پیشنهادی:

“چله نشینی” چیست؟ بررسی آیات، روایات و دیدگاه های بزرگان شیعه در این زمینه

چله‌ نشینی از مواردی است که بسیار مورد توجه طوایف مختلف واقع شده‌ است. عُرَفاء و زهّاد و صوفیه و مرتاضان و برخی عالِمان، هرکدام به نحوی به این مسئله رغبت و تمایل نشان داده‌اند و حتی به دیگران نیز توصیه نموده‌اند. حال باید دید که این مسئله در معارف دینی ما تأیید شده یا خیر؟

روایت مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً…

یکی از روایاتی که برای “کشف و شهود” به آن استناد می‌شود، روایت معروف نبوی است:

«مَنْ أَخْلَصَ لِلَّهِ أَرْبَعِينَ يَوْماً فَجَّرَ اللَّهُ يَنَابِيعَ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ.»

کسی که چهل روز اعمالش را برای خداوند متعال خالص کند، خداوند متعال چشمه‌های حکمت را از قلبش بر زبانش جاری می‌کند.

اصل این روایتِ نبوی در منابع عامه آمده؛ اما در منابع شیعه نیز نقل شده:

وَ بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَا أَخْلَصَ عَبْدٌ لِلَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ صَبَاحاً إِلَّا جَرَتْ يَنَابِيعُ الْحِكْمَةِ مِنْ قَلْبِهِ عَلَى لِسَانِهِ.

عيون أخبار الرضا عليه السلام، ٢/٦٩

اما این روایت را می‌توان در کافیِ شریف بهتر فهم نمود:

بِهَذَا الْإِسْنَادِ عَنْ سُفْيَانَ بْنِ عُيَيْنَةَ عَنِ السِّنْدِيِّ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا أَخْلَصَ الْعَبْدُ الْإِيمَانَ بِاللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً أَوْ قَالَ مَا أَجْمَلَ عَبْدٌ ذِكْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَرْبَعِينَ يَوْماً إِلَّا زَهَّدَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِي الدُّنْيَا وَ بَصَّرَهُ دَاءَهَا وَ دَوَاءَهَا فَأَثْبَتَ الْحِكْمَةَ فِي قَلْبِهِ وَ أَنْطَقَ بِهَا لِسَانَهُ ثُمَّ تَلَا- إِنَّ الَّذِينَ اتَّخَذُوا الْعِجْلَ سَيَنالُهُمْ غَضَبٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ ذِلَّةٌ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ كَذلِكَ نَجْزِي الْمُفْتَرِينَ فَلَا تَرَى صَاحِبَ بِدْعَةٍ إِلَّا ذَلِيلًا وَ مُفْتَرِياً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ عَلَى رَسُولِهِ ص وَ عَلَى أَهْلِ بَيْتِهِ ص إِلَّا ذَلِيلًا.

امام باقر عليه السّلام فرمودند: هيچ بنده‌ای چهل روز ايمانش را بخداوند متعال خالص نگرداند – يا فرمودند: هيچ بنده‌‌ای ذكر خداوند متعال را در چهل روز نيكو انجام ندهد – جز آنكه خداى عز و جل او را نسبت بدنيا زاهد سازد و درد و داروى دنيا را به او بنمايد، پس حكمت را در دلش ثابت كند و زبانش را بآن گويا سازد؛ سپس تلاوت فرمود: «كسانى كه گوساله پرستيدند، بزودى خشم پروردگارشان با ذلت در زندگى دنيا بآنها برسد، افترابندان را اين‌گونه جزا مي‌دهيم» از اين روی هيچ بدعت‌گزارى را نبينى، جز اينكه ذليل است و هيچ افترازننده‌ای بخداوند متعال و پيغمبر و اهل بيتش صلوات اللّٰه عليهم را نبينى جز اينكه ذليل است.

الکافی، ط_الاسلامیه، ٢/١٦

صوفیه معتقدند این دست روایات دلالت می‌کند که انسان باید ابتدا چله‌نشینی کند و سپس بعد از چهل روز کشف و شهود رخ خواهد داد؛ برخی نیز چله را قید نکرده و  چهل روز عبادت را مهم دانسته که بعد از آن کشف و شهود می‌شود؛ برخی از صوفیه نیز در این مسأله به چهل روز خلوتِ حضرت موسی علیه السلام که بدستور خداوند متعال بود، استناد می‌کنند.

بعنوان نمونه ابن عربی (فتوحات، طبع چهار جلدی، ٢/١٠)، عزیزالدین نسفی (کشف الحقایق، ص ٢٩٥) و باخرزی (أورادالأحباب، ص ٢٩١) به این نکته تصریح نموده اند.

حافظ نیز بر همین مبنا اشعاری را سروده:

شنيدم رهروى در سرزمينى
همى گفت اين معما با قرينى‏
كه اى صوفى شراب آنگه شود صاف
كه در شيشه بماند اربعينى‏.

