیگر، تناسبِ متن با رویکرد علمی و مذهبی امام صادق (ع) جای درنگ دارد. عبارتِ «فَخُذْ عَنْ مَالِكٍ وَ اخْتَلِفْ إِلَيْهِ كَمَا كُنْتَ تَخْتَلِفُ إِلَيْهِ» را به دو گونه می‌توان فهمید:

الف) امام (ع) واقعاً به نوعی آموزه‌ها و احادیثِ مالک بن انس را تأیید کرده و عنوان بصری را به او ارجاع دادند.

ب) امام (ع) از روی تقیه یا برای طرد کردن عنوان بصری چنین سخنی گفتند، نه این که قصد جدی در ارجاع او به مالک بن انس داشته باشند.

احتمال اول مطابق ظاهر کلام است و عدول از آن به احتمال دوم، نیازمندِ قرینه است؛ اما در سیاق حدیث، قرینه روشنی بر احتمال دوم دیده نمی‌شود. در ادامه حدیث کوچک‌ترین اشاره‌ای به مسائل اختلافی و نادرستی روش مالک بن انس نشده؛ در حالی که امکان بیان برخی نکات با حساسیت کم‌تر وجود داشته و مخالف تقیه به شمار نمی‌رفته است. به ویژه با توجّه به این که پیش از آن آمده است: «إنّی رجلٌ مطلوب»، بعید نیست که مقصود این باشد که حضرت (ع) به علت تحت نظر بودن، عنوان بصری را به مالک بن انس ارجاع داده و او را اجمالاً مورد تأیید معرفی کرده باشند. اگر احتمال اول را بپذیریم، طبعاً حدیث با شخصیت و مذهبِ امام صادق (ع) سازگار نیست و باید متن را برساخته جریان تقریبی و میانه‌ای مانندِ صوفیه عامه بدانیم.

2.2.       تأخر اصطلاح «الشریف»

در این حدیث سه بار لقبِ شریف برای امام صادق (ع) به کار رفته است.[44] ابراهیم جواد در اشکال به این تعبیر می‌نویسد: «اطلاق لقب شریف بر هاشمی، تقریباً جز در اواسط قرن سوم شناخته نشده و کاربرد آن در دو قرن نخست معهود نیست. بلی، به عنوان وصف، نه لقب کاربرد داشته، هنگامی که بزرگانِ قبائل عربی را وصف می‌کردند و در توصیف آن‌ها می‌گفتند: «كان شريفاً في قومه.» ولی در صدر اسلام تا اواسط قرن سوم هجری، لقب خاصی برای گروه معیّنی نبود.»[45]

در این زمینه می‌توان به معجم الدوحة التاریخی للغة العربیة مراجعه کرد. در این معجم، کاربردهای لغات گوناگون در متون عربی متقدم تا پایان قرن دوم هجری گرد آمده است. با جستجوی کلمه شریف در این معجم، نزدیک به 280 متن متعلق به پیش از سال 201 ق یافت می‌شود که در آن واژه شریف به کار رفته و در هیچ یک به معنای مورد نظر نیست[46]. جستجوی جمع شریف (شرفاء، اشراف) نیز نتیجه مشابهی دارد.[47]

البته نقل‌هایی وجود دارد که موهم کاربرد اصطلاح الشریف در قرن دوم است؛ ولی اعتبار و اصالت الفاظ آن مخدوش است. مثلاً ابن موفق (م615ق) از یحیی المتوّج در قرن دوم هجری، سخنی نقل کرده که در آن تعبیر شریف برای سادات به کار رفته است؛ ولی این روایت ضعیف است و به نظر می‌رسد تحریر آن متأخّر بوده باشد.[48] همچنین ذهبی (م 748ق) از احمد بن ابی الحواری (164-230ق) داستانی درباره عبد الله بن المبارک (م181ق) نقل کرده که در آن از مردی هاشمی با تعبیر الشریف یاد شده[49]؛ اما ذهبی همین داستان را عیناً در کتاب دیگر خود آورده و در آن به جای الشریف، الهاشمی آورده[50] که اصالت تعبیر الشریف در این متن را مخدوش می‌کند.

شواهدی از کاربرد این اصطلاح در قرن سوم در دست است. مثلاً در گزارش دفن عبد العظیم الحسنی متوفی حدود نیمه نخست قرن 3ق، لقب شریف برای او به کار رفته است[51]؛ هر چند دقیقاً روشن نیست که این گزارش در چه زمانی با این الفاظ تحریر شده است. ابراهیم بن سعد العلوی متوفی حدود 260ق را شریف خوانده‌اند.[52] در کتیبه‌ای مربوط به دفن معاذ بن داود بن محمد حسنی در سال 295ق نیز لقب شریف به کار رفته است.[53] در یک روایت هم برای امام هادی (ع) (212-254ق) لقب شریف به کار رفته است[54] كه از مرویات حسین بن حمدان خصیبی در قرن 4ق است[55] و قابل اعتماد نیست[56]. در منابع متأخر نیز از امام هادی (ع) با لقب شریف یاد شده است[57] که احتمالاً کاربردی متأخر است.

این نقل‌ها -با وجود ضعف برخی از آن‌ها- مجموعاً این گمان را تقویت می‌کند که در قرن 3 ق این اصطلاح به کار رفته است؛ اما کاربرد آن در نیمه اول قرن دوم -که زمان حیاتِ امام صادق (ع) است- قابل دفاع نیست.

2.3.       شهرتِ متأخّر روایت نبوی مورد استناد در حدیث

نکته جالب توجّه دیگر استناد به حدیثی نبوی در متن روایت است: «اذْكُرْ حَدِيثَ الرَّسُولِ مَا مَلَأَ آدَمِيٌّ وِعَاءً شَرّاً مِنْ بَطْنِهِ فَإِنْ كَانَ لَا بُدَّ فَثُلُثٌ لِطَعَامِهِ وَ ثُلُثٌ لِشَرَابِهِ وَ ثُلُثٌ لِنَفَسِه.»[58] این حدیث نبوی در روایات امامی دیگر مورد توجّه قرار نگرفته است.[59] تنها در مصباح الشریعه بخش نخست آن از پیامبر ص نقل شده[60] که آن نیز از منابع صوفیه است. توضیح آن که بنا بر آخرین پژوهش‌ها، انتسابِ کتاب مصباح الشریعة به امام صادق ع نادرست است. این کتاب بر پایه آثاری از صوفیه تألیف شده و در تحریرهای متأخّرتر با تحریف و تغییر اصل کتاب به امام صادق ع نسبت داده شده است.[61]

به طور کلّی این حدیث نبویّ در میانِ صوفیه بسیار مورد توجّه بوده است[62]. این حدیث در بسیاری از منابع عامه به صورت مسند از مِقدام بن مَعدی‌کَرِب از رسول خدا ص نقل شده است.[63] تقریباً هیچ صحابی دیگری این حدیث را از رسول خدا (ص) نقل نکرده است[64].