جناب آقای حسن زاده آملی و بسیاری دیگر از عارفانِ معاصر در مورد چله‌نشینی و آثار آن بحثی دارد و آنجا به تمسکِ ابن عربی و ملاصدرا به چله‌ها اشاره کرده است و می‌گوید آنها نیز از آن بهره‌ها برده‌اند: (عیون مسائل النفس، ص ٦٧)

تبیین علامه مجلسی درباره روایت اخلاص عمل در 40 روز

علامه مجلسی رحمه‌ الله در شرح خود بر کافیِ شریف، ذیل روایت مذکور مینویسد:

«منظور از اخلاص ایمانِ خالص و پاک داشتنِ ایمان از آثار زیانبارِ شرک و ریا و سایر معاصی و گناهان است، و اینکه در تمام کارها و اعمال خود، انگیزه‌ای بجز خداوند متعال نداشته باشد؛ و اینکه مدت تمرین و مراقبت را چهل روز قرار داده است، شاید از این جهت باشد که خداوند متعال انتقال و تحول از حالی بحال دیگر را در اصل خلقت و آفرینش انسان، در مدت چهل روز مقرر فرموده، نظیر انتقال از حالت نطفه به عَلَقه و از علقه به مُضغه و از حالت مضغه بودن به استخوان بندی و از این حالت بحالت پوشش گوشت بر استخوان‌ها؛ لذا پذیرش توبه شراب‌خوار، آنچنان که در حدیث آمده پس از انقضای مدت چهل روز است؛ و زهد در چیزی، بمعنای رها کردن و مایل نبودن به آن چیز است؛ و دردهای دنیا همان صفات زشت و انجام گناه است و آنچه که باعث دوری از ساحت قدس ربوبی می‌گردد؛ و دوا و درمان هم یعنی ریاضت‌های شرعی و تحمل مشکلات و جِدیت و کوشش در مخالفت با نَفْس و اندیشه یا تفکر صحیح و بطور کلی آنچه باعث ترک معصیت و دوری از گناهان می‌شود؛ یا مقصود از درد و مرض، بیماری‌های قلب است که در نتیجه علاقه مفرط به دنیا پیدا می‌شود و درمان آنهم مراقبت کامل است به آنچه که قلب را از این گونه علایق رها گرداند. و گفته شده که درمان دنیوی، همان مقدار نیاز و درد مقدار بیش از نیاز است، یا اینکه درد، شیفتگی قلب بدنیا و درمان رهاسازی قلب است از این شیفتگی. یا منظور دنیای مضر و زیان آور در امر آخرت است و آنچه که موجب سود اخروی گردد، یعنی اطاعت و معصیت و فرمانبری و سرکشی باشد. و مقصود از حکمت، آن علوم و دانش‌های واقعی است که انسان را هر چه بیشتر در طریق حق و حقیقت تثبیت کند و اصل و ریشه و سرچشمه چنین علومی، شناخت امام و پیروی از اوست. و اما تناسب تلاوت “آیه عِجل” ( که اشاره به گوساله پرستان دارد) توسط حضرت در این حدیث، به وجوهی توجیه شده است: اول آن چیزی است که بنظر ما رسیده و آن اینکه چون حضرت باقر علیه السّلام فواید و نتایج اخلاص چهل روزی را بیان فرمودند و از طرفی گروهی از صوفیه بدعت‌هایی را درباره این مطلب – که ربطی به دین ندارد – بعنوان وظیفه دینی و ریاضت شرعی انجام می‌دهند، نظیر چله نشینی با آن کیفیت و خصوصیت بی اساس، حضرت با خواندن این آیه خواستند از این رقم بدعت‌ها و تحکیمِ نظریات شخصی جلوگیری کنند و بگویند این بیانات شامل این گونه کارهای بی اصل نمی‌شود؛ و این آیه می‌فهماند که هر صاحب بدعتی که با رأی و نظر خود احکام و دستورهایی را اختراع کرده و بر خداوند متعال و رسولش حکم و دستوری را به دروغ نسبت بدهد، در دنیا و آخرت گرفتار ذلت و بدبختی خواهد شد. چون خداوند متعال می‌فرماید: «وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُفْتَرِینَ.» بعبارت دیگر ارزشِ عمل و صحتِ عبادت به دو چیز بستگی دارد: با سنت و دستور شرعی منطبق باشد؛ خالص و پاک و فقط برای رضای خداوند متعال انجام شود؛ و حضرت با بیانات اولیه خود به جهت دوم پرداخت و با خواندن این آیه، قسمت اول را بیان کرد، زیرا پرستش گوساله که به دعوت سامری عملی شد و او می‌گفت: «هذا إِلهُکُمْ وَ إِلهُ مُوسی»، { این گوساله خدای شما و خدای موسی است} بدعت محض بود. وجه دوم گفته شده که مقصود از تلاوت آیه در ذیل این حدیث، این بوده که حضرت هشدار دهد هرکس عبادت خود را برای خداوند متعال خالص نماید و جدیت و کوشش او در عبادت با موازین و دستور سنت تطبیق داشته باشد، خداوند او را به عیوب دنیا بینا می‌کند، در نتیجه نسبت به دنیا بی اعتنا می‌شود و در اثر همین حالت زهد واقعی و مناعت طبع، در نظر مردم بزرگ و با عزت می‌گردد، زیرا ذلت دنیوی و سقوط از نظر مردم، در اثر دلبستگی به دنیا و حرص به آن است. ولی آن‌کس که عبادتش بر پایه هوا و هوس است، خداوند دیدهٔ قلب او را از تشخیص معایب و مفاسد دنیا کور می‌گرداند و در اثر رغبت و توجه به دنیا، دچار ذلت می‌گردد و از نظر مردم بی ارزش خواهد شد. بنابراین افرادی که در عبادت بدعت‌هایی را اختراع کرده اند، همیشه خوار و ذلیل و بی مقدارند. لذا خداوند درباره گوساله پرستان آن طور فرموده است. وجه سوم اینکه تلاوت و خواندن این آیه از این جهت است که توجه دهد افرادی که در عبادتشان اخلاص نداشته باشند، مشمول این آیه هستند و غضب الهی شامل حال آنان خواهد شد. چون قبلا معلوم شد هر قلبی که در آن شک و شرکی باشد، از درجه اعتبار ساقط است و شک و شرک هر دو بدعت و افترا بر خدا و رسول است. این آیه بر فرض که درباره گروهی نازل شده باشد، شان نزول موجب اختصاص این حکم به آن گروه نمی شود و این وعید و غضب، هر کسی را که مانند آنها باشد شامل می‌گردد. وجه چهارمی نیز در نظر ما هست و آن اینکه اخلاصی که در این حدیث هست، اختصاص به خلوص عمل از ریا ندارد، بلکه منظور اخلاص ایمان و عمل از ریا و از بدعت و از هر چه که مانع از قبول باشد است. بنابراین حضرت آیه شریفه را برای یکی از اقسام آن (خلوص از بدعت) تلاوت فرموده است.»