جالب آن‌که با تتبّع در منابع روشن می‌شود که طبقاتِ نخستین راویانِ این حدیث (مقدام بن معدی کرب و راویان او و راویانِ راویانش) همگی شامی هستند. این حدیث را در طبقه امام صادق (ع) و پیش از آن، هیچ راوی غیرشامی و به ویژه مدنی نقل نکرده است[65]. بنابراین به احتمال زیاد اساساً در زمانِ امام صادق ع این حدیث در مدینه شهرت نداشته است تا عنوان بصری از آن آگاه باشد و امام آن را به او یادآوری کند. استنادِ امام به یک حدیث عامی متداول در بین محدثان اهل شام نیز غریب است.

همچنین در همه نقل‌های مسند و متقدّم این روایت، عبارتِ «حسبُ ابْنِ آدَمَ أُكُلاتٌ يُقِمْنَ صُلْبَهُ» یا معادل آن در متن روایت دیده می‌شود. تنها در کتب غیرحدیثی و به ویژه در منابع فقه حنفی، این حدیث به صورت مرسل و ناقص -یعنی بدون عبارت مذکور، مانند روایتِ عنوان بصری- نقل شده است[66]. بنابراین حدیث عنوان بصری احتمالاً در فضایی متأخّر شکل گرفته که این تحریر ناقص در‌ آن شهرت بیشتری داشته است.

3.     فضای صوفیانه حدیث عنوان بصری

ارتباط حدیث عنوان بصری با فضای صوفیانه در چند لایه قابل پیگیری است.

3.1.       الفاظ و اصطلاحات صوفیانه

سید محمدجواد شبیری می‌گوید: «متن روایت عنوان بصری نیز از نظر الفاظ کاملاً با نحوه سخن ائمه معصومین (ع) متفاوت است و تناسبی با روایات اهل بیت ع ندارد؛ به همین دلیل باید این نوع روایات را کنار گذاشت.»[67]

اصطلاحاتِ «حَقِيقَةَ الْعُبُودِيَّةِ» (۲ بار)، «ریاضة النفس/ الریاضة» (۲ بار)، «مُرِيدِي الطَّرِيقِ إِلَى اللَّهِ»، در سیاق و بافتِ روایت، فضایی صوفیانه را ترسیم می‌کند. اصطلاح «حقیقة العبودیة» در روایات دیگر دیده نمی‌شود؛ ولی در آثار صوفیه «حقیقة العبودیة» و سؤال از چیستی آن بارها تکرار شده است[68] که نشان می‌دهد یک مفهوم و اصطلاح مهم و مورد توجّه در میان آنان بوده است. عنوان یکی از ابواب مصباح الشریعة نیز در برخی نسخ آن «حقیقة العبودیة» است.[69]

گرچه مفهوم ریاضت نفس را به ندرت در روایاتِ دیگر نیز می‌توان یافت[70]؛ اما نمی‌توان انکار کرد که این مفهوم و اصطلاح، بیشتر در آثار صوفیان نمود دارد[71]؛ چنان که عین تعبیر «ریاضة النفس» در میانِ روایات منسوب به ائمه (ع) تنها در مصباح الشریعة[72] و غرر الحکم[73]یافت می‌شود که هیچ یک معتبر نیست[74].

دو اصطلاح «مرید»[75] و «الطریق الی الله»[76] نیز از اصطلاحات بسیار رایج در تصوّف است و به ویژه استفاده آن دو در کنار هم، این ارتباط را برجسته‌تر می‌نماید. یحیی بن معاذ (م۲۵۸ق) در جواهر التصوّف می‌گوید: «المرید و هو من أراد الطریق الی الله.»[77]

برخی اصطلاحات نیز گرچه اختصاصی به صوفیه ندارد؛ ولی نوعی پیوند در آن دیده می‌شود مثلاً: «لِي أَوْرَادٌ فِي كُلِّ سَاعَةٍ مِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ فَلَا تَشْغَلْنِي عَنْ وِرْدِي… وَلَا تُفْسِدْ عَلَيَّ وِرْدِي…» عبارتِ «لا تشغلنی عن وردی» را تنها در یک حکایت صوفیانه منسوب به ذو النون مصری یافتیم كه طالبِ استفاده از محضر زنی عارف بوده و با این پاسخ مواجه می‌شود: «… قالت لي: يا ذا النون… قم واخرج ولا تشغلني‏ عن‏ وردي‏.»[78]

3.2.       اشتراک با متون صوفیه و انتساب‌های موازی

در آغاز سخنان امام صادق ع آمده است: «لَيْسَ الْعِلْمُ بِالتَّعَلُّمِ إِنَّمَا هُوَ نُورٌ يَقَعُ فِي قَلْبِ مَنْ يُرِيدُ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَنْ یهدیه.» شبیه جمله مورد بحث، در یک نسخه چاپی مغلوط از مصباح الشریعة این گونه به امام صادق (ع) نسبت داده شده است: «كَمَا دَلَّ الْخَبَرُ الْعِلْمُ‏ نُورٌ يَقْذِفُهُ اللَّهُ فِي قَلْبِ مَنْ يَشَاء.»[79] اما در نسخ چاپی[80] و خطّی[81] دیگر این جمله دیده نمی‌شود. این جمله با سیاق متن مصباح الشریعة نیز سازگار نیست و به نظر می‌رسد در میان متن افزوده شده است[82]. علاوه بر این، چنان که پیش‌تر گذشت انتسابِ کتاب مصباح الشریعة به امام صادق (ع) نادرست است.

این جمله در منابع اهل سنّت غالباً به مالک بن انس منسوب شده است. از اشهب بن عبد العزیز[83]، عبد الله بن وهب[84] و عبد الرحمن بن القاسم[85] به الفاظ نزدیک به هم از مالک بن انس نقل شده است که گفت: «لَيْسَ الْعِلْمُ بِكَثْرَةِ الرِّوَايَةِ، إِنَّمَا ‌الْعِلْمُ ‌نُورٌ يَجْعَلُهُ اللَّهُ تَعَالَى فِي القلب.»

البته اين جمله در منابع صوفیه با همین ترکیب به عبد الله بن مسعود نیز منتسب شده است[86]؛ ولی به نظر می‌رسد در منابع متقدّم‌تر در جمله منسوب به ابن مسعود به جای نور بودن علم، بر خوف و خشیت بودن آن تأکید شده است.[87] در هر صورت با توجه به سیر تاریخیِ منابع، به نظر می‌رسد این جمله در آغاز و دست کم از قرن سوم، منسوب به مالک بن انس بوده[88] و انتساب آن به امام صادق (ع) در مشکاة الأنوار متأخر است.

باید توجّه داشت که عبارت مورد بحث، در مقام تأکید بر معرفت قلبی و باطنی، به جای کثرتِ علوم ظاهری و رسمی است. این ترجیح و مقابله از مفاهیم اصلی تصوّف است[89]. در برابر در تعالیم شیعی، بر کثرت تعلّم و تفقّه تأکید شده است. دقیقاً بر خلاف این حدیث، در منابع امامی آمده است: «الْعِلْمُ‏ بِالتَّعَلُّمِ»[90]. تا آن جا که شیعه را معادل «المتعلّمون» دانسته[91]؛ بر پیوستگی در طلب علم تأکید کرده[92] و جایگاه شیعیان را به مقدار روایات و فهم آن‌ها شناسانده‌اند[93]. برای آشنایی با نمونه‌هایی از تأکید بر کثرت تعلّم می‌توان به باب «الحث على طلب العلم‏» در المحاسن[94] و کتاب «فضل العلم» از کافی[95] مراجعه کرد. به طور کلّی باید توجّه داشت که در آموزه‌های امام صادق (ع)، یادگیری از علما -یعنی معصومین علیهم السلام- نقش محوری دارد[96]؛ نه ارجاع افراد به سیر درونی و باطنی برای کسبِ معرفت.

در بخش دیگر روایت آمده است: «فَمَنْ قَالَ لَكَ: إِنْ قُلْتَ وَاحِدَةً سَمِعْتَ عَشْراً فَقُلْ: إِنْ قُلْتَ عَشْراً لَمْ تَسْمَعْ وَاحِدَةً.» این جمله در منابع دیگر به صورت گفتگویی میان احنف بن قیس یا ضرار بن القعقاع با دیگری نقل شده است: «وقال رَجُل للأحنف، ويقال لضرار بْن القعقاع: والله لو قلت واحدة لسمعت مني عشرًا، فقال: لكنك والله لو قلت عشرًا ما سمعت مني واحدة.»[97] اصمعی (م216ق) نیز آن را به صورت گفتگو بین دو نفر نقل کرده است: «بلغني أن رجلا قال لآخر…»[98]

در واقع جمله حکمت‌آمیزی که در حدیث عنوان بصری، به صورت یک وصیّت روایت شده، در منابع دیگر در قالب یک محاوره گزارش شده است. فارغ از این‌که این حکمت در اصل از چه کسی باشد، به نظر می‌رسد که قالب محاوره نسبت به صورت وصیّت، اصیل‌تر و متقدّم‌تر باشد؛ زیرا این جمله که «اگر یکی بگویی ده تا می‌شنوی» جمله رایجی نیست تا توصیه شود که اگر کسی چنین گفت، چنان پاسخ بده. با جستجو در منابع و متون عربی نیز نمونه دیگری از کاربرد این جمله یافت نشد. حال آن‌که توصیه -حتّی اگر از باب مثال باشد- باید ناظر به یک امر عمومی و رایج باشد. در قالب محاوره چون ناظر به قضایای عینی و خارجی است، چنین اشکالی دیده نمی‌شود. بنابراین می‌توان گفت وصیت موجود در حدیث عنوان بصری برگرفته از همان محاوره مشهور است.

3.3.       مضامین صوفیانه

در این داستان، عنوان بصری، گمراه است و شناختی از اصول اعتقادی صحیح ندارد. با وجود این‌که او برای علم‌آموزی و هدایت شدن به سوی امام آمده است، امام (ع) بارِ نخست، او را نمی‌پذیرد و بار دوم مطالبی به او می‌آموزد که اوّلاً نسبت به اصول اعتقادی، فرعی و حاشیه‌ای به شمار می‌رود؛ ثانیاً مشابه آن در تعالیم مشایخ سنّی که عنوان بصری با آن‌ها مرتبط بوده، به وفور یافت می‌شود.

امام او را به ۹ چیز توصیه می‌کنند و از آن به وصیت خود به پویندگان راه خدا تعبیر می‌کنند. برای نمونه سه توصیه اول به ریاضت نفس و به ویژه کم‌خوری مربوط است. این سؤال مطرح است که چرا شخصی را که در اصول اعتقادی مانند توحید و ولایت، گمراه است باید درگیر چنین توصیه فرعی کرد که بدون عقیده صحیح، چندان سودبخش نیست و گاه زیان‌بار است[99]؟

در نمونه‌های دیگری که از سیره اهل بیت ع نقل شده، چنین روشی دیده نمی‌شود. برای نمونه در داستان حسن بن عبد الله زاهد، امام او را به کسبِ معرفت دعوت نموده و به جای توصیه‌های فرعی، ولایت خود و پدران خود را بر او عرضه می‌کنند.[100]حتی اگر فرض شود عنوان بصری تحمّل و ظرفیتِ عرضه صریح ولایت و همه عقاید صحیح را نداشته، دستِ کم امکان زمینه‌سازی وجود داشته است؛ چنان که امام ع در گفتگوهای متعدّد دیگری با اهل سنّت، آن‌ها را به این اصول رهنمون ساخته‌اند.[101] به طور کلی لسانِ این روایت، تفاوت محسوسی با روایات شیعی دارد و در آن نشانه‌های هویتی شیعی دیده نمی‌شود.

پیش‌تر گذشت که تعبیر «حقیقة العبودیة» یک اصطلاح رایج در متون صوفیه است. علاوه بر آن تعریفی که در حدیث عنوان بصری، برای حقیقت عبودیت، بیان شده[102] در منابع تصوّف نیز دیده می‌شود. در حدیث عنوان بصری در تعریف آن آمده است: «أَنْ لَا يَرَى الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ فِيمَا خَوَّلَهُ اللَّهُ إِلَيْهِ مِلْكاً.» شبیه این تعریف به جنید بغدادی منسوب است: «وسئل الجنيد بن محمد عن تحقيق العبد فى العبودية، قال: إذا رأى الأشياء كلها ملكا للّه عزّ و جلّ.»[103] همچنین در حدیث عنوان در تعریف حقیقت عبودیت آمده است: «وَلَا يُدَبِّرُ الْعَبْدُ لِنَفْسِهِ تَدْبِيراً.» مشابه این تعریف نیز به سهل بن عبد الله تستری منسوب است: «سئل سهل: متى يصح للعبد مقام العبودية؟ قال: إذا ترك تدبيره و رضي بتدبير اللّه تعالى فيه[104]. «وقال سهل: ترك التدبير و الاختيار، هو أجلّ مقام فى العبودية.»[105] بنابراین هم اصطلاح حقیقة العبودیة، هم تلاش برای تعریف آن و هم تعاریفی که در حدیث عنوانِ بصری برای آن مطرح شده، با ادبیاتِ متصوّفه همسو است.

در این جا باید این نکته را نیز تذکر داد که با توجه به این که مشابهِ الفاظ و مضامین حدیث عنوان بصری در کلمات صوفیان بسیار است؛ جایی برای این ادّعا وجود ندارد که «آثار صدور آن از معصوم، از نفس مضامين آن مشهود است.»[106] زمانی چنین ادّعایی پذیرفته است که یا مشابهِ این الفاظ و مضامین از غیرمعصوم در دست نباشد و یا دستِ کم ثابت شده باشد که غیرمعصومین این الفاظ و مضامین را از معصوم گرفته‌اند.