مرآة العقول، ٨/٨٧

نتیجه تا اینجا:

طبق روایات فراوان و همانطور که علامه مجلسی رحمه‌الله فهمیده، منظور از “حکمت” علمی است که با آن حقایق ایمان شناخته می‌شود‌، که مهم‌ترینِ آن شناخت امام‌ معصوم است؛ از طرفی روایت مذکور دلالت دارد که “اخلاص” یعنی عبادت فقط برای خداوند متعال باید باشد نه برای ریا و شهرت و امثالهم؛ و “ایمان واقعی” متوقف بر شناخت امام معصوم و عمل به سنت است، نه عبادت از روی بدعت و برای غیرِ خداوند متعال؛ سپس طبق این اخلاص و ایمان واقعی اگر کسی چهل روز اعمالش را برای خداوند متعال خالص کند، عيوب دنیا و شر و خیرِ آن برای او آشکار می‌شود و توجهش به آخرت جلب می‌شود و در نتیجه از گناه فاصله گرفته و نسبت به دنیا و مادیات زاهد می‌شود‌ و تقوای الهی پیشه می‌کند؛ پیشتر نیز طبق روایت، زهد را تعریف کردیم که یعنی عدم دلبستگی به دنیا و لذات و لوازم آن.

حال با توجه به این نکات، می‌پرسیم:

کسانی که برای کسب قدرت‌های روحی مشغول عبادت می‌شوند، آیا با اخلاص تنافی ندارد؟ اینجا هدف از عبادت کسب قدرت است یا خداوند متعال؟! آیا شرطِ پذیرش عبادات این نیست که بر پایه سنت و خالی از بدعت باشد؟! آیا چله‌نشینی در سنت آمده؟! آیا رسول خدا صلی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم‌السلام اهل این عمل بوده‌اند؟ پیشتر هم بیان شد که در دین اسلام و مذهب شیعه، با عزلت‌نشینی و ترکِ زندگی و جلوس در مکانی برای چله‌نشینی و رهبانیت مخالفت شده است‌؛ لذا چگونه با اشتغال به بدعت، چشمه‌های حکمت جاری می‌شود؟! چگونه با انکار ولایتِ حجة الله امام معصوم، عبادت پذیرفته می‌شود و حکمت جاری می‌شود؟!

دیدگاه شیخ جواد خراسانی رحمه الله درباره چله نشینی

یکی از عالمانِ خدومِ شیعه که بسیار مظلوم واقع شد، “مرحوم شیخ جواد خراسانی” اعلی الله مقامه می‌باشد. ایشان یکی از بهترین نقدها را بر حافظ نوشته و مبانی صوفیه را بخوبی و ماهرانه به چالش کشیده و نقد کرده است؛ نامبرده در بحثی پیرامون اعتکاف، به “چله‌نشینی” صوفیه اشکال کرده و می‌نویسد:

صوفيه خود رامسلمان مى‏‌دانند و با وجود دستوراتی که در اسلام برای عبادت در خلوت و جلوت آمده، براى خود بنام خلوت برای عبادت «چله» را بدعت كرده‏‌اند؛ از يك چله تا چهل چله و بيشتر، آن هم با كيفيت و آدابى كه خود جعل كرده‏‌اند! و در حقيقت تعجّب نه از ايشان است و اين گفته هم نه براى تذكر ايشان است، زيرا كه از اهل بدعت و كسانى كه در مقابل اسلام و تشيع فرقه ساختند و خود را مجزّى نموده‏‌اند، چيزى جز بدعت انتظار نمى‏‌رود، بلكه تعجّب از كسانى است كه خود را از آنها نمى‏‌دانند و ايشان را بزرگ مى‏‌گمارند و اهل رياضت و صاحب مقامات مى‏‌شمارند، با اينكه رياضات ايشان جز همين كه او را چله نام كرده‏‌اند نيست و مقاماتى كه براى خود ادّعا مى‏‌كنند جز از راه همين رياضات و چلّهٔ مجعوله نيست. چگونه با اعمال بدعت و جعلى انسان داراى كمالات و مقامات مى‏‌شود؟ معاذ اللّه، اينها نيست جز امدادات شيطان «و اخوانهم يمدّونهم فى الغىّ ثمّ لا يقصرون.» و نيست جز الهامات شياطين «انّ الشّياطين ليوحون الى اوليائهم.» اگر فى قلوبهم مرض نيست، چه احتياجى به چله داشتند؟ با مشروعيت اعتكاف چرا بروند در خانقاه يا خانه‏‌هاى خود خلوت كنند و مسجد و جماعت را در چهل روز يا زيادتر ترك كنند؟ اگر منظورشان ترك هواى نفس است، متروكات اعتكاف را ترك كنند، چرا گوشت نمی‌خورند که ترکِ آن نهی شده؟ روزه بگيرند بجاى ترك گوشت؛ چرا ذكر از قطب و مرشد بگيرند، عبادتى كه گفته شده عمل كنند؛ مگر آن چه پيغمبر صلّى اللّه عليه و اله گفته و خود عمل نموده آنها كشف و شهود و مقامات نمى‏‌آورد؟ و آن‌چه اهل بدعت و صاحبات دُكان كه نام آنها را “اقطاب و بزرگان” گذاشته‏‌اند، عمل كرده و گفته‏‌اند انسان را به اين مقامات‏ عاليات مى‏‌رساند! اگر كسى هزاران سال از غير درى كه محمد صلّى اللّه عليه و اله و آل محمد باز كرده‏‌اند برود، بجائى نخواهد رسيد جز خذلان و چيزى نخواهد ديد جز نوميدى؛ «فأتوا البيوت من ابوابها.» بحث ما با صوفيه بسيار است، نه تنها در چله و رياضات است، بلكه از مبدأ گرفته تا معاد ما را با آنها بحث است و بناى اين رساله بر طرح بحث با ايشان نيست و صحبت چله هم در اينجا بالمناسبه آمد. واقعا چه شبيه است ادعاهاى ايشان با اين مثل معروف که گويند: به شتر گفتند: از كجا مى‏‌آئى؟ گفت: از حمام! گفتند: راست است از پاهاى سفيد و نظيفت پيدا است! این جماعت مى‏‌گويند ما اهل كشفيم، اسرار بر ما كشف شده، اهل وصليم، به حقيقت واصل شديم، اهل شهوديم، همه‏ عوالم و حقايق بر ما شهود گشته؛ واقعا راست مى‏‌گويند، از پاهاى تر و تميزشان پيداست، آرى از مكاشفاتى كه براى خود نقل مى‏‌كنند در ايام چله و اشعارى كه بر زبانشان در آن ايام جارى مى‏‌شود و از غزلهاى عاشقانه‏‌اى كه بعد مى‏‌سرايند و از عشقشان به غنا و موسيقى پيدا است كه چه چيز بر آنها كشف شده و چه چيز را شهود كرده‏‌اند و با كه عشقبازى كرده و مى‏‌كنند..