در پایان باید در نظر داشت که امام صادق (ع) در میانِ صوفیان عامه مورد توجه و اقبال ویژه‌ای بوده است[107]و از این رو در منابعِ صوفیه با حجم انبوهی از احادیث صوفیانه منسوب به امام صادق (ع) مواجهیم[108] که تحقیقاتِ زیادی بی‌اعتباری آن‌ها را نشان داده است[109]. به عنوانِ نمونه پیش‌تر درباره مصباح الشریعة سخن رفت. علاوه بر آن باید از روایات حقائق التفسیر ابو عبد الرحمن سلمی از امام صادق (ع) یاد کرد که غالباً ساختگی است[110]. نمونه دیگر تفسیر عرفانی دیگری است که با عنوانِ «تفسیر عرفانی قرآن منسوب به امام جعفر صادق ع» با تصحیح مهدی تدیّن به چاپ رسیده است. با وجود کثرتِ روایات ساختگی منسوب به امام صادق (ع) در ادبیاتِ صوفیه، نباید تعجّب کرد اگر حدیث عنوان بصری نیز در همین فضا پدید آمده باشد.

نتیجه‌گیری

مباحث مطرح‌شده در مقاله را می‌توان این گونه جمع‌بندی کرد:

  1. بر اساس منابع موجود تا پیش از مشکاة الانوارِ علی بن حسن طبرسی در قرن 6 ق ردّ پایی از حدیث عنوان بصری یافت نمی‌شود.
  2. شیخ احمد فراهانی که در طریق شهید اول به حدیث عنوان بصری یاد شده، کاتب برخی آثار علامه حلی و خواجه نصیر الدین طوسی در قرن 8 ق بوده و نقش ویژه‌ای در انتقال حدیث عنوان بصری ندارد.
  3. حدیث مرسل است و سند تا عنوان بصری ذکر نشده است. «عنوان» در فرهنگ عربی و اسلامی نام رایجی نیست. راوی‌ای با این نام و مشخّصات در حلقه شاگردانِ مالک بن انس و امام صادق (ع) یافت نمی‌شود. بررسی گزینه‌های احتمالی تصحیف نیز نتیجه‌ای در پی نداشت و به نظر می‌رسد این شخصیت و نام ساختگی باشد.
  4. مقدمه روایت عنوان بصری با سکونت امام صادق (ع) در مدینه ساکن، تقدّم ایشان بر مالک بن انس و مذهبشان سازگار نیست.
  5. کاربرد اصطلاح «الشریف» برای سادات، اصطلاحات صوفیانه و استناد به حدیث نبوی «ما ملأ آدمی …» نشانه تأخر متن حدیث نسبت به زمانِ حیاتِ امام صادق (ع) است.
  6. اصطلاحات و مضامین حدیث، فضایی صوفیانه را ترسیم می‌کند.
  7. برخی فقراتِ روایت در منابع متقدّم‌تر به افراد دیگری مانند مالک بن انس منتسب شده است.
  8. به نظر می‌رسد ادبیاتِ گفتاری و شیوه رفتار امام صادق (ع) در این روایت، تفاوت محسوسی با گزارش‌های شیعی متقدّم‌ و معتبرتر دارد و در مجموع نشانه‌ای از فرهنگ ولایی شیعی در آن دیده نمی‌شود.

در نهایت با توجه به همه بررسی‌ها، قرینه‌ درخور توجّهی به سودِ اعتبار و اصالتِ حدیث عنوان بصری در دست نیست و شواهد سندی و متنی، ساختگی بودن آن را ترجیح می‌دهد. با توجه به رواج انتسابِ احادیث عارفانه به امام صادق (ع) در میانِ صوفیه، این جعل ظاهراً در فضای تصوّف صورت بسته است.