اعتکاف در اسلام، ص ٧٧

کلام شیخ حر عاملی رحمه الله درباره چله نشینی

فقیه بزرگ شیعه، مرحوم شیخ حر عاملی اعلی الله مقامه، در بخشی از کتابش در رد تصوف، برای ابطالِ “چله‌نشینی” می‌نویسد:

در اين باب به بيان ابطال چله‌نشينى زمستانى صوفيان و رياضت‌ها و نخوردن گوشت و ديگر اختراعات آنان خواهيم پرداخت و دوازده دليل بر بطلان اين عمل دلالت دارد:

دليلى قطعى بر صحّت و مشروعيّت اين رياضت آن‌گونه كه آن‌ها مدّعى‌اند، وجود ندارد؛

اين رياضت، بدعتى آشكار و روشن و واردكردن چيزى‌كه در دين نبوده به دين بشمار مى‌آيد و بسيارى از صوفيان بدان اقرار و اعتراف دارند و دلايل عقلى و كنكاش و بررسى هردو، بر اين مطلب گواهند و بخواست خداوند متعال، روايات دال بر حرمت بدعت خواهند آمد.

ضرورت مذهب ايجاب مى‌كند اين رياضت فاقد مشروعيّت باشد و اين موضوع يكى از روشن‌ترين ضروريات مذهب است و هيچ‌يك از شيعيان در عصر ائمه عليهم السّلام دست به چنين كارى نزده‌اند و بيشتر صوفيان به آن اعتراف داشته و به هيچ‌وجه منكر نيستند كه چنين شيوه‌اى اخيرا ميان شيعه پديدار شده است، بلكه در سابق نيز از ناحيۀ برخى اهل سنّت بين آنان رايج و معمول شده؛ و ترديدى نيست اگر اين رياضت از مشروعيّتى برخوردار بود و نوعى عبادت و پرستش بشمار مى‌رفت چنان‌كه يادآورى شد، آثار آن نظير ساير احكام بلكه احكام جزئى پايين‌تر از آن، پديدار مى‌گشت. گذشته از اين، احاديثى كه درموردپايه و اركان و اصول اديان و تعداد واجبات و عبادات وارد شده، امورى غير از موارد ياد شده را نفى مى‌كند و رياضت ياد شده در شمار اين عبادات نيست بلكه در برخى روايات بگونه‌اى صريح، تعداد عبادات مشخص شده كه اين خود، دليل بر نفى اختراعات و امور ساختگى صوفيّه است، چنان‌كه در گذشته بيان شد و در مباحث بعدى نيز يادآورى خواهد شد.

علماى شيعه همه بر عدم مشروعيّت و عدم جواز اين رياضت اتفاق‌نظر دارند، به همين دليل هيچ‌يك از علماى متقدّم و متأخّر آنان تا دوران‌هاى نه چندان دور، چنين كارى انجام نداده بلكه بصراحت در مقام انكار آن برآمده‌اند همان‌گونه كه معصومين عليهم السّلام چنين كرده‌اند. بنابراين، معصومين عليهم السّلام نيز در اين اجماع داخلند و بدين ترتيب، چگونه مى‌توان از اين اجماع خارج شد⁉️تحقيق و بررسى در اين موضوع، خود گواه بر اين است كه رياضتِ ياد شده در گذشته و كنون از ساخته و پرداخته‌هاى دشمنان دين اسلام نظير مسيحيّت و كفّار هند و صوفيان اهل سنّت است و به خواست خداوند متعال، رواياتى كه همسانى با دشمنان خداوند و پيمودن راه و رسم آنان را روا نمى‌داند، يادآورى خواهد شد.

با تحقيق و بررسى پيرامون شيوه و رفتار پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه عليهم السّلام روشن مى‌شود كه آن بزرگواران هيچ‌گاه دست به انجام چنين امورى نزده بلكه آن را فوق العاده مورد اعتراض قرار مى‌داده‌اند، چنان‌كه به خواست خداوند متعال، يادآورى خواهد شد. با اين وصف، چگونه رواست با شيوه و رفتار خاندان عصمت و طهارت به مخالفت برخاست‌⁉️

صوفيان، مسأله رياضت را مقدمه و وسيلۀ كشف و ساقط شدن تكاليف قرار داده‌اند تا چه رسد به مقدمۀ آن‌ها؛ اگر كسى بگويد: صوفيان، اين رياضت را وسيله‌اى براى دست‌يابى به صفاى دل و مهربانى قرار مى‌دهند، بايد گفت: پاسخ به اين موضوع بمطالبى كه قبلا يادآور شديم، برمى‌گردد. در آن‌جا بيان داشتيم با ورود نهى در اين خصوص، رجحان چنين رياضتى شرعا به ثبوت نرسيده است. اگر اين عمل به خودى خود، كارى پسنديده تلقّى مى‌شد دست‌يابى بدان تنها به انجام محرّمات جايز مى‌گشت. بنابراين، با ورود نهى از انجام چنين رياضت و انحصار علل و اسباب آن در محرمات الهى، بطلانش آشكار است و جمعى از علماى دين به بيان بطلان اين رياضت پرداخته و يادآور شده‌اند كه: اگر مسلمان بر انجام عبادات دينى خود مراقبت داشته باشد، ثمره‌اش صفاى فكر و انديشه و خرد و دست‌يابى به معارف الهى خواهد بود و صاحب مدارك رحمه اللّه از جمله كسانى است كه در آغاز مبحث روزه در كتاب ياد شده، به ذكر اين مطلب پرداخته است.

آيات شريفۀ قرآن بر نفى چنين رياضتى دلالت دارند. نظير فرمودۀ خداى متعال:

“يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لا تُحَرِّمُوا طَيِّباتِ ما أَحَلَّ اللّهُ لَكُمْ وَ لا تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لا يُحِبُّ الْمُعْتَدِينَ” اى ايمان‌آورندگان، چيزهاى پاكيزه‌اى را كه خدا برايتان حلال كرده است، حرام نكنيد و از حد و مرز، پا فراتر منَهيد زيرا خداوند متجاوزان را دوست نمى‌دارد؛

و “کلُوا مِمّا رَزَقَكُمُ اللّهُ حَلالاً طَيِّباً” از نعمت‌هاى حلال و پاكيزه‌اى كه خداوند بشما روزى داده است، تناول كنيد؛

“قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِينَةَ اللّهِ الَّتِي أَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّيِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ” بگو چه كسى زينت‌هاى الهى را كه براى بندگان خود آفريده و روزى‌هاى پاكيزه را حرام كرده است‌؟

و آياتى از اين دست كه بر نفى اين نوع رياضت دلالت دارد و بخوبى روشن است حرام‌كردن اشياء حلال و پاكيزه بر نفْس، بمعناى منع كردن و محروم ساختن نفْس از آن اشياء محسوب مى‌شود كه داخل در مضمون و مفهوم اين آيات شريفه و روايات بعدى است، هرچند كسى كه دست به چنين كارهايى مى‌زند، معتقد به حرمت شرعى آن‌ها نباشد.

ائمه عليهم السّلام در بسيارى از روايات براى جلوگيرى از ملالت نفْس، فرمان به ميانه روى در انجام عبادات داده و از افراط و زياده‌روى در انجام آن‌ها نهى نموده‌اند، در صورتى كه مشروعيّت اين عبادات كاملا محرز و مشخص است تا چه رسد به موضوع مورد بحث ما (چله‌نشینی که بدعت است) كه با چگونگى و حكم آن آشنا شديد و احاديث متعدّد و معروفى كه بدان اشاره شد در اصول كافى كلينى رحمه اللّه و ديگر كتب، روايت شده است.

استحباب نشستن طولانى بر سر سفره و پذيرفتن دعوت مؤمن و خوراندن غذا و غذا خوردن همراه با برادران مسلمان، در روايات ائمه معصومين عليهم السّلام وارد شده و در آن روايات آمده است: «انّ ابن آدم اجوف، لابد له من طعام.» یعنی بدن آدميان، ميان‌تهی است و ناگزير بايد غذا تناول كنند؛ و ديگر موضوعاتى كه در روايات «اطعمه و اشربه» «در کتاب الكافى» و «محاسن» و ديگر كتب روايى آمده است. بدين ترتيب، بخوبى روشن است كه روايات ياد شده با مبناى صوفيّه در اين باب، منافات دارد و رواياتى كه در نكوهش غذا خوردن پس از سير شدن و پرخورى وارد شده، هيچ‌گونه اشاره‌اى به خواستۀ موردنظر صوفيان ندارد، زيرا افراط و تفريط هردو، نكوهيده است. بنابراين، خارج از موضوع بحث‌اند. روايات زيادى از پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله و ائمه عليهم السّلام رسيده كه صريحا دست ردّ بر سينۀ صوفى‌ها نهاده و اعمال و كردار آنان را مورد اعتراض قرار داده است كه به برخى از آن‌ها اشاره مى‌كنم:

شیخ كلينى رحمه اللّه در باب سيره و روش امام عليه السّلام به إسناد خود درمورد احتجاج امير مؤمنان عليه السّلام با عاصم بن زياد كه خرقه بر تن كرد و ترك دنيا گفت آورده است: ربيع بن زياد از برادرش عاصم، شكايت نزد اميرمؤمنان عليه السّلام برد و عرضه داشت: برادرم با اين كار خانواده و فرزندانش را اندوهگين و محزون ساخته است. امير مؤمنان عليه السّلام فرمودند:
عاصم بن زياد را نزدم آوريد. وقتى وى را خدمت حضرت آوردند امام عليه السّلام در برابر وى چهره درهم كشيد و بدو فرمود: «أما استحييت من أهلك‌؟ اما رحمت ولدك‌؟ أترى ان اللّه احلّ لك الطيبّات و هو يكره أخذك منها، انت اهون على اللّه من ذلك، او ليس اللّه تعالى يقول: «وَ الْأَرْضَ وَضَعَها لِلْأَنامِ فِيها فاكِهَةٌ وَ النَّخْلُ ذاتُ الْأَكْمامِ» «او ليس اللّه يقول: «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ»