منابع

  1. آصفی، محمد مهدی، «نکاتی درباره حدیث عنوان بصری از امام صادق (ع)»، فصلنامه علوم حدیث، شماره 25، پاییز 1381ش
  2. آمدى، عبد الواحد، غرر الحكم و درر الكلم، دوم: دار الكتاب الإسلامي‏، قم، ۱۴۱۰ق
  3. ابن أبي حاتم، عبد الرحمن، تفسير القرآن العظیم، سوم: مکتبة نزار مصطفی الباز، عربستان، ۱۴۱۹ق
  4. ابن حجر، احمد بن علی، اتحاف المهرة، اول: مجمع الملك فهد، مدینه، ۱۴۱۵ق
  5. ابن سعد، محمد، الطبقات الكبرى، اول: دار الكتب العلمية، بیروت، ۱۴۱۰ق
  6. ابن سعید مغربی، علی بن موسی، المغرب في حلى المغرب، سوم: دار المعارف، قاهره، 1955م
  7. ابن شعبه حرانى، حسن بن على‏، تحف العقول‏، دوم: جامعه مدرسين‏، قم‏، ۱۴۰۴ق
  8. ابن عدی، ابو احمد، الكامل في ضعفاء الرجال، اول: دار الکتب العلمیة، بیروت، 1418ق
  9. ابن عربى‏، محیی الدین، الكوكب الدرى فى مناقب ذى النون المصرى‏، اول: المكتبة الازهرية، مصر‏، ۲۰۰۶م
  10. ابن عساكر، علي بن الحسن، تاريخ دمشق، دار الفکر، ۱۴۱۵ق
  11. ابن قانع، عبد الباقی، معجم الصحابة، اول: مکتبة الغرباء الأثریة، مدینه، ۱۴۱۸ق
  12. ابن قتیبة دینوری، عبد الله، عيون الأخبار، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق
  13. ابن مبارك، عبد الله، الزهد والرقائق، تحقیق: اعظمی، حبیب الرحمن، هند
  14. ابن منده، محمد بن اسحاق، الفوائد، تحقیق: السید ابراهیم، مجدی، مکتبة القرآن، قاهره
  15. ابن وهب، عبد الله، الجامع، اول: دار ابن الجوزی، ریاض، 1416ق
  16. ابو خزام، انور فؤاد‏، معجم المصطلحات الصوفية، اول‏: مكتبة لبنان الناشرون‏، بیروت، ۱۹۹۳م
  17. ابو نعيم اصفهانی، احمد بن عبد الله،‏ حلية الاولياء و طبقات الاصفياء، اول: قاهره، دار ام القراء
  18. احسانی، کیوان؛ نبوی، سید مجید؛ توانا، اکرم، «کتابشناسی توصیفی شروح حدیث عنوان بصری»، دانشنامه علوم قرآن و حدیث، سال چهارم، پاییز و زمستان، ۱۳۹۶ش
  19. احمد بن حنبل، الزهد، اول:‌ دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۲۰ق
  20. احمد بن حنبل، المسند، اول: مؤسسة الرسالة، ۱۴۲۱ق
  21. اکبری، عمیدرضا، نصیریه، تاریخ، منابع و عقاید، اول: قم، دانشگاه ادیان و مذاهب، 1402
  22. باشا، حسن، الالقاب الاسلامیة فی التاریخ و الوثائق و الآثار ، اول:‌ الدار الفنیة، قاهره، ۱۴۰۹ق
  23. برسى، رجب بن محمد، مشارق أنوار اليقين، اول‏: أعلمي‏، بیروت‏، ۱۴۲۲ق
  24. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، دوم:‌ دار الکتب الاسلامیة، قم، ۱۳۷۱ق
  25. بلاذری، احمد بن یحیی، أنساب الأشراف، اول:‌ دار الفکر، بیروت، ۱۴۱۷ق
  26. بهائی، محمد بن حسین بن عبد الصمد، الكشكول، الأعلمی
  27. بیهقی، احمد بن الحسین، الزهد الکبیر، سوم:‌ مؤسسة الكتب الثقافية، بیروت، ۱۹۹۶م
  28. تستري، سهل، التفسير، اول:‌ دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۲۳ق
  29. تفسیر عرفانی قرآن منسوب به امام جعفر صادق (ع)، تصحیح: مهدی تدیّن، اول: تهران، سخن، 1392ش
  30. جنید بغدادی، ابو القاسم، رسائل الجنید (الفرق بین الاخلاص و الصدق)، دار اقرأ، دمشق، ۱۴۲۵ق
  31. جواد، ابراهیم، «نقد تدریس حدیث عنوان البصری»، https://alasar.blog.ir/1401/06/30/Unwan1، تاریخ انتشار: 30/ 6/ 1401؛ تاریخ مراجعه: 4/ 9/ 1402
  32. جوهری، عبد الرحمن، مسند الموطأ، اول: دار الغرب الإسلامي، بیروت، ۱۹۹۷م
  33. حرّ عاملى، محمد بن حسن‏، وسائل الشيعة، اول: مؤسسة آل البيت (ع)، قم، ۱۴۰۹ق
  34. حسن‌زاده آملی، حسن، منهاج البراعة في شرح نهج البلاغة (متمّم)، چهارم: مكتبة الإسلامية، تهران، ۱۴۰۰ق
  35. حسن‌نیا، علی؛ خاتمی، محسن، «واکاوی معنای رجل مطلوب در حدیث عنوان بصری»، دوفصلنامه مطالعات فهم حدیث، شماره ۷، ۱۳۹۶ش
  36. حسینی، سید جواد، «روایت عنوان بصری؛ آموزه‌ها و پیامها» ، نشریه ره‌توشه، بهار و تابستان ۱۳۹۳ش
  37. حکیم ترمذی، رياضة النفس‏، دوم: دار الكتب العلمية، بیروت، ۱۴۲۶ق
  38. حکیم ترمذی، کیفیة السلوک، اول‏: دار الكتب العلمية، بیروت، 1428ق
  39. حلی، یوسف بن مطهّر، مختلف الشیعة، نسخه خطی شماره 8294، تهران: کتابخانه مجلس، کاتب:‌ احمد بن الحسن بن یحیی الفراهانی، ۷۳۳ق
  40. خركوشى‏، عبد الملك بن محمد، تهذيب الاسرار فى أصول التصوف‏، دار الكتب العلمية، بيروت، ۱۴۲۷ق
  41. خصیبی، الحسين بن حمدان، الهداية الكبرى، البلاغ، بیروت، ۱۴۱۹ق
  42. خلیلی، محمد، طب الإمام الصادق (ع)، منشورات الشریف الرضی
  43. ذهبی، شمس الدین، تاريخ الإسلام، اول: دار الغرب الإسلامي، ۲۰۰۳م
  44. ذهبی، شمس الدین، سير أعلام النبلاء، سوم: مؤسسة الرسالة، 1405ق
  45. راز شيرازى، ابو القاسم‏، مناهج أنوار المعرفة فى شرح مصباح الشريعة، دوم‏: خانقاه احمدى‏، تهران، ۱۳۶۳ش
  46. رضایی، محمد، «سفرهای صادق آل محمّد ص»، فرهنگ کوثر، ش۴۰، تیرماه ۱۳۷۹ش
  47. روحی برندق، کاوس، حدیث عنوان بصری: ارزیابی سندی، تحلیل انتقادی نسخه‌ها و شرح متن، اول: شرکت چاپ و نشر بین الملل، 1400ش
  48. زرین‌کوب، عبد الحسین، ارزش میراث صوفیه، اول: آریا، تهران، 1344ش
  49. زید زرّاد، الأصول الستة عشر (اصل زید الزرّاد)، اول: دار الحدیث، قم، ۱۴۲۳ق
  50. سایت فهرستگان نسخ خطی به نشانی https://www.scripts.nlai.ir، تاریخ مراجعه: آبان 1401ش