یعنی از خانواده‌ات شرم نكردى‌؟ به فرزندان خود رحم ننمودى‌؟ آيا مى‌پندارى خداوند متعال نعمات را براى تو آفريده ولى دوست ندارد از آن‌ها استفاده كنى‌؟ تو در برابر حق‌تعالى ناچيزتر از آن هستى كه با تو اين‌گونه رفتار كند، آيا اين سخن خداوند متعال نيست كه فرمود: «خداوند زمين را براى مردم آفريد كه در آن ميوه‌ها و نخل‌هاى پرشكوفه وجود دارد» آيا اين سخن خدا نيست كه فرمود: «دو درياى مختلف شور و شيرين، گرم و سرد» را در كنار هم قرار داد كه باهم تماس دارند و ميان آن دو برزخى است كه هريك بر ديگرى غلبه نمى‌كند (بهم درنمى‌آميزند) تا آن‌جا كه فرمود:

“يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ، فباللّه لابتذال نعم اللّه بالفعال احبّ اليه من ابتذالها بالمقال و قد قال اللّه تعالى: وَ أَمّا بِنِعْمَةِ رَبِّكَ فَحَدِّثْ”

از آن دو، مرواريد و مرجان خارج مى‌شود؛ بخدا سوگند! خوار و ناچيز شمردن نعمت‌هاى خداوند متعال با كردار و رفتار در پيشگاهش دوست‌داشتنى‌تر از خوار شمردن آن‌ها با گفتار است؛ در صورتى كه خداوند متعال فرموده: «و نعمت‌هاى پروردگارت را بازگو كن.» عاصم به حضرت عرضه داشت: اى اميرمؤمنان! پس چرا شما در خوراك خود به غذاى ناگوار و در پوشاك، به لباس زبر و خشن بسنده نموده‌اى‌؟ حضرت در پاسخ فرمود: «ويحك! ان اللّه فرض على ائمة العدل ان يقدّروا انفسهم بضعفة الناس كيلا يتبيّغ على الفقير فقره» واى بر تو عاصم! خداوند متعال بر پيشوايان دادگر واجب شمرده كه خويشتن را با ضعيف‌ترين اقشار مردم مقايسه كنند تا فقر و تنگدستى فرد تهيدست بر او دشوار نيايد كه سر از فرمان خدا بگرداند؛ بدين ترتيب عاصم بن زياد، خرقۀ خود افكند و لباس خويش را به تن كرد.

همچنین كلينى در باب «شرايع و اديان» از راويان مورد وثوق، از امام صادق عليه السّلام روايت كرده كه فرمود: «ان اللّه أعطى محمدا شرايع نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السّلام، التوحيد، و خلع الانداد و الفطرة الحنيفيّة السمحة و لا رهبانيّة فيها و لا سياحة، أحّل فيها الطيّبات و حرّم فيها الخبائث و وضع عنهم إصرهم و الاغلال التى كانت عليهم» خداوند متعال شريعت و آيين نوح و ابراهيم و موسى و عيسى عليهم السّلام را كه يگانگى خداوند متعال و كنار گذاشتنِ غيرش و فطرت صحيح و سالم و با گذشت بود، به پيامبر اكرم صلی الله علیه و آله عطا نمود. در اين آيين گوشه‌نشينى و دوره‌گردى وجود ندارد و خداوند روزى‌هاى پاكيزه را در آن حلال و ناپاكى‌ها را تحريم نمود و بارهاى سنگين و غلّ و زنجيرهايى را كه بر آن‌ها نهاده شده بود، از دوش آنان برداشت.
بنا به روايت جمعى از علماى شيعه و سنّى، رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «لا رهبانيّة فى الاسلام» در آيين اسلام گوشه‌نشينى و ترك دنيا وجود ندارد. و صاحب قاموس نيز آن را يادآور شده و گفته است: رهبانيّت نظيرِ خواجگى، زنجير به گردن نمودن، پوشيدن لباس خشن و نخوردن گوشت و امثال آن است.

بر اين‌گونه رياضت، مفاسد زيادى مترتّب است و مشخص است عملى كه يك مفسده بر آن مترتب باشد، بايد ترك شود تا چه رسد به عملى كه مفاسد فراوانى بر آن مترتّب است، كه تنها به دوازده مورد از مفاسدش بسنده مى‌كنيم:

يكى از آن مفاسد اعتقاد به مشروعيّت، بلكه به رجحان موضوعى است كه داراى مشروعيّت نيست و آن را عبادت مى‌دانند، در صورتى كه در روايات وارده از ائمه عليهم السّلام نازل‌ترين مراتب شِرك اين است كه سنگريزه را هسته بخوانى و هسته را سنگريزه و آن گاه آن را باور داشته باشى، اين حديث را كلينى و ديگران روايت كرده‌اند.

يكى ديگر از آن مفاسد، آسيب رساندن به بدن و نفْس است، در صورتى كه اين كار از واجبات دين به شمار رود يا از رجحان برخوردار باشد، با اين‌كه وجوب حفظ بدن در جاى خود ثابت شده است و خداى متعال فرموده: ما جَعَلَ عَلَيْكُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ؛ خداوند متعال در دين اسلام كار سنگين و سختى بر شما قرار نداد و رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «أتيتكم بالشريعة السهلة السمحة» دين و آيين آسان و باگذشتى برايتان به ارمغان آوردم.» از معصومين عليهم السّلام نيز اين حديث روايت شده كه «انّ الخوارج ضيّقوا على أنفسهم بجهالتهم، إنّ الدّين أوسع من ذلك» خوارج با جهل و نادانى خويش بر خود سخت گرفتند، آيين اسلام گسترده‌تر از آن بود كه تصور مى‌كردند. كارشان بجايى رسيد كه بيشتر آن‌ها معتقد به تحريمِ مباحات گشته و بدان تصريح نمودند! افزون بر مطالبى كه قبلا از آيات و روايات، بر آن آگاهى يافتيد.