  51. سایت معجم الدوحة التاریخی للغة العربیة به نشانی https://www.dohadictionary.org، تاریخ مراجعه: آبان 1401ش
  52. سبط طبرسی، على بن الحسن، ‏مشکاة الانوار، دوم:‌ المكتبة الحيدرية، نجف‏، ۱۳۸۵ق
  53. سرخسی، محمد بن أحمد، المبسوط، دار المعرفة، بیروت، ۱۴۱۴ق
  54. سلمی، محمد بن الحسين، طبقات الصوفیة، اول:‌ دار الكتب العلمية، بیروت، ۱۴۱۹ق
  55. شارعی، ابو محمد بن عبد الرحمن، مرشد الزوار إلى قبور الأبرار، اول:‌ الدار المصرية اللبنانية، قاهره، ۱۴۱۵ق
  56. شريف رضي، محمد بن حسين‏، نهج البلاغة، اول: هجرت، قم، 1414ق
  57. شعرانی، عبد الوهاب‏، ردع الفقراء عن دعوى الولاية الكبرى‏، دار جوامع الكلم، قاهره، ۱۴۲۵ق
  58. شوشتری، نور الله، مجالس المؤمنین، اسلامیة، تهران، 1377ش
  59. شهید ثانی، زین الدین بن علی، الرسائل، مرکز الأبحاث و الدراسات الإسلامیة
  60. شهيد ثانى، زين الدين بن على، منية المريد، اول: مكتب الإعلام الإسلامي‏، قم‏، ۱۴۰۹ق
  61. شیبانی، محمد بن الحسن، الكسب، اول: عبد الهادی حرصونی، دمشق، 1400ق
  62. صفار، محمد بن حسن‏، بصائر الدرجات، دوم: کتابخانه مرعشی، قم، ۱۴۰۴ق
  63. طباطبایی، عمیدرضا؛ خیاطیان، قدرت الله؛ حمزئیان، عظیم، «جایگاه روایاتِ امام صادق (ع) در تفاسیر عرفانی کامل»، مطالعات تاریخی قرآن و حدیث، ش67، بهار و تابستان 1399ش
  64. طبرسى، فضل بن حسن‏، نثر اللآلئ، دوم: بنياد پژوهش هاى اسلامى‏، مشهد، ۱۳۸۴ش ‏
  65. طبرى آملى، محمد بن أبي القاسم‏، بشارة المصطفى لشيعة المرتضى، دوم: المكتبة الحيدرية، نجف، ۱۳۸۳ق
  66. طهرانی، سید محمدحسین، رساله سیر و سلوک منسوب به بحر العلوم، علامه طباطبایی، مشهد، ۱۴۱۸ق
  67. طهرانی، سید محمدحسین، روح مجرد، هشتم: علامه طباطبایی، مشهد، ۱۴۲۵ق
  68. طیب، مهدی، حدیث دوست، دوم: نشر سفینه، ۱۳۹۶ش
  69. عادل‌زاده، علی؛ عمیدرضا، اکبری، «بررسی تطبیقی گزارش تفسیر عرفانی سوره توحید به روایت ابن بابویه و تفاسیر خراسانی»، حدیث حوزه، ش20، بهار و تابستان 1399.
  70. عطار نيشابورى‏، فريد الدين، تذكره الأولياء، محقق: رينولد آلين نيكلسون‏، اول: لیدن، 1905م
  71. عیناثی، محمد بن محمد، الإثناعشریة فی المواعظ العددیة، اول: طلیعة النور، قم، 1384ش
  72. غبرینی، احمد بن احمد، عنوان الدّراية فيمن عُرف من العلماء في المائة السَّابعة ببجايَة، دوم: منشورات دار الآفاق الجديدة، بیروت، 1979م
  73. غزالی، محمد، إحياء علوم الدين، دار المعرفة، بیروت
  74. قاسم‌پور، محسن، «جستاری در حقائق التفسیر و رویکرد تأویلی آن»، پژوهش دینی، ش18، 1388ش
  75. قشیری، عبد الکریم، سوم: الهیئة المصریة العامة للکتاب، مصر، 1981م
  76. كليني، محمد بن یعقوب، الکافی، چهارم: دار الکتب الاسلامیة، تهران، ۱۴۰۷ق
  77. لسان الدین ابن الخطیب، محمد بن عبد الله، الإحاطة في أخبار غرناطة، اول: دار الكتب العلمية، بیروت، 1424ق
  78. مجلسى، محمد باقر، بحار الأنوار، دوم:‌ دار إحياء التراث العربي‏، بیروت، ۱۴۰۳ق
  79. محمد بن مکی، الأربعون حديثا، اول: مدرسه امام مهدى‏ (ع)، قم، ۱۴۰۷ق
  80. محمدی، علی اصغر؛ روحی برندق، کاووس، «اعتبارسنجي اصالت انتساب در محتواي كتاب مصباح الشريعه و تأملي در مسئله تدليس و جعل در آن»، فصلنامه تحقیقات علوم قرآن و حدیث، تهران: دانشگاه الزهرا (س)، ش46، ص137-166، 1399ش
  81. محمدی، علی ‌اصغر؛ رستگار، پرویز، «تبارشناسی کتاب مصباح الشریعة، مطالعات عرفانی»، دانشگاه کاشان، ش25، ص5-36، 1396ش
  82. محمدی، علی اصغر؛ روحی برندق، کاووس، «تحلیل محتوای کمی و بررسی استناد منقولات روایی و غیرروایی کتاب مصباح الشریعه»، پژوهش‌های قرآن و حدیث، سال 52، ش1، ص137-153، 1398ش
  83. محمدی، علی اصغر؛ روحی برندق، کاووس، «رهیافتی انتقادی در نسخه شناسی کتاب مصباح الشریعۀ و مفتاح الحقیقة»، پژوهشنامۀ انتقادی متون و برنامه های علوم انسانی، سال نوزدهم، شمارة اول، ص243-264، 1398ش
  84. محمدی، علی اصغر؛ روحی برندق، کاووس، «هویت نگارنده مصباح الشریعة و مفتاح الحقیقة؛ تحلیلی انتقادی بر دیدگاه‌ها و طرح نگاهی نو»، علوم حدیث، سال 25، ش3، 1399ش
  85. مزی، يوسف بن عبد الرحمن، تحفة الأشراف، دوم: المكتب الإسلامي، ۱۴۰۳ق
  86. مصباح الشريعة، ترجمه: مصطفوی، حسن، اول: انجمن اسلامى حكمت و فلسفه ايران‏، تهران، 1360ش
  87. مصباح الشريعة، اول: اعلمى‏، بیروت، 1400ق
  88. مصباح الشريعة، تهران:‌کتابخانه مجلس، نسخه 15367
  89. مصباح الشريعة، تهران:کتابخانه مجلس، نسخه 8037
  90. مصباح الشريعة، تهران:کتابخانه مجلس، نسخه 8293
  91. مصباح الشريعة، تهران:کتابخانه مجلس، نسخه 8373
  92. مصباح الشريعة، تهران:کتابخانه مجلس، نسخه 1931
  93. مصباح الشريعة، تهران:کتابخانه مجلس، نسخه ۱۲۶۶
  94. مکی، ابو طالب، قوت القلوب، بیروت:‌ دار الکتب العلمیة، دوم، ۱۴۲۶ق
  95. ملکی تبریزی، جواد، أسرار الصلاة، الأعلمی، بیروت، ۱۴۰۵ق
  96. میرزابابایی، سید جواد؛ میرسپاه، اکبر، «بررسی عقلی جایگاه علم و نحوه دستیابی به آن بر اساس حدیث عنوان بصری»، نشریه ذهن، ش87، پاییز 1400
  97. نجاشي، احمد بن على‏، الرجال، ششم: مؤسسة النشر الاسلامي، قم، ۱۳۶۵ش
  98. نورى، حسين بن محمد تقى‏، مستدرك الوسائل، اول:‌ مؤسسة آل البيت (ع)، قم، ۱۴۰۸ق
  99. یحیی بن معاذ الرازی، جواهر التصوف‏، اول‏: مكتبة الآداب‏، قاهره، ۱۴۲۳ق