لازمۀ اين‌گونه رياضت اين است كه مساجد و مشاهد و نظير آن مدتى زياد متروك بمانند و در روايات ثابت شده است كه گروهى از مسلمانان حضور در مساجد را ترك كردند درپى آن رسول اكرم صلّى اللّه عليه و آله بشدت با آنان برخورد نمود.

اين شيوه سبب دورى جستن از برادران مسلمان و ترك معاشرت آن‌ها و نپذيرفتن دعوت و انجام ندادن حقوق واجب و مستحب آنان خواهد شد با اين‌كه در احاديث فراوانى به انجام اين امور فرمان داده شده و مورد تشويق قرار گرفته و در موارد زيادى ترك آن نهى شده است.

انجام اين رياضت غالبا موجب قطع رابطۀ خويشاوندى و بى‌اعتنايى به بخش واجب حقوق زنان و مواردى از اين دست خواهد شد.

لازمۀ اين‌گونه رياضت تك‌زيستى و تنهايى است، بنابراين اهل رياضت مشمول لعن رسول خدا صلّى اللّه عليه و آله مى‌شوند. كلينى و شيخ صدوق و ديگران نقل كرده‌اند كه پيامبر اكرم صلّى اللّه عليه و آله فرمود: «لعن اللّه آكل زاد وحده، لعن اللّه النائم فى بيت وحده، لعن اللّه راكب الفلاة وحده» خداوند متعال كسى كه زاد و توشه‌اش را تنها بخورد و كسى كه در خانه‌اى تنها بخوابد و سواره‌اى را كه در بيابان تنها راه طى كند، مورد لعن خويش قرار دهد.

انجام اين رياضت موجب مى‌شود انسان از به دست آوردن علم و دانش و گفت و گو با علما و دانشمندان دست بردارد و سرانجام اين كار، جهل و نابخردى است كه قبلا بر روايات وارده درمورد آن، آگاهى يافتيد.

اين كار موجب مخالفت و دشمنى با علما و دانشمندان مى‌شود چنان‌كه پيشتر يادآورى شد و اين واقعيّت به روشنى از رفتار آنان پيداست.

لازمۀ رياضت كشيدن به اين معنا ادعاى كشف و شهود و وصول و كرامات دروغين و مسائلى از اين قبيل است. بعضى از آن‌چه يادآورى شد بطور كلّى يا بيشتر مربوط به پيروان و مريدان و برخى به سران آن‌ها ارتباط دارد.

اين‌گونه گوشه‌نشينى و رياضت، مستلزم ترك عيادت از بيماران و ديدار با مؤمنين خواهد شد.

اين عمل موجب حاضر نشدن در تشييع جنازۀ مسلمانان و تسليت ندادن به مصيبت‌زدگان و امورى از اين قبيل مى‌گردد.

الاثناعشریه، دارالکتب العلمیه، ص  ٩٨_ ١٠٥

تحلیلی دیگر از علامه مجلسی رحمه الله درباره چله نشینی

ایشان می نویسد:

«… طبق روایات، ترك کردن طعام‌هاى مقوى كه بدن و عقل ضعيف شود خوب نيست؛ زيرا كه بدن آلت و مَطيه نفس است در جميع اعمال، و در تحصيل هر كمال، و بدن كه ضعيف شد نفس معطل مى‌شود. بايد عقل را ضعيف و سخيف نكنند به ترك حيوانی (ترک گوشت) و مثل آنها. زيرا كه مدار تميزِ امور بر عقل است، و عقل كه ضعيف شد زود فريب اهل باطل را مى‌خورند، چنانچه در احاديث ترك گوشت، اشعار به اين مطلب است. ظاهرا كه شيطان اين عبارت “ترك گوشت و حيوانى” را كه مخالف طريقه شرع است از براى همين براى بعضى از اهل بدعتِ صوفيه مقرر ساخته است، كه چون چهل روز در سوراخى نشستند و عقل قوى را ضعيف كردند، اوهام و خيالات بر عقل ايشان مستولى مى‌شود، و از راه وهم چيزهایی در خيال ايشان به هم مى‌رسد، از بابت كسى كه به مرض سرسام مبتلا باشد، و به اعتبار ضعف عقل گمان مى‌كنند كه كمالى حاصل گشته است، و آنچه پير به ايشان گفته است چون پيوسته در آن سوراخ تاريك همين معنى در نظرشان هست، به تدريج به ازدياد قوت و همى و ضعف عقل، حالى ايشان مى‌شود و بيرون كه آمدند اگر پير گويد كه ديشب پنج مرتبه به عرش رفتم، تصديقش كنند بدون بينه و برهان. و اينها همه از ضعف عقل است. و بدان كه حديثى از حضرت رسول صلى الله عليه و آله منقول است كه: “هرکس در چهل صباح عمل خود را براى خدا خالص گرداند، خدا چشمه هاى حكمت را از دلش بر زبانش جارى گرداند.” و در حديث ديگر از حضرت امام محمد باقر عليه السلام منقول است كه: “هرکس ايمان را از براى خداوند چهل روز خالص گرداند (يا چنين فرمود كه: هرکس نيكو خداوند را ياد كند در چهل روز) خداوند او را زاهد گرداند در دنيا، و او را به درد و دواى دنيا بينا گرداند، و حكمت را در دل او جا دهد، و زبان او را به حكمت گويا گرداند” . بعد از آن، حضرت آيه‌اى خواندند كه ترجمه‌اش اين است:” آنان كه گوساله را خداى خود كردند، عن قريب به ايشان خواهد رسيد غضبى از جانب پروردگار ايشان و خوارى در زندگانى دنيا. و چنين جزا مى دهيم جماعتى را كه افترا بر خداوند مى‌بندند.” پس فرمود كه: هر صاحب بدعتى را كه مى بينى البته ذليل و خوار است. و هر كس كه افترا بر خداوند متعال و رسول و اهل بيت علیهم السلام می‌بندد البته ذليل و بی‌مقدار است.
و صاحبان بدعت از روزى جهالت اين دو حديث را حجت خود كرده‌اند در برابر اهل حق، و نمى‌دانند كه اين هيچ دخلى به مطلب ايشان ندارد. زیرا اخلاص عمل آن است كه از شوايب ريا عمل را پاك گرداند، و سعى كند كه آنچه از او صادر شود از عمال و افعال و اقوال او، همه موافق رضاى الهى باشد، و نيت او در آن عمل‌ها مُشوب به غرض‌هاى فاسد نباشد، بلكه عمل‌هاى مُباحش را همه به نيت عبادت كند. مثل آن كه اگر به بيت الخلا رود، با خود نيت را خالص كند و براى اين برود كه در وقت عبادت پاكيزه باشد و عبادت را با حضور قلب كند؛ و به اين نيت آن عمل عبادت مى‌شود. اگر در نيت صادق باشد. و اگر به بازار رود براى اين رود كه خدای تعالی فرموده است كه به بازار روم و طلبِ روزى بكنم؛ براى فرمودهٔ خدا مى‌روم. و همچنين در جميع كارها. و اخلاص از براى خداوند وقتى مى‌شود كه كارى را كه خداوند متعال فرموده باشد، از براى خدا بكند. و اگرنه، اگر كسى بدعتى را از براى خداوند بكند خدای تعالی از او و از كار او بيزار است. پس اول بايد دانست كه كدام كار را خداوند مى‌خواهد، و بعد آن كار را از براى خداوند كرد. پس لفظ چهل روز به چه كار آن صاحب بدعت مى‌آيد⁉️ظاهر است كه اگر كسى چهل روز ورزش كُشتى بكند داخل اين حديث نخواهد بود. و حضرت در آخر حديث دويم كه مذمت بدعت فرموده اند اشعار به اين معنى نموده‌اند.»

عین الحيات، نشر قدیانی، ص ۴۴٣

نظر آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله درباره چله نشینی

در پایان، نظر شما را به استفتاء ذیل جلب می نمایم:

سؤال‌:

آيا چله‌گرفتن مورد تأييد شرع مقدس اسلام است؟

پاسخِ آیت الله صافی گلپایگانی رحمه الله:

اگر منظور از چله نشينى، رياضتى است كه بعضى متحمل مى شوند روشى ساختگى است، و بهترين راهى كه در سير و سلوك الى الله عملى است، و قطع به صحّت آن است، پرهيز از محرمات و بلكه تا آنجا كه ممكن است پرهيز از مكروهات و انجام واجبات، و بلكه مستحبات است. همه دين، سير و سلوك است؛ نماز و روزه و حج و ترك كارهاى حرام و اخلاق نيك و راستى، امانت، تواضع، صله رحم، قضاء حوايج بندگان، عدالت، ترك تكبر و حسد و … كه در قرآن كريم و روايات توصيه شده است، همه سير و سلوك است.

معارف دين، ج ۳، ص ۳۵۱

اشاره ای به مفهوم بدعت

علامه مجلسی رحمه الله درباره می نویسد:

“البدعة کل رأی أو دین أو حکم أو عبادة لم یرد من الشارع بخصوصها و لا فی ضمن حکم عام.”

بدعت عبارت است از هر اعتقاد و نظر، یا دین، یا حکمی، یا عبادتی، که از طرف شارع بصورت حکم اختصاصی، یا بصورت حکم عمومی، مورد تأیید قرار نگرفته‌ست. (یعنی نه در قالب حکم اختصاصی، و نه در قالب حکم عمومی، مورد تأیید قرار نگرفته)

بحارالانوار، جلد ۲، صفحه ۲۶۴

لذا چله نشینی های مرسوم و متعارف، تعیین عدد و زمان برای اذکاری که مطلق است و عدد و زمان ندارد، و تمام دستورالعمل‌‌های ساختگی و بدون مستند شرعی، و أمثالهم، از مصادیق و امور متهم به بدعت است. و اینجاست که افراد با ملتزم شدن به این دستورات، نه تنها به مقصود و مطلوب نمی‌رسند، بلکه چون مشغول بدعتند، از هدف و مطلوب دورتر می‌شوند، بعد می‌گویند اعمال عبادی نتیجه ندارد!!! لذا اعمال عبادی باید مطابق با سنت، و از مستند شرعی برخوردار باشد، زیرا ملاک پذیرش اعمال، کمی و زیادی نیست، بلکه ملاک، صحت و اعتبار است، و طبق روایات “عملِ کمی که مطابق سنت باشد، از عملِ زیادی که مطابق بدعت باشد، ارزشش بیشتر است.”

  • لطفا از ارسال پیام هایی که به مسائل یا شخصیت های سیاسی مربوط می شود خودداری نمائید.
  • از ارسال کامنت های توهین آمیز پرهیز شود.
  • پیام هایی که در نقد شخصیت های صوفیه معاصر ارسال شوند، به منظور رعایت برخی مصالح عموم تایید نخواهد شد.

دیدگاهتان را بنویسید

خروج از نسخه موبایل