 

[1] طلبه حوزه علمیه اصفهان

[2] دانشجوی دکتری دانشکدگان فارابی

[3] لازم است از آقایان محمد جعفری باکلانی، عمیدرضا اکبری، حامد صابر، امیرحسن خوروش و محمدرضا معینی که ما را در تکمیل و اصلاح این مقاله یاری کردند، صمیمانه قدردانی کنیم.

[4] سبط طبرسی، مشکاة الانوار، ص325-328

[5] مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ص224

[6] شهید ثانی، منیة المرید، ص148؛ همو، الرسائل، ج2، ص814

[7] مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ص224

[8] حرّ عاملی، وسائل الشيعة، ج‏27، ص172

[9] نوری، مستدرك الوسائل، ج‏17 ص322

[10] طیب، حدیث دوست، ص7

[11] شوشتری، مجالس المؤمنین، ج2، ص193

[12] شیخ بهائی، الكشكول، ج2، ص165

[13] راز شیرازی، مناهج أنوار المعرفة، ج‏2، ص۳۱

[14] ملکی، أسرار الصلاة، ص۲۴۵

[15] طهرانی، روح مجرد، ص176

[16] طهرانی، روح مجرد، ص186

[17] احسانی، نبوی و توانا، «کتابشناسی توصیفی شروح حدیث عنوان بصری»، سرتاسر

[18] شبیری، درس خارج اصول، 11/02/1396

[19]. سبط طبرسی، مشکاة الأنوار، ص325.

[20] حرّ عاملی، وسائل الشيعة، ج‏27، ص172

[21] بهائی، الكشكول، 2/ 165-167

[22] حسن‌زاده آملی، منهاج البراعة، ج19، پاورقی ص339

[23] بهائی، الکشکول، ج2، ص425

[24] محمد بن مکی، الأربعون، ص42

[25] مجلسی، بحار الأنوار، ج1، ض224

[26] راز شیرازی، مناهج أنوار المعرفة، ج۲ ص۳۱

[27] سایت فهرستگان نسخ خطی

[28] روحی، حدیث عنوان بصری، ص273

[29] سایت فهرستگان نسخ خطی

[30] سایت فهرستگان نسخ خطی

[31] شهید ثانی، منیة المرید، ص148؛ همو، الرسائل، ج2، ص814

[32] عیناثی، الاثناعشریة، ص240

[33] سید محمد جواد شبیری، درس خارج اصول ، 11/ 02/ 1396ش

[34] روحی، حدیث عنوان بصری، ص۲۶۹

[35] روحی، حدیث عنوان بصری، ص274

[36] سید محمد جواد شبیری، درس خارج اصول ، 11/ 02/ 1396ش

[37]. ذهبی، سیر أعلام النبلاء، ج11، ص484. نمونه‌های دیگری نیز یافت شد که قطعی نیست و در همگی احتمال تصحیف می‌رود: ابو عنوان بن ابی حفص (ابن سعید، المغرب، ج2، ص309)، ابو یزید محمد بن عنوان (غبرینی، عنوان الدرایة، ص176)، ابو علی بن عنوان (لسان الدین، الإحاطة، ج3، ص420). در جستجو به موارد دیگری نیز برخوردیم که تصحیف بودن آن‌ها ثابت شد.

[38] برای برخی از این احتمالات نک: روحی، حدیث عنوان بصری، ص274-276

[39]« عَنْ عُنْوَانَ‏ الْبَصْرِيِ‏ وَ كَانَ شَيْخاً كَبِيراً قَدْ أَتَى عَلَيْهِ أَرْبَعٌ وَ تِسْعُونَ سَنَةً»

[40] «وَ رَجَعْتُ إِلَى دَارِي… فَمَا خَرَجْتُ مِنْ دَارِي»

[41] «كُنْتُ أَخْتَلِفُ إِلَى مَالِكِ بْنِ أَنَسٍ سِنِينَ.»

[42] «فلَمَّا حَضَرَ جَعْفَرٌ الصَّادِقُ ع الْمَدِينَةَ اخْتَلَفْتُ إِلَيْهِ وَ أَحْبَبْتُ أَنْ آخُذَ عَنْهُ كَمَا أَخَذْتُ مِنْ مَالِكٍ.»

[43] نک: رضایی، «سفرهای صادق آل محمد ص»، سرتاسر

[44] «فَخَرَجَ خَادِمٌ لَهُ فَقَالَ مَا حَاجَتُكَ فَقُلْتُ السَّلَامُ عَلَى الشَّرِيفِ… وَ أَرْجُو أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى أَجَابَنِي فِي الشَّرِيفِ مَا سَأَلْتُهُ… قُلْتُ‏ يَا شَرِيفُ فَقَالَ قُلْ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ …»

[45] جواد، «نقد تدریس حدیث عنوان البصری»

[46] در سند برخی احادیث به این معنا به کار رفته که این بخش از سند مربوط به قرون متأخّر است؛ ولی چون متن آن احادیث مربوط به دو قرن نخست بوده، در نتایج نشان داده شده است.

[47] سایت معجم الدوحة التاریخی للغة العربیة به نشانی https://www.dohadictionary.org

[48] شارعی، مرشد الزوار، ج1، ص193

[49] ذهبی، سير أعلام النبلاء، ج8، ص404

[50]ذهبی، تاريخ الإسلام، ج4، ص885

[51] نجاشي، رجال، ص248.

[52] ذهبی، تاريخ الإسلام، ج6، ص41

[53] باشا، الالقاب الاسلامیة، ص۳۵۸

[54] برسی، مشارق أنوار اليقين، ص154

[55] خصیبی، الهداية الكبرى، ص319

[56]. درباره بی‌اعتباری و ضعف روایات حسین بن حمدان نک‍: اکبری، نصیریه، ص69-135، 465-495.

[57] ذهبی، تاريخ الإسلام، ج6، ص130

[58] سبط طبرسی، مشكاة الأنوار، ص327

[59] تنها در ضمن وصایای منسوب به امیر المؤمنین ع خطاب به کمیل بن زیاد آمده است: «يَا كُمَيْلُ لَا تُوقِرَنَّ مَعِدَتَكَ طَعَاماً وَ دَعْ فِيهَا لِلْمَاءِ مَوْضِعاً وَ لِلرِّيحِ مَجَالاً.» ‏(ابن شعبة، تحف العقول، ص172؛ طبری آملی، بشارة المصطفى، ص25) که از نظر مضمون مشابه حدیث نبوی مورد بحث است؛ اما از نظر لفظ متفاوت است و به نبوی بودن آن نیز اشاره‌ای نشده است. ضمن این که اصالت و اعتبار این روایت نیز از جهت منبع، سند و متن، محلّ تأمّل است.

[60] مصباح الشریعة، 1360ش، ص171

[61] نک: محمدی، «اعتبارسنجي اصالت انتساب در محتواي كتاب مصباح الشريعه»، سرتاسر؛ همو، «هویت نگارنده مصباح الشریعة»، سرتاسر؛ همو، «تبارشناسی کتاب مصباح الشریعة»، سرتاسر؛ همو، «تحلیل محتوای کمی و بررسی استناد منقولات روایی و غیرروایی کتاب مصباح الشریعه»، سرتاسر؛ همو، «رهیافتی انتقادی در نسخه شناسی کتاب مصباح الشریعۀ»، سرتاسر

[62] برای نمونه نک: یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، ص127؛ تستری، التفسیر، ص103؛ مکی، قوت القلوب، ج2، ص300؛ قشیری، لطائف الإشارات، ج3، ص407

[63] برای نمونه: ابن مبارک، الزهد، ص213؛ ابن سعد، الطبقات الكبرى، ج1، ص314؛ احمد بن حنبل، المسند، ج28، ص422 و …)

[64] این مضمون در ضمنِ یک نقل مشکوک به صحابی‌ای به نام عبد الرحمن بن المرقع نیز نسبت داده شده است. (ابن قانع، معجم الصحابة، ج2، ص164) گفتنی است درباره این صحابی هیچ اطلاعی دیگری در دست نیست و تنها همین حدیث به او منسوب شده است.

[65] برای نمونه اسناد نک: ابن حجر، اتحاف المهرة، ج13، ص471؛ مزی، تحفة الأشراف، ج8، ص509

[66] شیبانی، الكسب، ص79؛ سرخسی، المبسوط، 30/ 266

[67] سید محمد جواد شبیری، درس خارج اصول، ۱۱/ ۰۲/ ۱۳۹۶ش

[68] برای نمونه نک: سلمی، طبقات الصوفیة، ص۴۲۲؛ بیهقی، الزهد الکبیر، ص۱۵۷؛ جنید، الفرق بین الاخلاص و الصدق، ص۱۳۲؛ حکیم ترمذی، کیفیة السلوک، ص۱۹؛ خرکوشی، تهذیب الأسرار، ص۱۷۳

[69] مصباح الشریعة، 1360ش، ص۴۵۳

[70] برای نمونه:‌ شریف رضی، نهج البلاغة، ص۴۱۹

[71] برای نمونه نک: حکیم ترمذی، ریاضة النفس، سرتاسر

[72] مصباح الشریعة، 1360ش، ص117. در مصباح الشریعة چند بار دیگر نیز اصطلاح ریاضت به کار رفته و بابی به این عنوان اختصاص یافته است. نک:‌ مصباح الشریعة، 1360ش، ص356-357، 457

[73] «الشریعة ریاضة النفس.» (آمدی، غرر الحکم، ص۳۷) در روایات این کتاب چندین بار تعبیر ریاضت به کار رفته است. (برای نمونه نک:‌ آمدی، غرر الحکم، ص۶۰۸، ۷۹۲)

[74] متأسفانه در کتاب غرر الحکم سخنان بسیاری به امام علی ع منسوب شده که منفرد است و گاه پایه و اساسی ندارد. بسیاری از آن‌ها در منابع دیگر به افراد دیگری منسوب است یا گوینده آن روشن نیست. بسیاری از این روایات دربردارنده تعبیرات و مفاهیم متأخر یا اصطلاحات خاص برخی جریانات فرهنگی است. از این رو لازم است پژوهش دقیقی درباره این کتاب و منابع آن و چگونگی پیدایش این مجموعه روایات صورت بگیرد.

[75] نک: ابو خزام، معجم المصطلحات الصوفیة، ص۱۶۱،

[76] نک: شعرانی، ردع الفقراء، ص۱۵۷

[77] یحیی بن معاذ، جواهر التصوف، ص۲۱۳

[78] ابن عربی، الكوكب الدرى، ص240

[79] مصباح الشریعة، 1400ق، ص16

[80] مصباح الشریعة، ۱۳۶۰ش، ص۲۶۴

[81] برای نمونه در کتابخانه مجلس: نسخه 15367، گ38/الف؛ نسخه 8037، گ37؛ نسخه 8293، گ33/ب؛ نسخه 8373، گ35/ب؛ نسخه 1931، ص86؛ نسخه ۱۲۶۶، گ38/ب

[82] احتمال دارد این جمله در حاشیه نسخه‌‌ای به عنوان توضیح نوشته شده و سپس اشتباهاً به متن منتقل شده باشد.

[83] ابن عدی، الكامل في ضعفاء الرجال، 1/ 100

[84] ابن منده، فوائد، ص94

[85] جوهری، مسند الموطأ، ص87

[86] غزالی، إحياء علوم الدين، ج1، ص49

[87] احمد بن حنبل، الزهد، ص131؛ ابن أبي حاتم، تفسير، ج10، ص3180؛ مکی، قوت القلوب، ج1، ص230

[88] تستري، التفسير، ص75

[89] براي نمونه نك: زرین‌کوب، ارزش میراث صوفیه، ص198-201

[90] کلینی، الکافی، ج1، ص17؛ ابن وهب، الجامع، ص551

[91]  صفار، بصائر الدرجات، ج۱، ص۹

[92] برقی، المحاسن، ج۱، ص۲۲۷

[93] زید زرّاد، الأصول الستة عشر، ص۱۲۳.

[94] برقی، المحاسن، ص۲۲۶-۲۲۹

[95] کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۰-۷۰

[96]. برای نمونه ابواب آغازین کتابِ بصائر الدرجات را ببینید: صفار، بصائر الدرجات، ج1، ص2-12.

[97] بلاذری، أنساب الأشراف، ج12، ص313؛ و نیز نک: ابن عساكر، تاريخ دمشق، ج24، ص331

[98] ابن قتیبة، عيون الأخبار، ج1، ص399

[99] بنا بر حکمت مشهور: «زهد العامیّ مضلة.» (طبرسی، نثر اللئالی، ص۷۲)

[100] کلینی، الكافي، ج‏1، ص352-۳۵۳

[101]  برای نمونه نک:‌ کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۹۹، ح۳؛ ص۴۰۰، ح۶

[102] «قُلْتُ يَا أَبَا عَبْدِ اللَّهِ مَا حَقِيقَةُ الْعُبُودِيَّة قَالَ ثَلَاثَةُ أَشْيَاءَ.»

[103] خرکوشی، تهذیب الاسرار، ص171

[104] تستري، التفسیر، ص85

[105] خرکوشی، تهذيب الاسرار، ص172. این مضامین البته در کتب صوفیه فراوان است. برای نمونه:‌ «و قال بعضهم: حقيقة العبودية شيئان: الرضا بالقضاء، و العمل بما يرضى. و سئل سهل بن عبد اللّه عن العبودية، فقال: الرضا بفعال اللّه تعالى» (خرکوشی، تهذیب الاسرار، ص173) «… حتی یؤدیه الی حقیقة العبودیة فی الظاهر بترک الاختیار و الرضی بفعله.» (جنید، الفرق بین الاخلاص و الصدق، ص۱۳۲)

[106] طهرانی، رساله سير و سلوك، ص9۰

[107]. برای نمونه نک‍: ابو نعیم، حلیة الأولیاء، ج3، ص192؛ عطار، تذکرة الأولیاء، القسم الأول، ص9

[108]. برای نمونه نک‍: طباطبایی، خیاطیان و حمزئیان، جایگاه امام صادق (ع) در تفاسیر عرفانی کامل، سرتاسر

[109]. نگارنده در مقاله «بررسی تطبیقی گزارش تفسیر سوره عرفانی سوره توحید به روایت ابن بابویه و تفاسیر خراسانی» یک نمونه را به تفصیل بحث کرده است.

[110]. نک‍: قاسم‌پور، «جستاری در حقائق التفسیر و رویکرد تأویلی آن»، سرتاسر.

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

خروج از نسخه موبایل